پاورپوینت کامل هوش هیجانی و شادکامی ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هوش هیجانی و شادکامی ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هوش هیجانی و شادکامی ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هوش هیجانی و شادکامی ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

۵۸

تا نزدیک به صد سال پس از ظهور علم روان شناسی، روان شناس ها وقتی که از هوش» حرف
می زدند، منظورشان هوش منطقی بود. آنها روز به روز، تست های هوششان را پیشرفته تر
می کردند تا چیزی که به عنوان IQ (بهره هوشی) از آن در می آوردند، دقیق تر و
دقیق تر باشد. آنها می گفتند که هر چه بهره هوشی بالاتری داشته باشید، موفّقیت
بالاتری کسب می کنید؛ امّا تجربه عموم مردم، چیزهای دیگری می گفت. IQ در بهترین
حالت، می توانست موفّقیت تحصیلی یک نفر را تضمین کند. چه قدر آدم، دور و بر ما
هستند که بهره هوشی چندان بالایی ندارند، امّا بسیار آدم های موفّقی هستند! آنها از
چه هوشی برای پیش بردن کارهایشان استفاده می کنند؟ این سؤالی بود که در نهایت، در
دهه ۱۹۹۰ میلادی، ذهن روان شناسان آن طرف آبی را هم مشغول خودش کرد. پیتر سالووی،۱
اوّلین نفری بود که اصطلاح هوش هیجانی» (EQ)2 را برای ویژگی این آدم ها به کار
برد؛ اصطلاحی که رابطه تنگاتنگی با شادکامی» و خوشبینی» داشت.

هوش هیجانی، چه فرقی با هوش منطقی دارد؟

شاید لازم باشد اوّل ببینیم کلمه هوش» که مثل نُقل و نبات میان صحبت های ما ریخته
است، چه معنایی دارد. قابل قبول ترین تعریفی که تا به حال از هوش ارائه شده این
است: توانایی آدمیزاد برای سازگاری و پیشرفت در موقعیت های مختلف زندگی». کسانی که
روی هوش منطقی تأکید داشتند، می گفتند که این توانایی سازگاری در آدمی ، بر
می گردد به IQ یا بهره هوشی یا همان توانایی های موروثی ذهنِ او. آنها بهره هوشی را
با ابزاری می سنجیدند که معلوم می کرد که یک آدم، چه قدر حساب و کتابش خوب است، چه
قدر اطّلاعات عمومی دارد، چه طور می تواند شباهت ها و تفاوت های بین کلمه های
مختلف را شرح دهد، حافظه اش چه قدر است، چه قدر در کارهای عملی سرعت عمل دارد، چه
طور می تواند اجزای مختلف یک واقعه را به هم پیوند دهد و چیزهای منطقی ای از این
قبیل. آنها می گفتند که این نوع از هوش، ژنتیک (موروثی) است و هر کسی با هوش مشخّصی
به دنیا می اید؛ امّا محیط می تواند آدم را به حداکثر هوشی که ژنتیکش تعیین کرده،
برساند و یا نرساند. در واقع، ژنتیک، طیفی از بهره هوشی را در نهاد ما گذاشته است؛
حالا دیگر دست اراده و محیط ماست که به حداکثر این طیف برسیم و یا به حداقلش راضی
شویم. همان طور که در مقدمه گفتیم، با تمام این تفاسیر، هوش منطقی فقط می تواند
موفّقیت تحصیلی ما را تضمین کند. تا سال های سال، روان شناسان، فکر می کردند که
هوش، یعنی همین هوش منطقی. حتّی یکی از آن دوآتشه هایشان در تعریف هوش می گفت: هوش
یعنی چیزی که توسط تست هوش من سنجیده می شود!».

هوش منطقی دو تا پاشنه آشیل (نقطه ضعف) داشت. یکی این که ارثی بود. با این حساب، تا
وقتی که شما بدانید هوشتان ارثی است، دانستن بهره هوشی تان، هیچ کمکی به تغییر در
زندگی تان نمی کند. دوم هم این که فقط حدود بیست درصد از موفّقیت ما را می توانست
پیش بینی کند.

سالووی (اوّلین کسی که اصطلاح هوش هیجانی را باب کرد)، احتمالاً از هر دو نقطه ضعف
هوش منطقی باخبر بود. او نوعی از هوش را به دنیای علمی روان شناسی شناساند که
کاملاً اکتسابی بود، می شد آموزشش داد و در ضمن می توانست هشتاد درصد از موفّقیت یک
آدم را تضمین کند.

هوش هیجانی، چه جور هوشی است؟

به بیان خیلی ساده، هوش هیجانی، یعنی این که به جای این که بگذاری فقط منطقت در
تصمیم گیری هایت مؤثّر باشد، از احساساتت هم استفاده کنی. ضمن این که قدرت این را
داشته باشی که احساساتت را کنترل و مدیریت کنی». این، تعریفی بود که سالووی و مایر
در سال ۱۹۹۰م، ارائه دادند؛ امّا بعدها، روان شناسان دیگر، خیلی ریز تر، به تعریف
هوش هیجانی پرداختند. مثلاً بار- اون»۳ (روان شناسی که تست هوش هیجانی اش به فارسی
هم ترجمه شده است)، می گفت: هوش هیجانی، از پنج مؤلّفه (عنصر) تشکیل شده است که
هر کدام از این مؤلّفه ها، خودشان از اجزای کوچک تری تشکیل شده اند. حالا هر کس که
تعداد بیشتری از این توانایی ها را داشته باشد، هوش هیجانی بیشتری دارد».

عناصر تشکیل دهنده مؤلّفه های هوش هیجانی، از دیدگاه بار- اون» اینها بودند:

یک. مهارت های درون فردی

۱. خودآگاهی هیجانی.یعنی این که خودت بفهمی که الآن دقیقاً چه احساسی داری. داری
می ترسی، عصبانی هستی یا از چیزی متنفّری. خیلی از آدم ها واقعاً در تشخیص احساسات
خودشان هم مشکل دارند.

۲. جرئت ورزی. یعنی این که بتوانی احساسات، عقاید و تفّکرات خودت را خیلی قاطعانه و
البته محترمانه ابراز کنی و از حقوقت دفاع کنی. همان طور که می بینید تا کسی
احساسات خودش را نشناسد، نمی تواند آن را ابراز کند. پس خودآگاهی هیجانی، مقدّمه
جرئت ورزی است.

۳. خودتنظیمی. یعنی این که حالا که احساساتت را می شناسی، آنها را بپذیری و برایشان
احترام قائل شوی.

۴. خودشکوفایی. یعنی بتوانی از استعدادهای خودت، به نحو مطلوب استفاده کنی. در
واقع، داشتن هوش، کافی نیست؛ استفاده از آن است که شما را موفّق می کند.

۵. استقلال. یعنی این که خیلی ساده، فکر و احساساتت مال خودت باشد و به کسی وابسته
نباشی.

دو. مهارت های میانْ فردی:

۱. روابط میانْ فردی. یعنی بتوانی اوّلاً احساسات دیگران را بشناسی؛ ثانیاً آنها را
درک کنی و بتوانی یک رابطه صمیمانه را حفظ کنی.

۲. تعهّد اجتماعی. یعنی در هر گروهی که عضو می شوی، عضو مؤثّر و سازنده گروه باشی و
همه از تو به عنوان یک شریک خوب یاد کنند.

۳. همدلی. یعنی این که وقتی یک نفر، از احساسات و افکارش با شما حرف بزند، شما
بتوانید خودتان را بگذارید به جای او و حسّش را از این طریقْ درک کنید.

سه. سازگاری

۱. حل مسئله. یعنی این که بتوانی بفهمی که الآن، مهم ترین مشکلات تو کدام ها هستند،
بتوانی آنها را تعریف کنی، راه حل های احتمالی اش را بشناسی و آنها را امتحان کنی.

۲. آزمون واقعیت. یعنی این که بدانی دور و برت چه خبر است و فرق آن چیزی را که در
ذهنت می گذرد و آن چیزی که در عمل اتّفاق می افتد، بشناسی.

۳. انعطاف پذیری. یعنی این که خشکْ مغز و خشکْ دل نباشی. اگر گاهی لازم است بتوانی
بنا به شرایط، احساسات، فکر ها و رفتارهایت را تغییر بدهی.

چهار .کنترل استرس

۱. توانایی تحمّل استرس. یعنی این که چه قدر در برابر مصیبت ها و اتّفاق های
نامطلوب، مقاومت می کنی و چه قدر می توانی در مقابل فشار روانی، تاب بیاوری؟

۲. کنترل هیجانات شدید. یعنی این که چه قدر می توانی هیجان های منفی و شدید خودت
(مثل: خشم ناگهانی) را کنترل کنی؟

پنج. خلق عمومی

۱. شادی. یعنی چه قدر از خودت احساس رضایت داری؟ چه طور می توانی خودت را شاد کنی؟
و چه طور می توانی دیگران را شاد کنی؟

۲. خوشبینی. یعنی توانایی نگاه به جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت، حتّی در
رویارویی با ناملایمات زندگی.

هوش هیجانی را چه طور می شود پرورش داد؟

همان طور که گفته شد، روان شناسانی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.