پاورپوینت کامل سیاست و حکومت در رویکرد امام به سیره پیامبر(ص);بخش نخست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سیاست و حکومت در رویکرد امام به سیره پیامبر(ص);بخش نخست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیاست و حکومت در رویکرد امام به سیره پیامبر(ص);بخش نخست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سیاست و حکومت در رویکرد امام به سیره پیامبر(ص);بخش نخست ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۵
تحلیل و تفسیر حرکت امام خمینی, به عنوان روحانی برجسته مذهبی, در عرصه سیاست, بی درک بنیانهای فکری او, میسور نیست.او, که هم چون دیگر علمای حوزه, عمر خویش را در کاوشهای نظری علوم دینی و فقه پشت سر نهاده بود, با چه نگرشی از خیل کاروان اندیشه گران سنتی برون خزیده و به ترسیم خطی دیگر در عرصه دینداری روی آورده است؟ آن هم در عصری که به سبب زشت کاریهای سیاست گران و قدرت طلبان, ورود در میدانها و عرصه های سیاست,دور شدن از اسلام و ارزشهای معنوی به شمار می آمد و سیاست چیزی جز حیله و فریب تلقی نمی شد و به گفته خود او, فردی به ملاقاتش آمد و به نصیحت گفت:
(آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن, خدعه, نیرنگ و خلاصه پدرسوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید.)۱
چگونه توانست از منظری دیگر به نظاره بنشیند و با تعریفی دیگرگون از سیاست, آن را با دیانت سازگار کند و در جواب همو بگوید:
(…از اول, ما وارد این سیاست که شما می گویید, نبوده ایم.)۲
نگاه امام به سیاست و درنگ جدی در آن, به عنوان یکی از بابهای فلسفه که با حیثیت وجودی و معرفتی بشر, پیوندی ناگسستنی دارد, سبب شد تا به ارائه تفسیری جدید از دین نیز دست زند و واقعیت آن را به درستی عرضه داردو آنچه را که تا پیش از او وارونه در منظر توده مردم نهاده بودند, به شکل بایسته ای دگرگون سازد و همانی را که از سیاست بیگانه اش می پنداشتند و پردازنده به آن را (عده ای مقدس نمای واپس گرا و متحجّر) مطرود می شمردند و روحانیت را تنها به سست عنصری و حماقت می شناختند و ارج می نهادند و ناگزیر فقیه هم مجاز نبود از دایره و حصار آن بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت کند, ۳فریاد برآورد:
(والله اسلام, تمامش سیاست است, اسلام را بد معرفی کردند, سیاست مدن از اسلام سرچشمه می گیرد.)۴
و در تعریف سیاست نیز بگوید:
(مگر سیاست چیست؟ روابط بین حاکم و ملت, روابط بین حاکم و سایر حکومتها, جلوگیری از مفاسدی که هست, همه اینها سیاست است.)۵
با این تعریف از سیاست که امام ارائه کرد, در هم تنیدگی آن را با دیگر جنبه های زندگی جمعی بشر نموده است:
(هر کس اجمالاً به احکام اسلام و بسط آن در جمیع شؤون جامعه نظر کند و به عبادات که وظیفه بندگان و خالق آنهاست, مانند نماز و حج (گرچه این دو نیز دارای جهات اجتماعی و سیاسی مربوط به حیات و معیشت دنیوی است) و به قوانین اقتصادی و حقوقی و اجتماعی و سیاسی نظر کند, خواهد دید که اسلام عبارت از احکام عبادی و اخلاقی صرف نیست, کما این که بعضی, بلکه کثیری از جوانان و کهن سالان مسلمین گمان برده اند.)۶
و در ادامه پا از این فراتر نهاده و اسلام را تنها برای تأسیس حکومت عادله می داند که:
(در آن قوانین مربوط به مالیات, بیت المال …جزائیات, قضا, حقوق, جهاد, دفاع و پیمانهای بین دولت اسلامی و دولت های دیگر وجود دارد.)۷
همسازی دین و سیاست:
در نگاه امام, همسازی سیاست و دیانت, نه به صورت تصنعی و مکانیکی, بلکه حقیقی و واقعی است و آن احساس تنافی که بر آن تبلیغ می شد و می گفتند:
(اسلام دین جامعی نیست, دین زندگی نیست, برای جامعه نظامات و قوانین ندارد, طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده, اسلام فقط احکام حیض و نفاس دارد, اخلاقیاتی هم دارد, امّا راجع به زندگی و اداره جامعه چیزی ندارد.)۸
در باور امام, برخاسته از نگاه کسی است که هم از سیاست بیگانه است و هم از دیانت و چنین فردی نه دین را شناخته است و نه سیاست را.۹ از همین رو, حضرتش در پاسخ خبرنگاری که می پرسد:
( عده ای تبلیغ می کنند که فعالیت سیاسی از فعالیت دینی جداست)
می گوید:
(شعار سیاست از دین جداست از تبلیغات استعماری است که می خواهند ملتهای مسلمان را از دخالت در سرنوشت خویش بازدارند در احکام مقدس اسلام, بیش از امور عبادی, در امور سیاسی و اجتماعی بحث شده است.)۱۰
تفکیک میان این دو, برای کسی که از فراز به دین و حیات بشری می نگرد, ناممکن است, گرچه برای آن که دایره اندیشه اش محدود است و به تعبیر امام: از مسجد تجاوز نمی کند, فهم این نکته آسان نیست, ولی:
(باید به این نادانان (که جدایی دین از سیاست را تفوّه می کنند) گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله, آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند.)۱۱
و:
(دیانت اسلام یک دیانت عبادی تنها نیست و همین طور یک مذهب و دیانت سیاسی تنها نیست. عبادی است و سیاسی. سیاستش در عبادتش مدغم است و عبادتش در سیاستش مدغم است; یعنی همان جنبه عبادی یک جنبه سیاسی دارد.)۱۲
آغاز طرح اندیشه جدا نبودن دین از سیاست, پیش از امام بود:
(و سید جمال نخستین کسی بود که احساس کرد اگر بخواهد در مسلمانان جنبش و حرکت ایجاد کند, باید به آنها بفهماند که سیاست از دین جدا نیست. این بود که او این مسأله را به شدت در میان مسلمین مطرح کرد.)۱۳
او, طرح همبستگی دین و سیاست را برای دو جبهه لازم می دانست, یکی جبهه استبداد داخلی و دیگر استعمار خارجی:
(و کوشش فراوان داشت که شعور مذهبی مسلمانان را برای مبارزه با استبداد و استعمار بیدار سازد و برای این برنامه, نسبت به هر برنامه اصلاحی دیگر حق تقدم قایل بود.)۱۴
اما با توجه به جایگاه سیدجمال در میان توده مردم و قضایایی که بر او گذشت, در گستراندن این اندیشه, توفیق چندانی نیافت, ولی طرح آن از زبان فقیهی برجسته که به مرجعیت از طرف مردم پذیرفته شده و مردم با وسواس می کوشند تا کوچک ترین آداب مذهبی خود را با دستورهای وی برابر سازند, ارجی دو چندان می یابد, بویژه آن که برابر سنت پذیرفته شده مذهبی, اجتهاد, عنصر سازوار کننده شریعت و دیانت با زمان و زمانه مادی, در مرجع, در حد اعلای متصور وجود دارد و بیان جدا نبودن سیاست از دیانت, از زبان چنین انسانی, خود, این همانی دین و سیاست را می نماید, حتی اگر به صورت احکام ثانوی باشد; گو این که امام بی هیچ تردیدی آن را از احکام اولیه می شمارد, چنانکه از جای جای سخنان او برمی آید.۱۵
منشأ نگاه امام
فلسفه نگرش امام به سیاست از دریچه دیانت, و ضرورت بنیانگذاری حکومت را چگونه می توان تبیین کرد؟ گذشته از آنچه که در دایره معرفتی امام درخور جست وجوست, که تشکیل حکومت در حد وجوب دینی بالا می رود, آن جا که می گوید:
(ما که به ولایت معتقدیم باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم و باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و اداره امور برقرار شود, مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است, باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و اداره امور برقرار شود.)۱۶
از دو زاویه دیگر می توان بدان نگریست:
۱. جامعیت اسلام و فراگیری آن از یک سوی و توجه همه سویه امام (نه فقط از منظر فقه) به آن , از سوی دیگر, پاسخی درخور و ارجمند است. اسلام خود نیز مدعی این فراگیری است و خود را در پاسخ گویی به همه نیازمندیهای بشری توانا می داند:
(اسلام آیینی است جامع و شامل همه شؤون زندگی بشر, ظاهری و معنوی…اسلام نظامی نوین و طرز تفکری جدید و تشکیلاتی تازه عملاً به وجود آورد, در عین این که مکتبی است اخلاقی و تهذیبی, سیستمی است اجتماعی و سیاسی, اسلام معنی را در ماده, باطن را در ظاهر, آخرت را در دنیا و بالاخره مغز را در پوست و هسته را در پوسته نگهداری می کند.)۱۷
شماری این فرض را به نقد گرفته و برآنند, فراگیری دین با واشکافی مفهوم دین و انتظاری که بشر از آن دارد, معنی می یابد. اینان دین را تنها در عرصه زندگی فردی و معنویت تعریف می کنند که به روشنی پای آن از گلیم سیاست برچیده می شود; چرا که سیاست امری دنیوی است و از دین چنین انتظاری نیست که به امور دنیایی بشری پرداخته و آن را به سامان آورد,این عقل و تجربه بشری است که به ارائه راه حّل و به گره گشایی از دشواریها پرداخته است. عمل شماری از کارشناسان دین و فقیهان پیشین نیز در پرهیز از تلاشها و تکاپوهای سیاسی و سفارش به دخالت نکردن دینداران در عرصه سیاست, که البته بی مبنای دینی نبود, ۱۸ بر این دیدگاه گواه آورده می شود و به نقد نظریه می پردازد.
امام در پاسخ به این دسته, از چشم اندازی دیگر به سه مقوله از دین نظر می کند و بایسته های آن را بیان می دارد:
الف. بایستگی اجرای احکام. چگونه می شود یک جامعه را به مرحله خوش آیند دینی رساند, بی آن که احکام آن دین به اجرا درآید؟ با طرح این ناسازگاری آشکار, امام می گوید:
(طبق آیه شریفه, احکام اسلام محدود به زمان و مکانی نیست و تا ابد باقی و لازم الاجراست…. بدون تشکیل حکومت و بدون دستگاه اجرا و اداره که همه جریانات و فعالیتهای افراد را از طریق اجرای احکام تحت نظام عادلانه در آورد, هرج ومرج به وجود می آید و فساد اجتماعی و اعتقادی و اخلاقی پدید می آید. پس برای این که هرج ومرج و عنان گسیختگی پیش نیاید و جامعه دچار فساد نشود چاره ای نیست جز تشکیل حکومت و انتظام بخشیدن به همه اموری که جریان می یابد.)۱۹
و به روشنی و آشکار به سیاست ورزی اسلام ۲۰ می پردازد و دیانت اسلام را یک دیانت سیاسی دانسته ۲۱ که بسیاری از احکام آن عبادی سیاسی است.۲۲
دیانت بی اجرای احکام و عملی شدن دستورهاو آیینهای آن, معنی نمی یابد و عملی شدن آنها, همان ورود به عرصه سیاست و اقدام عملی برای تشکیل حکومت است. از این روی, در پاسخ به نامه دانشجویان مقیم آمریکا و کانادا, هم آنان را به شناخت و شناسایی اسلام دعوت می کند و هم به تبع آن به کوشش برای پیاده کردن حکومت اسلامی.۲۳ بین این دو امام جدایی نمی بیند.او, تمام وجود قانون را به تنهایی برای اصلاح جامعه کافی نمی داند:
(برای این که قانون مایه اصلاح و سعادت بشر شود به قوه اجرائیه و مجری احتیاج دارد. به همین جهت خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قانون, بین احکام شرع, یک قانون و دستگاه اجرا و اداره مستقر کرده است.)۲۴
ب. ماهیت و چگونگی قانونها و آیینهای اسلام. دلیل دیگر بر لزوم ورود به عرصه سیاست و تشکیل حکومت, چگونگی و ماهیت احکام شرع است. ماهیت قانونها و آیینهای اسلام می رساند که:
(برای تکوین یک دولت و برای اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع گشته است.)۲۵
روشنی این مطلب در نگاه امام به گونه ای است که با سیری اجمالی در داده های دینی, به دست می آید.۲۶ (دستورات اسلام در باب جهاد, حدود, قضا, خمس و زکات و حتی بعضی از عبادات, چون: نماز و حج و …) بویژه امربه معروف و نهی ازمنکر, بدون وجود یک جامعه اسلامی با حاکمیت دینی تحقق نایافتنی است و حدود و احکام تعزیراتی اسلام نیز, بدون یک تشکیلات حکومتی ناکارآمد خواهد بود.۲۷ و هدف بعثتها که نظم و ترتیب بر اساس روابط اجتماعی عادلانه است (جز با تشکیل حکومت و اجرای احکام آن, امکان پذیر نیست.)۲۸
امام در تأیید نظر خویش به احکام مالی, دفاعی, ملی, و احکام حقوقی و جزایی اسلام اشاره می کند.۲۹
ج. دفاع از اراضی. دیگر جهتی که امام برآن پا می فشارد بایستگی حفظ سرزمینهای اسلامی است; چرا که در پرتو وجود یک پایگاه مادی (زمین) ارزشها و هدفهای بلند دینی شایستگی اجرا می یابند. به همین جهت می گوید:
(از طرف دیگر, احکامی که راجع به حفظ اسلام و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال امت اسلام است برلزوم تشکیل حکومت دلالت دارد مثلاً این حکم:(واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّه و من رباط الخیل(انفال/ ۸) که امر به تهیه و تدارک هرچه بیش تر نیروی مسلح و دفاعی به طور کلی است.)۳۰
با حفظ سرزمینهای اسلامی, امنیت ملی تامین می شود و این مسأله با وجود حکومت مقتدر اسلامی میسر است. چگونه می شود اسلام درصدد راهنمایی انسانها به سمت وسوی تعالی و خدایی شدن باشد, ولی زمینه های اصلی رشدونموّ آن را فراهم نیاورد؟فراهم کردن این زمینه, به زمین امن و آرام متکی است که این هرگز آن را از نظر دور نمی دارد. ارجمندی جانباز در راه وطن در تفکر اسلامی, در چنین بستری معنی می یابد.
بدین گونه, امام جامعیت و فراگیری اسلام را به عرضه دید گذارده و انتظار از آن را از حیطه محدود معنوی و فردی, به عرصه گسترده جامعه و حکومت می کشاند و انگاشتی غیر از این را نادرست شمرده و می گوید:
(گمان نشود اسلام مثل مسیحیت(کنونی) است, فقط یک رابطه معنوی مابین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس.اسلام برنامه زندگی دارد, اسلام برنامه حکومت دارد…. نماز و دعا و زیارت, احکام اسلام نیست, یک باب از احکام است. دعا و زیارت یک باب از ابواب اسلام است, لکن سیاست دارد اسلام, اداره مملکتی دارد اسلام, ممالک بزرگ را اداره می کند اسلام.)۳۱
و این معنی که کسی بگوید:
(اسلام به زندگی چه کار دارد, این جنگ با اسلام است, این نشناختن اسلام است. اسلام به سیاست چه کار دارد, این جنگ با اسلام است….)۳۲
بنابر آنچه آمد, شناخت صحیح اسلام به عنوان دین خاتم و همه زمانی, با حضور در عرصه های سیاسی و اجتماعی پیوندی وثیق دارد.
۲. دومین پاسخ, رویکرد خاص امام به سیره پیامبر اکرم(ص) است که امکان ارائه بهتری دارد. بدین معنی که زندگی پیامبر(ص) به عنوان تجسم عینی دیانت و الگوی پذیرفته شده دینداران در همه ادوار, مستند نگرش امام قرار می گیرد. او با استناد به عملکرد پیامبران و پیامبر اسلام (ص) به ترسیم سیاست خویش دست می زند و به روشنی اعلام می دارد:
در زندگی تمام پیامبران, انجام کارهای سیاسی به عنوان یک اصل جدی و پایا وجود داشته است:
(حتی حضرت عیسی که تابعین امروز او خیال می کنند حضرت عیسی یک معنویاتی گفته است. ایشان هم همینطور بوده که از اول بنا بوده به این که معارضه کند.آن وقتی که تازه متولد شد, می گوید:من کتاب آوردم…یک همچو عیسی نمی نشیند توی خانه و مسأله بگوید تا چه شود؟اگر می خواست بگوید و مسأله گو بود…دیگر چرا اذیتش می کردند؟)۳۳
این توجه امام, بویژه به زندگی پیامبر(ص) انگیزه جدی برای ورودش به عرصه سیاست بود و حکومت مورد نظر وی نیز, چیزی جز آنچه در حیات پیامبر تجلی یافته, نبوده است.۳۴
بسط این سخن به مقدمه ای نیازمند است:
رویکرد مسلمانان به زندگی پیامبر(ص)
تاکید قرآن بر الگوپذیری مسلمانان از پیامبر(ص):(و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه)(احزاب /۲۱)و بایستگی پیروی بی چون و چرا از آن حضرت:(ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا)(حشر / ۷) و سزاوارتر بودن حضرتش بر همگان:(النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم (احزاب/ ۳۳ آیه ۶) ویا واجب بودن پیروی از رسول الله (نساء / ۶۴,احزاب/ ۳۶ او…) از همان ابتدا مسلمانان را به توجه به زندگی پیامبر(ص) کشاند از این روی, سنت نبوی به دقت مورد ثبت و ضبط قرار گرفت, تا بر اساس آن شیوه زندگی مسلمانی ترسیم گردد. وجود رموز و پیچیدگیها در قرآن نیز که با سنت پیامبر تفسیر می یافت, بر جایگاه مهم آن تاکید بیش تری می کرد. کتابهای بسیار نگاشته شده از صدر اسلام تا کنون, در تصویر دقیق حیات پیامبر(ص), کوششی برای رسم الگوی زندگی بود که به راستی در تاریخ ادیان نمونه و بی مانند است. البته در این جا از یک نکته نمی توان چشم پوشید و آن نقش باورهای سیره نگاران و دیدگاههای آنان در شکل دهی به آن واقعیت است. بهره وران از آن نیز بی ذهنیّت پیشین بدان ننگریسته اند. در نتیجه رویکردهای چندی به سیره پیامبر اکرم ظهور یافته است:
۱. رویکرد تربیت نفوس: تاریخ اسلام به عنوان منبع جدی فهم دینی و عمل اجتماعی در نظر شماری از دین باوران, به عنوان الگویی در تربیت افراد انسانی به شمار آمده است. این پیرو همان باور پیشینی است که دین تنها, برای ساختن افراد انسانی است. با نگهداشت دستورها و آیینها و آموزه های آن, انسان از زمینی بودن خود خارج شده و بُعدی ملکوتی و الهی می یابد. دین به بیش از این نمی پردازد. آموزه ها و احکام دینی, در مرحله نخست و به خودی خود, درصدد اصلاح نفوس و تربیت آنان است و این پرورش چه بسا با کناره گیری از جمع و گریز از هیاهوی اجتماع تحقق بیابد, بلکه جز از این راه, دست یافتنی نیست.۳۵
نگرشهای عرفانی به دین با شکلهای گوناگون خود, در این راستا معنی می یابد.۳۶ هواداران اخلاق خردگرایانه نیز, به مانند اینان, از وحی و داده های آسمانی جز این نمی خواهند که بتوانند انسانی متعالی بسازند و وی را از آلوده شدن به پلیدیها و زشتیها باز دارد و در مسیر راستی و کمال افکند.۳۷عارف در جامعه های اسلامی که خود را برتر از هر انسانی می دانست.پا جای پای پیامبر می گذارد و هرگز خود را نافرمان دستورها و آیینهای دینی نمی پنداشت, زندگی منزویانه انفرادی یا رفتاری نه چندان خوش آیند زمانه, با آرایه هایی ویژه داشت و این رفتار جز از نگرش وی به سیره فردسازانه رسول خدا و یا دست کم ادعای چنین دنباله روی و پیروی شکل نمی گرفت. خلوت گزینی و دوری از جمع و جامعه, زیباترین وجهه دین در زندگی آنان بود که گاه قرنها آنان را از زمانه خویش به دورشان می داشت. آنان این فخر را هرگز انکار نمی کردند! از این باب ورود در سیاست را خلاف شأن دینی می انگاشتند. قاضی سعید قمی از عرفای عهد صفویه در باب ورود به عرصه سیاست و جامعه چنین می گوید:
(این یک حکایت تثبیت شده توسط سنت است که وقتی به رسول خدا پیشنهاد شد که میان منزلت بندگی و مقام پادشاهی یکی را انتخاب کند, حضرتش اولی را برگزید و خواست عبد نبی باشد, نه ملک نبی, از این روی, سلطنت ظاهری, در خور جانشینی او نیست, تا چه رسد به نوعی از سلطنت که در دست جباران باشد.)۳۸
در این نگاه, عمل به احکام فردی دین (که تمام احکام از این زاویه این چنین است) و دقت و وسواس بیش از اندازه در انجام صحیح آن, وی را به قلّه کمال انسانی می کشاند بی آن که نیازی به تلاش و تکاپو در جامعه باشد. البته نه بدان معنی که او را از تلاشهای اجتماعی به طور کامل بازدارد, بلکه از آن روی که تلاش اجتماعی, از ارزش دینی و تلاش اصلی و ذاتی او به شمار نمی آید و حتی تلاش گران و تکاپو گران در عرصه اجتماع, چه بسا دنیا گرایانی اند که از پاداش دینی چندان بهره ندارند.۳۹ انسان برای معنوی شدن و روحانی شدن, باید در خارج از زمان خویش زندگی کند و آمیزش با انسانها و درآمیختن با زمانه, دوری از کمال است. امام در تصویر فضای ذهنی چنین افرادی می گوید:
(در شروع مبارزات اسلامی, اگر می خواستی بگویی: شاه خائن است,بلافاصله جواب می شنیدی, شاه شیعه است, عده ای مقدّس نمای واپسگرا, همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنان قدعلم کند. خون دلی که این پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است, هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاده و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در مسایل فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید. حماقت روحانیت, در معاشرت با مردم, فضیلت شد. به زعم بعضی افراد, روحانی زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد والاّ عالم سیاسی و روحانی کاردان و زیرک,کاسه ای زیر نیم کاسه داشت.)۴۰
ناسازگاری بین والایی انسان دیندار و کسی که در سیاست دستی دارد, آنچنان ریشه در اذهان دوانده بود که حتی مبلغ دین (کارشناس اسلامی) با گریز از کارها و تلاشهای اجتماعی و غرق شدن در کارها و تلاشهای عبادی و فردی, ارج و منزلت می یافت.پرحجمی و افزونی بخشهای احکام فردی کتابهای فقهی, دلیلی روشن بر این نگرش به حیات و سیره پیامبر(ص) است.۴۱این که از چه زمانی چنین نگرشی استواری یافت شاید بشود به سخن هانری کربن اعتماد کرد:
(تشیع صفوی پدیدآور گونه ای روحانیت رسمی گشت که به گونه ای انحصاری با فقه و رعایت قانون (شریعت) سروکار یافت, تا به درجه ای که تشیع اصلی در جوهر عرفانی و باطنی خودگویی خود را پنهان کرد.)۴۲
امام در نقد تعریض گونه به این دسته می گوید:
(اگر ما مسلمانان کاری جز نمازخواندن و دعا و ذکرگفتن نداشته باشیم, استعمارگران و دولتهای جائر متحد آنها, هیچ کاری به ما ندارند. شما برو هر قدر می خواهی اذان بگو, نمار بخوان, بیایند هرچه داریم ببرند, حواله شان با خدا!… اگر منطق این باشد آنها کاری به ما ندارند….شما هرچه می خواهید نماز بخوانید. آنها به نماز شما چه کار دارند.)۴۳
۲. رویکرد ایجاد جامعه دینی. شماری نگاه دسته نخست را به دین, چندان استوار و نزدیک به واقع ندانسته اند. چگونه می شود دین برای به سامان آوری اوضاع فردی انسان آمده, باشد بی آنکه به جامعه او که بستر شکل گیری شخصیت انسانی است, نظر افکنده باشد؟ اینان با تفسیری دیگر از دین و قراءتی جدید, به تصویر الگوی اجتماعی از دین دست زده و در تأئید دریافت خویش هم به دستورهای اجتماعی از صله رحم, نگهداشت حال یک دیگر, تا پرداخت خمس و زکات و حضور در عرصه های اجتماعی چون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و… تکیه کردند و هم آن را بی هیچ ابهامی در زندگی پیامبر(ص) به نظاره نشستند.
نگاهی گذرا به زندگی پیامبر(ص) در دوره سیزده سال مکه و ده سال مدینه, از حضور دائمی آن عزیز در عرصه اجتماعی و فراخوانی دیگران به این میدان حکایت دارد. از دعوت همه گاه و پیاپی پیمانهای گوناگون, از حضور در صحنه اجتماعی, تا کوشش در میدانهای جنگی, همه و همه, برای ساختن یک جامعه دینی, فراتر و جامع تر از تربیت نفوس فردی است.
تربیت دینی, در یک جامعه دینی به بار نشسته معنی می یابد. نمی توان انسانی را که در جامعه نیرنگ باز و فریبکار زندگی می کند, به صدق و راستی فرا خواند. چگونه می توان از انسان متعالی در جامعه ای پست, سخن گفت؟
بنابراین, اندیشه گری در باب جامعه, ضرورتی دینی است. تمام انسانها, مسؤول جامعه خویشند:
(کلّکُم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته.)
و:
(من اصبح ولم یهتم باُمور المسلمین فلیس بمسلم.)
داده های بسیاری از دین رنگ اجتماعی دارد و از همین منظر, نقد و خدشه های بسیاری را برای نگرش اول می توان وارد ساخت.
در این رویکرد, پرداختن به جمع و امور اجتماعی, مقوله ارزشی است. در این تصویر, پیامبر(ص) نه یک راهب منزوی و معنویت گرای کناره جوی, بلکه تلاش گری غم خوار و انسانی پرتکاپو در دل جامعه است. معنویت در نگاه این دسته به معنای دوری گزیدن از انسانها و درخود فرو رفتن نیست. کوشش و پویایی و بر دوش کشیدن مسؤولیت اجتماعی, عین حقیقت انسانی و معنویت متعالی است. چنانکه پیامبر(ص) خود رهبانیت امت خویش را جهاد در راه خدا دانسته که در معنای گسترده خود, تمامی تلاشها و تکاپوهای ایثارگرانه انسان در پهنه اجتماع را شامل است.۴۴
از آغازین روزهایی که پیامبر به دعوت خویشاوندانش پرداخت تا آن زمان که با تن دادن به تمامی سختیها دین الهی را رسماً اعلام کرد و تا آن روزی که به ناچار به جدال و مقاتله با خویشان, دوستان و آشنایان خود برخاست و تا آن روزی که تمام همت و حمیّت او به ابلاغ پیامی گره می خورد, در همه حال, در پی پی ریزی و استوارسازی جامعه ای دینی بود که در آن انسانها بتوانند آن گونه که باید به گذران زندگی بپردازند.
بی گمان پیروی از چنین پیامبری, با رویکرد ایجاد جامعه دینی, همیشه زمینه آماده ای پیش رو ندارد. در نتیجه, در این هنگام, یا بایستی به سکوت و انزوا تن داد یا به تقیه و توریه روی آورد, اما خطر هرگز! نباید به ستیزه و مبارزه, برخاست, گرچه, حکومت در دست نابکاران باشد و ستم در جامعه بیداد کند, وظیفه آن نیست که انسان در عرصه سیاسی وارد شود. این نگرش به چند پایه قوام یافته بود:
الف. عنصر غیبت و آرمان ظهور امام زمان که پیوسته ذهن برخی از فیلسوفان و اندیشه وران اجتماعی را به خود مشغول داشته و به طور جدی به دخالت نکردن آنان در امور حاد سیاسی انجامیده است.
(پس از غیبت امام دوازدهم نظریات تشیّع نسبت به قدرت دنیوی حتی بیش تر متمایل به عدم دخالت در امور سیاسی شد, هر چند این مقاومت منفی در برابر قدرت دنیوی با انکار حقانیت آن قدرت همراه بود و از مشاجره های مکرر با رژیم و سلسله ها خالی نبود.)۴۵
و تصور ظهور امام زمان با انگاره فراگیر شدن ظلم و فساد, هرگونه تلاش سیاسی را در پیشگاه انتظار منفی قربانی می کرد و نازیبا می شمرد.
ب. عنصر واجب بودن حفظ جان. تکلیف بشری تا پای جان معنی می یابد که نه پیامبر(ص) و نه خداوند, بشر را به فوق توان او تکلیف نمی کنند. آن جا که خطر از جان گذشتن است, دیگر هرگونه تکلیفی برداشته شده است و گاه عرض و ناموس نیز پای بند تلاشهای سیاسی می شده که در قالب تقیه و توریه بروز می یافته است. حافظه تاریخی اسلام از چنین توجیه ها داستانها دارد و امام حسین(ع) در برابر همه اینان است که می فرماید: دین در دست آنان بازیچه ای بیش نیست:
(الناس عبید الدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه حیث مادرّت به معایشهم.)
تا آن جا که بتوان به نام و نان رسید با دین همراهند و آن گاه که دینداری در معنای حقیقی خود, ایثارگری و جان فشانی طلب کند, دیگر جز به نام و نان نمی اندیشند.
امام خمینی در پاسخ به این دسته از افراد که تا چند منزلی اسلام, پیش می آیند, اعلام می کند:
(فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج و این یک فریاد سیاسی عبادی است که رسول الله به آن امر فرمود: حال باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام می داند گفت: تأسّی به رسول الله و امر خداوند را تخطئه می کنید و تأسّی به آن بزرگوار و اطاعت فرمان حق تعالی را برخلاف می دانید, و مراسم حج را از براءت از کفار تنزیه می کنید و اوامر خدا و رسول را برای منافع دنیایی خود به طاق نسیان می سپارید و براءت و نفرین را نسبت به دشمنان اسلام و محاربان با مسلمانان و ستمگران بر مسلمین کفر می دانید.)۴۶
این گونه نگاه محدود به دین, نگاهی سودجویانه و به طور طبیعی, غیر ارزشی است.
۳. رویکرد تأسیس حکومت دینی:
(اگر جوهر سیاست هنر زندگی و کار با دیگران است, پس چهار تا از پنج ستون اسلام (نماز, روزه, زکات, حج و ستون پنجمی که در این جا استثنا شده, شهادت به وحدانیت خدا و نبوت محمد است.) برای اعتلای روح همکاری و انسجام گروهی در میان پیروان این دین, کاملاً مناسبند (جهاد یا جنگ مقدس, که به زعم بعضی از مسلمین ششمین ستون است. برای ایجاد همین تأثیر دارای قدرت بازهم بیش تری است.) اگر طبق نظرگاه دیگری, بزرگ ترین مشخصه سیاست تلاش برای قدرت است, به زحمت می توان جهان بینی سیاسی بزرگ تر از آن اسلام یافت, زیرا که اسلام طبیعت انسانی را همواره از هر دو جهت نیازهای جسمی و روحی ملاحظه می کند و هرگز به ارایه محض آرمانهای آن قانع نیست بل همواره در جست وجوی وسایل اجرای آنهاست. و قدرت یک وسیله اساسی برای نیل به این مقصود است. قرآن, مؤمنان را به پیروی از الگوی محمد(ص) که او را اسوه حسنه می نامد, دعوت می کند, چون بزرگ ترین موفقیت محمد(ص), بنیانگذاری دولتی براساس تعالیم اسلام بوده, مسلمین از این جهت نیز موظفند که از سرمشق وی پیروی کنند.)۴۷
امام خمینی از این زاویه به سیره پیامبر نظر می کند و آن را چیزی بالاتر و والاتر از دیدگاه دو دسته پیشین و فراتر و کامل تر از آنها می بیند که در یک جهان بینی خاص معنی پذیراست. نگاه ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 