پاورپوینت کامل مصاحبه باحضرت آیه الله شیخ عبدالرحیم سامت ۵۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه باحضرت آیه الله شیخ عبدالرحیم سامت ۵۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه باحضرت آیه الله شیخ عبدالرحیم سامت ۵۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه باحضرت آیه الله شیخ عبدالرحیم سامت ۵۸ اسلاید در PowerPoint :

۲۵

سفری به قزوین داشتیم. خدا توفیق داد, ساعاتی فراموش نشدنی, بهجت افزا, آرامش بخش و روحانی, در محضر عالم ربانی, چشم و چراغ حوزه علمیه دیرینه سال قزوین, حضرت آیه اللّه حاج شیخ عبدالرحیم سامت باشیم.

به خواست ما, سیری در گذشته خود کرد, گذشته آکنده از تلاش, پایمردی, مقاومت در برابر مشکلات تحصیل, عشق به فراگیری دانش دین و اصلاح نفس, پیوند ژرف و سازنده با اساتید وارسته و بریده از دنیا و عاشق و شیدای اسلام.

گذشته او, و مانند او, نمادی از رنج پاکان و پاک سیرتان است در راه فراگیری علوم دینی. آنان که بدون چشم داشت نان و نام, ناهمواریها را بر خود هموار کردند. با قوت اندک ساختند, تا قوّت اسلام باشند, در غربت به سربردند, تا دل دوست به دست آرند و در رنج زیستند, تا غبار غم از رخ یار برگیرند.

استاد, پس از گذر از گذرگاههای پر خطر راه تحصیل و درک محضر آیات بزرگی چون: آقاضیاء عراقی, آقا سید ابوالحسن اصفهانی, نائینی کمپانی, مشکینی, محمدرضا آل یاسین و شیخ کاظم شیرازی, به زادگاه خود, بازمی گردد.

استاد, پس از گذر از گذرگاههای پر خطر راه تحصیل و درک محضر آیات بزرگی چون: آقاضیاء عراقی, آقا سید ابوالحسن اصفهانی, نائینی کمپانی, مشکینی, محمدرضا آل یاسین, شیخ کاظم شیرازی, به زادگاه خود, بازمی گردد.

مدرسه ها را خالی از طلاب می بیند و در تصرف دولتیان و دین را غریب و در انزوا و مؤمنان را سر در گریبان. غیرت دینی و وظیفه بانی, ماندگارش می کند و از آن همه علاقه به بهر وری از محضر بزرگان نجف, برای رضای حق, دست می شوید و بسان ابر پر برکت, باران رحمت می بارد و درخت دین را سبزی و خرمی دوباره می بخشد.

حوزه احیا می شود و رونق می یابد و بازار فراگیری دانش دین, دگر باره گرم می شود.

امید آن که حوزه های دینی, همیشه سربلند باشند و پرتکاپو و مردان خدا در کار ساختن و آباد کردن.

حوزه

حوزه: با تشکر از حضرت عالی از این که ما را پذیرفتید و وقت گرانبهای خود را در اختیار ما گذاردید, لطفاً در ابتدا, شمّه ای از زندگی علمی تحصیلی خود را برای ما بفرمایید.

* بنده, میرزا عبدالرحیم سامت از احفاد ملامحمد رفیع الدین قزوینی معروفم. در سال ۱۲۸۱ هجری شمسی, در شهر قزوین, در خانواده ای مذهبی و مؤمن, متولد شدم. معاشرت با دوستان اهل علم, چون: مرحوم آقا سید احمد حاج سید جوادی و… سبب گردید, به تحصیل علوم دینی علاقه مند گردم و به حوزه علمیه روی آورم.

به مدت پنج سال, در کنار کار در بازار, درس هم می خواندم. دوره ادبیات را در این مدت, به پایان بردم و برای ادامه تحصیل, راهی قم شدم. پنج سال هم در قم بودم و توفیق یافتم که سطح را در محضر عالمان وارسته حوزه علمیه قم, به پایان برسانم.

پس از این دوره, به نجف اشرف, مشرف شدم و ده سال در آن حوزه پر خیر و برکت و در کنار حرم شریف حضر امیر(ع) به کسب علم از محضر عالمان بزرگ آن حوزه پرداختم. و در سال ۶۲ هجری قمری, به زادگاه خویش بازگشتم و ماندگار شدم.

حوزه: از محضر چه بزرگانی بهره برده اید.

* ادبیات را بیشتر, از محضر مرحوم مفیدی فرا گرفته ام و همچنین معالم را. سطح را در نزد عالمان و اساتید بزرگواری چون: شیخ حسن نویسی, همدانی, حجت و… بهره برده ام. عمده خارج فقه و اصول را در خدمت آیات عظام: آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی بودم.

از آغاز ورود به نجف اشرف, تا روز بازگشت به قزوین, درس مرحوم سیّد را ترک نکردم. مقیّد بودم, در فقه ایشان, شرکت بجویم.

دو دوره هم درس اصول مرحوم آقا ضیاء عراقی رفتم که تمام دوره اول را نوشته ام.

البته در بین آن دو درس, از محضر اساتید بزرگواری چون: نائینی, کمپانی, مشکینی, محمد رضا آل یاسین, شیخ کاظم شیرازی, در فقه و اصول بهره گرفته ام.

حوزه:از دوران تحصیل, اگر نکته های آموزنده ای و یا خاطره درس آموزی را به یاد دارید, بیان بفرمایید.

* آنچه اکنون به یاد دارم, لطف و عنایتی است که از سوی حضرت امیر(ع), در ابتدای ورود به نجف به این جانب شد. وارد نجف شدم, کسی را نمی شناختم, مثل بسیاری از تازه واردها, غریب و تنها بودم. دلم شکست, یکسره وارد حرم مطهر مولی الموحدین آقا امیرالمؤمنین شدم. پس از زیارت, عرض کردم: آقا! من تنها و غریبم. آمده ام در کنار مرقد مطهر شما, علوم اهل بیت را فرا بگیرم. هیچ کس را نمی شناسم که مرا راهنمایی کند و دستم بگیرد. از شما, بهترین حجره را در بهترین مدرسه ها می خواهم و پنج ساله هم به درجه اجتهاد برسم!

طولی نکشید که به لطف الهی و توجه و عنایت آن بزرگوار, بهترین حجره, در بهترین مدرسه, نصیب من شد. ولی مدتی را که به حضرت امیر(ع) عرض کرده بودم برای رسیدن به درجه اجتهاد, تبدیل به ده سال شد و آخرهم چیزی نشدیم.!

حوزه: از ویژگیهای آنان که از محضرشان بهره برده اید, بخصوص مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم آقا ضیاء عراقی, اگر مطالبی بفرمایید, متشکر می شویم.

* مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی, مرد فوق العاده ای بود. بر فقه, خیلی مسلط بود و بر این فن تبحر داشت. بر کرسی تدریس که قرار می گرفت, وسائل الشیعه را باز و روایتهای مربوط به بحث را قراءت می کرد, آنچنان دسته بندی شده و جذاب مطلب را ارائه می داد که انسان خسته نمی شد. برخی می گفتند: سید از خود چیزی ندارد. آنچه می گوید, براساس نوشته هایی است که از حاج آقا رضا همدانی دارد. از قضا, موضوع بحث ایشان, کتاب طهارت بود که کتاب طهارت حاج آقا رضا, چاپ و منتشر شد.

بسیاری به مطالعه کتاب پرداختند و فهمیدند, بین آنچه را مرحوم آقا رضا گفته و در این کتاب آمده, با آنچه مرحوم سید القاء می کند, تفاوت بسیار است و غیر قابل مقایسه.

ایشان, از نظر هوش و ذکاوت, فوق العاده بود. روزی یکی از دوستان, به نام آقا شیخ علی مشکوه, که قصد داشت به ایران بازگردد, رفته بود خدمت مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی برای خداحافظی و گرفتن اجازه نامه. (می دانید در آن روزگار, مرسوم بود که وقتی کسی می خواست به وطن بازگردد, از اساتید خود, اجازاتی می گرفت.) وقتی از محضر آقا سید ابوالحسن اصفهانی برگشت, دیدم می خندد.

گفتم: چرا می خندی؟

گفت: چیز شگفت انگیزی امروز دیدم. بیست سال پیش, وقتی آقا سید ابوالحسن اصفهانی, به حال اعتراض, عراق را ترک کرده بود و به ایران آمده بود, در قم, به خدمت ایشان رسیدم و اجازه نامه ای از محضرشان گرفتم. اکنون پس از بیست سال که از آن زمان می گذرد. به خدمت ایشان رسیدم, تا اجازه اجتهاد بگیرم.

فرمود: آن اجازه ای که در قم به شما دادیم چه کردید!

این واقعاً از فردی چون ایشان, با آن همه اشتغال, آن هم در سن کهولت, امر عجیبی بود. عجیب تر این که ایشان محرر نداشت. خود ایشان به همه استفتاءات و نامه ها, پاسخ می داد که کار بسیار سنگینی است.

امّا مرحوم آقا ضیاء عراقی. وی, در تدریس, خیلی پشت کار داشت و پر حوصله بود. به یاددارم در مرض فوت ایشان, با جمعی از دوستان, به عیادت وی رفتیم. در همان حال, گفت:

راجع به فلان مسأله, به نظر جدیدی رسیده ام که پس از رفع کسالت, مطرح خواهم کرد. که متأسفانه, بهبود نیافتند و چشم از دنیا فرو بست و به دیار باقی شتافت.

به خاطر همین شدت علاقه به تدریس و شاگردپروری بود که بارهای بار می گفت:

(خدا را شاکرم که مرجع نشدم و این مسؤولیت, به دوش من قرار نگرفت.)

حوزه: در دوران تحصیل حضرت عالی, حوزه قزوین چگونه بود

* می دانید, حوزه قزوین, پیش از قم, حوزه قوی و با سابقه تاریخی بوده است. مدارس فراوان و قدیمی این شهر, گواه گفته ماست.

در دوران طلبگی ما, هنوز حوزه قزوین, رونقی داشت. علمای بزرگی در این حوزه, به تدریس و تربیت طلاب و ارشاد مردم اشتغال داشتند, از جمله: حاج سیّد موسی زرآبادی, حاج میرزا علی طارمی, حاج آقا نصرالله و…

ولی متأسفانه با تسلط رضاخان, حوزه قزوین, از هم گسست. وقتی از نجف برگشتم, تمامی مدارس قزوین, به جز مولاقلی خان در اختیار دولتیها بود. آن مدرسه باقی مانده هم, بسیار کم رونق بود و تعداد اندکی طلبه داشت که بی برنامه و ضابطه سرگرم تحصیل بودند.

پس از این که بنده در قزوین, ماندگار شدم, از جمله کارهایی که انجام دادم, بیرون آوردن این مدارس, از دست دولتیها بود. این کار, با تلاش بسیار انجام پذیرفت و شکر خدا, حوزه دگر بار سروسامان گرفت.

حوزه: وضع حضرت عالی در دوران تحصیل, از نظر معیشتی چگونه بود.

* از نظر معیشتی, در آن زمان, شهریه ای نبود. مرحوم آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی, کمکهایی می کرد, ولی بنده, باهمان پولی که خانواده ام از قزوین می فرستاد, بحمداللّه می گذراندم و غیر از چند ماه اول, سختی چندانی نکشیدم.

حوزه: آیا حضرت عالی, غیر از فقه و اصول, دانشهای دیگری, از جمله حکمت و فلسفه هم فرا گرفته اید.

* پیش از تشرف به نجف اشرف, به خدمت مرحوم آقا سید موسی زرآبادی رسیدم و با ایشان مشورت کردم که آیا حکمت و فلسفه بخوانم, یا خیر؟

فرمود: نه.

گفتم: در اصول, یک سری اصطلاحاتی وجود دارد که آشنایی با فلسفه را می طلبد.

فرمود: این مقدار آگاهی, با خواندن شرح تجرید, برآورده می شود.

از ای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.