پاورپوینت کامل امام و توسعه سیاسی;بخش نخست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام و توسعه سیاسی;بخش نخست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام و توسعه سیاسی;بخش نخست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام و توسعه سیاسی;بخش نخست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۶۰
آنچه در پیش روی دارید, درنگی است در آراء و دیدگاه ها و کارکرد حضرت امام, در باب توسعه سیاسی. همان واژه که امروزه یکی از نشانه های نهادینه شدن آزادی سیاسی, حق انتخاب و مشارکت مردم در امر حکومت است.
ناگفته نماند که چون توسعه سیاسی مفهومی تازه وارد در فرهنگ سیاسی کشور ماست و خود خاستگاهی غربی دارد, مناسب است تا در گام نخست بحث, مفهوم این دانشواژه و نشانه های آن در گستره خاستگاه خود پی جویی شود و در گام دوم, برای دستیابی به معادلها و برابرهای این واژه در فرهنگ اسلامی کاوش صورت پذیرد و پس از اطمینان یافتن از چندوچون خود داشته های فرهنگ اسلامی, در سومین گام, کتاب اندیشه امام گشوده می شود و جست وجوی تازه آغاز می گردد. این جست وجو, با هدف دست یافتن به چشم اندازی فراگیر و همه سویه انجام می گیرد, چشم اندازی که چشم بصیرت را بر خود داشته های فرهنگ دینی و ملی گذشته همان گونه که بوده اند, بگشاید و جهان غرب را همان گونه که هست بنمایاند و راههای تاکنون رفته را ارزیابی کند. و سرانجام در بزرگ راهی که امام با همّت, حکمت و ابتکار خویش و با لحاظ همه تجربه های راههای پیشین, بنیاد نهاده, پای نهد. در بزرگ راه امام, گزینش و انتخاب حق مسلم مسلمانان در برابر داده های فرهنگ غربی است. در بزرگ راه امام, فرهنگ سیاسی شأن و منزلتی والا دارد, بدان سان که توسعه سیاسی عمیق و همه جانبه, تنها بر بستر فرهنگ سیاسی گسترده می شود. در این بزرگ راه که, به گستردگی ایران و بلکه جهان اسلام است, مردمی با فرهنگ سیاسی رشد یافته, حضور دارند. آنان با همّت عالی خود, که با هدایت او به علوّ دست یافته اند, انتخاب گرانه پای در راه مشارکت سیاسی می گذارند و با پشتوانه فرهنگ سیاسی خویش و نیز راهنماییهای او, نهادهای پایندان (توسعه سیاسی پایدار و عمیق) را بنیان می نهند. و او به عنوان تکیه گاه مردم و امین آنان و نگاهبان و پالاینده میراث ایشان, توسعه سیاسی خوش آیند را در قانون همه نهادها جای داده و با رفتار خویش آن را در برابر چشمان مردم به نمایش گذاشته است.
در پایان به دو نکته بسیار مهم دیگر نیز اشاره می شود:
نخست . ما امام را از چشم انداز یک فیلسوف اجتماعی می نگریم, فیلسوفی که براساس واقعیتهای موجود جامعه خود, راهبردهای نظری و عملی را برگزیده است, تا مردمش را به نقطه مطلوب و آرمانی برساند, نه یک جامعه شناس یا سیاستمدار صرف به معنای مصطلح علمی آن. بنابراین, نباید که به دنبال مفاهیم ویژه این علوم, همچون توسعه سیاسی و غیره در سخنان ایشان بگردیم, بلکه عملکرد جامع و دیدگاه کلّی نگر ایشان می تواند به بیانی دیگر همه مفاهیم مصطلح علمی مورد نظر را در خود داشته باشد.
دوم. از آن جا که نمی توان در همه موارد, فرهنگ سیاسی را از توسعه سیاسی در مصداقهای بیرونی جدا کرد و هر دو با هم پیدا می شوند, سخنان امام را در کلّیت اندیشه ایشان دیده و از آن سود برده ایم, تا مبادا با بریده بریده کردن بحثها, این کلیّت راهنمایی کننده از دست برود. هر چند تلاش شده تا حدّ امکان رعایت تقدم و تأخّر زمانی نیز انجام گیرد.
گام اول: توسعه سیاسی: تاریخچه, مفهوم و شاخصه ها: واژه توسعه و پیرو آن توسعه سیاسی, به نگر تاریخی, به اندیشه های اجتماعی و اقتصادی پس از جنگ دوم جهانی باز می گردد و بنابراین, باید از آن به عنوان واژه ای نوپدید در ادبیات سیاسی غرب یاد کرد که به گفته خود متفکران غربی, تعریف دقیق و روشنی ندارد. نامهای دانشمندانی چون: لوسین پای, گابریل اکمند, جیمز کولمن, لئوناردو بیتدر در پژوهشهای مربوط به توسعه به چشم می خورد که از میان آنها لوسین پای نخستین پژوهشگر برجسته ای بود که مفهوم توسعه سیاسی را در سال ۱۹۶۳م تحلیل کرد۱ و دیگران پس از او به تفسیرهای گوناگون از توسعه سیاسی پرداختند.۲ امّا آنچه در این گفتار می آید برآیند همه تعریفهای انجام شده است. (فعّال شدن آگاهانه مردم در امر سیاست), نقطه اتکای همه دانشورانی است که درباره واژه توسعه سیاسی سخن گفته اند.۳ در این صورت, می توان نتیجه گرفت که توسعه سیاسی در مشارکت مردم در امر سیاست خود را نشان می دهد و بر این اساس, مشارکت سیاسی را می توان چنین تعریف کرد:
(انجام هرگونه عمل داوطلبانه افراد به منظور تحت تأثیر قراردادن سیاستگذاریها و نحوه مدیریت عمومی یک کشور و انتخاب رهبران سیاسی جامعه.)۴
این تعریف فعالیتهایی را که از روی اِکراه انجام می گیرد, مشارکت سیاسی به حساب نمی آورد. پس عنصر اختیار در مشارکت سیاسی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و نشان دهنده توسعه سیاسی است.
درباره شاخصه های توسعه سیاسی, به این نکته باید اشاره کرد: این شاخصه ها دوسویه اند, هم نشان دهنده سیر تکاملی توسعه سیاسی هستند و هم نمایانگر سیر قهقرایی آن. شاخصه هایی چون افزایش حق رأی مردم وبرگزاری انتخابات آزاد با رأی دهندگان فراوان, آزادی مطبوعات و رشد رسانه های جمعی, گسترش امکانات آموزشی, استقلال قوه قضایی, وجود مجلس قانونگذاری و نیروهای مسلح غیر سیاسی نشان دهنده سیر تکاملی توسعه سیاسی هستند و شاخصه هایی چون انتخابات تقلّبی, سیاسی شدن نیروهای مسلح, مداخله خارجیان و نبودن انتخابات و مجلس قانون گذاری, نشانه های سیر قهقرایی توسعه سیاسی در یک کشورند.۵
فرهنگ سیاسی زیربنای توسعه سیاسی
هرگونه انتظاری از گستره توسعه سیاسی در یک جامعه یا رشد مثبت و منفی این پدیده, پیوند ژرفی با وضعیت فرهنگ سیاسی در آن جامعه دارد. فرهنگ سیاسی را چگونه معنی کنیم؟
در این باره نیز, همچون واژه توسعه سیاسی, دانشوران علم سیاست دیدگاههایی گوناگون ابراز کرده اند که برآیند آنها به این گونه است: (احساسات و باورهای مردم درباره نظام سیاسی حاکم بر آنها نشان دهنده فرهنگ سیاسی در یک جامعه است) که با توجه به نوع نظامهای سیاسی و نژادهای ملتهای گوناگون, فرهنگ سیاسی را می توان در سه رده طبقه بندی کرد.
الف. فرهنگ سیاسی محدود: چنین فرهنگی در جامعه ای یافت می شود که در آن مردم از نظام سیاسی خود چندان آگاه نیستند و هیچ گونه انتظاری از نظام سیاسی حاکم برخود ندارند.
ب . فرهنگ سیاسی تبعه: شهروندان جامعه ای را شامل می شود که از کاراییها و وظیفه های نظام سیاسی کشور خود آگاهند; اما راههای نفوذ بر نظام سیاسی را به روشنی نمی دانند.
ج. فرهنگ سیاسی مشارکت: در جامعه ای دیده می شود که مردم آن از ساختار نظام سیاسی کشور خود آگاهند و در کارها تصمیم گیری و دخالت می کنند و می توانند در انتخاب رهبران جامعه سهیم باشند, ذکر این نکته هم بجاست که هر سه نوع فرهنگ سیاسی می تواند در یک جامعه وجود داشته باشد و هر فرد می تواند هر سه نوع فرهنگ را در رفتار خود بروز دهد. فرهنگ سیاسی برای بررسی رفتار فرد در نظام سیاسی معین, ابزار تحلیلی ارزشمند است.۶
گام دوم: توسعه سیاسی در اسلام: هر چند واژه توسعه سیاسی, به منزله مفهوم علمی در متون اسلامی دیده نمی شود; امّا با توجه به تعریفی که از آن شد و نیز شاخصه هایی که برای این مفهوم شماره گردید, می توان در قرآن و سنّت, مبانی اصلی آن را پیدا کرد. نکته هایی چون: (مطرود بودن جبر از دیدگاه اسلام), (برخورداری انسان از نعمت اختیار و آزادی), (نفی اکراه در پذیرش دین) و سنتهای به یادگار مانده از پیامبر(ص) و امام علی(ع) در رایزنی با مردم و بیعت گرفتن از آنان, می تواند نشان دهنده توسعه سیاسی در نظام اسلامی باشد. در منابع ما, بابی با عنوان (النصیحه لائمه المسلمین) گشوده شده که براساس آن هر مسلمانی درباره رفتار و عملکرد امام و پیشوای جامعه می تواند خیرخواهانه لب به سخن بگشاید و اگر رهبر و امام جامعه را نماد نظام سیاسی بدانیم, گستره مشارکت یک یک مردم مسلمان بیش تر نشان داده می شود. بر پایه روایت نبوی, اهتمام به امور مسلمانان, نشانه مسلمانی است و نظام سیاسی و اداری جامعه اسلامی بی گمان بارزترین مصداق (امور مسلمین) است. آن گاه زیر ساختهای دینی پیدایش فرهنگ سیاسی در اسلام اگر مورد مطالعه قرار گیرد, مواردی در خور توجه در آن دیده می شود که به نمونه ای اشاره می شود. در تعریف فرهنگی سیاسی, باورها و احساسات مردم درباره نظام سیاسی اداری حاکم بر آنان مورد توجه است و این تحقّق نمی یابد, مگر با توجه هماره و پیاپی مردمان یک کشور به نظام سیاسی خود و اگر ما تنها اصل (امر به معروف و نهی از منکر) را به نظارت همگانی و همیشگی بر روند صحیح کارها در نظام اسلامی تعبیر کنیم, در می یابیم که چگونه فرهنگ سیاسی بر بستر فرهنگ اسلامی با چنین حسّاسیتی به وجود می آید و رشد می کند.
اینک, پس از تعریف واژه توسعه سیاسی و بیان شاخصه های آن و پیوند آن با فرهنگ سیاسی از چشم انداز متفکران غربی و نیز نگاه برگرفته از متون اسلامی, به مقوله توسعه سیاسی و فرهنگ آن, به سراغ اندیشه های امام خمینی می رویم تا از زاویه نگاه ایشان, به فرهنگ و توسعه سیاسی بنگریم.
گام سوم: دیدگاه امام درباره فرهنگ غرب: با این توجه که مفهوم توسعه سیاسی و مفاهیم پیوسته به آن, همچون فرهنگ سیاسی و… بایسته ها و ابزارهای تمدن جدید غربی بوده و هرگونه موضع گیری مثبت یا منفی درباره این مفاهیم به کلّ نگرش شخصیتها درباره تمدن غربی باز می گردد, لازم است تا مروری کوتاه بر فرهنگ برخورد مسلمانان با تمدن غربی داشته باشیم, تا آن گاه جایگاه تاریخی امام خمینی روشن تر شود.
گفتنی است که از آغاز رویارویی مسلمانان با فرهنگ و تمدن غربی, سه گونه موضع گیری در میان جامعه اسلامی درخور شناسایی است:
الف. سرفرودآوری و فرمانبری کامل: این موضع را بیش تر, سفرکردگان ایرانی به فرنگ و به اصطلاح روشنفکران ابراز می کردند. آنان تنها راه نجات را سر فرودآوردن در برابر تمدن جدید و برگرفتن کامل آداب و رسوم غربی می دانستند. اینان, برای رسیدن به هدف خود, بدون توجه به جداییها و فرقهای فرهنگی میان ملتها, بویژه شرق و غرب, همان راهی را می رفتند که روشنفکران اروپایی پیموده بودند. یعنی اگر آنها به اقتضای شرایط ویژه کلیسا و همراهی آن با قدرتهای سیاسی خودکامه به رویارویی فکری با مبانی مذهبی کلیسا می پرداختند, چون آن را بازدارنده جدی پیشرفت می دانستند. در ایران نیز روشنفکران غرب گرا بدون توجه به ناسانیهای اساسی میان اسلام و مسیحیت و نیز روحانیت مسلمان و کشیشان و پاپهای مسیحی, به مبارزه با اسلام و تشیع برخاستند و همین راه میان آنان و توده مذهبی مردم, جدایی می انداخت. درباره ثمره این حرکت, دکتر علی شریعتی می نویسد:
(اولین کاری که روشنفکر در جامعه اسلامی و جامعه شرقی کرد, مبارزه با مذهب بود. مبارزه با مذهب در اروپا ثمره ای که داد, آزادی اندیشه, رشد فکری و تمدن درخشان و پیشرفتهای عجیب و سریع علمی در همه وجوه زندگی بود اما همین عمل ـ مبارزه با مذهب ـ در جامعه های اسلامی حتی غیراسلامی تنها و بزرگ ترین و فوری ترین نتیجه ای که داد, برداشتن سدی بود که در برابر نفوذ امپریالیسم, نفوذ استعمار اقتصادی, نفوذ و هجوم مصرف و هجوم انحطاط و انحراف اندیشه در جامعه های شرقی و امثال این هجومها قرار داشت.)۷
این تقلید و برگرفتن, حتی به ظواهر رویین آداب و رسوم مردم ایران نیز هجوم می برد و نوع پوشش مردان و زنان را با عنوان (مُد) در بر می گرفت. زیاده روی در تقلید,کاری کرد که به گفته آل احمد, چنین روشنفکرانی دیگر نه غربی بودند و نه بومی, بلکه (هُرهُری مذهب) و (بی هویت) گردیدند.۸
ب . روی گردانی و رد کامل: این اندیشه, در برابر اندیشه پیشین است. هواداران آن در برابر پدیده های تازه تمدن غربی, راه روی گردانی را در پیش گرفتند و به هیچ روی آنها را نپذیرفتند. این جریان, چشم خود را بر روی واقعیتها بست و با هر آنچه تازه و نو از تمدن غربی بود ناسازگاری می کرد. شماری از روحانیانی که در این باره اظهار نظر کرده اند, در همین گروه قرار گرفته اند. موضع گیری منفی آنان, حتی در برابر استفاده از رسانه های صوتی جدید, چون بلند گو که آن را سخنگوی شیطان می دانستند۹, به گفته استاد مطهری, ناشی از دلبستگی ایشان به گذشته و درک نکردن ناموس خلقت بود که تحول و پیشرفت است.۱۰ از سوی دیگر, رفتار غیر انسانی دولتهای استعمارگر در ایران سبب می شد تا هر چه وابسته به آنان بود, در نظر اینان بد و زشت جلوه کند, بویژه که در بیش تر دعاوی اصلاحی دست آشکار بیگانگان دخالت داشته است.۱۱ هر چند به گفته آل احمد, این گروه به عنوان آخرین سنگر در برابر غرب زدگی در آمدند.۱۲
اما از آن جا که جمود فکری داشتند, زمینه برخورد نقادانه فکر اسلامی را با تمدن غربی از بین بردند و سرانجام, سبب شدند تا اسلام به عنوان دینی ناسازگار با تجدّد و نوآوری و علم جلوه کند و زمینه حمله های تازه روشنفکران بر ضد اسلام را در دهه های بعدی, فراهم آوردند.
ج. گزینش: این جریان را باید برآیند تعادلی دو جریان پیشین دانست. هواداران و مبلّغان آن از یک سو دگردیسیهای جدید را می شناختند و آن را امری تردید ناپذیر می دانستند و پیشرفت علمی و صنعتی جامعه غربی را نیز می پذیرفتند. و از سوی دیگر خوی استعماری, هدفهای سیاسی و سلطه طلبانه فرهنگ جدید غرب را درباره جامعه های اسلامی به روشنی باور داشتند. براساس این دو شناخت ناسازگار, اینان راهی میانه برگزیدند که بتواند با پذیرش گزینشی دستاوردهای تمدن غرب, هویت و کیان جامعه های اسلامی را نیز محفوظ بدارد. زیرساختهای این راه استوار بود بر اعتقاد به جامع بودن اسلام در همه زمانها و مکانها, درک فرقها و جداییهای جامعه ایرانی از جامعه های غربی, تعهد به حفظ دین, خودباوری در برابر تمدن تازه غربی, درک هدفهای استعماری آنان, ناسانی بین علوم و تکنیک های غربی, اندیشه های سلطه جویانه غربیان درباره جامعه های اسلامی و تلاش برای احیای تمدن اسلامی و استفاده از عنصر اجتهاد برای پاسخ به پرسشهای تازه جامعه اسلامی در برابر تمدن غربی.۱۳
سلسله جنبان این نهضت, سید جمال الدین اسدآبادی است.۱۴ این جریان در میان روحانیان و دینداران غیرروحانی طرفدارانی جدی داشت و می توان امام خمینی را در شمار این گروه به شمار آورد که با دیدگاههای روشن خویش در این باره, توانست نخست در ایران و سپس در جهان اسلام حرکت اصلاحی روشنفکران مذهبی را که از یکصدسال پیش آغاز شده بود, به اوج شکوفایی و اقتدار برساند و با توفیقات عملی خود در رأس هرم اندیشه روشنفکران مذهبی قرار گیرد و از این پس همه فرهیختگانی که دغدغه حفظ سنتها و برخورد آگاهانه با تمدن روزآمد غرب را دارند بی نیاز از مطالعه روشهای نظری و سیره عملی ایشان نخواهند بود. از آن جا که در خلال موضع گیریهای امام می توان تصویر روشن تری از دیدگاه مستقل و انتخابی امام در برابر فرهنگ و تمدن غربی به دست آورد, پاره ای از آنها را مرور می کنیم:
ایشان راه به دست آوردن استقلال هر ملتی را پیدا کردن هویت واقعی خود می دانند و بر این باور است که آنان تا خود را گم کرده اند و دیگران را به جای خود نشانده اند, نمی توانند استقلال پیدا کنند و سپس با توجه دادن مردم به غنای فرهنگی خود می گوید:
(کمال تأسف است که کشور ما حقوق اسلامی و فضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد و این فرهنگ و حقوق را نادیده گرفته, به دنبال غرب است.)۱۵
آن گاه در برابر بازتاب اندیشه غرب زدگان در میان مردم, به ظاهرگرایی رایج غربی در جامعه اشاره کرده و از بت شدن و تقدس پیدا کردن فرهنگ و مظاهر تمدن غربی انتقاد می کند و نتیجه نهایی را, که همانا دگر شدن افراد جامعه به انسانهای وابسته و پیروان کوروکر جلوه های تمدن غربی است, در برابر چشمان مخاطبان خود چنین تصویر می کند:
(ما را بدجوری بار آورده بودند که یا باید فرنگی مآب باشیم یا هیچی. یک نفر جوان, یک نفر خانم اگر سر تا پایش فرنگی مآب است, این معلوم می شود خیلی عالی مقام است و اگر چنانچه مثل سایر مسلمانهاست, این خیلی عقب افتاده است. عقب افتادگی و جلورفتن را به این می دانستند که فرنگی مآب باشد.)۱۶
امام درد شناسانه بر ذبح ویژگی انسانیت (فکر و اندیشه) در پای عقاید روشنفکران غرب زده انگشت می نهد و چنین تابلویی را در برابر چشمان مخاطبان به نمایش می گذارد. تابلویی که در آن انسانیت انسان به کفش و کلاه اوست:
(تقی زاده گفته بود که ما باید سر تا پامان انگلیسی باشد, یا فرنگی باشد و باید این طور باشیم تا این که آدم بشویم. آدم بودن را به کلاه و کفش و لباس و بزک و امثال ذلک می دانستند.)۱۷
سپس به سراغ روحانیت هوادار سنت گرایی مطلق رفته و درد مندانه بر چشم فروبستن آنان بر واقعیتها و بود و هست جهان و غوطه ور شدن ایشان در مباحث فرعی, پای فشرده و نتیجه این عملکرد را در میان افکار عمومی جامعه چنین نشان می دهد:
(وسوسه کرده اند که اسلام چیزی ندارد, اسلام پاره ای احکام حیض و نفاس است. آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند. حق هم همین است آخوندهایی که اصلاً به فکر معرفی نظریات و نظامات و جهان بینی اسلام نیستند و عمده وقت شان را صرف کاری می کنند که آنها می گویند و سایر کتابهای (فصول) اسلام را فراموش کرده اند باید مورد چنین اشکالات و حملاتی قرار گیرند, آنها هم تقصیر دارند.)۱۸
این بیان هوشمندانه امام در ذهن مخاطبان, اسلام را بالاتر از پاره ای احکام فرعی نشان می دهد و روحانیونی را که به چنین مسائلی می پردازند, سخنگویی مناسب برای جامعیت اسلام نمی داند. حضرت امام, که هماره در دغدغه توصیف شفاف اسلامِ ناب بود, همان گونه که از دستاوردهای بسیار ناگوار دیدگاههای غرب زدگان, بارها سخن گفته و نشان داده بود که چگونه انسانیت انسان در پای دیدگاه آنان, از اوج به فرود می آید, در بیانی ژرف, به معیار سستی که سنت گرایان برای فهم دیانت ساخته بود اشاره کرده و گفته بود:
(این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدین تر بود.)۱۹
امام با چنین موضع گیریهایی به مخاطبان خود می فهماند که غرب گرا و سنتی هر چند به ظاهر بر طبل مخالفت با یکدیگر می کوبند, اما دست آورد نهایی هر دو, تنها مسخ انسانیت است. اگر آن یکی (غربزده) با چشمان خیره تنها به ظواهر فرهنگ غرب می نگرد, این یکی (سنتی) چشمانش را تنها در برابر پای خود گشوده و جایی دیگر را نمی بیند; امّا به خلاف این ناسانی ظاهری, آنچه هر دو در آن مشترکند, ندیدن همه واقعیتهای زندگی انسانی است.
امام که اعتقاد داشت سنتهای ثابت الهی برای همه مردمان با همه تفاوت در عقاید یکسان است و هر کجا علل انحراف و کج روی فراهم آید, ناگزیر فرجام شوم در انتظار آن مردم خواهد بود. سرگذشت روحانیت مسیحی در قرون وسطی را آینه ای می دید شفاف که نشان می داد, چگونه قدرت دینی به انحراف می رود و خود تبدیل به بزرگ ترین بازدارنده در برابر رویکرد مردم به معنویت خواهد شد:
(تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می یافت وضع روحانیت و حوزه ها, وضع کلیسای قرون وسطی می شد.)۲۰
و آن گاه برای آن که حوزه کارآیی دیدگاههای سنتی از دین را به روشنی نشان دهد, آن را ویژه دوران صحرانشینی و کوخ نشینی بشر می داند.۲۱ و به بیان دیگر, کاربرد امروزی آن را به کلّی نفی می کند.
چنین اظهار نظرهایی از سوی حضرت امام, به روشنی ایشان را از روشنفکران غربزده و سنت گرایان جدا می کند و موضع استقلالی و انتخابی ایشان را نشان می دهد. حال باید زاویه سوم بحث را که نگرش امام به تمدن غربی است, بازگویی کنیم. گویا اوریانافالاچی خبرنگار مشهور ایتالیایی, با تأثیر پذیرفتن از فضای آن سالها که نگاه غربیان به شرقیان و مسلمانان, تحقیرآمیز بود و آنان را مخالف مظاهر تمدن تلقی می کردند, از امام این گونه می پرسد: شما فکر نمی کنید که در ما [غرب] چیزهای خوبی هم باشد؟
امام می گوید:
(بله بله, چیزهای خوبی هم هست, ولی وقتی ما مارگزیده هستیم, از ریسمان سیاه و سفید هم باید بترسیم و شما ما را گزیده اید و خیلی زیاد و برای مدت زیادی هم ما را فقط به صورت یک بازار مصرف دیده اید, برای ما چیزهایی بد صادر کرده اید و بس. چیزهای خوب مثل پیشرفت مادی را برای خودتان نگه داشتید.)۲۲
و در جایی دیگر به روشنی از پذیرش پیشرفتهای دنیای غرب سخن گفته و فساد موجود در آن جا را که موجب ناراحتی خود آنان نیز هست, نفی می کند.۲۳ امام آن گاه همه مخاطبان در داخل و خارج کشور را به این اندیشه ورزی فرا می خواند که چگونه:
(اسلامی که بیش ترین, تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به بازداری از همه خرافات و اسارت قدرتهای ارتجاعی و ضدانسانی دعوت می کند, چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآوریهای مفید بشر که حاصل تجربه های اوست سازگار نباشد.)۲۴
امام همچون راهبری می مانست که در کوله بار راهروان خود, توشه ای تمام نشدنی از فرهنگ دینی قرار داده و به آنان می آموخت که به اقتضای زمان و مکان چگونه از توشه خویش بهره جویند. او, چشمی بر فرهنگ دینی گشوده بود و چشمی بر واقعیتها و بوده و هست زمانه که از برآیند این نگاه همه سویه و جامع, این مفاهیم از سخنانش می تراوید:
(اسلام همه ترقیات و همه صفتها را قبول دارد, با تباهیها مخالف است. با آن چیزهایی که تباه می کنند جوانهای ما را, مملکت ما را, با آنها مخالف است, اما با همه ترقیات همه تمدنها موافق است.)۲۵
و برای آن که این نگاه را شیوه مرسوم دینداران واقعی از گذشته های دور نشان دهد, چنین می گفت:
(همه مظاهر تمدن را انبیاء قبول دارند لکن مهار شده, نه مطلق و رها.)۲۶
ایشان آگاهانه, به شبه پیشرفتهای جامعه در دوران پهلوی اشاره کرده و سخن از ظاهرسازیهای مدرن بدون ریشه به میان آورده است و با طرح چند پرسش, خود مخاطبان را به واکنش و فهم وا می دارد تا پا از عرصه ظاهرسازیهای پر زرق و برق آن دوران فراتر نهند و تفاوت میان صنعت مونتاژ و وابسته با صنعت ملی و مستقل را درک کنند و اوّلی را بر اثر بدفهمی, آینه مدرنیزه کردن کشور ندانند.۲۷
گام چهارم: فرهنگ سیاسی و راهکارهای امام در جهت رشد و اعتلای آن در ایران: با توجه به رویدادها و واقعیتهای تاریخی ایران معاصر, می توان پذیرفت: در دهه چهل که حضرت امام, نهضت سیاسی خود را آغاز کرد, فرهنگ سیاسی (به معنای هیجانها و شور عمومی مردم در همراهی سیاسی با دولت) در ایران به پایین ترین درجه خود رسیده بود; زیرا در کم تر از یک دهه, پیش از این زمان, دولت ملی مصدق,که هیجانها و شور فراوان مردمی را همراه خود داشت, با کودتای امریکاییان در ایران سرنگون شده بود و دولتهای پس از او در نظر مردم مشروعیت سیاسی نداشته و همگی دست نشانده بیگانگان تلقی می شدند.
در چنین فضایی, حتی با خوشبینانه ترین تحلیل ها, اگر معتقد به وجود گونه ای از فرهنگ سیاسی در میان عموم مردم ایران باشیم, با توجه به گونه های فرهنگ های سیاسی (که در همین مقاله به آنها اشاره شد) با لحاظ ساختار سلطنتی و بسته حکومت پهلوی باید از فرهنگ سیاسی محدود سخن گفت که در آن شهروندان از سیاست ناآگاه و یا آگاهی کمی دارند و هیچ درخواستی از حکومت ندارند. فرهنگ سیاسی که در نیمروزی شعارهای زنده باد فضای پایتخت ایران را پر کند و در نیمروزی دیگر شعار مرده باد و دولتی با همه مدعیات مردمی خود فرو ریزد و مردم تنها شاهد فروپاشی او باشند. این میزان از شور و هیجانهای مردم در همراهی با دولت, چگونه تا بدان جا بالا رفت که مردم همان کشور حاضر شدند برای حمایت از دولت و نظام سیاسی خود, جان خویش را عاشقانه ببازند. چگونه این هیجانها و شورها در انقلاب اسلامی رشد کرد و شکوفا شد و به بی نهایت درجه از بلندی و اعتلا رسید؟
بی گمان, این نبود مگر رشد فرهنگ سیاسی مردم, پس پرسش دیگر این خواهد بود که زمینه سازیهای امام خمینی برای رساندن مردم ایران به بالاترین نوع فرهنگ سیاسی (فرهنگ سیاسی مشارکت) چه بود؟ در این زمینه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. تکیه بر پیوند سیاست و دیانت: در این باره سخنان امام خمینی فراوان است و به سبب اهمیت موضوع, بسیار مورد اهتمام ایشان بوده است. می توان تفکر سیاست دینی را بستر نخستین حرکت به سوی رشد فرهنگ سیاسی در ایران معاصر دانست:
(اسلام فقط عبادت نیست, فقط تعلیم و تعلّم عبادی و امثال اینها نیست. اسلام سیاست است. اسلام از سیاست دور نیست. اسلام یک حکومت بزرگ به وجود آورده است.)۲۸
و برای این که پشتوانه دینی سخنان خود را از یک سو به مردم و از سوی دیگر به روحانیان مخالف سیاست نشان دهد, همگان را به تفکر در قرآن فراخواند که چگونه مسائل سیاسی و اجتماعی و قضیه جنگ با کافران, در قرآن مورد توجه بوده که همه این موارد در سایه پیوند سیاست و دیانت به دست می آید. آن گاه به کارکرد عملی تعالیم قرآنی اشارت کرده که چگونه مردمی پراکنده را گرد هم آورد و آنها در کم تر از نیم قرن دو امپراطوری بزرگ را تسخیر کردند.۲۹
سپس برای نشان دادن ناسانی میان اسلام حقیقی و آنچه به نام اسلام در سده های پسین در دسترس مردم قرار گرفته است, مردم را به مقایسه میان قرآن و احادیث از یک سو و رساله های عملیه از سوی دیگر فرا می خواند. در این گفتار, سهم مسائل اجتماعی در قرآن و حدیث نمایانده شده است در حالی که همین مسائل در رساله های عملیه هرگز بازتابی درخور نداشته اند.۳۰ مخاطب مسلمان پیام امام, به یکباره از مقایسه این دو جُستار که از پنجاه باب فقهی کم تر از ده مورد آن در حوزه مسائل عبادی است و باقی به مسائل اجتماعی و سیاسی پیوند و پیوستگی افراد با یکدیگر۳۱ بستگی پیدا می کند, این نکته را در می یافت که آنچه او تاکنون به عنوان اسلام می شناخته در حقیقت بخش بسیار کوچکی از معارف اسلامی است که ضرورت دارد یک مسلمان بداند و او خوش باورانه گمان کرده که اسلام را با خواندن رساله عملیه فهمیده است. و آنچه در رتبه بالا قرار دارد درک سیاست دینی است و کسب فرهنگ آن.
۲. نشان دادن لایه سیاسی احکام عبادی: امام به یادآوری نکته های کلی بسنده نکرد و امر سیاست را تنها در تشکیل حکومت ندانست. ایشان برای این که هر مسلمانی کار سیاست را کار روزمره خود بداند, پرده از بُعد سیاسی احکام عبادی برداشت, همان بخش احکام که به ظاهر بستگی با سیاست نداشتند, این نگرش, موجب شد تا پرداختن به سیاست, همچون عبادت, نخست آن که فراگیر و عمومی باشد و دو دیگر, وظیفه تک تک افراد به حساب آید و سه دیگر, همه روزه مورد توجه قرار گیرد. از پس این راهنمایی, مردم ایران به یکبار متوجه شدند که چقدر سیاست دینی در زندگی آنها دخالت دارد, امری که تا آن زمان از آن غفلت داشتند. دو نمونه مهم این احکام فرعی, نماز و حج بودند. شرح و تحلیلی که امام از زوایای سیاسی آنها ارائه داد, از آن پس هر مسلمان ایرانی نماز که می خواند براساس دیدگاه تازه ای که پیدا کرده بود, در حقیقت رفتاری سیاسی از خود نشان می داد. به حج که می رفت, دیگر آن را تنها حرکتها و کارها و واژگان نمی دید که این رفتار خشک انسان به خدا نمی رسد, بلکه به گفته امامش:
(حج کانون معارف الهی بود که از آن محتوای سیاست اسلام در تمامی زوایای زندگی باید جستجو شود.)۳۲
در فضایی که گروهی از متدینان با رفتار خود نشان می دادند که برای سیر وسلوک الهی باید گوشه گیر بود و انزوا پیشه کرد و از مردم بُرید, امام به مخاطبان خود می آموخت:
(در سیر الهی لازم نیست که انسان در یک گوشه ای بنشیند و بگوید من می خواهم سیر الی الله داشته باشم…. این طور نبود که آن روزی که حضرت امیر مشغول [جنگ] است سیر الی الله نباشد و فقط در هنگامی که نماز می خواند سیر الی الله باشد, هر دویش سیر الی الله بود. لذا پیغمبر می فرماید ضربت علی در روز خندق, افضل عبادات ثقلین است.)۳۳
۳. مسجد کانون سیاست و عبادت: مسجد بنایی است مقدس که با عشق به خدا ساخته می شود و هر مسلمانی بدون هیچ گونه چشمداشت مادی برای چنین بنایی کمک می کند و از تواناییهای خود مایه می گذارد. این مرکز خود جوش, محل گردآیی مسلمانان است و همه روزه, دست کم, سه مرتبه رفت و آمد در آن جریان دارد. سالها بود که به سبب دیدگاه غالب در شیعه, مسجد نیز, تنها به مکانی برای نماز بدون توجه به ابعاد سیاسی آن دگر شده بود. امامی که پرده از ابعاد سیاسی نماز برداشت, بسیار طبیعی بود که مسجد را نیز این گونه ببیند:
(مسجد و منبر در صدر اسلام, مرکز فعالیتهای سیاسی بوده است, جنگهایی که در اسلام شده است, بسیاری از آنها از مسجد طرحش ریخته می شد.)۳۴
حال در لوح ذهن خود مجسم کنید مخاطب امام چگونه شده است؟ پیامبر(ص) و امامان(ع) با درک تازه او که در پرتو روشنگریهای امام اتفاق افتاده, به سیاست توجه تمام داشته و تلاشهای سیاسی فراوانی از خود نشان داده اند, احکام عبادی چون روزه و حج, که تاکنون انجام می داده همگی دارای فلسفه عمیق سیاسی هستند و مسجد کانون عبادت هم, پُرشورترین تصمیم گیریهای سیاسی در صدر اسلام را در درون خود جای داده است. چنین مسلمانی رفته رفته سیاست را باور می کند و پرداختن به آن را تکلیف دینی خود می داند, چنانچه بسیاری از مردم گمنام در سالهای پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن عاشقانه وارد میدان سیاست شدند و این گونه که فرهنگ سیاسی در ایران تولدی تازه یافت.
۴. بُعد سیاسی مراسم (عزاداری): تا این جا روش و اندیشه امام در نمایاندن زوایای سیاسی گوناگون و پراکنده در زندگی دینی مردم شرح شد. مراسم عزاداری یکی از دیرپاترین سنتهای ایرانیان مسلمان است که همه ساله عاشقانه به احترام حضرت سیدالشهداء برگزار می شود و صدها ساعت وقت و مبالغ هنگفتی از سرمایه مردم را به خود اختصاص می دهد. تشکیل جلسه ها و مجلسهای خودجوش در دورترین نقاط ایران مرسوم است. چنین مجموعه ای با امکاناتی چون حمایت های بی دریغ مالی مردم از آن, همراهی هیجانهای عمومی و درخوری پیش بینی زمانی, می تواند به عنوان آماده ترین بستر عمومی برای رشد فرهنگ دینی و سیاسی مردم قرار گیرد. در این باره نیز چون بسیاری از موارد دیگر, زیاده رویها و کندرویهای فراوانی صورت پذیرفته, گروهی به نفی آن و گروهی دیگر به پاسداشت همه آنچه با نام عزاداری انجام می شود, پرداخته اند; امّا در عمل هردو گروه موجب می شدند تا کارآیی خوشایند و شایسته از این حرکت خودجوش مردمی گرفته شود; زیرا کسانی که به نفی این مراسم پرداخته بودند, در عمل, باورها و هیجانهای پرشور مردمی و مذهبی را در ایران, نادیده می گرفتند و دیگرانی که به طور مطلق از این مراسم دفاع کرده و به هیچ روی تن به اصلاحی در آن نمی دادند, کلیّت حرکت را غیر درخور دفاع می کردند.
امام خمینی, در این باره دو نوع برخورد داشت:
الف. برخورد ریشه ای و زیربنایی: درباره قیام امام حسین(ع) و این که هدف از آن چه بوده, دیدگاه سنتی و رایج این بود که امام تنها برای شفاعت شیعیان تن به کشته شدن داد. و در این باره به روایات هم استناد می شد.۳۵ دیدگاه دیگری که از سوی حضرت امام در این باره مطرح شد, بُعد سیاسی قیام امام حسین(ع) بود و این که هدف ایشان تشکیل حکومت اسلامی بوده است:
(امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت, تا حکومت اسلامی تشکیل دهد و این حکومت فاسد را از بین ببرد.)۳۶
و در سخنانی دیگر, نفس حرکت امام(ع) از آغاز تا پایان, حرکت سیاسی بزرگ ارزیابی کرد. و خواستار حفظ مراسم بزرگداشت این حرکت سیاسی شد.۳۷
در چنین بیانی, حضرت امام به حفظ اصل این آداب و رسوم ملی اسلامی اشاره کرد. ایشان با عشق فراوانی که به مردم داشت خود را حافظ سنتهای دینی ایشان می دانست و از سوی دیگر برای اصلاح ریشه ای انحراف در مراسم عزاداری, به بُعد سیاسی حرکت امام حسین(ع) که بر کنار مانده و فراموش شده بود اشاره کرد و قیام سیدالشهداء را در رأس مسائل سیاسی دانست و هدف نهایی این قیام را تشکیل حکومت اسلامی.
روحیه ستم ستیزی و پشتیبانی از ستمدیده, فطری بشر است که به هیچ زمان ویژه نیست. امام به مسأله رویارویی با ظالم و حمایت از مظلوم در بزرگداشت عاشورا, انگشت می گذارد:
(مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان, که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامی بر حکومت طاغوت است, هر چه با شکوه تر و فشرده تر بر پا شود و بیرقهای خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم, هر چه بیش تر افراشته شود.)۳۸
با دقت و درنگ در این واژه ها به خوبی می توان دریافت که چگونه امام با حفظ اصل چنین سنتی اصلاحات مورد نظر خود را نیز درباره آن ابراز می دارد و با هر یک از واژه های بالا به زوایای اخلاقی, اجتماعی, سیاسی و دینی قضیه کربلا اشاره زیبا و ماندنی دارد.
ب . برخورد با ظواهر مراسم: از جمله مسائلی که در جریان عزاداری سیدالشهداء رخ می دهد, گریه و مویه شرکت کنندگان و عزاداران است که در روایتهای شیعه, مورد توجه ویژه قرار گرفته است. همین بُعد از مراسم عزاداری نیز همواره مورد انتقاد گروهی بوده است و شماری آن را کاری بیهوده دانسته اند. امام برای حفظ سنت و آداب و رسوم مردم, که لازمه حفظ خود مردم بود و نیز انجام اصلاح مورد نظر خود, با توجه به سیاسی بودن قیام امام حسین(ع) گریه و مویه برایشان را نیز امری سیاسی برشمرد و به این ترتیب, به روایات فراوانی که برای ریختن یک قطره اشک بر مظلومیت امام حسین(ع) ثوابهای بزرگ وعده داده بودند, معنایی جدید بخشید.
ایشان به کارکرد سیاسی مراسم عزاداری, بهای بسیار داد و آن را در کانون توجه خود قرار داد و نکته فراموش شده را, بارها یادآور شد که چگونه شیعه به عنوان یک گروه کم شمار, با محور قراردادن عاشورا توانست به یک سازماندهی مخفی در برابر اکثریت دست یابد و این مراسم موجب شد تا حوزه اعتقادات شیعی در درازای تاریخ از گزندها در امان بماند. حتی امام, بر این باور بود که روحانیت بدون توجه به این مراسم نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. به راستی هم, چنین است. اگر کار تبلیغ دین اصلی ترین وظیفه روحانیت باشد, مجالس عزاداری از آماده ترین زمانها و مکانها برای انجام این وظیفه سنگین است. ایشان همچنین از چگونگی تحقق یک حرکت سازمانی و خودجوش مردمی که در پس پشت عزاداریها دیده می شود, سخن گفته و آن را امری ارزشمند ارزیابی کرده که نمونه آن در فضای آزاد امروزی جهان نیز, به دشواری قابل تحقق است و این که گردآوری جمعیتی در مراسم ویژه, بدون هیچ اجبار و اکراه, کار آسانی نیست.۳۹
آن گاه برای این که نشان دهد, این بُعد سیاسی از مراسم عزاداری مورد توجه خود امامان شیعه نیز بوده, راز وصیت امام باقر(ع) را درباره برپایی مراسم عزاداری در منی برای ایشان می پرسد و سپس پاسخ آن را جز در سیاسی بودن این موضوع نمی بینند.۴۰ و نهضت پانزده خرداد را بدون وجود هیئتهای عزاداری, ناممکن می دانست.۴۱
ایشان مشفقانه از روشنفکران مسلمان می خواهند که با درک راز و رمز سیاسی عزاداری و گریه برای امام حسین(ع) این مراسم را حفظ کنند.۴۲
به این گونه هر مسلمان ایرانی, کم کم می آموخت که سیاست چگونه در تار و پود اعتقادات دینی او جای گرفته است و او برای انجام کار سیاسی نیز, نیاز به حرکت فوق العاده ندارد, همین که به زوایای سیاسی دین اندک توجهی بکند, به فراوانی در رفتار خود, حرکتهای سیاسی را خواهد دید و این مهم ترین بستر تولید فرهنگ سیاسی بود.
۵. تکیه بر قانون اساسی در روند مبارزات سیاسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی: به شهادت مستندات تاریخی, امام در طول مبارزات سیاسی خود, قانون اساسی را از یاد نبرد و افزون بر اعلام محور بودن اسلام, قانون اساسی را هم در پویه های سیاسی, در چشم انداز خود قرار می داد و حرکت های رژیم را برابر آن ارزیابی می کرد و اگر حرکتی مخالف آن بود, می نمایاند.
در مثل, در سال ۱۳۴۱ که موضوع رفراندوم پیش آمد, گروهی از مردم از امام درباره شرکت در آن پرسیده بودند, ایشان در پاسخ به نکته های دقیقی اشاره کرده که می توان دورنمای اندیشه ایشان را برای آینده ایران در آن دید. نکته هایی چون: پیش بینی نشدن رفراندوم در قانون اساسی, مشخص نبودن مقامی که صلاحیت برگزاری رفراندوم را داراست, ایجاد نکردن زمینه کافی برای روشن شدن موضوعهای به رفراندوم گذاشته شده, کمبود یا نبود زمینه مباحث کارشناسی, ناآگاهی مردم و اکثریت رأی دهندگان به سبب نداشتن سواد خواندن و نوشتن, نبود آزادی سیاسی برای برگزاری انتخابات سالم.۴۳
ییا وقتی که عَلَم, نخست وزیر وقت, لایحه شرکت زنان در انتخابات را ارائه می دهد, امام کارشناسانه به نقد این لایحه می پردازد و به موارد مهمی با استناد به قانون اساسی اشاره می کند, مواردی چون: تفاوت میان مقدمه قانون اساسی با خود آن, وکالت نمایندگان مجلس از جانب عموم مردم, نه فقط حوزه انتخابیه خود, تفسیر قانون اساسی از وظایف نمایندگان نه هیأت دولت, لوازم قانونی لوایحِ خلاف قانون اساسی برای دولت و نظام سیاسی ایران.۴۴
نگاهی تحلیلی به متن دو بیانیه حضرت امام, می تواند فرا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 