پاورپوینت کامل مبانی و مبادی کلامی ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مبانی و مبادی کلامی ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مبانی و مبادی کلامی ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مبانی و مبادی کلامی ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۳

در دو دهه اخیر, رهبری دینی, بویژه ولایت فقیه, مسأله ای بحث انگیز و پر گفت وگو بوده است. کسانی, در انگاره ها بایستگیها و زیرساختهای نظری و فکریِ آن, تردید روا داشته اند و قراءت و تفسیری از اسلام که چنین نظریه ای از آن زاده شود, ناباورانه نگریسته اند و کسانی دیگر, آن را پذیرفته اند و با ارزیابی ذهنی و برداشتهای دینی خود سازگار می دانند, ولی بر پاره ای زوایای این نظریه, درنگ ورزیده اند.

شاید انگیزه مهم در بحث انگیزی این موضوع, پاره ای کنشها و واکنشهای جدال آمیز سیاسی ـ اجتماعی و در آمیختن با موضع گیریهای گروهی باشد. برخی آرا و سخنان در این باره, پیش وبیش از آن که رسانه رأی و نظری علمی ـ پژوهشی باشد, به ناروا, تابعی از نظرگاه سیاسی و تأکید و عطفی بر کارکردهای اجتماعی افراد و گروهها درآمده است.

این در آمیختگی, سبب شده است تا کم تر با سخنان و اندیشه هایی ناب و شفاف رو به رو شویم. در بیان و دفاعِ برخی کسان, این حقیقت: (حبّک للشّئ یُعمی ویصمّ)۱, به روشنی دیده می شود. از سوی دیگر نیز, به حتم بسیاری از نگرشهای ناباورانه و خرده گیریها از سر خشم و کینها و یا بازتاب بی مهریهایِ انتقام جویانه در عرصه سیاسی و مدیریتی جامعه می باشند.

بی گمان, تا فضای بحث و پژوهش از این آمیختگی پاک و پالوده نشود و مشارکت در گفت وگو به اندیشه ای معیار باز نگردد, هیچ روشنگری و فهمانیدنی, نقش و خدمتی در هم اندیشی نخواهد داشت. پس هوشمندانه باید کوشید این گفتاگوی از رهزنهای فکری, دشمنیها و دوستیها و کشمکشها رها گردد, تا بحثها و تحقیقها, شفافیّت و ارزش و خلوص عملیِ خود را بازیابد.

امام راحل, نظریه ولایت فقیه را در فرهنگ دینی احیاء کرد. احیای این نظریّه در سطح ذهن و اندیشه, به سه دهه پیش باز می گردد. امام, در آن روزگار, این موضوع را در سیزده جلسه, در حوزه نجف, تدریس کرد۲ و کتاب (ولایت فقیه) صورتِ نگارش یافته همان درسهاست. دیگر بار ایشان در (کتاب البیع)۳ همان مطالب را, کم وبیش, به همان سبک نگاشت.۴

در طول تاریخ غیبت و انتظار, برای نخستین بار, با پیروزی انقلاب اسلامی,این نظریه تجسم و حیاتی عینی و عملی یافت و در متن جامعه به تمام آشکار شد و حاکمیت و مدیریت دینی در شکل نظامی استوار بر ولایت فقیه, به تجربه درآمد. با ورود این نظریه به مرحله آزمون و عمل, امام, پاره ای آرای اصلاحی ـ تکمیلی, ابراز داشت و در داد و ستد میان دو مرحله ذهن و عین, زوایا و چشم اندازهای بیش تری از آن را بیان کرد.

این نوشتار, نگاهی بیرونی به دستاورد تفکرِ امام خمینی دارد و می کوشد تا نسبتِ مبانی معرفتی و دین شناختی با نظریه ولایت فقیه را از این منظر بازجوید.

مبانی و انگاره های دین شناختی

نظریه ولایت فقیه, با مبانی و انگاره های دین شناختیِ ویژه ای سازگاری دارد که بدون باور و شناخت ژرف و فقیهانه آنها نمی توان در معرفتِ دینی به چنین نظریه ای دست یافت. به همین سبب, امام, شناخت مسائل اعتقادی و فقهی اسلام را به عنوان سرچشمه های تصوّری برای دست یافتن و تصدیق کردنِ نظریه ولایت فقیه می داند:

(هرکس عقاید و احکام اسلام را, حتی اجمالاً, دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد, بی درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت.)۵

به باور امام, اگر مبانی و بایستگیهای اعتقادی و نیز هویت جمعی و اجتماعیِ بسیاری از احکام دینی, به راستی و درستی درک و فهم شود, نظریه ولایت فقیه, به گونه طبیعی از آنها زاده می شود و چندان به برهان و استدلال نیاز ندارد.

در این جا به بخش نخست; یعنی مبانی, بایستگیها و انگاره های اعتقادی و کلامی و روش قراءت امام, که به دریافت این نظریه انجامید, پرداخته می شود.

امام می گوید:

(هرکه اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد, منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.)۶

در این سخن, نسبتِ (جاودانگی) و (جامعیتِ) دین با رهبری دینی به عنوان دو مبنا و پیش فرضِ کلامی بیان شده است. برداشت و ارزیابی ذهنی ایشان را از این دو اصل, در پیوند با نظریه یاد شده می نگریم.

۱ . جاودانگی اسلام

جاودانگی شریعت اسلام, نزد تمامی مسلمانان پذیرفته و بی گفت وگوست. آیات و روایات, پاره ای به روشنی و پاره ای به اشارت, بر آن دلالت دارند.

* (… وانه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه ولامن خلفه تنزیل من حکیم حمید.)۷

… آن کتابی ارجمند است نه از پیش روی باطل بدو راه یابد و نه از پس. نازل شده از جانب خداوندی حکیم و ستودنی است.

علامه طباطبایی, آیه یاد شده را با آیه زیر, در دلالت بر جاودانگی اسلام, همسان می شمارد:۸

(إنّا نحن نزّلنا الذّکر وانّا له لحافظون.)۹

ما قرآن را فرو فرستادیم و ما آن را نگاهدار باشیم.

* علی(ع) می فرماید:

(ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق لکم, أخبرکم عنه, انّ فیه علم مامضی وعلم ما یأتی الی یوم القیمه.)۱۰

آن قرآن, از آن بخواهید تا سخن گوید. و هرگز برای شما سخن نگوید, من شما را از آن خبر می دهم. در قرآن علم گذشته است و حدیث از آن چه می آید تا روز قیامت.

ییا می فرماید:

(ان هذا الاسلام… لا انْهدام لأساسه, ولازوال لدعائمه, ولا انقلاع لشجرته, ولا انقطاع لمدّته, ولاعفاءَ لشرائعه, ولاجذَّ لِفروعه).۱۱

این اسلام… نه پایه هایش ویران شدنی و نه ستونهایش برافکندنی است و نه درخت آن از ریشه برآید و نه زمانش بر سر آید. و احکامش کهنه و شاخه هایش کنده نمی شود.

به جز آیات و روایات, برهان عقلی مانند: (استوار بودن اسلام بر فطرت) و (خاتمت اسلام) گویای زمان شمولی و جاودانگی این شریعت است.۱۲ برابر این اصل, آموزه ها و آیینهای اسلام, به زمان و عصر ویژه ای محدود نمی شود, بلکه جاودانه و همیشگی است و همه زمانها را در بر دارد و در تمامی عصرها و دورانها, بشر را به سوی زندگی دینی و حیات شایسته و انسانی هدایت می کند.

از یک نظر, قانونها و آیینهای اسلام بر دو گونه اند: پاره ای از قانونها هویت فردی دارند, هر کس به تنهایی و بدون پیوند با دیگری می تواند آنها را انجام دهند, مانند: نماز, روزه و… ولی پاره ای دیگر, هویت و کاربری اجتماعی ـ حکومتی دارند. بدون نظام سیاسی اجتماعی و داشتن نیروی اجرایی توانا, عمل به آن قانونها ممکن نیست, مانند: قانوهای جزایی, مالی, دفاع ملّی و… همچنین پاره ای از آموزه های دین اسلام, شالوده و هویت اجتماعی دارند, مانند برقراری عدالت در جامعه و… .

امام, جاودانگی دین را به پایدار ماندنِ نام دین و پایندگی بحثها و بررسیهای علمی و نگارشی درباره گزاره های دین, نمی دانند, بلکه در نظر ایشان جاودانگی دین, بستگی به این دارد که هدفها و خواسته ها, برنامه ها و قانونهای دین, در سه سطح: اندیشه, بیان و عمل در هر عصری و برای هر نسلی بازتاب پیدا کند. جاودانه بودن دین را, حضور و تجسم عینی دین در جاری زمان می دانند:

(احکام اسلام, محدود به زمان و مکانی نیست و تا ابد باقی و لازم الاجراست. تنها برای زمان رسول اکرم(ص) نیامده, تا پس از آن متروک شود و دیگر حدود و قصاص; یعنی قانون جزای اسلام اجرا نشود, یا انواع مالیاتهای مقرر گرفته نشود, یا دفاع از سرزمین و امت اسلام تعطیل گردد. این حرف که قوانین اسلام تعطیل پذیر یا منحصر و محدود به زمان یا مکانی است, برخلاف ضروریات اعتقادی اسلام است.)۱۳

این سخن, نشان می دهد که جدایی افکندن میان جاودانگی پاره ای احکام و به فراموشی سپردنِ پاره ای دیگر, نادرست است. همه احکام اسلام جاودانه اند, همان گونه که احکامِ فردی اسلام همیشه باقی و ماندگارند و مؤمنان باید بدانها پای بند باشند, احکام و برنامه های اجتماعی دین نیز, پایدارند و همیشگی. نظر امام, حضور دین در جامعه و جامه عمل پوشاندنِ به خواسته ها و انتظارهایِ سودبخش دین برای اجتماع, تفسیری درست و واقعی از جاودانگی دین است:

(حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته که مردم, به طریقه عادلانه زندگی کنند و در حدود احکام الهی قدم بردارند. این حکمت, همیشگی و از سنتهای خداوند متعال و تغییر ناپذیر است.)۱۴

در باور امام, خداوند دو چیز از ما خواسته است:

۱ . زندگی اجتماعی خود را بر عدل استوار سازیم.

۲ . آیینها و قانونهای شریعت را در زندگی به کار بندیم. این دو گزاره, دو خواسته اصلی و دو مؤلفه درجه اول دین است. شارع در هیچ زمانی راضی به ترک و واگذاشتن آن دو نیست.

در این جا, این پرسش پیش می آید که آیا هر گونه مدیریتی در جامعه می تواند آن دو خواسته و هدف دین را عهده دار گردد و در عمل به آنها پای بند بماند؟ آیا هر گونه حاکمیتی می تواند دغدغه دینی و اخلاقی و معنوی مردم را پاس بدارد و نهادها و شیوه های مدیریتِ جامعه را به گونه ای پی بریزد که به پیاده شدن عدالتِ اجتماعی و اقتصادی و قضایی و دیگر ارزشهای فردی و اجتماعیِ مورد نظر دین بینجامد؟ به راستی ساختارِ مدیریت هیچ خدمتی در دینداری و دین ورزی و یا نقشی در فرو نهادنِ خواسته های دین ندارد؟ خلاصه آن که در حکومتی سکولار و لائیک می توان دستورها و هدفهای دین را زنده و جاودانه نگهداشت؟ اگر در قلمرو دستورها و هدفهای فردی بتوان چنین کرد, آیا دستورها و ارزشها و هدفهایی که به حریم جمعی پیوند می خورند, جاوید خواهند ماند؟

بی گمان, هیچ اهل دقت و ژرفکاوی, به این پرسشها پاسخ مثبت نمی دهد که به دور از خرد و انصاف است.

(بنابراین امروز و همیشه, وجود (ولیّ امر); یعنی حاکمی که قیّم و بر پا نگهدارنده نظم و قانون اسلام باشد, ضرورت دارد; وجود حاکمی که مانع تجاوزات و ستمگریها و تعدّی به حقوق دیگران باشد, امین و امانتدار و پاسدار خلق خدا باشد, هادی مردم به تعالیم و عقاید و احکام و نظامات اسلام باشد و از بدعتهایی که دشمنان و ملحدان در دین و در قوانین و نظامات می گذارند, جلوگیری کند.)۱۵

این باور, ترجمان سخنی است که امام رضا(ع) نیاز مؤمنان به (ولیّ امر) و (حاکم صالح) را به شیوه عقلی تفسیر می کند و انگیزه های بسیاری بر بایستگی وجود (ولیّ امر) و رهبر در جامعه ایمانی بر می شمارد, از جمله می فرماید:

(… و منها انّه لو لم یجعل لهم اماماً قیّماً امیناً حافظاً مستودعاً, لَدَرستِ الملّهُ و ذهب الدین و غیّرت السّنن والاحکام ولزاد فیه المبتدعون و نقص منه الملحدون و شبَّهوا ذلک علی المسلمین. اذ قدوجدنَا الخلق منقوصینَ محتاجین غیرَ کاملین, مع اختلافهم واختلافِ إهوائهم و تشتُّت حالاتهم, فلو لم یجعل قیّماً حافظاً لما جاء به الرسول الاوّل, لفسدوا علی نحو ما بیّناه و غُیّرت الشرایع والسنن والاحکام والایمان. و کان فی ذلک فساد الخلق اجمعین.)۱۶

از جمله [علتهای نیاز به رهبر] آن است که اگر برای مردمان امامی بر پانگهدارنده نظم و قانون, امین و نگاهبان و امانتدار برنگمارد مردمان سست و دین پایدار نخواهد ماند و سنّتها و آیینهای دینی دگرگون خواهد شد و بدعتگذاران چیزها بر دین خواهند افزود و ناباوران از آن خواهند کاست و آن را برای مسلمانان به گونه ای دیگر جلوه خواهند داد; زیرا می بینیم که مردمان ناکامل و نیازمند کمال اند افزون بر آن, مردمان نابرابر وخواسته های گوناگون و احوالی پراکنده دارند, پس اگر کسی را که بر پا نگهدارنده نظم و قانون باشد و پاسدار آنچه پیامبر آورده بر مردم نگماشته بود, همان گونه که شرح دادیم, به تباهی می گراییدند و سنتها و قانونها و تعهدهای دینی دگرگون می شد و این دگرگونی سبب تباهی تمامی مردمان می شود.

در این حدیث به شرح, سببهای دیگری بر بایستگی وجود رهبر و حکومت دینی بیان شده است, مانند این که اگر رهبری امین عهده دار حکومت نباشد, مردمان به انگیزه های گوناگون, پا از دایره حقوق و آیینهای دینی بیرون می نهند و عدالت اجتماعی اسلام فرو گذاشته می ماند و دیگر آن که: دینداران بدون رهبری دینی نمی توانند شؤون اجتماعی, مانند: دفاع از امّت اسلامی, بر پا کردن عبادات جمعی, مانند نماز جمعه و… را انجام دهند.

امام راحل, بر این باور بود, علتهایی که در این روایت بر بایستگی رهبر و حکومت دینی در جامعه ایمانی بیان شده است, همیشه وجود دارد و مؤمنان در هر عصر و زمانی مانند صدر اسلام, به رهبر و ولیّ امر نیاز دارند; زیرا آن علتها و بایستگیهایی که سبب شد پیامبر(ص) رهبری و حاکمیت جامعه را در دست بگیرد و براساس آرمانها و هدفهای وحیانی, مؤمنان را مدیریت کند, چند گاهه, ناپایا و ویژه عصر پیامبر نبود. نمی توان گفت در آن روزگار جامعه به حاکم اسلامی نیاز داشت, ولی در این روزگار چنین نیازی وجود ندارد, بلکه هر زمانی بخواهد چنان جامعه ای با همان هدفها, برنامه ها و ارزشهای وحیانی بر پا شود, نیاز به رهبر و ولیّ امر, به عنوان کارشناس دین و مسؤول پی گیری و برپا دارنده هدفها, برنامه ها و خواسته های وحی و سازوار با نیازهای زمان, نیاز همیشگی است, نه نیاز زمانی, دونِ زمانی.

(علل و دلایل متعددی تشکیل حکومت و برقراری (ولیّ امر) را لازم آورده است. این علل و دلایل و جهات, موقتی ومحدود به زمانی نیستند; و در نتیجه لزوم تشکیل حکومت همیشگی است).۱۷

از این نگاه, رهبریِ دینی تابعی از دینداری و دین خواهی است و در کنار و همپای جاودانه بودن دین, ثابت و پایدار خواهد بود; زیرا مؤمنان وقتی می توانند به پیمانهای اعتقادی خود, به درستی پای بند بمانند و به برنامه ها و هدفهای دینی خود برسند که رفتارها و ایستارهای اجتماعی و پیوستگیها میان حکومت و جامعه راه بر دینداری مردمان هموار کند. این امر نشاید, مگر آن که حکومت نسبت به باورها و فرهنگ دینیِ مردم مسؤولیت بپذیرد و در عمل; یعنی شکل دهیِ نظام و سیستمِ مدیریت, تعهد نشان دهد. به این ترتیب, می بینیم نیاز جامعه دینی به ولیّ امر و رهبری دینی, با نیاز آن به تشکیل حکومت در هم می آمیزد و این, نظریه ولایت فقیه را, در هر عصر, تبیین و تفسیر می کند.

پاسخ به یک پندار

کسانی بر این پندارند: چون حکومت, پدیده ای است دگرگون شونده و از حالی به حالی دیگر گردنده و هماهنگ با دگرسانی فرهنگ و دانش و تجربه های اجتماعی بشر, هماره شکل جدید به خود می گیرد, نمی توان آن را دینی دانست; زیرا این دگرسانی با پابرجایی و جاودانگیِ دین ناسازگار است.

این پندار و گمان از آن جا ناشی شده که اینان, یا نتوانستند به خوبی بین پابرجایی دستورها و آیینهای دین و دگرگون شوندگی خواسته های انسان و نیازهای زمان, جمع کنند و یا برای توجیه اشتباه دیگر خود; یعنی (نبودن تئوری حکومت در اسلام), به اشتباهی دیگر; یعنی تفسیرنادرست از جاودانگی دین گرفتار آمده اند.

همان گونه که در شرح دیدگاه امام بیان شد, جاودانگی اسلام یکی از مبانی تشکیل حکومت در اسلام است; زیرا وقتی باور داشتیم که دستورها و آیینها و هدفهای اجتماعی اسلام, بسان احکام فردی آن جاودانه و همیشگی است و نیز دانسته شد که بدون تشکیل حکومت نمی توان آن آیینها و هدفها را پاس داشت و در زندگی به کار گرفت, به روشنی بایستگی تشکیل حکومت از اصل جاودانگی شریعت زاده می شود.

اگر منظورِ اینان از ناسازگاری حکومت با جاودانگی دین, آن باشد که اسلام برای آینده بشر روشهای حکومتی و آیینهای کشورداری ندارد و در اصل چنین چیزی درخور پیش بینی نیست و در هر دوره ای بشر نیازی دارد و هر نیازی با برنامه ای سازوار با آن, باید برآورده شود و دین نمی تواند چنین روشها و آیینهایی را برای همیشه و زمانهای آینده ارائه کند که ممکن نیست.

پس چون شکل و روش حکومت نمی تواند جاودانه باشد, با دین و وحی که برنامه ها و آیینهایش جاودانه است, ناسازگاری دارد.

در پاسخ اینان; باید گفت: حکومت در اسلام به این معنی نیست که اسلام روشها و شیوه ها و آیینهای مرحله ای و زودگذر حکومتی و گونه اداره مردمان را برای همه زمانها پیش بینی و بیان کرده و حاکم اسلامی وظیفه دارِ اجرایِ آنهاست, بلکه حکومت در اسلام به این معناست که اسلام از ابزار حکومت برای پیاده کردن خواسته ها و هدفهای خود استفاده می کند و چون هرگونه حکومتی نمی تواند آن خواسته ها و هدفها را پیاده کند و به اجرا بگذارد, اسلام, اصول اساسی و ساختار وهویت دینی حکومت را بازشناسانده است. اما این که چگونه و با کدام تدبیرها و روشهای موفقِ عملی و تجربی باید جامعه اداره شود و عدالت اجتماعی چگونه و با چه شیوه ها و ابزارهایی برقرار می شود, امری است بیرون دینی که به اجتهاد و فهمِ علمی و کارشناسیِ هوشمندانه و عالمانه نیاز دارد. بنابراین, دگرگونی پذیری نیازهای مدیریت و آیینهای کشورداری, هیچ گونه ناسازگاری با جاودانه بودن اصول و هویت و کارکردهای دینی آن ندارد.

۲ . جامع بودن شریعت

باور به جامع بودن دین اسلام, مبنای دیگر ولایت فقیه است و نقش زیربنایی در پیدایی این نظریه دارد. به جز دلیلهای عقلی و نگاه بیرونی, آیات و روایات بر جامع بودن شریعت اسلام دلالت دارند:

* (ونزلّنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء.)۱۸

* (الیوم أکملت لکم دینکم.)۱۹

* (ما فرطنا فی الکتاب من شئ.)۲۰

روایات در این باره بسیار است, که به یک نمونه بسنده می کنیم:

امام صادق(ع) فرمود:

(ان الله تبارک و تعالی أنزل فی القرآن تبیان کلّ شئ حتی واللّه ما ترک اللّه شیئاً یحتاج الیه العباد, حتی لایستطیع عبدٌ یقول: لو کان هذا أنزل فی القرآن, إلاّ وقد أنزله اللّه فیه.)۲۱

خداوند, بیان هر چیز را در قرآن فرو فرستاده, تا آن جا که به خدا سوگند چیزی از نیازهای مردمان را فروگذار نکرده, تا کسی نتواند بگوید: کاش این در قرآن آمده بود, مگر آن که همان را خدا در قرآن بیان فرموده است.

در اصل فراگیری و جامع بودن دین همه مسلمانان اتفاق نظر دارند; اما در مفهوم, معنی و دایره شمول, آراء, گوناگون است. نخست باید دید مراد از (دین) چیست و فراگیر بودن آن, به چه معناست؟ در روشنگری هر یک از این دو محور, دیدگاه امام, مورد نظر خواهد بود.

مراد از دین

وقتی گفته می شود: دین جامع است, منظور از دین چیست؟ به دیگر سخن, متعلَّق جامع بودن را چه چیزی تشکیل می دهد؟ امام, متعلَّق جامع بودن را دو چیز می داند:

(قرآن مجید) و (سنّت) شامل همه دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد.)۲۲

مراد از فراگیر بودن دین چیزهایی است که به عنوان دین شناخته می شود; یعنی (قرآن) و (سنّت). (قرآن) محتوای وحیانی دارد و متن خالص و اصلی دین را تشکیل می دهد و اما (سنت) بدان, جهت دین دانسته می شود که پیامبر(ص) به عنوان روشنگر و تفسیر کننده قرآن, آموزه ای از آن را به مسلمانان تعلیم کرده است:

* (وأنزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نُزّل الیهم ولعلّهم یتفکرون.)۲۳

* (ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا).۲۴

از این آیات استفاده می شود که مسلمان باید هر آنچه را از پیامبر(ص) می شنود و یا در کردار آن حضرت می بیند, به عنوان دین و شریعت و حقایق و معارف دینی بداند.

به اعتقاد شیعه, امامان(ع) پس از پیامبر روشنگر و تفسیرکننده قرآن بوده اند: (لایمسّه الاّ المطهرون)۲۵ انسانهای پاکی که لطائف و اسرار قرآن و حقایق و معارف قرآن را می فهمند و فهم ایشان کامل و به دور از اشتباه است. اهل بیت پیامبر(ص) هستند, همانان که دریچه علم و عرفان به روی آنان گشوده شده است۲۶: (إن تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقانا)۲۷ امامان, بالاترین درجه تقوا را پس از پیامبر(ص) دارند. از همین روی در سخنِ پیامبر(ص), امامان(ع) به عنوان روشنگر و تفسیرکننده, با قرآن برابر می نشینند: (کتاب الله و عترتی).۲۸

بنابراین, افزون بر وحیِ قرآن, سنّت پیامبر(ص) و سیره و سخن امامان(ع) نیز, بدان جهت که بیان و تفسیر وحی اند, متنِ دین به شمار می آیند و قداست و حجیّت قطعی دارند. پس منظور از دین, تمامی حقایقی است که در قرآن و سنّت, وجود دارد.

* معنی و تفسیر جامع بودن

سخن از جامع بودن دین, بستگی به این دارد که دانسته شود هدف از بعثت انبیا و نزول وحی چیست؟ خداوند دین را برای پاسخ به کدام نیازهای بشری فرو فرستاده است؟ آیا بشر باید پاسخ تمامی نیازهایش را از دین بخواهد؟ یا آن که دین به بخشی از نیازهای او پاسخ می دهد و نباید هر چیزی را از دین انتظار داشت؟

نیازهای بشر را این گونه می توان تقسیم و بیان کرد:

۱ . نیازهای دنیوی.

۲ . نیازهای اخروی.

نیازهای دنیوی به نوبه خود, دو گونه اند:

الف . نیاز به قانون و روش, برای معنویت و کمال.

ب. نیاز به قانون و روش, برای زندگی.

در این که بشر برای سعادت اخروی و نیز بهره مند شدن از کمالهای معنوی به دین و وحی نیاز دارد, نزد همگان پذیرفته است. همه متفکران دینی قبول دارند که دین راه و روش سعادت مندیِ آخرت, یعنی تمامی نیازهای آن جهانی را نشان می دهد. همچنین, بر این نیز اتفاق دارند که دین, نیازهای روحی و معنویِ بشر را پاسخ می دهد . البته در این بخش, دین پاره ای مسائل را در تأیید حکم عقل بیان می کند; یعنی در آن بخش از ارزشهایی که به حسن و قبح عقلی باز می گردد.

بخش دیگر نیازهای بشر, نیاز به آیینهای زندگی است. آموزه هایی که با به کارگیری آنها, صلاح و سلامتِ زندگی فردی و جمعی فراهم آید.

در این بخش, آن امور از زندگی که در قلمرو احکامِ حلال و حرام قرار دارند, مانند: خوراکیهای حلال و حرام, دادوستد و در آمدهای حلال و حرام و… یعنی آن بخش از زندگی که متعلّق تکالیف فقهی است, قلمرو دنیوی دین, تا این مرز (احکام فقه فردی) مورد اتفاق و پذیرش همه دیدگاههاست.

اما آیا چشم اندازهای اجتماعیِ زندگی بشر, که نماد اصلی آن حکومت و حاکمیت جامعه است, در قلمرو رسالت و برنامه اسلام قرار دارد و می توان برای چگونگی آن از دین انتظار بیانِ قانون و سخنی داشت یا خیر؟

این جاست که اندیشه ها و فهمها در برابر یکدیگر قرار می گیرند و گفت وگو در تفسیر جامع بودنِ دین در می گیرد و اختلافها رخ می نماید. در این باب, دو دیدگاه وجود دارد:

۱ . دیدگاهی که هدف دین را برآوردن نیازهای معنوی و سعادت اخرویِ بشر می داند و بر این باور که دین در عرصه زندگی, جز بیان حلال و حرام, جایگاهی ندارد; یعنی دنیا به آن میزانی که به کار سعادت اخروی می آید یا در کار آن مزاحمت می کند, مورد نظر دین است. دینداران در اداره امور دنیایی, باید مانند دیگر خردمندان عالم بنشینند و با خردورزی و اندیشه, دنیای خود را سامان دهند.

به باور اینان, رسالت و هدفِ اصلی و جدیّیِ دین, دادن برنامه سعادت اخروی است. جامع بودن دین هم, برابر با همین رسالت و هدف, تفسیر پذیر است, نه بیش تر:

(دین در نسبت با هدف خود کامل است, نه نسبت به هر چیزی. دین جامع است نسبت به آن چیزی که برای آن آمده, نه برای هر چیزی; جامعیت دین به این معناست.)۲۹

این سخن که جامع بودن دین باید نسبت به هدف دین تفسیر شود, امری است روشن, هیچ کس جامع بودن دین را نسبت به اموری که خارج از هدف دین باشد, تفسیر نکرده و نمی کند, بلکه براساس باور خود از هدف دین, به جامع بودن دین می نگرد و درباره آن سخن می گوید. قبض و بسطِ هدفِ دین در باورهاست که سبب می شود تفسیر جامع بودن دین, قبض و بسط یابد و مرز و شمول دین کم و بیش گردد. جامع بودن دین, به معنای سیاسی و اجتماعی بودن و داشتن برنامه برای برپایی حکومت دینی, از باوری بر می آید که حکومت و جامعه را, مورد نظر دین می بیند و برپایی حاکمیت عدل در جامعه دینداران را از هدفهای دین می داند. به گمان او, کسی که این مؤلفه را از فرهنگ دین بیرون براند, یک هدف دین را کنار نهاده است.پس گام نخست برای دستیابی به تفسیری درست از جامع بودن دین, دانستنِ هدفهای دین و داوری درباره آنهاست. از دو راه می توان هدف و یا هدفهای دین را دانست:

* بررسی متون دینی.

جست وجوی عقلی

برای به درازا نکشیدن بحث, با توجه به آنچه پیش تر یاد شد, از هدفهای مورد اتفاق سخن نمی گوییم و تنها از فرضیه و انگاره ای سخن می گوییم که اختلافی است. از تقسیم بندی گذشته دانسته شد که دو هدف بی گفت وگوست: بیان امور معنوی مانند: پرستش, تقرّب, کمال روح و… و دیگر برآوردن سعادت اخروی. این دو امر را همگان از رسالت و هدف دین می دانند. حتی آن بخش از امور دنیایی که در سعادت اخروی به کار می آیند و به رشد معنویت و کمال بشر یاری می رسانند, دست کم, به عنوان اموری, درجه دوم, همگان قبول دارند.

بنابراین, مدار گفت وگوها و مرز اختلاف در تعیین هدفهای دین نیز به مسأله حکومت باز می گردد که آیا حکومت, هدف دین هست یا نیست؟

دیدگاه مورد بحث, که دینی بودن حکومت را نمی پذیرد و استدلال خود را بر این بنا می نهد که در اساس, دین, امور مربوط به دنیا را هدف گیری نکرده است. مدیریت جامعه و تأسیس نهاد حکومت, امری دنیایی و به خود بشر سپرده شده است; زیرا ساخت دین به اموری اختصاص دارد که انسان از درک و فهم آن ناتوان باشد و به جز از راه وحی و هدایت الهی, راهی به سوی آن نداشته باشد. تدبیر و سیاست اجتماع از درک و دانش بشر بیرون نیست. انسان می تواند بدون رهنمودهای وحی و دین زندگی جمعی خود را سیاست کند و آن را به سامان آورد. در این گونه مسائل که بشر نیازی به هدایت از بیرون ندارد و به کمک عقل و آزمون و تجربه خویش, تواناست امور را بگذراند, نباید از دین انتظار بیان و قانون داشته باشد و اگر هم در متون دینی از آن سخنی گفته شده, برگونه قانون و دستور دینی نیست, بلکه مقوله ای است دنباله رو و غیر مستقل.

در این دیدگاه, حتی تشکیل حکومت در روزگار اولیه اسلام به وسیله پیامبر(ص), یک امر اتّفاقی و بشری تفسیر می شود و حکومت پیامبر پیوندی با رسالت و شریعت آن حضرت ندارد.

علی عبد الرزاق از نخستین کسانی است که درباره بیرون بودن حکومت از قملرو دین, به شرح سخن گفته است. وی پنداشته: قرآن, معتبرترین متن دینی, به موضوع سیاست و حکومت نپرداخته و در آن حتی اشاره و شبه دلیلی هم بر واجب بودن برپایی حکومت و عهده داریِ سیاست و مدیریت جامعه دیده نمی شود.

این که متون دینی از سیاست و حکومت سخنی نمی گوید و این امر به خود انسان و دریافتهای عقلی او سپرده شده است, پنداری بیش نیست; زیرا بسیاری از برنامه ها, هدفها و خواسته های اجتماعی دین, مانند: پیاده کردن عدالت, گسترش نیکها در جامعه, جلوگیری از نادرستیها و ناراستیها و فسادها, کاربریِ احکام قضایی و مالی و آزادسازی مردمان از قید و بندهای درونی و بیرونی (طاغوتها) و… به روشنی پیام سیاسی ـ اجتماعی دارند و دست کم, ارزشها و اصول مورد نظر دین را در باب حکومت و مدیریت بیان می کنند.

همچنین (امامت) در فرهنگ شیعی تجسّم (فلسفه سیاسی) اسلام است. در این فرهنگ, امامت, الگوی رهبری و حاکمیتی است که از متن اسلام بیرون می آید. پیامبر(ص) در زمان حیات خویش, امام و حاکم جامعه بود و مدیریت و سیاست جامعه را بر وفاق آیین وحی استوار ساخت. پس از آن حضرت, امامان شیعه(ع) این شأن را دارا بودند. در این باره, در بخشهای بعدی سخن خواهیم گفت.

ادعای دیگر این دیدگاه که سامان جامعه و مدیریت انسانی آن, بر عهده عقل و تجربه بشر گذاشته شده است و دین هیچ سخنی در باب حکومت و سیاست جامعه ندارد; زیرا دین عهده دار بیان اموری است که از سطح عقل و دانش بشر برتر باشد, ولی حکومت امری نیست که از فهم و تدبیر بشر بیرون باشد. این سخن نیز پذیرفته نیست; زیرا دانش بشر محکوم همه محدویتهایی است که انسان از درک و شناخت خود و جهان دارد. درک و شناخت انسان نسبت به خود و جهان هستی, نارسا و ناکامل است. سود و زیان واقعی خود را به تمام و کمال نمی تواند بشناسد, چگونه می خواهد برای مسیر زندگی اجتماعی و مدیریت کلانِ انسانها, به انتخابی صحیح و کامل دست یابد؟

اگر چه بشر با پیشرفت علمی, پاره ای علتها و هنجارهای اجتماعی را می شناسد; اما این اندازه بسیار ناچیزتر از آن است که بتوان بنیان خیر و شرّ زندگی جمعی و هدفها و ارزشهای ثابت و جاوید اجتماع و جامعه را بر آن استوار کرد. بلکه دراساس, علم و دانش, هیچ گاه چنان توانی پیدا نخواهد کرد; زیرا ارائه راه و هدف برای زندگیِ جمعی, نیازمند آگاهی کامل از استعدادها و برخورداریهای ذاتی انسان و برپایه شناخت و بینش ژرف و گسترده از جهان هستی ممکن است. چنان دانایی و شناختی از دسترسِ دانشهای جزئی نگر و حتی ازنگرش عقل بشری خارج است; از این روی, می بینیم شناختها, تئوریها و مرامنامه های اجتماعی, در هر روزگاری, بشر را به راهی و روشی و انتخابی می گشانند و بسان تصویرهای سینمایی پی درپی ناپدید می شوند. افول مکتبها و ایسمها و فروپاشی نظامهایی که بر پایه اندیشه بشری حیات یافته و در شعاعی گسترده تر, تبدیل و جابه جایی تفکر مدرنیزم به پست مدرن, گواه آن است که بشر از کشفِ راه صحیح و جاودانه برای همیشه زندگی, ناتوان است و در این امر, دین باید دست او را بگیرد. به راستی اگر بشر بخواهد در زندگی جمعی خود به راهی برود که به پو

چی و بن بست نرسد و ناگزیر به بازگشت نگردد, راهی است که وحی و دین نشان می دهد. یعنی مسیر جامعه و مدیریت اجتماع را بر بنیان هدفها و ارزشهایی قرار دهد که دین و وحی به او می گوید و روشهای علمی که خود کشف می کند در خدمت پیاده کردن آنها در بیاورد, نه آن که هدفهای انسانی دین را در برابر اجرای روشهای زودگذر و مرحله ای و به گمان خود, گزینشِ مدیریتی سودمند (اما به واقع زیان بار) قربانی کند.

۲ . در برابر دیدگاه نخست که به طور کامل امور دنیایی, از جمله عهده داری حکومت و سیاست جامعه را از قلمرو رسالت دین بیرون می برد و آن را تسلیمِ فکر و دانش بشر می کند, دیدگاه دیگری وجود دارد که هدف دین را فراتر از امور معنوی و اخروی می داند. این دیدگاه بهره مندی و سامان یابی زندگی دنیا و ساختن جامعه را بر تراز عدل و قسط, از هدفهای دین می شمارد و بر قلمروِ اجتماعی دین تأکید می ورزد.

با وارد شدن امام خمینی به عرصه تحلیل و تفسیر و روشنگری از (ولایت فقیه) و (حکومت اسلامی) این دیدگاه به اوج رسید و جایگاهِ اصلی آن در معرفت دینی, روشن شد. به باور امام, وحی اسلام, تنها عبادی نیست که جز نمودنِ راه بندگی و عبودیت و بیان ثواب و عقاب اخروی به چیز دیگری نپردازد. از دیدگاه ایشان, جامع بودنِ اسلام, به معنای توجه دین به همه زوایای وجودی و همه نیازهای مادی و معنوی بشر است; یعنی هر چه را که انسان برای دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی نیاز دارد, بیان می کند:

(اسلام, برای این انسانی که همه چیز است; یعنی از طبیعت تا ماوراء طبیعت, تا عالم الوهیت مراتب دارد. اسلام تز دارد, برنامه دارد.

اسلام, می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع, یعنی رشد به آن طور که هست بدهد: از حظّ طبیعت دارد, رشد طبیعی به او بدهد, حظّ برزخیت دارد, رشد برزخیت به او بدهد, حظّ روحانیت دارد, رشد روحانیت به او بدهد, حظّ عقلانیت دارد, رشد عقلانیت به او بدهد, حظّ الوهیت دارد, رشد الوهیت به او بدهد. همه حظوظی که انسان دارد و به طور نقص است, الان نرسیده است, ادیان آمده اند که این میوه نارس را رسیده اش کنند.)۳۰

نسبت دین و دنیا

در قراءت امام خمینی دین اسلام به زندگی و چگونه زیستن انسان در دنیا نظر دارد; چرا که در این شریعت, دینداری و پیروی به مکان و زمان و انجام آیین عبادی, ویژه نیست, بلکه هر لحظه زندگی می تواند عبادت و پیروی باشد و سراسر زمین مسجد و مقدس.

به فرموده پیامبر(ص):

(جُعلتْ لیَ الارض مسجداً.)۳۱

برای من سراسر زمین مسجد است.

از این چشم انداز, پیوند دین و دنیا پیوندی تمام, برابر و تراز است. زمین و آسمان, مادیات و معنویات از هم جدا نیستند, بلکه زمین جامه آسمانی می پوشد و ماده با معنی و دنیا با آخرت و دین با زندگی گره می خورد. حکومت و اصلاح و سامانِ امورِ زندگی, همان اندازه والایی و پاکی دارند و انجام آنها پاداش که دیگر عبادتها. راه رستگاری و عبادت از متن زندگی روزانه و از بستر سیاست و تلاش برای حقوق فردی و اجتماعی انسانها و گسترش معنویت و عدالت می گذرد:

(اسلام مادیات را همچو تعدیل می کند که به الهیات منجر می شود. اسلام در مادیات به نظر الهیات نظر می کند و در الهیات به نظر مادیات نظر می کند.)۳۲

دیدگاه نخست, در حقیقت با ویژه دانستن هدف دین به اعتلای اخلاقی و به دست آوردن و رسیدن به سعادت اخروی, ساحت دین را از توجه به امور دنیا و رسیدن به سعادت دنیوی پاک می دانست. نکته مهم و اساسی که در این دیدگاه, فرد گذاشته شده این است که آیا هر شکلی و گونه ای از زندگی و حیات که فهم و اندیشه انسان توانا به درک آن است و خواسته طبعِ بشری, با اعتلای اخلاقی و آخرت گرویِ او سازوار است؟ در مثل خودبینی, خودخواهی و… خواسته های طبیعی بشر هستند که در شکل اجتماعی, در ستم و استبداد فردی و یا حزبی و گروهی نمود می یابند. بی گمان چنین شکلی از زندگی, انسان را از بسیاری از بهره مندیهای حیات معنوی و ارزشهای اخلاقی باز می دارد. در نتیجه, پیاده شدن هدف دین در چنان شرایطی ناممکن خواهد بود. بدین جهت اگر اصلاح زندگی دنیوی و سامان جامعه از جهت گیری و هدف دین بیرون باشد, دین در سعادت آفرینی معنوی و اخلاقی نیز توفیقی نخواهد داشت. به همین دلیل می بینیم, پیامبران, دعوتِ معنوی خود را با اصلاح و تعدیل در زمینه های اجتماعی همراه می ساختند.

هدف اصلی دین

امام خمینی, هدف اصلی انبیاء را هدایت و معنویت انسانها می داند; اما چون پیاده شدن این هدف, بدون دخالت در امور دنیوی و زندگی مردمان ممکن نیست, بنیادگذاردن حکومت و برپاداشتن عدل را از وظیفه ها و هدفهای رسالت می شمارند, ولی وظیفه ای مقدّمی و ابزاری. از آن روی که اصلاح دنیا شرط لازم برای اطلاح عقبی است, اصلاح دنیا نیز در قلمرو کار انبیاء و هدف مقدمه ای بع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.