پاورپوینت کامل سیمای حوزه در نگاه رهبر ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سیمای حوزه در نگاه رهبر ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیمای حوزه در نگاه رهبر ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سیمای حوزه در نگاه رهبر ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :
۳
بسم الله الرحمن الرحیم
در ابتدای کلام، برای تیمن و تبرک، حدیثی اخلاقی مطرح می کنم:
« علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن محبوب، عن بعض اصحابه، عن ابن ابی یعفور، قال: سمعت ابا عبدالله، علیه السلام، یقول فیما ناجی الله عز و جل به موسی، علیه السلام: یا موسی لا ترکن الی الدنیا رکون الظالمین و رکون من اتخذها ابا و اما. یا موسی لو وکلتک الی نفسک لتنظر لها اذن لغلب علیک حب الدنیا و زهرتها، یا موسی نافس فی الخیر اهله و استبقهم الیه، فان الخیر کاسمه و اترک من الدنیا ما بک الغنی عنه و لا تنظر عینک الی کل مفتون بها و موکل الی نفسه؛ و اعلم ان کل فتنه بدوها حب الدنیا ولا تغبط احد بکثره المال فان مع کثره المال تکثر الذنوب لواجب الحقوق، و لا تغبطن احدا برضی الناس عنه، حتی تعلم ان الله راض عنه و لا تغبطن مخلوقا بطاعه الناس له، فان طاعته الناس له و اتباعهم ایاه علی غیر الحق هلاک له و لمن اتبعه.»
سند، مرسل است، ولی ظاهرا در احادیثی که حکمت و اخلاق و حقایق را برای انسان بیان می کنند، معلوم نیست که ارسال ضروری داشته باشد. حامل حکم فقهی هم نیست که انسان دنبال حجت باشد و بگوید نمی شود به خبر مرسل تعبد کرد.
حقایقی است که وقتی انسان مشاهده می کند، می بیند که صحت و اعتبار و اتقان اینها در خود او مندرج است. پیدا است که اینها، یا حتما کلمات معصوم، علیه اسلام، است یا متخذ از کلمات معصوم، علیه السلام، است یا متخذ از کلمات این بزرگواران می باشد. بنابراین، ارسال در سند این حدیث، نباید کمترین شبهه و ریبی در اخذ به مضمون این حدیث به وجود آورد.
البته منهای این ارسال، رجال سند هم ثقات عالی و جلیل القدری هستند: «علی بن ابراهیم» و «ابراهیم بن هاشم» که معلوم است. «ابن محبوب» هم که (حسن بن محبوب سراد) از ثقات و بزرگان و علی قول از اصحاب اجماع است. «ابن ابی یعفور» هم که همان مرد بزرگواری است که از قول او این حدیث نقل شده است:
«و الله لو فلقت رمانه بنصفین فقلت هذا حرام و هذا حلال لشهدت ان الذی قلت حلال حلال و ان الذی قلت حرام حرام».
و نیز همان کسی است که حضرت در جواب او دو بار فرمودند: «رحمک الله».
بعد از وفات او امام صادق، علیه الصلاه و السلام، نامه یی برای مفضل در کوفه نوشتند تا آن وکالتی را که قبلا «عبد الله بن ابی یعفور» امام می فرمایند:«صلوات الله علیه».
«… قال سمعت ابا عبد الله، علیه السلام، یقول فی ما ناجی الله عز و جل به موسی علیه السلام».
پیداست که پروردگار عالم می خواهد عالی ترین حقایق و حکمتها را برای پیامبر عظیم الشأن و بزرگوار خود بیان کند. در این فراز، تعبیر «اوحی» ندارد، بلکه از لفظ «ناجی» استفاده می شود. شاید به خاطر این است که پروردگار عالم مطلب بسیار مهمی را به صورت یک گفت و گوی نجوا گونه با
در نهج البلاغه از زهد زیاد گفته شده است؛ اما نشان دهنده این نیست که زهد عالی ترین تکالیف انسان است. خیر، در جاهایی زهد بالاتر است. موقعیت زمان را فرا بخوانیم؛ زیرا به سمت تموّل پیش می رود و ثروت در کشور رو به ازدیاد را از طریق مختلف به دست آورند و آن را «علی غیر حله» کسب و خرج کنند و اگر جمع آوری ثروت از طریق حلال هم باشد، مفتون دنیا و دچار عاقبتهای سؤ افتنان شوند؛ بخصوص در حوزه های علمیه و محدوده ای که معممین و روحانیون وعلما و طلاب و فضلا در آن زندگی می کنند.
موسی، علیه السلام، در میان می گذارد:«یا موسی لا ترکن الی الدنیا رکون الظالمین».
«رکون» به معنای میل قلبی و تکیه روحی است که اگر بخواهیم آن را به فارسی امروز ترجمه کنیم، به نظر می رسد که معنای دل دادن مناسب تر باشد. بنابراین، می شود این طور ترجمه کرد که: «به دنیا دل مده، آن چنان ستمگران به دنیا دل داده اند.» اگر دل دادگی به دنیا نباشد، انسان ستم نمی کند و بندگان خدا را مورد آزار قرار نمی دهد.
ظلم کردن نهایت میل و رغبت به دنیا را می رساند.
«و رکون من اتخذها ابا و اما». کسانی که دنیا را پدر و مادر خود اتخاذ کرده اند. یعنی همه فکرشان دنیاست و جز به دنیا به چیز دیگری نمی اندیشند و تمایل و رغبت نشان نمی دهند. اینها مثل کودکی هستند که به پدر و مادرش پناه می برد و جز به آنها به جیز دیگری نمی اندیشد. «یا موسی لو و کلتک الی نفسک لتنظر لها اذن لغلب علیک حب الدنیا و زهرتها». «لتنظرلها» با «لتنظر الیها» فرق دارد. نگاه کردن به دنیا کار مذمومی نیست، به دنیا اندیشیدن مذموم است. ای موسی اگر من تو را به حال خود می گذاشتم که به دنیا بیندیشی، آن گاه دوستی و زیباییهای دنیا بر تو غلبه پیدا می کرد.
این نکته را متذکر شوم که در این حدیث و احادیث مشابه، مراد از دنیا زمین و متعلقات آن و آبادانی و پرداختن به امور مردم و امثال این کارها نیست؛ بلکه جلوه هایی از دنیا (مال و جاه و مقام) مورد نظر است که انسان آنها را برای خود می خواهد. بنابراین، هر آنچه از نعم الهی در روی زمین و زیباییها و لذتها و تعیشها که به نفس انسان بر می گردد و برای خود می خواهد؛ در تعبیرات حدیثی «دنیا» تلقی می شود و مذموم است. پیداست که هر چه انسان بیشتر به دنیا بیندیشد و بپردازد، رغبت و شوق او بیشتر می شود و وقتی که از دنیا رو بر گرداند، به تدریج محبت دنیا هم از دل او کاسته می شود. مراد این روایت و امثال آن، این نیست که انسان فعالیت و تلاش در زندگی را رها کند و برود گوشه خانه بنشیند. برخی این گونه خیال کردند و سالها – بلکه بعضیها قرنها – رویه غلطی راکه منجر به انعزال و انزوا و دوری از فعالیتهاو تلاشهای زندگی شده است، در پیش گرفتند و آن را به اسلام نسبت دادند. بنابراین مراد از دنیا، این برداشت غلط نیست.
«یا موسی نافس فی الخیر اهله و استبقهم الیه». در کار خیر با اهلش منافست یعنی حالت رغبت رقابت آلودی که انسان به چیزی پدا می کند. «و استبقهم الیه»، یعنی به سوی خیر از همه اهل آن سبقت بجو. «فان الخیر کاسمه» «خیر» مثل اسم خودش نیکو و پسندیده است. ظاهرا مراد کارهای نیک و عمومی و احسان به مؤمنین و کمک به برادران و اتحاد و عبادت پرودگار و زهد در دنیا و دیگر صفات خوب است. لفظ «خیر» یک معنای افعل تفضیلی هم دارد که نشان دهنده بهتر می باشد. کارهای نیکی که انسان انجام می دهد، از هر آنچه که به ذهن بگذرد، بهتر است. اگر به عیادت مریض می روید، اگر به مؤمن احسان می کنید، اگر در کارها تعاون می کنید، اگر علم می آموزید، اگر به دنیا بی اعتنایید، اگر جهاد فی سبیل الله و یا امر به معروف و نهی از منکر می کنید و اگر عبادت خدا را انجام می دهید؛ همه اینها کارهای خیر است. این کارها از همه اموری که به ذهن انسان بگذرد، مثل مال و فرزند و جاه و مقام و دیگر ارزشهای گوناگون بهتر است. مرحوم مجلسی، (ره) هم در تحف العقول چند احتمال می دهند که یکی از آنها همین احتمال است. احتمالات دیگر هم می دهند که ظاهرا همین احتمال متیقن است.
«و ترک من الدنیا ما بک الغنی عنه» آن چیزی از دنیا که به آن نیاز نداری و جزو حاجات تو نیست و زیادی است، ترک کن. «و لا تنظر عینک الی کل مفتون بها». به چند روش می شود این عبارت را خواند: «و لا تنظر عینک» که عین فاعل تنظر باشد، یعنی «لا تنظر بعینک» یا «لا تنظر عینک» باشد، یعنی به چشم خود عرضه نکن. «الی کل مفتون بها». به کسانی که مفتون به دنیا و فریفته آن هستند، «و موکل الی نفسه»، کسی که به نفس خود یا به خود واگذار شده است و حمایت و توفیق الهی از او گرفته شده باشد.
«و اعلم ان کل فتنه بدؤها حب الدنیا، همه فتنه ها با دوستی دنیا آغاز می شود.
واقعش هم همین است. به دنیا که نگاه می کنیم، می بینیم که در طول تاریخ ریشه همه فتنه ها و گمراهیها و جاهایی که حق و باطل به هم مخلوط شده است، در حب دنیا ست. کسانی بوده اند و فتنه ایی را به وجود آورده اند. واقعاً این موضوع یکی از آن حکم عجیب است. هر جای دنیا که نگاه می کنید، می بینید که همین گونه است.
«و لا تغبط احدا بکثره المال». به کسانی که مال زیاد دارند غبطه نخور. این از آن دردهای مبتلا به ماست که کم و بیش در زندگی بعضی افراد ضعاف النفوس جریان دارد و آنها به خاطر خانه های عالی و تجملات فراوان و مراکب زیاد غبطه می خورد! «فان مع کثره المال تکثر الذنوب لواجب الحقوق». مال که زیاد شد، حقوق هم زیاد می شود و به همین خاطر گناهان هم زیاد می شوند. معلوم می شود که وقتی حقوق زیاد شد، انسان نمی تواند آن را ادا کند و الا اگر می توانست ادا کند، گناهی در کار نبود. این در صورتی است که مال از حلال کسب شده باشد، اگراز حرام بود، شکل بدتری خواهد داشت. البته یک احتمال هم وجود دارد و آن این است که اشاره حدیث به کثرت مال از طریق حرام باشد؛ یعنی انسان وقتی که مال کسب می کند که از طریق حلال نیست، حقوق زیادی را باید پامال کرده باشد، تا مال زیادی به دست آورد. «و لاتغبطن احدا برضی الناس عنه».
به حال کسی که مردم از او راضیند یا به او محبت دارند، غبطه بخور. اما اگر مردم به کسی محبت دارند و برای او شعار می دهند و دور او جمع می شوند و به او تحبب و تقرب می کنند، به حال او غبطه نخور. شما چه می دانید، شاید خدای نکرده در باطن او خلل و فساد و عیبی باشد که خدا را از او ناراضی می کند. آن وقت رضای مردم به درد او نمی خورد. واقعاً رضای مردم – اگر واقعی هم باشد – چه فایده ای دارد؟ «ولا تغبطن مخلوقا بطاعه الناس له». اگر دیدی مردم از کسی اطاعت می کنند و دستور و فرمان و اراده اش را می پذیرند، باز هم جای غبطه ندارد. «فان طاعه الناس له و اتباعهم اباه علی غیر الحق هلاک له و لمن اتبعه». اگر اتباع مردم از او – نستجیر بالله -، به حق نباشد، برای خود او و کسانی که از او متابعت می کنند، مایه هلاکت است. ان شأ الله خدای متعال به حرمت معصومین علیهم السلام ما را از تابع و متبوع شدن علی غیر الحق باز بدارد و آن وضعیت را برایمان پیش نیاورد.
اگر این روایت اصلا سند هم نمی داشت، حکمتهای عالی آن که هیچ شک و ریبی در آن نیست، برای ما راهگشا خواهد بود. این دستور العلما، معارف الهی و اسلامی هستند و جا دارد که به آنها تمسک کنیم. علت آن که این روایت را انتخاب کردم، این است که امروز جامعه ما در شرایطی قرار گرفته است که بایستی برایش رویایات زهد خواند. در نهج البلاغه از زهد زیاد گرفته شده است؛ اما نشان دهنده ای این نیست که زهد عالی ترین تکالیف انسان است. خیر، در جاهایی زهد بالاتر است و در جاهای دیگر جهاد و عبادت و تحصیل علم بالاتر است. موقعیت زمان را نشان می دهد و به نظر ما، امروز آن زمانی است که بایستی جامعه را به زهد فرا بخوانیم؛ زیرا به سمت تموّل پیش می رود و ثروت در کشور رو به ازدیاد است و جایی است که اگر چنانچه کسانی اهل دنیا باشند، می توانند ثروت را از طرق مختلف به دست آورند و آن را « علی غیر حله » کسب و خرج کنند و اگر جمع آوری ثروت از طریق حلال هم باشد، مفتون دنیا و دچار عاقبتهای سؤ افتنان شوند ؛ بخصوص در حوزه های علمیه و محدوده ای که معممین و روحانیون و علما و طلاب و فضلا در آن زندگی می کنند.
اگر ما در گذشته علمایی داشتیم که حرف می زدند یا می نوشتند یا شبهات را بر طرف می کردند و یا معارف می گفتند، امروز چند برابر آن تعداد با کیفیتهای بالا مورد نیاز است. کتابها و جزوه ها و مجلات و رسانه هایی لازم است که همین رسالت را به عهده بگیرند و راجع به دین و معارف و اخلاق بنویسند و بگویند. کسانی هستند که اهل مطالعه اند از اینها استفاده کنند. کسانی هم هستند که از رسانه ها بهره می برند، رسانه ها از اینها نیز استفاده کنند. علمای دین بایستی نوشته های مربوط به معارف اسلامی را چه به صورت کتاب و جزوه و چه به صورت مجله و مطبوعات گوناگون فراهم کنند، تا هنرمندها از روی آنها – مثلاً – فیلم درست کنند و یا برنامه های گوناگون بسازند.
مطلبی را که امروز برای شما مطرح می کنم، از مقدمات بدیهی و واضح شروع می شود و به استنتاج بدیهی و واضح نیز می رسد ؛ لیکن به گمان من ( به عنوان یک طلبه و مسؤول در جمهوری اسلامی و به عنوان معتقد به رسالت علما در امور دین و دنیای مردم ) این استنساخ بدیهی از این مقدمات بدیهیه، کما هو حقه مورد عمل نگرفته است. البته کارهای خوبی هم شده است: « ولا تبخسوا الناس اشیأهم ». انسان نبایستی حق کسانی را که زحمت کشیدند و کار کردند، ضایع کند. انصافاً خیلی کار شده است ؛ اما آنچه که باید بشود، چند برابر آن چیزی است که تا کنون شده است.
اولین مقدمه بدیهی، بیان حاجت به فعالیتها و تلاشهای حوزه علمیه است. علت فعالیت حوزه های علمیه که امروز اهم و اشرف آنها حوزه علمیه قم و بعضی دیگر از حوزه های علمیه بزرگ ایران مثل حوزه علمیه مشهد و جاهای دیگر و ان شأالله حوزه علمیه نجف ( هنگامی که از زیر پنجه نامیمون اشرار و ستمگران خارج شود ) است ؛ اولاً نیاز حکومت امیرالمؤمنین و امام مجتبی، علیهما الصلاه والسلام، دیگر حکومتی با این خصوصیات متکابر احکام و مقررات دینی تا امروز تشکیل نشده است.
این اولین بار است که حکومتی براساس قرآن تشکیل می شود و جامعه ای اسلامی ( با همه مشکلات و زحماتی که این کار داشته و دارد ) به وجود آمده است. این نظام و حکومت الهی برای عمل، اولاً به معارف و مقررات اسلامی احتیاج دارد. ثانیاً در برخی از جاها به اشخاصی برای اداره بعضی از امور این نظام نیاز است که بایستی این دو نیاز را حوزه ها تامین کنند. البته منظور این نیست که بایستی همه امور با امور مهم را علما به دست گیرند. خیر، همه مؤمنین و صلحا و اهل فکر و اهل تحقیق در جای خودشان قرار دارند. برای کارهای گوناگون در کشور متخصصینی وجود دارد که آنها را انجام می دهند. بعضی از کارها هم وجود دارد که بایستی علمای دین آنها را متصدی شوند. این اشخاص را هم باید حوزه علمیه تربیت کند.
پس اگر نیاز جامعه و حکومت اسلامی و اقامه آن مطرح است، می بایست حوزه علمیه آن را تأمین کند. چنانچه جامعه ای بی دین شد، طبیعتاً احساس نیاز به علما نمی کند؛ اما وقتی جامعه متدین است، به علما و معلمین اخلاق و دین و معارف احساس نیاز می کند.
اگر ما در گذشته علمایی داشتیم که حرف می زدند یا می نوشتند یا شبهات رابر طرف می کردندو یا معارف می گفتند، امروز چند برابر آن تعداد با کیفیتهای بالا مورد نیاز است. کتابها و جزوه ها و مجلات و رسانه هایی لازم است که همین رسالت را به عهده بگیرند و راجع به دین و معارف و اخلاق بنویسند و بگویند. کسانی هستند که اهل مطالعه اند از اینها استفاده کنند. کسانی هم هستند که از رسانه ها بهره می برند، رسانه ها از اینها نیز استفاده کنند. علمای دین بایستی نوشته های مربوط به معارف اسلامی را چه به صورت کتاب و جزوه و چه به صورت مجله و مطبوعات گوناگون فراهم کنند، تا هنرمندها از روی آنها – مثلاً – فیلم درست کنند و یا برنامه های گوناگون بسازند.
حاجت سوم به فعالیتهای حوزه علمیه، نیاز روشنفکران و جوانان است. اینها قشری هستند که در مقابل شبهات قرار می گیرند.
در همه جا اولین مخاطب شبهه ها، روشنفکران و اهل فکر و اندیشه اند که غالباً در میان جوانان و صاحبان فکر و اندیشه و تحصیلکرده ها هستند. بسیاری از مردم شبهه به سراغشان نمی آید. آنها به شبهه کاری ندارد. ایمانی دارند و بر طبق ایمانشان زندگی خوبی را پیش می برند. کسانی که اهل مطالعه اند،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 