پاورپوینت کامل آرمان شهر قرآنی(بحثی درباره ویژگی های جامعه قرآنی) ۷۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آرمان شهر قرآنی(بحثی درباره ویژگی های جامعه قرآنی) ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آرمان شهر قرآنی(بحثی درباره ویژگی های جامعه قرآنی) ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آرمان شهر قرآنی(بحثی درباره ویژگی های جامعه قرآنی) ۷۷ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

قرآن، به عنوان اصل و بنیاد مکتب توحیدی اسلام، از بدو تولّد خویش تا به امروز، در
آوردگاهی بیهماورد، چنان در عمق جان حقیقتجویان رخنه کرده که هنوز هم پس از گذشت
چهارده قرن، همچنان یگانه پناهِ خداجویان و تشنگان کلام وحی است؛ دریایی که از
اقیانوس بیکران وحی بهرهمند است. کدام روح جستجوگر و زیبا طلبی میتواند خود را از
گنجهای نهان و نعمت های آشکار آن، بی نیاز ببیند و تنی بر این آبی بیکران، بر آب
نزند؟

در این نوشتار، چگونگی بسترسازی حاکمیت دینی و هدایت قرآنی و نخستین اصول نظری
آرمان شهر اسلامی، بررسی میشود. از آن جا که در مکتب نبوی(ص)، اسلام و قرآن، کاملاً
بر هم منطبق اند، پس می توان چنین گفت که منظور از «جامعه اسلامی»، همان «جامعه
قرآنی» است. در آغاز نوشته، به پیشینه حضور دین در جوامع غربی و کیفیت استقبال
زمامداران غربی از آن میپردازیم و سپس به تعریف جامعه قرآنی و تعیین اصول بنیادین
آن خواهیم پرداخت.

رویارویی دین و دنیای مدرن

هنگامی که اروپاییان، داشتند از عصر رنسانس خداحافظی میکردند، در همان حال، دین نیز
به طور کامل، از عرصه زندگی اجتماعی آنها کنار گذاشته شد. کسانی، صلاحیت آن را برای
اداره زندگی اجتماعی انکار کردند و کسانی دیگر، به گونهای محترمانهتر، دخالت در
اداره اجتماع را در شأن دین نمی دانستند. با حذف دین از میدان زندگی اجتماعی،
مکتبها و ایدئولوژیهای بشری، میداندار شدند و برای سامان دادن به زندگی اجتماعی
انسانها، با هم به رقابت پرداختند. تاریخ قرن های جدید در غرب، شاهد برآمدن و فرو
افتادن فلسفهها و مکتبهای سیاسی و اجتماعی گوناگونی است که یکی پس از دیگری، با هدف
درافکندن طرحی نو، به عرصه میآمدند و به محک تجربه آزموده میشدند و کنار می رفتند.
غرب جدید، آزمایشگاه بزرگی شد برای آزمون عملی فلسفهها و مکتبهای سیاسی و اجتماعی
نوبنیاد، که هر یک با ادّعای آوردن بهترین شیوه زندگی برای همنوعان خود، به میدان
آمده بودند. در این میان، برخی از مکتبها به سرعت، ناکام از آزمایش بیرون می آمدند
و طلوع ناکرده، غروب میکردند. برخی دیگر، دورانهای درازی از آزمایش را گذراندند؛
ولی در پایان، با ناکامی کنار رفتند. برخی نیز پس از فراز و فرودهایی، سرانجام به
درجهای از پختگی و کمال رسیدند که بتوانند ماندگاری خود را تاکنون حفظ کنند. در
همین زمان و در بخش دیگری از جهان که آن را حوزه تمدّنی اسلام مینامیم، تاریخ، به
گونهای دیگر در جریان بود.

در آموزه های اسلام که مرزبندی مشخّصی میان دنیا و آخرت وجود ندارد و اُخرویترین
اعمال، جهت و اثر دنیوی دارند و دنیویترین کارها نیز میتوانند جهت و اثر اُخروی
داشته باشند، مردم، با دین زندگی میکردند و حضور و نفوذ دین در تمام زوایای زندگی
ایشان محسوس بود، به طوری که در عرصههای حقوق و اخلاق، دین، حاکمیت مطلق داشت. برای
حلّ مرافعات و مسائل حقوقی، قانون دیگری به غیر از قانون دین نبود و برای سنجش و
ارزشگذاری رفتارها نیز هیچ معیار دیگری بجز ارزشهای دینی وجود نداشت. در عرصههای
سیاست و اقتصاد هم اگر چه وضعِ موجود نظامهای سیاسی و اقتصادی، با وضع مطلوب و مورد
نظر دین، فاصله بسیار داشت، امّا بهطور کلّی، نظام سیاست و اقتصاد جامعه، متأثّر از
دین بود و در موضعگیریهای خود، همواره ملاحظه دین را داشت و میکوشید تا دست کم،
سازگاری ظاهری خود را با دین حفظ کند. خلافت عثمانی و حکومت صفوی، نمونههای تاریخی
آشکاری از این گونه نظامهای سیاسی اند.

امواج برخاسته از اندیشهها و مکتب های اجتماعی جدید غرب، سرانجام، به حوزه تمدّن
اسلامی نیز رسیدند؛ امّا در این جا با رقیب نیرومندی رو به رو شدند. اسلام که با
جهتگیریهای دنیایی خود در عرصه زندگی اجتماعی انسان، سخنها برای گفتن داشت، عرصه را
برای اندیشه ها و مکتبهای تازه رسیده، خالی نکرد؛ به تعبیر دیگر، اندیشهها و
مکتبهای سیاسی و اجتماعی جدید که در غرب موفّق شدند تا دین را به طور کامل از عرصه
حیات اجتماعی مردم عقب برانند، در این جا موفّق به این کار نشدند. این اندیشه ها
اگر چه نفوذ انحصاری دین را در اداره زندگی اجتماعی شکستند، امّا نتوانستند آن را
حذف کنند. تاریخ غرب جدید، در این بخش از جهان تأثیر گذاشت؛ امّا دقیقاً تکرار
نشد.

در این جا، هم دین در عرصه اجتماع رقیب تازه نفسی پیدا کرد که در غرب، بر کلیسا و
مسیحیت پیروز شده بود و هم، اندیشهها و مکتبهای اجتماعی جدید، با دینِ دنیاگرای
سرسختی رو به رو شدند که ساختاری متفاوت با مسیحیت داشت و به آسانی نمی توانستند از
میدان، بیرونش کنند. ستیز دو رقیب بر سر اداره حیات اجتماعی مردم، از همینجا آغاز
شد. تحوّلات بزرگ دو قرن اخیر در جهان اسلام، گواه رویارویی و رقابت اندیشه های
اجتماعی نوبنیاد غربی، با اندیشه دینی و بُرد و باختهای متناوب آنان در عمل بوده
است.

مفهوم و ماهیت جامعه قرآنی

در این میان، بحثهای گستردهای درباره نظام های اجتماعی دین مطرح شده و میشود و
اندیشمندان دینی، به منظور رویارویی با مکتبهای رقیب، کوشیده اند و میکوشند تا با
تکیه بر منابع دینی، نظریههای مدوّنی در زمینه دولت اسلامی، نظام اقتصادی اسلام و
دیگر مقولههایی که به اداره زندگی اجتماعی مربوط است، عرضه کنند. اگر چه نظریه های
مطرح شده، همسو هستند، ولی هماهنگ نیستند، به طوری که اختلاف برداشتها و تفاوت
فهمها، به اندازه ای است که جمع کردن میان آنها تقریباً ناممکن است. هر چند این
ناهماهنگی و اختلاف نظرهای گسترده، ناشی از علّتها و عاملهای گوناگونی است، امّا در
عین حال نیز حکایت از آن دارد که در سلسله این بحثها، حلقه مفقودهای هست که غفلت از
آن، ما را به گونهای با کمبود، رو به رو کرده است. این حلقه گم شده، مبحث
«آرمان شهر دینی» یا به اصطلاح دقیقتر «آرمان شهر قرآنی» است که در بحث جامعه و
دین، باید آن را موضوع اصلی به شمار آورد.

مسلّم است که دولت دینی، فقط با ساختار یک جامعه قرآنی، سازگار است و ساختار جامعه
قرآنی، نیاز به تعریف و تبیین دقیق علمی دارد. ایا جامعه قرآنی، واقعاً یک جامعه
مدنی است با افرادی دیندار؟ یا ماهیت جامعه قرآنی، از ریشه، با جامعه مدنی متفاوت
است؟ ایا جامعه قرآنی را می توان با نهادهایی که لازمه جامعه مدنی هستند، اداره
کرد؟ و بالعکس، ایا جامعه مدنی را می توان با حفظ تمام لوازم آن، بر اساس آموزه های
دین اداره کرد؟ پس از روشن شدن این مبانی، باید به دنبال طرح مسئله دولت دینی رفت.
به طور کلی، تا درک روشن و صحیحی از مفهوم جامعه قرآنی و معیارهای دینی بودن یک
جامعه نداشته باشیم، نمیتوانیم تصویر روشنی از چهره دولت دینی یا مدیریت دینی یا
نظام اقتصادی دینی ترسیم کنیم.

این مقاله، خود را فقط مدّعی طرح مسئله میداند و نه بیشتر؛ امّا در ضمن، دو پرسش
پایهای را در باب جامعه دینی نیز در میان افکنده و کوشیده است تا بدانها پاسخ دهد:
نخست آن که جامعه قرآنی، به چه معناست؟ دوم آن که، ایا تأسیس جامعه قرآنی، از اهداف
دین است؟

جامعه قرآنی(دینی) به چه معناست؟

اصطلاح جامعه قرآنی، در نگاه اوّل، روشنتر از آن به نظر میرسد که نیازی به تعریف
داشته باشد؛ امّا در واقع، این چنین نیست.

باید دانست که درک ما از جامعه قرآنی، بر این مدار می چرخد که قرآنی بودن را چگونه
معنا کنیم. ایا هر جماعت مسلمانی را میتوان یک جامعه قرآنی نامید؟ یا این که چنین
جامعهای، ویژگیهایی دارد که در هر جماعت مسلمانی یافت نمیشود؟ به عبارت دیگر، ایا
وجود جماعتی از دینداران برای تحقّق یک جامعه دینی، کافی است؟ یا این که برای تحقّق
چنین جامعه ای، به چیزی بیش از یک جمع مسلمان نیاز داریم؟

به طور کلّی، می توان چنین گفت که وجود جماعتی دیندار، خود به خود، به معنای تشکیل
یک جامعه دینی نیست؛ زیرا با صِرف تجمّع گروهی از انسان ها، جامعه انسانی به وجود
نمیاید؛ بلکه بر اساس تعاریف جامعه شناسان، هرگاه میان گروهی انسانی، شبکهای از
روابط اجتماعی پایدار شکل گرفت، آن گاه جامعه انسانی تشکیل خواهد شد. جامعه قرآنی
نیز جامعهای انسانی است و تمام اجزا و عناصر جامعه انسانی را داراست؛ امّا صفت یا
ویژگی خاصّی، آن را از دیگر جامعههای انسانی، متمایز کرده است. این صفت یا ویژگی،
همان «قرآنی بودن» آن است.

ویژگیهای جامعه قرآنی

حال، نکتهای که بر آن اصرار داریم، این است که این ویژگی قرآنی بودن جامعه، بیش از
آن که به عنصر انسانها مربوط باشد، به عنصر روابط اجتماعی مربوط است. به عبارت
دیگر، اگر جامعه را به معنای دقیق علمی و اصطلاحی آن در نظر بگیریم، آنچه
تعیین کننده قرآنی بودن یا نبودن یک جامعه است، محتوای روابط اجتماعی آن است، نه
ویژگی های فردی انسانهای عضو آن؛ امّا اگر جامعه را برخلاف تعریف علمی آن، صرفاً
حاصل جمع عددی انسانها بدانیم، دینی بودن یا نبودن آن، وابسته به مسلمان بودن یا
نبودن افراد آن است.

جوامع انسانی را می توان به دو نوعِ جامعه دینی و جامعه غیردینی (لائیک) تقسیم کرد.
آنچه در این میان اهمیت بسیار دارد، این است که چه معیار و ملاکی برای این تقسیم
وجود دارد؟ و بر چه اساسی میتوان جامعهای را دینی دانست و جامعه دیگری را غیردینی؟

برای این که تشخیص دهیم جامعهای قرآنی هست یا نه، ابتدا باید ببینیم افراد آن، به
دستورهای کلام وحی، پایبند هستند یا نه؟ حال، چه شاخصی برای سنجش درجه پایبندی
افراد یک جامعه به کتاب آسمانی وجود دارد؟ و چگونه میتوان در مقیاس اجتماعی، به
مؤمن بودن یا نبودن افراد به ایات قرآن کریم پی بُرد؟ شاخصهای حسّی و ظاهری، فقط
ظواهر حال افراد را نشان میدهند و برای سنجش امور معنوی و درونی، به حدّ کافی
کاربرد ندارند. در حالی که دین اسلام، قویاً با جهان معنا و درون انسان پیوند دارد.
اگر برای تشخیص قرآنی بودن جامعهای ـ که طبق تعریف، همان دینداربودن افراد است، به
شاخصهای حسّی و ظاهری اکتفا کنیم، باید براساس مشخّصات اسمی و رسمی و یا آداب و
عادات مذهبی متعارف، به دینی بودن یا نبودن آن جامعه، حُکم کنیم. پیداست که چنین
داوریای، چه قدر ظاهربینانه خواهد بود؛ امّا اگر به شاخصهای ظاهری اکتفا نکنیم و
دیندار بودن افراد را نه در مشخّصات ظاهری و آداب رسمی، بلکه در اعماق درون آنها
بسنجیم، باید به روانکاوی عمیقِ تک تک افراد جامعه بپردازیم که این کار، مقدور نیست
و در این مورد، نمونه گیری نیز بیفایده است؛ زیرا تجربههای باطنی افراد، قابل تعمیم
نیستند و هر تجربهای، منحصر به فرد صاحبِ تجربه است.

در تعریف دیگری از جامعه قرآنی، آمده است: جامعه قرآنی، جامعهای است که در آن
«داوری با قرآن باشد و افراد، خودشان را همیشه با کتاب آسمانی موزون کنند». عباراتی
از قبیل: «داوری با دین باشد» یا «افراد، خودشان را همیشه با دین موزون کنند»،
بسیار کلّی و تا اندازهای هم مبهم اند. داوری دین تا کجاست؟ و چه اموری از زندگی
بشر را در بر میگیرد؟ مردم باید چه چیز خود را با دین موزون کنند؟ طبیعت خود را،
عقاید خود را، یا نظام زندگی اجتماعی خود را؟

بر اساس این تعریف، دین، نقش فعّالی در هدایت رفتارهای جمعی و جهتدهی شبکه روابط
اجتماعی ندارد؛ بلکه فقط داور بیاقتداری است که اگر افراد، کردارهای خود را بر او
عرضه کنند، او هم خطا یا صواب بودنشان را اعلام میدارد. دخالت دین در حدّ توصیه و
اندرز است و همچون نصیحتگوی باوقاری، به فقیر، اندرز میدهد که صبر و قناعت پیشه
کند و به غنی، توصیه میکند که خسّت نورزد و از مالش انفاق کند؛ به ستمگر هشدار
میدهد که عاقبت ظلم، جهنّم و عذاب آخرت است؛ مظلوم را توصیه میکند که ستم را بر خود
نپذیرد. حضور چنین چهرهای از دین، نمیتواند جامعه را به یک جامعه دینی تبدیل کند؛
بلکه حداکثر، یک جماعت دیندار میسازد. یعنی افراد جامعه را به افراد دینداری تبدیل
میکند و این، برای تحقّق جامعه دینی، کافی نیست.

از تحلیل نارساییهای دو تعریف گذشت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.