پاورپوینت کامل شهر آرزویهای من ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهر آرزویهای من ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهر آرزویهای من ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شهر آرزویهای من ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

دست هام رو به هم گره می زنم و زانو می زنم رو به روی پنجره اتاقم… نسیم خنکی،
پرده ها رو به بازی می گیره و یه حسّ خنک، از وجودم عبور می کنه… چشم هام رو مثل
همیشه می بندم و آرزو می کنم… خورشید، آروم آروم، سر و کلّه اش پیدا میشه… درست
از پشت ساختمون های بلند و سر به فلک کشیده و مغرور این شهر! خورشید این جا از پشت
کوه های سرسبز و خیال تُرد کودکانه آدم ها بیرون نمی یاد! ابرهای این جا به جای
هم آغوش شدن با خورشید، سر به شونه برج های سر به فلک کشیده می ذارن و به یاد
روزهای گذشته، اشک می ریزن… روزهایی که زمین های خشک و برهنه شهر، رو لباشون خدا
خدا بود که بارون بباره و دیدن یه ابر بهاری تموم، نیاز و آرزوی یه گل بی قرار صحرا
بود! امّا فقط ظاهر این شهر نیست که عوض شده… آدم ها… آرزوهاشون…
دل هاشون…همه چیز عوض شده!

@

چشم هایم را باز می کنم و چشم می دوزم به بی نهایتی که چشمم از دیدنش سرباز می زند
و توان دیدنش در وجودم نیست. مگر با دلم! آن جا که آرزوهای خاک خورده قدیمی، سر
برمی آورند و دست هایت را محکم می گیرند و تو را به بازی می گیرند!

آن جا که آرزویت تنها همگام شدن بود؛ همگام شدن با او که تمام آرزوهایت را
می ساخت… نه! شهر آرزوهای خاک خورده من… نه… بایست و بگذار تا پیش از رفتنت،
لبخندهایمان را قاب بگیرم! شادی های کودکانه مان را، قهرها و آشتی ها، اشک ها و
بودن ها و نبودن ها، دلتنگی ها و شب زنده داری های تلخ و شیرن و ترش و مَلَس!…
بگذار چشم ها و قلب هایمان را قاب بگیرم تا اگر نبودیم، قاب عکس هامان روی دیوار،
هنوز عاشق باشند! و شهر آرزوهامان، تا ابد جاوید باشد!

باز می گردم به اوج کودکی معصومانه ام! آن جا که تمام آرزویم لمس یک گل شقایق بود
و بس! نوازش نسیم، مرا بس بود و دویدنی شادمانه، دست در دست کودکی ها، اوج آرزوهای
من بود! آن جا که پدر، قدرت