پاورپوینت کامل تمثال خورشید در تصویر آینه ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تمثال خورشید در تصویر آینه ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تمثال خورشید در تصویر آینه ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تمثال خورشید در تصویر آینه ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :

۳

امـام خـمـینی, عطیه الهی عصر بـود. در زمهریر سکوت, نفـس گرم,
(روح خـدا) بـود کـه خـمـوشـان را بـه بیـــــداری واداشت و در
(بحر الـمـیـت) جان دیگر آفرید. حنجره ها را گشـود و زمزمه فرو
خـورده را به فـریـادی پـرخـروش بـدل کرد.

در دوره هـای تـدریـس, مـرجعیت و رهبری, یارانی را پرورد که با
نـوای او زیـسـتـند, با آهنگ کلام او حرکت کردند, آفاق نگاهش را
شـبـستان نیاز ساختند و در دهه های پیاپی, آموزه ها نیوشیدند و
بیعت جاودان با اصول و آرمانهایش کردند.

در ایـن جـمع, رهبری معظم, چونان شمع جمع و شبان وادی ایمن بود
کـه سالیان سال خدمت شعیب داشت و با تصمیم خبرگان امت, در مقام
کرامت مند آن یگانه راحل بنشست:

(ایـن جـانـب, کـه خود را شاگردی متواضع و فرزندی مطیع و مریدی
دلـبـاخـتـه آن روح الله می دانم, این توفیق را داشته ام که در
تـمام مدت ده سال و چند ماه پس از ورود رهبر کبیر به ایران, تا
لـحـظـه عـروج آن روح مـلکوتی, از آن سرچشمه فیاض, سیراب شده و
لـحـظه لحظه جریان مبارک آن هدایت الهی را با همه وجود خود لمس
کـنـم. سخن و اشارت او, اندیشه و نصیحت او, دستور و توصیه او و
بـالاخـره عـمـل و رفـتـار او, عـطیه های گوناگونی بود که سخاوت
مـنـدانـه از آن قله مصفا می جوشید و معدودی از یاران او را که
در دامنه بودند, پیوسته بهره مند می کرد.

درس او, تـنـها آن نبود که درحوزه علمیه از او فرا گرفتیم و یا
در دوران شـانزده ساله مبارزه از دور و نزدیک, به جان نوشیدیم,
بـزرگ تـریـن و مـانـدگارترین درس او, آن بود که در این ده سال
هـمـچـون آیـات حـکـمـت بـه جان و دل خریدیم و در لوح ضمیر ثبت
کردیم.)

حدیث ولایت, ج۱۴/۱

این نبشته, مرقومه ای است به یادمان صدمین سالزاد امام راحل که
بـا روایـت آیـنـه وجـودی حـضـرتش, همراهی می کند و در پرتو آن
تـصـویـر, نـقـش و نـگاری می زند و از جانانه روزگار, حکایت می
دارد.

شیوه رهبری

جـوامـع انـسانی, رهبران و الگوهایی را می سازند و به آن دل می
سـپـرند; ماهها و سالها و گاه قرنها دلدادگی نشان می دهند; اما
ایـن رهـبـران, نه در بافت وجودی و نه در هویت کارکردی یک گونه
نیستند.

شـمـاری را مـی توان (رهبران مذهبی) یاد کرد. اینان کسانیند که
بـاورها و معرفتهای رایج جامعه دینی را نمود و جلوه بخشیده اند
و در پـرتـوی آن, بـه درجه و پایه رهبری مذهبی جامعه خویش, دست
یـافـتـه انـد. گـروهـی دیگر (رهبران سیاسی) جامعه اند. اینان,
آرمـانها و آرزوهای نهفته اجتماع را بازگو می کنند و بسان (قوه
ناطقه) یک جامعه می مانند.

در قرن حاضر, الگوها و رهبران دیگر نیز رخ نموده اند: قهرمانان
ورزشی, ستاره های هنری و…

امـا گـونـه ای دیگر از (رهبری اجتماعی) است که در بافتهای یاد
شـده نـمـی گـنجد. از آن با تعبیر (رهبری انبیایی) می توان یاد
کـرد. این گونه رهبری را, شاید بتوان با ویژگیهای زیر شناساند:

الـف.رهـبری انبیایی, بازگو کننده و جلوه و نمود دهنده باورهای
مـذهـبـی مـوجـود نیست, بلکه در هم شکننده باورهای دینی رایج و
بـازگوینده باورها و ارزشهای نو دینی است. رهبران مذهبی ادیان,
بـه واسـطـه فـرمـانبری و پذیرایی و استوارسازی باورهای جاری و
سـاری دینی, به پایگاه و مرتبه بالای اجتماعی دست می یابند; اما
(رهـبران انبیایی) با شالوده شکنی باورهای جاری و پی ریزی نظام
مـعـرفـتـی نوین حرکت می کنند و به جایگاه والای اجتماعی دست می
یابند.

ب. رهـبری انبیایی, چونان رهبری سیاسی, بر شاکله مذاق جمعی سخن
نمی گوید. او به بنیادسازی نظام جدید ـ اجتماعی ـ سیاسی همت می
گـمـارد, هـر چند با لایه های رویین سلیقه عمومی ناهمخوان داشته
باشد.

ج. رهـبری انبیایی, با سلوک معنوی زیست می کند, با خداوند جهان
پـیـوند جان برقرار می دارد; فرصتهای خلوت را شبستان حضور ملائک
می سازد و با نوای ملکوتی هستی, همسازی نشان می دهد.

در ایـن مـقـام, دیـگـر ویژگیها نیز وجود دارد که فرصت و مجالی
شـایـسـتـه را بـر مـی تابد. در این میان گرچه پیامبری با (ختم
نـبـوت) پایان یافت, اما (رهبری انبیایی) پایان نپذیرفت. جهان,
هـنـوز با بو و رنگ و نسیم آن رهبری است که گاه وبی گاه شادابی
خـود را بـاز می یابد;برگ خزان مردگی را از سطح خود می فشاند و
دریچه ای به زندگی می گشاید.

امـام خـمـیـنـی, از زمـره رهـبـرانی بود که جز در شعاع (رهبری
انـبـیـایـی) تعریف پذیر نبود و نیست. رهبر معظم انقلاب, با این
رویکرد, به ایشان نگریسته است:

(شـخصیت امام(ره) با هیچ یک از رهبرهای دنیا قابل مقایسه نیست.
او را فـقط با پیامبران و اولیا و معصومان می توان مقایسه کرد.
او شـاگـرد و دنـبـاله رو آنها بود و به همین خاطر نمی توان با
رهـبـرهای سیاسی دنیا مقایسه اش کرد. ما رهبرهای سیاسی دنیا را
مـی شناسیم و تاریخ مبارزه آنها و ملتها را با دقت مطالعه کرده
ایم; واقعا حیف است که به آنها هم رهبر بگوییم و امام را هم با
هـمـیـن عـنوان یاد کنیم. اگر به آنها رهبر بگوییم, باید عنوان
دیـگـری را بـرای امام(ره) انتخاب کنیم. او اصلا از جنس و خمیره
انبیا بود.)

همان / ۲۲

امام در یک نگاه

بـرخـی از انسانها, تعریف پذیر نیستند. آن قدر ناساز و جوراجور
مـی زیـنـد و مـی گویند که هیچ تنابنده ای را یارای آن نیست که
بـگـویـد کـیستند؟ چه کرده اند؟ در حافظه و حواشی زندگی مان از
این کسان اندک نبودند و نیستند.

گـروهـی دیگر را می توان دید که آن قدر مختصر و حقیر زیسته اند
کـه در یـک واژه یـا جمله کوتاه تعریف پذیرند و شاید چه بسا که
آن واژگان نیز چونان لباس ناساز, از قامت شان فرو افتد.

امـا گـروهـی دیگر, که البته بس اندکند, نه در یک واژه و یا یک
جـمـله, که از چشم اندازهای گوناگون, بایستی به تماشایشان نشست
و پـاره هایی از شخصیت ایشان را دید و کارکردهایشان را دریافت.
امام خمینی از اینان بود.

او در سـلوک فردی و در زندگی جمعی, در یک ساحت نزیست, تا با یک
تـعـبـیـر بـیـان شدنی باشد. او به آفاقی پر گشود که واژگان از
همسفری در این معراج از پای فتاده اند.

مـقـام مـعظم رهبری هرگاه که خواسته است به این وادی برآید, با
تـمـامـی قدرت ادبی و گنجینه زخار واژگانی, از ناتوانی بیان در
نـمـایـانـیدن جلوه های آن شخصیت همام, نالیده و شکوا بر آورده
است. در نخستین پیام پس از ارتحال امام, نگاشته است:

(آن بـزرگـوار, قوت ایمان را با عمل صالح و اراده پولادین را با
هـمت بلند و شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت و صراحت لهجه و بیان
را بـا صـدق و مـتـانـت و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و
کـیـاست و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت و ابهت و صلابت رهبری
را بـا رقت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه
آن در قرنها و قرنها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود,
هـمـه وهـمـه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه, شخصیتی
دسـت نـیـافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و
اساطیرگونه بود.

… او عبد صالح و بنده خاضع خداوند و نیایشگر گریان نیمه شبها
و روح بـزرگ زمـان مـا بـود. او الـگوی کامل یک مسلمان و نمونه
بـارز یـک رهـبر اسلامی بود. او, به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن
را در جـهـان بـه اهـتـزاز درآورد و او مـلت ایران را از اسارت
بـیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباوری بخشید و
او, صـلای استقلال و آزادگی را در سراسر جهان سرداد و امید را در
دلهای ملل تحت ستم جهان زنده کرد و او….)

همان۱۲/.

ابعاد وجودی

امـام, از نمادهای برتر (شخصیت سالم) بود. تربیت درست خانوادگی
و مراقبت شخصی در پرتوی اتکال به سرچشمه بی پایان فیض خداوندی,
بـه او روحـی مـطمئن و دل آرام بخشید. نمونه هایی از این روحیه
متعالی را, چنین می توان دید:

۱. از عـوارض اخـلال روحـی ـ شـخـصیتی, ابتر گذاردن کارهاست. در
تـاریخ حیات انسانی شروعهای بی فرجام کم نبود و نیست. چه بسیار
بـازایـسـتـادنـهـا و کندیها که از این روزنه, رخ نمود و تکامل
زندگی بشری را از سرعت لازم باز داشت!

امـام خمینی از آنان بود که چون تصمیم می گرفت و عزم را جزم می
کـرد, در مـیـانـه راه نـمـی نـشـسـت و از پای نمی ماند. او با
دشـواریـهـای راه در مـی آویـخـت و بـا پـایداری و استقامت, به
زانویشان در می آورد.

رهبری بزرگوار, در شان این روحیه, چنین گفته است:

(آن چنان در تداوم عمل, صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت
مـی کـرد. به همین خاطر, هدفهای بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن
به قله ها امکان پذیر گردید.)

همان۵/

۲. روح آرام امـام خـمـیـنی, به او چهره ای متین و زبان نرم می
بـخـشـیـد; از سـخنان ناموزون بر نمی آشفت و جز در مواردی خاص,
زبـان بـه خـشم نمی گشود. او بردباری را در گفتار و رفتار نشان
مـی داد و چـونـان دریـایـی آرام, به ساحل وجودی انسانها ره می
یافت و دل و جان می ربود. به گفته رهبر انقلاب:

(مـتانت و بردباری و حلم امام به گونه ای بود که اگر صد نفر در
مـجـلسی سخنانی می گفتند که او آنها را قبول نداشت, تا لازم نمی
دانـسـت حـرفـی نـمی زد و سکوت می کرد. در صورتی که اگر درحضور
آدمـهـای معمولی, کلمه ای گفته شود که بر خلاف عقیده آنها باشد,
طوفانی در روحشان به وجود می آید که سریعا پاسخ بدهند. همه شما
دیـدیـد کـه در پایان وصیت نامه ایشان به مواردی اشاره شده بود
کـه امام قبلا نسبت به طرح آنها سکوت کرده بود. در زمان بنی صدر
کـه مـن خـدمـت امـام, رحـمـه الله علیه, رسیده بودم, ایشان می
گـفتند: حرفهایی که او از قول من می گوید, همه اش خلاف واقع است
و حـقـیـقت ندارد. بنابراین, هر حرفی که زده می شد, فورا او را
بـر نـمی آشفت و تحریک نمی کرد و در صدد پاسخ سریع بر نمی آمد.
ایـن مـتانت, بردباری, حلم, تسلط بر نفس وسعه صدر, در هر کس که
باشد از او یک انسان بزرگ خواهد ساخت.)

همان / ۲۴

۳. آرامـش امـام, آرام بـخـش بـود. در اوج سـختیها و درگیرودار
درگـیـریها, چهره مطمئن, نگاه نافذ و مهربان و بیان نرم و محکم
او بـود کـه کـوه مشکلات را در هم می ریخت و در یاران و مردمان,
طمانینه روحی می آفرید.

در سـالیان نهضت و حکومت, روزهای سخت اندک نبود. چه لحظه ها که
دلـهـره ها نفس را در سینه حبس می کرد و ترس, دندانها را بر هم
مـی سـایـید; اما او بود که آن چنان ساده و روان با دشواریها و
گـرفـتـاریـها روبه رو می شد که آب بر آتش می نمود. در حوادث و
روزهـایی چون حکومت نظامی در شهرها, دلهره ورود به کشور, امکان
کـودتـای نظامی, فتنه های کردستان و بنی صدر و گروهکهای سیاسی,
جـنـگ تـحـمـیلی و دهها حادثه دیگر, او بود که در مردمان و حتی
نـزدیـک ترین یاران خویش, طمانینه و آرامش روحی آفرید و موجهای
بـه ظاهر بلند را چون کوه کاغذی درهم پیچید و کشتی انقلاب را از
خطرها به سلامت گذر داد.

رهبر انقلاب, که همدم و یار این روزهای سخت وی بود, علی گونه از
رابطه خود و دیگر مسوولان با ایشان, چنین یاد می کند:

(نـوع دشـمنیهایی که علیه نظام ما شد, در تاریخ نظامهای انقلابی
دنـیـا بـی سـابـقه است. در کجا سراغ دارید که بلوک شرق و غرب,
مـتـفقا, با همدیگر تصمیم بگیرند به دولتی کمک نکنند و به دشمن
او کمک برسانند؟

… در چـنین شرایط سخت و دشواری, ما که مسوولیت اداره کشور را
بـر عهده داشتیم به او پناه می بردیم. آن بزرگوار مثل اقیانوسی
عمیق و آرام بود و هیچ تلاطمی در او تاثیرنداشت. با نگاه او, به
آرامش می رسیدیم و مشکلات بزرگ را کوچک می یافتیم.)

همان۳۰/

۴. روح مـطـمئن امام, به او امکان برخورد قاطع با دشمن را داد.
او, هـیـچ گـاه در خـود احساس ناتوانی نکرد, تا در برابر هیمنه
دشـمـن, در هم بریزد و به وادی کرنش و یا تسلیم رو آورد. او در
پـرتـو آن روح بـزرگ, تـوانست در برابر قدرت شاهنشاهی, استکبار
آمـریـکـایـی و دیگر قدرتهای خارجی و داخلی بایستد و ذره ای از
باورها و دیدگاههای خویش فرود نیاید.

به بیان رهبر انقلاب:

(امـام فـقـید عزیز بزرگ ما که مظهر تبلور نظام جمهوری اسلامی و
مـظهر صلابت و مقاومت در مقابل زور گوییها بود. قاطعانه دربرابر
باج خواهیهای دشمن می ایستاد و مرعوب آنها نمی شد.)

همان ۱۰۵/

سلوک معنوی

امام, اهل معنی بود. دروس شرعی, معلومات عرفانی, تربیت در محضر
اسـتادان معنوی و مراقبت شخصی, به او این توان را داد که نزدیک
بـه سده زندگی خویش, با تمامی فراز و فرودها, از راه باز نماند
و گـامـهـای بلندتری را در سلوک بردارد. شاید سلوک معنوی در یک
زنـدگـی آرام و بـی مـخـاطـره, چـندان دشوار ننماید. کشاورز در
مـزرعـه, کارگر در کارخانه و طلبه در مدرسه با آزارها و اذیتها
و هـماوردیها و ناسازگاریهای محدودی رو به رویند و با مراقبت و
ریـاضـت تـوان رویـارویـی و برتری می یابند, اما امام خمینی در
جـایـگاهی قرار گرفت که میدان بزرگ آزارها و هماوردیهای نفسانی
را در پـیـش خـود مـی دید. او, چه در مقام مرجعیت دینی و چه در
پـایـگـاه رهـبـری نـهضت بزرگ اجتماعی و چه در جایگاه اداره یک
حـکـومـت دیـنی با خطرها, آفتها و آسیبهای ژرف و گسترده خود را
روبـه رو مـی دید; اما او توانست در پرتو آمادگیهای دوره جوانی
و نـگـهبانی سخت روحی بر این خطرها و آفتها پیروز آید و با دلی
آرام و قلبی مطمئن جان به جانان تقدیم کند.

نمادهایی از این خصیصه و سلوک روحی را در نکته های زیر می توان
مشاهده کرد:

۱. امـام, عـارف مـتـعـبد بود. در نظر و عمل, جز شناخت تکلیف و
انـجام وظیفه را نجست. این روحیه, به او قاطعیت, صبر و استقامت
و آرامـش روحـانـی بـخشید. به گاه احساس تکلیف, هیچ وسوسه و یا
دشـواری یـارای آن نداشت در عزم او خلل بیافریند و یا او را به
تـردیـد و یـا عـقـب نـشینی وادارد. همچنین او خود را پاسخ گوی
خـداونـد مـی دانـسـت. با این نگرش, تنها و تنها به انجام درست
تـکلیف اندیشید و پایانهای خوشایند یا به ظاهر ناخوشایند او را
شادمان و یا اندوهگین نکرد.

به گفته رهبری فرزانه انقلاب:

(بـارهـا ایـشان می فرمود که: ما کار را برای رسیدن به (نتیجه)
نـمی کنیم, بلکه مامور به انجام تکلیف هستیم. اگر فرض کنیم بعد
از بـرگشتن امام(ره) از پاریس, آنچه که تا کنون پیش آمد, اتفاق
نـمـی افـتاد, بلکه بر عکس مردم را می کشتند, اطرافیان امام را
اعـدام مـی کردند و خود امام را نیز مثل گذشته تبعید می کردند,
در آن صـورت بـاز هم امام احساس شکست نمی کرد و اعتقاد داشت که
پـیـروز شـده اسـت. آن کـس کـه بـرای انـجام تکلیف کار می کند,
پـیـروزیـش بـه ایـن نـیست که به مقصود خود دست پیدا کند, بلکه
زمانی احساس پیروزی می کند که موفق شود به تکلیفش عمل کند.

بـه راه بـادیه رفتن به از نشستن باطل

که گر مراد نجویم به قدر وسع بکوشم)

همان۲۴/

۲. امام در بندگی ورزیدن و پیوند معنوی با خداوند, زبانزد بود.
چـه در دوران طـلـبگی و جوانی و چه در دوران شکوه زعامت مردمی,
از این پیوند پیوسته, چشم نپوشید و کوتاهی نورزید.

او, از ایـن پـیوند شرب مدام داشت. عطش روحانی خویشتن را سیراب
سـاخـت, آن را مـایه صبر و استقامت کرد, از دشواریها نهراسید و
تا واپسین دم حیات, با این سکر معنوی مدهوش بود:

(ایـشـان تـا آخرین لحظات حیاتشان, ذکر و نماز و دعا را از دست
نـدادنـد. حاج احمد آقا فرزند عزیز حضرت امام می گفتند: پیش از
ظـهر روز آخر حیات امام, ایشان روی تخت دائما نماز می خواندند.

مـدتـی گـذشـت, بـعـد پرسیدند: ظهر شده است؟ گفتم: بلی, آن وقت
خـواندن نماز ظهر و عصر با نوافلش را شروع کردند, بعد از اتمام
نـماز, مشغول ذکر گفتن شدند و تا لحظاتی که در حالت اغما به سر
مـی بردند, مرتب پشت سر هم می گفتند: سبحان الله و الحمد لله و
لا الـه الا الله والله اکبر, سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا
الله والله اکبر.)

همان۲۷/

<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.