پاورپوینت کامل روش شناسی حکمهالاشراق و حکمهالمتعالیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روش شناسی حکمهالاشراق و حکمهالمتعالیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روش شناسی حکمهالاشراق و حکمهالمتعالیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روش شناسی حکمهالاشراق و حکمهالمتعالیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۷
معرفت شناسی در دو زمینه اعمال شناسایی و نتایج شناسایی صورت تحقّق می پذیرد. اعمال شناسایی پاره ای از فعالیتهای ذهنی است, مانند ادراک کردن و به خاطرآوردن و تصدیق کردن و نیز استدلال و تأمّل و استنتاج. نتایج شناسایی, تقریرات و قضایا یا قوانین علمی و فلسفی است. اعمال شناسایی, اموری ذهنی هستند که در درون ذهن انسان شکل می گیرند و نتیجه این رخدادهای ذهنی در پایان به صورت یک قانون یا قاعده علمی و فلسفی ابراز می گردد.۱
مسائل معرفت شناسی, گوناگون و متنوّع اند. برخی از این مسائل مربوط به منشأ شناسایی و آغازه های کار شناخت است که آیا شناخت برخاسته از حواس است یا نیرویی دیگر به نام عقل و یا چیزی همچون (شهود) و (اشراق). برخی دیگر وابسته به حدود شناسایی و معیّن کردن توان انسان در حوزه شناخت امور و حقایق هستی اند و مشخص می کنند تا کجا و چه اندازه بشر را رسد که گام در وادی شناخت زند. از دیگرمسائل مربوط به معرفت شناسی, روش شناخت است. به چه شیوه و به چه کیفیت انسان می تواند به شناخت دست یابد. در این زمینه سخن از شیوه های پژوهش در شاخه های گوناگون علوم است. شیوه هایی همانند استدلال و برهان (به شکل قیاسی), استقرا و یا تمثیل و نیز آنچه وابسته به اثبات و آزمایش و حلّ مسائل هر علم است, در این مبحث روشن می گردد.
کوتاه آن که روش, یا اوّلی و لمّی (قیاسی) “apriori, deductive” است که علومی همانند (ریاضیات) از آن بهره می گیرند یا غیراوّلی و انّی (استقرایی). شناخت شهودی یک شئ یا امر واقع عبارت است از این که ما به کوشش تخیّل, خودمان را با شئ یکسان بگیریم, گویی با پدیده ناب همدلی می کنیم. با این کار, شئ را از درون آنچنان که در نفس خویش است, می شناسیم.
به نگرش برگن می توان از شهود به تحلیل (شناخت نمادین و با واسطه (زبان)) گذر کرد, ولی نه برعکس. همین که سرشت باطنی واقعیّتی را دریابیم, می توانیم پیش برویم و مفاهیمی بسازیم و درباره وجوه مختلفش بیندیشیم.۲
برتراند راسل نیز شناسایی را دو دسته می داند (Knowledge by acquain tance) شناسایی به وسیله آشنایی و درون نگری و (Knowledge by description) شناسایی به وسیله توصیف.۳
شناسایی به وسیله آشنایی و آگاهی را می توان همان شهود و معارف شهودی که (خودپیدا) هستند; دانست. اینها بنیاد اندیشه اند و خود, بر خود استوارند و آغازه های هر دانش و نگرشی هستند.
با توجّه به این که می توان تمام شیوه ها و روشهای دیگر پژوهش در علوم و فلسفه را به این دو روش بازگرداند, امّا تلفیق هر دو روش به گونه ای دیگر نیز امکان دارد. گرچه می توان گفت: فلسفه (مابعدالطّبیعه) از هر دو روش بهره گرفته و می گیرد و نه عقل باور محض هست, نه تجربه باور محض.
مراد از تجربه در این جا هم تجربه حسّی به حواسّ ظاهری است و هم تجربه وجدانی و درونی که با نیروی ویژه ای که در سرشت هر فردی نهاده شده, آن را درک و دریافت می کند.
از آن جا که شهود و اشراق و مکاشفه و مشاهده در حکمهالاشراق جایگاه ویژه ای دارد, مناسب است در این جا به نگرش آگوستین (۴۳۰ ـ ۳۵۴ م) درباره اشراق الهی “Illamination diuine” نگاهی بیفکنم. پرسش آگوستین این است که: دستورهایی را که ما برحسب آنها درباره میزان و کیفیت اعتبار اشیاء حکم می کنیم, از کجا گرفته ایم؟
به نظر وی, انسان این دستورها را در نور ویژه ای که خدا مبدأ اشراق آن است, مشاهده کرده است. پیش از این افلاطون به نظریه تذکّر دست یازیده بود تا این پرسش را پاسخی دهد. امّا آگوستین به (اشراق الهی) راه بُرد و آن را کلید گشایش مسأله دانست. وی در کتاب اعترافات این گونه می نویسد:
(چون آگاهی یافتم که باید در خویشتن بنگرم, در نهان خانه دل خود فرو رفتم… در آن جا رفتم و با چشم جان, هرچند که تیره و تار بود, در بالای دیده جان آن نور ثابت بی زوال را دیدم. آن نور نه آن روشنی معمولی بود که برای هر تنی مرئی است و یا نوری از جنس آن و لکن فقط قوی تر و روشن تر که اشعه خود را به همه جا پراکنده باشد, نه, آن نور چنین نبود و چیزی دیگر بود و کاملاً غیراز آن بود. آن نور در جایی بالای روح من قرار داشت…. برای این که مرا خلق کرده است, و من مادون او بودم, زیرا که من ساخته او هستم, آن کس که حقیقت را می شناسد, او را می شناسد و آن که او را می شناسد, حقیقت جاویدان را می شناسد… این نور برتری که دل انسان را روشن ساخته, خداست. در انجیل یوحنّا آمده است که: (کلمه, نور حقیقی بوده که به هرکس که به جهان آید, روشنی بخشد.
نکته مهم این است که: رؤیت چنین نوری آسان نیست, زیرا هرچند که این نور در درون ما و بسیار نزدیک به ماست, برای ما پنهان تر است و برای شناختن آن, مقدّمات طولانی ای لازم است, و لکن همین که کسی بدان مقام رسد, دیگر نمی تواند که نظر دقّت خود را بدان جا ثابت ندارد و دیدگانش در مقابل شعشعه آن خیره نگردد و آن گاه در تیرگی فرو نیفتد. این تجلّی دفعی و آنی است و نسبت به امری که در گذران نیست, جز شناسایی گذران حاصل نمی شود.)۴
پس از این گفته ها, گشت وگذار خویش را در نوشته های شیخ اشراق آغاز می کنیم تا ببینیم از دید شیخ اشراق چه شیوه و روشی در حکمت باید پیش گرفت تا به حقیقت رسید. اندیشه شیخ اشراق دارای دو جنبه است. از یک جهت وی خود را مواجه با فلسفه مشاء و روش آن می بیند و از طرف دیگر خودِ وی در پی پی افکندن بنیاد فلسفه ای است که گرچه پیشینیان از آن بهره مند بوده اند, امّا مدّتی در محاق اندیشه گرفتار آمده است و بدین روی شیخ خود را احیاگر آن اندیشه می داند.
به مناسبتی شیخ اشراق در حکمهالاشراق از دگرگونی ای در اندیشه اش سخن به میان آورده است و می نویسد:
(و صاحب هذه الاسطر کان شدید الذب عن طریقه المشائین فی انکار هذه الاشیاء. عظیم المیل الیها, و کان مصراً علی ذلک, لو لا ان رأی برهان ربّه.)۵
نویسنده این سطرها پیش از این در انکار این اشیاء بر روش مشائیان بود و گرایش عجیبی به آن داشت و بر این نکته پافشاری می کرد, اگر که خدایش بر وی برهان آشکار نمی کرد.
برخی از کتابهای شیخ به این شیوه و روش نوشته شده است, همانند (التلویحات) و (المشارع و المطارحات), گرچه در خلال همین آثار نیز شیخ به نقد آن شیوه پرداخته است و شیوه ویژه خویش را تشریح کرده است.
امّا به هنگام نگارش (حکمهالاشراق) شیخ پرده از روش پژوهش ویژه خود برمی دارد و آشکارا راه خویش را یافته و بر آن روش کتاب را به سرانجام می رساند. در آثاری که به روش مشائیان به نگارش درآورده است, زبان روشن و آشکاری به کار برده است, امّا در آثاری که به روش ویژه خویش نوشته است, زبانش, زبان رمزی و کنایی می گردد که هرکس به سادگی شایستگی دریافت آن را ندارد, چراکه شیوه حصول آن معارف به شیوه متعارف تعلیم وتربیت نیست, بلکه از راه اشراق و مکاشفه و مشاهده است, حصول علم از راه تعلّم نیست, به واسطه تأمّل و تعمّق در درون جان و نفس و یگانگی اش با آفریننده اش است که با افاضه نور, افقهای نگرش وی گسترده می گردد و آنچه برای همگان نادیدنی است, برای وی دیدنی می گردد. در این جاست که راه یافتن قدرت خلاّقیّت قوّه متخیّله به میدان معرفت آغاز می شود و فرد در پرتو آن. راه به عالم خیال (مثال) می برد و در آن جا از قید زمان رها و بی آغاز و بی انجام می گردد و در این بی آغازی و بی انجامی, آغاز و انجام هرچیز را بالعیان دریافت می کند: (آفتاب آمد دلیل آفتاب). این است آنچه دیگران از آن به (شهود) و (اشراق الهی ـ ربّانیی) یاد کرده اند.
اگر بخواهیم شیوه خاصّ سهروردی را در قالب مصطلحات مرسوم بیان کنیم, می توان گفت: اصول علم الانوار مبتنی بر تجربه است, امّا تجربه ذوقی (وجدانی, درونی). این تجربه, پدیده ای است تجربی که باید آن را به کمک فلسفه تبیین کرد, نمی توان آن را با دست آوردهای فلسفی نقض کرد, فلسفه نمی تواند مشاهدات عارف حقیقی را نقض کند.۶
مبانی علم الانوار
از قوای مدرکه انسان (قوّه خیال) است که انسان را به عالم مثال می برد و در آن جا انسان چیزهایی را درمی یابد که به هنگام بیان چاره ای جز کاربرد زبان رمزی (شعری) ندارد.
در این جا صورتی از قوای مدرکه انسان ارائه می دهیم تا نکته اساسی را دریابیم.
قوّه مدرکه۷
مدرک جزئیات
مدرک کلیات (عقل)
از حواس ظاهری
از حواس باطنی
فقط مدرک
هم مدرک, هم متصرف
مدرک صورجزئی
درک معانی جزئی
(حس مشترک)
(وهم)
دراختیارقوه وهمیه
دراختیار قوه عاقله
(متخیّله)
(مفکّره)
(قوّه خیالیه: من شأنها استنباط الصوره المجرّده عن المادّه تجریداً غیر بالغ الی حدّاالمعقولیّه.)۸
قوّه خیال: وظیفه استنباط و دریافت صور مجرّد از ماده را به عهده دارد که آن صور مجرّد به مرز معقولیّت که حیطه قوّه عقل است, راه نیافته اند.
فلسفه اشراقی از شهود ذوقی به منزله سرچشمه ای برای هدایت و قاطعیّت در استنتاج قضایا استفاده می کند, یعنی آنچه را که به تجربه درونی با نیروی خیال دریافت داشته است, با روش ویژه فلاسفه (استدلال, قیاس) اثبات می کند. سهروردی در آغاز کتاب حکمهالاشراق درباره شیوه ویژه خود می نویسد:
(و هذا سیاق آخر, و طریق اقرب من تلک الطریقه (المشائیین) و انظم و اضبط و اقل اتعاباً فی التحصیل, و لم یحصل لی اولاً بالفکر, بل کان حصوله بامرٍ آخر.
ثم طلبت علیه الحجّه حتی لو قطعت النظر عن الحجّه مثلاً, ما کان یشککنی فیه مشکک.)۹
مبانی علم الانوار۱۰
شهودی(بینش )
فلسفه (اندیشه)
(شهودها و رصدهای ذوقی)
(حقیقت و عوارض ذاتی نور وظلمت)
انتقادی
ردّ نظری اصول نادرست مشائی
اندیشه و خرد در آدمی برترین آفریده هاست و هر انسانی بهری از آن دارد که اگر آن را به کار اندازد, پویش اندیشه در او بینشی پدید می آورد که او را به آماج دلخواه خود می رساند. در حکمهالاشراق ارج نهادن به دل آگاهی و بینش همراه با اندیشه است. این ارج نهادن به شخصیت هر انسانی و خرد و اندیشه او و توانایی خرد هرکس برای پویش راه و دریافتن و شناختن است و از دیگرسو, ارج نهادن به آزمون و تجربه است که اندیشه را به بینش و دریافتهای بینشورانه می کشاند.۱۱
شایان یادآوری است که علم نزد سهروردی عبارت از اشراق انوار الهی است بر جان انسان که در پرتو آن انوار, اشیاء و امور, حقایقشان برای جان عارف آشکار می گردد و این گونه شناخت و آگاهی به گونه ای است که جای هیچ تردید و ابهام در آن نیست و در آنچه دیده, دیگر هیچ گاه شک روا نمی دارد که (ما شککت فی الحق مذ اریته). هرگاه حقایق امور و اشیاء را دید, دیگر جایی برای شک نمی ماند. در این نوع شناخت, شئ معلوم, نزد عالم دارای حضور اشراقی است و علم همان اضافه اشراقی اشیاء و امور است به جان عالم.۱۲
راه رسیدن به علم نزد سهروردی, تنها تعلّم نیست, بلکه به نظر او راهی که در آن شبهه روا نباشد, همانا (رصد روحانی) است. از پایگاه جان آدمی که رصدخانه انوار الهی است, باید چشم جان را بدان سو هدایت کرد, چراکه:
(ان للروحانیات ارصاداً کارصاد الجسمانیات, و لا یدخل فی زمره الحکماء من لیس له سلم الارتقاء او ملکه نورانیه.)۱۳
وقتی که دانشمندان در علم ستاره شناسی به رصد یک تن اعتماد می کنند, چگونه می توانند در امور روحانی تن به پذیرش آنها ندهند.
(اذا اعتبر رصد شخص او شخصین فی امور فلکیه, فکیف لا یعتبر قول اساطین الحکمه و النبوه, علی شئ شاهدوه فی ارصادهم الروحانیه.)۱۴
چگونه فردی می تواند این راه را بپیماید تا به مرحله (رصد) روحانی برسد؟ سهروردی می نویسد:
(لنفوسنا الانتقاش بعلومها لو لا العایق البدنی, و قد تطلع النفوس علی الامر الغیبی فی المنام او فی الیقظه لقوه نفس فطریه او مکتسبه بملکه الانوار العلویه.)۱۵
نفس انسانی اگر مانع بدن در میان نباشد, دارای توانایی نقش پذیری علوم است. گاهی نفس در خواب یا بیداری به اموری آگاه می گردد, چراکه به طور فطری دارای این توانایی است, یا این که می تواند ملکه انوار الهی را در خود پرورش دهد.
آیا می توان در همین زندگی این جهان راه به دریافت انوار علوی ـ الهی برد یا نه؟
سهروردی بر این عقیده است که راهروان این راه در همین جهان و با همین تن های خاکی انوار الهی را تجربه کرده اند, گرچه دریافت انوار خود مراتب و درجات دارد:
(اما اصحاب السلوک فانهم جربوا فی انفسهم انواراً ملذه غایهاللذه, و هم فی حیاتهم الدنیاویه. فللمبتدی نور خاطف, و للمتوسط نور ثابت و للفاضل نور طامس و مشاهده علویه,… و لا یعد الانسان فی الحکماء ما لم یطلع علی الخمیره المقدسه, و ما لم یخلع و یلبس. فان شاء عرج الی النور و ان شاء ظهر فی ایّ صورهٍ اراد….)۱۶
جویندگان حکمت۱۷ می باید در تلاش و کوشش برای رسیدن به مقام دریافت انوار الهی, هیچ گونه سستی به خود راه ندهند, اگر خود به تنهایی توانایی رفتن این راه را ندارند, در پی راهنمایی باشند که آنها را به این مقام رهبری کند.
(قبیح بطالب الحکمه ان لا یجتهد و لا یطلب الطرق الموصله, فان طلبت و اجتهدت لا تلبث زماناً طویلاً الاّ و یأتیک البارقه النورانیه و سترتقی الی السکینه الالهیه الثابته فما فوقها, ان کان لک مرشد. و ان لم یتیسّر لک الارتقاء الی الملکه الطامسه فلا اقل من ملکه البروق… و تعلم ان البارقات ترد علی النفس و تؤدی الی حرکه فی داخل البدن… و انت اذا ارتقیت الی مقامٍ ارفع فتتصل بها و ما فوقها و تطلع علی کثیر من الانباء و تدرک اکثر الحقائق بالرصد الروحانی, اذا کان لک مرشد مطلع علی حقائق خفیات الطرئق و الاسرار….)۱۸
چه کسی شایستگی آراستن به آرایه های حکمت را دارد؟ آیا هرکس می تواند ادّعا کند که من نیز از شمار حکیمانم؟.
تنها آن گروه را رسد که حکیم شمرده آیند, که از ملکه اشراق انوار الهی برخوردار و از آن بهره ای نصیب آنان گردیده باشد. یعنی شیوه حصول حکمت فقط با برخورداری از انوار الهی است و بس.
(… و فی ما قد مضی من الزمان کان لها (الحکمه) سیاسه, و کان القوم الذین یتکلمون فیها اکثر عنایتهم بالمشاهدات الروحانیه و الامور العلویه و ما کان یتمکن من الکلام فیها و التصرف الاّ لمن ظهر تأییده من آثار الانوار القدسیه و تجرد عن محبه الرئاسات الدنیویه… آثار القدماء و هیبتهم فی النفوس و اطلاعهم علی عجائب الاشیاء… بقوه سلوکهم… متی یصفوا الفکره لمحب الدنیا؟ و متی یستأهل للعلوم المخفیه و هدایا الملکوت و هو فی ظلمات شواغل الدنیا حیران؟ فهؤلاء طردهم الله من بابه و لا تظنن انه یصل الی المحل الاعلی انسان و لیس له ملکه شروق الانوار العلویه.)۱۹
در جایی دیگر سهروردی دو گروه از انسانها را برمی شمرد و تنها یک گروه را شایسته حکمت می داند.
(اما السالک فلا یحتاج الی توسط… و اما من لیس له ذلک و لیس له همه السلوک فلیقتصر فی تأمل حال المنامات… و اما الذی لیس له منام صادق و لا انذار صحیح فهو میّت, فلا یستأهل الحکمه و لا المخاطبه….)۲۰
سهروردی بر آن است که (خمیره حکمت) هیچ گاه از جهان برنمی افتد, گرچه دریافت آن خمیره درجات و مراتب دارد و آن را گونه هایی است.
در المشارع و المطارحات این مراتب را این گونه برشمرده است:
(و التلقی للامرالغیبی قد تکون بقراءه من مسطور, و قد یکون بسماع صوتٍ, من دون ان یری المخاطب, و قدیکون المخاطبه بصوت طیب او مهیب و قد یکون شبیه همس, و قد یکون المخاطب یترأی فی صوره اما سماویه او فی صوره سادهٍ من السادات العلویه [ای الملائکه]… وقد یکون الالقاء بظهور بعض السادات [الملائکه] فی مظاهر تلیق بوقت الظهور للفاضل الفرید….)۲۱
سهروردی این مراتب را در حکمهالاشراق این گونه یاد کرده است:
(و ما یتلقی الانبیاء و الاولیاء و غیرهم من المغیبات, فانّها قد ترد علیهم فی اسطر مکتوبه, و قد ترد بسماع صوت قد یکون لذیذاً و قد یکون هائلاً. و قد یشاهدون صورالکائن, و قدیرون صوراً حسنه انسانیهً تخاطبهم فی غایه الحسن, فتناجیهم بالغیب. و قدیری الصور التی تخاطب کالتماثیل الصناعیه فی غایه اللطف, و قد ترد علیهم فی حظره و قدیرون مثلاً معلّقه….)۲۲
امّا آن که این راه را پیشه کرد و راه را پیموده, دیگر بازنمی گردد, تا این که به نورالانوار دست یابد:
(و کل من احتنک فی السباتات الالهیه اذا صعد, لم یرجع حتی یصعد من طبقه الی طبقه من الصور الملیحه. فکلما کان صعوده اتم, کانت مشاهدته لصور اصفی و الذ. فیبرز بعد ذلک الی عالم النور, ثم یبرز الی نورالانوار.)۲۳
آیا خودِ شیخ اشراق که این همه از شهود و اشراق و صعود سخن می گوید, این راه را پیموده است یا نه؟ و چه دلیلی بر این مطلب داریم؟ سهروردی خود دراین باره می نویسد:
(… و اما الخطب العظیم الکریم الذی یشتمل علیه مرموزات, کتابنا الموسوم به (حکمهالاشراق) فلا نباحث فیه الامع اصحابنا الاشراقیین. اذ لیس غرضنا فیه ذب تعصبی او مجادله خصم بل تحقیق و رصد روحانی و مباحث قدسیه و تجارب صحیحه و طرائق خلعٍ و تجرید… و رتّبنا له خطاً آخر و سطرناه به تأییداً من الله و الهاماً منه….)۲۴
به عقیده وی نفس انسانی دارای ماهیتی است که نور مجرّد است و قابلیت پذیرش انوار قدسی را دارد.
(فالنفوس فی ماهیاتها انوار مجرده و قابله لانوار قدسیه علی ما یری الحکماء الخسروانیون.)۲۵
و نیز:
(النفس من جوهر القدس, اذا انفعلت بالنور واکتست لباس الشروق اثّرت و فعلت, فتومیء فیحصل الشئ بایمائها و تتصور فیقع علی حسب تصورها….)۲۶
نفس انسانی آن گاه که در معرض نور الهی قرار گرفت, همانند آتش گیره ای است که شعله ور می شود و بر اشیاء و امور تأثیر می گذارد چون اشاره کند با اشاره او هرچیزی بخواهد, می شود و هرچه تصوّر کند, به همان گونه در خارج واقع می شود.
نفس انسانی در این هنگام دو گونه می تواند منشأ اثر باشد: یا بر وی قهر و غلبه استیلا دارد, در این هنگام امور تحت غلبه و سلطه وی قرار می گیرند و یا بر وی عشق و محبّت استیلا دارد, در این هنگام همه انسانها و مردم به وی گرایش می یابند و مردم وی را بزرگ می دارند, اگر کسی این دو جنبه در او به حدّ اعتدال جمع گردد, وی صاحب (کیان خُره) خواهد شد و برترین انسانها, (انسان کامل) خواهدبود:
(ثم ان کان الغالب علی جوهر النفس الامر القهری, فیقع الشروق علی وجه یغلب فیه حصه الامور القهریه من السماویات و ارباب طلسماتها, فیکون المعنی الذی یسمیه الفهلویه (خُرّه) مما یأتی فی الشهب النورانیه اثره فی القهر, فیصیر صاحبه شجاعاً قاهراً غلاّباً و ان کان الشروق الذی یأتی فی الشهب القدسیه من الانوار الروحانیه بحسب استعداد النفس من جهه عشقیه و محبیه, فیکون (الخره) الساری اثره فی اسعاد صاحبه بامور لطیفه و میل النفوس و عشقها الیه و تعظیم الامم له… و ان اعتدل و کثر فیه حصه هیئات النور بوساطه السیدالنیرالاعظم (هو رخش) فیکون ملیکاً معظّماً صاحب هیبهٍ و علمٍ و فضیله و اقبالٍ و هذا وحده یسمّی (کیان خُرّه.)۲۷
همین نکته را سهروردی در رساله (پرتونامه) این گونه بیان کرده است:
(این بروق و انوار, نه علم است یا صورتی عقلی, بلکه شعاعی است قدسی و عالم قدس همه نورهایی اند مجرّد از ماده. روان پاکان از آن روشنایی نصیب یابند… هرکه حکمت بداند و بر سپاس و تقدیس نورالانوار مداومت نماید, او را (خره کیانی) بدهند و فرّ نورانی ببخشند و بارقی الهی او را کسوت هیبت و بها بپوشاند….)۲۸
در آغاز حکمهالاشراق سهروردی پرده از رازی برمی دارد بر این اساس که اگر نبود تعهّد و التزام امری که عصیانش موجب خروج از راه راست می شود, دست به نگارش آن نمی زد:
(لو لا حق لزم, و کلمه سبقت و امر ورد من محل یفضی عصیانه الی الخروج عن السبیل, لما کان لی داعیه الاقدام علی اظهاره, فان فیه من الصعوبه ما تعلمون….)۲۹
سهروردی نگارش حکمهالاشراق را پس از پیمودن مراحلی که آنها را وصف کرده , آغاز کرده است و البته او هیچ کاری انجام نمی دهد, مگر آن که نورالانوار که وی برخوردار از آن است, آن را به وی اشراق کرده باشد, چراکه هرچیز جز آن, در پرتو انوار او روشن و آشکار می گردد. دراین باره وی از انوار پانزده گانه ای یاد می کند که افراد برحسب توانایی و تلاش خود از آنها بهره مند می گردند آن گاه اشاره می کند به بهره خودش از مواهب نورالانوار که ثمره اش نگارش حکمهالاشراق است:
(و قد القاه النافث القدسی فی روعی فی یوم عجیب دفعه و ان کانت کتابته ما اتفقت الا فی اشهر لموانع الاسفار و له خطب عظیم… و لا یطمعن احد ان یطلع علی اسرار هذا الکتاب دون المراجعه الی الشخص الذی یکون خلیفه عنده علم الکتاب.)۳۰
بدین گونه سهروردی راه اشراق را پیشه کرد و به حقایقی دست یافت که البته این راه, راه نورالانوار است:
(الاشراق سبیلک اللهم و نحن عبیدک… اعنا علی ما امرت و تمم علینا ما انعمت….)۳۱
می توان انگاشت که سهروردی در شمار دانشمندانی است که در پی پیوند (عرفان) و (فلسفه) بوده اند, همو بود که مراحل سیر سالک را با توجّه به مراتب انواری که مشاهده می کند, هماهنگ ساخت. گرچه ابن عربی را نخستین کس می شمارند که پایه های عرفان نظری را ریخته است, امّا نمی توان از سهم بسزای سهروردی چشم پوشی کرد. این راه به ملاّصدرا که در صدد اعلام هماهنگی (عرفان) و (برهان) بوده است, پایان می پذیرد. در مجمع البحرین وی الاسفارالاربعه.
روش پژوهش سهروردی را می توان آمیخته ای از روش تجربی (البته تجربه درونی) و روش عقلانی و سرانجام روش الهام و اشراق دانست. شایسته است بدانیم که منظومه های گوناگون فلسفی را می توان یا بسیط دانست و یا مرکّب. این تقسیم مبتنی بر روش پژوهشی فلسفی است. اگر تک روشی باشند, همانند فلسفه افلاطون که تنها برپایه برهان و قیاس عقلی است, فلسفه ای بسیط است و اگر تلفیقی از دو یا چند روش پژوهش باشد, فلسفه ای مرکّب است. همانند فلسفه افلوطین و تا اندازه ای فلسفه ابن سینا و فلسفه شیخ اشراق و در پایان فلسفه ملاّصدرا.
روش پژوهش ملاّصدرا و پیوند آن با روش شیخ اشراق
بین معرفت شناسی و انسان شناسی پیوندی بنیادین برقرار است. بسته به این که نگرش و شناخت ما از انسان و تواناییهای وی برای درک و دریافت حقایق اشیاء و امور چه باشد. نگرش ما به منابع شناخت وی ـ که البته همان تواناییهای وی برای درک حقیقت است ـ تفاوت می کند, ازاین رو می توان گفت انسان شناسی اساس معرفت شناسی ماست. انسان را فقط هستنده ای دانستن که تنها از حواسّ ظاهری پنجگانه در راه کسب معرفت برخوردار است, تفاوت بنیادی دارد, با نگرشی که انسان را علاوه بر حواسّ ظاهری دارای حواسّ باطنی ـ که بالاترینِ آن(عقل) وی است ـ هم می شناسد.
گروهی انسان را در بند حواس (درونی و بیرونی) می دانند, ازاین روی, نمی توانند گفته های گروه دیگری را که انسان را دارای (عقل) می دانند, بپذیرند. البته برخی از دانشمندان شناختی که از انسان دارند, آنها را به این مسأله راهبر شده است که انسان علاوه بر حواس (بیرونی و درونی) دارای عقل و برتر از همه, قوّه شهود و اشراق حقایق اشیاء و امور است. تمام این نگرشهای متفاوت در موضع گیری بعدی آنان اثر بسیار دارد.
شیخ اشراق و ملاّصدرا که از تمام منابع معرفت۳۲ در ساختمان اندیشه خویش بهره گرفته اند, انسان را دارای استعداد و قوّه ای می دانند که شایستگی بالارفتن از مراتب هستی را داراست و تا آن جا می تواند این راه را بپیماید که مستقیماً از منبع فیض لایزال الهی برخوردار گردد.
اساس اندیشه حِکَمی ملاّصدرا بر همان اساس اندیشه سهروردی است. وی معرفت و شناخت را تخم و دانه مشاهده و بینش می داند (المعرفه بذر المشاهده)۳۳ و نیز:
(ان مبدأ العلوم کلها من عالم القدس, لکن الاستعدادات للنفوس متفاوته, و عند تمام الاستعداد لا فرق فی الافاضه بین الاولیات و الثوانی,… و الملقی للعلوم علی النفوس المستعده هو بالحقیقه سبب مستور عن الحواس, معلم شدیدالقوی بالافق الاعلی, [ای جبرئیل].)۳۴
آغاز همه دانشها از عالم قدس است; امّا استعدادهای نفوس انسانی متفاوت است و آن گاه که استعداد و توانایی به بالاترین درجه بهره برداری رسد, فرقی نمی کند که اولیّات و بدیهیّات بر او افاضه گردد یا غیر اولیّات و مکتسبات… درحقیقت القاگر علوم بر نفوس مستعدّ همان (جبرئیل) (فرشته وحی) است.
همین نکته را سهروردی این گونه به بیان درآورده است:
(و یحصل من بعض الانوار القاهره ـ وهو صاحب طلسم النوع الناطق ـ یعنی جبرئیل علیه السّلام, و هو الاب القریب من عظماء روساء الملکوت القاهره, (روان بخش) روح القدس, واهب العلم والتأیید, معطی الحیوه و الفضیله, علی المزاج الاتم الانسانی نور مجرد هوالنور المتصرف فی الصیاصی الانسیه….)۳۵
و در جای دیگر می نویسد:
(و التلقی للامر الغیبی… قد یکون المخاطب یترأی فی صوره اما سماویه او فی صوره ساده من السادات العلویه, و فیشجاه (پیشگاه) الخلسات المعتبره فی عالم (هورقلیا) للسید العظیم (هو رخش) الاعظم فی المتجسّدین المبجّل الذی هو وجههالله العلیا علی لسان الاشراق, فانه القائم علی الفکره بالتنویر و هو شاهدها…)۳۶
و نیز:
(… و ان اعتدل و کثر فیه حصه هیئات النور بوساطه السید النیر الاعظم, فیکون ملیکاً معظماً صاحب هیبهٍ و علمٍ و فضیلهٍ و اقبالٍ… و اذا تم هذا کان من اشرف الاقسام لما فیه من الاعتدال النوری مع ان النیر الاعظم فیشجاه (پیشگاه) جمیع الخلسات الکبیره….)۳۷
سهروردی برخورداری از این انوار را بسته به درجه و مقام نفسانی انسان, پانزده مرتبه و پانزده گونه یاد می کند,۳۸ آن گاه می نویسد:
(و قد یحملهم هذه الانوار فیمشون علی الماء و الهواء, و قد یصعدون الی السماء مع ابدان فیلتصقون ببعض الساده العلویه, و هذه احکام الاقلیم الثامن….)۳۹
البته آنچه آمد, در این جهان خاکی که انسان تخته بند تن است, رخ نمی دهد. اینها همه در سرزمین هشتم, (ناکجاآباد), (هو رقلیا) رخ می دهد, با چشم و گوش هو رقلیایی توانایی درک آنها را پیدا می کنیم. چشم و گوش ظاهر تنها برای درک امور مادی صرف این جهانی است. امّا هرآن کس که در دانشی از دانشها کوشش کند, به یافته هایی دست می یابد که پیشینیان و پیشگامان وی به آنها دست نیافته اند, چراکه:
(کل من مارس علماً من العلوم و خاض فیه و داوم علی مواظبته و مزاولته لابد و ان یستخرج بنفسه ما لم یسبقه الیه متقدموه و استادوه, قل ذلک او کثر فان باب الملکوت غیر مسدود علی احدٍ الا لمانع من نفسه و حجاب من غلظه طبعه, فبقدر سعیه و حرکه باطنه یتلطف ذهنیه قلبه و مقدمه طبعه و یستعد کبریت نفسه لان ینقدح فیه شعله من نار الملکوت او نور من انوار الجبروت….)۴۰
ملاّصدرا هردو روش پژوهش را یاد می کند, گرچ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 