پاورپوینت کامل راههای ماندگار شدن اندیشه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل راههای ماندگار شدن اندیشه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راههای ماندگار شدن اندیشه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل راههای ماندگار شدن اندیشه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۲۸

پاسداشت نیکان و ماندگار ساختن یاد و سیرت بزرگمردان, جایگاه ویژه ای در ادیان توحیدی دارد. کتابهای آسمانی, آکنده از سرگذشت و خاطره پیامبران و فرستادگان خداوند است; سفیرانی که در طول تاریخ بشریت, پا به پای انسانها حرکت کرده و پیام خداوند را به فرزندان آدم رسانده اند.

خداوند کریم, همواره از مجاهدتها و مقاومتهای پیامبران یاد می کند و بزرگیهای آنان را می ستاید و همراه با تلاوت شبان و روزان قرآن, یاد آنان را بر زبان مؤمنان تازه می دارد.

قرآن, از ابراهیم خلیل گزارش داده: آن بزرگمرد, برای بهره وری بیش تر بشر و فرزندانش از تلاشهای توان فرسای او در انتشار توحید, از خداوند می خواهد نامش را در جهان جاودانه سازد:

(واجعل لی لسان صدق فی الآخرین.)۱

و بگذار تا در نسلهای آینده نامم به راستی و بلندی یاد گردد.

و خداوند با زنده نگهداشتن توحید در میان فرزندان ابراهیم۲, نام او را در تاریخ جاودانه ساخت. خداوند, نام و یاد پیامبر اسلام را نیز چونان جدش ابراهیم, در میان مسلمانان جاودانه کرد. و نام آن عزیز را در اذان, این بزرگ ترین شعار اسلام و در نماز, در ردیف نام خود بر لبان نمازگزاران جاری ساخت.

ملتهای پاک سرشت, کسانی را که برای جامعه بشری خدمت کرده و کاروان انسانی را گامی به پیش برده اند, بزرگ می دارند و جایگاه والایی برای آنان در نظر می گیرند و برای بهره وری بیش تر, از میراث پیشینیان و پیوند نسل امروز با نسل دیروز, یادشان را گرامی می دارند و نامشان را ماندگار می سازند, تا افزون بر ابراز حق شناسی, میراث علمی و فرهنگی آنان از گزند باد و باران در امان ماند. و برای نسلهای فردا, مایه های تشویق و پرورش اراده ملی و مذهبی را به ودیعت نهند.

ما که وارث مکتب بزرگ اسلام هستیم و در میان ملتها, تمدنی دیرین و با کرامت را در پشت سرداریم و پیشینه پرافتخار و درخشان داریم, شایسته است که یاد رهبران و رادمردان تاریخمان را زنده نگهداریم, تا امروز و فردامان نیز بسان گذشته, بلکه بهتر و بالنده تر, افتخارآمیز و درخشان شود.

ملتی سرفراز می شود و راه سعادت و کمال را می پوید که گذشته خود را, بزرگان خود را, افتخار آفرینان خود را بر تارک جامعه خود قرار دهند و از گذشته خود عبرت بگیرند و پیروزیها و شکستها را دقیق مطالعه کنند و بزرگان اهل اندیشه و ابتکار خود را بسان مشعلی فرا راه حال و آینده خویش قرار دهند.

بسیارند آنان که بر حوزه ها و امت اسلامی حق دارند و هر یک به سهم خود خشتی بر این بنیاد نهاده و کاروان امت را تا بدین منزل رهبری کرده و به آن شکوه و عظمت بخشیده و با دستانها و دسیسه ها در افتاده اند. در این میان, نقش امام خمینی بسیار برجسته و رخشان و روح افزاست و بایستگی ماندگار ساختن آن بزرگمرد برای ادامه رسالت و شفاف شدن نشانه های راهش بسی حیاتی است.

امام, به جامعه اسلامی حیاتی دوباره بخشید و هویتهای فراموش شده را فرا یاد آورد. با انقلاب اسلامی که او و یاران ناب اندیشش پدید آوردند, موجی از دین خواهی در سرتاسر جهان شکفتن گرفت۳ و در سراسر جهان, نهضتهای اسلامی با الهام از سخنان روح بخش او به حرکت درآمدند.

به برکت امام مذهب اهل بیت در دنیا شناسانده شد. مکتبی که آگاهانه و یا از سر جهالت, سالها در نهانخانه فرهنگ جهان جای داده شده بود و نامی از آن برده نمی شد۴, دگربار درخشندگی خود را به دست آورد و محققان و پژوهندگان در پی آن بر آمدند که بدانند شیعه کیست و امام حسین(ع) و امام صادق(ع) کیانند و واژه های شهادت و انتظار و تقیه به چه معنایند.

عزّت و حرمت امت اسلامی و کرامت و سربلندی عالمان دین, مرهون زحمتها و رنجهای بی دریغ آن بزرگ مرد است. پیش از انقلاب اسلامی, کشور در گردابی از فقر, جهالت, فحشاء, فساد و الحاد غوطه ور بود. سرنوشت مردم ما, بازیچه ابرقدرتهای شرق و غرب و شرکتهای چند ملیتی قرار گرفته بود و فریاد عالمان و روشنفکران متعهد در گلو خفه می شد و مبارزان مسلمان اسیر شکنجه های قرون وسطایی ساواک بودند و ایادی استعمار و دلالان قدرتهای بزرگ در همه جای میهن اسلامی ما جولان می دادند۵ امام, کاخ ستمکاران را بر سرشان خراب کرد و دستگاه های فساد را بر چید و کشور ما را از یوق استعمار غرب و امریکا آزاد ساخت.

امام, چهره شرق متجاوز و غرب ریاکار را در پنهانی ترین لایه های آن به جهان بازشناساند و نقاب از چهره دروغین و پرمکر و تزویر آنان برافکند و پنجه در پنجه مهیب ترین قدرت ستمگر دنیا, درافکند و ریشه های تسلط آمریکا را بر ایران, از بُن درآورد و با اتکای به خداوند, داغ ننگ پستی و شکست را بر پیشانی سردمداران کاخ سفید نهاد.

امام در تمام میدانها جلودار ملت بود و در بزرگ ترین و هراس انگیزترین آوردگاه حق و باطل, با پشتوانه ملت با یکی از خطرناک ترین و جرّارترین ارتشهای مدرن جهان روبه رو شد و متجاوزان بعثی را, که از پشتیبانی تبلیغاتی و تسلیحاتی همه قدرتهای شرق و غرب و کشورهای خاورمیانه برخوردار بودند۶, از خاک میهن اسلامی بیرون راند و به خاک مذلّتشان نشاند.

اکنون ما وظیفه داریم برای همیشه و همه گاه در راه به اهتزاز درآوردن پرچم حق, که با نام امام خمینی در عصر ما آذین بسته شده و نام او نقش ماندگار این پرچم پرافتخار است, تلاش کنیم. باید نام خمینی بماند و پرچمی را که او افراشت, همیشه برافراشته ماند. پیوند نسل نو با انقلاب اسلامی در گرو آشنایی نزدیک تر فرزندان ما با رهاوردهای امام است. نسل اوّل انقلاب, کم وبیش, با راه امام مأنوس بود و پا به پای رهبرش حرکت کرد و مقاومتها و مجاهدتهای بزرگان دین و یاران امام را به روشنی و آشکارا دید و از نزدیک شاهد مبارزه آزادیخواهان با ایادی شاه و آمریکا بود, نسل انقلاب, با قهرمانانی که به خون, غلطیدند و در سیاهچالها, شکنجه می شدند و مرگ را در آغوش می گرفتند آشنا بود و در این غمها, از درون می گداخت. نسل انقلاب از پایمردی مردان مرد, یلان روزگار, آذرخشهای شبهای دیجور, داستانها می دانست.

و پس از پیروزی انقلاب این نسل تربیت شده مکتب خمینی بزرگ و شهیدان والا مقدار در حراست از دستاوردها, قهرمانانه تلاش کرد. اکنون نسل دوّم که باید پرچم حق را بر دوش کشد و برافرازد, از این مسائل بی خبر است و یا کم خبر و یا دستهایی تلاش می ورزند که بی خبر بماند و از گذشته جدا ماند, بی هویت و سرگردان و حیران, کم کم به دامگه صیادان بی رحم نزدیک شود.

نسل نوخاسته نمی داند که روشنایی امروز, چگونه به دست آمده, آن شبهای هراس انگیز و دیجور, چگونه به فجر نزدیک شده اند و این نسیم دل انگیز چگونه پس از آن دوران تفت و جهنم سان, وزیدن آغازیده است:

(یری الناس دُهنا فی الزجاجه صافیا

ولم یدر ما یجری علی رأس سمسم.)۷

مردم روغن شفاف را در آبگینه می بینند امّا نمی دانند بر سر دانه کنجد چه آمده است.

این گروه, که ایمان به هدف و پیروزی در انقلاب و جنگ به پدرانشان توش و توان بخشیده بود, اینک در سیطره و چنبره تهاجم فرهنگی دشمن قرار گرفته اند. زرق و برق زندگی, تلاش برای مصرف بهتر و عشق به بهره وریهای افزون تر و… جایی برای آرمان گرایی و عشق به ایثار و شهادت در آنان به جای نمی گذارد. این, حال و وضع, همراه با هیاهوی تبلیغات گمراه کننده و وعده های دلفریب روشنفکر نمایان و سربرآوردن دوباره ایسمها و مکتبهای پرزرق و برق الحادی و نابودی میراث گذشته توسط بدخواهان و… بیش از هر زمان دیگر, ما را به آن دم مسیحایی امام, نیازمند می کند. ما امروز شدید به آن نَفَس گرم, صدای دل انگیز, نگاههای نافذ و دستان پرقدرت نیازداریم که از افسردگی با آن دم مسیحایی, به درآییم و در روح و جان ما, دوباره ایثار و جهاد, جوانه زند.

شگفت این که در این روزگار نیاز و تشنگی, سخنان امام پنهان و آشکار از سوی دستان آلوده و مغزهای علیل و جریانهای سیاسی, تحریف می شود, که آفتی است بزرگ برای نسل دوم و همه ملت شریف ایران. امروزه, افزون بر کسانی که در فضای جدید, دشمنیهای گذشته خود را با امام آشکار کرده اند, جریانهایی با ادعای همراهی و دوستی, سیره و گفته های امام را تحریف می کنند یا در قالب تحلیل و تفسیر آن, با آن برخورد گزینشی دارند و یا با دستاویز قراردادن سخنان متشابه و جدا کردن آن از نشانه ها و شرایط زمانی و مکانی, آن را وسیله توجیه و تفسیر اصول و مبانی کلی و اساسی قرار می دهند و حال آن که این متشابهات و سخنان مبهم است که بایستی به وسیله سخنان شفاف و اصول خدشه ناپذیر شرح گردند, این کسان, در قالب هواداری از امام, در اصول اساسی انقلاب, بلکه گاه در ضروریات دین خدشه وارد می سازند. در مشروعیت نظام سیاسی برگرفته از دین و احکام حقوقی و جزائی دین تردید می افکنند. در مثل, بدون توجه به گفته های روشن امام در باره مقوله های مقدسی همچون: جهاد و شهادت و مبارزات حق و باطل و جنگیدن با مفسدان و فتنه گران تا مرز نابودی آنان, با آوردن سخنانی از امام درباره محبت و رحمت و صفا و مهربانی در صدد القاء این نکته اند که امام در اردوگاه اهل تسامح و تساهل جای دارد. زهی خیال باطل. امام, تنها و تنها در اردوگاه اسلام جای دارد, با تمامی امر و نهیها, باید و نبایدها و احکام ریز و درشت آن.

درد و دریغ که شماری از همراهان امام و بزرگ شدگان در خوان نعمت او, در برابر این موج ویرانگر تحریف, سکوت پیشه کرده اند و گاه با همنوایی با تحریف گران, بدانان مدد می رسانند و به بهانه تضارب آراء, از بذل بیت المال در این راه دریغ ندارند.

غافل از آن که اگر امروز در محکمات انقلابی تردید روا داشته شود, فردا اصل آن انکار خواهد شد و اگر امروز دین ویژه برخی از امور معنوی و اخلاقی قلمداد شود, فردا اصل نیاز به دین و مذهب آشکارا زیر سئوال می رود و… این کسان که امروز اصلی ترین مبانی مذهبی و سیاسی حضرت امام را هدف قرار داده اند, به این بسنده نکرده و در صورت پیروزی, پشتیبانان امروز خود را به جرم همراهی با امام در روزهای جهاد و مبارزه, از میان بر خواهند داشت.

این ضرورتها و موجهای ویرانگری که هر آن به ما نزدیک می شوند و کیان جامعه را تهدید می کنند, نیاز به حراست و ماندگاری راه امام را دو چندان می سازد. و این درک و احساس را به همه کسانی که اهل درک و احساس هستند می دهد که باید با اندیشه های ناب امام, راه را بر ناپاکیها و آلودگیها بست.

اکنون به پاره ای از راه کارهای ماندگار شدن اندیشه های حضرت امام می پردازیم:

۱. نهادینه کردن آرمانهای امام: مهم ترین راه برای ماندگار کردن امام, که گذشت روزگار آن را کهنه نمی کند, عمل به اندیشه ها و نهادینه کردن سیرت امام در تار و پود نظام است. به دیگر سخن, همان چیزهایی را که سبب پیروزی نهضت اسلامی گردید. در ماندگار شدن آن نیز به کار بندیم.

* امام نُماد غیرت دینی بود و حمایت از قرآن و اسلام در سرلوحه حرکت بنیادین و حماسه پرشکوه او بود. انگیزه ای که این پدیده بزرگ قرن را به وجود آورد دفاع جانانه و قهرمانانه و بی باکانه امام از جایگاه والای قرآن و اسلام بود.

امام, در برابر بی اعتنا شدن رژیم وابسته شاه به عقاید و قانونها و آیینهای اسلامی برخروشید و کاری کرد کارستان.

او, پس از انقلاب هم بر همان مواضع بود, کوچک ترین بی حرمتی به دین و عقاید اسلامی را بر نمی تابید. موضع گیری تاریخی وی که در برابر دست نشانده غرب, سلمان رشدی, ورق زرینی بر کارنامه آن عزیز افزود و نام خمینی را به برکت دفاع از قرآن و رسول الله بر تارک جهان به درخشش درآورد. او, سلمان رشدی را مرتد شمرد و تاوان آن, یعنی محاصره اقتصادی و قطع ارتباط بازار مشترک اروپا را پرداخت و فرمود: اینها در برابر بزرگی آرمان و حمایت از مقدسات هیچ است:

(… هیچ کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دنیای دون امروز و پایه ریزی فرهنگی جدید, بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با آمریکا و شوروی, فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را انتخاب کرده اند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار می کنند.)۸

این اصل بلند, در همه حال و در هر برهه باید سرلوحه برنامه ها و موضع گیریهای نظام باشد و با مصلحت سنجیهای نابخردانه, شانه از زیر این مسؤولیت سنگین و خطیر, خالی نکند که دفاع از هیمنه و شکوه و مرزهای عقیدتی اسلام, دفاع از شکوه و عظمت خود است. عمل به این اصل جاودانه است که سربلندی می آورد و ماندگاری امام را پایندان است.

* دفاع از محرومان و مستضعفان از دیگر اصول اساسی و هدفهای بلند امام بود.

او درد فقرا را احساس می کرد و در اندیشه یتیمان و بیوه زنان و پابرهنگان بود و آنان را صاحبان اصلی انقلاب می شمرد و می گفت: آن جامعه ای که در کنار توده های محروم و تهی دست, زراندوزان و اقشار مرفه میدان دار باشند, اسلامی نیست.

او, چون مولایش علی(ع) ساده زندگی می کرد و برای رفاه زندگی محرومان به کارهای اساسی و زیربنایی دست زد و بخشی از اموال سرمایه داران و غارتگران بیت المال را به سود تهی دستان مصادره کرد.

او, به دولتمردان سفارش می کرد: صلاح دنیا و آخرت شما در آن است که ساده زندگی کنید و برنامه ریزیهای اجتماعی و اقتصادی نظام اسلامی در راستای فقرزدایی و کمک به اقشار کم درآمد باشد.

او, حمایت از پابرهنگان و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را از افتخارات روحانیت و برکتهای انقلاب اسلامی می شمرد و دعایش این بود:

(خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسؤولین ما پشت کردن به دفاع از محرومین و روآوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا, و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیش تری برخوردار بشوند.)۹

اگر می خواهیم بمانیم و نام امام همیشه در آسمان جهان بدرخشد و پویا و با نشاط به سوی قلّه های مجد و شکوه در حرکت باشیم, باید با پابرهنگان, گام برداریم. جهت گیری نظام, دفاع از آنان باشد و در آوردن آنان از تنگناها و محرومیتها و بی سامانیها, این نیروی بی کران و بی پایان را اگر هر نظامی در کنار خود داشته باشد, هیچ گاه از پای در نمی آید.

* استقلال سیاسی و اقتصادی ایران اسلامی همیشه وجهه نظر امام بود.

او دست آمریکا و اسرائیل را از کشور کوتاه کرد و مردم را به این نکته توجه داد که نان از عمل خویش خورند و توان و توش خود را به کار گیرند که با زحمت و تلاش و تولید و قناعت, خود را از بیگانگان بی نیاز سازند. آن که استقلال اقتصادی ندارد, استقلال سیاسی نخواهد داشت.

امام تأکید می کرد: کشور ما این توان را دارد که نان خود را از سفره خود تهیه کند و با توجه جدّی ملت و دولت به کشاورزی و آباد کردن زمینهای بائر و جلوگیری از اسراف و نابودی زمینهای زراعی, نه تنها از واردات گندم بی نیاز بوده که خود صادر کننده آن خواهیم بود.

پدر استقلال ایران, به فرزندانش اندرز می داد: نیرو و اراده شما از ملتهایی چون ژاپن و آلمان کم تر نیست. آنان با اتکای به نفس و قناعت و پشت کردن به مصرف گرایی و تجمل پرستی, در صنعت و… به خودکفایی رسیدند و در وادی اقتصاد از دشمنانشان پیش افتادند۱۰ و ما که رهبرمان علی(ع) آن مرد کار و تلاش و زهد و قناعت بود, چرا مصرف کننده بازار بیگانگان باشیم و برای برآوردن نخستین نیاز زندگی و سیر کردن کودکانمان, دست نیاز پیش دشمنان اسلام دراز کنیم. آیا این برای ما مایه شرم نیست؟ چرا شرم آور است. اگر آهنگ ما, براساس این نغمه آسمانی امام باشد و از استقلال پاس بداریم و دستورهای امام را در این باره سرلوحه برنامه ها قرار دهیم, نام امام و نظام اسلامی همراه با استقلال اقتصادی و سیاسی در همیشه تاریخ, خواهد درخشید وگرنه خواهیم فسرد و چراغ زندگی مان خاموش خواهد شد.

* ماندگار کردن امام در جهت گیریهای بین المللی, دفاع از حقوق محرومان و مستضعفان در سرتاسر جهان است. امام بر این باور بود که اسلام, دین بشریت است و پیامبر اسلام برای همه انسانها برانگیخته شده است و انقلاب اسلامی نیز, که ادامه نهضت پیامبر(ص) است, رسالتی جهانی دارد و ما وظیفه داریم تجربه هایمان را به همه جهانیان صادر کنیم و نتیجه مبارزه و دفاع در برابر ستمکاران را بدون کوچک ترین چشمداشتی, به مبارزان راه حق انتقال دهیم و محصول صدور تجربه های انقلاب, جز شکوفه های پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملتهای دربند نیست.۱۱

امام, کمک به مبارزان افریقای جنوبی را برای به دست آوردن آزادی و کمک به مبارزان لبنان و فلسطین را تکلیفی دینی می شمرد و آشکارا اعلان می داشت:

( ما اعلام می کنیم که: جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران, به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا می سازد.)۱۲

کمک به مجاهدان مسلمان در سراسر جهان, افزون بر انجام تکلیف دینی, خط مقاومت را استوار می سازد و کمربند ایمنی برای انقلاب اسلامی به وجود می آورد. مظلومان جهان سوم, فرسنگها دور از ام القرای اسلامی, در خط مقدم, دشمن را مشغول می کنند و نیروهای او را پیش از رسیدن به مرزهای جغرافیایی ما, تحلیل می برند و پراکنده می سازند. اگر دشمن از نهضتهای آزادی بخش فارغ شود, بی محابا در پشت مرزهای ما خیمه می زند و محاصره اقتصادی را به حصر نظامی بدل می سازد. نه این است که مردم غیور لبنان و مسلمانان از جان گذشته, با امداد از نیروی معنوی امام و مقام معظم رهبری, بیش از دو دهه در خط مقدم, با دشمن صهیونیستی درگیرند و راه لشگرکشی این دشمن سیری ناپذیر و توسعه طلب را قهرمانانه سدّ کرده اند و ماشین نظامی آن را به گل فرو برده اند؟ کاری کرده اند کارستان. اینان در این دو دهه خیزشها و حماسه هایی داشتند که در تاریخ عرب بی سابقه و یا کم سابقه است.

اگر دشمنی با استکبار و پرورش کودکانمان با این خوی ومنش, برنامه نظام ما و برنامه ریزان باشد و کمک به آنان که در خط مقدم استکبارستیزی اند, هدف سیاستگذاریهای ما باشد, خورشید نام امام و انقلاب اسلامی هیچ گاه در افق تاریخ غروب نمی کند.

* توجه به ایثارگران, خانواده ها و فرزندان شهداء, جانبازان در سرلوحه سفارشات امام بود. آنان در روزهای سخت مبارزه, از جان و مال خود گذشتند و در سرتاسر میهن اسلامی, در مرزهای غرب و جنوب, با دشمنان اسلام و گروهکهای الحادی جنگیدند و آرامش و امنیت را برای فرزندان این مرز و بوم به ارمغان آوردند و اگر فردا نیز برای اسلام و انقلاب خطری رخ دهد, باز اینانند که پیشاپیش, راه را بر دشمن خواهند بست.

ییادآوری می شود که در این حماسه های خونین و پرشکوه, به جز فرزندان ایرانی امام, هزاران نفر از جوانان غیور شیعه عراق با پناه آوردن به امام, در کنار برادران ایرانی خود در دفاع مقدس شرکت داشته اند و از خود رشادتها نشان داده اند و در کارزارهای نفس گیر و سخت, مردانه و قهرمانانه با دشمن خون آشام بعثی در افتاده و برای جبهه حق شکوه و عظمت آفریده و مظلومانه با پیکرهای غرقه به خون به خاک افتاده اند.

سفارش امام این بود که: این برادران مجاهد و فداکار میهمان عزیز مایند و همواره باید برای خدمت به اسلام و دفاع از انقلاب عزیز بمانند و مبادا سیاستهای غلط و یا احساس بی نیازی نسبت به این برادران و غفلت از توطئه های آمریکا که همواره در پی پراکنده کردن این جمع است, سبب رنجاندن آنان گردد و جمهوری اسلامی از نیرویی بزرگ و کارآمد محروم شود:

(قدر این نعمتهای بزرگ الهی را بدانند و در شرایط کنونی و آینده های دور اولویت را به این عزیزان و کسانی بدهند که در راه اسلام خون داده اند و مبارزه کرده اند و به شدت از بهانه جویی و سنگ اندازی و مانع تراشی و کاغذبازی که مانع رشد آنان و ملّت دلاور ایران است خودداری ورزند.)۱۳

۲. بازتاباندن اندیشه های امام در حوزه ها: امام فرزند حوزه بود و بذر انقلاب اسلامی را نخست در حوزه افشاند, پس از آن که ریشه دواند, روئید و به بار نشست, گام بعدی را برداشت. امام, تا به تربیت و اصلاح بخشی از بدنه حوزه دست نزد و شماری از علاقه مندان و شاگردان خود را نساخت و آنان را در معنویت اوج نداد, نتوانست حرکت بنیادین خود را بیاغازد. او, ابتدا در حوزه دگرگونی آفرید که توانست, در کل جامعه دگرگونی بیافریند.

امام, رسالت حوزه را ادامه رسالت پیامبران و امامان می دانست و با این نگاه و نگرش به پیش رفت. او, ناپویایی و بی حرکتی و بی جنبشی و بی آرمانی حوزه را در دور بودن آن از قرآن می دانست; از این روی ندای بازگشت به قرآن را سرداد. او, به حوزویان یادآور شد: قرآن اساس علم و آگاهی و منبع اصلی اجتهاد و تفقه است و تربیت درست و سیادت حوزه و جامعه بستگی به صحنه درآوردن قرآن دارد. البته نه تنها با قراءت و تلاوت آن که با رویکرد دقیق و علمی و هدفمند و با برنامه به قرآن. تدریس و تفسیر, به کار بستن در زندگی جمعی و فردی و قراردادن آن در رأس برنامه های آموزشی. در این صورت قرآن از مهجوریت به در می آید و از شرّ جاهلان متنسّک و عالمان متهتّک نجات می یابد.۱۴

امام بر این باور بود که درس اخلاق و تزکیه جانها, مقدم بر تعلیم دیگر دانشهاست. خود در این وادی ره پیموده بود, هم تعلیم دیده بود و هم تعلیم داد. هم جان خود را تزکیه داد و هم جان دیگران را تزکیه کرد.

او, به اخلاق و عرفان روحی تازه بخشید و به عرفان منادی گوشه گیری و مردم گریزی و همسو با تصوّف خط بطلان کشید۱۵ و سکه مقدس نمایان گریزنده از اجتماع و مردم را از رونق انداخت و عرفان و اخلاق را باجهاد و مبارزه درهم آمیخت. دست آورد آموزه های امام تربیت رزمندگان و مجاهدانی بود که با زمزمه دعا و نیایش در قلب دشمن فرو می رفتند و سنگرها محراب نمازشان بود.

امام حوزه ای را شایسته انتساب به امام صادق(ع) می دانست که پرچمدار علم و دانش و تعهد و مسئولیت پذیری باشد و دفاع از اسلام و پیشبرد آن را هیچ گاه از یاد نبرد.

امام, از این که دشمنان اسلام, حوزه را هدف گرفته و اندیشه های خود را در محیط حوزه ها می پراکنند, نگران بود و در برابر آن اعلان خطر کرد

دشمن در حالی که خود قدم به قدم پیش می آمد و سنگرهای مسلمانان را, یکی پس از دیگری تسخیر می کرد, در حوزه ها از زبان کسانی که دم و دستگاهی داشتند و نفوذ و مریدی, چنین واگویه می کردند و بر گوشها زمزمه که کاری به پیرامون خود نداشته باشید و زهد و قداست را با سیاست و اجتماع چه کار!

امام, در برابر این ترفند خوش ظاهر ایستاد و اسلام بدون سیاست را اسلام اُموی و آمریکایی خواند و اسلام کسانی که در بحبوحه مبارزه علی(ع) با ناکثان, او را رها کردند و برای عبادت, به کُنجی خزیدند, به این پندار که عُزلت گزینی و زهدورزی هم دنیای خود را آباد می کنند و هم آخرت خود را, غافل از آن که نه دنیای خود را توانستند آباد کنند و نه آخرت خود را.

او, به طلاب یاد داد به قرآن و حدیث, به قراءت و تفسیر علی و ابوذر و مالک اشتر بنگرند و دنیا و آخرت را همسو با یکدیگر نگاهبانی کنند.

روش اجتهادی و فقاهتی امام, دگرگونی ژرفی در حوزه ها آفرید و به بحثهای علمی گرمی خاصی بخشید. این روش, حوزه را از خمودگی به درآورد و به آن شادابی داد و به عرصه یک گفت وگوی علمی و فنی وارد کرد و این حرکت برکتهایی را در پی داشت و شاگردان وی را از انزوای حاکم بر حوزه ها, بیرون آورد و به عرصه اجتماع کشاند و در برابر پرسشهای روز قرارشان داد.

امام, در برهه ای اندیشه های اصولی بزرگانی, چون: مرحوم نائینی را به بوته نقد گذاشت و جسارت نقد را به طلاب داد که در هاله ای از قداست قرار گرفته بودند و کسی جرأت نقد و بررسی آنان را در خود نمی دید. او به حوزویان, شهامت نقد و انتقاد داد و به طلاب مدرسه خود آموخت: اندیشه ور باشند و گفتار بزرگان را بی چون و چرا نپذیرند.. امام خود, از بزرگ ترین منتقدان اندیشه ها بود.۱۶ و می خواست این حالت, همه حوزه را در بر بگیرد و حوزویان, اندیشه هیچ بزرگی را به خاطر بزرگی نپذیرند.

امام تأکید می کرد: اصول دانشی است ابزاری برای رسیدن به فقه, و به میزان ضرورت باید آن را تحصیل کرد. در این علم, مسائلی گنجانده شده که نه تنها ما را به هدف نزدیک نمی کند که راه ما را دورتر می سازد. امام, در درس اصول به یکی از شاگردان, که کاوشهای حاشیه ای را برای تقویت ذهن مفید می شمرده, گفته است:

(اگر می خواهید فکر شما پیچیده شود ریاضیات بخوانید و با نقد و طرح مسائل فرعی و لغو, با دین خدا بازی نکنید.)۱۷

امام در جای جای مباحث اصول به مسائل لغو و یا مسائلی که کاربرد کم تری دارند, اشاره کرده است.۱۸ در مقدمه بحث از مقدمات اجتهاد می نویسد:

(مسائلی که ثمر ندارد و یا در رسیدن به مقصود نیازی به دقتها و موشکافیهای رایج, نیست, بهتر است ترک و یا کوتاه شوند. گرچه به بسیاری از موضوعات دانش اصول در این زمان نیاز است و نمی توان این زمان را به دوره امامان قیاس کرد, ولی بایسته است مسائل غیرضروری رها شود و عمر و فرصت در موضوعات مورد ابتلا به کار آید و در مسائل دانش اصول, به مقدار نیاز بسنده شود.)۱۹

امام, مباحث اصول را با فلسفه در نیامیخته است و از این که برخی از بزرگان این دو دانش را در هم آمیخته اند, شکوه می کند. اگر گه گاه به ضرورت و یا تناسب, پاره ای از مسائل فلسفی را در بحث اصول مطرح کرده, این نکته را یادآور شده و جایگاه هر یک را معیّن کرده است .

امام در فرعهای مسائل اصولی نظریه های نو و ابتکاری دارد که آقای فاضل, از شاگردان برجسته و بنام امام, در مقدمه عالمانه بر کتاب (مناهج الاصول) به پاره ای از نوآوریهای ایشان اشاره کرده است.۲۰

فقه امام نیز, چونان اصول وی ژرف است و پویا و روش اجتهادی فقه پژوهی او, مجتهد ساز. نگاه امام به فقه, نگاه به قانونهایی بود وحیانی که برای همه زوایای زندگی و مسائل ریز و کلان انسانها برنامه دارد و شایستگی آن را دارد که اداره پیشرفته ترین جامعه های بشری را بر عهده گیرد. امام در فهم و کاربرد مسائل فقهی به معیارهایی توجه داشت که توجه به آنها در استنباط مسائل و کاربردی کردن فقه در جامعه بسیار دخیل است:

عقل و داده های آن در استنباط احکام, روشنگری معانی و گسترش گزاره ها و موضوعهای شرعی و تعارض دلیلها, در بینش امام جایگاه ارزنده ای داشت.۲۱

مفاهیم و موضوعهای شرعیه را نه دستورهایی فلسفی و ویژه خواص که آن را عرضه شده از سوی خدا برای همه مردم می دانست و فهم آنان را در شناخت مفاهیم و ساوار کردن احکام بر موضوعها و گزاره ها دخالت می داد.۲۲

در دید امام, فقه, تئوری اداره جامعه است, یعنی برای همه زوایای زندگی دستور دارد و همه اجزای آن, از قانونی یکسان و هدفمند پیروی می کنند. به مسائل فقهی به طور جدای از هم نگاه نمی کرد, بلکه هر مسأله را در پیوند با دیگر موضوعها و در پیوند با رسالت کلی و روح حاکم بر احکام مطالعه می کرد و با برقراری تناسب و پیوندها, مسأله را در مسیر اصلی خود هدایت می کرد.۲۳ اصول کلی و روح شریعت از مسائلی بود که همه شاخه ها و مسائل فرعی می بایست با آن هماهنگ باشند. در مثل, در بحث ربا, امام, با در نظر گرفتن روح حاکم بر نظام اقتصادی و توجه به عدالت اجتماعی و تنفر شریعت از ربا و رباخواران, به این نکته دست یافت که روایات وارده در جایز بودن فرار از ربا و کلاه شرعی, هر چند سند آنها بی مشکل باشد, از معصوم صادر نشده اند و یا می بایست توجیه گردند و روح شریعت با این گونه مجوزها بیگانه است.۲۴

حقایق و واقعیتهای خارجی را در تعیین موضوع و حکم دخیل می شمرد و از آن روزنه ای کارگشا در راه استنباط مسائل گشود.

در مسأله خمس و سهم سادات, امام از این حقیقت بیرونی: اگر یک پنجم اموال مازاد مردم به درستی دریافت شود به مراتب بیش از مقدار معیشت سادات فقیراست, این را به دست آورد که خمس حق اختصاصی سادات نیست, بلکه خمس از آن حکومت اسلامی است و سادات عائله و تحت تکفل حکومت هستند و نظام اسلامی باید آنان را به شیوه آبرومندی اداره کند.۲۵

نقش زمان و مکان در استنباط احکام فقهی از مسائل مورد توجه امام بود و ایشان با دخالت دادن این دو عنصر در صدور روایات و فتاوی فقهاء, باب جدیدی از معارف و دین پژوهی را به روی فقهاء گشود.۲۶

مهم ترین کار امام در عرصه فقه سیاسی و اجتماعی, وجود خارجی دادن به فقه و بر پایی نظامی بر اساس قانونها و آیینهای اسلام بود. بدخواهان در قرنهای اخیر, چنین وانمود می کردند که دین قدرت اداره جامعه را ندارد و بسیاری این را باور کرده بودند و روشنفکران غربزده به روشنی می گفتند: اجرای قانونهای اسلام در این زمان نه ممکن است و نه مفید.۲۷ امام با به صحنه درآوردن فقه ثابت کرد اسلام تنها یک ایده نیست, بلکه فکری است قابل عمل و امام اسلام را در قالب نظامی جهانی به دنیا عرضه داشت و تأکید کرد: سعادت جامعه ما و دیگر جامعه های اسلامی در گرو پیاده شدن اسلام است و به جز نظام اسلامی هر حاکمیت دیگر به نفی کرامت و استثمار انسانها خواهد انجامید.

ولایت فقیه, از مهم ترین تئوریهای فقهی امام بود. او در برابر مکتبهای لیبرالیسم عرب و کمونیزم شرق, با دلیلهای عقلانی و روایی و در عمل, ثابت کرد ت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.