پاورپوینت کامل موضع واقع بینانه مقدّس اردبیلی در برابر شاهان صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل موضع واقع بینانه مقدّس اردبیلی در برابر شاهان صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل موضع واقع بینانه مقدّس اردبیلی در برابر شاهان صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل موضع واقع بینانه مقدّس اردبیلی در برابر شاهان صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۱۵
محقق اردبیلی, همزمان با شکل گیری حکومت صفویه, در آغاز قرن دهم هجری, چشم به دنیا گشود و در سال ۹۹۳هـ. ق. چشم از دنیا فرو بست. وی هم روزگار چند تن از پادشاهان صفوی بوده و بیشتر عمر خود را در دوران شاه طهماسب, دوّمین حاکم صفوی گذرانده است.
در آغاز قرن دهم هجری, پراکندگی بر ایران حکمفرما بود و در گوشه و کنار, حکومتهایی سر برآورده بودند: بر ارمنستان, الوند میرزا آق قویونلو حکم می راند و سلطان مراد آق قویونلو, بر عراق عجم حکومت می کرد. شماری از شاهزادگان آق قویونلو, به گونه مستقل, در فارس, یزد, کرمان, عراق عرب و دیار بکر, بر سریر قدرت بودند. در خوزستان نیز حکومت در دست خاندان مشعشع بود. ابرقو و کاشان و سمنان و سیستان امیران مستقّل دیگری داشتند. در مازندران بیش از ده سلسله حکومت می کردند. در گیلان, در ناحیه لاهیجان, بیه پیش و در دشت, بیه پس و در طالش سه حکومت محلّی دیگر وجود داشت.
در خراسان, افغانستان و ترکمنستان دولت تیموری سلطان حسین بایقرا حکومت داشت. در بلخ و قندهار نیز امیران دیگری مستقر بودند که تنها در نام, از سلطان حسین پیروی می کردند. از میان حکومتهای یاد شده, حکومت آق قویونلو و تیموریان در خراسان از دیگران نیرومندتر بودند, ولی هر دو دولت در پایان قرن نهم هجری بر اثر جنگهای داخلی ضعیف و در معرض خطر حمله مخالفان مقتدر قرار گرفتند. دولت آق قویونلو را عثمانی و حکومت تیموریان را ازبکان چادرنشین, به رهبری محمّدخان شیبانی, تهدید می کردند. بخشی از سرزمینهای تیموریان, به وسیله شیبک خان, در آسیای میانه تصرّف شده بود.۱
آشفتگی اوضاع ایران و موقعیت خانوادگی شاه اسماعیل صفوی و زمینه سازی اجداد او, سبب شد که مردم به او بگروند و در سال ۹۰۷ هجری, قدرت به دست وی سپارند.
با شکل گیری حکومت صفوی, پراکندگیها, به تدریح از بین رفت. حکومتهای محلّی یکی پس از دیگری از قدرت افتادند و تنها امیرانی توانستند به موجودیت خود ادامه دهند که از تأیید شاهان صفوی برخوردار بودند.۲
شاه اسماعیل, در نخستین اقدام خود تشیع را به عنوان مذهب رسمی اعلان کرد:
(به دارالسلطنه تبریز رسیده بر تخت پادشاهانه تمکن یافت, شعار مذهب حقّ اثنی عشر, علیهم السّلام, ظهور یافت. فراز منابر به خطبه امامیه و القاب سامیه زینت پذیر گشته وجوه دنانیر به کلمه طیبه: لااله اِلاّ اللّه و محمد رسول اللّه و علی ولیّ اللّه و اسم آن سامی بر گزیده آله سکّه و آرایش یافت.)۳
شاه طهماسب نیز, همین که بر تخت سلطنت نشست, خود را بنده شاه ولایت خواند و برای ترویج مذهب شیعه حرکتهایی را آغاز کرد.۴
همین سیاست مذهبی, از سوی دیگر شاهان صفوی, پی گیری شد.۵
در این مقال, بر آنیم که موضع محقق اردبیلی را در برابر شاهان, روشن کنیم و پیش از پرداختن به این موضوع, بایسته است به دو پرسش زیر, به گونه ای دقیق و عالمانه پاسخ داده شود و آن گاه مسأله اصلی به بوته بحث گذارده شود:
۱ . انگیزه رسمیت شیعه از سوی شاهان صفوی چه بوده است؟
۲ . عالمان شیعه با شاهان صفوی چگونه برخورد کرده اند؟
انگیزه شاهان صفوی از رسمی شناختن شیعه
انگیزه رسمیت شیعه در زمان شاه اسماعیل و پس از او, هنوز مورد بررسی کامل قرار نگرفته است, ولی بی گمان, انگیزه های زیر, در این مقوله نقش داشته اند:
۱ . انگیزه مذهبی: خاندان صفوی, در شرق آذربایجان می زیستند و از احترام ویژه ای در نزد شاهان و مردم برخوردار بودند.۶
درباره مذهبِ شیخ صفی الدّین و مریدان او اختلاف است;۷ امّا در تشیّع جانشینان او, بویژه از سال ۸۳۰ به بعد تردیدی وجود ندارد.
بسیاری از پیروان خاندان صفوی, ترکمانانی بودند ساکن: اناطولی, شام, دیار بکر و کناره های جنوب غربی مازندران, که به قبیله های بسیاری تقسیم می شدند. این قبیله ها شیعه بودند و در اوضاع آسیای صغیر و بخشی از ایران نیز تأثیر داشتند.۸
شیخ جنید, برای تشکل پیروان و تبلیغ شیعه اثنی عشری, راهی دیار بکر شد, ولی پیش از آن, مدّتی را در (اربل) گذراند و با دختر یکی از مشایخ صفوی ازدواج کرد. تبلیغ او از تشیع, سبب اختلاف او و پدرزنش شد.
وی, همچنین مدتی را در حلب و نزدیکیهای آن و شام از تشیع تبلیغ می کرد. تبلیغات او در حلب و شام نیز واکنش حکمرانان منطقه را به دنبال داشت. شماری از یاران او کشته شدند و خود وی مورد پی گرد قرار گرفت. پس از آن, به دیار بکر رفت و در آن جا, با خواهر ازون حسن, که این منطقه را زیر نفوذ خود داشت, ازدواج کرد.۹
پس از آن که شیخ جنید در جنگ با امیر خلیل شیروانشاه, کشته شد, شیخ حیدر جانشین پدر شد. شیخ حیدر که به خونخواهی پدر, برآن شد از شیروان بگذرد و گرجستان را تسخیر کند که کشته شد.
او, کلاه, یا تاجی دوازده ترک به رسم و نشانه شیعه دوازده امامی, یا تاج حیدری برای پیروان خود ترتیب داد.۱۰
سلطان حیدر و جانشین وی, سلطان علی, به همان شیوه سلطان جنید, تبلیغ و مبارزه کردند و کشته شدند.۱۱ از میان فرزندان حیدر, اسماعیل خود را به گیلان رساند و با راهنمایی هواداران شیعی خود, به آسیای صغیر رفت و در بازگشت, با گروه بسیاری از پیروان خاندان صفوی به ایران آمد و اردبیل و تبریز را به یاری آنان, در اختیار گرفت.
۲ . جایگاه شیعیان: پیش از صفویان, تسنن مذهب رسمی همه دولتهای ایران بوده است. به استثنای امارتهای گیلان و مازندران, که به گونه رسمی شیعه بوده اند۱۲, آغاز عهد تیموری, برای ترویج تشیع موقع مناسبی بود. عالمان شیعی از این فرصت به خوبی بهره بردند و موقعیت شیعه را گستردند و استوار ساختند.۱۳
حمداللّه مستوفی, درباره شهرهایی که در قرن هشتم, بیشتر مردمان آنها شیعه بوده اند, می نویسد:
شیعیان در عراق عرب, در نواحی کوفه, بصره, حلّه اکثریت داشته اند.۱۴
در نواحی غرب ایران: ری, آوه, قم, اردستان, فراهان و نهاوند نیز این چنین بوده است.۱۵
در ساوه, سنیان شافعی حکمفرما بودند و در اطراف آن, شیعیان امامیه.۱۶
در کاشان, شیعیان امامیه در شهر و سنیّان در روستاهای اطراف اکثریت داشتند.۱۷
اکثریت مردم گرگان نیز, شیعه بودند.۱۸
مستوفی, درباره مردم گیلان و مازندران اطلاعی به دست نمی دهد, ولی از منابع دیگر, به دست می آید که در آن مناطق, به جز شماری اندک در شهر, همگان از شیعیان امامیه بوده اند.۱۹
مستوفی, در خراسان تنها نام یکی از مناطقی که شیعیان در آن بیشترین جمعیت را داشته اند نقل می کند و آن بیهق است و شهر مهم آن سبزوار.۲۰
به گفته نامبرده, در چند ناحیه کوههای البرز, مانند: دیلم, طوالش, رودبار و… شیعیان امامیه و اسماعیلیه بیشترین جمعیت را داشته اند.۲۱
مستوفی درباره مذهب و باورهای دینی برخی از نواحی, مانند: خوزستان, کرمان, و سیستان اطلاعی به دست نمی دهد.
پطروشفسکی پس از نقل گفتار مستوفی می نویسد:
(می توان حدس زد که در بسیاری از جاها و بویژه نقاط روستایی نشین, افراد مردم باطناً شیعه بوده, ولی ظاهراً و رسماً تقّیه کرده خویشتن راسنّی معرّفی می کرده اند.)۲۲
همو, پس از آن که پاره ای از شهرهایی را که اهل تسنّن در آنها بیشترین جمعیت را داشته اند نام می برد, می نویسد:
(با این وصف, رنگ عقیدتی نهضتهایی که در عین حال علیه فاتحان مغول و بهره کش فئودالی بر پا شده بود, همانا تشیّع شمرده می شد. حتی اگر فرض کنیم شیعیان در قرن هشتم و نهم هجری, در اقلّیت بوده اند باید اذعان کرد که این اقلیّت, به هر تقدیر مهمّ و فعال و از حسن توجه روستاییان و لایه های پایین شهری برخوردار بوده است.)۲۳
وی, پس از گفتار بالا, به چندین قیام و نهضت اشاره می کند و نتیجه می گیرد که تشیع در قرنهای هشتم و نهم, عقیده مشترک همه این قیامها بوده است.۲۴
از نوشته های تاریخ نویسان, داخلی و خارجی بر می آید که شرایط مذهبی در ایران آن روز, به گونه ای بوده است که بیشتر مردم, هوادار تشیع و آرمانهای انقلابی آن بوده اند. حتی بسیاری از آنان که شیعه نبوده اند, نهضتهای شیعی را به حال خود سودمندتر دانسته و بدان گرایش داشته اند:
(شیخ صدرالدّین, فرزند و جانشین شیخ صفی الدّین که می خواست نفوذ خویش را بر توده های مردم حفظ کند,به فرقه میانه رو شیعه, یعنی امامیه پیوست. مذهب شیعه در قرنهای هشتم و نهم, در میان روستائیان و بی نوایان شهری, رواج داشت.)۳۵
سخنان بالا و همچنین اعلان رسمی بودن شیعه توسط شاه اسماعیل, در نخستین روزهای قدرت خویش,۲۶ خود شاهد گویایی است بر این که شیعیان, حتّی پیش از حاکمیت صفویه, از چنان موقعیت و نفوذی برخوردار بوده اند که سبب شده شیخ صدرالدین, به شیعه بپیوندد و شاه اسماعیل در نخستین اقدام خود, رسمی بودن مذهب تشیع را اعلام کند.
۳ . پایداری در برابر حاکمان مخالف: حکومتگران صفویه, در محاصره جدّی حاکمان سنّی متعصب بودند. در غرب ایران, با عثمانیان و در شرق ایران, با ازبکهای مهاجم رو به رو بودند. دور نگهداشتن ایران از گسترش خواهی عثمانیان و تهاجم ازبکهای متعصب, ایجاب می کرد که تا شاهان صفوی, مذهبی مخالف مذهب حاکم بر عثمانی و قلمرو ازبکها برگزینند و آن مذهب شیعه بود. برای تبیین مسأله, اشاره ای به گسترش خواهی عثمانیان و تهاجم ازبکها مفید و مناسب می نماید.
عثمانیان, پیش از حکومت صفویه, در اندیشه پیوستن ایران به عثمانی بودند. گرایشهای توسعه طلبانه آنان سبب شده بود که آق قویونلوها, به رهبری ازون حسن, با جمهوری ونیز, پیمان اتحاد علیه عثمانیان ببندند و همچنین تلاش کنند که با مجارستان و دیگر دولتهای غربی نیز, متحد شوند.۲۷
پس از تشکیل دولت صفویه, چند سالی روابط حسنه بود۲۸; امّا پس از آن که سلطان سلیم, بر تخت نشست, سیاست گسترش خواهی عثمانیان را با شعار دفاع از مذهب حقّه سنّی علیه شیعیان بد دین آغاز کرد.۲۹
وی پس از کشتار چهل هزار شیعه فعال آسیای صغیر, با دولت صفوی وارد جنگ شد.۳۰ این جنگ, که در منطقه چالدران رخ داد, به شکست شاه اسماعیل انجامید و تبریز به اشغال نیروهای عثمانی درآمد, ولی به سبب شورشِ (ینی چریها) که به شیعه گرایش داشتند و همچنین به علّت حمله جدید قزلباشان, عثمانیان, پس از هشت روز, عقب نشینی کردند و آذربایجان و عراق عرب, هم چنان در دست صفویه باقی ماند.۳۱
در سالها و دوره های بعد نیز, عملیات جنگی ادامه یافت و پیروزی, گاه بهره این و گاه بهره آن می شد.۳۲
افزون بر این, در عهد شاه اسماعیل و شاه طهماسب و دیگر شاهان صفوی, متحدان عثمانیان,۳۳ یعنی ازبکها, بارها به ایران لشکر کشیدند.۳۴ شاهان صفوی, برای دفع این شبیخونها, به شیعیان شجاعی که سالهای سال از سنیان حاکم ستم دیده بودند, نیاز داشتند; از این روی, به آنان و عالمان شیعی نزدیک شدند و از سوی آنان در راه نیرو دادن به بنیه ملّی و ایستادگی در برابر دشمنان, یاری شدند.
ادوارد برون, می نویسد:
(سلاطین صفویه, بر حسب نظریات سیاسیه و ضدیتی که با عثمانیه داشتند, بیشتر قوای خود را صرف مذهب شیعه و تشویق علمایی که از اصول و قوانین این مذهب, اطلاعات کامله داشتند می نمودند.)۳۵
تکیه صفویان بر بُعد تبرای تشیع نیز, برای استوار ساختن پایداری در برابر تهاجم بنیان برافکن عثمانیان و ازبکها بود. رو در رویی که بین عثمانیان و صفویان پیش آمده بود, هر دو را بر آن می داشت که از هر وسیله ممکن, علیه یکدیگر استفاده برند. پادشاهان عثمانی, گماشتگان خود را پاشا (پادشاه) و پادشاهان صفوی, پیشخدمتان دربار را سلطان صدا می زدند.
۴ . ایجاد وحدت سیاسی: ایجاد وحدت سیاسی در میان قومها و ملیتهای گوناگونی که دارای فرهنگ و زبان و عادتهای متفاوتی بودند و قلمرو دولت صفوی را تشکیل می دادند, تنها به وسیله مذهب امکان پذیر بود و به دلیلهایی که در پیش آوردیم و آن, جز تشیع نمی توانست باشد.۳۶
شاه اسماعیل, به خوبی دریافت که دیگر نمی توان بر رابطه مرید و مرادی صوفیانه, که طبیعت آن پرهیز از دنیا و سیاست است, تکیه زد و یک قدرت سیاسی منسجمی را سامان داد. از سوی دیگر, شاه جدید و مرشد قدیم, برای اداره جامعه اسلامی به شریعت و قوانین فقهی نیاز داشت; چرا که همه مردم صوفی مشرب نبودند, تا نیازی به قانون و شریعت نداشته باشند; از این روی, مذهب شیعه به رسمیت شناخته شد و کتاب (قواعد الاسلام) علامه حلّی اساس کار قرار گرفت و بدان عمل شد.۳۷
با توجه به انگیزه های یاد شده, شاهان صفوی به تشیع بهای بسیار می دادند و به عالمان شیعی میدان عمل.
عالمان شیعی و شاهان صفوی
شاهان صفوی, بی گمان فاسد بودند و ستم پیشه و هرگز شایستگی آن که حاکم اسلامی خوانده شوند و عالمان شیعی با آنان در پیوند باشند, نداشتند. ولی این داوری زمانی ساز می آید که آنان را با اسلام راستین و حکومت اسلامی بسنجیم; امّا اگر آنان را با عثمانیان فاسد و شیعه کش۳۸ و اروپای آزمند بسنجیم, آن گاه داوری ما فرق می کند.
متأسفانه ما در داوریهای خود, یک سویه ایم و با یک چشم می نگریم. درست است که صفویه نیز فاسدند و آدم کش و حتی به برادر و فرزند و پدر خود رحم نمی کنند;۳۹ امّا اگر آنان را با حکومت عثمانی بسنجیم و مصلحت فرهنگ شیعه و شیعیان را در نظر بگیریم, داوری دیگری خواهیم داشت.
برخی با توجّه به همین ظواهر, رابطه و همکاری با آنان را روا ندانستند و حتّی هدایایی که از سوی حاکمان صفوی برای آنان فرستاده می شد, ردّ می کردند و نمی پذیرفتند. قطیفی و برخی از شاگردان وی از این دسته اند.۴۰
افندی, می نویسد:
(آن گاه که قطیفی در کربلا و یا نجف اشرف به سر می برده, محقق کرکی, که برای زیارت رفته بود, با او ملاقات می کند. همزمان, شاه طهماسب هدیه ای برای قطیفی فرستاده بود, ولی او عذر خواسته و آن را نپذیرفته بود. محقّق کرکی در این باره به او گفت: این کار درست نبوده است و با این کار, به حرام, یا مکروه افتاده ای; زیرا امام حسن مجتبی(ع) هدیه معاویه را پذیرفت. پیروی از امام(ع), یا واجب است و یا مستحب و ترک آن, یا حرام است و یا مکروه. این سلطان, بی گمان, بدتر از معاویه و تو بهتر از امام مجتبی(ع) نیستی!)۴۱
شیخ ابراهیم قطیفی نیز, به خرده گیری کرکی پاسخ می دهد, ولی متأسفانه, افندی پاسخ وی را نیاورده است.
گروه دیگر از عالمان شیعی, از جمله: محقق کرکی, شیخ بهایی, میرداماد, علامه مجلسی, با صفویان در ارتباط بوده اند.
به روایت تذکره الملوک و دیگر سفرنامه های خارجی, مقاماتی که از سوی شاهان صفوی به عالمان شیعی واگذار می شد عبارت بودند از: شیخ الاسلام, صدر, قاضی, قاضی القضات, قاضی عسگر و۴۲… صدر, بزرگ ترین شخصیت روحانی ایران بود و در آغاز, بدان صدر موقوفات گفته می شد. گزین حاکمان شرع, مباشران اوقاف, قضاوت درباره سادات, علماء, شیخ الاسلامها, وزراء و مستوفیان بر عهده وی بود.۴۳
شیخ الاسلام, وظیفه رسیدگی به امور و مسائل شرعی, نظارت بر مالهای غایبان و یتیمان را به عهده داشت.۴۴
قاضی به وصیتها, ازدواج, طلاق, حفظ مالهای غایبان, یتیمان, و دیگر مسائل شرعی می پرداخت. در برخی موارد قاضی, کارهایی همانند شیخ الاسلام بر عهده داشت و یا در پاره ای موارد مشترک بودند۴۵.
این پُستها, گاه در دوره ای تغییر نام داده اند و یا زمانی کارهای پُستی در پُست دیگر, ادغام شده است. حوزه و قلمرو اختیارهای این مقامها, به تناسب شخصیت افراد نیز, دگرگون می شدند; مثلاً, محقق کرکی, با آن که حکم شیخ الاسلامی را داشت; امّا قدرت او از صدر بیشتر بود.
محقق کرکی, از کسانی است که در زمان شاه طهماسب, منصب شیخ الاسلامی یافت. نفوذ وی در دربار صفوی, به اندازه ای بود که در حقیقت دربار صفوی از وی دستور می گرفت. در فرمانی به سال ۹۳۹ هجری, شاه طهماسب, همه را دستور داد که از احکام او پیروی کنند و به برکناری و گماردن او گردن نهند:
(مقرر فرمودیم که سادات عظام و اکابر و اشراف فخام, امراء و وزراء و سایر ارکان دولت قدسی صفات, مومی الیه را مقتدا و پیشوای خود دانسته و در جمیع امور اطاعت و انقیاد به تقدیم رسانیده, آنچه امر نماید بدان مامور و آنچه نهی نماید بدان منّهی بوده. هرکس را از متصدیان امور شرعیه ممالک محروسه و عساکر منصوره, عزل نماید معزول و هر که را نصب نماید منصوب دانسته و در عزل و نصب مزبورین به سند دیگری محتاج ندانند و هر کس را عزل نماید, مادام که از جانب آن متعالی منقبت منصوب نشود, نصب نکنند.)۴۶
در حکم دیگری, شاه طهماسب با استناد و نقل مقبوله عمربن حنظله می نویسد:
(واضح است که مخالفت حکم مجتهدین, که حافظان شرع سید المرسلین اند, با شرک در یک درجه است, پس هر که مخالفت حکم خاتم المجتهدین, وارث علوم سید المرسلین, نایب الائمه المعصومین, لازال کَاَسْمِه علیّاً عالیا, کند و در مقام متابعت نباشد بی شائبه, ملعون و مطرود در این آستان ملک آشیان مطرود است و به سیاسات عظیمه و تادیبات بلیغه, مؤاخذه خواهد شد.)۴۷
از این سخن بر می آید که شاه طهماسب, قدرت محقق کرکی را نه از بابت حکمی که خود به او داده, بلکه از باب نیابت ائمه معصومین(ع) می داند; از این روی, در جای دیگر می گوید:
(انت احقّ بالملک, لانّک النائب عن الامام, وانّما اکون من عمالک, اقوم باوامرک و نواهیک.)۴۸
شما برای حکومت سزاوارترید; زیرا شما, نیابت از امام(ع) دارید و من از کارگزاران شمایم و دستورهای شما را پیروی می کنم.
شیخ حسین عاملی (پدر شیخ بهایی) از شاگردان شهید ثانی پس از آن که به فراخوانی شاه طهماسب به ایران آمد, مدتها در قزوین و مشهد به ترویج مذهب تشیع پرداخت و با منصب شیخ الاسلانی به مشهد و هرات مسافرت کرد.۴۹
بسیاری دیگر از عالمان روزگار صفویان, دارای نفوذ بودند و پستهایی در اختیار داشتند.
منابع تاریخی داخلی از ساختار قدرت در حکومت صفویه و بویژه سهم مجتهدان در آن کم تر سخن گفته اند و ما در این باره به جز احکامی که از سوی شاهان صفوی صادر شده است, چیز مهمّ دیگری در دست نداریم.
البته شماری از جهانگردان و تحلیل گران و گزارش نویسان خارجی, در لا به لای یادداشتهای خود, مطالبی را آورده اند که تا اندازه ای می توان به قدرت و نفوذ عالمان شیعی و مجتهدان پی برد, از جمله:
(داعیه مجتهد شبیه به داعیه پاپ است. اگر پادشاهان ایران و ارکان دولت, تسلیم عقاید ایشان نشوند, آنان نیز به همان وسائلی که پاپ برای اجرای دعاوی خود متشبث می شد, دست می زنند.)۵۰
بنابر این, حضور عالمان شیعی در دربار صفوی, به معنی توجیه فسادها و ظلمهای آنان نبوده, بلکه می بینیم در همین برهه از زمان که شاهان صفوی خود را اسلام پناه و گسترش دهنده شیعه و… می خواندند,عالمان و فقیهان از خرده گیری و انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر و حتی تکفیر برخی از آنان باز نایستاده و به وظیفه خود عمل می کردند. بی گمان, این شیوه, برای کنترل شاهان صفوی بسیار کارساز بوده است. از باب نمونه, شاردن از شخصی به نام ملاّ کاظم نام می برد و می نویسد:
(پس از آن که از راه زهد و ورع, قبول عام یافت, شروع کرد از اخلاق و عادات شاه عباس ثانی مذمّت کردن و کار را به جایی رسانید که می گفت: این پادشاه, دائم الخمر و در نتیجه کافر شده, الطاف خداوندی شامل او نیست, بایستی او را کشت و به جایش یکی از پسران شیخ الاسلام را, که نوه شاه عباس کبیر است, برگزید.)۵۱
انگلبرت کمپفر, جهانگرد و نویسنده آلمانی, که در زمان شاه سلیمان صفوی, به ایران آمده, پس از اشاره به نفوذ معنوی مجتهد و قدرت مستقل او, می نویسد:
(شگفت آن که متالهین و عالمین به کتاب نیز در اعتقاد به مجتهد, با مردم ساده دل شریکند و می پندارند که طبق آیین خداوند, پیشوایی روحانی مردم و قیادت مسلمین به عهده مجتهد گذاشته شده است, در حالی که فرمانروا, تنها وظیفه دارد به حفظ و اجرای نظرات وی همت گمارد. بر حسب آنچه گفته شد, مجتهد نسبت به جنگ و صلح نیز, تصمیم می گیرد. بدون صلاح دید وی, هیچ کار مهمّی که در زمینه حکومت بر مؤمنین باشد, صورت نمی گیرد.)۵۲
همو در ادامه می نویسد:
(تحمّل چنین مطلبی برای شاه شاق و ناگوار است, ولی او از مردم ملاحظه دارد; زیرا پیروی مردم از مجتهد, بدان پایه است که شاه صلاح خود را در آن نمی داند, به یکی از اصول غیر قابل تخطّی دین تجاوز کند و یا در کار مملکت داری, به کاری دست زند که مجتهد مجبور باشد آن را خلاف دیانت اعلام نماید.)۵۳
از سخنمان بالا, بر می آید که همراهی برخی از شاهان صفوی, با مجتهدان, به ملاحظه مردم بوده است و اگر آنان دارای چنان قدرتی بودند که می توانستند عالمان شیعی را محدود کنند, ممکن بود به این کار دست بزنند, همان گونه که خود کمپفر درباره رفتار شاه عباس با برخی از عالمان می نویسد:
(شاه بیگانگان را بر رعایای خود ترجیح می داد, شیخ الاسلام از این کار او خرده گرفت امّا شاه او را تهدید به مصلوب کردن نمود.)۵۴
فراز و نشیب مشارکت عالمان شیعی در ساختار قدرت سیاسی در طول دوران حاکمیت آنان, خود مقوله ای درخور تحقیق و کند و کاو است.
انگیزه های همکاری عالمان شیعی با شاهان صفوی
همکاری عالمان با شاهان صفوی, این پرسش را به وجود آورده است که آیا از نظر آنان, حاکمان صفوی صالح بوده اند و بر اساس دین و مذهب تشیع مشی می کرده اند؟ یا این که آنان, به گفته برخی از روشنفکران غرب زده,۵۵ برای رسیدن به نان و نام و به دست آوردن قدرت بیشتر, به پادشاهان نزدیک می شده اند؟
یا هیچ کدام از اینها نیست, بلکه انگیزه های دیگری سبب شده که آنان به شاهان صفوی نزدیک شوند که به پاره ای از آن انگیزه ها, اشاره می کنیم:
۱ . پاسداری از تشیّع و شیعیان: در روزگاری که شیعیان پراکنده بودند و هر روز مورد تهدید بسته ذهنان و کژاندیشان از فرقه های اسلامی و دشمنان قرار می گرفتند, در روزگاری که عالمان درباری عثمانی اعلام کرده بودند که: به بردگی گرفتن شیعیان و فروختن آنان رواست۵۶ و سلطان سلیم با استناد به همین فتوا, به هنگام دست یازی به تبریز, شماری از سادات و بزرگان شهر را به بردگی برد و آنان را در اسلامبون به اروپائیان و تجار یهودی فروخت,۵۷ در شرائطی که عثمانی در یک روز چهل و یا هفتاد هزار شیعه را از دم تیغ گذراند۵۸ و…. این بزرگواران مصلحت دیدند که دعوت صفویان را بپذیرند, تا هم جلو حق کشیها و ستمها را بگیرند و هم تا جایی که توان دارند به شیعیان برای دفاع از خود انسجام و تمرکز بخشند و بنیه علمی آنان را تقویت کنند.
البتّه این بدان معنی نیست که عالمان شیعه آنان را صالح می دانسته اند و از ستم کارهایی ناشایست صفویان, ناآگاه بوده اند و یا خدای نخواسته, بر آن مهر تأیید می زده اند, خیر, از جریان امور, به طور کامل, آگاهی داشتند (چنان که شا هد بودیم در بحث محقق کرکی و قطیفی, محقّق, شاه طهماسب را, که از بهترین شاهان صفوی بود, به معاویه همانند کرد.) و هم به کارهای ناشایست آنان خرده می گرفتند,۵۹ منتهی تلاش آنان, این بود که از فرصت پیش آمده, بهره تمام را ببرند.
همکاری گروهی از عالمان, برخلاف پندار برخی, کسب آبرو و مقامی برای آنان نبود, بلکه به خاطر عملکرد شاهان و درباریان به حیثیت آنان لطمه وارد می شد; از این روی به گفته امام خمینی:
(اینان, ایثار کردند که به سلاطین نزدیک شدند.)۶۰
شهید ثانی, محقق اردبیلی و بسیاری از دیگر عالمان بر این باورند که در هر شرایطی نمی توان از نزدیک شدن عالمان دینی به پادشاهان نکوهش کرد; چرا که در برهه ای از زمان, مصلحت اسلام و مسلمانان ایجاب می کند که گروهی از عالمان به شاهان جور نزدیک شوند.۶۱
شهید ثانی از عالمان و فقیهان پیشین نمونه هایی را یاد می کند که در دستگاه حاکمان ستم, خدمات ارزنده ای را به شیعیان عرضه داشتند. عالمان و فقیهانی که در ایمان و ظلم ستیزی آنان ذرّه ای تردید نیست از قبیل: ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی, سفیر و نائب امام زمان(ع), صاحب نفوذ و مقام در دستگاه عباسیان, و عبداللّه نجاشی, والی اهواز, از سوی خلیفه عباسی, نوح بن دراج, قاضی دستگاه هارون الرشید در شهرهای کوفه و بصره, علی بن یقطین, وزیر هارون الرشید, محمّدبن اسماعیل بزیع, از روایان موثق و شخصیتهای صالح و برجسته شیعه و وزیر خلیفه عباسی.
وی, روایتی مفصل از امام رضا(ع) نقل می کند که در آن روایت, امام(ع) تأکید می ورزد که باید شماری در دستگاه حاکمان ستم باشند, تا از شیعیان دفاع کنند.۶۲
بر همین اساس, با این که محقق کرکی و دیگر عالمان, حکومت شاهان صفوی را حکومت عدل اسلامی نمی دانستند, ولی به انگیزه خدمت به تشیّع و حفظ شیعیان, به آنان نزدیک شدند و مسؤولیتهایی را نیز بر عهده گرفتند.
۲ . اجرای احکام اسلامی و ترویج تشیّع: از انگیزه هایی که عالمان شیعی به شاهان صفوی نزدیک شدند, اجرای احکام اسلامی و ترویج مذهب تشیع بود. این بزرگان به این نتیجه رسیده بودند که حکومت صفویه فرصتی را برای آنان فراهم آورده که به تبلیغ و تصنیف و ترجمه و نشر و آموزش معارف اهل بیت(ع) بپردازند و احکام اسلامی را به مرحله اجراء درآورند. به این انگیزه, به دربار صفویان رفتند و در این کار نیز بسیار موفق بودند.
حسن بیک روملو درباره کارهای محقق کرکی می نویسد:
(بعد از خواجه نصیرالدین محمّدطوسی, هیچ کس در اعلام مذهب حق جعفری و ملت ائمه اثنی عشری, زیاده از آن حضرت سعی نمی کرد و در منع و زجر فسقه و فجره و قلع و قمع قوانین مبتدعه و در ازاله فجور و منکرات و اراقه خمور و مسکرات
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 