پاورپوینت کامل نادرستی انتساب (حدیقه الشّیعه) به مقدس اردبیلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نادرستی انتساب (حدیقه الشّیعه) به مقدس اردبیلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نادرستی انتساب (حدیقه الشّیعه) به مقدس اردبیلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نادرستی انتساب (حدیقه الشّیعه) به مقدس اردبیلی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۵۷

حدیقهالشیعه, به محقق اردبیلی, نسبت داده شده و شماری, با توجه به این بستگی, اهمیت بسیاری به آن می دهند.

این اثر, از آن جا که علیه صوفی گرایی و فلسفه سخن گفته, حساسیتهای فراوان برانگیخته است. روایاتی که در ردّ صوفی گرایی و فلسفه در این اثر گرد آمده, در هیچ یک از منابع پیشین وجود ندارد و حدیقه منبع نخستین است و دیگر کتابها از آن گرفته اند.

شماری که مخالف صوفی گری بوده اند, تلاش ورزیده اند, ثابت کنند که حدیقه الشیعه, از آنِ محقق اردبیلی است. آنان که با صوفی گری هماهنگ بوده اند, در این که کتاب از محقق اردبیلی باشد, خدشه وارد کرده اند. در این بین, شماری, بدون نظر به این جریانها, دیدگاههایی را در درستی و نادرستی این بستگی, ارائه داده اند. آنچه ما را بر آن داشت که در این باره به کند و کاو بپردازیم, احادیث بی پایه و سستی است که در این اثر دیده می شود و با روش و شیوه ای که محقق اردبیلی در مجمع الفائده والبرهان دارد, ساز نمی آید.

به نظر می رسد, بستگی چنین اثری به مقدس اردبیلی, نه تنها به بزرگی وی نمی افزاید, بلکه از بزرگی وی می کاهد. در این اثر, مطالب بی پایه و به دور از خرد, بسیار دیده می شود و این, جای بسی درنگ دارد, از جمله آن گاه که می بینیم, در آن:

* روایت محمدبن سنان, صحیح اعلام می شود.

* آزرده خاطر شدن حضرت علی(ع) از حضرت فاطمه(س) و روی خاک دراز کشیدن آن حضرت, سبب شده که کنیه ابوتراب بروی نهند.

* افسانه جزیره خضراء پذیرفته می شود.

و…

به این اندیشه فرو می رویم که چگونه شخص تیزنگر و همه سویه بینی چون محقق اردبیلی, که به همه چیز به دقت می نگرد و در هر مسأله ای عالمانه به بررسی می پردازد و روایات شماری از رجال حدیث را که دیگران به آنها جامه عمل پوشانده اند, سست و بی پایه می داند, امّا خود در این وادی گرفتار آمده و حکایتها و روایتهای بی پایه را پذیرفته و نشر داده و به این هم بسنده نکرده به افسانه ها مهر قبول زده است؟

دیدگاهها درباره حدیقهالشیعه

در این که آیا حدیقهالشیعه, از آن محقق اردبیلی است, یا خیر, سه دیدگاه وجود دارد:

۱ . حدیقه از آنِ محقق اردبیلی.

۲ . حدیقه از آنِ غیر محقق اردبیلی.

۳ . نبودن بخش صوفیه حدیقه از محقق اردبیلی.

حدیقه از آن محقق اردبیلی

شماری, حدیقه را از محقق اردبیلی می دانند. آنان, بر این باورند: تمام کتاب حدیقه موجود که ردّ صوفیان را در بر دارد, از نوشته های محقق اردبیلی است.

گفته می شود, نخستین منبعی که از حدیقه سخن گفته, کتاب انساب النواصب, نوشته به سال ۱۰۷۶ است. این سخن, درست به نظر نمی رسد.۱ از این روی, نخستین منبعی که درباره این بستگی سخن به میان آورده و بر آن اعتماد ورزیده, کتاب امل الآمل, نوشته شیخ حر عاملی(م: ۱۱۰۴) است.

این کتاب, که به سال ۱۰۹۷, پایان یافته, در شرح حال مقدس اردبیلی, حدیقهالشیعه را از نگاشته های او به شمار می آورد.۲

عاملی در اثنا عشریه۳ و در اثبات الهداه نیز, حدیقه را از آنِ محقق اردبیلی دانسته است.۴

به پیروی از امل الآمل, دیگران نیز چنین گفته اند, از جمله محدث بحرانی (م:۱۱۸۶) در لؤلؤهالبحرین, از عبداللّه بن صالح و استاد خود, سلیمان بن عبداللّه بحرانی, این نظر را نقل می کند.۵

صاحب ریاض العلماء, شیخ عبداللّه افندی اصفهانی (م: حدود ۱۱۲۰ ـ ۱۱۳۰) سخن امل الآمل را نقل کرده است, امّا در هنگام برشمردن, نوشته های اردبیلی, نامی از حدیقه نمی برد, بلکه از پاره ای حاشیه های ایشان بر امل الامل, نقل شده است:

(برخی گفته اند, نسبت این کتاب به اردبیلی از دروغ ترین دروغهاست.)۶

ابوعلی حائری (م: ۱۲۱۶) در منتهی المقال۷, آنچه در امل الآمل و لؤلؤه البحرین آمده نقل کرده است, بدون این که در آن شک کند.

محدث نوری,۸ محسن امین,۹ آقا بزرگ در الذریعه۱۰ و طبقات اعلام الشیعه,۱۱ محمد علی مدرس,۱۲ تنکابنی۱۳ و به قولی ملا محمد طاهر قمی۱۴ (م: ۱۰۹۸) این نظر را پذیرفته اند.

در مقدمه حدیقه الشیعه, از قول آقا محمد علی, فرزند وحید بهبهانی آمده:

(مشهور بودن بستگی این کتاب, به مقدس اردبیلی, بسان روشنایی خورشید است و انکار آن, بسان انکار میرزا مخدوم سنی در نواقض الروافض, استبصار شیخ طوسی است و نسبت دادن آن به علاّمه حلّی.)۱۵

بنابر این, نخستین کسی که از وی نقل شده, حدیقه از آن اردبیلی است, ملا محمد طاهر قمی (م:۱۰۹۸) است و منبع مهمی که مستند این نظر واقع شده, امل الامل شیخ حر عاملی (م:۱۱۰۴) است.

حدیقه را محقق اردبیلی ننگاشته

گروهی بر این نظرند که محقق اردبیلی, چنین کتابی ننوشته و این کتاب, همان کاشف الحق ملا معزالدین اردستانی است که با اصلاحهای اندک و با ضمیمه مباحثی در ردّ صوفیان, به نام: حدیقهالشیعه, توسط شخص, یا اشخاص ناشناسی منتشر شده است.

محمد باقر سبزواری (م:۱۰۹۰) برای نخستین بار, ابراز می دارد: حدیقه الشیعه از نوشته های محقق اردبیلی نیست. ملا شاه محمد دارابی شیرازی (م:۱۱۳۰) که شرحی بر صحیفه سجادیه نوشته و عمری طولانی داشته (۱۳۰سال) حدیقه را از آن محقق اردبیلی نمی داند:

(در رشحات ملاّ یوسف بهبهانی نگاشته شده: گروهی, کتاب حدیقه الشیعه را به نظر مولانا محمد باقر خراسانی رسانیدند و گفتند: مولانا احمد اردبیلی, در این کتاب, مذهب صوفیّه را ردّ کرده, شما چه می گویید؟

مولانا گفت: فهرست نوشته های مولانا احمد را دیده ام, کتاب حدیقهالشیعه در آن نبود و این کتاب, نوشته ملا معزالدین اردستانی است و نقد بر مذهب صوفیه نیز بدان افزوده شده و ملا معزالدین اردستانی, انکار صوفیه نکرده است.

ملا شاه محمد شیرازی می گفته: من ملا معزالدین اردستانی را که نویسنده حدیقهالشیعه است, دیده ام و از معزی الیه درباره حدیقه الشیعه پرسیده ام: وی کتاب حدیقهالشیعه را از آن خود دانست و از نکوهش صوفی گری هیچ نگفت.)۱۶

در طرائق الحقایق, به نقل از متمم امل الامل آقا سید ابراهیم بن امیر معصوم حسینی۱۷ آمده:

(بنابر آنچه نزد من ثابت شده است, حدیقه, از آن اردبیلی نیست.)۱۸

در همان کتاب و در مرآهالحق از دو تن: سید ابراهیم همدانی و مولانا محراب جیلانی, نقل شده:

(حدیقه, از آنِ اردبیلی نیست [و به گفته سید ابراهیم] ساخته یکی از فضلای قم است.)۱۹

صاحب روضات نیز, این بستگی را نمی پذیرد.۲۰

در حاشیه ریاض العلماء, نقل شده که گروهی از بزرگان, در این که حدیقه از آنِ اردبیلی باشد, تردید کرده اند.۲۱ سید عبداللّه موسوی جزایری تستری (م:۱۱۷۳) در اجازه کبیر خود که با همین عنوان و مقدمه آیت اللّه مرعشی نشر یافته, در این باره می نویسد:

(إلیه ینسب کتاب حدیقهالشیعه و لم یثبت. بل وجدت فیه ما یدلّ علی خلاف ذلک)۲۲

حدیقهالشیعه را به اردبیلی نسبت داده اند, ولی ثابت نشده, بلکه من شواهدی در کتاب دیده ام که برخلاف آن دلالت دارند.

بنابر این نظر, محتوای کتاب دلالت دارد که این کتاب از اردبیلی نیست و با توجه به این که در متن اجازه به این نکته تصریح شده, جای درنگ دارد.

بخش مربوط به صوفیه, از آن اردبیلی نیست

این دیدگاه را حاج محمد جعفر همدانی کبوتر آهنگی, در مرآهالحق پذیرفته و از استاد خود میرزای قمی که از وی اجازه اجتهاد دارد نقل می کند.۲۳ برای روشن شدن درستی و نادرستی هر یک از این دیدگاهها, باید دلیلهای آنان را به بوته بررسی گزارد و لازمه این بررسی, بررسی محتوای حدیقه است.

آنان که حدیقه را از آن محقق اردبیلی می دانند, کم تر به بررسی محتوایی پرداخته اند; امّا مخالفان آن در این زمینه درنگ بیشتری داشته اند و گواهانی از متن کتاب بر نبود این اثر از محقق اردبیلی, یافته اند.

قول سوم نیز مبتنی بر شواهد محتوایی است.

یادآوری, محدث نوری, بر این نظر است که کاشف الحق تحریف شده حدیقه الشیعه است و نویسنده آن, برای مال دنیا, بخشی از آغاز کتاب حدیقه و قسمت صوفیه را برداشته و به نام خویش, نشر داده است.۲۴

این, در برابر دیدگاه کسانی است که حدیقه را تحریف شده کاشف الحق می دانند که بخش صوفیه به آن افزوده شده است.

ما در این بررسی, از نسخه خطی کاشف الحق نیز استفاده می کنیم تا درستی یکی از این دو ادعا را روشن سازیم.

کتاب کاشف الحق

آقا بزرگ می نویسد:

(کاشف الحق, کتابی است فارسی از معزالدین محمد اردستانی که (هدایهالعالمین) نیز نامیده می شود و این نام در نسخه خبوشان, که در سال ۱۰۸۰ نگاشته شده, آمده است.)۲۵

نسخه خطی کتاب کاشف الحق که در کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره۱۴۰۸ وجود دارد و ما از آن استفاده می کنیم چنین معرفی شده:

(کاشف الحق از میرمعزالدین محمدبن محمد حسینی اردستانی است. دلیلهای عقلیه و نقلیه ای که در موضوع امامت حضرت امیرالمؤمنین(ع) آمده, به شرح, در یک مقدمه و یک باب [دارای دوازده فصل] و یک خاتمه, به نام ابوالمظفر ملک قطب شاه, به سال ۱۰۵۸ گردآوری شده است. مؤلف برای کتاب خود نام مخصوص برنگزیده و در نسخه ها و فهرستها به نامهای (کاشف الحق), (کاشف الاسرار), (هدیهالعالمین), (فوزالنجاح) و (مناقب قطب شاهی) خوانده شده و روی برگ نسخه حاضر, کتاب (روضهالاخیار فی معرفه الائمه الاطهار علیهم صلوات الملک الغفار) نامیده شده است.)

در پایان نسخه آمده است:

دولتش باد تا روز نشور

عمر او متصل به نفحه صور

بود پنجاه و هشت بعد هزار

که به پایان رسید این گفتار

نسخه با خط نستعلیق و در غره جمادی الاول ۱۲۲۷ پایان یافته است.۲۶

با توجه به نسخه خطی کاشف الحق و کتاب حدیقهالشیعه موجود, به بررسی محتوایی این کتاب می پردازیم و اشکالهایی را که بر بستگی حدیقه به اردبیلی شده, مطرح می کنیم, امید است که با دید انصاف و حقیقت, نگریسته شود.

بررسی دیدگاهها

با توجه به آنچه یاد شد, اینک به بررسی دلیلها و برهانهای سه دیدگاه درباره بستگی و نابستگی حدیقه به اردبیلی, می پردازیم.

حدیقه نوشته اردبیلی

شیخ حرّ عاملی (م:۱۱۰۴) در کتاب رجالی خویش: امل الآمل, حدیقه را از اردبیلی دانسته و در کتاب اثناعشریه فراوان از آن سود برده است.

از کتاب اثناعشریه استفاده می شود که حرّ عاملی در آغاز, از برخی ثقات گزارشی درباره حدیقه دریافته۲۷ و سپس از احادیث آن کتاب, بهره برده است. و در همان زمان, در انتساب حدیقه به اردبیلی تردید بوده و وی, حدیقه را از اردبیلی می دانسته و دلیلهایی بر آن اقامه کرده است:

دیدگاه شیخ حر عاملی درباره حدیقه

شیخ حرّ عاملی, در موارد گوناگون از حدیقه نقل می کند و می نویسد:

(گروهی از صوفیان و طرفداران آنان منکر قدر و منزلت مولی احمد اردبیلی هستند و شماری از آنان بر این باورند که حدیقه از اردبیلی نیست. این سخن از جهتهایی باطل است:

۱ . این که کتاب حدیقه از آن اردبیلی نباشد, پذیرفتنی نیست; قابل پذیرش نیست زیرا ناآگاهی افراد, دلیل بر نبود این کتاب از اردبیلی, نخواهد بود.

۲ . نسخه های زیاد حدیقه و شهرت آن و انتساب آن به اردبیلی نه د یگران, دلیل دیگری بر این نظر است.

۳ . سابقه ندارد در نسبت کتابی به نویسنده آن, با این که فاصله زمانی زیاد است, این گونه اختلاف شده باشد چه انگیزه ای می تواند سبب نگاشتن و پدید آوردن کتاب حدیقه و نسبت آن به عالم صالحی مانند اردبیلی باشد.

۴ . به جز صوفیه و پیروان آنان, کس دیگری منکر این انتساب نیست وانکار آنان, پذیرفتنی نخواهد بود, زیرا متهم هستند.

۵ . در کتاب, مطلبی که موجب انکار شود نیست, بلکه حدیقه کتابی تحقیقی و دقیق است که به جز کسی که کتاب به وی نسبت داده شده [مرحوم اردبیلی] دیگری شایستگی آن را ندارد.

۶ . آنچه گفته می شود که شاهد بر نادرستی انتساب کتاب به اردبیلی است بر مدعی دلالت ندارد و احتمال دارد, برخی صوفیان برای ایجاد شبهه و طعن افزوده باشند. در عین حال, موارد آن اندک شمارند و جدا از اسلوب کتاب, که در برخی نسخه ها دیده شد نه تمام آنها.)۲۸

چند نکته درباره سخنان شیخ حر عاملی

۱ . در روزگار شیخ حرّ عاملی (پیش از ۱۰۹۶) درباره نویسنده حدیقه اختلاف بوده است.

۲ . بستگی حدیقه به اردبیلی, از راه اجازه مشایخ, که روش معمول فقها بوده, به ایشان نرسیده, بلکه بسیاری نسخه های کتاب و شهرت آن, سبب شده که بگویند این اثر, از آنِ محقق اردبیلی است.

۳ . صوفیان و پیروان آنان, حدیقه را از آن اردبیلی نمی دانستنه اند و این, از آن جا ناشی شده که حدیقه, بخشی دارد علیه صوفی گرایی.

۴ . حدیقه, اثری است تحقیقی و مطلبی که برساند این اثر از آنِ اردبیلی نیست, وجود ندارد.

۵ . گویا در آن روزگار, هنوز تحقیق کاملی درباره حدیقه نشده بود که آن را کاشف الحق اردستانی بدانند. روشن است, اگر ثابت شود, بخش ضد صوفی گری کتاب, از محقق اردبیلی نیست و یا مطالبی بر خلاف تحقیق در آن راه یافته و یا شواهدی بر رد بستگی باشد, دیدگاه صاحب وسائل از اعتبار می افتد و همان پرسشی که وی طرح کرد, برای ما نیز مطرح است: چگونه کتابی با کم تر از یک قرن فاصله, این گونه درباره نویسنده اش بگو مگوست, با این که محقق اردبیلی, شاگردان بنامی چون: صاحب مدارک, صاحب معالم و ملا عبداللّه تستری داشته است (تستری, مؤسس حوزه علمیه در عصر صفوی بوده و شاه عباس, مدرسه ای به نام وی در اصفهان ساخته است)۲۹ و آیا این نشان نمی دهد که اردبیلی, چنین اثری نداشته است؟

آیا اظهار نظر محقق سبزواری (م:۱۰۹۰) که در فقه او را پیرو اردبیلی دانسته اند۳۰ و در هنگام تحصیل, هم مباحثه فرزند ملا عبدالله بوده۳۱ و مدتی شیخ الاسلام و مدیر مدرسه تستری,۳۲ به واقعیت نزدیک تر نیست که گفته است:

(در فهرست کتابهای اردبیلی, نام چنین کتابی نیامده است؟).

یا اظهار نظر سید عبدالله تستری در اجازه کبیره که می گوید:

(انتساب کتاب به اردبیلی ثابت نیست و شواهدی برخلاف آن در متن کتاب موجود است؟)

دیدگاه محدث نوری درباره حدیقه

محدث نوری, از مدافعان سرسخت بستگی کتاب حدیقه به اردبیلی است و در خاتمه مستدرک, به تفصیل بر آن, دلیل و برهان اقامه می کند:

۱ . محدث نوری, پس از نقل آنچه در امل الآمل و لؤلؤه البحرین درباره نویسنده حدیقه آمده, تلاش می ورزد, صاحب ریاض العلماء را از کسانی به شمار آورد که حدیقه را از اردبیلی می دانند و از آن جا که صاحب ریاض, در شرح حال اردبیلی, آن گاه که نوشته های اردبیلی را بر می شمارد, نامی از حدیقه نمی برد, محدث نوری, موارد دیگری از ریاض العلماء ارائه می دهد که حدیقه از اردبیلی دانسته شده است.

۲ . محدث نوری, با اشاره به مواردی که در حدیقه به دیگر کتابهای اردبیلی ارجاع داده شده و یا مطالب آن با دیدگاه اردبیلی همسویی دارد, استناد می جوید که تمام حدیقه از اردبیلی است.

۳ . برای دفاع از این نظر به اشکالهایی که خوانساری, صاحب روضات, بر این بستگی کرده پاسخ می دهد.

۴ . در پایان نتیجه می گیرد که حدیقه از اردبیلی است و کاشف الحق اردستانی, که نسخه ای از آن نزد وی بوده, حدیقهالشیعه تحریف شده است; زیرا بخشی از دیباچه و بخش صوفیه آن را برای مال دنیا, حذف کرده است۳۳.

بررسی دیدگاه محدث نوری

* این سخن محدث نوری صحیح است که صاحب ریاض, آن گاه که از تلخیص کتاب حدیقهالشیعه محمدبن غیاث الدین, یاد می کند حدیقه را از اردبیلی می داند و یا در شرح حال ابن حمزه, به تلخیص حدیقهالشیعه اردبیلی استناد می جوید,۳۴ ولی نکته درخور درنگ این است که در شرح حال اردبیلی, این نظر را تأیید نکرده و بلکه از پاره ای حاشیه های ایشان بر امل الآمل, نقل شده که شماری این بستگی را نادرست دانسته اند.

و در شرح حال اردبیلی, کتابی را از اردبیلی نام می برد, با عنوان (حاشیه بر کاشف الحق).۳۵ اگر منظور از کاشف الحق, همان کتاب اردستانی باشد, دور نیست که همان بخش ضد صوفی گری حدیقه مراد باشد. در نتیجه, کتاب حدیقه در آغاز, به عنوان حاشیه بر کاشف الحق مطرح بوده, سپس تمام آن با عنوان حدیقه به اردبیلی نسبت داده شده و یا برداشت صاحب ریاض این بوده که حدیقه, حاشیه بر کاشف الحق است و نسخه وی, عنوان مستقلی نداشته است.

در هر صورت, آنچه در ریاض, درشرح حال اردبیلی آمده, اهمیت بیشتری دارد از آنچه در ضمن شرح حال دیگران بدون توضیح ذکر شده است.

*محدث نوری, در خاتمه مستدرک بر این نظر است که نام مقدس اردبیلی در حدیقه, یاد شده و در آن, به دیگر نوشته های خود ارجاع داده که تمام مطالب ارجاعی در کتابهای دیگر ایشان وجود دارد و مواردی را بر می شمارد. در نتیجه, نمی توان در بستگی حدیقه, به مقدس اردبیلی تردید کرد.

پاسخ:

۱ . چون کاشف الحق به سال ۱۰۵۸ نوشته شده در مواردی از نوشته های اردبیلی بهره برده و تنظیم کننده حدیقه, عبارتهای آن را تغییر داده است.

۲ . تنظیم کننده حدیقه, در مواردی برای این که ثابت کند حدیقه از اردبیلی است, نام ایشان را یاد کرده که برخلاف معمول و عرف نویسندگی است; زیرا یاد نام و مشخصات وقتی است که امکان اشتباه باشد و مقدس اردبیلی در دیگر نوشته های خود, از این روش استفاده نکرده است.

اینک به بررسی مواردی که محدث نوری, اشاره کرده, می پردازیم.

ارجاع به زبدهالبیان

۱ . نخستین مورد در ارجاع به زبدهالبیان, درباره نماز جمعه است که در بخش صوفیه آمده۳۶ و نبودن آن بخش از اردبیلی, روشن خواهد شد.

۲ . در بحث صلوات بر پیامبر, سخنی را آورده که صلوات در غیر نماز چگونه است و آن گاه حدیثی را از رسول خدا(ص) درباره اهمیت صلوات نقل می آورد و ادعا می کند: این عبارت حدیقه, همانند ترجمه عبارت زبدهالبیان است, ولی با اندک دقتی روشن می شود که عبارت زبده, با آنچه در حدیقه آمده تفاوت دارد. در آن جا, نخست حدیث ذکر شده, آن گاه مسأله صلوات بر پیامبر در غیر نماز مطرح گردیده است.

برای روشن شدن تفاوت دو عبارت , آنچه در حدیقه و زبده آمده نقل می کنیم. در حدیقه آمده است:

(اما [صلوات] در غیر نماز خلاف است. بعضی گویند در هر مجلسی یک بار واجب است و بعضی بر آنند که در مدت عمر یک بار واجب است و مذهب ابن بابویه, آن است که هرگاه در نماز, آن حضرت مذکور شود, صلوات فرستادن بر او واجب است, و این اصحّ است; چه این دلالت بر رفعت شأن و احسان او می کند و ما به آن مأموریم۳۷….)

در زبده البیان, پس از نقل: (برخی گفته اند در هر مجلسی واجب است) می نویسد:

(واختار فی کنزالعرفان الوجوب کلّما ذکر و قال انه اختیار الکشّاف و نقل عن ابن بابویه و انت تعلم انه لم یفهم اختیاره ویمکن اختیار الوجوب فی کلّ مجلس مرّه إن صلّی آخراً. وإن صلّی ثم ذکر یجب ایضاً کما فی تعدد الکفاره بتعدد الموجب اذا تخلّلت وإلاّ فلا ولعلّ دلیل عدم الوجوب الاصل والشهره المستندان الی عدم تعلیمه(ص) للمؤذنین و ترکهم ذلک مع عدم وقوع نکیر لهم۳۸….)

در کنز العرفان, این دیدگاه پذیرفته شده: هرگاه نام پیامبر(ص) یاد شد, صلوات واجب است. این دیدگاه صاحب کشاف است و از ابن بابویه نقل کرده و تو می دانی که چنین مطلبی از گفته ابن بابویه, به دست نمی آید و امکان دارد گزینش دیدگاه واجب بودن صلوات در هر مجلسی یک مرتبه, اگر دیگری صلوات بفرستد و اگر صلوات فرستاد سپس نام حضرت یاد شد, باز واجب است, آن گونه که بر شمار کفاره با افزودگی شمار انگیزه ها, افزوده می گردد, زمانی که فاصله بیفتد و بدون فاصله, تکرار واجب نیست.

شاید, دلیل بر واجب نبودن صلوات, اصل عدم و شهرت باشد که مستندند به آموزش ندادن پیامبر مؤذنان را بر فرستادن صلوات و ترک صلوات آنان, بدون این که روش آنان را رد کند.

این دو عبارت, از زاویه های گوناگون تفاوت دارند که تنها به دو تفاوت آن اشاره می کنم:

الف. در حدیقه به ابن بابویه نسبت داده شده که در هنگام نماز, اگر نام پیامبر یاد شد, صلوات, واجب است; اما در زبدهالبیان قول ابن بابویه در فرستادن صلوات, اختصاص به نماز ندارد.

ب . در حدیقه, نویسنده کتاب, فتوای ابن بابویه را برگزیده است; اما در زبده البیان, محقق اردبیلی, بر این باور است که صلوات, واجب نیست.

ارجاع به رساله اثبات واجب

در کتاب حدیقه, در سه مورد به رساله اثبات واجب, یا اصول الدین مقدس اردبیلی ارجاع داده شده است: در آغاز مقدمه, ۳۹ و در پایان مقدمه۴۰ و در بخش پایانی کتاب در احوال حضرت حجت(عج)۴۱.

محدث نوری, اینها را دلیل بر نگارش حدیقه توسط اردبیلی گرفته است. این سخن محدث نوری درست نیست; زیرا اردستانی در کاشف الحق, از رساله اثبات واجب اردبیلی در هر سه مورد نقل کرده: هم در آغاز کتاب۴۲ و هم در پایان آن۴۳ تنظیم کنندگان حدیقه, عبارت: (مولانا احمد اردبیلی, در رساله اثبات واجب فرمود) را به (در رساله اثبات واجب یاد کرده ایم) و… تغییر داده اند.

با توجه به نگارش کاشف الحق در سال ۱۰۵۸, طبیعی است که نویسنده آن از کتابهای اردبیلی (م:۹۹۳) استفاده کند.

ارجاع به شرح ارشاد

در حدیقه, در شرح نزول سوره (هل أتی), عبارت حدیقه نقل شده که پس از نقل آن, نکته هایی را در این باره یادآور می شویم:

(و باید دانست که ایثار حضرت امیرالمؤمنین, علیه السلام, اقوی دلیل است بر آن که هر چند کسی صرف مال خود را در خیرات و تصدقات کند, اسرافش نتوان گفت, چه به رغبتی که در آن فعل از آن حضرت واقع شده بر نفقه کردن و تصدق نمودن, زیاده از حدّ حصر است و کدام ترغیب, زیاده بر این تواند بود که آن چهار برگزیده کردگار و خادمه ایشان, سه روز متصل روزه دارند و به غیر قرص جوی از برای افطار ایشان, چیزی نباشد و آن را هم قرض کرده باشند وباز ایشان را روزه باید گرفت و در روز دراز و هوای گرم مدینه در آن حالت که ایشان را به غیر از آب از برای سحور و افطار چیزی نباشد و بر آن بی چیزی صبر کنند و از سر آن جُو نیز در گذرند و به فقیر ومحتاج دهند و باز به آب افطار نمایند, چنانکه در شرحی که بر ارشاد فقه این فقیر نوشته, به تقریب مذکور گشته, در کتاب زکوه در تحت آیه (یسئلونک ماذا ینفقون قل العفو), انتهی.)

عبارتی که صاحب مستدرک نقل کرده, با آنچه در حدیقه موجود آمده, اندک اختلافی دارد.

محدث نوری, که در کتاب مجمع الفائده, شرح ایثار خاندان پیامبر(ص) را نیافته است, می نویسد:

(والظاهر انه (رحمه الله) کتبه فی کتاب الصدقه و هو من جمله ماضاع من شرح الارشاد۴۴…)

گویا ایشان, جریان را در کتاب صدقه شرح ارشاد نوشته که از جمله بخش نابوده شده شرح ارشاد است.

محققان خاتمه مستدرک نیز, سخن صاحب مستدرک را تصدیق کرده اند که در کتاب زکات شرح ارشاد که چاپ شده, کلام اردبیلی نیست, همان گونه که محدث نوری نوشته است.

نقد و بررسی

حقیقت آن است که محدث نوری, اگر به مقایسه کاشف الحق و حدیقه می پرداخت, اطمینان می یافت که حدیقه تحریف شده کاشف الحق است, ولی چه باید کرد با این که نسخه ای از کاشف الحق داشته, به چنین کاری دست نیازیده است.

این مورد را, یکی از مواردی می توان به شمار آورد که ثابت می کند حدیقه تحریف شده کاشف الحق است; زیرا همان گونه که خود محدث نوری یاد کرده, در کتاب کاشف الحق بحث درباره ایثار امیرالمؤمنین(ع) این گونه آغاز شده است.

(و ملا احمد اردبیلی, در شرحی که بر ارشاد فقه نوشته گفته که ایثار حضرت امیر, علیه السلام, دلیلی است قوی بر آن که هر چند کسی صرف مال خود در خیرات و تصدقات کند, اسرافش نتوان گفت…)۴۵

اردستانی, آنچه به اردبیلی نسبت داده درستی انفاق در صورت نیاز است و مستند اردبیلی در این نظر, ایثار خاندان علی(ع) است که با نیازمندی, انفاق کردند و این مطلب در کتاب زکات مجمع الفائده وجود دارد.

در پایان کتاب زکات, مقدس اردبیلی فوائدی را یاد می کند از جمله:

(انما ینبغی الصدقه من فاضل مؤنه الرجل و عیاله علی الدوام لانّ الله تعالی نهی عن التبذیز ولغیره مثل قوله علیه السلام, و ابدء بمن تعول. و فیه تأمل لما فی سوره هل أتی و غیرها مثل قوله علیه السلام۴۶…)

شایسته است که همیشه, صدقه از اضافه خرج مردو خانواده اش باشد; زیرا خداوند تعالی, از تبذیر و اسراف باز داشته و به خاطر غیر آن, مانند قول معصوم که فرمود: به نان خورانت آغاز کن.

و در این دیدگاه اشکال است, به خاطر آنچه در سوره هل اتی آمده [با این که خانواده علی(ع) نیاز داشتند انفاق کردند] و غیر این سوره از روایات….

بنابر این, سخنی که اردستانی از شرح ارشاد اردبیلی نقل کرده درست است و نیازی نیست که به کتاب موهوم صدقه مفقود شده اردبیلی مراجعه کنیم, بلکه باید یادآور شویم که شماری برای تحمیل دیدگاههای خود, حاضرند نسبتهای ناروا به شخصیتی مانند اردبیلی بدهند و آنچه را ننوشته و نگفته از آن وی بدانند.

تنظیم کننده حدیقه, نام اردبیلی را از آغاز جمله به پایان آن منتقل کرده و جمله های آن را نامفهوم ساخته و در چاپهای جدید حدیقه, بر آن و اوی افزوده اند.

(چنانکه در شرحی که بر ارشاد فقه این فقیر نوشته به تقریب مذکور گشته و در کتاب زکوه در تحت آیه (یسئلونک ماذا ینفقون قل العفو) در مجمع البیان مسطور است که (ولیس ذلک مخصوصاً بهم بل کل من یفعل ذلک یناله)۴۷

با این تغییر نیز اشکال باقی است; زیرا منظور از کتاب زکات, کتاب زکات شرح ارشاد خواهد بود که چنین مطلبی در آن نیست. و اگر ما (واو) را پس از کتاب زکات قرار دهیم و جمله را مستقل بگیریم, تا اندازه ای اشکال بر طرف می شود, ولی مشکل دیگری رخ می دهد و آن نبود چنین مطلبی در مجمع ا لبیان در شرح آیه عفو است و این یکی دیگر از اشکالهای تغییر عبارت کاشف الحق خواهد بود.

علت این اشکال آن است که تنظیم کنندگان حدیقه, بخشی از مطالب کاشف الحق را در این جا حذف کرده اند.۴۸

پاسخ محدث نوری به اشکالها

محدث نوری, پس از بیان این نکته که حدیقه از آن اردبیلی است اظهار می دارد:

(شگفت است که صاحب روضات الجنات, اشکالهایی را مطرح ساخته و در این انتساب تردید کرده است).۴۹

سخن خوانساری در روضات:

(گروهی بر این باورند که حدیقه از اردبیلی نیست و از مجلسی نیز نقل شده که ثابت نگردیده است; زیرا دلیلی بر انتساب نیست. و به جهت نقل از اشخاص ضعیفی که اثری در کتابهای معتمد ندارند, یا به جهت این که مضمون کتاب در میان شیعیان عجمی قبلی وجود دارد, به جز اندکی از مقدمه آن (آن گونه که گفته شده) یا به خاطر دوری امکان تألیف چنین کتابی با این سیاق و زبان از محقق اردبیلی که در نجف زندگی می کرده است و این, همانند دوری انتساب (تذکره الائمه) معروف, به علامه مجلسی است۵۰….)

در واقع محمد باقر خوانساری, پنج نکته را به عنوان اشکال مطرح ساخته و محدث نوری به دو اشکال آن پاسخ داده و بقیه را مهم ندانسته است.

۱ . رد بستگی حدیقه به اردبیلی از سوی علما: خوانساری بر این باور است که شماری از علمای شیعه, بستگی حدیقه را به اردبیلی ثابت ندانسته اند, گرچه نام آنان را نبرده, اما شاید نظر وی, دیدگاه محمدباقر سبزواری باشد که یاد شد و یا نظر به اظهار نظر تستری داشته باشد در (اجازه کبیره); زیرا خوانساری آن را دیده و به آن عنوان (تکمله امل الآمل) داده است۵۱ و در کلام مشایخ اجازه, چنین انتسابی دیده نشده است.

۲ . دیدگاه علامه مجلسی درباره حدیقه: در طرائق الحقایق۵۲ بیان می کند: از این که علامه مجلسی در ردّ صوفیه از کتاب حدیقه استفاده نبرده, استفاده می شود که وی, حدیقه را از اردبیلی نمی دانسته, ولی صاحب روضات, این سخن را از مجلسی ثابت نمی داند.

گویا, علامه مجلسی, در نوشته های خویش, مطلبی از حدیقه نقل نکرده; از این روی, محدث قمی هشت روایتی را که تنها در حدیقه, در نکوهش صوفی گرایان آمده, در سفینهالبحار آورده است۵۳ و برخی چنین پنداشته اند چون روایات در سفینه آمده در بحار نیز, وجود دارد.

اما علامه در عین الحیات, نام ده تن از علمای شیعه را یاد می کند که علیه صوفیه کتاب نوشته اند که از جمله آنان, مولانا احمد اردبیلی که زبدهالعلماء و المتورعین است.۵۴

گویا علامه مجلسی در این اظهار نظر, تحت تأثیر شیخ حرّ عاملی در اثناعشریه بوده که نام عالمان شیعه را آورده است.

۳ . نقل از ضعیفان: اشکال دیگر خوانساری این بود که در حدیقه از اشخاص ضعیف, نقل شده است.

محدث نوری پاسخ می دهد که نقل روایات ضعیفان برای ردّ طرف مقابل, نه تنها اشکال ندارد, بلکه در مواردی لازم است. امکان دارد ما سند روایتی را نپذیرفته باشیم, اما چون دشمن آن را پذیرفته, از آن روایت علیه وی بهره بریم و در باب معجزه و فضیلتها, در سند روایات, آسان گیرند.۵۵ سخن محدث نوری, در جای خود درست است; اما نسبت به حدیقه درست به نظر نمی رسد; زیرا تنها سخن این نیست که در حدیقه از روایات ضعیف علیه طرف مقابل استفاده شده, بلکه مطلب این است: روایاتی نقل شده که در کتابهای مورد اعتماد پیشینیان نیست و تنها در حدیقه آمده; روایاتی که از نظر سند ضعیف هستند و ربطی به قانع کردن طرف مقابل ندارند, درست معرفی شده اند و روایاتی نقل شده که در شأن ائمه نیستند به اضافه افسانه های بی اساس.

۴ . وجود کتابی همانند حدیقه: خوانساری می نویسد: گفته اند: کتابی همانند حدیقه وجود داشته که تنها در بخشی از دیباچه با حدیقه تفاوت دارد.

اگر منظور خوانساری این باشد که پیش از محقق اردبیلی چنین کتابی بوده درست به نظر نمی رسد; اما اگر نظر ایشان این باشد که پیش از این که حدیقه به دست ما برسد, چنین کتابی وجود داشته و منظور کاشف الحق باشد, دور نیست; زیرا حدیقه, همان تحریف شده کاشف الحق است, به افزوده بخش صوفیه.

اما محدث نوری, پاسخ می دهد که ما گفتیم کاشف الحق تحریف شده حدیقه است. دیدگاه, محدث نوری نقل و نقد شد و بیان گردید که نمی توان, کاشف الحق را تحریف شده حدیقه دانست, بلکه مطلب بر عکس است.

محدث نوری, دیگر اشکالها را همانند سخن کودکان می داند و از آن در می گذرد.

۵ . نثر: از اشکالهای محتوایی که خوانساری در روضات مطرح کرد این بود که چگونه امکان دارد کسی که زبان اصلی وی ترکی است و در نجف که به زبان عربی سخن می گویند, زندگی می کرده, کتابی به فارسی روان بنگارد.

صاحب مستدرک از این اشکال در می گذرد و آن را درخور جواب نمی داند; اما نکته ای که بیان شد درخور توجه است.

روانی نثر حدیقه از آن جهت است که همان کتاب کاشف الحق اردستانی است و زبان علمی در هند و دربار قطب شاهیان, زبان فارسی بوده; از این روی, قاضی نورالله شوشتری کتاب مجالس المؤمنین را به فارسی می نگارد و…

در مقدمه نسخه خطی کاشف الحق, آمده:

(این قلیل البضاعه, قلیل الاستطاعه العبد الضعیف الجانی معزالدین اردستانی را نیز به موجبِ من تشبه بقوم فهو منهم, به خاطر فاتر رسید که رساله جداگانه در اثبات امامت امام بحق و پیشوای مطلق, ساقی حوض کوثر امیرالمؤمنین حیدر, علیه صلوات الله الملک الاکبر, و نفی خلافت دیگران بنویسد…. بر وجه ایجاز و اختصار به عبارت فارسی, معرّا از تکلفات لازمه تألیفات و مبرّا از الفاظ غیر مأنوسه وارده در تصنیفات….۵۶)

روشن شد که نویسنده مقید بوده که کتاب خود را به فارسی, که زبان علمی در هند بوده, بنگارد و در متن حدیقه نیز, شواهدی وجود دارد که نشانه اهتمام به فارسی در آن دیار است.

در بحث اولی الامر, پس از نقل روایتی ازامام صادق(ع) که مراد از او لوالامر معصوم است, به عقائد اهل سنت اشاره می کند و می نویسد:

(کسی که یک سطر از گلستان و دو بیت از بوستان را نمی فهمد, چگونه می توان از او اطاعت و پیروی کرد.)

استشهاد به فهم گلستان و بوستان, حکایت از آن دارد که کتاب در محیطی نگارش یافته که این دو اثر از نظر علمی, مطرح بوده اند.

آیا در نجف, یا اصفهان و یا اردبیل به این دو کتاب, بعد علمی می دادند؟

عالمان سنی که گلستان را نمی فهمیدند, چه کسانی بودند؟

بی گمان, این متنها, در هند از کتابهای درسی بوده و این دلیل خوبی است بر تعیین مکان نگارش کتاب.

به گفته شهید مطهری, این کتابها تا پیش از تسلط انگلستان بر هند, جزو متون درسی مدارس بوده است.۵۷

نویسنده حدیقه با این توجه نوشته سنیان, این دو کتاب را نمی فهمند, تا چه رسد به قرآن و معنای اولی الامر:

(و از جمله چیزهائی که طرفگی دارد و شنیدنی است, این که به اعتقاد اهل سنت, اولی الامری که حق تعالی, کافه عباد و جمیع بندگان خود را به اطاعت و انقیاد ایشان امر فرموده, یکی سلطان روم و دیگری خان ازبک است, سبحان الله! جمعی که از فهمیدن سه سطر گلستان و دو بیت بوستان عاجز باشند, قطع نظر از آن همه فسق و فجور که از ایشان سر زده و می زند, ایشان را با محکم و متشابه و مدلولات و بینات قرآنی و منزلات آسمانی چه آشنایی.)۵۸

جالب است که بدانیم در نسخه خطی کاشف الحق, این عبارت آمده, منتهی در آن جا نام سلطان روم و خان ازبک ذکر شده است:

(یکی سلطان مراد روم و یکی عبدالمؤمن اوزبک است, جمعی که از فهمیدن سه سطر گلستان۵۹…)

این روش تنظیم کننده حدیقه است که در مواردی نکته هایی را حذف و جمله هایی می افزاید و در مواردی, عبارت را تغییر می دهد.

در موردی که در کاشف الحق, از حکومت صفویه و قطب شاهیان یاد شده, در حدیقه تنها به یاد نام صفویه بسنده شده است.۶۰

مقایسه نثر حدیقه و اردبیلی

برای این که تفاوت نثر اردبیلی, با آنچه در حدیقه و در واقع کاشف الحق آمده, به خوبی روشن شود و اشکال صاحب روضات, آشکار گردد, نمونه ای از نثر حدیقه و نثر اردبیلی را به نقل از نسخه خطی رساله اصول الدین یا اثبات الواجب اردبیلی۶۱ نقل می کنیم: در ترجمه جمله معروف عمربن خطاب, در تبریک ولایت علی(ع) در غدیر خم, در کتاب کاشف الحق و حدیقه چنین آمده است:

(و عمر بر آن هم افزوده گفت: (بخ بخ اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه) این کلمه را عرب در حال رضا و وقت تعجب استعمال می کنند, به جای یه یه در زبان عجم, یعنی یه یه امام و سردار شدی بر من و سایر مؤمنان)۶۲

در حدیقه به جای به به, پهْ په آمده است.

اما همین سخن عمربن خطاب, در اصول الدین محقق اردبیلی, با عبارت و ترجمه دیگری آمده است:

(و عمر دست حضرت امیر را گرفت و بیعت کرد و گفت:

(بخ بخ لک یا ابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه)

یعنی خوبی و نیکویی باد ترا ای پسر ابی طالب, صباح کردی و حال آن که مولای منی و مولای جمیع مؤمنین و مؤمنات.

پس باقی مردان و زنان مأمور شدند که بیعت با آن حضرت نمایند و آن حضرت را مبارک باد گویند.)۶۳/p>
آیا این دو ترجمه از آن یک شخص است؟

در حدیقه, توجه به واژه عجم شده, چون در محیط هند, به بنگارش در آمده و در آغاز, بخ بخ به فارسی معنی گردید و با آنچه اردبیلی آورده, از نظر متن عربی و ترجمه فارسی تفاوت فراوان دارد.

به جای (یه یه) (خوبی و نیکویی) آورده و جمله (صباح کردی) نشانه پیوند مترجم با زبان عربی است.

البته این بدان معنی نیست که نثر فارسی اردبیلی نامفهوم است, بلکه نشانگر تفاوت بین دو نثر است.

از آنچه تا کنون یاد شد, مشخص گردید که استدلالهای محدث نوری در بستگی حدیقه به اردبیلی, بنیان سستی دارد, بلکه محتوای کتاب در بخش غیر صوفیه ثابت می کند که حدیقه, بیانگر دیدگاههای اردبیلی نیست, بلکه با تغییر عبارتهای کاشف الحق (که نمونه آن را درباره سوره هل اتی آوردیم) آن را به نام اردبیلی منتشر کردند.

با توجه به همین نکته, می توان گفت: قول دوم صحیح به نظر می رسد و باید, دلیلهای آنان نیز مورد توجه قرار گیرد, اما از آن جا که پذیرندگان دیدگاه سوم, تنها به یکی از دیدگاههای اردبیلی استشهاد کرده اند و خود تأیید کننده نظر دوم است, به نقل و بررسی آن می پردازیم.

نبودن بخش صوفیه حدیقه از آن اردبیلی

دیدگاه دیگری که یاد شد این بود که بخش صوفیه حدیقه, از اردبیلی نیست, بلکه به آن کتاب افزوده اند این دیدگاه, از میرزای قمی (م: ۱۲۳۱) و شاگردش نقل شده است.

دلیل مهم آنان این است که در این بخش, علیه وحدت وجود, زیاد سخن گفته شده, در حالی که محقق اردبیلی, در حاشیه شرح بر الهیات تجرید قائل به وحدت وجود است.

عالم فاضل حاج محمدجعفر همدانی کبوتر آهنگی, معروف به مجذوب علی شاه (م:۲۱) ذیقعده ۱۲۳۸) از شاگردان میرزای قمی و دارای اجازه از وی و دارای نوشته های بسیار, از جمله: مراحل السالکین,۶۴ مرآت الحق و… در مرآت الحق, در بحث وحدت وجود, جریان گفت و گوی خود را با میرزای قمی بیان می کند و اظهار می دارد:

(حدیقهالشیعه از نوشته محقق اردبیلی است, اما برخلاف حاشیه تحقیقی خود بر الهیات تجرید, سخن گفته; زیرا در بحث توحید تجرید, در رد شبهه ابن کمونه یهودی, متمسک به وحدت وجود شده و در این زمینه, موافق محقق خفری و تمام بودن دلیل را بسته به آن دانسته است.

در هنگام تحصیل علوم شرعیه فرعیه, در خدمت مولانا محقق و مدقق میرزا ابوالقاسم قمی, رحمهالله علیه, سخنی طولانی از فضیلت, دقت, زهد و ورع محقق اردبیلی به میان آمد.

من گفتم: ایشان قائل به وحدت وجودند میرزا قمی, منکر آن شدند.

گفتم: این مطلب را در حاشیه الهیات تجرید گفته, آیا به نظر عالی رسیده است.

گفت: بلی در نجف اشرف حاشیه ایشان را دیده ام. چنانچه حاشیه را دارید فردا همراه خود بیاورید.

همین که به منزل رسیدم یکی از افراد محرم خود را فرستاد که موضع مسأله را معین نمایید و کتاب را به خدمت ایشان برد.

فردا که به خدمت ایشان رسیدم, اظهار تعجب و غرابت می کرد و آن را مؤید سخنی دانست که شنیده بود: که این بخش صوفیه حدیقه از اردبیلی نیست.)۶۵

این گفت و گو, در حاشیه چاپ جدید مستدرک الوسائل, نقل شده است.۶۶

دیدگاه محقق اردبیلی درباره وحدت وجود

همان گونه که در این گفت و گو, یاد شده, محقق اردبیلی در حاشیه بر الهیات شرح جدید تجرید, قائل به وحدت وجود شده است.

محقق اردبیلی, این حاشیه را در نجف در هنگامی که فرزندش این کتاب را می خوانده در روز چهارشنبه ۱۳ ربیع الاول سال ۹۸۶ به پایان رسانده است;۶۷ بنابر این, از جمله آخرین نوشته های وی به شمار می آید.

منظور از وحدت وجود در کلام اردبیلی, وحدت با جمیع اشیاء یا به تعبیر دیگر وحدت وجود با موجود نیست, بلکه ممکن است مراد, اتحاد سنخ وجود و مراتب قوه و ضعف برای آن باشد, یا مراد این است که وجود واحد, دارای تجلیهای گوناگون است.

در بحث نفی شریک از باری, می نویسد:

(هذا کله معقول اذا لم یکن الوجوب والوجود واحداً و قد مرّبل ادعی البدیهه فی انّهما واحدٌ لا بمعنی الامر المنتزع الاعتباری بل بمعنی الامر الحقیقی… و بالجمله حقیقه الواجب عین الوجود والوجود المؤکد الذی هو الوجوب واحد۶۸….)

در ادامه بحث , در پاسخ به اشکال می نویسد:

(فیندفع ایضاً بانّ الوجوب واحد فانّه وجود مؤکّد والوجود واحد کما مرّ).۶۹

این سخنان محقق اردبیلی, مؤید اظهار نظر محقق قمی است و درخور حمل بر وحدت وجود.

مخالف نبودن اردبیلی با فلسفه و عرفان

با مطالعه حاشیه اردبیلی بر الهیات شرح جدید تجرید [قوشچی] این اطمینان به دست می آید که محقق اردبیلی, نه تنها مخالف فلسفه و عرفان نیست, بلکه خود از فلاسفه بوده و عرفا را ارج می نهاده است; زیرا آن جا که سخن از عالم تر بودن علی(ع) بر دیگر صحابه مطرح شده, تمام فرق و سرچشمه بیشتر دانشها را امیرالمؤمنین(ع) می داند و درباره عرفان یا علم تصفیه باطن می نویسد:

(ومنها علم تصفیه الباطن و معلوم ان نسبه جمیع الصوفیه ینتهی الیه)۷۰

از دانشهایی که از علی(ع) سرچشمه می گیرد, دانش تصفیه باطن است و روشن است که تمام صوفیان به ایشان می رسند.

و زمانی که درباره برتری شأن و بزرگواری خاندان پیامبر سخن می گوید, استدلال می کند که از دلیلهایی که بر بزرگی مرتبت این خاندان دلالت دارد, خدمت اشخاصی مانند: بایزید بسطامی و معروف کرخی به این خاندان است.

(ومما یدّل علی علوّ شأنهم انّ افضل المشایخ و اعلاهم درجه هو ابویزید البسطامی و کان سقّاءً فی دار جعفر الصادق علیه السلام و اما معروف الکرخی فانه أسلم علی یدی علی بن موسی الرضا, علیه السلام, فکان بوّاب داره و بقی الی هذه الحاله الی آخر عمره)۷۱

و از مواردی که دلالت بر والایی خاندان پیامبر دارد, این است که گرامی ترین مشایخ صوفیه و بلند آوازه ترین آنان, به نام بایزید بسطامی سقای منزل امام صادق(ع) بود و اما معروف کرخی, به دست امام رضا(ع) مسلمان شد و دربان منزل حضرت بود و تا آخر عمر, به خاندان پیامبر علاقه مند بود.

اما در حدیقه در بخش صوفیه در موارد بسیار, از بایزید بسطامی, به بدی یاد شده و در شرح زندگانی امام صادق(ع) سقایی وی برای آن حضرت, پذیرفته نشده است.

(و سنیان بسته اند که بایزید بسطامی سقای خانه امام جعفر صادق(ع) بود و عوام این را بر او افزوده اند که: امام فرزند خود محمد را با او به بسطام فرستاد و اهل بسطام او را کشتند و بدان که این محض افتراء است و بایزید در زمان امام جعفر(ع) نبوده….)۷۲

چنانچه سخنان اردبیلی را در این جا برای ساکت کردن طرف مقابل بدانیم, کرامتی را که در زبدهالبیان در شأن سفیان ثوری نقل کرده که از عظمت خدا, در پشت مقام ابراهیم, بی هوش شد,۷۳ نمی توانیم منکر شویم; زیرا در آن جا, بحث اردبیلی درباره تفکر در خلقت و تدبر در آیات الهی است و کار سفیان ثوری را به استشهاد می گیرد.

اما در حدیقه, از سفیان ثوری, به بدی یاد گردیده است.۷۴

امّا فلسفه, محقق اردبیلی فلسفه را در اصفهان فراگرفته است۷۵ و از حاشیه وی بر تجرید نیز این مطلب استفاده می شود.

اما دربخش صوفیه۷۶ و بخشهای دیگر حدیقه,۷۷ از فلاسفه به بدی یاد شده و آنان دشمن دین معرفی شده اند.

این اظهار نظر در کاشف الحق وجود داشته۷۸ و در حدیقه نیز, پابرجا شده است.۷۹ اما اردستانی بر اساس توجهی که به نثر فارسی داشته, به اشعار عرفاء استناد می کرده که در سرتاسر حدیقه این اشعار, حذف شده اند.۸۰

بنابر این, نه تنها بخش صوفیه, بلکه دیگر بخشهای کتاب نیز از اردبیلی نیست و چون نویسنده بخش صوفیه, ناشناخته است, احادیث آن, درخور اعتماد نخواهد بود, مگر این که در کتابهای معتبر پیش از حدیقه وجود داشته باشند.

ممکن است در پاسخ به آنچه یاد شد گفته شود که محقق اردبیلی, حدیقه را پس از شرح تجرید نگاشته و از آخرین نوشته های اوست. در نتیجه, حدیقه ناسخ تمام دیدگاههای گذشته وی است! این سخن درست نیست; زیرا:

نخست آن که: حدیقه برخلاف کتابهای اردبیلی, تاریخ پایان تدوین ندارد که چنین ادعایی بر فرض درستی بستگی پذیرفته شود.

دو آن که: برابر نظر کسانی که حدیقه را از آن اردبیلی می دانند,در حدیقه به تمام کتابهای مهم اردبیلی ارجاع داده شده اما به شرح تجرید هیچ اشاره ای نگردیده, پس معلوم می شود شرح تجرید, از آخرین نوشته های اردبیلی است.

سه آن که: اگر اردبیلی از آنچه پیش تر گفته, برگشته و حدیقه از آخرین نوشته های او بود, بایسته بود که اشاره می کرد, آن گونه که چند سطر پیش از (باب در ذکر مذاهب صوفیه) بدون هیچ مناسبتی آمده که اگر پیش تر, قرب الاسناد را دیده بودم, به گونه ای روشن تر درباره نماز جمعه سخن می گفتم.

چهار آن که: مخالفتی که در حدیقه با فلسفه و عرفان شده, بر هیچ روی, با مشرب اردبیلی در مجمع الفائده و زبدهالبیان و حاشیه تجرید سازگار نیست.

نابستگی حدیقه به اردبیلی

با توجه به سست بودن دلیلهای دیدگاه نخست که حدیقه از آن اردبیلی است و درستی دیدگاه دوم, دلیلها و شواهدی را که بر نابستگی دلالت دارند, نقل می کنیم و همان گونه که پیش از این یاد شد, در ضمن, این ادعا نیز, مطرح خواهد گردید که حدیقه همان کاشف الحق اردستانی است که با دگرگونیهای اندک, به اضافه بخش صوفیه, به نام اردبیلی منتشر شده است.

آنچه در این بحث, برآنیم, بررسی محتوایی کتاب و بیرون آوردن دلیلها و شواهد از متن آن است.

یادآوری: پاره ای شواهد, به تنهایی درخور ارائه نیستند; اما تأیید کننده این نظرند.

باید توجه داشت, آنان که حدیقه از آن اردبیلی می دانند, تمام حدیقه را از وی می دانند و اهمیت حدیقه از نظر آنان, بخش مربوط به صوفیه است; از این روی, در مقام استدلال, ما, به تمام حدیقه استناد خواهیم کرد.

نگارش حدیقه پس از اردبیلی

مهم ترین دلیلی که بستگی حدیقه را به اردبیلی نیست می سازد, نگارش حدیقه پس از اردبیلی است.

تنظیم کنندگان حدیقه, با این که تلاش بسیار ورزیده اند که نگارش کتاب را با زمان محقق اردبیلی, هماهنگ سازند و از این روی نام قاضی نورالله شوشتری را هرجا در کاشف الحق بوده حذف کرده اند,۸۱ به طور کامل در این طرح خود موفق نبوده اند و شواهدی به جای گذاشته اند که بستگی کتاب را به محقق اردبیلی, نیست می کند. این دلیلها, هم در بخش صوفیه و هم در بخشهای دیگر کتاب, دیده می شوند.

۱ . منابع: در باب منابع, بیشتر از کتابهای پیش از اردبیلی نقل شده و در مواردی از کتابهایی استفاده شده که زمان نگارش آنها, با دوران محقق اردبیلی فاصله اندک دارد و امکان نقل از آنها را بعید می نماید, مانند کتاب صواعق ابن حجر هیتمی۸۲ (م:۹۷۴) که در مکه نگارش شده۸۳ و قاضی نورالله شوشتری (م:۱۰۱۹) بر آن نقدی نگاشته است.

در موردی دیگر روایتی را در نکوهش صوفیه نقل کرده که به نظر می رسد, منبع وی, بحارالانوار علامه مجلسی بوده است.

(و دیگر آن که این گروه و مایلین و معتقدین ایشان, چنانکه در حدیث وارد است, سه طایفه اند: گمراهان و فریبندگان و غافلان و به روایت بحار, عوض عبارت غافلان احمقان واقع است و در حدیث دیگر, به جای آن کلمه جاهلان مذکور است.)۸۴

تعبیر بحار در این جا به طور دقیق مشخص نیست, آیا کتاب بحارالانوار منظور است, یا چیز دیگر. اگر آن را بحارالانوار بدانیم که ظاهر آن هم, همین را می رساند, و با توجه به این که چنین حدیثی در بحارالانوار وجود ندارد, تنظیم کنندگان کتاب خواسته اند علامه مجلسی را که مخالف صوفیه بوده, هماهنگ با دیدگاه خود معرفی کنند و این که تنظیم حدیقه در هنگام نگارش بحارالانوار بوده که مدتی طول کشیده است; زیرا تاریخ تنظیم فهرست بحار در سال ۱۰۷۰ به پایان رسیده۸۵ و تنظیم و تدوین نهایی آن از این تاریخ آغاز شده است و برابر اجازه هایی که از علامه به جای مانده, در سال ۱۰۷۷ بحارالانوار کامل شده است.۸۶

با توجه به این که حدیث در بحار الانوار وجود ندارد و با توجه به زمان نگارش بحار الانوار, دیدگاه برخی از محققان که نگارش حدیقه را بین سالهای ۱۰۷۰ تا ۱۱۰۰هـ (فوت علامه مجلسی) می دانند,۸۷ صحیح به نظر نمی رسد; زیرا اظهار نظر محقق سبزواری (م.۱۰۹۰) درباره حدیقه نشان می دهد که کتاب پس از نگارش کاشف الحق ۱۰۵۸, در بین سالهای ۱۰۷۰ تا ۱۰۹۰ بوده است.

و این احتمال نیز وجود دارد که در این نسخه اشتباه شده باشد. نکته دیگر این که: چند صفحه بعد, همین حدیث را به نقل از ابن حمزه و شیخ مفید که به اسانید صحیح به نویسنده کتاب رسیده, از امام رضا(ع) نقل و به خاطر دوری از به درازا کشیدن, از یاد کرد سند آن خودداری می ورزد:

(لایقول بالتصوف احد الا لخدعه اوضلاله او حماقه و امّا من سمّی نفسه صوفیاً لتقیه فلا اثم علیه)۸۸

کسی به تصوف نمی گراید, مگر برای فریب یا از جهت گمراهی یا حماقت و اما کسی که خود را از باب تقیه, صوفی می نامد, گناهی بر او نیست.

۲ . مبارزه با صوفی گری: اهمیت حدیقه در بحث ضد صوفیه آن است. بحثی به این شرح, در شرح زندگانی امام صادق(ع), بدون زمینه اجتماعی و نیاز بسیار, درخور تصور نیست. این حاشیه بیش از پنجاه صفحه کتاب را گرفته, در حالی که کتاب اصول الدین, یا اثبات واجب محقق اردبیلی, بیش از بحث صوفیه حدیقه نیست. بنابر این نگارش چنین مطالبی, حکایت از نیاز بسیار اجتماعی است. این در حالی است که تقریباً همزمان با محقق اردبیلی, قاضی نورالله شوشتری (م:۱۰۱۹) در مجالس المؤمنین بحث دراز دامنی در مقامات صوفیه و اقطاب آنان دارد و ابو محمد علی بن عنایت الله فقیه و عارف شیعی که نزد محقق کرکی و پدر شیخ بهایی درس خوانده, کتابی به نام (روضهالعارفین) به فارسی نگاشته, دارای نه باب, در بیان حقیقت تصوّف و مقامات سالکان و آداب سلوک. وی به سال۱۰۱۱زنده بوده است.۸۹

و شیخ بهائی(م:۱۰۳۰) که در مرکز حکومت صفویه و همروزگار شاه عباس بوده است, عنوان (کشکول) را برای کتاب خود بر می گزیند و در آن از روش و حکایتهای مشایخ صوفی فراوان نقل می کند, بدون این که بر آنان خرده بگیرد و تنها در یک مورد, سخنی از زمخشری در نقد صوفیان آورده که محدث قمی آن را در سفینهالبحار نقل کرده۹۰ و حدیثی را که برخی گفته اند: در کشکول در نکوهش صوفیه است, در آن کتاب نیافته۹۱ و ما نیز آن حدیث را نیافتیم.

افزون بر این, عبدالله افندی اصفهانی, کتابی را به نام: تأویل الآیات, به شیخ بهایی نسبت می دهد که بر روش صوفیه نگاشته است.۹۲

محمد تقی مجلسی (م:۱۰۷۰) مکاتبه هایی درباره تصوف با ملا محمد طاهر قمی (م:۱۰۹۸) داشته است.۹۳ از این روی, علامه مجلسی, در رساله اعتقادات خود, پدر خویش را از گرایش به صوفیه بری می داند و بر این باور است که زهد و ورع وی, سبب بستگی وی به صوفیه گردیده و هدف او, هدایت گمراهان بوده است.۹۴ و از سخنان اردبیلی, در حاشیه بر شرح تجرید قوشچی و زبدهالبیان, گرایش به زهد و ساده زیستی که تصوف نامیده می شده, استفاده می شود.

از آنچه در بخش صوفیه حدیقه آمده, چنین استفاده می شود که کتاب در دوران مبارزه با صوفی گری و پس از رواج عقائد مسیحیت و فرنگیان در ایران تنظیم شده است; زیرا در این کتاب, هم از (فرنگیان) انتقاد شده و هم از صوفیان. ورود نخستین گروه از مبشران مسیحی به ایران, در سال ۱۰۱۰, رخ داد۹۵ و مبارزه با صوفیان و نقطویان که قائل به وحدت وجود بودند, توسط شاه عباس, در سال ۱۰۰۱ به بعد شدت گرفت۹۶ و از سال ۱۰۶۰ به بعد, به خاطر مبارزه عالمان با صوفیان, فراگیر شد.۹۷

با توجه به این واقعیتها, عبارت حدیقه را که در ردّ نخستین گروه صوفیه, که همانا وحدتیه باشند, مطالعه می کنیم:

(وایضاً باید دانست که اکثر ملحدان گفت و گوهای این فرقه را سپرو گریزگاه بد اعتقادی والحاد خود کرده اند, چنانکه در حدیث اشاره به آن شد و گذشت. پس شیعه باید به سخن بعضی از متعصبان و برخی از غافلان, بلکه به قول جمعی از گمراهان و بد اعتقادان از راه نرود که در مقام توجیه و تأویل گفت و گوهای زشت این طایفه درآمده اند و دین اسلام و کیش فرنگیان را به تأویلات غوایت آیات یکی کرده اند و به سبب این تأویلها, بسیار کس را از سفها به وادی الحاد انداخته اند و عجب است که این جماعت, گفت و گوهای محمود پسیخانی را تأویل نکرده اند و به همه حال مؤمن باید که اعتقاد کند که قائل به حلول شدن و دم از اتحاد و وحدت وجود زدن, کفر است و نیز شیعه باید بداند که هر وجه که حلولیه و اتحادیه و وحدتیه در باب خدایی خود و مشایخ خود و سایر موجودات می گویند, به عینه همان وجه را نصاری در باب خدایی حضرت عیسی(ع) و غلات شیعه در باب خدایی علی, علیه السلام, و بعض دیگر از ائمه هدی, علیهم السلام, می گویند.)۹۸

از این فراز, دو نکته برای زمان نگارش کتاب استفاده می شود:

۱ . کتاب در زمان رواج عقاید فرنگیان و نصارا و توجیهای آنان تنظیم شده که مربوط به روزگار شاه عباس به بعد است.

۲ . مبارزه علیه عقائد نقطویان که از پیروان محمود پسیخانی شمرده می شدند.

و هیچ یک از این دو جریان, در زمان محقق اردبیلی شدت نداشته است. افزون بر این, پیش تر یاد شد محقق اردبیلی, از کسانی است که به وحدت وجود, باور داشته است.

داستان فوت میرزا مخدوم

از دلیلهای مهمی که نشان می دهد, حدیقهالشیعه همان کاشف الحق است و پس از فوت اردبیلی (م:۹۹۳) تنظیم شده, نقل جریان فوت میرزا مخدوم شریفی (م:۹۹۵هـ) در این کتاب است.

در بخشهای پایانی کتاب, در بحثی که راجع به ایجاد کینه و دشمنی دارد, انگیزه نخستین آن را ابلیس و انگیزه دوم آن را حسد و انگیزه سوم آن را حبّ جاه می داند و می نویسد:

(ثالثاً: سبب مخالفت و عداوت مردمان, حب جاه و منصب و دوستی دنیا و ریاست و حکومت دنیاست; چه می گویند و فکر می کنند که این نقد است و حکایت بهشت و دوزخ و کتاب و حساب, نسیه و هیچ عاقل نقد را به نسیه ندهد, چنانچه میرزا مخدوم شریفی مشهور, که در مکه مشرفه منصب نقابت و خطابت داشت و اظهار تسنن تا به حدی می کرد که نواقض الروافض نوشت و در آن جا چیزی چند ذکر نمود و افتراها کرد که هیچ ناصبی نکند و نگوید.

در حال مردن, به محرمی وصیت کرد که مرا غسل و کفن و دفن به روش امامیه خواهید کرد و آن مرد گفت: تو هرگاه به این عقیده بودی آنها را چرا می گفتی و می نوشتی آهی کشیده اشک به چشم آورده گفت: حبّ جاه, حبّ جاه.

p>
سه بار این بگفت و جان سپرد.)۹۹

با توجه به این که نویسندگان و مورخان بر این نظرند که نویسنده نواقص الروافض, میرزا مخدوم شریفی, در مکه, به سال ۹۹۵, پس از اردبیلی فوت کرده است,۱۰۰ چگونه می توانسته لحظه های آخر عمر وی, در حدیقه یاد شود.

نقل واقعه, نشان می دهد که تنظیم حدیقه سالها بعد بوده و نویسنده حدیقه از این نکته غفلت کرده است.

ضعف علمی

از مواردی که نشان می دهد, حدیقه از آن محقق اردبیلی نیست, ضعف بنیه علمی در اصول و رجال است. با این که اردبیلی, مردی محقق و نکته سنج بوده, در پاسخ از حدیث مجعول: (اقتدوا بالذین من بعدی ابی بکر و عمر) در حدیقه و کاشف الحق چنین آمده است:

(یکی آن که در علم اصول, مقرر شده است که سکوت در معرض بیان, افاده حصر می کند و چون در این جا نام علی و عثمان مذکور نشده, پس لازم می آید که آن هر دو, امام نباشند و اقتدا به ایشان نتوان کرد.)۱۰۱

در علم اصول, چنین قاعده ای برای حصر ذکر نشده و برای چنین جمله هایی مفهوم قائل نیستند, تا حصر آن را بپذیرند و مفهوم حصر را در ادات: الاّ, انّما, لاء نفی جنس همراه با الاّ, بل در مواردی و قاعده (تقدیم ما هو حقه التأخیر یفیدالحصر) جست و جو می کنند.۱۰۲

البته امکان دارد, جمله بر اختصاص دلالت کند, امّا دلیل حصر نخواهد بود. افزون بر این, محقق اردبیلی در حاشیه بر شرح تجرید قوشچی,۱۰۳ سه پاسخ از این حدیث داده و در هیچ یک از پاسخهای خود, به چنین قاعده ای استناد نجسته است, حتی پاسخهای وی, با پاسخهای دیگر حدیقه تفاوت دارند.

ضعف رجالی

محقق اردبیلی, در مجمع الفائده والبرهان, دقت بسیار در بررسی سند روایات دارد و روایات شماری از راویان را, ضعیف می شمارد.۱۰۴

شاگردان وی:

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.