پاورپوینت کامل بُکس باد; دین و عدالت ۱۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بُکس باد; دین و عدالت ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بُکس باد; دین و عدالت ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل بُکس باد; دین و عدالت ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۷۲

مقدمه

همه می دانند که دین ، برای نظم بخشیدن به زندگی انسان ها به آنها عطا
شده است و عدالت ، جزو تفکیک ناپذیر هر دین الهی است . عدالت اگر نباشد، دین ،
بی معناست . فقط با عدالت است که انسان می تواند به همه حق و حقوق خودش
دست پیدا کند. انسان های الهی همیشه در پی این بودند که حکومت عدل ، برپا
کنند و در ایجاد عدالت ، با هیچ کس شوخی نداشتند. عدل راستین حکومت علی (ع )
نمونه بارز این نوع حکومت است ؛ عدلی که باعث شد برادرش عقیل از او
گریزان شود و به دربار معاویه پناه ببرد؛ عدلی که باعث شد گردن بند
بیت المال را از گردن دخترش بیرون بکشد و عدلی که باعث شد دیگر کسی جرئت
نکند خلخال از پای زن یهودی بر کَنَد.

این روزها این جور عدالت ها در بین حکومت هایی که سرپا هستند خریداری ندارد.
در بعضی حکومت ها که هیچ عدلی نیست ، مثل حکومت های دیکتاتوری و بعضی از
حکومت های دیگر هم که داعیه اجرای عدالت را دارند، آبروی عدل را می برند.

عدالت قجری !

شاهان قاجار، نمونه های جالبی هستند از کسانی که سعی می کردند همیشه خود را
یک دین دار به تمام معنا معرفی کنند؛ اما چرخ عدالتشان همیشه پنجر بود.
مثلاً ناصرالدین شاه در آخرین شب ماه رمضان ، شخصاً به بام کاخ می رفت و
دنبال ماه می گشت تا عید فطر را با اطمینان به مردم اعلام کند. پیاده به
قم و مشهد می رفت . پیاده به دیدن مراجع و علمای اسلام می رفت ؛ اما در
گردن زدن و کور کردن ، لنگه نداشت .

شاه : این مرتیکه لندهور را کور کنید تا دیگر جرئت نکند از کارگزاران ما
شکایت کند.

پیرمرد شاکی : قربانتان بروم ! یکی از چشم های من ، دفعه قبل به دستور شما
از کاسه بیرون آورده شده . من الا´ن یک چشمی هستم . لطف کنید بگذارید این
یک چشم برای من بماند و شما جای دیگرم را برای تأدیب و تنبیه انتخاب
فرمایید!

شاه : خوب پس یک دستش را قطع کنید.

پیرمرد شاکی : فدایت شوم ! یک دست من ، دو ماه پیش به دلیل نپرداختن
مالیات قطع شده . لطفاً جای دیگری را برگزینید.

شاه : گوش هایش را ببرید.

پیرمرد شاکی : قربان ! چند ماه قبل ، به دلیل شکایت از فرزندتان ، توی گوش
من قیر داغ ریختید. این گوش که دیگر بریدن ندارد.

شاه : چاره ای نیست ، بینی اش را ببرید تا من نمازم را بخوانم . صدای مؤذّن ،
بلند شده است .

نیم ساعت بعد:

شاه : اِ… پیرمرد لندهور! تو پشت سرِ من چه کار می کنی ؟

پیرمرد: هیچی قربان ! بینی ام را که بریدند، سریع آمدم این جا به شما اقتدا
کردم . نمی دانید نماز خواندن پشت سرِ یک شاه عادل ، چه کیفی دارد؟ کلّی
ثواب دارد!

میرزا محمّد حسن اعتماد السل