پاورپوینت کامل عدالت و لامپ اضافه خاموش ۳۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عدالت و لامپ اضافه خاموش ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عدالت و لامپ اضافه خاموش ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل عدالت و لامپ اضافه خاموش ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

۵۲

بحث عدالت ، دارای پیچیدگی و راستاهای مختلفی است که سال ها ذهن متفکّران
و صاحب نظران را به خود مشغول داشته است . از آن جا که نظر این گروه از
مردم ، مورد توجه بوده است و پس از ارائه نظریاتشان کتاب های قطور و ناقطور
در شکل ها و اندازه های متفاوت به چاپ می رسد و در دسترس مردم قرار می گیرد،
نیازی ندیدیم که کار تکراری انجام دهیم . یعنی دوباره از این گروه خاص و
روشن فکر، سؤال هایی پیرامون عدالت بپرسیم . برای رعایت عدالت هم که شده ،
گزارشگر بخش عدالت مجله ، به سراغ قشرهای دیگری از مردم رفته تا از آنها
پیرامون عدالت بپرسد.

آقایی خود را این گونه معرفی می کند: «ه . الف مقصود خان جان تیمور پور
هستم . بنده در چاپ خانه کار می کنم . اتفاقاً یک روز در لغت نامه به واژه
عدالت برخوردم که جلو آن نوشته بود: “داد”. یعنی عدالت به معنای داد است ؛
ولی توضیح نداده بود که داد و فریاد چه ربطی به عدالت دارد. تا این که
خودم با مطالعه فراوان ، رابطه داد و عدالت را پیدا کردم و آن این بود که
اگر کسی می خواهد جلو جمعی داد بزند، باید داد و هوارش را طوری تنظیم کند که
به طور یکسان به گوش همه برسد. این طور نباشد که یکی ، از داد او کر شود و
دیگری بهره ای از داد و فریاد او نبرد. اگر به این کار قادر بود، می توان او
را عادل دانست ».

یکی دیگر از شهروندان وقتی با این سؤال مواجه می شود، اول خودش را مرتّب
می کند و بعد می پرسد: «ببخشید، دوربینتان کو؟».

گزارشگر: «گزارش ما مجله ای است ؛ یعنی قرار است در مجله چاپ شود و نیازی
به دوربین نیست ». شهروند محترم ، عصبانی می شود و می گوید: «خودتان قضاوت
کنید. این عدالت است که با آدم با شخصیتی مثل بنده مصاحبه کنید، اما
تصویری از من نداشته باشید؟ اول عدالت خودتان را درست کنید، بعد بیایید و در
این مورد از مردم بپرسید».

خانمی درباره عدالت معتقد است که : «واقعاً عدالت ، نعمت بزرگی است . اگر
عدالت نبود، من زندگی راحتی نداشتم . عدالت در دنیا تک است و در خانه
نمی گذارد دست به سیاه و سفید بزنم . می گوید تو فقط بنشین ، تخمه بشکن ،
روزنامه بخوان ، تلویزیون تماشا کن ».

گزارشگر: «ببخشید، منظورتان کدام عدالت است ؟».

خانم محترم : «وا! همسرم را می گویم دیگر. آقا عدالت ، شوهر من است و خیلی
هوای مرا دارد».

گزارشگر: «ولی مثل این که شما بحث محتوایی را با جمله سازی اشتباه
گرفته اید. منظور من ، واژه عدالت است ».

خانم : «اِ… ببخشید! خب عدالت ، خیلی خوب است . آقا عدالت تو خانه ما
واقعاً عدالت را رعایت می کند؛ چون خرج من زیاد است ، همیشه نصف حقوقش را
به من می دهد تا به خرج خانه برسم . به این می گویند عدالت ».

گزارشگر در ادامه کار به مغازه ای می رود که سراسر مغازه پر از لامپ های
رنگارنگ است .

فروشنده : «ببخشید، این طور که به لامپ ها خیره شده اید فکر کنم چشمتان
ضعیف شود».

گزارشگر: «خواهش می کنم . یک سؤال ، ذهن مرا مشغول کرده . به نظر شما این
عدالت است که این همه لامپ اضافه در این مغازه دو در دو لباس فروشی
روشن باشد و در یک خانه دور افتاده ، یک لامپ هم روشن نباشد و اصلاً برق
نداشته باشند».

ـ شما یا معنای عدالت را نمی دانید یا لامپ اضافه را نمی شناسید. من واقعاً
به این شعار معتقدم که لامپ اضافه ، خاموش . شما توی مغازه من بگردید، یک
لامپ اضافه نمی بینید. من لامپ اضافه ندارم .

ـ یعنی این همه لامپ ، در این جا اضافه نیست ؟!

ـ نه جانم ، من به جای چلچراغ که مصرف بالایی دارد، چهل لامپ کم مصرف
استفاده کرده ام . تازه ، پولش را هم داشتم که لامپ اضافه بخرم ، اما
نخریدم .

ـ ببخشید، منظورتان را از لامپ اضافه نمی فهمم .

ـ یک لامپ هایی آمده که بهش می گویند لامپ اضافه . یعنی مصرف این لامپ ها
چیزی اضافه تر از لامپ های معمولی است . حتی از پرژکتور هم زیادتر است . من
اگر می خواستم عدالت را زیر پا بگذارم ، همه مغازه ام را پر از لامپ اضافه
می کردم .

صرف نظر از این گزارش تکان دهنده ، می توان عدالت را از زوایای دیگری هم
نگریست . مثلاً یکی از مصداق های عدالت در مغازه ها، ترازو است . ترازو یعنی
این که به ازای یک واحد، جنس و کالا، می توانید فلان قدر پول پرداخت کنید.
بعضی ها که عدالت از سر و کولشان سر ریز می کند، خلاقیتشان را به کار می برند
و بلاهایی سر ترازو می آورند که عدالت را به نفع خودشان تمام کنند. آن
وقت ، عدالت برایشان شیرین و گوارا می شود.

یک نمونه اش بقّال محله ای در یکی از جزایر دورافتاده است . او یک ترازوی
دیجیتالی نو خرید و مدّتی از آن استفاده کرد. بعد فهمید که نه بابا، عدا