پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیه الله حاج شیخ حسین مظاهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیه الله حاج شیخ حسین مظاهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیه الله حاج شیخ حسین مظاهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیه الله حاج شیخ حسین مظاهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۳۵
در این منزلها، برای عاقبت اندیشان، بهره هاست. بهره برای فردا. فردایی که آنچه کشته شده باشد، درویده خواهد شد.
حال، برای فردا، چه کشت شود، تا به کار آید و خریدار داشته باشد، چگونه از آفات دورشان داشت، تا بمانند برای روز درو، مسأله ای است مهم که باید از راهیان راه معرفت و سالکان مسلک سعادت، جویا شد.
به فرمان آنان، گردن نهاد و دوره سخت اصلاح نفس و پیرایش و پرورش باطن خویش را آغاز کرد، تا به مرحله ای رسید که بتوان از منزلها بهره برد و آن نذر که افشانده می شود حاصلی نیکو دهد و در روز واپسین، در خور عرضه به پیشگاه حق باشد. برای این مهم، به محضر معلم اخلاق، فقیه بزرگوار، حضرت آیه الله حاج شیخ حسین مظاهری،که از محضر معلمان بزرگ اخلاق بهره برده و الگوهای نیک در این سیر روحانی داشته و خود در این راه ریاضتها کشیده، شرفیاب شدیم، تا برای گذر این راه پر خطر راهنمایی بخواهیم و از نفس گرمش، گرما بگیریم.
امید آن که آنچه از این مجلس روحانی برگرفته ایم و اینک تقدیم می داریم، همگان، بویژه علاقه مندان به سیر سلوک را مفید افتد.
حوزه: با تشکر از حضرت عالی که مصاحبه با مجلّه حوزه را پذیرفتید،
لطفاً، در ابتدا، شمه ای از زندگی تحصیلی و علمی خود رابیان بفرمایید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرّحمن الرحیم
رب اشرح لی صدری و یسرّلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
خدا را شکر می کنم که توانستم خدمت شما عزیزان باشم. امیدوارم که آنچه می گویم، برای خود و شما و خوانندگان، مفید باشد.
البته، تمایلی قلبی من این است که در این مصاحبه، از مطلب کلی صحبت کنم؛ امّا از باب «فامّا بنعمه ربّک فحدث» و به لحاظ انتقال تجربیات دیرینه به نسل حاضر و طلاب جوان و از باب این که یادی و ذکری از اساتید و بزرگان و حقداران خود کرده باشم و نیز در جهت اجابت در خواست مجلّه و زین حوزه، عرض می کنم:
در سال ۱۳۱۲ شمسی در خانواده ای وارسته و مذهبی متولد شده ام. پس از گذراندن تحصیلات غیر حوزوی، در سال ۱۳۲۶ شمسی، برای تحصیل علوم دینی، وارد حوزه علمیه اصفهان شدم.
حوزه اصفهان، چنانکه می دانید، سابقه کهن و درخشانی دارد و حیف که آن سابقه ارجمند با این لا حقه فعلی، هماهنگ نیست. در سال ۱۳۲۶، وضع حوزه علمیه اصفهان، گر چه همانند صد سال پیش نبود، ولی با وضع فعلی هم، تفاوت جدّی داشت.
تقریباً، از لحاظ درس و بحث، حوزه گرمی بود.
من، در مدرسه مسجد سیّد اصفهان، که مقبره مرحوم حجه الاسلام علی الاطلاق، یعنی سید شفتی هم در آن جاست و مسجد، منتسب به ایشان است، حجره گرفتم و مشغول تحصیل شدم.
ادبیات را خدمت دو ادیب بزرگ، مرحوم حاج آقا جمال خوانساری و حاج آقا احمد مقدس، فرا گرفتم.
سطح را خدمت حضرات آیات: خادمی، فیاض، طیب و ادیب خواندم.
منظومه حاجی سبزواری را در محضر مرحوم آیت الله مفید، خواندم.
این اساتید، مردان بزرگی بودند و حق بسیاری هم بر ذمّه من دارند. خداوند، همه آنان را غریق رحمت خود فرماید.
در سال ۱۳۳۱ شمسی به قم آمدم. مقداری از کتاب شریف مکاسب و کتاب شریف مکاسب و کتاب ارزشمند کفایه را نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ عبد الجواد جبل عاملی، مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری تدرّس کردم و بعد، بیش از هشت سال در خدمت حضرت آیت الله العظمی بروجردی و بیش از ده سال، در خدمت حضرت امام و بیش از دوازده سال در خدمت آیت الله العظمی مرحوم داماد، خارج فقه و اصول را استفاده بردم.
اسفار ملاصدرا و شفای بو علی را هم از محضر استاد بزرگوار علامه طباطبایی فرا گرفتم.
از آغاز تحصیل، مقید بودم، تدریس هم داشته باشم. به یاد دارم که سیوطی می خواندم، صمدیه را تدریس می کردم از این روی، در اصفهان که بودم، ادبیات تدریس می کردم. به حوزه علمیه قم که وارد شدم، تدریس سطح را شروع کردم اکنون هم، قریب به بیست سال است که به تدریس خارج فقه و اصول، مشغول هستم.
منظومه، نهایه و قسمتهایی از اسفار را نیز، چندین مرتبه تدریس کرده ام.
و توصیه ام هم به طلاب این است که تا می توانند تدریس را فراموش نکنند.
تدریس، افزون بر این که ادای زکات علم است، باعث تقویت پایه های علمی نیز هست.
حوزه: اگر خاطره ای از اساتید خود دارید، بفرمایید، بویژه از مرحوم آیه الله مفید که قدری ناشناخته اند.
: دوران تحصیل، آن هم در محضر این بزرگان، همه اش خاطره است. ولی چون گفتید از مرحوم آیت الله مفید بگویم، چند جمله راجع به ایشان، عرض می کنم:
مرحوم آیت الله مفید، از فقها و فلاسفه اصفهان بود. انسان فوق العاده وارسته ای بود، شاگرد دوست دوست و شاگرد پرور بود. افزون بر فلسفه، خارج فقه و اصول نیز، تدریس می کرد.
ایشان، در بید آباد اصفهان منزل داشتند، ما نیز همسایه ایشان بودیم. از آن جا، تا مدرسه صدر اصفهان، مسافت زیادی، راه بود، هر روز در خدمت ایشان، پیاده می آمدیم تا مدرسه، این، توفیقی بود برای من که بیشتر از محضر آن بزرگوار، بهره ببرم.
بارها از بی اعتباری دنیا برایم سخن می گفت. نسبت به اهتمام به درس، بسیار سفارش می فرمود.
می فرمود:
«طلبه، اگر نامش در دفتر امام زمان، ثبت شود، هم دنیا دارد و هم آخرت.
طلبه، نباید از مشکلات هراسی به دل راه بدهد. با مشکلات باید دست و پنجه نرم کند، تا به جایی برسد.»
گاه، این روایت مشهور را برایم می خواند:
أوحی الله تعالی الی داود(ع) یا داود انّی وضعت خمسه فی خمسه، و الناس یطلبونها فی خمسه غیرها فلا یجدونها: وضعت العلم فی الجوع و الجهد و هم یطلبونه فی الشبع و الراحه فلا یجدونه،…
بحار، ج ۴۵۳ / ۷۸
خداوند به داود(ع) وحی کرد ای داوود من پنج چیز نهادم مردم آنرا در غیر آن پنج چیز می جویند و نخواهند یافت: علم را در گرسنگی و تلاش نهادم آنان آنرا در سیری و راحتی می جویند نخواهند یافت…
می فرمود:
«من، در ایام تحصیل، مشکلات فراوان دیده ام. بسیاری از اوقات، لباس، به قدر نیاز نداشتم. بارها، با دست خالی به منزل رفته ام، ولی به لطف الهی، همه را پشت سر گذاشتم و همسرم، با فداکاری این وضعیت را تحمل می کرد و مرا نگران نمی ساخت.»
ایشان، مقید بود، از سهم مبارک امام، استفاده نبرد، از این روی، به همان اندازه ای که خویشان و بستگان وی، به ایشان هدیه می کردند اکتفا می کرد. دنیای ایشان، ختم به خیر شد و آخرت ایشان هم معلوم است. آن بزرگوار، در سال ۱۳۲۸ ه”.ق رحلت کرد و در قبرستان شریف تخت فولاد اصفهان، در بقعه مرحوم آقا محمد بید آبادی «قدّه» دفن شد.
چنین انسانهایی بیقین، مصداق این آیه شریفه اند:
«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی.»
ای روح آرامش یافته، خشنود و پسندیده به سوی پروردگارت باز کرد و در زمره بندگان من داخل شو. و به بهشت من در رآی.
حوزه: هر یک از اساتید، شیوه ای خاص در تدریس دارند، لطفاً بفرمایید اساتید شما چه شیوه هایی داشتند و مزایای هر کدام، در چه بود.
عرض کردم از جمله اساتید ما، حضرت آیت الله العظمی بروجردی بود. شیوه ایشان، شیوه مجتهد پرور بود. ایشان در تدریس فقه، به چند نکته اهمیت می دادند:
.۱ بیان تاریخ تشریعی یک مسأله و ذکر اجمالی تطورات آن، از آغاز، تا پایان، در ادوار فقه شیعی و سنی.
این مطلب، نگاه فقیه را به مسأله، باز می کند و می تواند تغییرات صورت گرفته در یک مسأله و علل آن را بفهمد.
.۲ اهمیت به اقوال قدمأ. ایشان، معتقد بود که فقه ما، مسائل متفرقه ای دارد که فقها، به متون فقه، افزوده اند و مسائلی هم دارد که از معصومین اخذ شده و تعبیر خودشان: «اصول متلقّاه» است. ایشان این دو دسته را در بحثها از هم، جدا می کرد و برای متون قدمأ به لحاظ نزدیکی به زمان معصومین (که ویژگی مهمّی بود)، اصالت خاصی قائل می شد خصوصاً به اقوال مرحوم شیخ الطائفه، اهمیت زیادی می داد و از آن فقیه بزرگوار، با احترام خاصی یاد می فرمود.
.۳ در جمع بین روایات، بسیار محققانه عمل می کرد و بحق، فقیه ممتاز، زبر دست و عالی قدری بود.
.۴ اگر چه، همیشه در درس می فرمود:«احتیاط، در ترک احتیاط است»، امّا در مقام فتوا، جرأت بی جهت و بی دلیل نداشت و به لحاظ مقام عملی و تقدس خاصی که داشت جانب احتیاط را از دست نمی داد.
امّا شیوه درس امام خمینی: امتیاز درسی ایشان در چند چیز بود که به عرض می رسانم:
.۱ فهم عرفی. این امتیاز را از استاد بزرگوارش، مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری گرفته بود. اهمیّت این امتیاز در استنباط و اجتهاد برای اهل فّن روشن است، مخصوصاً در مورد کسی مثل حضرت امام که یک فیلسوف وحکیم متأله بودند.
.۲ بیان شیوا و سلیس، روان و گویا، که در میان همه مدرّسین آن زمان، بی نظیر و ممتاز بود.
.۳ شاگرد پروری: آن بزرگوار، به شاگرد، میدان بحث و ارائه نظر می داد.
شاگرد را تشویق می کرد.
این خصوصیات، خصوصیت کوچکی نیست. بزرگان ما، اگر در درسهایشان، میدانی برای ارائه نظرات خود نمی داشتند، چگونه رشد می کردند؟
.۴ ایشان، از سر تحقیق، تابع دلیل بود. از این روی، از بیان قولی که احتمالاًخلاف مشهور باشد، در صورتی که مستندش به نظر ایشان قوی باشد، باکی نداشت.
.۵ به اقواب شیخ انصاری اهمیت بسیار می داد و برای نظرات آن فقیه عالی مقام، احترام خاصّی قائل می شد.
خلاصه، چه درس فقه ایشان و چه درس اصول ایشان، درس ارزشمند و ممتعی بود. خداوند، در جات این مرد عالی مقدار را متعالی کند.
امّا شیوه درس آیه الله العظمی داماد:
.۱ مرحوم آقای داماد، حقیقتاً، محقق بود و برای تدریس، زحمت بسیاری می کشید. مکرر از ایشان شنیدم که فرمود: «من، دیشب برای این بحث، هفت ساعت، هشت ساعت، زحمت کشیدم.»
.۲ موشکافیهای عالمانه ای در بحثهای ایشان وجود داشت. نظریات خود را با دقتهای ظریفی از روایات، استخراج می کرد.
اگر چه درس ایشان، به شلوغی برخی از درسهای دیگر نبود، ولی حقاً درس ارزشمند و قابل استفاده ای بود.
حق ایشان بر گردن من و حق دیگر اساتید، جز با لطف خداوند، ادا نمی شود.
حوزه: از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود بفرمایید.
: از الطاف الهی نسبت به بنده این بود که از همان آغاز ورود به قم، در محضر حضرت امام بودم. ایشان، ما را به شاگردی پذیرفتند. بودن ما در خدمت حضرت امام، خواه ناخواه، ما را در مسیر حرکت سیاسی – انقلابی امام قرار می داد.
بنده و جمعی از دوستان، از همان سال ۴۰، ۴۱ در خدمت این انقلاب بوده ایم و تا کنون هم، به لطف الهی توانسته ایم به اندازه وسع خود، از این انقلاب و نظام حمایت کنیم.
این را از امام عزیزمان آموخته ایم که:«خدمت به این نظام، واجب عینی است.»
تذکر این نکته را لازم می دانم: همان طوری که امام بزرگوار، فرمودند: حفظ این نعمت و امانت الهی از اصل به دست آوردن آن،بسیار مشکل تر است. از این روی، باید با نهایت دقت و احتیاط، از این نظام ارزشمند حفاظت کرد هر کسی به اندازه وظیفه خود و به اندازه وسع خود، باید در خدمت انقلاب و آرمانهای اسلامی آن قرار گیرد و سپاسگذار و قدردان این نعمت بزرگ باشد.
حوزه: شکر خدا حضرت عالی در کسب دانش دین موفق بوده اید، لطفاً عوامل موفقیت خود را بیان کنید.
: اگر لطف خداوند متعال و توجهات صاحب حوزه علمیه نبود، هیچ کس توفیقی نمی داشت. اگر ما هم توفیقی کسب کرده ایم، به لطف خدا بوده است.
در عین حال، من سعی کرده ام که اموری را در درس و تحصیل رعایت کنم که آن هم اگر انجام پذیرفته، لطف خداوند متعال و عنایت اهل بیت، علیهم السلام، بوده است. از جمله آن امور:
.۱ انتخاب اساتید خوب که نام آن بزرگان را بردم. استاد، نقش تعیین کننده ای در سرنوشت انسان دارد، مرحوم علامه طباطبایی، از استادشان مرحوم حضرت آقای قاضی، نقل فرمودند که: «اگر نصف عمر در طلب استاد بگذرد جا دارد.»
.۲ انتخاب هم مباحثه خوب.
.۳ سعی کرده ام که امور دنیوی، مانع تحصیل نشود. از این روی، به لطف خدا و اعتقادی که به این راه داشته ام، روزانه، بیش از ده دوازده ساعت، مشغول تحصیل بوده ام.
.۴ نظم.
استاد بزرگوار ما، حضرت امام، افزون بر این که خود منظم بود، از این که شاگردی بی نظم به درس حاضر می شد، به شدت ناراحت می گردید و می فرمود:
«من نمی گویم به درس من بیایید، ولی اگر می خواهید بیایید، منظم بیایید.»
نظم، بسیار خوب است، به عمر انسان، برکت می دهد. یک طلبه با نظم، باز دهی اش، چند برابر طلبه بی نظم است.
.۵ خوب خواندن. این که بعضی از طلبه ها ده سال، بیست سال درس خارج می روند، ولی به جایی نمی رسند، به خاطر این است که دروس پایه را خوب و دقیق، نخوانده اند، بویژه ادبیات. طلبه، باید ادیب باشد. به این معنی که وقتی عبارت عربی را می بیند، ناخودآگاه، آن را صحیح بخواند. همچنین سطح را باید خوب بخواند.
حوزه: آیا در مسائل اخلاقی، استاد خاصی داشته اید.
: استاد خاص به معنای مصطلح، خیر موافق آن هم نیستم. زیرا،
اولاً، استاد خصوصی، خیلی کم است، مخصوصاً در حوزه فعلی ما، که حدود سی هزار طلبه دارد، اگر بخواهیم به نسبت این تعداد، استاد خصوصی اخلاق داشته باشیم، باید تعداد زیادی استاد اخلاق داشته باشیم که چنین چیزی در حوزه فعلی ما، ممکن نیست.
این که حضرت امام، بارها نسبت به مرحوم شاه آبادی، اظهار ارادت می کرد و از ایشان، با عظمت یاد می کرد، بدین خاطر بود که امام، پس از تلاشهای بسیار، موفق شده بود، استادی در اخلاق، آن گونه که می خواهد، بیابد.
ثانیاً، استاد خصوصی به این معنی که انسان خود را در اختیار او بگذارد و فقه و اصول و دیگر مباحث را در حاشیه کار قرار دهد، این نیز، افراط است و نادرست. به عقیده من، نه تنها سودی نخواهد داشت، که ممکن است ضرر نیز داشته باشد. علم و تزکیه باید همراه هم باشند.
افرادی را سراغ دارم که با ولع بسیار مسائل اخلاقی را این گونه دنبال می کردند، استاد خصوصی داشتند و… ولی در نهایت، راه به جایی نبردند و منحرف شدند و با حوزه علمیه و نظام مقدس جمهوری اسلامی به معارضه برخاستند.
بنابراین، با این گونه استاد خصوصی داشتن در اخلاق، موفق نیستم و خود نیز، استاد خصوصی نداشته ام.
البته، از محضر حضرت امام و علامه طباطبایی، استفاده های اخلاقی و معنوی فراوان برده ام و خدا را همواره، بر این جهت شاکرم که در زمانی وارد حوزه قم شدم که دو استاد برجسته مانند امام و علامه، در آن، حضور داشتند و من توانستم در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق از خدمت آن دو بزرگوار، بهره ببرم.
حوزه: لطفاً شمهّ ای از ویژگیهای اخلاقی امام خمینی را بیان فرمایید:
حضرت امام مجسمه اخلاق اسلامی بود و حقیقتاً باید گفت که جنبه سیاسی ایشان بعد از نهضت، جنبه های دیگر آن مرد بزرگ، بویژه جنبه علمی و جنبه اخلاقی ایشان را تا قدری تحت الشعاع قرار داد.
.۱ از امتیازهای بارز ایشان، احتراز از محرّمات بود. سالهای متمادی که در خدمت ایشان بودم، یک عمل مکروه از آن مرد ملاحظه نشد، حتی اگر شبهه گناه پیش می آمد، حالت نگرانی از ایشان نمایان می شد و لذا در مقابل انجام محرّمات مخصوصاً از قشر طلبه عکس العمل شدید نشان می داد.
.۲ ویژگی اخلاقی دیگر امام، احترام ایشان به علمأ اسلام بود.
از وحید بهبهانی، آن محقق جلیل، نقل شده است:
«اگر به جایی رسیده ام مرهون احترامی است که برای فقهأ و علمای اسلام قائل شده ام».
و این خصلت در امام، همیشه جلوه گر بود، نه تنها به مثل شیخ طوسی و صاحب جواهر و شیخ انصاری احترام ویژه می نهاد و با تجلیل از آنان یاد می کردند، بلکه درباره امثال آیه الله مؤسس یا آیه الله بروجردی نیز، بارها می فرمود: «در سر حدّ کرامت است که یک پیر مرد، به این خوبی حوزه علمیه و بلکه عالم تشیّع را اداره می کند.»
.۳ از دیگر خصائص اخلاقی ایشان، تواضع بود و همان طور که مقام و ریاست در شخصیت رسول اکرم و ائمه طاهرین، علیهم السلام، نتوانست اثری بگذارد، در مورد این فرزند عالی مقدار آنان هم این گونه بود. همان تواضعی که در دوران پیش از مرجعیّت داشتند، تا آخر عمر پر برکت خود حفظ فرمودند و ما می دیدیم که ایشان چگونه در مقابل مردم و یا جوانان بسیجی و یا خانواده معظم شهدا و فرزندان آنان و یا جانبازان، کوچکی و تواضع و خفض جناح می فرمودند.
.۴ امتیاز اخلاقی دیگر امام، زهدآن مرد بزرگ بود. زهد، یعنی دل نبستن به دنیا و همدل نشدن با مادیّات. ساده زیستی امام همیشه زبانزد بود. از تشریفات و تجمّلات، حقیقتاً رنج می برد و همیشه دیگران و بالاخصّ طلّاب را به زهد و ساده زیستس و حفظ زیّ طلبگی نصیحت و توصیه می فرمود و شما دیدید که در همان دورانی که در رأس قدرت بودند، همان زندگی بی آلایش روحانی را حفظ فرمودند و اجازه ذرّه ای تجاوز از آن را به اطرافیان نداد.
.۵ خصیصه مهمّ دیگر شخصیّت دادن به افراد بود. چنانکه از رسول گرامی اسلام ( ص ) نقل شده است ایشان چنان با اصحاب خود رفتار می کردند که هر فردی گمان می کرد که اعزّ افراد نزد پیامبر اکرم ( ص ) است استاد بزرگوار ما در برخورد با شاگردان و بویژه در درسهای حوزوی خود، این گونه عمل می کردند و با این حرکت خود، استعداد شاگردان را شکوفا می کردند.
.۶ ویژگی دیگر ایشان که برای خود من اعجاب انگیز و پند بزرگی بود، این مسأله است که در مجالس غیر درسی، وقتی فرعی از فروع علمی مطرح می شد و هر کس به فراخور خود مطلبی را ارائه می کرد، تنها اگر از ایشان اظهار نظری می خواستند، صحبت می فرمود، آن هم در حدّ اختصار. این روش از نظر اهل علم، جدّاً فضیلت بزرگی به شمار می آید. هنیئاً لا رباب النعیم نعیمهم.
.۷ از ویژگیهای دیگر ایشان که به نظر من تناسب تامّ با خصائص اخلاقی ایشان دارد، درک ایشان از مقام امامت و ولایت بود ؛ چرا که چنان درکی را جز به متخلّقان به اخلاق الهی نمی دهند. شما اگر به کتب عرفانی امام و شروحی که بر ادعیه و روایات مرقوم فرمودهاند، مراجعه کنید، به خوبی در می یابید که ایشان مقام امامت و ولایت کبری را یافته است، نظیر آدم تشنه ای که تشنگی را با سراسر وجود خود در یافته. هنیئاً له و رزقنا الله و ایاکم. و متأسّفانه حقّ این کتابهای ارزشمند و دیگر کتب ایشان در حوزه رعایت نشده است، این کتابها باید مورد تدریس و تدرّس و مراجعه اهل تحقیق باشد. به هر صورت مجموعه این خصائل و صفات بارز دیگر موجب شد که آن بزرگوار حاکمیّت بر قلوب پیدا کند. این مطلب در قرآن شریف و روایات معصومین (ع) به صراحت وجود دارد که محبّت افراد متّقی در قلوب ریخته می شود و ابّهت آنان نیز در دلها رسوخ می کند. قرآن کریم می فرماید:
«أنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّاً».
مریم، ۹۶.
و امام حسن(ع) نیز در توصیه های پایان عمر شریف خود، به جناده بن ابی امیّه می فرماید:
«و اذ اردت عزّاً بلا عشیره و هیبه بلا سلطان، فاخرج من ذلّ معصیه الله ألی عزّ طاعه الله عز و جلّ».
بحار الانوار، ج ۱۳۹ / ۴۴.
امام حقاً مصداق این آیه و روایت بود.
حوزه: حضرت عالی از اساتید درس اخلاق در حوزه علمیه قم هستید، لطفا بفرمایید که چه عواملی سبب شد که به تدریس اخلاق بپردازید
مسأله تهذیب نفس، موضوع مهمی است. قرآن شریف، به این مسأله، بسیار اهمیت داده است. تا آن جا که بعثت همه انبیأ و رسول گرامی اسلام و نزول قرآن را برای تحقق همین مهم می داند.
«هو الذی بعث فی الامیین رسولاً من انفسهم علیهم آیاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب یو الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین.»
جمعه؛ ۲
اوست خدایی که به میان مردمی بی کتاب، پیامبری از خودشان مبعوث داشت، تا آیاتش بر آنان بخواند و کتاب و حکمتشان بیاموزد. اگر چه بیش از آن، در گمراهی آشکار بودند.
تهذیب نفس برای طلبه، از اهمیت بیشتری برخوردار است. طلبه، همان وقتی که می گوید:
«بدان ایدک الله تعالی فی الدّارین»، باید بگوید: «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم…» دو بال علم و تهذیب، باید با هم باشند. اگر بال علم باشد، بدون تهذیب، افزون بر این که علم، برای شخص، حجاب اکبر می شود، وزر و بالش نیز، دامن افراد جامعه می شود.
امام خمینی رضوان الله علیه، به مسأله تهذیب نفس، بسیار اهمیت می داد هم خود مرد عمل بود و هم دیگران را، به ویژه طلاب علوم دینی را هشدار می داد. حتی در آخرین سخن به جای مانده از ایشان؛ یعنی در وصیت نامه سیاسی – الهی مرقوم فرموده است:
« از بالاترین و والاترین حوزه هایی که لازم است به طور همگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد. علوم معنوی اسلامی، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله، رزقنا الله و ایاکم، که جهاد اکبر می باشد.
امام، در عین اینکه به فراگیری فقه جواهری و تمسک به روش سنتی تاکید می ورزید، تهذیب اخلاق و تزکیه نفس را هم سفارش می فرمود.
بنده، پیش از آن که به حوزه بیایم، به مسائل اخلاقی و مجالس موعظه، علاقه مند بودم. یادم هست بچه بودم در ایّام محرم، در مجالس روضه می نشستم و از منبرهای اخلاقی و مفید، بهره می بردم.
پس از طلبگی، این ذوق نسبت به مسائل اخلاقی، در من تشدید شد .
حضرت امام، روزهای شروع درس و پایان درس، مطالب اخلاقی می فرمود.
این روزها، برای من، شادی آفرین بود. خیلی به وجد می آمدم.
امّا این که چه شد درس اخلاق شروع کردم؟ پس از تبعید حضرت امام به ترکیه، گروهی از آقایان طلاب، به بنده اسرار کردند که درس اخلاق شروع کنم. من نپذیرفتم، زیرا خود را شایسته آن نمی دانستم.
تا این که یک روز، برای خواندن نماز ظهر به مدرسه فیضیه رفته بودم، آقایی آمد استخاره ای خواست. استخاره گرفتم خیلی خوب آمد. فردای آن روز که روز پنج شنبه بود، تعدادی از طلاب آمدند که اعلامیه ای پخش شده که شما شب جمعه درس اخلاق می گویید! معلوم شد، آن استخاره روز گذشته برای همین بوده است.
گفتند: ما هر چه اسرار کردیم، شما نپذیرفتید، استخاره کردیم، خوب آمد، اعلامیه را پخش کردیم .
دیدم، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته ام.
ناچار شب آمدم فیضیه، در مدرس زیر کتابخانه، که محل درس اعلام کرده بودند، درس اخلاق را شروع کردم. مدتی درس ادامه یافت. جمعیت زیادی شرکت می کردند و استقبال، خیلی خوب بود. تا این که ساواک، ما را از مدرسه فیضیه بیرون کرد.
به مدرسه حجتیه رفتیم، از آن جا هم ما را بیرون کردند. حسینیه ارک رفتیم. چون افراد شرکت کننده زیاد بودند، بسیاری از افراد، بیرون حسینیه، در کوچه می ایستادند و راه مردم مسدود می شد، تصمیم گرفتیم به جای وسیع تری درس انتقال دهیم. تا این که پس از تلاش بسیار برخی از طلاب، توانستیم به مسجد اعظم برویم.
پس از انقلاب هم، این درس ادامه یافت و بحمد الله جمعیت خوبی شرکت می کرد.
یک وقتی، یکی از علمای بزرگ می فرمود:
«به امام عرض کردم، فلانی درس اخلاق می گوید. جمعیت زیادی شرکت می کند.
امام، آن قدر خوشحال شد که سه مرتبه فرمود: الحمد الله رب العالمین».
این، نشاندهنده اهتمام ایشان، به علم اخلاق است و لزوم برگزاری جلسات درس اخلاق.
بنابراین، درس اخلاق من، خود به خود پیش آمد و تمایل ذاتی و ذوق اخلاقی من هم، کمک کار شد که، بتوانم آن را ادامه دهم.
به لطف الهی، تلاش فراوان کرده ام که این درسها برای خود و شنوندگان، مفید باشد. البته درس اخلاق، درس انسان سازی است و کاری بسیار مشکل. به تعبیر حضرت امام که می فرمود:
« می گویند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن، چه مشکل؛ امّا شیخ می فرمود: ملا شدن چه مشکل، آدم شدن، محال است.»
واقعیت هم، همین است. کار بسیار طاقت فرسایی است.
حوزه: حضرت عالی وضع کنونی اخلاق و دیگر علوم را در حوزه ها، چگونه می بینید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 