پاورپوینت کامل روحانیان در هرم مدیریت نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روحانیان در هرم مدیریت نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روحانیان در هرم مدیریت نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روحانیان در هرم مدیریت نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۱۹
نسلـی که امـروز با آن روبـروییم و با آن سـروکار داریـم و نیز
آنان کـه پـس از ایـن مـی آینـد و پـا به عرصه مـی گذارنـد, از
رخدادهای آغـاز انـقـلاب و آنچه بر ایـن پـدیده شگفت قرن گذشته,
بـی خبرنـد و آنـچـه را نـسـل انـقلاب دریافته و جانـش با آن در
آمیخته, احساس نـکـرده است; از ایـن روی روشـن گری و آشنا کردن
ایـن نسل به آنچه بـر ایـن انـقـلاب گـذشـتـه اسـت و نیز تــوجه
دادن آنـان به فلسفه تـصـمیمها, آهنگها, عزمها و بـرخـوردهــای
امام خمینی و ترسیـم سیره عملی آن بزرگوار در مسائل اصلی نظام,
وظیفه ای است ملی و دینی.
شاید از پرسشهای مهم نسل جدید و بی خبران از مسیر جریانها, این
بـاشـد: پافشاری امام بر حضور روحانیان در اداره نظام اسلامی بر
چه اساس و تراز و معیاری استوار بوده است.
آیـا چـون امـام, خـود از روحـانـیان به شمار می رفت و در مسلک
عالمان دین بود, چنین تصوری داشت؟
یا آن که آگاهی دینی امام او را به این جا کشانده بود؟
و یـا فـراز و نـشیبهای تاریخ آموخته بود که باید عالمان دین و
نخبگان حوزوی در مدیریت نظام نقش داشته باشند؟
و….
امـامـی که از یک سو هم سیاست شناس بود و هم سیاسیون را آزموده
بـود; و از سوی دیگر, در دریای معارف اسلامی غرق بود در جای جای
سـخنانش به این پرسش پاسخ داده که در این نوشتار به آنها اشاره
می کنیم:
از سـپیده دم پیروزی و شاید اندکی پیش از آن, این پرسش مطرح شد
و در پاره ای ذهنها نقش بست: (جایگاه روحانیان و حوزه ها پس از
پـیروزی کجاست؟) در این که عالمان زمان شناس و روحانیان آگاه و
انـقـلابـی, تـوانـسـته بودند در پرتو رهبری امام, به خوبی و به
شـایـستگی مردم را در نهضت بسیج و سازماندهی کنند و آنان را به
صـحـنـه آورنـد و آنان را علیه تباهیها بشورانند. و پی و بنیان
اسـتـبـداد و اسـتعمار را به لرزه درآورند و فرو ریزند و حکومت
سـتـمشاهی را براندازند, گمانی وجود نداشت. همگان این حقیقت را
دریافته و پذیرفته بودند.۱
آنـچـه کم و بیش, ذهنها را به خود مشغول می داشت, این بود: آیا
عـالـمان دین و روحانیان آگاه, در ادامه نهضت, در جایگاه پند و
اندرز دهی و ارشاد گری قرار خواهند گرفت و از راه منبر و محراب
بـا مـردم رو بـه رو خـواهند شد, یا آن که به میدان مدیریت قدم
خـواهـند گذارد و با به دست گرفتن زمینه های خدمت و مدیریت, به
گونه مستقیم, ژرف و همه سویه, در امور جاری کشور به نقش آفرینی
خواهند پرداخت.
بـه دیـگـر سـخـن, این پرسش وجود داشت: روحانیان در حاشیه قدرت
خـواهـند زیست و تنها به نظارت, آن هم نظارت اخلاقی و نه قانونی
مـی پـردازند, یا آن که به متن کار و تلاش سیاسی و اجتماعی, گام
می نهند و عهده دار پستها و مقامهایی می گردند؟
در ایـن زمـینه, دو دیدگاه جدای از هم و ناهمگون, وجود داشت که
به آنها اشاره می کنیم:
شـماری بر این باور بودند: روحانیت در حریم حکومت قدم نگذارد و
خـود را بـه کارهای اداری و اجرایی گرفتار نسازد, همان گونه که
حـوزه هـای تـشـیع از دیرباز خود را از حکومتها, از هر نوع آن,
جـدا کـرده و تـنـهـا بـه نظارت اخلاقی و خیرخواهی می پرداختند,
درحـکـومـت اسـلامـی نیز, کاری به مسائل سیاسی و اجتماعی نداشته
بـاشـند و دورادور, امر به معروف و نهی از منکر کنند, آن هم به
گـونـه ای که دخالت در امور پیش نیاید. کسانی که از این دیدگاه
جـانبداری می کردند و می کنند, به چند دسته تقسیم می شوند و هر
دسـتـه ای مبنا و انگیزه ای برگزیده اند که درنوشتاری دیگر, از
ایـن مقوله به شرح سخن گفته ایم۲ و در این جا, به اشارتی بسنده
می کنیم:
جدایی دین از سیاست: در باور شماری از آنان, از اساس بین دین و
سـیـاسـت نـاسـازگاری وجود دارد. نباید مسائل دینی را با مسائل
سـیـاسـی و اجـتـمـاعی در هم آمیخت و آن دو را یکی دانست; زیرا
سـیـاست (به نظر این گروه) همراه است با خدعه و نیرنگ , دروغ و
دغل و… و این مقوله ها با جوهر دین و دیانت سازگاری ندارند.۳
به نظر صاحبان این تفکر, قلمرو دین و شریعت مسائل فردی و پیوند
بـنـدگی بین آفریده و آفریدگار است. آنچه در پیوند و پیوسته به
اداره زنـدگی مادی انسان و رخدادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی
اسـت, از سـاحت دین به دور است. بر این اساس, تلاش در جهت سیاسی
کـردن دیـن و دیـنی نمودن سیاست, تلاشی است بی ثمر و ناکام. این
بـاور کـه ریـشه در تفکر (سکولاریسم) دارد, هرگونه دخالت دین در
امـور اجـتماعی را با جوهره دین ناسازگار می شمرد و از مدافعان
و پـاسـداران دیـنـی, مـانند حوزه ها و فقیهان و عالمان نیز می
خـواهـد کـه قـدم در ایـن مـقـوله نگذارند, چون در حوزه کاری و
مسوولیت آنان نیست.
ایـن دیـدگـاه, بـرخاسته از برداشت نادرست از آموزه های دینی و
اسـلامـی است. دینی که سیاست جزء ماهیت و ارکان اصلی آن به شمار
مـی رود و رهبران آن به عنوان: (ساسه العباد)۴ معرفی شده اند و
بـسـیـاری از دسـتـورهـای آن بدون نظام سیاسی و حکومتی و نیروی
اجـرایـی, درخـور پـیـاده شدن نیستند, چگونه با سیاست ناسازگار
است؟
خـداونـد در آیـیـنـها و برنامه هایی که برای بشر فرو فرستاده,
بـویژه در آخرین آیین که محمد(ص) برای بشر به ارمغان آورده, در
کـنار تربیت و ساختن فرد و همراه آن, به ساختن و پرداختن جامعه
نـیـز اهـمیت فراوان داده و قرآن پیامبران الهی را از پیشتازان
اسـتـقـرار عـدالت اجتماعی در جامعه بشری می داند و به ابزار و
وسـائل اجرای عدالت در گستره اجتماع مانند: قانون, میزان و آهن
دلالت آشکار دارد.۵
به گفته امام خمینی:
(هـدف بـعـثتها, به طور کلی, این است که: مردمان بر اساس روابط
اجـتـمـاعـی عـادلانـه نظم و ترتیب پیدا کرده, قد آدمیت را راست
گـردانـنـد و ایـن بـا تـشکیل حکومت و اجرای احکام, امکان پذیر
است.)۶
سـیـاسـت, بـه مـعـنای سامان دادن امور زندگی در جهت خیر و صلاح
انـسـانـهـا, از پـایه های اساسی دعوت پیامبران الهی بوده است.
چـدایـی افـکـندن بین دیانت و سیاست و نیز پرهیز دادن فقاهت از
سیاست, از سیاستهای استعماری است:
(این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور
اجـتـمـاعی و سیاسی دخالت نکنند, استعمارگران گفته و شایع کرده
انـد, ایـن را بـی دیـنـهـا می گویند: مگر زمان پیغمبر اکرم(ص)
سـیـاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی بودند
و عده دیگر سیاستمدار و زمامدار؟)۷
عـالـمـان راستین, با حضور در انقلاب اسلامی و شرکت گسترده و همه
سـویـه در نظام سیاسی اسلام, بر این تز استعماری خط بطلان کشیدند
و در عـمل نشان دادند از این که او را (آخوند سیاسی)۸ بخوانند,
بـه تـعـبـیـر امـام نه تنها هراس و نگرانی ندارند که آن را از
افتخارات حوزه و مکتب تشیع می شمارند.
امـام, در پـاسـخ کـسـانـی که بین فقاهت و سیاست و دین و مسائل
اجـتـمـاعـی گـونـه ای ناسازگاری می بینند و محدوده کار فقها و
عـالـمان دینی را تنها در استنباط و استخراج احکام شرعی و اعلام
آن به مردم می دانند, می گوید:
(منافات ندارد که فقیه باشد, دخالت در امور مسلمیین هم بکند.)۹
اگـر کـسـی اندک آشنایی با معارف قرآنی داشته باشد, می فهمد که
نـسبت مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام به مسائل عبادی و فردی بسیار
بـیـش تـرو گـسترده است.۱۰ نوشته های فقهی نیز, به جزچند کتاب,
بـیـش تـر درباره مسائل و احکام و آداب اجتماعی و دادو ستدها و
مانند آن است.
شرف و پاکی عالمان دین:شماری بر این عقیده اند:چون ابزار کار و
سـرمایه و سلاح عالمان دین, مردم هستند و با این پشتوانه است که
مـی تـوانند, به رسالت خویش عمل کنند, بنابراین, شایسته است که
روحانیان از کارهای اجرایی و حضور در میدانهای اداری بپرهیزند,
تـا زمـینه های اثر گذاری, پیامها و سخنان آنان, همچنان پایدار
و ماندگار باشد.
پـیـونـد ژرف عـالـمـان دین با مردم, ایجاب می کند که عالم دین
هـمـواره در دید و داوری مردم, بزرگ,باشرف,پاک و با شوکت بماند
و اگـر این پایگاه سست شود و یا از دست برود, فلسفه وجودی حوزه
ها و روحانیت نیز نمود عینی و عملی نخواهد داشت.
دخـالـت در امـور و پذیرفتن مدیریت از سوی عالمان دین, گرچه به
انـگـیـزه خـدمـت و سـودرسانی به مردم هم باشد, گاهی به مسائلی
کـشیده می شود که راه جرات و جسارت مردم نسبت به اهل علم را می
گـشـایـد و بـا این گونه رخدادها و رویدادها, حریم حرمت حوزه و
روحـانـیـت شـکـسته می شود و به همان اندازه و میزان اثر گذاری
آنـان در نفسها فروکش می کند. پس چه بهتر که روحانیان و عالمان
از این گونه امور بر کنار باشند.۱۱
صـاحـبـان ایـن اندیشه, بر خلاف دسته اول, پیوند دین و سیاست را
پـذیـرفته اند, لکن بر این باور ند: بازوهای اجرایی و مدیران و
دسـت انـدرکـاران مسائل سیاسی و اجتماعی در نظام اسلامی, عالمان
دیـن و روحـانیان نباشند, تا پیشینه درخشان حوزه و روحانیت, که
نگهدار و نگهبان شریعت است, بر اثر ناخرسندی مردمان از کارها و
کار کردها مخدوش نگردد.
اینان, پیشنهاد می کنند: روحانیان در نظام اسلامی, ناظر بر امور
باشند, نه مدیر و مجری.
مـقـصـود از زیـر نظر داشتن کارها,زیر نظر داشتن اخلاقی است, یا
قانونی؟
پاسخ:اگر نظاره گری قانونی و نهادینه شده در قانون اساسی مقصود
اسـت کـه ایـن بـدون دخالت و مدیریت عملی, در خور اجرا و پیاده
شـدن نـیـست. چگونه می شود (ولی فقیه) و ولایت آنرا پذیرفت; اما
از او خواست که از اختیار های قانونی خود, استفاده نکند؟
اگـر مقصود از نظاره گری عالمان دین بر امور, نظارگی اخلاقی است
کـه این گونه نظاره گری, بدون دخالت در مدیریت کشور امکان پذیر
اسـت, اما کاری از پیش نمی برد.در طول تاریخ, در کنار حکومتهای
سـتم, عالمان خیرخواه و نظاره گر بوده اند که گاه با سخن و گاه
با قلم, خیرخواهیهای کرده و راه نموده و از بی راهه و کژراهه و
بـاتـلاقـها و سیاهیها و درشتیها و خشونتها پرهیز داده اند; اما
ره بـه جـایـی نـبـرده انـد و نـتوانسته اند, مردم را از رنج و
بـدبـخـتی برهانند و احکام سیاسی اجتماعی اسلام را پیاده کنند و
بگسترانند.
افـزون بـر این, این که گفته می شود:وارد میدان سیاست و مدیریت
شـدن بـا بـزرگی و شرف و پاکی اهل علم نمی سازد و (فلانی روحانی
جـلـیـل الـقـدری است که اصلا به کار مردم کاری ندارد) سخنی است
نـادرسـت و ناسازگار با روح شریعت و دین و آیین محمد(ص) و سیره
و روش و منش علوی(ع) :
(ایـن طـور نـیست که آدم خوب کسی باشد که در کناری نشسته باشد,
تـسـبـیـحـی دست بگیرد و در مسجد ذکر بگوید. اگر انسان خوب این
گـونـه بـود, حـضـرت رسـول(ص) و حضرت امیر(ع) هم این کار را می
کـردنـد…بلکه بر عکس همه جا حضور داشتند و در صحنه بودند.)۱۲
پـیـامـبـر(ص) دارای سـه مـنـصـب در عرض هم بود: ابلاغ, قضاوت و
حکومت.۱۳
بـا تـاسـیـس (مدینه النبی) که خود در راس آن قرار داشت, توانست
شـکـوه و عـظـمـت اسـلام را در تـمـام زمینه های :قضایی, سیاسی,
اقـتـصـادی, و اجتماعی به نمایش بگذارد.در عمل بین مسجد ومردم,
نـمـاز و نـیـازهـای اقـتـصـادی و … پـیوند ناگسستنی به وجود
آورد.هـمانها که در مسجد از ترس خدا اشک می ریختند و به خود می
پـیچیدند, از همان پایگاه, به سوی جبهه های نبرد با کفر و نفاق
گسیل می شدند و هیچ گونه ناسازگاری هم بین آن دو نمی دیدند.
امـام علی(ع) نیز, که در اوج معرفت و عرفان و بندگی قرار داشت,
بـه هـنـگامی که تکلیف امامت و رهبری امت بر دوش او آمد, از آن
شانه خالی نکردو با شهامت و شجاعت, اعلام کرد:
(در مدیریت و سیاست خلفای پیشین تجدید نظر می کنم, حقوق از دست
رفـته را به مظلومان بر می گردانم, آنهایی که بی جهت و بی دلیل
از کـار برکنار شده اند, باز می گردانم و کسانی که بی معیار بر
کرسی و منصب مدیریت نشسته اند, کنار خواهم زد.)۱۴
آیا این گونه دخالتها و مدیریتهای انقلابی و دگرگون ساز با پاکی
و شـرف و بـزرگی آن امام همام, ناسازگاری داشت, یا آنها را عین
عدالت و معنویت می شمرد؟
امـام بـزرگـوار خـطـاب بـه کسانی که زیر پوشش پاکی و بزرگداشت
وشـرافـت عـالـمـان دیـن, بـا اصـل حضور آنان در مسائل سیاسی و
اجتماعی اسلام, مخالفت می ورزیدند و می گویند:
(مـا مـیخواهیم احترام اینها محفوظ باشد. اگر اینها وارد سیاست
بـشـونـد, احترامشان از بین می رود پیش مردم و ما میل داریم که
احترامشان محفوظ باشد.)۱۵
می گوید:
(…ایـن قـداسـت, در زمـان حضرت رسول نبوده؟ حضرت رسول قداستش
مـحـفـوظـ نـمانده؟ حضرت امیر قداست نداشته؟ حضرت سیدالشهداء و
امام حسن(ع) قداست نداشتند؟)۱۶
امام علی(ع) با حضور در تمامی صحنه های: نظامی, سیاسی, اجتماعی
و پـذیـرفـتـن مـدیریت و مسئولیت رهبری امت, بر تمامی پندارهای
مـوهـوم کوته اندیشان و بسته ذهنان خط بطلان کشید و به روشنی می
فرمود:
(اگـر بـتوانم به وسیله این حکومت و مدیریت, حقی را زنده کنم و
داد مـظـلومی را از ستمگری بستانم, بهترین ارزش و افتخار را به
دست آورده ام.)۱۷
الـبـتـه کـه عـدالـت دشمن ساز است.دو نفر که به قاضی می روند,
هـمـواره یـکـی نـاخـرسـنـد بـرمی گردد.نباید به خاطر این گونه
نـاخـرسندیها, دست از کار کشید و مدیریت نظام اسلامی را رها کرد
و ازآن فاصله گرفت.
مـردم, بـه شـیـفـتـگـان خـدمت عشق می ورزند و از تشنگان قدرت,
بیزارند.
گـواه ایـن سـخـن اظـهـار ارادتـهـا و مـهـربانیها و دوستیها و
مـهـرورزیـهای مردم نسبت به شهدای خدمتگزار روحانی, مانند:شهید
مـطـهری, بهشتی, باهنر, مفتح, مرحوم طالقانی و …است.اگر مردم
احـساس کنند عالمان خدمتگزار, مورد بی مهری برخی از نابخردان و
ورشـکستگان سیاسی قرار گرفته اند, با جان و دل, به پشتیبانی از
آنـان بـرمـی خیزند. این گونه نیست که کار اجرایی و اداری عالم
دیـنی, وی را از چشم مردم بیندازد و مردم او را بزرگ نشمارند و
بـه او مـهـر نـورزنـد, بـلـکه بر عکس, خدمت عالم دین به مردم,
جـایـگـاه وی را بـالا مـی بـرد و او را در کـانـون تـوجـه ها و
مـهرورزیها قرار می دهد و اگر همه عالمان دینی و روحانیان لباس
خـدمتگزاری بپوشند و در غم و درد مردم شرکت جویند و در صدد راه
انـدازی درسـت و قـانـونـی و شـرعی کارهای مردم باشند و در راه
خـدمـت, سـر از پا نشناسند, مهرورزی و دوستی مردم به روحانیت و
حوزه ها و عالمان دین, نهادینه می شود.
شـمـاری دیـگر از کسانی که به پرهیز روحانیان از کارهای اجرایی
نـظـر دارنـد و ایـن کـارهـا را بـا جایگاه والا و مقدس روحانیت
نـاسـازگـار مـی بـیـنـند, توجیه دیگری دارند. اینان می گویند:
کـارهـای اجـرایی, همیشه موفقیت آمیز نیست و چه بسا در پاره ای
از کـارهـا کـندکاری, کم کاری, بدکاری, و یا کاستی و کمبودهایی
بـه وجـود مـی آیـد کـه شماری از مردم را نا خرسند و خشمگین می
سـازد و یـا در گرماگرم کارها, به کسی ستم می شود, آبروی فرد و
یـا افرادی زیر سوال می رود, شخصی بی جهت از کار برکنار می شود
و یـا بـر سر کار می آید و گرفتاریها و دشواریهای روزمره دیگری
نـیـز مـمـکـن اسـت پـیش آید و زندگی را بر بعضی از مردمان تنگ
وتـاریک سازد; از این روی,اگر روحانیان مستقیم در امور اداری و
اجـرایـی, حـضـور داشـتـه بـاشـند, همه این انحرافها و ضعفها و
دشـواریها به آنان نسبت داده می شود و در نتیجه, زمینه هدایت و
ارشـادگـری از آنـها گرفته می شود و پایگاه تبلیغی و مردمی خود
را بـه تـدریج از دست می دهند و پیامدهای نا گوار دیگری نیز به
دنـبـال آن رخ مـی نماید.بنابراین, صلاح و مصلحت حوزه و حوزویان
نیست که در کارهای اجرایی دستی داشته باشند.
در پاسخ به صاحبان این تز و اندیشه باید گفت:
نخست آن که: بسیاری از نسبتها و بدگوییها, از روی کینه ورزی به
اصـل نظام اسلامی است و ارتباطی به روحانیت ندارند. آنانی که به
گـفته امام, از اسلام سیلی خورده اند, همیشه دست اندر کار شایعه
و شـکـاکـیـنـد و در هر کوی و برزن و به هر مناسبت شروع به لجن
پـراکـنی و جوآفرینی و شایعه پراکنی می کنند و به هیچ خط قرمزی
هم پای بند نیستند.۱۸
دو دیـگـر:مدیریت روحانیت به معنای این نیست که هیچ گونه مشکلی
در هـیـچ زمـینه ای دیده نشود و هیچ گونه خلافی صورت نگیرد. کسی
ادعـا نکرده است, اگر روحانیت دست اندر کار امور مملکت گردد.یک
روزه هـمـه جـا بـهـشت می شود و ایران مدینه فاضله و کشور بدون
کـمـبـود وکـاستی خواهد شد و همگان از حقوق خود به گونه شایسته
برخوردار خواهند شد.
سـه دیـگـر: بـر فرض وجود دشواریها و ناکامیها بر سر راه اداره
نـظام, که بخشی از آنها طبیعی است و بخشی از سوی دشمنان و بخشی
هـم بـرخـاسـتـه از بـی تـجـربگی و ناکارآمدی مدیران در بخشهای
گوناگون و…
ایـن سخن نا درست است که برای نسبت ندادن پاره ای از انحرافها,
کـاستیها و کمبودها به روحانیت از آنان بخواهیم که از صحنه های
مـدیـریـت جـامـعه کنار بروند و در امور سیاسی و اجتماعی دخالت
نکنند, تا دیگران جایگزین آنان شوند.
ایـن انـتـظـار و چشم داشتی غیر منطقی است که بگوییم: در حکومت
اسـلامـی و مـدیـریـت روحانیت, نباید هیچ گونه خلاف و کاستی وجود
داشـته باشد وگرنه آبروی روحانیت به خطر می افتد; آیا در حکومت
عـلـی(ع) کـه پـاک تـریـن و پـرهـیـزگارترین و بامعنویت ترین و
بـاایمانترین همه روزگاران به شمار می رود همه کارگزاران و دست
انـدرکاران حکومت وی, خالص,صالح, درست کردار بودند؟ آیا در بیت
الـمـال خیانت نمی شد؟ آیا به مردم و حقوق آنان به خوبی رسیدگی
مـی شد؟ بی گمان به گواهی تاریخ و سخنان آن حضرت در نهج البلاغه
پـاسخ منفی است.۱۹لکن این دلیل بر آن نمی شود که آن حضرت نباید
دخالت کند و کارها را به دیگران بسپارد.
امام راحل در این زمینه می گوید:
(آن مـقـدسـی که خیال می کند کنار نشسته و دخالت در امور اسلامی
نـمـی کـند… به واسطه این مثلا یک اعوجاجی از یک نفر می بیند,
یـا از یـک گـروهـی مـی بیند کنار برود, این برخلاف اسلام عمل می
کـنـد.ایـن مـعانی در صدر اسلام هم بوده است در زمان ائمه ما هم
بوده است… و لکن آنها کنار نمی رفتند…)۲۰
نـداشتن تجربه و تخصص: شماری از مخالفان حضور روحانیان در کادر
مدیریت نظام اسلامی, نغمه دیگری ساز کردند و آن را در بوق وکرنا
دمـیـدنـد: روحانیت در امور اجرایی و اداری سررشته ندارد.تجربه
عـمـلی و تخصص علمی و آشنایی با فنون و روشهای مدیریت از ابزار
نخستین هر مدیر و مسوولی است و روحانیت در این زمینه آمادگیهای
لازم را نـدارنـد.درسـت است که روحانیان و حوزویان در رشته علوم
اسـلامـی مهارت و تخصص ویژه دارند, لکن این تخصص در صحنه کارهای
اجرایی کارآیی چندانی ندارد.
بنابراین, شایسته است که این گونه امور را به اهل تجربه و تخصص
واگـذارنـد و خـود دورادور بر کار مدیران و مسوولان نظارت داسته
باشند.
آقـای بـازرگـان ایـن مطلب را به روشنی در جمع علما و در مدرسه
فیضیه اظهار داشت:
(عـلـمـا خـوب اسـت نـظارت داشته باشند و در اداره مملکت دخالت
نـکـنـنـد….عـلما تجربه شان کم است…ما که تجربه مان بیش تر
است, بهتر است مدیریت مملکت را به عهده داشته باشیم.)۲۱
دولـت مـوقـت در این زمینه بسیار کوشید تا عالمان دین و آگاهان
حـوزه هـا را بـه هر بهانه ای از مجاری امور دور سازد وهمه چیز
را خـود بـه دسـت بـگیرد.تلاش این دولت و اعضای کژاندیش و کوتاه
فـکـر آن, هـنـگـامـی به اوج خود رسید که در مجلس خبرگان قانون
اسـاسـی, ولایـت فقیه به عنوان روح قانون و محور همه مدیریتها و
فعالیتهای اساسی نظام مطرح شد.
ایـنـان در ایـن حـرکـت نـابخردانه خود, تا پیشنهاد انحلال مجلس
خبرگان قانون اساسی هم پیش رفتند.
حـسـاسیت بازرگان و یاران او, چه وابستگان به بیگانه و چه فریب
خـوردگـان و چـه کژاندیشان, آنگاه اوج گرفت که در عمل مدیریت و
مـدبـریـت شـهـیـد بهشتی و یاران باوفای امام را در اداره مجلس
بـررسـی نـهـایـی قـانون اساسی می دیدند و ترس آن را داشتند که
روحـانیت با این روند, همه کارهای کلیدی را به دست گیرد و آنان
را کـه شـایستگی اداره دولت و ملت را نداشتند, از صحنه برانند.
بـازرگـان, کـه همیشه مخالف حضور روحانیان آگاه در صحنه مدیریت
کـشـور بود, به این بهانه که آنان تخصص ندارند, وقتی که در راس
کـار قـرار گـرفت و در اداره کشور در ماند و پی به ناتوانی خود
برد, اعتراف کرد:
(نه خود من یک سیاستمدار و دولتمرد و نخست وزیر حرفه ای بودم و
نـه پـدران و اجـداد مـن چـنین سابقه ای داشتند و در نتیجه, یک
سـلـسـه اشـتباهات و خطاهایی ازمن سرزد که هرگز پیش بینی آن را
نمی کردم.)۲۲
ایـن مـدعـیان تجربه و تخصص, بهترین فرصت را از انقلاب گرفتند و
نـتـوانـستند کاری از پیش ببرند, نه تنها خدمت چشمگیری از آنان
دیـده نشد, بلکه خیانتهایی نیز آگاهانه و یا ناآگاهانه از آنان
سر زد:
۱. بـرهـم زدن قرار داد و پیمان نظامی ایران با آمریکا, با این
کـه آمـریـکـا از ایران پول گرفته بود و سلاح ها و تجهیزات مدرن
نظامی خریداری شده را تحویل نداده بود .
۲.کـم کـردن از مـدت خـدمت سربازی و بخشودن دوره های گذشته, با
نیاز شدید کشور به ارتش قوی.
۳. برخورد قاطع نکردن با تجزیه طلبان کردستان.
۴. اسـتـفـاده از افـراد جـاسـوس و بـدسابقه در هیات دولت و در
استانداریها و مدیریتها.
۵. میدان دادن به ساواکیها و طاغوتیها.
و…
ایـن هـمـه ننگ و نفرت در دولتی رخ داد که رئیس آن و اعضای آن,
ادعـای تـخـصـص و تـجـربـه کاری داشتند و دیگران را بی تخصص می
خواندند.
ایـن پـرمـدعـاها, هیچ گاه حاضر نشدند تخصص را تعریف کنند و به
تـقـسیم بندی آن بپردازند و به روشنی بگویند در کدام بخش نباید
روحـانـیـت به خاطر بی تخصصی دستی داشته باشد, تا ببینیم در آن
بخشها روحانیت ادعایی دارد یا ندارد؟
اگر مقصود از تخصص, سد و جاده و ساختمان و پل سازی است, یا راه
انـدازی و اداره صـنـایع سنگین, امور کشاورزی و دامی, دارویی و
پزشکی و …
هیچ عاقل و انسان صاحب شعوری نگفته در این کارهای فنی, صنعتی و
عـلـمـی از غیر متخصص استفاده شود و یا روحانی غیر متخصص, عهده
دار ایـن کـارهـا شـود و سـاحـت روحانیت بری از این نسبتهای نا
بخردانه است.
و اگـر مقصود از تخصص, تخصص در قانونگذاری, قضا, آموزش و پرورش
و… اسـت, کـه بـه گفته امام, روحانیت در این زمینه از دیگران
چیزی کم ندارد:
(مـی گـویـند که روحانیون باید بروند سراغ کار خودشان و ملت را
بـگـذارند و سیاست را بگذارند برای ما, شما سیاست را پنجاه سال
در دسـت داشـتید و هیچ غلطی نکردید.شما کجا کار مثبتی توانستید
انـجـام بـدهـیـد؟ هـر کدامتان که ملی بودید یا فرض کنید متدین
بـودید, تا صدایتان در می آمد تو سرتان می زدند…شما را من می
شناسم.)۲۳
در دوران حـکـومـت پـهـلوی این به اصطلاح دکترها و مهندس های با
تـجـربه و برخودار از تخصص, چه دسته گلی به سر این ملت زده اند
و چـه خـدمـت چـشمگیر و بنیادی انجام دادند که حال به مدیریت و
سـازندگی روحانیت اشکال می گیرند و همواره به آن خرده می گیرند
و آن را بر نمی تابند.
در دوران دولـت موقت و حاکمیت لیبرالها, چه معجزه ای رخ داد که
اکنون این گونه به حضور روحانیت در مدیریت نظام می تازند؟
شـمـاری از پـنـدار گـرایـان و دنیا گرایانی که با حضور عالمان
بـرجـسـته دینی در صحنه و یا حضور روحانیان آگاه در مدیریتها و
بـا حـضـور فـقیه جامع الشرایط در راس امور, جایی برای خود نمی
یـابـنـد, و یـا روزنـه ای بـرای خدمت به اربابان خود پیدا نمی
کـنـنـد, بـر آن شده اند جلوی خورشید کلام امام را بگیرند و فکر
کـرده انـد بـا جامعه کران, لالان, و کوران و لادگان طرف هستند هر
چـه بـگـویـنـد و بـبـافـند, کسی متوجه دغل بازیها و تحریفها و
شـگـردهای کینه آلود آنان نخواهد شد.این بار در باب ولایت فقیه,
بـه تحریف سخنان امام پرداخته اند و به انکار خورشید نشسته اند
و گـفته اند اصل دخالت روحانیان در مدیریت نظام, از مسائلی است
که وارد بر انقلاب شده و پیش از انقلاب, چنین چیزی نه تصور داشته
و نه هم مطرح بوده است.۲۴
زهـی خـیـال باطل! حضرت امام در این باب, چنان روشن, شفاف و بی
آمـیـغ سـخـن گـفته که هیچ کس, حتی بی انصاف ترین انسانها و کم
خـردترین و کم فهم ترین و لاده ترین آنها نمی تواند, آن فرازهای
روشـن سـخنان امام که در باب ولایت فقیه و روحانیت است, نا دیده
بگیرند.
بـا ایـن حـال کـسانی برای هدفهای ویژه سیاسی, دست به تحلیها و
تـفـسیرهای ناشیانه و به دور از خرد زده اند و یکی از اینان می
نویسد:
(ایـن رسـالـه فـقـهی امام{ولایت فقیه }اولا, یک بحث فقهی است که
کـلـیـات را در بـر دارد و وارد جـزئـیـات نشده است, ثانیا, در
سـالـهای نزدیک به پیروزی این رساله مورد بحث و نظر نبوده است.
ثالثا, در پیش نویس قانون اساسی کم ترین اشاره ای به ولایت فقیه
نشده است.)۲۵
در پـاسـخ این پرسش و یا تعبیر بهتر شبهه, چند نکته را باید در
نظر داشت:
۱. امـام از نـخـسـتـین روزهای شروع مبارزات اسلامی در آموزشهای
خـصـوصـی و عمومی خود و به سال ۱۳۴۶, به روشنی حوزویان را مورد
خطاب قرار داده و می گفت:
(شما هم می توانید مملکت را اداره کنید, مگر دیگران چطور بودند
کـه شما نیستید.)۲۶و درجای دیگر در همان تاریخ به شایستگی فقها
بـرای اداره امـور و نـیـز تخصص آنها در مسائل سیاسی و اجتماعی
اشاره می کند و می نویسد:
(آنـچه مربوط به نظارت واداره عالیه کشور و بسط عدالت بین مردم
و برقرای روابط عادلانه مردم باشد, همان است که فقیه تحصیل کرده
است.)۲۷
کـژ انـدیـشـان و شـبهه آفرینان در نوشته های خود, این فراز از
سـخنان امام را آورده اند, ولی با این توجیه انحرافی که:(امام,
کـلـی گـویـی کـرده و به مسائل جزئی نپرداخته) از کنار این سخن
روشن و گویای امام گذشته اند.
آیـا سـخـن از (اداره), (عـدالـت) و (روابـطـ عادلانه) کلی گوئی
اسـت.آیـا بـه کـار بردن چنین واژگانی در نوشته و سخنرانی, کلی
سخن گفتن است و به مسائل جزئی نپرداختن؟
ایـن آقـایـان که خود را متخصص وانمود می کنند, اگر بخواهند در
همین مقوله سخن بگویند, از چه واژگانی استفاده می برند؟
بـا نگرش گذرا به برخی از مطالب این رساله فقهی (ولایت فقیه) که
در حـقیقت رساله سیاسی, اجتماعی است بر اساس ترازها, معیارها و
مـبـانـی فـقهی در بردارنده طرح حکومت اسلامی, با روح ولایت فقیه
اسـت, در مـی یـابـیم که امام راحل از همان آغازین روزهای حرکت
گـسـتـرده و بـنیان برافکن خود, بر این باور بود:عالمان برجسته
دین دانایی و توانایی اداره جامعه و حکومت دینی را داراند:
(ایـن خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد, در عده بی
شـمـاری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند, می
توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند.)۲۸
بـا وجود این سخن شفاف و روشن امام, آیا می توان به ایشان نسبت
داد کـه پـیـش از انـقـلاب نـظـر ایـشان این بوده: عالمان دین و
روحـانـیـان بـزرگ و آگـاه, نـبـاید در اداره جامعه نقشی داشته
باشند.
در طـول سـالیان درازی که در تبعیدگاه به سر می برد نیز, براین
انـدیـشـه نـاب اسـلامـی و انقلابی و دینی استوار و پابرجا بود و
پـیـامهای ایشان در این برهه هم, بر محور این مساله دور می زند
کـه روحانیت باید باور کند که می تواند کاری بکند و از تبلیغات
دشـمـنـان در ایـن زمـینه نباید هراسی به دل راه بدهد و دست از
آرمان ها و هدفهای بلند و متعال خود بردارد.
در پاسخ به تلگرافهای و نامه های روحانیان می نگارد:
(بـا تـوجه به وظایف سنگینی که ان شاءالله در آتیه به عهده شما
خـواهـد بود و مصالح مسلمین به دست شما سپرده خواهد شد, از حالا
خود را برای این سنگر عظیم مجهز و مهیا فرمایید…)۳۱
۲. درآسـتـانـه پیروزی انقلاب اسلامی, در پاریس در جمع خبرنگاران
رسـانـه هـای جـهانی, در پاسخ پرسش یکی از خبرنگاران که پرسیده
بود:
نقش روحانیت پس از تشکیل حکومت اسلامی چگونه خواهد بود؟آیا تمام
کـارهـای کـلـیدی و اهرمهای قدرت را به دست خواهد گرفت؟ آیا از
افـراد مـتخصص و با تجربه سود خواهد جست؟ آیا به جز روحانیون و
مـعـمـمین, کسان دیگری هم کارها را عهده دار خواهند شد؟ بالاخره
آیـا روحـانـیـت بـه دیگران مجال و میدان حکومت و مدیریت خواهد
داد, یا نه؟
در ایـن بـرهـه تـاریـخی امام, با تکیه به باورهای و دیدگاههای
پیشین خود, پاسخی می دهد که مفهوم و پیام آن چنین است:
روحانیت, هدفش از مبارزه, حکومت کردن نیست; یعنی در مبارزه قصد
آن نـدارد کـه خـود بـه نام و نوایی برسد, بلکه می خواهد قانون
اسـلام و سـیاست اسلامی را در جامعه آینده پیاده کند.البته طبیعی
اسـت که در برخی از امور دخالت مستقیم خواهد داشت و در برخی از
امور هم به ارشاد و نظارت خواهد پرداخت.
و یا به طور روشن می گوید:
(ممکن است علما, هم به صورت عضو کامل و یا عضو ناظر در آن شرکت
کنند.)۳۰
یا:
(روحـانـیان در حکومت آینده نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا می
باشند.)۳۱
روشـن اسـت که این سخنان ناسازگاری با آن دیدگاههای اصولی امام
نـدارد.امام در آن شرایط تاریخی به دنیا اعلام کرد: هدف روحانیت
از نـهضت و قیام, منافع شخصی و گروهی نیست.آنان برای رهایی ملت
از زنـجیر استعمار و استبداد, می کوشند, نه برای رسیدن به مکنت
و مقام و حکومت و ریاست.
بـه دیـگـر سـخن, امام بر این باور بود: آن دسته از کارهایی که
بـدون حـضـور و مدیریت روحانیت سامان می یابد و اجتهاد و فقاهت
شـرط احراز آنها نیست و تنها جنبه اجرایی و اداری دارند, لزومی
نـدارد که روحانیت آنها را به دست بگیرد, دیگران هم اگر صالح و
شـایـسـتـه باشند و کارشناس و کاردان, می توانند عهده دار آنها
گـردنـد وایـن بـرای عـالـمان دینی شان و مقامی نیست که در راس
مدیریت اجرایی, مانند:ریاست جمهوری, وزارت و … قرار گیرد.
سخنان امام, در رابطه با نقش نظارتی و هدایتی روحانیت در حکومت
اسـلامـی, مـربـوط به این گونه کارها و مدیریتهاست. امام بر این
بـاور و عقیده باقی ماند و حتی پس از پیروزی هم اجازه دخالت در
این گونه امور را نداد.
لـکن در عرصه عمل, معلوم شد, حضور نداشتن عالمان و روحانیان در
ایـن گـونـه امور, ممکن است به انقلاب و آرمانهای اسلامی آن ضربه
هـای جـبـران ناپذیری وارد سازد و تجربه هم نشان داد که حضور و
مـدیـریـت روحـانـیت در این گونه امور, ضرورت دارد; از این روی
امـام اجـازه کـار و تلاش و نقش آفرینی و مدیریت آنان در دستگاه
اجـرایـی دادنـد, بـا آن کـه کـار در این دستگاه را (شانی برای
علما)۳۲ نمی شمردند:
(پیش از انقلاب من چنان فکر می کردم وقتی انقلاب پیروز شد, افراد
صـالـحـی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند; لذا بارها گفتم
روحـانـیـون می روند کارهای خودشان را انجام می دهند. بعد دیدم
خـیر, اکثر آنها افراد ناصالحی بودند.دیدم حرفی که زده ام درست
نبوده است.)۳۳
یا می گوید:
(در مـصـاحبه هایی که کردم, چه با کسانی که از خارج آمدند, حتی
در نـجـف و پـاریـس و چـه در حرفهایی که خودم زدم, این کلمه را
گـفـتـه ام کـه: روحـانـیـون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل
اجـرایی است… لکن وقتی ما آمدیم و وارد معرکه شدیم دیدیم اگر
روحـانـیـون را بـگـوییم بروید… این کشور به حلقوم آمریکا یا
شـوروی مـی رود … {از این روی }تن دادیم که رئیس جمهورمان از
علما باشد.)۳۴
۳. افزون بر اینها, گیریم که امام, پیش از پیروزی انقلاب اسلامی,
بـر ایـن نـظر بوده: بایسته نیست عالمان دین و روحانیان در کار
اجـرایـی نـقـشـی داشته باشند. ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و
تـجـربـه عـمـلـی دید, مدیریت نداشتن عالمان دین و روحانیان در
کـشـور, بـه مـصـلـحت نظام نیست و ممکن است با دور شدن آنان از
مـسـائل اجرایی و اداری, اساس و بنیاد حکومت اسلامی دچار آسیب و
آفـت گـردد;از ایـن روی از آن نظر پیشین خود برگشت و نظر دیگری
برگزید.
این رویه نیکو, در میان فقیهان شیعی, صاحب نظران و سیاستمداران
خـردمـنـد وجـود دارد که هرگاه به نظری رسیدند که با نظر پیشین
خـود, ناسازگار یافتند, ولی با حق ودلیل و مصلحت سازگار دیدند,
از نـظـر پـیـشـیـن خـود دسـت برمی دارند و نظر جدیدی را که با
معیارها برابر دیده, می پذیرند و اعلام می دارند:
(آنـچـه مـهم است این که ما می خواهیم مطابق شرع اسلام مسائل را
پـیـاده کنیم پس اگر قبلا اشتباه کرده باشیم, باید صریحا بگوییم
اشتباه نموده ایم و عدول در بین فقها از فتوایی به فتوای دیگر,
درست همین معنا را دارد.)۳۵
از مـجـمـوع دیـدگـاهـهـای امام, به دست می آید: ایشان از آغاز
شـایـسـتـگی و توانایی عالمان دینی را برای اداره امور سیاسی و
اجـتماعی, باور داشته و بارها پیش از پیروزی نیز آن را به زبان
آورده, لـکـن پـس از پیروزی و در آستانه آن برای پرهیز از نسبت
نـاروای قـدرت طـلـبی و پاره ای نسبتهای ناروای دیگر به عالمان
دیـن و روحـانـیـان آگـاه, دوسـت داشتند: فقها و روحانیان آگاه
کـارهـای بـنـیادی مانند:رهبری و قضاوت را مستقیم در دست داشته
بـاشند و از پستها و کارهای دیگری مانند ریاست جمهوری, وزارت و
… کـه از دیـگـران اگـرصـالـح و مـتخصص باشند نیز ساخته است,
بپرهیزند به همین جهت, در جمع خبرنگاران می گوید:
(ممکن است علما به صورت عضو کامل و یا عضو ناظر)
در امـور شـرکـت کـنـنـد. منظور از عضو کامل, همان کارهای ویژه
حوزویان است و عضو ناظر, سایر اموری
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 