پاورپوینت کامل امام حوزه و نیازهای نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام حوزه و نیازهای نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام حوزه و نیازهای نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام حوزه و نیازهای نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۵
حوزه و حکومت با وصف دینی: (حوزه دینی) و (حکومت دینی) در عنصر دین به یکدیگر گره می خورند, یگانگی می یابند و از پیوندهای استوار برخوردار می شوند. حوزه می کوشد حکومت را بستری برای کارآمدی دین گرداند و حکومت نیز, بازوان توانمند خود را در خدمت هدفهاو ارزشهای الهی ـ انسانی دین در آورد.
در این صورت هماهنگی, هماوایی, همراهی و همگامی حوزه و حکومت, بر مدار دین صورت می گیرد و روحانیت, بی آن که وظیفه خوار حکومت باشد, نسبت به آن احساس تکلیف و تعهد می کند.
حکومت, در چهره غیردینی و طاغوتی, ناپسند حوزه بود و حوزه, از آن دوری می جست و گاه اگر نزدیک شدن به سلطه های زمان را به صلاح می دید, براساس بایدها و بایستگیها بود و به عنوان: (أکل میته). امروز که به برکت وجود امام خمینی و به ابتکار و تلاشهای شبان و روزان و از سرعشق او و یاران باوفایش, نظام, درخدمت به دین کمر بسته و در لباس دوستی و مهرورزی با انسانها جلوه گر شده است, حوزه آن را از آن خود می داند و با آن بیگانه نیست. عزت آن را سربلندی خویش می شمرد و سستی و رخوت و ناکامیابی آن را ناکامی خود. دل بسته پیروزیها و میدان گستریها و عرصه داریها آن است و دغدغه مند آینده اش.
امروز, حوزه در برابر دشواریها, گرفتاریها و بازدارنده ها و نیازهای نظام نمی تواند تماشاگر باشد و رهگذر و دستِ یاری دراز نکند و راه خود را برود, هر چه شد, شد. سرنوشت اسلام به نظام موجود, گره خورده است و صد البته سرنوشت حوزه و روحانیت به آن. امام, بارهای بار این حقیقت را به حوزویان گوشزد کرده که اگر نیازها و گرفتاریهای حکومت را جدّی نینگاریم و بر اثر سستی و سهل انگاری ما, دشمنان قدرت بیابند نظام اسلامی را به زانو درآورند و دوباره بر سرنوشت ملت اسلامی ایران چیره شوند, سرنوشت شومی خواهیم داشت و به گفته خود ایشان:
(نه روحانی می گذارند باقی بماند نه اسلام.)۱
حـکـومت اسلامی لایه رویین حوزه است, شاخه ای روییده بر ساقه آن.
حـکومت در بودن, ماندن و پوییدن, به سر زندگی, شادابی و تناوری
سـاقـه و دامـن گـسـتری ریشه بسته است. اگر حکومت اسلامی بخواهد
بـمـاند, بر مبنای اسلام باید بماند. کسانی که می توانند مفسران
مـحـتـوایی و الهام کننده فکر دینی نظام باشند, عالمان ربانی و
صـمـدانی اند. اسلام شناسانی که با تخصص به فهم دین رسیده اند و
پژوهش در گفتمانهای دینی و دریافت آموزه ها و رهنمودهای آن کار
تـخـصـصـی ایـشـان اسـت. اینان امروز وظیفه ای بس بزرگ و سنگین
دارنـد. رسـالـتـی کـه اکـنون از سوی نظام اسلامی, بردوش حوزه و
روحـانـیت قرار گرفته هیچ زمانی نبوده است. در روزگاران پیشین,
حوزه با نیازهای دینی بسته و محدود مردمان مسلمان روبه رو بود.
روشـن نـبـود کـه کاوشها و تلاشهای حوزویان و عالمان آگاه در چه
سـطح و گستره ای در زندگی عملی مردمان اثر می گذارد, ولی امروز
درس و تـحـقـیق و تبلیغ حوزویان می تواند در سرنوشت یک جامعه و
مـلـت کـارگـر افـتـد. امروز اگر دستاورد علمی و فقهی و پژوهشی
مـدرسـان, مـبـلغان , محققان, نویسندگان و متفکران, سازوار این
زمـان و برآورده کننده نیازهای جامعه باشد, به یقین می داند که
بازتابی روشن در پیکره نظام می یابد. می داند که اگر لحظه لحظه
هـای عـمـر خـود را در استنباط و فهم دین به کار بندد, به لحظه
هـای عـمر هزاران انسان رونق خواهد داد و به برکت آن, باورها و
ایـمـانـهـایـی شـادابی خواهند یافت. امروز فرصتها برای حوزه و
روحـانـیـت زریـن و بی مانندند. این نوشتار می کوشد تا بر ساحل
انـدیـشـه امـام و در آفتاب سخن آن فرزانه, رسالتهای حوزه ها و
عالمان دین را در برابر نظام اسلامی یاد آورد شود.
چیستی حوزه و حکومت
ویـژگـیـهای ساختاری حوزه و حکومت اسلامی در نگاه امام, نشان می
دهـد آن بـزرگوار این دو نهاد اجتماع را بسته به هم و در پیوند
ژرف مـی دیـده و آرزومـنـد دادوسـتد فکری و درآمیختگی آن دو با
یـکـدیگر بوده است و از همین زاویه ویژگی ساختاری حوزه را چنین
بیان می کند:
(حـوزه هـای روحـانـیـت, مـحـل تـدریس و تعلیم و تبلیغ و رهبری
مـسـلمانان است. جای فقهای عادل و فضلا و مدرسین و طلاب است. جای
آنهاست که امانتدار و جانشین پیغمبران هستند.)۲
در نـگـاه امام حوزه نهادی است که در دانشهای بسته و پیوسته به
بـیـان و ابلاغ دین, به پژوهش و آموزیدن و آموزاندن می پردازد و
در عـرصـه فـهـم و ارائـه آمـوزه های دین, با توجه به بایدها و
بـایـسـتـگیها و نیازهای عصر تلاش می ورزد; اما از آن جا که بخش
گـسـتـرده ای از ایـن آمـوزه هـا, نـاظر به چگونگی وابستگیها و
پـیـوسـتـگیهای افراد و اجتماع است و نیز فرضیه هایی است که در
مـقـام اجـرا و عـمل, سعادت و سلامت جامعه را پایندانند, به طبع
فـهـم و بـیـان مـجـرد و به دور از تجربه عینی و عملی, رویکردی
نـاتـمام به دین خواهد بود; از این روی, در نگاه و بیان و بنان
امـام, حوزه نهادی نیست که تنها عهده دار آموزش و پژوهش باشد و
هـمـه تـلاش خـود را به عرصه ذهن و فکر و تحقیق مسائل ویژه کند,
بـلـکـه جـز آنـهـا بـه پیاده سازی آموزه های زندگی ساز دین می
انـدیـشـد. بسان پیامبران در تربیت معنوی مردمان و اصلاح سازمان
جـامـعـه نقش آفرینی می کند و می کوشد فرهنگها و آداب و سنتهای
نـاسـازگـار با وحی را, سازگار با وحی کند و قالب نوین و فرهنگ
سـازوار بـا دیـن را پـی ریزی و با فرهنگها و سنتهای سازوار با
ارزشـهـای دیـنـی درآمـیـزد و بستر تجربی و اجرایی آن را فراهم
آورد.امام, هماره حوزه را بـه این رسالت بزرگ فرا می خواند و هشدار می داد. مباد حوزه ها
از ایـن رسـالـت اصـلـی خود, دور شوند و آن را به بوته فراموشی
بسپارند.
درباره چیستی حکومت اسلامی می نویسد:
(حکومت اسلامی, نه استبدادی است و نه مطلقه, بلکه مشروطه است…
مـشـروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به
یـک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم(ص) معین
گشته است.
مجموعه شرط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا
شـود. از ایـن جـهـت حـکـومـت اسلامی, حکومت قانون الهی بر مردم
است.)۳
مـشـروط بـودن حـکومت به قوانین اسلامی, هرگز دایره دید و نگاه
حـکومت را تنگ نمی کند; زیرا آموزه های بر آمده از عقل و تجربه
و مـصـلحتهای اجتماعی و حکومتی, که صلاح و سود انسانها را تامین
نماید, از دایره هدفها و قانونهای دین بیرون نیست.
امـام, حـکـومت اسلامی را حاکمیت قانونهای دینی می داند. محتوای
حـکومت همان ایده ها و رهنمودهای دین برای سعادتمندی و تکامل و
پـیـشـرفـت هـمـه سـویـه انسان است. حوزه به عنوان منبع و مرجع
برآورنده این محتوا, با حکومت نسبت و پیوند برقرار می کند.
در انـدیـشـه امـام, پـرسش از چیستی و ماهیت حوزه, در نسبتی بس
نـزدیک و تنگاتنگ با پرسش از ماهیت حکومت دینی قرار دارد. هرچه
پـرسـش گـرانـه تـر دربـاره ایـن دو مـقوله به بررسی و کندوکاو
بـپردازیم, این نسبت آشکارتر می شود, تا آن جا که حکومت ماهیتی
(ابـزاری) مـی یـابـد, ابـزاری کـارآمد و خدمتگزاری پرنقش برای
پـیـاده شـدن خواسته ها و هدفهای انسانی و زندگی ساز دین; یعنی
همان رسالتی که حوزه وظیفه دارد آن را به سامان رساند:
(عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته, شان و مقامی نیست, بلکه وسیله
انجام وظیفه اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است.
بـدیـهـی اسـت تصدی حکومت, به دست آوردن یک وسیله است… هرگاه
حـکومت وسیله اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام شود
قدر و ارزش پیدا می کند.)۴
حوزه یگانه نهادی است که شایستگی دارد این وسیله و ابزار را به
خدمت بگیرد و قانونهای الهی را در جامعه پیاده کند:
(ائـمـه و فـقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای
اجـرای احـکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم
استفاده کنند.)۵
از ایـن نـگاه, تشکیل حکومت, در حقیقت به دست آوردن ابزاری است
کـه مـی تـوانـد حـوزه را در انـجـام رسـالـت یاری رساند. امام
هـوشـیـارانـه تـوانست پیرایه سلطه گری و ستم بارگی, که در طول
تـاریخ چهره حکومت و سیاست را نزد توده مردم زشت و ناپسند کرده
بـود, از آن بـزدایـد و مـاهـیـت ابزاری و چهره مثبت آن, که می
تـوانـد به خدمت ارزشها و اصالتهای دینی و انسانی درآید, آشکار
کند. این هوشیاری ثمربخشید و نتیجه داد. این ابزار سالم و صالح
کـه بـه سـتـم از کـف شـایـستگان آن ربوده شده بود, به اصل خود
بـازگشت و به سود دین و مردم مصادره شد. تمام آرزو و امید امام
آن بـود کـه بـه وسـیـله حکومت, زمینه تربیت و رشد اسلامی جامعه
فراهم آید:
(معلوم است که اسلام تا چه حد به حکومت و روابط سیاسی و اقتصادی
جـامعه اهتمام می ورزد, تا همه شرایط به خدمت تربیت انسان مهذب
و با فضیلت در آید.)۶
بـنابراین, به باور امام, حوزه و حکومت دو نهادند که یکدیگر را
کـامـل مـی سـازنـد: حوزه به عنوان دستگاه متفکر و اندیشه گر و
حـکـومت دستگاه اجرا و عامل. حوزه بدون ابزار حکومت, نمی تواند
تـعهد علمی و عملی خود را به درستی انجام دهد و حکومت اسلامی جز
در سـایـه حـوزه و پـشتیبانی فکری آن, نمی تواند به هدفهای خود
بـرسـد. حـکومت آن گاه هویت اسلامی می یابد که در اجرا و عملکرد
از قـلـمـرو شریعت پا بیرون نگذارد و سر نپیچد و حوزه نیز وقتی
مـی تـوانـد چیستی و هویت خود را بیابد که همسو با همه تلاشها و
کـاوشـهـایـش در عـرصـه تفکر دینی, به منظور پیاده شدن هدفها و
احـکـام اجـتـمـاعی دینی, نیازهای نظام اسلامی را برآورد و پاسخ
گوید.
نیازهای نظام
شـمـاری چـنین پنداشته اند: حکومت اسلامی, حکومتی است که بیش تر
مـردم آن مـسـلمان باشند و ساکنان قلمرو و پهنه آن را مسلمانان
تـشکیل دهند.۷ از این قراءت سطحی و به اشتباه اندازنده و گمراه
کـنـنـده که بگذریم, چنانکه پیش تر یاد شد, حکومت اسلامی, نظامی
اسـت که بر مبنای قانونها, آیینها و ارزشهای مکتب بنا شود و از
تـفـکـر دیـنـی حظ و الهام بگیرد و بر مدار دین در چرخش و حرکت
بـاشـد. الـبـتـه چنین حکومتی در مرز و بومی که مردم آن مسلمان
باشند, امکان پیاده شدن دارد.
پـیـاده سـازی ایـن بـرداشت و تفسیر راستین از حکومت اسلامی, به
طـبـیـعـت خـود اموری را می طلبد و خواسته ها و نیازهایی دارد.
حـوزه پـایگاه و نهاد اصیل علمی و تخصصی در عرصه معرفت و فرهنگ
دین, وظیفه دارد به شایستگی پاسخ گوی آنها باشد. به طور کلی آن
امور و نیازها بر دو گونه اند:
۱. امـوری که بود و هست نظام به آنها بستگی دارد. به دیگر سخن,
نیازهایی که از اسلامی بودن و هویت دینی نظام بر می آید.
۲. امـوری کـه نـظـام برای ماندگاری و پویایی خود به آنها نیاز
دارد. این دو محور, به ترتیب بررسی و شرح می شود.
نیازهای ساختاری و موجودیت نظام
ساختار نظام با ویژگی (جمهوری اسلامی) حکومتی متکی بر ایدئولوژی
اسـلام است. نظامی بر پایه تفکر, ایده و تئوری خاص ظهور یافته و
مـی خـواهـد با درونمایه معرفت دینی با مسائل اجتماعی و مدیریت
جـامـعـه رو بـه رو شود. چندها مورد در قانون اساسی, به روشنی,
آمـده اسـت: نظام باید برابر آموزه ها و رهنمودهای اسلامی اداره
شود, از جمله در اصل چهارم:
(کـلـیـه قـوانین و مقررات مدنی, جزائی, مالی, اقتصادی, اداری,
فـرهـنـگـی, نظامی, سیاسی و غیر اینها باید برااس موازین اسلامی
بـاشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین
و مقررات دیگر حاکم است).
باور و انتظار جامعه آن است که نظام بر مبانی و اصول دینی حرکت
کـند. عملکردها و سیاستهای خرد و کلان نظام, در تمامی عرصه ها و
زمـیـنـه ها, باید برگرفته از اسلام و آموزه های آن باشد. آرمان
گـرایی پاسخ گویان و دست اندرکاران نظام نیز حکایت از همین امر
دارد و چـنین انتظاری را پدید آورده است. در واقع این اندیشه و
بـاور را, امـام بـه مـردمـان الـهـام کـرد. ایـشان نمود یافتن
قـانـونهای زندگی ساز اسلام را در بخشهای گوناگون جامعه, نشان و
معیار اسلامی بودن حکومت می دانست:
(حـکـومـت در نـظـر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی
زوایـای زنـدگـی بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در
برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است.)۸
مـکـتـبها و جامعه های بشری دیگر, در واقع حکومت, فلسفه عملی
خـواسته ها و آرزوها و انگاره ها و فرضیه های بسته و تاریک بشر
اسـت. در نـظـامـهای سکولاریستی, خواه با محتوای لیبرالیزم و یا
سـوسـیـالـیزم, حکومت اجرا کننده و نشان دهنده قانونها و یافته
هـای خـام و غـربال نشده ای است که در قالب مکتب, قانون و مرام
رخ مـی نـماید و پس از اندکی خدایی و حکومت بر بشر و پشت نهادن
مـرحـلـه گذار تجربی, با برجای گذاشتن آثار و پیامدهای زیانبار
انـسـانـی کـنـار می رود. دوباره تئوریها و انگاره هایی میرا و
غـیـردرخـور اعـتـمـاد به صحنه می آیند و انسان را با ناکامی و
نـامـرادی جـدیدتری درگیر می کنند. آفرینندگان این انگاره ها و
فـرضـیه های حکومتی, آن چنان کوتاه فکر و سطحی نگرند که مدیریت
بـر انـسان و جامعه انسانها را بسان مدیریت بر یک مجموعه صنعتی
مـی انـگارند. مدیریتی را طرح ریزی و می گسترانند که هماره سود
اقـتـصادی و انباشت ثروت و قدرت به دنبال داشته باشد. افراد را
مـانـند پیچ و مهره های یک دستگاه و انسانهای درون یک جامعه را
همانند قطعه هایی می پندارند که باید سالم باشد, تا کارکند. بی
وقـفه بر چرخه نیاز و مصرف و برآوردن نیاز جسم و تن, بچرخد, بی
آنـکـه کـه هـدف (بـودن) خود را بفهمد و بداند که چه چیزی می
خواهد.
اگـر برای امور معنوی و فرهنگی مردمان برنامه می ریزند برای آن
اسـت که در بهره وریها و داشته های مادی, پیروزیهای بیش تری به
دسـت آورند. حتی اگر درباره دین به تحقیق و درنگ روی می آورند,
سودگرایانه است; تا آن جا که آیینها و قانونها و دستورالعملهای
دیـنـی آنان را به کار می آید می پذیرند, به گمان و پندار خود,
آن بـخش از دین که بر عملکرد و زندگی دنیوی انسان کاراست و اثر
پـایـدار مـی گـذارد, پذیرفته است. اینان, تنها معیار پیروزی و
کـامیابی در حکومتها را در آیینه جمع و تفریقها و آمار و ارقام
پولی و محاسبه های اقتصادی درخور دیدن می دانند.
در نـگـرش نـظام سکولار, (انسان) معنای (ابزار سود ده) دارد. از
ایـن روی, در چـنـیـن نـظـامـی مـدیریت انسانی به مدیریت فنی و
اقـتـصـادی تـحویل برده می شود. حکومتهایی که بر پایه این گونه
انـسان شناسی و جهان نگری به وجود آمده اند, طبیعی است که نشان
دهـنـده حیوانیت انسان و مادیت جامعه باشند و فلسفه و مشی عملی
آنها, جز زیاده خواهی, قدرت طلبی و بهره کشی و غارت انسانها در
جـامـعـه های عقب نگهداشته شده و ضعیف, چیز دیگری نباشد. هم از
ایـن روست که در این گونه حکومتها, دین و امور معنوی و ارزشهای
والایـی کـه به خاطر آنها انسان انسان شده است, به حاشیه می رود
و حاکمیت از مسائل ارزشی و دینی بریده می شود. آن وقت, نه تنها
حـکومت که انسان نیز, ابزار حیوانی و نفسانی خودش می شود. آدمی
اگـر هـم بـخواهد بر مدار ارزشها و دین و آیینها و قانونهای آن
زنـدگـی کـند, اراده و توان آن را ندارد و خود را در آن مقام و
جـایـگـاه نـمـی بـیند که به ارزشها گردن نهد; زیرا چیرگی مادی
گـرایـی و نـفس پرستی و زندگی حیوانی به گونه نوین آن, زندگانی
غیرحیوانی و زندگی بر مدار انسانیت را بر نمی تابد.
امـام, بـا حـرکـت و جـنبش اسلامی خود, این بیداری و بینش را به
مـتـفکران جهان داد که تا حاکمیت و مدیریت جامعه میان (معنویت)
و (مـادیت) موازنه بر قرار نکند, مردمان هم چنان در آتش هواها,
پستیها, نفس پرستیها و شهوتها خواهند سوخت. اگر بخواهد این نفس
پـرستیها و هواها و هوسهای جمعی و اجتماعی, به خردگرایی انسانی
و ارزش و مـدنیت تکاملی و متعالی بدل شود, راهی جز این نیست که
حـکـومت با دین آشتی کند و در مقام اجرا و عمل نسبت به فضیلتها
و ارزشـهـای وحـیـانی تعهد نشان دهد. حکومت وقتی می تواند چنین
تـعـهـدی را پـذیـرا شـود که ساختار ایدئولوژیک داشته باشد. بر
پـایگاه تفکر دینی قرار یابد و فلسفه عملی آرمانهای دین و نشان
دهنده آیینها و قانونهای وحی باشد.
پـیـدایـی چنین حکومتی که بتواند این بینش و اندیشه بلند را بر
تـابـد, بـه پـیش انگاره های فکری و نظریه ها و طرحهای تخصصی و
کـارشناسی شده دین نیازمند است. دامنه این نیاز, تنها به دایره
فـکـر و نـظر محدود نمی شود, بلکه در عمل, حضور واقعی و دیداری
آگـاهـان دیـنی را نیز,در بدنه نظام می طلبد. با ذکر چند عنوان
به این بخش از نیازهای نظام اشاره می شود.
۱. طراحی ایده های اجتماعی دین
در مـعـرفـت شناسی دینی امام, هدفهایی که برای دین در نظرگرفته
شـده است از چگونگی پیوند انسان با خدا و انجام رفتارهای عبادی
فـردی فـراتـر مـی رود. دیـن سامان دهنده پیوندها و پیوستگیهای
اجـتـمـاعـی اسـت و هـدف آن سـامان دادن جامعه و بیرون آمدن از
نـاهنجاریها و نابسامانیهاست. دین, برای انسانها ایده های جمعی
و سـازمـانی دارد. امام بر این اعتقاد بود که حوزه ها باید این
ایـده هـا را در مـعرفت دینی وارد کنند و درباره آنها به پژوهش
بـپردازند, تا روشن شود که دین به سازمان اجتماع و اداره جامعه
چـگـونـه نگاه می کند و چه رهنمودهایی به انسان می دهد. وی, از
مـیان ایده های دینی, به سه مقوله توجه درخور کرده است: حکومت,
عـدالـت, و مـدنـیت; چرا که این سه مقوله, ارکان و بنیان زندگی
اجتماعی انسان به شمار می آیند و نیاز فکری نظام اسلامی.
حـکومت: انسانها به هر سببی, خواه عامل درونی و ساختار وجودی و
خواه نیازهای بیرونی, به طور اجتماعی و درون یک جامعه زندگی می
کـنـند. زندگی جمعی, انسان را به سوی یک نظام مدیریتی سوق داده
و بـرقراری نهاد حکومت را برای او ضرور کرده است. از سوی دیگر,
از آغاز تاریخ بشر تاکنون, نقشی که حکومتها بر نیک و بد سرنوشت
انـسـانها داشته اند, هیچ پدیده انسانی دیگری چنین نقشی نداشته
اسـت. گـزاف نـیـسـت اگـر گـفته شود: تاریخ زندگی بشر در تاریخ
حـکومتها می گنجد و چیزی افزون بر آن نیست. کتاب سرنوشت بشر را
حـکـومـتـهـا ورق زده اندو هم اکنون نیز چنین است. پس حکومت از
زنـدگی بشر نه جدا شدنی است و نه امری کوچک و ساده که بتوان آن
را نادیده انگاشت.
با این وصف, آیا باور کردنی است که وحی آسمانی, که فلسفه وجودی
و جـوهره اصلی آن, در پیوند است با چگونه زیستن بشر و نمایاندن
و جـلـوه گر ساختن سرنوشت و سعادت او, درباره این امر بایسته و
سـرنوشت ساز, سخنی و رهنمودی نیاورده و در این زمینه چیزی برای
انسان نداشته باشد!
امـام بـا این منطق, بایستگی و بایایی عقلی حکومت دینی را نشان
مـی دهـد و بـر آن اسـت کـه: دیـن به سوی برپایی حکومت و بنیان
گـذاردن نـهاد اداره اجتماع ره می پوید و در کار نفوذ دادن این
جهت گیری در تار وپود باورها, احکام و ارزشهای اسلام است. قراءت
و تـفـسـیـری را از دیـن که به چنین حقیقتی نرسد و به آن گواهی
نـدهـد, فـهـم و دریـافـتی نارسا و نادرست و یا بیانی آلوده به
بـدخـواهیها و دشمنانگیهای سیاسی می داند. برپایی حکومت و اصلاح
مـردم و جامعه از این راه, از جمله رسالتهای دینی همه پیامبران
الهی بوده است:
(تـمـام انبیاء از صدر بشر و بشریت, از آن وقتی که آدم(ع) آمده
اسـت تـا خـاتـم انـبیاء, صلی الله علیه وآله وسلم, تمام انبیا
برای این بوده است که جامعه را اصلاح کنند.)۹
نـقـد و بـررسـی و ارزیابی پرسشها و مسائل مطرح در مقوله حکومت
دیـنـی, ضـرورتی اجتناب ناپذیر است. حکومت پدیده ای سیال و پیش
رونـده اسـت هـمـواره نـیـاز به روشنگری و تفسیر دارد. حوزه می
بـایـسـت توان تفسیری و اجتهادی خود را به کار گیرد, از زوایای
گـونـاگـون: فـقـهی, حقوقی, فلسفی و کلامی به حکومت نگاه کند تا
پـایـه های نظری و معرفتی نظام, روشن و شفاف گردد. امام, ترسیم
و تـعـیـیـن حاکمیت (ولایت فقیه) را, از مسائلی بر می شمارند که
امـروز نیاز عملی به آن هست; از این روی از صاحب نظران حوزه می
خواهد که برای آن فکر کنند.۱۰
عـدالـت: اگرچه انسان نیکویی عدالت و زشتی ستم را به نیروی عقل
مـی شـنـاسد, ولی دین پیاده سازی عدالت و نمود یافتن این مفهوم
زنـدگـی ساز را هدفی بزرگ برای بشر قرار داده و آن را به عنوان
یک تکلیف اجتماعی بر دوش او نهاده است. عدالت مورد نظر دین, بر
تـمامی وجوه زندگی و ساحتهای وجودی انسان نظارت دارد. امام وجه
اجـتـمـاعـی عـدالـت را ایده نمایان دین و مرکز تلاشهای اجتماعی
پیامبران الهی می شمارد:
(خـدای تـبـارک و تـعـالی می فرماید که: انبیا را ما فرستادیم,
بـیـنـات بـه آنـهـا دادیم, آیات به آنها دادیم, میزان برایشان
دادیـم و فـرسـتـادیم (لیقوم الناس بالقسط)۱۱ غایت این است که:
مـردم قـیام به قسط بکنند, عدالت اجتماعی در بین مردم باشد.)۱۲
در نـظـر امـام, بـا اجرای درست و کامل قانونها و آیینهای اسلام
تـوسـط حکومت است که امور جامعه در جاده اعتدال قرار می گیرد و
مفهوم عدالت اجتماعی آشکار می شود:
(هـدف بـعـثـتها, به طور کلی, این است که مردمان بر اساس روابط
اجـتـمـاعـی عـادلانـه, نـظـم و ترتیب پیدا کرده, قد آدمیت راست
گـردانـنـد. و ایـن بـا تـشکیل حکومت و اجرای احکام امکان پذیر
است.)۱۳
انسان در پرتو سیطره و اقتدار دین, وقتی در زندگی اجتماعی خود,
لـذت اجـرای احکام و پرتوافشانی ارزشهای دینی را احساس می کند,
از نـسیم دل انگیز آن حیات دوباره ای می یابد, شناختی از زندگی
پـیدا می کند و احساسی در برابر نیکیها در او پرورش می یابد که
به طور طبیعی او را از رفتارهای ظالمانه و ستم پیشگی به دور می
دارد. ایـن شـنـاخـت و احـسـاس انـسانهای دیندار, ضامن برقراری
اعـتدال میان حقوق افراد و رشد و گسترش عدالت در جامعه است; از
ایـن روی امکان ندارد بشر در نظامی که از مفاهیم مادی الهام می
گـیـرد و تـنها شالوده این جهانی دارد, به زندگی ای قدم نهد که
عدالت و نیک خواهی به مفهوم واقعی بر آن سایه بگسترد.
مـدنـیـت: وحـی دینی از همان آغاز, نقشی که به انسان واگذارده,
خـلافـت الـهـی او بـر روی زمین و بهره برداری از حیات زمینی اش
بـوده اسـت. بـه زنـدگـی مـادی و تکامل اجتماعی انسان, به دیده
احـتـرام نـگریسته و تمامی ساحتهای زندگی را تجلی گاه بندگی او
دانـسته است. حاکمیت دین نیز, با روشنگری و برابرسازی مفاهیم و
حـقـایـق دیـنی درباره زندگی, انسانهای تلاش گر را در تمامی چشم
انـدازهـا برای دستیابی به مدنیتی بزرگ و شایسته به حرکت وا می
دارد. در این مدنیت, نگاه آسمانی انسان با نگاه زمینی او به هم
دوخـتـه می شود و انسان در سایه تلاشهای خود هستی و بودن راستین
خـود را بـاز مـی یابد. بدین گونه, وحی و دین به حرکت و پیشرفت
زنـدگـی انـسان ژرفا, گستره, هدف و معنی می بخشد و مدنیت او را
بارور می سازد.
در وحی اسلامی, به روشنی, مردمان به فراگیری علم و دانش و تحقیق
و مـطـالـعـه به روی طبیعت و تسخیر و به خدمت درآوردن نیروها و
تـواناییها و ذخیره های نهفته در آن و بهره ور شدن از نعمتها و
خوان گسترده طبیعت فرا خوانده شده اند:
(یـا مـعشر الجن والانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السماوات
والارض فانفذوا لاتنقذون الا بسلطان.)۱۴
ای گروه پریان و آدمیان, اگر می توانید از کرانه های آسمانها و
زمـیـن رخنه آرید, رخنه آرید. رخنه نخواهید آورد, مگر به قدرتی
برآمده از دانش.
هـمین گونه در اسلام در زمینه: بهزیستی انسان, بهسازی زندگی او,
سازمان جامعه, حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی و… رهنمودهایی
ارائـه شـده اسـت. مـدنیتی که با ظهور و حاکمیت آغازین اسلام در
سـرزمـیـنـهـای اسلامی پدید آمد, گواهی روشن بر تمدن آفرین بودن
فـرهـنـگ اسـلام است. به گفته امام, آن روزی که در غرب هیچ خبری
نـبـود و ساکنان آن سرزمین در وحشی گری به سر می برند و آمریکا
سـرزمین سرخ پوشان نیمه وحشی بود,و در دو سرزمین پهناور: ایران
و روم اثـری از حـکـومـت مـردم و قانون نبود, خداوند بر پیامبر
اسـلام(ص) قانونها و آیینهای والای انسانی ـ الهی فرد و جامعه را
فـرو فـرسـتاد که با آن تکامل و ترقی بشر آغاز گردید. اسلام بود
که زمینه علم جویی و مدنیت انسان را فراهم آورد.
امام مدنیت اسلامی را مدنیتی همه سویه و جامع می داند:
[ )اسـلام] ایـن جور نیست که به طبیعت کار نداشته باشد, تمدن را
بـه درجـه اعـلایـش اسـلام قـبول دارد و کوشش می کند برای تحققش,
ولـهـذا حـکومتهایی که در اسلام بوده اند یک حکومتهایی بوده اند
کـه هـمـه جـور تمدنی در آنها بوده است… چیزهایی که در ممالک
مـتـمـدن بـاشد, اسلام هم آنها را قبول دارد و کوشش هم برایش می
کـند, در عین حال, آنها به این نگاه می کنند و همین است. او به
این نگاه می کند که بکشدش طرف روحانیت, بکشدش طرف توحید.)۱۵
در این نگاه, نظام اسلامی به سوی این هدف پیش می رود که انسانها
را بـه مـشارکت در بالا بردن سطح زندگی برانگیزاند و آنان را در
حرکت تمدن ساز یاری دهد. در نظام اسلامی, چون این حرکت بر بنیاد
ایـمـان به خدا و تحقق بخشیدن به نقش انسان در خلافت الهی او بر
روی زمـیـن, اسـتـوار اسـت, ایـن پـایندانی وجود دارد که نیروی
سـازنـدگـی به نیروی بهره کشی و آزمندی دگر نگردد, بلکه تمدن و
مـدنـیـتی انسانی ـ ایمانی شکل بگیرد, همان چیزی که بشر امروز,
سخت نیازمند و مشتاق آن است.
این سه مقوله که از آنها سخن رفت, امام آنها را ضلعهای یک مثلث
مـی داند که به صورت ترکیبی, هندسه سازمان اجتماعی بشر را نشان
مـی دهـنـد. این عناصر می توانند دینی باشند, یا غیر دینی, ولی
وقـتـی سخن از جامعه و نظام دینی است باید از نگاه و دریچه دین
بـه آنها نگریست. پس در نظام اسلامی, ترسیم و تبیین این مثلث به
عـنـوان بـن مـایـه معرفتی نظام دینی, در قلمرو کاری حوزه و از
رسـالـتها و وظیفه های عالمان دین خواهد بود. روشن است که مراد
ما, سخنرانی در این امور نیست, بلکه جست وجو و تحقیق اجتهادی و
سرانجام ارائه طرحهای راهبردی است.
در هـر یـک از ایـن سـه مـقـولـه, باید طرح و یا طرحهایی معرفت
شـناسانه و همه جانبه پیشنهاد شود که بتواند خواسته و موضع دین
را تـخـصـصی نشان دهد و در قالب یک فلسفه فکری برجسته و نمایان
بر خط و مشی جامعه و نظام نظارت کند.
۲. تدوین قانونهای دینی
پای بندی و تعهد حکومت به قانونها و دستورها و آیینهای اسلام در
دو بـخـش: سـیاستگذاری و اجرا, حکومت را به سوی حوزه های علمیه
مـی کـشـاند; زیرا حرکت نظام در چارچوب این تعهد, وقتی ممکن می
شود که از دستاورد علمی ـ فقهی حوزه بهره برد.
قـانـونها و آیینهای اسلام برای اجرا و پیاده سازی, به روشنگری,
بـه نسق در آوردن و تدوین نیاز دارد که این تنها از دین شناسان
و عـالـمـان ربـانـی ساخته است. هنگامی که این حرکت سترگ انجام
گـرفت, در اختیار نظام قرار می گیرد و نظام با در اختیار داشتن
آنـها, امور جاری جامعه را به گونه ای برنامه ریزی و سازمان می
دهد که با شریعت و قانونهای دینی برابری کند.
خـواسـتـه و امید امام اسلامی شدن نظام به تمام معنای کلمه بود;
یـعـنـی حرکتها و عملکردهای نظام برابر مبانی و اصول و آیینهای
اسـلام جـلـو برود و تمامی برنامه ها و کارهای گوناگون جامعه با
درونـمـایـه اسـلامـی اجـرا و اداره شود. سیاست, فرهنگ, اقتصاد,
تـربـیـت, آمـوزش, قـضـاوت, پـیوندها, پیوستگیها, داد وستدها و
پـیـمـانـهـا بـا دیگر کشورها چنان باشد که اسلامی بودن نظام در
آنـها, جلوه گری کند و به چشم آید. به حقیقت پیوستن این خواسته
و به بارنشستن این امید, بر دست دو گروه است:
۱. دسـت انـدرکاران نظام: کسانی که سیاستگذاری و مدیریت هر بخش
از امـور را بر عهده دارند, تفکر و عمل آنان این باشد که مسائل
و امـور کـشـور بـر پـایه ترازها و معیارهای اسلامی شکل بگیرد و
جـریـان یـابـد. از ساحت قانون و ترازهایی که کارشناسانه سامان
یـافته و تدوین شده اند, پا را فراتر نگذارند. به این بیندیشند
کـه کـارگـزار حکومت اسلامی هستند. دغدغه این را داشته باشند که
چـگـونـه مـی خـواهند از عهده پیاده سازی قانونها و قاعده ها و
تـرازهـای اسـلامـی بـرآیند. در مدیریتها و سیاستهای خود, از به
کـارگیری سلیقه و خواسته شخصی یا جناحی بپرهیزند و هماره مصلحت
اسـلام و مـردم مـسلمان را بخواهند, نه مصالح گروهی خود را و در
یـک جـمله: قانونمند سیاستگذاری و مدیریت کنند. نیمی از امید و
انـتـظـار امام بسته به عملکرد و کارآیی اینان دارد. این گروه,
بیش تر دانشگاهیان هستند.
۲. مـتـفکران اسلامی: اسلامی شدن نظام نیازی بنیادی تر دارد. پیش
از آن کـه کـارگـزاران نـظـام بـر اجرای اسلام و حرکت و پویش در
چـارچـوب قـانـونها و اصول اسلام تعهد نشان دهند, متفکران حوزوی
بـایـد مـتـعـهـد شوند مبانی تئوریک سیاستها, قانونها و طرحهای
تـخـصـصی را در تمامی زمینه های مورد نیاز نطام, تبیین و تدوین
کنند. امام, خطاب به حوزویان می گوید:
(اسـلام امـروز آمده است در اینجا و می خواهد پیاده شود و فریاد
می زند که نصرت کنید.)۱۶
اگـر اندیشه وران دینی و نخبگان حوزوی, سیستمهای اسلامی را برای
اداره دینی جامعه ارائه نکنند, چه انتظار و پایندانی وجود دارد
کـه کـارگزاران نظام در جاری امور از چهار چوب قانون دین بیرون
نـرونـد. پشتیبانی فکری برای مدیریت نظام است که اسلامی بودن آن
را حـفـظـ می کند. حکومت وقتی اسلامی می شود که تمامی زوایای آن
اسـلامـی بـشود, یگانه منبع و مرجع برآورنده این نیاز, عالمان و
روحانیان آگاه و بیدار و زمان شناس هستند.
ایـن مـهـم, با اندیشه و کار و تلاش شبان و روزان فکری عالمان و
انـدیشه وران حوزوی سامان می یابد و نمود پیدا می کند. بایستگی
ایـن نـیـاز را کسانی بیش تر و بهتر درک و احساس می کنند که به
جـز درس و مـطـالـعـه حوزوی با اداره فکری نظام درگیرند. اینان
نـیـازهـا و تـهیگاههای اندیشه و قانونی نظام را در مدیریتها و
سـیـاستگذاریها, به خوبی درمی یابند و در ژرفای وجود خود احساس
مـی کـنـنـد. برای نمونه وقتی سخنان مقام معظم رهبری را در جمع
حـوزویـان می نگریم, از یک سو شادمان می شویم که گستره و ژرفای
نـیـازهـا بـرای حـوزویان و روحانیان روشن شد; ولی از دیگر سو,
شـرمـنـده کـه چرا حوزویان و عالمان و دست اندرکاران اداره این
نـهـاد مـقـدس, به این دریای بی کران استعدادها, ذوقها, شوقها,
بـاورهـا و تـوانـایـیـها, ذخیره های معنوی رخشان و چشم نواز و
درهـای گـرانـبها, توجه ندارند یا کم توجه دارند و چرا استفاده
درست از این نیروهای بالنده و شکوفا و تمام نشدنی, نمی شود.
دیـگر مسوولان نظام, به مناسبت, در تریبونهای مختلف: سخنرانیها,
گـرداییها, کنفرانسها از حوزه و اندیشه وران دینی می خواهند تا
سـیـسـتـمـها و قانونهای اسلامی را در اختیارشان بگذارند. البته
کـارها و حرکتهای فردی در این زمینه صورت گرفته و می گیرد, ولی
ایـن کـافـی نـیـسـت, بـایـد حـوزه آن را به صورت نظام یافته و
کارشناسانه انجام دهد و عرضه بدارد.
امـام همواره حوزویان را به بحثها و پژوهشهایی فرا می خواند که
قـانـونـهای دینی نموده شود و در سایه آنها مدیریت اسلامی جامعه
ممکن گردد:
(وظیفه فقهاست که عقاید و احکام و نظامات اسلام را تبلیغ کنند و
بـه مـردم تـعـلـیم دهند, تا زمینه برای اجرای احکام و برقراری
نظامات اسلام در جامعه فراهم شود.)۱۷
آیـا حـوزه, در ایـن مدت, این سخن دل سوزانه امام را پاسخ داده
اسـت؟ اگـر پـاسخ در خور و شایسته به آن داده می شد, مقام معظم
رهبری, نمی گفت:
(امـروز خـیـلی از مسائل وجود دارد که فقه باید تکلیف اینها را
مـعلوم کند, ولی معلوم نکرده است… بسیاری از مباحث حکومتی حل
فقهی نشده و تکلیفش معلوم نگردیده است.)۱۸
بـه هـر روی, تـجربه دو دهه استقرار نظام و مسائل بر جای مانده
بـسـیـاری کـه هـنوز اصول و مبانی تئوریک آنها به درستی روشن و
تـفـسـیـر نشده است, نشان می دهد که حوزه و متفکران دینی برابر
تـعهد علمی و دینی و اجتماعی خود در برابر نظام عمل نکرده اند.
آیا ضعفهای تئوریک, ناشی از آن است که شریعت و منابع دینی برای
ایـن نـیـازها پاسخ و رهنمودی ندارد و یا ناشی از ناتوانی حوزه
در روشـنـگری و تفسیر آن قانونها است؟ یا هیچ کدام, بلکه پیامد
و نـتـیجه سهل انگاری و کوتاهی حوزه است؟ کوتاهی از این جهت که
در ایـن مـدت, چـون حـوزه در درون خود به اصلاح خوش آیند و مورد
انـتـظـار دسـت نـزد, سـاختار حوزه برابر و هماهنگ با نیازها و
انـتـظـارهایی که نظام از او داشت, دگرگون نشد. نظام انبوهی از
نـیـازها و پرسشهای فکری و دینی را فرا روی حوزه قرار داد, ولی
تـلاشهای حوزوی کم تر سمت وسوی پاسخ گویی به این گونه نیازها را
دنبال می کرد.
شماری, این کاستی را ناشی از هیچ کدام ندانسته اند, بلکه آن را
کـاسـتی نمی دانند; زیرا بر این نظرند که در اساس, دین و شریعت
بـرای ایـن امـور قـانـونی ندارد. اگر کسی فکر کند در دین چنین
رهـنمودهایی وجود دارد, بی راهه رفته است. به گمان اینان, امور
اجـتـمـاعـی و حکومت و مدیریت جامعه, مقوله هایی عقلانی و تجربی
انـد و واگـذار شـده بـه بشر. شریعت درباره سیستمها و قانونهای
حـکـومتی سخنی نگفته و ساکت است. دین از متدینان خواسته است تا
در هرگونه حکومت و مدیریتی, پروای ایمان و دیانت خویش را داشته
باشند. حاکمیت نیز, نباید با دین و ایمان مردمان, بستیزد.
اکنون درصدد نقد و بررسی این دیدگاه نیستیم. در برابر این گروه
و صـاحـبان چنین اندیشه ای, امام قرار دارد و در پاسخ می گوید:
ایـنـان آشنایی درست و کامل از اسلام و متون دینی ندارند. برابر
دیـدگـاه امـام, اسـلام هرگز امر حکومت را رها نگذاشته است و بر
ایـن نـظـر دلـیلهای روشن و استواری اقامه می کند.۱۹ و تنها در
هـمـیـن مـرحـله نمی ماند و گام فراتر می گذارد تشکیل حکومت را
واجـب مـی شـمارد۲۰ و به بیان قانونها و آیینهایی برای جامعه و
حـکـومت می پردازد۲۱ و در راه بر پایی حکومت اسلامی تلاش می ورزد
و بـرای ایـن کـار از سیره پیامبران و امامان(ع) شاهد می آورد:
آنـان کـه بـرداشت مستقیم و ناب از دین داشته اند, حکومت تشکیل
داده و یا برای برپایی آن, به تلاش برخاسته اند.۲۲
امـام, از جـمـلـه علتهایی که برای پیدایش چنین دیدگاهی درباره
اسـلام, یـادآور مـی شـود, بـه روشـن نشدن مسائل حکومتی و سیاسی
اسـلام, ازسوی اندیشه وران و عالمان حوزوی است. حوزه متولی تفکر
دیـنـی جـامعه است. باید زوایای مکتب را بنمایاند. نشان دهد که
اسـلام چـگـونـه از حکومت و مدیریت دینی جامعه سخن گفته است. بی
گمان این کار در سلامت اندیشه های دینی جامعه کارگر می افتد.
ایـشـان ایـن سـخن را که بر زبان و قلم شماری از ناآگاهان جاری
شـده: (اسـلام چیزی ندارد, اسلام پاره ای احکام حیض و نفاس است!)
بـرخـاسـتـه و نـاشـی از کوتاهی حوزه ها و نارسایی تلاشهای فکری
حـوزویان می داند. البته امام, نقش و دسیسه و ترفند و سیاستهای
کـیـنه توزانه استکبار جهانی را در ساختن و پرداختن و گستراندن
ایـن پندارها و سخنان غیر واقعی و غیرمنطقی, نادیده نمی انگارد
و می نویسد:
(حق هم همین است. آخوندهایی که اصلا به فکر معرفی نظامات و جهان
بـیـنی اسلام نیستند و عمده وقتشان را صرف کاری می کنند که آنها
مـی گـویـند و سایر کتابهای[ بخشهای] اسلام را فراموش کرده اند,
باید مورد چنین اشکالاتی و حملاتی قرار بگیرند).۲۳
خـالـی بـودن فضای فکری جامعه و نظام از انگاره ها و فرضیه های
دیـنـی, نه تنها نظام را با مشکل و ناکامی رو به رو می سازد که
شـبـهـه ناکارآمدی دین در عرصه اجتماعی و سیاست را می آفریند و
انـدیـشه وران را بر درستی نظریه (حکومت دینی) اندیشمند می کند
و زمـیـنه پذیرش تفکر سکولاریسم و رشد نظریه مکرآلود (جدایی دین
از سـیـاسـت) را فراهم می آورد. این نگرانی وقتی فزونی می یابد
کـه می بینیم طرفداران این دیدگاه با ایادی استکبار و بدخواهان
نـظام در یک جبهه قرار گرفته اند و با تمام توان و نیرو تلاش می
کـنند که نگذارند نظام بر مدار فقاهت دینی و با دورنمایه اسلامی
پـیش برود. از یک سو, نیروهای فکری و قلم به دستان این جبهه با
شـبـهـه افـکنیها و علامت سوال گذاشتن در برابر دیدگاهها و اصول
اسـلامـی نـظام, آتش تهیه را بر فکر و دل و ایمان مردمان فرو می
ریـزنـد; از دیـگـر سـوی, نـیـروهای عملیاتی آنان, بر جسم و تن
طـرفـداران امام و نظام یورش می برند و با ترور و آشوب و ایجاد
شورشهای ساختگی براندازی و برافکنی پیکر نظام را هدف می گیرند.
در ایـن جـدال رویـاروی, نـخست این حوزه و متفکران و نویسندگان
حـوزه اند که باید با سلاح اندیشه, آتش افروزیهای فکری و معرفتی
را در جـامعه خاموش و برطرف کنند. در اساس چرا آن قدر در معرفی
چـهـره زیبای اسلام و آموزه های پرکشش و پرجاذبه آن باید کوتاهی
بشود که چنان افکار سستی در جامعه اسلامی زمینه رشد بیابند!
در این شرایط, مباد که ایمان و ناب اندیشی دینی مردمان دیندار,
پـناهگاه خیال و امنیت خاطر گردد و بیم و نگرانی آسیب در برابر
ایـن هـجوم فکری و فیزیکی را, از پاس دارندگان فکری نظام; یعنی
حـوزویـان, بـسـتـانـد. اگر پشتیبانی اصولی و متعهدانه حوزه از
پـایـگاه دینی نظام پیاپی و همه گاه صورت نگیرد و یا با سستی و
بـی بـرنـامـگـی همراه باشد, رهزنان فکر و اندیشه, به پشتیبانی
دشـمـنـان کـیـنـه تـوز و دستان آلوده, کار را یکسره می کنند و
آرزوهـا و تـلاشها و رنجهای مردان بزرگ, بویژه تلاشهای توانفرسای
آن مرد مردستان را که اندیشه اسلامی را به این پایه از جلوه گری
و نـورافـشانی و عطرافشانی رسانده, به یک باره از کف می دهیم و
بسان بازرگانی خسران زده, می پژمریم و از گردونه زندگی خارج می
شویم.
عـامـل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 