پاورپوینت کامل سرمقاله; بایستگی فلسفی و فلسفه بایسته ۵۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سرمقاله; بایستگی فلسفی و فلسفه بایسته ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرمقاله; بایستگی فلسفی و فلسفه بایسته ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سرمقاله; بایستگی فلسفی و فلسفه بایسته ۵۲ اسلاید در PowerPoint :
۱۱
… از گذشته های بسیار دور تاکنون, سرمایه های بسیاری از نبوغ و استعداد انسانی را در مسیر تفکر فلسفی هزینه کرده ایم و این کار, میراث فرهنگی ارجمند و شگرفی برای ما به ارمغان آورده است. نابغه هایی چون: کندی, فارابی, ابن سینا, ابن رشد, سهروردی, میرداماد و ملاصدرا, نه تنها شالوده هایِ فرهنگ و تمدن اسلامی هستند, بلکه در پاره ای موارد به نظر می رسد در تأسیس یا بازسازی فرهنگ غرب نیز نقش داشته اند. بی شک نمی توان قدر و قیمت این بزرگان را به عنوان میراثهای فکری و فرهنگی جامعه اسلامی نادیده انگاشت, امّا با این حال اگر می خواهیم این میراث بزرگ, تمامی استعداد درونیِ خود را برای ما آشکار سازد و تمدن اسلامی بتواند از تمامی انرژی رها شده آن در جهت بازسازی شالوده های آینده بهره ببرد, لازم به نظر می رسد, در این میراث با مداقّه بیش تر و نقادی به قاعده تری نظر افکنیم و به پرسشهای عبرت آموزی که در همین باب مطرح بوده و هست, به دقّت و حَزم پاسخ گوییم.
این پرسش که (فلسفه چیست؟ و چه اثری بر حیات آدمی دارد؟) پرسش تازه ای نیست. برای کسانی که نگران فرهنگ و تمدن اسلامی هستند نیز, این پرسش بسیار مهم همواره مطرح بوده که به راستی فلسفه اسلامی چه اثری بر حیات فردی و جمعی مسلمانان گذاشته است؟
کندی, بوعلی و ملاصدرا چه نقشی در تمدن اسلامی گذارده اند؟
تمدن به عنوان مجموعه دستاورد مادی و معنوی یک جامعه تا چه حد وامدار اندیشه های فیلسوفانه است؟ و اندیشه های عقلانی و انتزاعی خداوندان خرد و فلسفه تا چه حد در سرنوشت عینی و حقیقی جامعه کارگر بوده است؟ بی گمان پاسخِ به این پرسش و مسائل, متکی بر شناخت بنیادین از احوال و اطوار تمدنها و راز و رمز فراز و نشیب آنهاست.
تعبیر شایعی از تمدن شناسان نقل می کنند که مفاد و مضمون آن چنین است:
روح هر تمدن را عقلانیتی که پشتوانه آن است تشکیل می دهد. تمدنهای بزرگ و پایدار به درختان تناوری می مانند که ریشه های عمیق و ژرف دارند و تمدنهای ضعیف و ناپایدار همچون گیاهان تک ریشه, در سطح می رویند و با اندک نسیم حادثه از بُن فرو می ریزند و بنیانِ این تناوری و رنجوری در قدرت و توانِ عقلانیِ آنها نهفته است. افول و علوّ تمدنها نیز در گرو قوت و ضعف همین ریشه هاست که در بسترهای تاریخی قوام می یابند و فضای تنفس عقلانی جامعه را می سازند.
نبرد و گفت و گوی تمدنها هم, برخلاف ظاهر آن که در هیأت درگیری سخت افزارها جلوه می کند, چیزی جز رویاروییِ آن عقلانیتها با یکدیگر نیست. از نگاه صاحبان این اندیشه, مدنیت پویش و سیری است که در آن یک جامعه تمامی قوا و استعدادهای درونی خود, اعم از: عقل, احساس و ذوق, توان فن آوری, معنویت و روحانیت, و حتی استعداد شیطنت و شرارت خود را به صورت سازمان یافته در جهان بیرون مجسم و متبلور می سازد. این سیر و پویش, یک حرکت جمعی است و در آن, برخلاف تفاوت در حیثیت و استعداد افراد جامعه, برآیندی از این قوا و تواناییها بروز و ظهور می یابد و نیز در این حرکت پله ای, اگر چه تمامی قوای درونی جامعه سهم دارند, لیکن به دلیل این که سازماندهیِ این همه, حکم صورت را برای تمامی آن مواد ایفا می کند, و این سازماندهی, در اساس یک حرکت و پویش عقلی است می توان از عقلانیت جمعیِ آن جامعه به عنوان مهم ترین انگیزه قوام بخش تمدن یاد کرد.
در تأیید این نکته نمونه های بسیاری می توان یادکرد که شاید بارزترین آنها تمدن غرب باشد. بیش تر برای تمدن غرب سه دوره قایل می شوند و همین سه دوره را به فلسفه غرب, نیز نسبت می دهند. تمدن یونان (و رُم), تمدن قرون وسطی و تمدن جدید غرب, دوره هایی است که به ترتیب با سه دوره فلسفه در غرب, یعنی فلسفه یونان, فلسفه قرون وسطی و فلسفه جدید غرب برابری می کند و حتی فلسفه های معاصر غرب نیز, حکایت از آغاز دوره دیگری در تمدن آن سرزمین دارد که امواج نخستین و پیش درآمدهای آن را از نیمه قرن بیستم تاکنون شاهد بوده ایم.
بدین سان به فتوای صاحبان این نظریه, تورّق اوراق فلسفه در غرب معادل تورق ادوار تمدن غرب است و با مطالعه این دفتر بر اطلاعات آن دیگری نیز می توان اشراف و آگاهی کامل یافت.
بدون این که قضاوتی درباره درستی و دقت این گفته ها در باب تمدن و عقلانیت غرب داشته باشیم, همین موضوع را در مورد تمدن اسلامی پی می گیریم.
در توضیح پیوند و نسبت میان فلسفه و تمدن اسلامی دیدگاههای ناهماهنگی وجود دارد:
۱. از یک سو شماری بر این باورند که هیچ گونه پیوندی میان این دو موجود نیست. فلسفه اسلامی, فلسفه ای آسمانی و انتزاعی است که به دلیل همین ویژگی هرگز نمی تواند در زندگیِ زمینیِ انسانها نقش و اثری داشته باشد. گفتنی است که تحلیل گران علوم عقلی, فلسفه های مختلف را به اعتبار میزان اثرگذاری آنها بر روند حیات بشر به دو دسته تقسیم می کنند:
۱. فلسفه های وجودی(existential philosophy)
۲. فلسفه های عقلی ـ ذهنی(Intellectual philosophy)
تفاوت این دو دسته در نوع مسایلی است که آنها بدان می پردازند. دسته نخست بیش تر به مسائلی می پردازد که تحلیل و شرح آنها در دگرگونی حیات فردی و اجتماعی ما اثر مستقیم و عمیق دارد. مسائلی چون: معنی و مفهوم زندگی, معنای سعادت و خوشبختی, مسأله آزادی و عدالت و مسائل دیگری از این دست. لیکن فلسفه های عقلی ـ ذهنی, بیش تر به مباحثی می پردازند که دستاورد تلاشهای عقلی بشر در آن زمینه, هر چند دستاوردهای علمی فراوانی به دنبال داشته باشد, لیکن به گونه مستقیم و ژرف اثر چندانی در حیات او پدید نمی آورند. مسائلی مانند بحث پردامنه فلاسفه از حقیقت ماده و صورت, جوهر و عرض قوه و فعل و مسائل دیگری چون اینها.
صاحبان این نظریه معتقدند: فلسفه اسلامی نیز از جمله فلسفه های عقلی ـ ذهنی به شمار می آید و به همین دلیل نباید از آن انتظار ایجاد تحول در حیات جامعه اسلامی را داشت و تجربه تاریخی تمدن اسلامی نیز بر همین موضوع مهر تأیید می نهد.
۲.از سوی دیگر صاحب نظرانی وجود دارند که به پیوند و بستگی میان فلسفه و تمدن اسلامی, باور دارند; اما این پیوند و بستگی را یک نوع بستگی منفی ارزیابی می کنند, یعنی از نظر آنان فلسفه اسلامی در روند کلی حیات تمدن اسلامی اثر گذار بوده, لیکن این اثرگذاری, از نوع اثر گذاری است که یک ویروس خطرناک و آفت زا در یک بدن سالم و با نشاط پدید می آورد. به اعتقاد آنان نرم افزار تمدنِ اسلامی آن روح معنویتی است که توسط آموزشهای دینی در جامعه اسلامی پدید آمده و همین آموزه ها عامل رشد و اعتلای تمدن اسلامی بوده است. اما از آن زمانی که ویروس فلسفه از راه ترجمه متون یونانی وارد جامعه اسلامی شد, بیماری و رخوت تمامی جامعه اسلامی را فراگرفت. البته چندین قرن زمان نیاز بود تا آثار و نشانه های بالینیِ این مرض در بدن رنجور تمدن اسلامی ظاهر گردد و پس از آن بود که انحطاط روز افزون جامعه اسلامی بروز کرد.
۳. اما در مقابل دو نظریه یاد شده, نظریه سومی ابراز شده که معتقد به پیوند مثبت میان فلسفه و تمدن اسلامی است. بر پایه این نظریه, همان گونه که اشاره شد, پشتوانه هر تمدن, عقلانیتی است که نقش برنامه و نرم افزار را برای حرکتهای آن ایفأ می کند. و تمدن اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. صاحبان این نظریه بر این باورند آموزشهای درون دینی در جامعه نوپای اسلامی, اولین ماده آن عقلانیت را برای تأسیس تمدن عظیم و فاخر پی افکند. در ادوار و قرنهای بعد صورتهایی بر این ماده پوشیده شد که در مجموع روح حرکتهای اجتماعیِ این تمدن را رقم می زد. ورود فلسفه در جامعه اسلامی, نه تنها با دشواری و مانع صورت نپذیرفت, بلکه استعداد شگرف فرهنگ اسلامی در جذب و هضم آن به رشد عقلانیت و تناور شدن تمدن اسلامی کمک شایان بخشید.
کم کم و آهسته آهسته از بستر این اقیانوس موّاج, اندیشه وران برجسته ای چون: فارابی و ابن سینا, رازی و ابوریحان و خواجه نصیر برخاستند که هر یک در عصر پر شور و هیجان خود منشأ آثار پربرکتی شده اند. و در زمانی این شجره طیبه از شادابی و ثمردهی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 