پاورپوینت کامل گفتگو با جوانان۱ ; عجّلو بالآرمان شهر ۴۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفتگو با جوانان۱ ; عجّلو بالآرمان شهر ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتگو با جوانان۱ ; عجّلو بالآرمان شهر ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتگو با جوانان۱ ; عجّلو بالآرمان شهر ۴۱ اسلاید در PowerPoint :

۵۴

در مورد آرمان شهر، نظرات مختلف و متفاوتی بین دانشمندان وجود دارد و هرکس از نظر
خود، شهر آرمانی را تعریف کرده و نظر داده و من با این تفاوت های موجود در نظرات،
این سؤال در ذهنم شکل گرفت که در بین مردم ـ که به قولی الآن شاید حتی به مدرسه هم
نرفته باشند، امّا در حد فوق لیسانس، قدرت استدلال دارند، و چه برسد به دانشگاه
رفته ها!ـ این شهر، چه شکلی است؟ و با تاییدات همیشگی شادیبا، به تهیه وسایل مورد
نیاز در جهت پاسخ به سؤال پرداختم.

در ابتدا به جهت دوری از تمدّن و نداشتن Mp3 Player، از یکی از دوستان بسیار
نزدیکم، واکمن قرض کردم. گفتنی است که او نیز دوستی را در حقّم تمام کرده و
باتری های آن را در آورده بود و مجبور شدم باتری ساعت خانه را بردارم که این کار،
چند مزیت قابل تأمّل داشت! یکی این که دیگر صبح صدایم نمی کردند که: «بلند شو ساعت
ده شده!»؛ چون همیشه ساعت شش صبح را نشان می داد! و شب هم شکایت نمی کردند که: «برو
بخواب ساعت دوازده شده!»؛ چون ساعت هنوز شش عصر بود!

برای یافتن کاغذ و خودکار هم به از خودگذشتگی دست زدم و از طریق دختر همسایه، به
جای انجام دادن تمرین های ریاضی و طرح سؤال برای درس جذّاب و شیرین جغرافیا، لوازم
التحریر مورد نیاز را تهیه کردم.

با این همه مرارت و با اشتیاق و حرارت، به سطح شهر رفتم تا در صحبت با جوانانِ
دردآشنای شهر در رابطه با آرمان شهر، مصاحبه ای وزین تهیه کنم و اگر جا داشت، گزارش
تحلیلی ای هم ارائه بدهم.

امّا همیشه گفته اند که مطلب خوانده، کی مانند اجرا شده خواهد بود؟! یعنی میان
خواندن تا انجام دادن، تفاوت مِثل سیبی است که هزار چرخ می خورَد و سکّه ای که بخت
و اقبال ما همیشه ۲۵ تومانی طرح قدیم در می اید!

در طی این چند روز در اتوبوس، مینی بوس و تاکسی، تا آمدم سر صحبت را باز کنم، یا
هم صحبتم همان ایستگاه پیاده می شد یا من به ایستگاه مورد نظر می رسیدم. در آخر،
مجبور شدم از تمدّن استفاده کنم و در مترو، مصاحبه را تهیه کنم. به این منظور، در
ایستگاه میرداماد، سوار شدم و قصد مسافرت به حرم مطهر را نمودم و پیش شرط بعدی،
سؤال از بغل دستی هایم بود که ایا تا آخر خط همراهم هستند یا نه!

بعد از کلّی پرسش و پاسخ، حاصل جمع این چند روز مصاحبه، چند پیشنهاد کار و ازدواج و
نصیحت مادرانه در جهت ادامه تحصیل و رها کردن نوشتن مطلب برای مجلّه بود و سوء
تفاهم چند نفر، که من را پیشنهاد دهنده ازدواج فرض کرده بودند و توجیهشان چه قدر
زجرآور بود!

در نهایت، مجبور شدم که راه صلاح در پیش بگیرم و به دامان امن خانواده باز گردم و
با تدابیر و حمایت های خواهرانه مادر، در مهمانی دسته جمعی فامیل، فرصت را مغتنم
بشمارم و به جمع آرای متفاوت اقشار مختلف تحصیل کرده و نکرده جامعه بپردازم.

بعد از خوردن شام و در فاصله پخش فیلم های جذّاب و پرطرفدار تلویزیون، فرصت مناسبی
برای طرح سؤال بود.

در ابتدا با بیان سابقه کارم در مجلّه وزین و بسیار پُربار «حدیث زندگی»، در چند
کلمه به مخاطب شناسی پرداختم و با فضاسازی، مصاحبه دسته جمعی ای را شکل دادم.

به نظر شما آرمان شهر، چه شهری است؟

تازه دانشگاه رفته فامیل ـ که کلّی حال و استعداد نظردادن داشت ـ، جلوتر از همه
گفت: «شهری که علاقه مندان برای رفتن به دانشگاه، این قدر سختی نکشند! جلوی درِ همه
خانه ها لیسانس هدیه بدهند، عین بسته فرهنگی ای که در جشن ها می دهند. حتّی جلوی
در بیایند و داد بزنند: لیسانس، فوق لیسانس! اصلاً بپرسند: شما دکتری می خواهید؟
بفرما اینم مدرکش، بعد این که بنزین سهمیه بندی نباشد، یا اگر باشد، کارت برای همه
استفاده نامحدود باشد! اصلاً چه نیازی به راه رفتن ! با یک اشاره، هر جا که
خواستیم بتوانیم برویم، نه بپریم! پارک هایی مخصوص بانوان باشد! هر کس یک آپارتمان
(نه یک ویلا) داشته باشد؛ آن هم شمالی؛ یعنی در ورودی، به حیاط باز شود و زیرزمین
داشته باشد با همه امکانات. در این شهر، همه یکدیگر را دوست داشته باشند…».

اگر رهایش می کردی، تا فردا ادامه می داد و من هم خجالتی! مدام خدا خدا می کردم یک
نفر به فریادم برسد که دختردایی اش با کشیدن ترمز اضطراری قطار، صحبت های
قطارگونه اش را خاتمه داد.

فرشته نجات گزارش، رو کرد به من و گفت: «به نظر من، شهری که جوان ها کار داشته
باشند، امکان تحصیل برای همه فراهم باشد و دانشگاه ها دولتی باشند؛ یعنی پول و
شهریه نخواهند» (او دردکشیده دانشگاه غیردولتی است!).

با خواهش و تمنّای من برای شرکت در بحث، کوچک ترین عضو جمع ـ که تازه سال سوم
گرافیک (هنرستان) است ـ، لب به سخن گشود و گفت: «آرمان شهر، شهری است که همه
ساختمان ها یک رنگ نباشد، خوش رنگ، رنگ به رنگ و پنجره ها مستطیل نباشد!».

هرچند به نظر بی ربط می آمد، امّا در جهت حمایت از نسل جوان، همه با سر، حرف هایش
را تایید کردیم.

در همین موقع تنها فوق لیسانسِ فامیل، با یک سینی پر از چای وارد جلسه شد و هنوز
صحبت قبلی تمام نشده بود، میکروفن نامرئی بحث را به دست گرفت و بی مقدمه گفت: «به
نظر من، آرمان شهر، شهری است که مردم، پایبند اصول اخلاقی باشند و تلاش آنها برای
رسیدن به اهداف انسانی باشد».

حرف هایش به قدری متفاوت از صحبت های مطرح شده بود که سکوت سنگینی بر جو حاکم شد.
من که خودم با خودم گفتم: «خدا رحم کند! هنوز اوّلین کلاس از فوق را نرفته، این قدر
باکلاس صحبت می کند، وای که این دو سال درسش تموم بشه!». بقیه را نمی دانم!

سکوت شکنِ فضا، عروس دایی بود، با همان ژست رمانتیکی که از او همیشه بعید است؛ امّا
همیشه در حرف هایش وجود دارد، گفت: «صفا و صمیمیت و محبّت و مهربانی در آرمان شهر
موج می زند؛ همه، واقعیت ها را قبول می کنند؛ دزدی وجود ندارد؛ امنیت هست؛ سرسبزی
هست؛ همه سفره ها پر از کباب است!».

تایید حرف های او با آغاز صحبت های همسر برادرم ـ که تبحّر خاصی در هدایت صحبت ها
در جمع داردـ همراه شد. او با همان نگاه مهربان و مرموزش ـ که فقط خواهرشوهرها
متوجّه می شوندـ گفت: «آرمان شهر، شهری است که آلودگی صوتی نباشد(موقع گفتن این
جمله، زیرچشمی به نوه های دایی نگاه می کرد که کل مجموعه را از سر و صدایشان آسی
کرده بودند) و در فضا موزیک پخش شود و ترجیحاً آهنگ های سنّتی، مخصوصاً… (به
جهت عدم تبلیغ موسیقی خاص، از ذکر نام سیدحسام الدین سرا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.