پاورپوینت کامل نـظـریـه انـسان کامل از عرفان ابـن عربی تا عرفان امام خـمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نـظـریـه انـسان کامل از عرفان ابـن عربی تا عرفان امام خـمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نـظـریـه انـسان کامل از عرفان ابـن عربی تا عرفان امام خـمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نـظـریـه انـسان کامل از عرفان ابـن عربی تا عرفان امام خـمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۴۰۸

انـسان کامل مهم تریـن بحثها و مقـوله های عرفانی, در فرهنگهای
مختلف از جمله فرهنگ اسلامی است.

ابـن عـربـی, از بزرگ تریـن نظریه پردازان آن, افزون بـر تحلیل
و تـفـسیر ایـن بحث عرفانی, پیـوند ولایت با انسان کامل را مطرح
کـرد و از آن پـس, شـارحـان آثـار او, تـا عصـر حاضـر, به شـرح
نکته هـای مبهم نظریه هـای او پـرداخته اند.

امـام خمینـی, نه تنها نسبت ایـن نظریه و بحث ولایت در انــدیشه
شیعی را بـه طـور دقـیق در آثار خـود بازتـابـانـده, بلکه نقـش
آفـرینیهای بـنـیـادیـن انـسـان کـامل را در عینیت جامعه و نیز
رابطه ولایت عـرفانـی و فقهی را, بـویژه در آخـریـن سالهای حیات
پربار خود, شرح داده است.

مـا در ایـن مقـال, به منظور تجلیل از صـدمیـن زاد روز امام
سـالکـان, گـوشـه هـایـی از بحث عمیق انسـان کـامل را در آثـار
عرفانـی ایشان, بـویـژه در تعلیقه آن سـالک بزرگ به شـرح فصـوص
الحکم قیصری دنبال خواهیم کرد.

پیشینه های بحث:

شـماری از نـویسنـدگان معاصـر, خـاستگاه و سـرچشمه نظریه انسان
کـامل را فـرهـنـگهای غیـر اسلامـی قلمـداد کـرده انـد. از جمله
گولپنارلی, مـحقق برجسته ترک, بر این نظر است که ایـن نظریه از
آیین بودیسـم تـاثیر پذیرفته است.۱ شماری, ایـن اندیشه را, اثر
پذیـرفته فلسفه یـونـانـی و یهودی مـی دانند.

گـروهـی ریـشـه آن را در ایران پیـش از اسلام و اسطـوره کیـومرث
در اوستا جسته اند.

شـماری هـم سـرچشمه آن را در آثار هـرمسـی و غنـوسـی و آیینهای
ماقبل یهودی ردیابی کرده اند.

به نظر مـی رسـد ایـن نظریه, افزون بـر پیشینه هـای یـاد شـده,
سـرچشمه هـای قـرآنـی نیز دارد و مـورد تـوجه قرآن قـرار گرفته
است. قرآن, جـانـشـیـنـی انسان را یک جعل الهی مـی دانـد۲ و از
انسان کامل با عنـوان امام, یاد مـی کنـد. در سـوره بقره آمـده
است:

(واذا ابـتـلـی ابـراهیـم ربه بکلمات فـاتمهن قـال انـی جـاعلک

للناس اماما.)۳

چـون ابـراهـیـم را پـروردگـارش به امـوری آزمـود و او آنها را
به انجـام رسـانـد, گفت: تـو را پیشـوای مـردم قـرار دهــم.

پـس از قـرآن و اشاراتـی که در نهج البلاغه و احـادیث پیشـوایان
دینی شـیـعـه یافت مـی شـود و خـود به تحقیق ویژه نیازمند است,
محمد بـن عـلـی الحکیم الترمذی (م: ۲۵۵ه.ق.) بایزید بسطامی (م:
۲۶۴ه.ق.) و حسین بـن منصـور حلاج (م: ۳۰۹ه.ق.) از نخستیـن کسانی
هستنـد که به ایـن نظریه پـرداخته انـد.

حـلاج با استناد به حدیث نبـوی: (ان الله خلق آدم علـی صـورته),
به دو طـبیعت, جـدای از هـم در انسـان بـاور دارد: طبیعت بشـری
(ناسـوت) و الـهـی (لاهـوت). ایـن دو طـبیعت در عیـن دوگانگی با
هـم همـاننـد امتزاج شـراب آمیخته اند.۴

انسان کامل درعرفان ابن عربی

مـحی الدیـن بـن عربـی (۶۳۸ ـ ۵۶۰ه.ق.) نظریه حلاج را گرفت و آن
را دگـرگـون سـاخـت و دامنه آن را گستـرانـد. نخست دوگـانگی
(لاهوت) و (نـاسـوت) به صـورت دوگانگی جلوه های یک حقیقت, نه دو
ذات مستقل در آمـد, بـعد لاهـوت و نـاسـوت, نه تنها در انســان,
بلکه در هـر امـر دیـگـری, در ذهـنها چنیـن نقـش بست که وجــود
بـالفعل دارد, به گـونه ای کـه در هـر چـیـز نـاسـوت جـلـوه
خارجـی و لاهـوت جنبه باطنی آن شـنـاخته شد. ولی خداوند که خـود
را در همه جلوه های وجـود آشکار مـی کـنـد, به گونه تام و تمام
در انسان کامل که انبیا و اولیا بـارزتـریـن نمـونه آن هستنـد,
ظهور یافته است. ایـن نظریه, موضوع اصلی دو کتاب: فصـوص الحکـم
والتـدبیـرات الالهیه ابـن عربـی است و بسیاری از زوایـای آن در
کتاب: فتـوحات المکیه و آثار دیگر او مورد گفت وگـو قرار گرفته
است. فصـوص الحکـم بـا شهرتـی که در بیـن ملتهای اسلامـی به دست
آورد, مـورد اقـبـال عرفای بلند آوازه قرار گرفت. در چنـد قـرن
گذشته, بیـش از یـکـصـدو ده شـرح بـه زبانهای: فارسـی, ترکـی و
عربـی به ایـن کتاب نـوشته شده و نظریه انسان کامل را به صـورت
یکـی از بحثهای کلاسیک عرفان نظری درآورده.

فـصـوص الحکـم دربردارنـده بیست وهفت فص است و هر یک از فص های
آن بـه نام یکی از انبیا که انسان کامل عصر خـود و جلـوه ای از
جلـوه هـای مـحـمـدیه بـوده انـد, ویژه شـده است و مظهر جــامع
انسان کامل پیامبر اسلام است.

ابـن عـربـی, انسـان کامل را نایب حق در زمیـن و (معلـم الملک)
در آسـمـان۵ مـی خـواند, او را کامل تریـن صـورتـی مـی داند که
آفریده شـده و مرتبه او از حـد امکان برتر و از مقام خلق والاتر
است. به خـاطـر مـرتبه وی, فیض و مـدد حق که سبب بقـای عالم
است, به عالم می رسد.۶

او حـادث ازلـی و دائم ابـدی و کلمه فـاصله و جامعه است. به
وسیله انسـان تـام است که اسـرار الهی و معارف حقیقـی ظاهــر و
پیـوستگی اول به آخر حاصل و مرتبه های عالـم باطـن و ظاهر کامل
مـی گردد.۷ انـسان کامل, محل همه نقشها و نگارهای اسماء الهی و
حقـایق کـونـی اسـت. او رحـمت بزرگ تـر حق بـر خلق است. انسـان
کـامل, روح عالـم و عـالـم جـسـد اوسـت. هـمان گـونه که روح به
وسیله قـوای روحانی و جـسمانـی به تدبیر بـدن و تصرف در آن مـی
پـردازد, انسـان کـامل نیز, بـه وسـیـلـه اسـمـای الــهی که
خداوند راز و رمز آنها را به وی آمـوخته است, در عالـم دست مـی
یازد و همان گـونه که روح سبب حیات بـدن اسـت و چـون آن را رها
سازد, جسـد از هـر کمالـی تهی مـی شـود, انـسـان کامل نیز مایه
حیات عالـم است و چـون او ایـن جهان را ترک کـنـد, ایـن عـالـم
تـباه و از معنی خالی می شـود.۸ انسان کامل, نـخـسـتـیـن تعینی
است که ذات احدیت بیـش از هر تعینی به آن تعیـن یـافـتـه اسـت.

حقیقت محمدیه, شخص رسـول الله نیست, بلکه موجـودی اسـت مـاوراء
طـبـیعی و بـرابـر بـا عقل اول۹, که در همه انسـانهای کـامل
سـاری اسـت و هـر بـار, یکـی ازانسـانهای کـامل, بـارور این
حـقـیـقت است. ایـن حقیقت از جهت پیـونـدی که بـا انسـان دارد,
صـورت کـامـل انـسـان است و از جهت پیوندی که با دانشهای باطنی
دارد, منبع آن دانشهاست.

ولایـت, کـه از بـحـثهای بنیان شـده بـر نظریه انسـان کامل است,
در عـرفـان ابـن عـربـی, ویژه مردان نیست. ابـن عربـی در کتاب:

عقله الـمـسـتـوفـز, پـس از بیـان ایـن نکته که ملاک تـراز و
معیار خلافت انـسـانـیـت انـسـان, صـورت الهی اوست, تـاکیـد مـی
ورزد مقـام نیـابت الـهـی ویـژه مـردان نـیـست, بلکه زنـان نیز
به ایـن مقام دست می یـابـند, چـون مردانگی و زنانگـی از اعراض
انسـانیت است, نه حقایق آن و پیامبـر خـود, به کمال زنان شهادت
داده است.

(کمل من الـرجال کثیـرون و کملت مـن النساء مریـم بنت عمـران و

انسـان کـامل در عرفـان شـارحـان ابـن عربـی

پـس از مـحـی الـدین ابـن عربـی, جانشین او; یعنـی صـدرالـدیـن
قـونـوی (م۶۷۱:هـ.ق.) عـامـل اصلـی گستـرش آرا و دیـدگاههای وی
بـود. مشایخ بـزرگـی که هر یک تلاش ورزیدنـد کتابهایـی در شرح و
بیان آرای محی الـدیـن بـنویسند, مانند: مـویدالدیـن جندی شارح
فصـوص الحکـم, سعد الـدیـن فرغانـی نـویسنـده مشارق الـدراری و
فخرالدیـن عراقی از جمله شـاگـردان مـکـتب قـونوی هستند. اینان
در گستراندن دیدگاهها محـی الدیـن در زمینه عرفان عملـی و نظری
کـوشیدنـد. عـزالـدیـن نـسفـی (۷۰۰ ـ ۶۳۰ه.ق.) از مـریـدان شیخ
سعدالدین حمـوی (م۶۴۹:هـ.ق.) نـخـستیـن نـویسنده ای است که نام
رساله های خود را (الانسان الکامل) خـوانـد و ایـن نظریه را شرح
داد و گستراند. نـسـفـی, انسان کامل را انسانی مـی دانست که در
شـریعت و طریقت و حـقـیـقـت, تـمـام باشـد. او, همیشه در عالـم
هست و زیـاده از یکـی نـیـسـت.۱۱ وی در وصـف کـردن میزان علــم
انسان کامل خاطر نشان مـی سـازد: هـیـچ چـیز در ملک و ملکـوت و
جبـروت, بـروی پـوشیـده نیست و حکمت همه چیز را مـی دانــد.

در چـشـم انـداز نسفـی, آدمیان, زبـده و خلاصه کـائنات هستنـد و
میـوه درخت مـوجـودات, انسان کامل, زبـده و خلاصه آدمیان است.۱۲
(مـلائـکـه, کـروبیـان و روحـانیـان و عرش و کـرسـی و سمـاوات و
کـواکب, جـمـلـه خادمان انسان کامل اند و همیشه گرد انسان کامل
طـواف مـی کننـد و کـارهـای انسـان کـامل بسـاز مـی دارنـد.)۱۳
سـیـد حیدر آملـی (م۷۸۷:ه.ق.) نگارنـده آثار گرانبهای عرفانـی,
از انـدیـشه ورزان بلنـدپایه شیعی است که در شرح دیـدگاه انسان
کامل و بـرابـرسازی آن با مبانـی تشیع, گامهای بلنـدی بـرداشت.

او در بـیـش تر آثار خـود, به ایـن دیـدگاه اشاره کرده است. به
شرح تـریـن شـرح فـصوص الحکـم, یعنی نص النصوص از آثار پر بهای
آملی است.

سـیـد حـیـدر در کـتـاب: اسـرار الشـریعه و اطـوار الطــریقه و
انوار الحقیقه, می نویسد:

(عـالـم به منزله بـدن انسـان کبیـر است و تمام اجزای آن به
منزله اعـضـا و جـوارح آن, چـونـکه روح جزئی انسـان همـان طـور
که خلیفه خـداونـد در بـدن آدمـی اسـت, روح کلـی انسـان, خلیفه
خدا است در عالـم و مظهر حقیقـی خـدا همان انسان کبیـر است.)۱۴

(به او[ انسان کبیر] عقل و قلـم و نـور نیز اطلاق مـی شـود, کما
ایـن که به انسـان صغیـر فـواد و قلب و صـدر گفته مـی شـود.)۱۵
رشـته بحث و نظر دربـاره انسـان کـامل, پـس از حیـدر آملـی, به
وسیله شـاه نعمت الله ولـی (۸۳۴ ـ ۷۳۵ه.ق.) که معاصر سید حیـدر
و از او جـوان تـر بود, دنبال شد. وی دست کـم چهار رساله شرح و
ترجمه بر فـصوص نوشت و پـس از او عبدالکریـم جیلی (گیلانی) (۸۳۲
ـ ۷۶۷ه.ق.) در کـتـاب: الانـسـان الـکـامل فـی معرفه الاواخـر
والاوائل, به این نـظـریه روی آورد و پس از او کم کـم, ایـن بحث
صـورت کلاسیک به خـود گـرفت و یکـی از بـاورهـای اهل معنـی شـد.

انـسـان کـامل, به نظر جیلـی (قطب) است که سپهر وجــود از آغاز
تا انـجـام بـر روی او مـی چـرخد. ایـن قطب از زمانی که هستـی,
هستـی یـافـت, یـگـانـه و دگـرگـونـی ناپذیـر بـوده است. او به
شیوه های گـوناگـون جامه به تـن کرده است و در هر جامه ای, نام
جـداگـانه ای داشته است; امـا نـام واقعی او محمـد است.

گـیـلانـی یـا همان جیلی حضرت محمد(ص) را آسمان و زمیـن و لاهـوت
و ناسوت می خواند۱۶ و می نویسد:

(انسان کامل در ذات خـود همه حقایق وجـود را عرضه مـی کند. او,
در روحـانـیـت خـویـش, برابر با همه حقایق روحانـی و درجسمانیت
خویـش, بـرابر واقعیات جسمانی است. قلب او برابر عرش الهی است,
انانیت او بـرابـر کـرسـی, ذهـن او بـرابـر قلـم اعلـی, روح او
برابر لوح مـحـفـوظ, طبیعت او برابر عناصر مادی, قوای او برابر
هیـولای اولـی اسـت. حـاصـل آن که هـر یک از قـوای انسـان کامل,
بـرابـر بـا یکـی از جلـوه هـای گـونـاگـون جهان مـادی است.)۱۷

به اعتقاد عبـدالکـریـم گیلانـی, سه مرتبه از تکامل بـرای انسان
کـامل وجـود دارد, در مـرتـبه نخست, اسمـاء و صفـات الهی به
انسان کامل بـخـشـیـده مـی شـود و در مرتبه دوم, او مـی تـواند
حقایق الهی و انـسـانـی را دریـابـد و از اسرار عالـم غیب آگاه
شود و در مرتبه سـوم, قدرت آفرینندگی و اقتدار می یابد تا ایـن
قدرت را در جهان طبیعت آشکار سازد و همه عالـم فـرمانبـر قـدرت
اوست.۱۸

در سـده نـهـم مـولانا عبـدالـرحمـن عمادالـدیـن جامـی, از بزرگ
شارحان مـحی الدیـن, با نوشتـن: نقد النصوص فی شرح نقش النصوص,
نکته های دشـوار و پـیـچیده کتاب فصـوص را حل کرد و افکار ابـن
عربـی را در زمینه انسان کامل, بـرای صاحب نظران دیگـر در خـور
فهم ساخت. مـلاصـدرا, ملامحسـن فیض, ملاعبـدالرزاق لاهیجـی, ملاعلـی
نـوری, آقـا علـی مـدرس, مـیـرزای جـلـوه, حکیـم سبزواری, آقـا
محمـد رضـا قمشه ای و شـمـاری دیـگـر از بزرگان عرفان, از نقـد
النصـوص جـامـی استفـاده هـا بـرده اند.

مـولانا جلال الدیـن رومـی نیز, همچـون عرفای نامدار دیگر به طرح
ایـن بـحث پـرداخته است. در انـدیشه های مـولـوی, انسـان کـامل
انسانی است کـه اراده خـویـش را در اراده خدا فرو می برد و غرق
می کند. او, چـون از خـویـش خالی شد خدا در درونـش می زید و از
درون او سخـن می گـویـد و بـه دست او عمل می کند. چشم و دلش به
نـور خدا روشـن می گـردد. او, هـرحـجـابـی را می درد. عقل کل و
نفـس کل اوست و هیچ قـدرتـی بیـرون از قـدرت خدا نیست.

عقل کل و نفس کل مرد خداست

عرش و کرسی را مدان کز وی جداست

انـسـان کـامـل از جنس ایـن عالم نیست و به علـم لدنی مجهز است
و رفـتـار و کردار او, فراسـوی درست و نادرست است:
مرد خـدا شاه بود زیر دلق

مرد خدا شاه بود زیر دلق

مرد خدا گنج بود در خراب

مرد خدا نیست ز باد و زخاک

مرد خدا نیست زنار و زآب

مرد خدا بحر بود بی کران

مرد خدا باد بود بی حساب

مرد خدا اعلم از حق بود

مرد خدا نیست فقیه از کتاب

مرد خدا زآن سوی کفرست و دین

مرد خدا را چه خطا و صواب

در عـهـد صفـوی حکیـم ملاصـدرا, بحث انسـان کـامل را در حکمت
متعالیه گـنـجـانـد. او فلسفه وجـودی انسان کامل را اراده خـدا
در گماردن جـانـشیـن از سوی خـود در دست یازی به امور و ولایت و
پدید آوری و نـگاهداری عالم می داند. این جانشیـن یک رو به سوی
قـدیـم و فیض و رحمت حق دارد و یک رو به طـرف حادث. او, فیض حق
را به آفریده ها می رساند.

خداوند ایـن خلیفه را به صـورت خـود خلق نمود, تا قائم مقام او
در دسـت یـازی امـور بـاشـد. بـر او لبـاس تمام اسمـاء و صفـات
خـود را پـوشـانـیـد و بـا دادن کـارهـا به دست او, در مقام
جانشین و جای گـزیـن, سرنوشت امـور پدیده ها و آفریده ها را به
او حـواله داد و حـکـم دسـت یـازیهای او را در تمام خزینه ها و
گنجینه های عالـم مـلک و ملکوت مهر زد و به زیر فرمان در آوردن
همه آفـریـده ها را به سبب حکـم و قضـای جبـروتـش تصـویب کـرد.

مـلاصـدرا, بـه ایـن نتیجه رسیـد: هر یک از افراد بشـر, بهره ای
از خـلافـت را به اندازه استعدادهای گوناگون انسانی خـویـش برده
اند. از نـظر او, آیه: (هـوالذی جعلکـم خلائف فـی الارض)۱۹ اشاره
به همیـن مـطـلـب دارد.۲۰ ایـن فـهم عرفانی و فلسفی کم تر مورد
دقت قرار گـرفـتـه بـود. او, با ایـن فهم خویش مسوولیت بیـش تر
را بـرای آدم در بـرابـر جهان قـائل شـد و ایـن نظریه از حـالت
انتزاعی و تجریدی خـویـش درآمـد و عینیت بیـش تری یافت و فلسفه
حضـور انسانهای عادی بـی شـماری را که در همه بخشهای جغرافیایی
زمیـن پراکنده بـودند, بـهتر روشـن کرد. در باور او, هر انسانی
می توانست در روند کمال جـویـی قرار گیرد و جنبه های بریـن خود
را فـربه گـردانـد و گـامهای بـلـنـدی را در بـه دسـت آوردن
مـفـهـوم نسبـی کمـال در نهاد خـود بردارد.

انسان کامل در عرفان امام خمینی

امـام خـمـیـنـی, از آخـریـن چهره هـای عرفـانـی است که به بحث
انسان کـامل پـرداخت. ایشان عرفان نظری را در محضـر آقا میـرزا
محمـد علـی شـاه آبـادی, صـاحب رشحات البحار و از شاگـردان آقا
میرزا هاشم, فرا گرفت.

امام خمینـی, مـدت شـش سال در محضـر مرحـوم شاه آبادی با رمـوز
عرفان آشـنـا شـد و در ۲۷ سـالگی فصوص الحکـم را نزد وی خـواند
و پـس از هـجـرت او به تهران, تعلیقات مفید و راهگشای خودرا بر
شرح فصوص الـحـکـم قیصری و مصباح الانـس, نگاشت و مصباح الهدایه
و شرح دعای سـحـر را نـوشت و مدتی در حوزه قـم شرح فصوص تدریـس
کرد.۲۱ ایشان تـعـلـیـقـات خـود بر شرح فصـوص الحکـم را در سال
۱۳۵۵ه.ق. در ۳۵ سـالگـی به پـایـان رسـانـد.

تـعلیقات امام بـر شـرح قیصـری رومـی, پـر بها و دلـرباست و به
تعبیر اسـتـاد سـید جلال الـدین آشتیانـی, ایـن تعلیقه حاکـی از
ذوق سرشار ایشان است.۲۲

امـام, پـاره ای از مطـالب شـرح قیصـری را نقـد کـرده و گاه
دیدگاههای شـیـخ اکـبر محی الدیـن ابـن عربـی را نیز, به بـوته
بـررسـی نهاده و از اسـتـاد محقق خـود, میـرزا محمـد علـی شـاه
آبـادی, درتـاییـد مطـالب خـود, سخنـانـی را نقل کـرده است.

از بـحـثهای اسـاسـی امام خمینـی در تعلیقه و آثـار دیگـرش, از
جمله شـرح چهل حـدیث و مصبـاح الهدایه و شـرح دعای سحر, بحث
انسان کامل اسـت. امام ایـن بحث را همانند عرفای دیگر به دنبال
بحث از پایه ها و مرتبه های جلـوه حق, مـورد بحث قرار مـی دهد:

(هـر مـوجـودی دارای جهت ربوبی است که ظهور حضرت ربـوبیت را در
او فـراهـم مـی سازد و هر اثرگذاری و پدیدآوری درعالـم از سـوی
اوست. پـس در عـالـم وجـود اثـر گذاری جز خـدا نیست, چشم
اندازهای ظهور ربـوبـیـت خـدا گـوناگـوننـد, در بـرخـی از چشـم
انـدازهـا ربـوبیت حق بـر حسب مـراتبـش نمـود یافته است.)۲۳

مـرتبه هـای ظهور را شمـاری پنج و شمـاری شـش دانسته اند:

۱. مـرتـبـه غـیـب مـغـیب, غیب اول, تعیـن اول, حضرت ذات
وحقیقه الحقایق.

۲. غـیـب ثانـی, تعیـن ثانـی و مـرتبه دوم ذات که اشیا بـا صفت
علمی در آن آشکارمی شوند.

۳. مـرتبه ارواح و ظهور حقایق مجـرد و بسیط و عالـم غیب, عالـم
امر و عالم علوی و عالم ملکوت.

۴. مـرتـبـه عـالـم مثـال, عالمـی که بیـن عالـم ارواح وعالــم
اجسام واسطه قرار گرفته و در زبان شرع عالـم برزخ خـوانده شـده
است.

۵. عالـم اجسـام و پـدیـده هـای مادی.

۶. مـرتبه انسان کامل که جـامع همه مـرتبه های ظهور الهی است و
از آن به مـرتبه عمائیه هـم تعبیـر می شـود. امام مـی نـویسـد:

(هـمـه مـرتـبه هـای ظهور به مـرتبه اتـم احمـدی که دارای خلافت
کلـی الهی و صـورت ازلـی و ابـدی است, پـایان مـی پذیـرنـد.)۲۴
گـاه مرتبه نخست و دوم یکـی دانسته شـده و از مجمـوعه مرتبه ها
به حضرات خمس تعبیر شده است.

در عرفان امام خمینـی, نخستیـن حقیقتـی که در عالـم وجـود ظاهر
شـده, انـسـان کـامـل اسـت.۲۵ او, صـورت حق و جلـوه تمام اسماء
حسنـی و امـثـال علیای الهی است.۲۶ او, تـام تـریـن کلمات الهی
است۲۷ و به وسـیـله اوست که دایره وجـود به آخر می رسد.۲۸ نباء
اعظم است۲۹. تـجلی خدا در انسان کامل, بدون واسطه هیچ صفتـی یا
اسمـی نیست.۳۰ عـیـن ثابت انسان کـامل بـر سـایـر اعیان ثـابته
ممکنات سیادت دارد.

نـسـبـت میان عیـن ثـابت انسـان کـامل و اعیـان دیگـر در حضـرت
اعیان, مـثل نسبت بیـن اسـم اعظم الهی درحضرت واحـدیت با اسماء
دیگـر است. بـنـابـرایـن, چنانکه اسـم اعظم در هیچ آیینه ای رخ
نمی تابد و به هـیـچ تـعـیـنـی متعیـن نمی شـود و به جهت جلـوه
در همه مرتبه های اسـمـائـی ظـاهر شده و تابش نورش در همه چشـم
اندازها بازتاب مـی یـابـد و جلوه همه اسماء, بسته به جلـوه آن
است. عیـن ثابت انسان کـامـل نـیز, به جهت جمعیت اجمالـی منتسب
به حضرت جمعیت, در صـور اعـیان ظاهرنمی شـود و به ایـن جهت غیب
است و به جهت ظهور در صـور اعیان ظاهر بر حسب استعداد ظاهر مـی
شود.۳۱

انـسـان کـامل دانای همه مـراتب تاویل است. او, همان لحظه ای که
کـتاب محسـوس راکه در اختیار اوست مـی خـوانـد, از صحیفه عالـم
مثال و عـالـم الـواح و عـالم ارواح تا علـم اعلی, حضـرت تجلـی
تا حضرت علم, تا اسـم اعظم را می خـواند و راسخ در علـم است.۳۲

او دارای احـدیـت جـمـع اسـمـاء و اعیـان و مظهر حضـرت احــدیت
جـامع اسـت۳۳ و هـیچ یک از اسمـاء را در او غلبه تصـرف نیست.۳۴

حق جمـال خـود را در آیـیـنه وی مـی بینـد.۳۵ او چنـانکه آیینه
شهود ذات حق اسـت, آیـیـنـه شـهـود همه اشیا نیز هست.۳۶

چنانکه ذات الهی بـا احـدیـت جـمع خـود یگانه بخـش همه اسماء و
صفات است, حقیقت انسان کـامـل نیز, از بـاب ایـن که حکـم سـایه
همـان صـاحب سـایه است, احـدیت همه اعیان است.۳۷

حـقیقت انسـان کامل درمقـام غیبـی آن, بـا هیچ امتیازی, امتیاز
نمی یابد و به هیچ ویژگی و چگـونگـی نمـوده نمـی شـود و در هیچ
آیینه ای نـمـود پـیـدا نـمی کند, ولـی در مقام جلـوه در نقشها
و گـونه های اسـمـا و ویژگیها و بازتاب نور در آیینه نمـودها و
امتیازها, به هـیـئت کره های در هـم داخل شده است که بعضـی بعض
دیگر را در خـود گـرفـته است, با ایـن فرق که کره ای روحانی به
عکـس کره های حسی, ایـن مرکز است که محیط را درخـود می گیرد.۳۸

نـقـش انـسـان کـامل به عنـوان ولـی مطلق الهی, جلـوه اسماء
بـرابـر خـواسـت عـدل اسـت. امـام در شـرح ایـن نکته در مصبـاح
الهدایه می نویسد:

(هـر یـک از اسـمـاء الهی درحضـرت واحـدیت, مقتضـی آن بــود که
کمال ذاتـی خـود را, کـه در او و مـسـمای او نهان بـود, به طور
اطلاق, اظـهـار کنـد. اطلاق به ایـن معنـی که کمال ذاتـی او باید
اظهار شـود و حـتـی اگـر اقـتـضـاهای دیگـر اسماء را در پـرتـو
ظهور خود محجـوب سـازد, مـثـلا, جـمال حضرت حق تعالی مقتضی ظهور
جمال مطلق است و مـعـنـای ایـن اطلاق, آن که جلال حق محکـوم جمال
گـردد و در او مخفـی شـود و جـلال حق مقتضـی آن است که جمـال در
باطـن خویـش گـرفته و زیر قـهـر و سـلطه خـود درآورد و همچنیـن
دیگر اسماء الهی . از طرفی, حـکـم الهی, مقتضـی آن است که میان
آنها باعدالت حکـم کنـد و ظهور هـر یـک از آنـهـا, طـبق مقتضای
عدل شـود. پـس اسـم اعظم الله, که حـکـومـت مطلقه از آن اوست و
حاکم علـی الاطلاق بر همه اسماء است, بـا دو اسـم: حـاکـم و عادل
تجلـی نمـود و در میـان اسمـاء بـا عدالت حـکـم کـرد. پـس امـر
الـهی, عدالت را اجـرا نمـود و سنت الهی که تـبـدیلـی در آن
نیست, جاری گـردیـد و کار تمام شـد و قضا انجـام شـد و به امضا
رسید. پـس برای تـو روشـن که شان پیغمبر در هر نشئه ای از نشئه
هـا و در هـر عـالـمـی از عـوالـم آن است که حــدود الهی را
محافظت نموده و نـگـذارد که آنها از حد اعتدال خارج شـوند و از
مقتضـای طبیعت آن حـدود جـلـوگـیـر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.