پاورپوینت کامل سیمای آموزشی تربیتی مدرسه آقا حسین و آقا جمال خوانساری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سیمای آموزشی تربیتی مدرسه آقا حسین و آقا جمال خوانساری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیمای آموزشی تربیتی مدرسه آقا حسین و آقا جمال خوانساری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سیمای آموزشی تربیتی مدرسه آقا حسین و آقا جمال خوانساری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۳

حوزه ای که آقا حسین خوانساری و فرزندان در چندین دهه عهده دار سرپرستی آن بودند, از حوزه های زنده و پر تکاپو و به معنای درست آن, مدرسه ای متعهد و دارای رسالت و پیام بود. مشعل فکریی که آقا حسین خوانساری در مدرسه جده۱ و شیخ لطف الله۲ برافروخته بود, در میان مراکز فرهنگی آن روز, افروزندگی ویژه ای داشت و روشنی و گرمای آن قلمرو پردامنه ای را دربر گرفته بود, در این کانون اندیشه, شاگردان بسیار, از شهرها و سرزمینهای گوناگون, تربیت شدند و در دانشهای فقه, کلام, هیأت, ریاضیات و دیگر دانشهای رایج, خوش درخشیدند.

عالمانی چون میرزا محمد شیروانی, محمد سراب تنکابنی, آقا خلیل قائنی, شیخ جعفر کمریی, امیر ذوالفقار همدانی, ملامسیحای فسایی, ملا اسماعیل فدشکویی, ملا سعید مازندرانی و… تربیت شده و دانش آموخته این حوزه بودند. در یک کلمه, بسیاری از ناموران و استادان آن دوره از محضر آقا حسین خوانساری و فرزندانش استفاده برده اند.۳

شاخ و برگهای این درخت تنومند, تا دور دستها گسترش یافت و از سایه سار و میوه های شیرین آن, دیگر مراکز علمی و اجتماعی, مانند حوزه خراسان, قزوین, شیراز و… بهره ها برده اند.

در جهت نشر آثار مکتوب نیز, این کانون پرتلاش و کامیاب بود, کتابهای ارزنده و پرمایه ای که به خامه دست پروردگان مدرسه خوانساریها پدید آمد, در سیر حرکت و پیشرفت حوزه ها و بیدار کردن اندیشه های خفته تأثیری به سزا داشت. نوشته های آقا حسین و آقا جمال خوانساری, به سرعت در میان طلاب رواج پیدا کرد و بسیاری از آنها در گروه کتابهای درسی حوزه قرار گرفت و اساتید بزرگ بر آنها حاشیه نوشتند.۴

آنچه مهم می نماد و امروز, سخت بدان نیاز است, کندوکاو در زمینه ها و انگیزه های بالندگی آن کانِ پرگوهر است.

مدرسه خوانساریها, تا آن جایی که از تاریخ بر می آید و دستاورد آن و آثاری که عرضه کرده, مدرسه موفقی بوده است, حال باید با وارسی آن, از روشهای تربیتی و آموزشی که داشته و توانسته از گذرگاههای دشوار گذر بگذرد و شاگردان بزرگی تحویل اجتماع بدهد, بهره گرفت و به حوزه های تشنه دگردیسی جرعه ای از آن چشمه سار زلال نوشاند.

در مدرسه آقا حسین خوانساری, اصول و عواملی به چشم می خورد که بی گمان استادان و مربیان از آنها سود جسته اند که توانسته اند شاگردان برجسته ای تحویل اجتماع دهند. اینان نیز, هرکجا که رفته اند, با استفاده از اصول آن مکتب, دگرگونی ژرف آفریده و انسانهای والایی را تربیت و به جامعه تحویل داده اند. و اکنون اگر آن اصول, موبه مو اجرا شود و آن مدرسه الگو قرار گیرد, حوزه های علمیه, دچار رکود و واپس گرایی علمی و معنوی نخواهند شد.

پیرایش جان

خودسازی و پیراستن روان, با فراگیری دانش دین پیوند تنگاتنگ و ناگسستنی دارد و در کار آمدی و مفید افتادن آن نقش به سزایی دارد. ناپارسا, با فراگیری دانش دین, ره به جایی نمی برد و دانایی او برای دیگران راهی نمی گشاید, بلکه زیان آموخته های او برای جامعه, بیش از بهره آنهاست; از این روی تهذیب نفس و تربیت طلاب, در سرلوحه برنامه حوزه های علمیه بویژه مدرسه آقا حسین خوانساری بود و حوزویان در کنار تحصیل علم, در پالایش روان و صفای روح نیز تلاش می ورزیدند.

حوزه اصفهان در آن روزگار, هنوز در گرما و شعاع سخنان انسان سازِ بزرگان علم و اخلاق, چون محمد تقی مجلسی, میرداماد, میرفندرسکی, شیخ بهاء, و… به سر می برد و در پرتو اندرزهای حکیمانه و سیرت نیکوی آن راد مردان ره می پیمود و هنوز آهنگ صدای میرداماد در کوی جانها پژواک داشت که گفته بود:

(مقصود از تحصیل حکمت, عمل به آن است و برای رسیدن به مقامات بالا می بایست خود را پاک کرد و از گناهان پاکیزه گرداند و لغزش در راه, خطر بی دینی را در پی خواهد داشت.)۵

آقا حسین خوانساری خود از دست پروردگان و اخلاق آموختگان مکتب فکری و عملی شیخ بها و میرفندرسکی بود. و این ویژگی بزرگ و دهها ویژگی دیگر, سبب شده بود که آقا حسین خوانساری بتواند پایه های استواری برای حوزه پی بریزد.

بله, اگر زعیم حوزه, خودساخته باشد و به نیکیها آراسته و مسائل اخلاقی را موبه مو اجرا کند و از امور ناپسند و ناخوش آیند, دوری گزیند و اسیر مقام, بیت, مرید و جلب عوام نباشد و دنیا و مافیها در نزد او پست و حقیر باشد انقلابی ژرف در حوزه زیرنظر خود پدید خواهد آورد و جامعه را در شور و هیجانی وصف ناشدنی فرو خواهد برد و مردم را فوج فوج به سوی دینداری خواهد کشاند و امّا اگر زعیم و زعیمان حوزه, چشم به دنیا دوختند و جایگاه علمی و ظاهر آراسته خود را پلی قرار دادند برای دنیا, مقام و رونق و شکوفایی بیت و بَه بَه و چَه چَه مریدان عوام, حوزه را در باتلاقی سهمگین و هراس انگیز فرو خواهند برد و شاگردان را که چشم به رفتار و کردار آنان دارند, به کژراهه خواهند کشاند, به گونه ای که از دانش دین, برای دنیای خود, بهره خواهند برد و دانش دین را پلی قرار خواهند داد برای رسیدن به دنیا و این برای حوزه ها, آفتی است جبران ناپذیر.

به نظر ما, خوانساری از دنیا دامن گرفته بود که توانسته بود حوزه ای سالم بنا کند و شاگردان مهذّبی تحویل جامعه بدهد. امروز, ما به چنین الگوهایی سخت نیازمندیم. حکومت دینی است, دژهای دنیا, کم وبیش, به روی کسانی که از دانش دین برخوردارند گشوده شده و از آن سوی کسانی و جریانهایی در کار یار گیریند و آنان نیز سفره های رنگینی گسترده اند و از دیگر سو, درسهای اخلاق و وسائل معنوی, آن گونه که باید و شاید, جلوه ندارند و یا دنیاگراییِ پررنگ و پرجلوه, آنها را از جلوه و رنگ انداخته, اگر فکری برای پی ریزی و شالوده ریزی میدان معنوی حوزه ها نشود, خدای ناخواسته حوزه بی سروسامان و پرآفتی خواهیم داشت.

از این روی, ما الگوهایی را مطرح می کنیم و زندگی و ویژگیهای آنان را می نمایانیم, تا شاید زمینه ای شود برای انقلاب ژرف روحی درحوزه های علمیه, ان شاء اللّه.

آقا حسین خوانساری, پیش از آن که سرپرستی حوزه را به عهده بگیرد و به کار تربیت طالب علمان بپردازد, بر نفس خود چیره شده بود و لجام آن را در دست داشت و بر این, همه نزدیکان و آشنایان و شاگردان مدرسه او, گواهی داده اند. در این جا به تقوای عملی و علمی او, از زبان دیگران اشاره می کنیم که به گمان ما, اینها رمز توفیق او در آموزش و پرورش طالب علمان بوده و همین رفتار سبب شده که بتواند حوزه را از گزندها به دور نگهدارد و از گذرگاههای دشوار گذر بگذراند.

خوانساری در نزد مردان ثقه روزگارش, ثقه شناخته می شد۶ و درنزد شاگردان, انسانی مهربان, گرم, صمیمی و دلسوز.۷ این ویژگیها اگر در بزرگ حوزه باشد, یعنی هم همگنان او به او اطمینان داشته باشند و ارادت و هم شاگردان و بدنه حوزه, کارها به خوبی پیش می رود و اگر غیر از این باشد, حوزه نمی تواند به هدفهای عالی خود برسد.

خوانساری, تقوای علمی داشت و اهل انصاف و حق گویی بود. در گفت وگوهای علمی, در پی پیدا کردن حقیقت بود و از خودپسندی و برتری جویی دوری می گزید و بارها در مسأله ای, خود پس از کاوش به پاسخی رسیده و بر آن گواه می آورد, ولی شاگردی پژوهشی نو نشان می داد و پایه های نظریه استاد را مورد خدشه قرارمی داد, با فروتنی, در پیش شاگردان آن را می پذیرفت و از دیدگاه خود در می گذشت.۸ این روش, شاگردپرور است و استعداد طالب علمان را شکوفا می سازد و زمینه پیشرفت و تعالی حوزه را فراهم می آورد. و دانش دین را می گستراند.

برای فراهم سازی زمینه گفت وگوی علمی و تبادل نظر, امروز این سیره و منش باید در حوزه ها احیا شودو بزرگان چنین زمینه ای را فراهم سازند, تا شبهه ها و مقوله های فقهی, اصولی, کلامی, فلسفی و… در خود حوزه مطرح و پاسخهایی درخور داده شود و طلبه با ذهنی نقاد, سره از ناسره شناس وارد جمعها و محیطهای علمی گردد و با ذهن منسجم و منطق قوی و استدلال پخته, به دفاع از دین بپردازد.

آقا حسین خوانساری, روش بسیار نیکویی داشت و آن این که اگر به کسی خشم می گرفت و شخص رنجیده خاطر می شد, با مهربانی آن را جبران می کرد:

(روزی در معنای عبارتی میان من و استاد گفت وگو افتاد سخن به درازا کشید. او, با آن که بسیار بردبار بود به خشم آمد و به من تندی کرد…. پس از درس با ناگواری به خانه آمدم و با پریشانی, دوباره به اندیشه نشستم. با خود گفتم: اگر من درست می گویم چرا استاد آن را نپذیرفت و اگر حق با استاد است, چرا اندشه من آن را به خود راه نمی دهد. سرانجام به همان نکته دیروز رسیدم. ناگاه دیدم استاد وارد سکونتگاه من شد. با او معانقه کردم. استاد اندکی نشست و سپس بازگشت. چون فردا به درس رفتم, در پاسخ استاد از معنای عبارت, همان سخن گذشته را بازگفتم. یاران زبان به سرزنش من گشودند, ولی استاد گفت: حق با مشهدی علی اصغر است. سپس مرا بسیار ستود و دوستان از گفته های خود شرمسار شدند.)۹

در بحث فلسفه, آقا حسین خوانساری بر عدم امکان اعاده معدوم, استدلال می کند و بر آن پای می فشرد. یکی از شاگردان, پس از پژوهش به سخن استاد خدشه وارد می سازد و برای امکان اعاده معدوم, سخنی از مولا علی را گواه می آورد. استاد پس از درنگ, فروتنانه آن را می پذیرد و از نظریه خود بر می گردد.۱۰

او, در برخورد با ارباب مذاهب دیگر نیز نرمش داشت و انصاف و درستی از رویه اش دور نمی شد و از موضع گیری نابجا می پرهیزید. سخن دیگران را می شنید اگر حقیقت بود آن را می پذیرفت و اگر آن را مبهم و ناگویا می یافت, از درنگ در آن و مطالعه همه سویه آن خودداری نمی کرد.

در آن روزگار, گفته های شماری ازعرفا و صوفیه, مانند: اتحاد واجب و موجود, در جامعه بازتاب یافته بود و مخالفان و موافقانی را پدید آورده بود: شماری گوینده آن را تکفیر کرده و او را بیرون از دین و شریعت می پنداشتند و شماری نگاهی دیگر داشتند. آقا حسین, در حاشیه الهیات شفا, به مناسبتِ باورهای شیخ صفی الدین اردبیلی, در وحدت وجود و موجود و این که ماهیات ممکنه از تعیّنات و اعتبارات وجودند و بالعرض موجود, نوشته است:

(ما معنای این گزاره را نمی فهمیم. ممکن است که برای آن معنای پنهانی باشد که ما آن را نفهمیده باشیم. و اگر بگویند که این مسائل از امور وجدانی باشد و یا به مکاشفه باید به آن دست یافت و اگر به عبارت و لفظ نیز درآید برای فهم آن قابلیت و استعداد ویژه ای لازم است که بسیاری از مردم آن را ندارند, با ایشان سخنی نیست و کار ایشان با خداست.)۱۱

آقاحسین خوانساری, در کنار بحثهای علمی و مَدْرِسی, توجه ویژه به پیوند بین شاگردان مدرسه, با خدا داشت. چون خوب می دانست اگر خیمه دانش دین, این ستون را نداشته باشد, دیر, یا زود فرو می ریزد. از این روی, به شاگردان مکتب خویش اندرز می داد: در همه حال خدا را از نظر دور ندارند و پارسا و شکیبا باشند و گرد گناه نگردند.

در اجازه ایشان به مولا ذوالفقار همدانی آمده است:

(… از او همان پیمانی را می گیرم که از من گرفته شده که همواره پرهیزگار باشد که این اندرز خداوند به پیامبران و اولیا و صالحان است و این که در پنهان و آشکار خدا را از نظر دور ندارد و از او پیمان می گیرم که در همه کارها سنجیده رفتار کرده و درجای تردید و گمان درنگ ورزد که آن بهتر است از فرو رفتن در تباهی. و نهایت کوشش خود را در دانش پژوهی به کار گیرد و آن را از اهلش دریغ ندارد. همه این کارها, در راه خرسندی خداوند و دور ماندن از ناخشنودی او انجام گیرد و از خودنمایی و مردم ستیزی به دور باشد….)۱۲

آقا جمال نیز, راه پدر را می پیمود. خود ساخته و کردار را با گفته در هم آمیخته بود. دادورز بود و با انصاف. در درسها و نوشته ها, از سخنان همگنان و معاصران شاهد می آورد و حجاب معاصرت مانع استفاده از آنان نمی شد.۱۳ آنچه نمی دانست به روشنی می گفت: نمی دانم و آن را بر خود ننگ نمی شمرد.۱۴ اگر به ژرفای گفته ها و استدلالهای مخالف خود در مسأله ای علمی نمی رسید, همه راهها را بر آن نمی بست و می گفت شاید من مقصود او را نفهمیده باشم.۱۵ او همواره شاگردان خود را به پارسایی سفارش می کرد و آنان را به پیرایش روان و پیوند بیش تر با خداوند, فرا می خواند. جویندگان دانش را به یکرنگی و پاکدامنی دعوت می کرد و بدیشان پند می داد که: با کردار باشند و خویشتن را فراتر از نان و نام بشمرند. او در شرح این حدیث علی(ع): (علمی که ترا به صلاح نیاورد ترا گمراهی است) می نویسد:

(مراد به علمی که صلاح نیاورد, علمی است که عمل به آن نشود و بودن آن گمراهی است, به اعتبار این که سبب زیادی وِزر و وبال گردد; زیرا که گناه عصیان عالِم زیاده است از گناه عصیان جاهل, بلکه در بسیاری از امور معذور است که عالم در آنها معذور نباشد.)۱۶

مدرسه خوانساریها, حوزه دانش و بندگی بود و طلاب با راز و نیاز و دعا دمساز بودند و همواره تلاش می شد, با وعظ و ترجمه و شرح کتابهای دعا, فرهنگ نیایش آگاهانه در حوزه و جامعه نشر یابد. آقا حسین خوانساری کتابهایی در دعا, از جمله صحیفه سجّادیه را ترجمه کرد و آقا جمال کتاب مفتاح السائل شیخ بها را و محمد تقی طبسی از شاگردان آقا جمال, مهج الدعوات و ادعیه الاسابع را به پارسی برگرداندند.۱۷

این روش تربیتی, در سیرت شاگردان, بسیار کارگر افتاد و نیک نفسی در خُلق و خویشان نمایان شد.۱۸

جامع معقول و منقول

حوزه اصفهان, در دوره خوانساریها دریایی بود پهناور که در آن دانشهای گوناگون: فلسفه, کلام, فقه و هیأت و ریاضیات و… تدریس می شد. حوزه های مهم درسی چون مدرسه میرداماد, شیخ بها و میرفندرسکی جامع و فراگیر بودند. سه استاد یاد شده, همان گونه که در فلسفه و کلام دستی توانا داشتند, در فقه و حدیث و هیأت نیز سرآمد دیگران بودند و آموزش این دانشها را برای شناخت و نشر اسلام بایسته می دانستند. در برخی از حوزه های درسی, به فلسفه و حکمت بدبین بودند و به فیلسوفان و حکیمان و شاگردان مکتب آنان, روی خوش نشان نمی دادند. اینان دایره نگاه عقل را, چه درعقاید و چه در شریعت و فقه, محدود و بسته می دانستند و افزون بر ناسازگاری با فلسفه, از اصول نیز, که عقل را یکی از منابع کارآمد در استنباط احکام می شمارد, رویگردان بودند. این گروه, فلسفه را رهاورد غیر اسلامیان و میراث یونانیان می پنداشتند که کندوکاو در آن نه تنها سودبخش نیست که به باورهای مؤمنان آسیب می رساند. شماری از اینان, جز فقه و اصول, دیگر دانشها را دانش نمی شمردند و یادگیری آنها را بیهوده به شمار می آوردند.۱۹

کسانی چون مولانا محمد طاهر قمی, آقا خلیل قزوینی, محمد علی استرآبادی و… در رد فلسفه کتابها نگاشته و تا مرز تکفیر فیلسوفان پیش رفتند.۲۰

علامه مجلسی نیز, با فیلسوفان میانه خوبی نداشت. او, سخنان بسیاری از فیلسوفان را ناسازگار با ادیان آسمانی می دانست و همراهیهای شماری از فیلسوفان را با سخنان پیامبران, برخاسته از پنهانکاری و ترس از خشم توده های مسلمان می شمرد.۲۱

میرزا عبدالله افندی, مؤلف کتاب ریاض العلماء, با فلسفه مخالف بود. او میرزا ابراهیم, فرزند ملاصدرا را, که در فلسفه با پدر همراه نبود, می ستاید و او را زنده ای می داند که از دامن مرده برخاسته است.۲۲

آقا حسین خوانساری, در این, آوردگاه, پیرو راه میرداماد بود و شاگرد فندرسکی و مولی حیدر خوانساری و شیخ بها و محمّد تقی مجلسی.۲۳

او فقیهی بود ژرف نگر که در فقه و اصول و حدیث, صاحب نظر بود و در شمار مدرسان بنام فقه و کتاب شرح او بر دروس شهید اول و مقالات فقهی او در حوزه ها رواج داشت و تدریس می شد. بر کتاب زبده الاصول شیخ بهایی نیز شرح نوشته بود.۲۴ در حکمت مشاء, صاحب نظر بود و کتابهای فلسفی بوعلی را تدریس می کرد.۲۵

فرزندش, آقا رضی نیز, جامع معقول بود و منقول و افزون بر این, از اساتید معروف فقه بود و در حکمت نیز, نوشته هایی داشت.۲۶

آقا جمال نیز, چونان پدر و برادر در عرصه حکمت و فقه صاحب نظر بود. او هدف از تحصیل دانش را دریافت حکمت و تفقه در دین می دانست و مراد از آن را نه حکمت و یا فقه رایج و اصطلاحی, که تفقه را اصل اساسی دین و شناخت روح اسلام, معنی می کرد.

او, در بایستگی آموزش حکمت و فلسفه در حوزه ها به دو نکته همیشه اشاره می کرد:

۱. کشف و فهم معارف بلند اسلامی.

۲. پاسخ به خرده گیریهای مخالفان.

او بر این عقیده بود که بسیاری از معارف اسلامی, بدون آشنایی ژرف با دانش حکمت, در خور فهم و درک نیستند و نمی شود به آنها دست یافت. از این روی باید دانش فلسفه را چراغ راه قرار داد تا توانست به زوایای گوناگون و تو در توی اسلام پی برد. در بعد پاسخ گویی, همان گونه که ما باورهای خود را راست و استوار می دانیم, دیگران نیز چنین می اندیشند و برای درستی افکار خود, دلیل می آورند و برای ناروا جلوه دادن دیگر اندیشه ها چاره جویی می کنند. پس اگر کسی با فلسفه آشنایی ژرف نداشته باشد, نمی تواند افکار فلسفی مخالف را باطل بسازد و سلاح از دست مخالف بگیرد.۲۷

آقا جمال, دو نکته اساسی دیگر را فرا روی پژوهندگان قرار داده است:

۱ . ناسازگاری برخی از مؤمنان با حکمت, ریشه اش نا آگاهی از حکمت و مرزها و پیامهای آن است و اگر افراد آن را به درستی بشناسند و با حکیمان و فیلسوفان آشنا شوند, خواهند فهمیدکه این دانش, نه تنها سر از فرمان شریعت نمی پیچید که همراه و موافق آن است.

۲. هر کس نبایددرباره مسائل فلسفی سخن بگوید که راه پر پیچ و خم و درک اصطلاح و رموز و اسرار حکما, نیازمند فکر و اندیشه بلند است. کسی که توان پرواز ندارد, نباید در این وادی, هوسِ پرواز کند. پژوهنده فلسفه, در آغاز باید شریعت و قرآن و روایات اهل بیت را بیاموزد و سپس به فلسفه رو آورد و آن گاه با کمک عقل و نقل, گفته ها و اندیشه ها را درهم آمیزد و سره را از ناسره جدا سازد:

(مردم, دشمن آن چیزند که نمی دانند… مذمت علم حکمت نیز که در این زمان شایع شده, از این راه است. با آن که بنای معارف الهیه و نوامیس ربوبیه بر آن است به محض این که نمی دانند و تحصیل ربط به آن مشکل است, چاره رفع نقص خوددر مذمت آن دیده اند و چون شنیده اند که بعضی از مذاهب حکما, مخالف شرع است, این را دلیل ساخته, همه آن را کفر و زندقه می خوانند. با آن که در بسیاری از مسائل آن, مخالفتی با شرع به هیچ وجه نیست, بلکه اثبات وجود حق تعالی وعلم و قدرت و بسیاری از عقاید دینیه و مقاصد یقینیه مبنی بر آنهاست… نهایت, باید که کسی که در آنها فکر کند عارف به علوم شرعیه باشد, تا این که در آن مسائل به امری که خلاف آن از شرع معلوم شده باشد, قائل نشود.)۲۸

آشنایی همه جانبه آقا حسین خوانساری با حکمت و نیز توانایی بر استنباط احکام, به او این امکان را داده بود که مرزهای عقل و نقل را بشناسد و از هر یک به جای خود استفاده کند. او همان گونه که در عقاید و معرفت شناسی به اندیشه بشری میدان می داد و آن را رکن اصلی در پژوهش ارکان دین می شمرد, در بیان فروعات احکام بسیار دوراندیش بود و برای شرح و تفسیر مفاهیم فقهی و بازشناسی مرزها و قلمرو احکام, پیش از هر چیز به سراغ شرع و قانون گذار می رفت و از به کارگیری عقل در مواردی که از دیدگاه وی, از اختیارات شرع و شارع است پرهیز داشت و به آن گردن می نهاد. در مثل, درباره غسلهای مستحبی روایتی گزارش شده که امام صادق(ع) به کسی که به غنا و خنیاگری گوش سپرده بود, فرمود:

(برای توبه, افزون بر طلب بخشش از خداوند, غسل بکن.)

فخرالمحققین در شرح قواعد, مستحب بودن غسل را ویژه گناهان کبیره دانسته و نوشته است:

(مقصود امام از غسل در این جا, برای بیرون رفتن از همه گناهان بوده, نه ویژه غنا.)

آقا حسین خوانساری بر او خرده گرفته که روایت نصّ است در مورد غنا و با این دستاویزهای عقلی, نمی توان استنباط احکام کرد و اسرار شریعت را دریافت:

(ثابت کردن احکام شریعت, بمانند این دستاویزهای عقلی روا نیست. بله, پس از ثابت کردن حکم به دلیل شرعی, می توان از شواهد عقلی, آن هم با احتمال, شاهد آورد; زیرا فلسفه احکام, در موارد بسیار پنهان است و عقل نمی تواند آن را بفهمد و به همه سوی آن پی برد.)۲۹

ییا در مسأله پاک کردن چیز نجس که آیا آب می باید یکباره بر آن ریخته شود و یا اگر کم کم آب پاک بر چیز نجس وارد شود, پاک می گردد؟

ایشان بر این نظر است که باید به اجماع علما بسنده کرد که می گویند:

باید آب را بر چیز نجس, یک باره ریخت و سریان دادن آن به دیگر موارد, نیازمند دلیل است:

(تطهیر, مفهومی شرعی است و جای دخالت عقل در آن نیست. و به اجماع ثابت شده که ورود یکباره پاک بر نجس پاک کننده است. برای دیگر موارد, نص و دلیل نداریم, گرچه تفاوت ورود دفعی و تدریجی بر ما آشکار نشود, زیرا عقل در این موارد کاربرد ندارد.)۳۰

آقا جمال نیز عقل را در پاره ای از مباحث, مستقل دانسته و در بیش تر مقوله ها و گزاره های شرعی دایره نگاه عقل را محدود و آن را پیرو دلیل نقلی, برشمرده است و می گوید: اندیشه, با کمک شریعت و روایت پیامبر و امام, می تواند به دستورات خداوند دست یابد.۳۱

محور بودن عقایددر حوزه خوانساریها

اصول دین و عقاید, سنگ زیرین آموزه های مدرسه خوانساریها بود. بنابر دیدگاه خوانساریها, دانش عقاید و کلام, زیربنا و اساس دیگر دانشهاست. اخلاق و فقه, بر مبنای اصول عقاید پی ریزی شده اند. در مسائل و گزاره های دینی, پیش از هر چیز, باید اساس آنها استوار گردد. پیش از هر چیز, طالب علمان, باید اصول دین را بشناسند, تا بتوانند شبهه ها را پاسخ گویند و در برابر خطرها از آن دفاع کنند.

آقا جمال خوانساری درباره اهمیت اصول دین نوشته است:

(و ممکن است که بودن اینها اصول دین به اعتبار این باشد که مقصود اصلی از علم کلام همین مسائل است. ظاهر است که علم کلام اصول است و سایر علوم دینیه مثل تفسیر و حدیث و فقه و اصول, فروع; زیرا که همه آنها موقوف بر آن است.)۳۲

آقا حسین خوانساری و پرورش یافتگان مکتب فکری او, در باب اصول دین و مسائل زیربنایی, آثار بسیار از خود به یادگار گذاشته اند. آقا حسین خوانساری, افزون بر مباحث گوناگون فلسفی و کلامی, رساله ای در جبر و اختیار, ترجمه نهج الحق علامه حلّی در باب امامت, رساله ای در شرح آیه: (واذا ابتلی ابراهیم….) و رساله ای دررجعت نوشته است.۳۳

با این حال, به مناسبت, در لابه لای مباحث فقهی, به بیان پاره ای از مقوله های کلامی و اعتقادی می پردازد, از جمله: در پایان رساله (تسامح در ادله سنن), روایات و لایت و حدیث غدیر خم را یادآور می شود و مدارک آنها را از کتابهای اهل سنت گزارش می کند.

آقا جمال نیز, رساله های بسیاری در این باره دارد, از جمله: رساله مبداء و معاد, شرح حدیث بساط در ولایت علی(ع) و رساله جبر و اختیار.

کتاب (الفصول المختار), از کتابهای مهم, راه گشا و روشن گر شیخ مفید است. این اثر, در بردارنده مناظرات شیخ مفید با عالمان و متکلمان بنام دیگر فرقه هاست. در این رساله از گزاره های گوناگون, سخن به میان آمده و به خوبی و روشنی از مبانی و باورهای شیعه دفاع شده و از شبهه های شبهه افکنان و خرده گیریهای آنان, پاسخ داده شده است.

با طرح دوباره این شبهه ها و رواج خرده گیری بر شیعه در زمان صفویه, اهل اندیشه احساس کردند که باید این اثر ارزشمند شیخ مفید احیا بشود و در دسترس علاقه مندان به این گونه مباحث قرار گیرد; از این روی, آقا جمال به ترجمه آن به زبان فارسی پرداخته و برای به پایان رساندن هر چه زودتر ترجمه آن و در اختیار مردم قرار دادن آن, تمام کارهای علمی خود را تعطیل کرد و با چندین ماه تلاش پی گیر, ترجمه آن را به پایان رساند:

(دامن سعی بر در میان بستم و سلسله سایر علایق از کمر اهتمام گسستم و شب و روز بیاض دیده و سواد حدقه را وقف سیاه و سفید مشاغل کاغذ و مداد نمودم و گاه و بیگاه آینه اوقات گرامی را در امتثال این امر سامی از زنگ تعطیل زدودم… تا کتاب مجالس شیخ مفید را ترجمه کنم, تا فایده آن عام و اثرش در روزگاران تمام باشد.)۳۴

میرزا ابوالقاسم خوانساری, از شاگردان آقا جمال نیز, در باب عقاید و پاسخ گویی به خرده گیریهای مخالفان به عقاید و باورهای اسلامی و شیعی سخنها دارد. او که عالمی هوشیار بود, دید پس از چیرگی افاغنه بر ایران, حوزه ها رو به افول نهاده و بسیاری از علمای بزرگ یا به شهادت رسیده و یا حوزه را ترک کرده و مردم و حتی طلاب حوزه ها, دربرابر شبهه های مخالفان بی دفاع مانده اند; از این روی, با نوشتن رساله های کلامی و نشر آن در جامعه و حوزه, به پر کردن این خلأ مشغول شد. خود, در مقدمه رساله ای درباره عدل الهی, در این باره می نویسد:

(اکثر اهل این روزگار, از معظم, بلکه از تمامی آنها (اصول عقاید) غافل و بی خبر بودند. حتی آن که اکثر طالبان علم نیز, که سالهای دراز مشقّت غربت و تحصیل علم را کشیده… از آن عدیم الاطلاع بودند… و رسائل و کتبی که در این ابواب, از علمای اعلام صادر شده و به نظر این حقیر رسیده, هیچ یک وافی به این مقصود, به نحوی که از برای معرفت عامه ناس کافی تواند بود نبود و اسباب تطرق شبهات و وقوع در اباطیل و ترهات به علت خمول دین و افول علمای ربانیین, تکثر و تظاهر به هم رسانیده بود, لهذا این معنی را بر خود لازم دانست و مضایقه از خروج از وضع این رساله ننموده)۳۵

حضور در زمان

از ویژگیهای مدرسه خوانساریها, همراهی با زمان و حضور در عرصه های گوناگون اجتماعی بود. درس و بحث در این مدرسه با شکوه, مقدمه برای شناخت اسلام و دفاع از دین و خدمت به جامعه بود. دانش آموختگان آن متعهد و مسؤولیت شناس بودند و شانه از زیر بار مسؤولیت خالی نمی کردند.

آقا جمال در شرح این سخن علی(ع): (سلامتی در تنهایی است) پس از بررسی روایات انزواگزینی و احادیث معاشرت, این نکته را استنباط می کند: تنهایی و کناره گیری از مردم در همه جا پسندیده نیست و روایات بسیاری, ازدواج, کمک به همنوعان, زیارت مؤمنان و کمک به جامعه را تشویق کرده اند و اگر این حدیث, از علی(ع) صادر شده باشد, مراد از آن مردم گریزی نیست و عالمان دینی نمی توانند با تمسک به چنین روایتهایی از رنجها و زحمتهایی که معاشرت در پی دارد گریزان باشند و شانه از زیر بار مسؤولیتها خالی کنند.۳۶

در این جا, به گوشه ای از تلاشهای علمی و حضور قوی دانش آموختگان این مدرسه در عرصه اجتماع, اشاره می کنیم.

الف: حضور علمی: شرایط فرهنگی و اجتماعی دوره آقا حسین خوانساری بستری مناسب برای نشر اندیشه ها فراهم آورده بود, بویژه در پرتو وزرای دانش پرور شاه سلیمان, اربابان افکار گوناگون, از مسلمانان و غیرمسلمانان, به نشر باورهای خود مشغول بودند و برای بقای خود در کشمکش های پرشتاب فرهنگی, تلاش می ورزیدند. در این آوردگاه, مدرسه خوانساریها در عرصه های گوناگون فرهنگی شرکت قوی و مقتدرانه داشت, از آن جمله:

نشر کتابهای سودمند: در کم تر روزگاری به گستردگی این دوره, کتابهای علمی و مذهبی منتشر شده است. دراین برهه, هزاران نوشته سود بخش درباره عقاید, تفسیر, اخلاق, تاریخ, فقه و… نشر یافته و بخش درخوری از آنها, به خامه دانش آموختگان این مدرسه, نگاشته شده است.

محقق خوانساری, در زمینه عقاید شیعی و مسائل فلسفی, کلامی, فقه و… رساله های گوناگونی نگاشت و نگاشته های او در حوزه ها با استقبال گرم خوانندگان رو به رو شد. مسائل کلامی و فقهی مورد اختلاف و مورد احتیاج حوزه ها, بخش مهمی از این نگاشته ها را تشکیل می دهد.

آقا جمال نیز, از نویسندگان پرکار بود و بیش تر نوشته های وی, در پاسخ به شبهه های علمی و فرهنگی جامعه اسلامی و شیعی است. وجود مکتبهای فلسفی و مشربهای فقهی از یک سو و عرضه کتابهای غیر دینی و تبلیغات گسترده مخالفان علیه شیعه که با پشتوانه مالی و معنوی عثمانی و حاکمان ازبک انجام می گرفت, پرسشهای گوناگونی را در میان مردم بر می انگیخت که نیازمند پاسخ بود. رساله آقا جمال, به یکی از کارگزاران فرهنگی و سیاسی آن روز, که در آن به پانصد مسأله سیاسی, فرهنگی و کلامی پاسخ داده شده, در راستای برآوردن این نیاز بود.۳۷

افزون بر این, برای نگهداری نظام شیعی و اجرای دستورات اسلامی و سریان دادن افکار شیعی به تمامی زوایای حکومت, نیاز به نوشته های قوی, پخته و ژرف بود که این مهم را مدرسه خوانساریها بویژه آقا جمال بر عهده داشت.

آقا جمال خوانساری, در نوشته های خود, از اهمیت نظام و حاکمیت سیاسی سخن گفته و فرمانروایان را به نگهبانی از میراثی که بر سر تشکیل آن میلیونها انسان تلاش کرده و حوزه ها و مردم در راه آن خونها داده اند, دعوت کرده است, از جمله, در شرح حدیث:

(الامامه نظام الامه) یکی از تفسیرهای سخن گرانبهای علی(ع) را ضرورت حکومت و رهبری مردم شمرده که بدون وجود آن, نظام اجتماعی از هم گسسته و سبب تباهی کارها خواهد شد:

(امامت و پیشوایی, نظام امت است; یعنی تعیین هر امت و قومی امام و پیشوایی از برای خود, باعث نظام احوال و انتظام امور ایشان می گردد; چه ظاهر است که هیچ جمعیتی بی فرمانروایی که همه مطیع و منقاداو باشند و از سخن او تجاوز ننمایند, خواه عادل و خواه جائر, منتظم نتواند شد و اگر نه, هر یک بر وفق هوی و هوس خود سلوک نمایند, در اندک فرصتی هرج ومرج شود و همه پراکنده و متفرق شوند….)۳۸

ایشان, سخنان حکیمانه و راه گشایی در نوشته ها و آثار خود درباره حفظ نظام و راههای استوارسازی کشور و ریشه کن کردن عوامل فساد و تباهی حکومتها دارد. ایشان از جمله بر این نظر است که: بی اقتداری نظام, هرج ومرج عمومی, خودسریها از یک سو و نیز بی رسمیهای حاکمان که توده ها را از رهبران دور می کند, از دیگر سوی, از مهم ترین عوامل راهیابی آفت و فساد, به بدنه حکومت و جامعه و فروپاشی حکومت و از هم گسستگی جامعه است.

وی در شرح حدیث (آفه الملک ضعف الحمایه) نوشته است:

(آفت پادشاهی ضعف حمایت است. یعنی سستی کردن در حمایت رعیت و دفع ظلم و تعدی از ایشان, یا در جهت حمایت دشمنان; یعنی دفع و منع شر ایشان. و وجه (آفت بودن هر یک از برای پادشاهی), ظاهر است; زیرا که پادشاهی که حمایت رعیت نکند, حق تعالی نیز حمایت او نکند و پادشاهی او به زودی زایل یا ضعیف و باطل گردد و همچنین اگر در دفع دشمنان سستی کند, به تدریج دشمنان قوی گردند و دست یابند بر ملک او و چه بسا باشد که بالکلیه او را مستأصل سازند.)۳۹

این روحیه تعهد و وظیفه شناسی و مسئولیت در برابر مسائل فرهنگی و اجتماعی در زندگی همه همدوره ها و شاگردان آقاجمال دیده می شود. انبوه رساله های علمی در ردّ ترسایان, دفاع از تشیّع۴۰, رساله های اقتصادی در علل پایین آمدن و بالا رفتن قیمتها و رساله در بررسی وضع موجود حوزه ها و مدارس و مساجد آن روز۴۱, از سوی شاگردان این مدرسه, نشانه پویایی, شادابی و حیات علمی آن است.

میرزا ابوالقاسم خوانساری, از شاگردان آقا جمال, در نشر اسلام و دفاع از شیعه و پاسخ به شبهه افکنیهای بدخواهان, نوشته های بسیاری دارد. از جمله به هنگام یورش افاغنه به اصفهان و سقوط تختگاه صفویان, برخی از مخالفان این شبهه را پراکندند که اگر کیش شیعه درست بود, چرا نظام شیعی ایران در برابر مخالفان شکست خوردو نظم سپاه ایران از هم گسست. میرزابوالقاسم, برای پاسخ به این شبهه, دست به کار شد و با زبان و قلم رسا, بین شیعه و نظام حاکم فرق گذاشت و به خوبی نمایاند آنچه شکست خورد نظام بود, آن هم به خاطر ناشایستگیهای حکومت گران و به کژ راهه روی حاکمان و فساد دستگاه حاکم, نه شیعه. شیعه مذهبی است که ریشه در اسلام ناب دارد و برنامه ها و احکام نورانی آن اگر درست اجرا شود, گزندی به جامعه شیعه نخواهد رسید. حکومت صفوی در برابر گروهی از افاغنه بی فرهنگ و وحشی از پای درآمد, چون امر به معروف و نهی از منکر از جامعه رخت بر بسته بود.

این تحلیل, در آن روزگار, از بحثها و تحلیلهای مهم سیاسی, به شمار می آمد.۴۲

شرکت در همایش های علمی: حوزه در دوره صفویه, نشستهای بسیاری برای بررسی مسائل علمی و حل مشکلات مذهبی مردم داشته است. در این گردهماییها, مسائل اجتماعی, تاریخی, ادبی و… مورد بررسی قرار می گرفته و بهره های ماندگاری را به جامعه ارزانی می داشته است. شاگردان آقا حسین در بسیاری از این انجمن ها شرکت داشته و به سهم خود در گشایش تنگناها همراهی کرده اند, از جمله:

۱. در زمان شاه سلیمان صفوی, شیخ علی خان زنگنه, جلسه ای برای بررسی مسأله نماز جمعه تشکیل داد.علمای بسیار در آن شرکت جستند و گروهی نیز, با فرستادن رساله دیدگاه خود را در واجب یا حرام بودن آن بیان داشتند. آقا جمال خوانساری در این باره رساله ای در واجب نبودن عینی نماز جمعه نوشت.۴۳

۲. کتاب (کشف الغمه), اثر ابی الحسن علی بن عیسی اربلی از کتابهای ارزنده تاریخی سده هفتم است, نویسنده پس از به پایان بردن آن در سال ۶۷۸, به تصحیح و اتقان آن پرداخت و آن را بر دوازده نفر از بزرگان علما و حدیث شناسان بغداد خواند. این افراد که شماری هم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.