پاورپوینت کامل داستان ترجمه; خانه ۲۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان ترجمه; خانه ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان ترجمه; خانه ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان ترجمه; خانه ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

۷۳

چیزی که همه دوست داشتند و می خواستند همیشه ادامه داشته باشد، این بود که در
ایوانِ جلو خانه بنشینند و به آرامی، با هم صحبت کنند. در ایوانی که گلدان زینتی
پیچکی در گوشه جنوب غربی آن قرار داشت و سرخس با شکوهی که عمّه اِپی از میشیگان
آورده بود، در سمت چپِ در مهمان نوازش، با سماجت پیش می خزید.

مامان، مودمارتا و هِلِن، در صندلی های گهواره ای خود، آهسته به عقب و جلو می رفتند
و پرتو آفتاب بعد از ظهر را روی چمن، حصار آهنی محکم و درخت سپیدار، تماشا
می کردند.

به زودی، دیگر این چیزها به آنها تعلّق نخواهد داشت. به زودی، چشم های دیگری آن
ستون ها و دریاچه های نور، آن درخت سپیدار و آن حصار آهنی زیبا را با نگاه
مال اندوزانه ای، نظاره خواهند کرد.

بابا، قرار بود آن روز بعد از ظهر، در ساعت ناهارش به اداره اعطای وام برود. اگر
موفّق نمی شد که مهلت پرداخت اقساط را تمدید کند، می باید خانه ای را که بیشتر از
چهارده سال در آن زندگی کرده بودند، ترک می کردند. چندان امیدی نبود. مسئولان اداره
وام، سختگیر بودند. آنها فقط به فکر طرح های خود بودند. جلسه تشکیل می دادند و
دستور العمل صادر می کردند.

مامان گفت: «یک آپارتمان قشنگ، یک جایی پیدا می کنیم؛ یک جایی در ساوت پارک یا
میشیگان یا واشنگتن پارک کورت». اجاره این آپارتمان ها همان طور که مامان و دخترها
می دانستند، دو برابر حقوقی بود که بابا می گرفت؛ امّا فعلاً هیچ کس درباره این
موضوع، حرفی نمی زد.

هِلِن گفت: «تازه، خیلی هم خوشگل تر از این خانه های قدیمی هستند. دوستانی دارم که
ترجیح می دهم به این جا نیایند و دوستانی که به هیچ وجه حاضر نیستند که این راه دور
را تا این جا پیاده بیایند، مگر آن که تاکسی سوار شوند».

اگر دیروز هلن چنین حرفی زده بود، مودمارتا حتماً با او دعوا می کرد. فردا هم شاید
این کار را می کرد؛ امّا امروز، هیچ حرفی نزد. به سینه سرخی که روی شاخه های درخت
او بالا و پایین می پرید، خیره شده بود و می کوشید نگذارد چشم هایش خیس شوند.

مامان، در حالی که مدام به پشت و روی دست هایش نگاه می کرد، گفت: «خوب، می دانید من
دیگر از این هه آتش روشن کردن، حسابی خسته شده ام. از اکتبر تا آوریل، کار من دائم،
روشن کردن تنوره بخاری دیواری است».

مودمارتا گفت: «امّا این اواخر، من و هری هم به شما کمکم می کردیم. گاهی توی ماه
مارس و آوریل و اکتبر و حتّی توی نوامبر، روشن کردن بخاری دیواری با ما بود».

از طرز نگاه آنها فهمید که اشتباه کرده است. هیچ کدام دلشان نمی خواست که گریه
کنند؛ امّا احساس می کردند که آن خطوط سفید کوچک که تا حدّی با خطوط بنفش دودی رنگ،
برجسته شده بودند و تمام آن خطوط زعفرانی، با موج های شیری رنگ را هرگز در هیچ نقطه
از آسمان غرب (جز در پشت این خانه) نخواهند دید و در هیچ جای دیگر، مثل این جا،
بارِش کُندِ باران، چنین نوای دل انگیزی نخواهد داشت. پرنده های محلّه ساوت پارک،
پرنده های ماشینی بودند و دست کمی از قناری های بینوایی نداشتند که زنان ثروتمند در
مهمان خانه های آفتاب گیر منازلشان، توی قفس نگه می داشتند.

مودمارتا، یکدفعه با صدای بلند گفت: «اگر خانه را از ما بگیرند، بابا از غصّه دق
می کند. او این خانه را خیلی دوست دارد! اصلاً به امید این خانه زنده است».

هلن گفت: «بابا به ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.