پاورپوینت کامل نیمکت (داستان) ۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نیمکت (داستان) ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نیمکت (داستان) ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نیمکت (داستان) ۱۲ اسلاید در PowerPoint :
۴۶
روی نیمکت نشست. دست هایش را به دو طرف باز کرد و روی لبه های نیمکت گذاشت. سرش را
به عقب خم کرد و آهی کشید. حالا به جای آدم ها و درخت های توی پارک، آسمان صاف و
آبی عصر را می دید. پارک، خلوت بود و به جز تک و توک آدم هایی که مثل خودش از زور
بیکاری به آن جا آمده بودند، کسی دیده نمی شد.
کمی تخمه از جیبش برداشت و خودش را مشغول کرد. تخمه ها را یکی یکی می شکست و
پوستشان را به جلو تف می کرد. وقتی بلند شد، دور و برش پر از پوست تخمه بود. نگاه
رضایت آمیزی به پوست تخمه ها انداخت و لبخندی کم رنگ، صورتش را پوشاند.
به راه افتاد. هنوز از نیمکت دور نشده بود که چشمش به کیف سیاه رنگی افتاد. خم شد و
آن را برداشت. دور و برش را نگاه کرد، کسی او را نمی پایید. کیف را کمی زیر و رو
کرد و بعد درش را باز کرد. کمی پول، یک چک و یک عکس، محتویات آن را تشکیل می دادند.
چشمانش روی عکس، ثابت ماند. عکس، دختر بیست ساله شاد و خندانی را نشان می داد که
روسری آبی رنگی به سر داشت. لحظاتی به عکس، خیره شد. ناگهان هیجانی شیرین، تمام
وجودش را پر کرد و صورتش به لبخندی باز شد. کیف را بست، نگاهی به آسمان انداخت و
دوباره کیف را باز کرد و به عکس زُل زد. حالا چه طور دخترک را پیدا می کرد. امیدی
در درونش جوانه زده بود. باید همه جای پارک را می گشت. او احتمالاً الآن همین دور و
برها نگران و مضطرب، دنبال کیفش می گردد.
دوباره کیف را باز کرد. ابتدا به عکس توی کیف و بعد به چند دختر که دور هم زیر سایه
درختی روی چمن ها نشسته بودند نگاهی انداخت. به چهره آنها دقیق شد. نه! هیچ کدام از
آنها نبودند. دوری دختر برایش غیر قابل تحمّل می نمود. گویی مدت هاست او را
می شناسد. هر جا دختری می دید، کیف را باز می کرد و چهره طرف را با عکس توی کیف
تطبیق می داد و چون می دید که اشتباه کرده، نومیدانه، کیف را می بست و به راه خودش
ادامه می داد.
پس از کمی گشتن، دیگر لازم نبود کیف را باز کند؛ قیا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 