پاورپوینت کامل نائینی از نگاه دانشوران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نائینی از نگاه دانشوران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نائینی از نگاه دانشوران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نائینی از نگاه دانشوران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

شیخ محمدحسین کاشف الغطاء

شیخ عبدالحسین حلی

شیخ محمدحسین مظفر

شیخ راضی آل یاسین

شیخ علی شرقی

شیخ کاظم ابوالتمن

شیخ عبدالرسول خالصی

شیخ محمد شراره

حاج سید علی نقی نقوی

حاج سید عبدالحسین نورالدین

عالِمی از عالَم ملکوت

شیخ محمد حسین کاشف الغطا

نامه ای از اداره روزنامه کرخ, به تاریخ اول جمادی الثانی ۱۳۵۵هـ.ق. برابر با ۱۹ اوت ۱۹۳۶ میلادی, به حضرت حجه الاسلام والمسلمین کاشف الغطاء رسیده که در آن, از معظم له تقاضا شده بود مطالبی درباره زندگانی مرحوم آیت الله العظمی نائینی, برای روزنامه یاد شده ارسال بدارد, تا در شماره ویژه, به یاد بود آن بزرگوار منتشر گردد.

هنگامی که از وجود این نامه آگاه شدم, از ترس آن که گرفتاریهای روزمره ایشان مانع از تحقیق این موضوع گردد, فرصت را غنیمت شمرده چند دقیقه مزاحم اوقاتشان شدم. از ایشان خواهش کردم: آنچه از زندگانی آن مرحوم, قدس سره, در نظر دارند بیان کنند. در پاسخ فرمود:

آن نفسی را که در پرواز به سوی ملکوت اعلی نزدیک تر بود, تا به گرایش به عالم مُلک, زیاده از چهل و پنج سال است که شناخته ام.

آن بزرگوار, که پیوندش به افق عالم ارواح مجرده, بیش از پیوندش به عالم ارواح مادّی بود, از سال هزار و سیصد و ده هجری قمری شناختم.

نخستین دیدار من با ایشان, در سامرا در زمان حیات مرحوم میرزای بزرگ شیرازی, رحمه اللّه علیه, بوده است و در آن روز, محضر آن مرحوم پر از بزرگان روحانیان و مجتهدان بود که در محضر استاد بزرگ شیرازی, به فراگیری دانش مشغول بودند. علی رغم جوانی, با بُزرگان و علما معاشرت داشتم, تا از گفت وگو و همنشینی با بزرگان, درسهایی از اخلاق و فضائل فرا گیرم.

در آن روزگار بود که میرزای نائینی را, که در حدود چهل سال۱ از عمر مبارکش می گذشت, شناختم. با وجود آن که سن کمی داشت, مورد نظر همگان و مرکز مشورت بود. ایشان بر دیگر شخصیتها و بزرگان علمی امتیازاتی داشت, نه در یک جهت, بلکه در جهتهای گوناگون:

ییکی از آن جهتها, قیافه ایشان بود که از آن شخصیّت و بزرگی نمایان بود.

دیگر روش لباس پوشیدن ایشان بود که پاکیزه ترین و لطیف ترین لباسها را می پوشید

ونیز سایر جهتهای زندگانی, از خورد و خوراک ومسکن و….

ایشان, خویها و اخلاقیات خود را بدون اِبا اظهار می داشت; چرا که بزرگ زاده بود و از معنونین دیار خود به شمار می رفت.

میرزای نائینی(ره) در نزد مراجع بزرگ, مورد اعتماد و مشورت بود. در امور مهم, که اهل حل و عقد در آن جمع می شدند, نظر ایشان مورد احترام بود.

از آن جا که سیاست آن روز ایران, دائر مدار روحانیت بود, فتوای مرحوم میرزای شیرازی, در مهم ترین مسائل, مورد پیروی مردم واقع می شد, چنانکه جریان تحریم تنباکو۲, یکی از شواهد اوضاع آن روز است.

میرزای نائینی را من در آن روزگار, با اخلاق فاضله و همّت والا شناختم و چند روزی در تماس با ایشان بودم, تا این که با بازگشت به نجف اشرف, از ایشان جدا شدم. پس از هفت سال, میرزای شیرازی به دیار بقا شتافت و مسلمانان را به مصیبت بزرگی دچار کرد

پس از ارتحال آن عالم ربّانی, حوزه علمیّه سامرا, از رونق افتاد و طلاب و فضلا, متفرق شدند و بیش تر استادان و عالمان آن حوزه, به نجف, کربلا, کاظمیه, ایران, هند و دیگر شهرها و کشورهای اسلامی مهاجرت کردند.

میرزای نائینی, در آن روزگار, که حدود سال ۱۳۱۴ هجری قمری بود, به نجف اشرف مهاجرت کرد و در آن جا رحل اقامت افکند. همه روزه با مرحوم اخوی, اقا شیخ احمد,۳ یرای درس نزد ایشان حاضر می شدیم و این برنامه ادامه داشت, تا موضوع انقلاب [مشروطیت] در ایران رُخ داد. حوزه علمیه نجف اشرف به دو قسمت تقسیم شد. گروهی از علماء و روحانیان تصمیم بر این گرفتند که روحانیت در این سیاست مداخله نکند و تصمیمی نگیرد, چون به نظر اینان نتیجه انقلاب معلوم نبود, آیا به سود اسلام و روحانیت خواهد بود, یا به زیان دین; از این روی مناسب ندیدند علماء و روحانیان در کاری که نتیجه اش روشن نیست, مداخله کنند که در اثر آن ادامه خونریزی و از بین رفتن اموال باشد و در نتیجه, خدای نخواسته, دست بیگانگان به ایران باز گردد

.
گروه دوّم, دخالت روحانیان و حجج اسلام و علمای اعلام را ضروری می دانستند و شرکت آنان را جهت اصلاح امور و اخذ تصمیم و ایجاد نظم و انتظام در مملکت, برابر معیاری شرعی, واجب می شمردند; از این روی فرصت را مغتنم شمردند و در این امر دخالت کردند.

این جانب, موافق با گروه نخست بودم و مرحوم میرزای نائینی از معتقدان به مشی گروه دوم, از این روی, تنبیه الأمّه و تنزیه الملّه را در سال ۱۳۲۷ هجری قمری, مرقوم فرمود که به چاپ رسید.

انتشار این کتاب, بین روحانیّت سروصدایی به راه انداخت و بین من و ایشان در این موضوع اختلاف نظر پدید آمد.

پس از گذشت چند سالی, جنگ اول جهانی آغاز گردید که در آن خرابی و ویرانیهای فراوانی به بار آمد. قطع راهها و سایر خرابیها تا سال ۱۳۴۰ هجری ادامه داشت. در طول این مدّت, مرحوم آیت اللّه نائینی, رضوان الله علیه, از مردم به دور بود و تنها به تدریس و عبادت اشتغال داشت, تا آن زمان که آیات عظام: آقای آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و آقا سید محمد کاظم یزدی وفات یافتند و مرجعیّت به آیت اللّه آقا میرزا محمد تقی شیرازی, درکربلای معلّی رسید۴ و پس از دو سال که آیت اللّه شیرازی دار فانی را وداع گفت, مرحوم آیت اللّه بزرگ میرزای نائینی که مشهورترین مرجع تقلید و ظاهرترین عالم زمان خود بود, به عنوان شیخ العلما و بزرگ ترین مجتهد وقت, مقام ریاست عامه را از هرجهت احراز کرد و فضلا و مدرسان حوزه دور ایشان گرد آمدند و از فضل و دانش وی استفاده می کردند. در این روزگار بود که دوستی بین ما بازگشت و از ایشان همان علاقه و صمیمیت گذشته ظاهر شد.

پی نوشتها:

۱. با توجه به تاریخ ولادت حضرت آیت اللّه نائینی که ۱۲۷۲هـ.ق. بوده وتاریخ این دیدار که ۱۳۰۵ بوده, باید ذکر می شد: سی سال.

۲. انگلیسیان, با ناصرالدین شاه, پادشاه وقت ایران, قرارداد می بندند و این قرارداد, به زیان ایران تمام می شود, زیان مادی و معنوی, یعنی تسلط انگلستان بر ایران. شاه این قرارداد را امضا می کند; یعنی بندگی و اسارت خود و ایران را در برابر انگلستان می پذیرد. موضوع این قرارداد ننگین, به مرحوم آیت اللّه شیرازی بزرگ گزارش می شود. ایشان مقتضی می بیند که تنباکو کشیدن را حرام اعلام کند; از این روی, فتوای تاریخی خود را: (کشیدن تنباکو, محاربه با امام زمان است) صادر می فرماید.

۳. آیت اللّه شیخ احمد کاشف الغطا, از مراجع تقلید شیعه در عراق بود و از شاگردان آیت اللّه نائینی. وی در سال ۱۳۴۵هـ.ق. دار فانی را وداع گفت.

۴. در زمانی که آیت اللّه میرزا محمد تقی شیرازی, زعامت شیعه را به عهده داشت و در کربلا می زیست, انگلیسیها برای اشغال عراق, که در فرمان عثمانیها بود, وارد عراق می شوند. مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی حکم جهاد علیه قوای اشغالگر انگلیس را می دهد.

روحانیان بزرگ, از جمله: آیت اللّه سید ابوالقاسم کاشانی, پدربزرگوارشان, آیت اللّه آقا سید حیدر آل حیدر و… در این جنگ شرکت می جویند. برخی از روحانیان, غرق می شوند.

بالآخره در این جنگ, قوای انگلیس پیروز می شوند وعراق را به زیر سلطه خود در می آورند. پس از مدتی ملک فیصل را از حجاز به عراق می آورند و حاکم عراق قرارش می دهند.

ملک فیصل, انتخاب مجلس نیابی را شروع می کند. آیت اللّه خالصی, فتوا به تحریم انتخابات می دهد و مرحوم میرزای نائینی و دیگر روحانیان بزرگ, آن را امضا می کنند و این حرکت, سبب تبعید علمای دین, از نجف وکربلا, به ایران می شود.

بیرق حق

آقا شیخ عبدالحسین حلی

شیخ و استاد بزرگ ما, آقا میرزا محمد حسین غروی نائینی, قدس الله نفسه الزکیه, یکی از پیشینیان صالح و بیرقها و نشانه های خداوند بود که بزرگی و ویژگیهای والا, در گفتار و کردار او آشکار بود. یکتا عالم زمانه که در هشتاد و دو سال زندگانی شریف خویش, درخشش چشمگیر و امتیاز فوق العاده ای در مسیر طریقت و اخلاص به ظهور آورد.

خصلتهای عالی که در خور هرگونه ستایش است, مرا بر آن داشت تا به شرح زندگانی آن شخصیت بزرگ بپردازم و گوشه ای از مقامات ایشان را بازگویم, باشد تا طلاب و فضلا, راه و رسم زیستن را فرا گیرند و با مدارج آن عالم فقیه آشنا شوند; زیرا شخصیتی با آن درخشندگی و زندگانی پُر ثمر, که دربردارنده همه برتریها و کمالهای معنوی و علمی است, هنوز در افکار و حقیقت مرام عوام و خواص رسوخ نکرده و زمانه توانا به درک مقام و منزلت او نشده است. شاید بتوانم ذهنها را به سوی آنچه در معرفی آن عالم یکتا می توان گفت, بکشانم تا در برگیرنده همه خوبیها, بی آلایشیها و پاکیهای وی باشد. هر چند که حق کلام ادا نخواهد شد.

تولد فقید سعید, در سال ۱۲۷۳هـ.ق. در شهر نائین, از توابع اصفهان, به وقوع پیوست. همان اصفهانی که مهد علم و دین و اقامتگاه طلاّب و در زمان صفویّه, پایتخت ایران بود. آن فقید, با به پایان رساندن دروس ابتدایی و سپری کردن معالم اخلاقی و عرفانی زیر نظر اساتید و بزرگان در ولادتگاه خویش به سال ۱۲۹۳هـ.ق. راهی اصفهان, دار علم و ادب و فقه و فلسفه شد. با افکندن رحل اقامت در آن جا به تحصیل علوم دین و حکمت متداول پرداخت و پس از گذشت ده سال, به طلب فلسفه و ریاضی و ادبیّات عربی و فارسی اهتمام ورزید و به برتریهای کامل اخلاقی و علمی دست یافت, به گونه ای که به طور کامل, در ادبیّات و لغت فارسی و عربی از ربقه مهره درآمده, به زبان عربی ممتاز سخن می گفت و نامه های خویش را به هر دو زبان انشا می فرمود و به شیوایی سخن مشهور بود.

در شمار مشهورترین و بلند آوازه ترین اساتید ایشان در فقه و اصول, می توان از آیات عظام: حاج شیخ محمد باقر اصفهانی والد علامه بزرگ آقا شیخ محمد تقی اصفهانی نجفی صاحب حاشیه بر معالم و آقای میرزا محمد حسن نجفی نام برد و این دو بزرگوار از اساتید بزرگ علوم فقه و اصول و فلسفه در وقت خود بودند۱….

مرحوم آیت اللّه نائینی, اصفهان و مرکز علمی آن را ترک نکرد و از حضور به محضر آن اساتید کوتاهی نمی ورزید.

پشتکار و سعی ایشان در فراگیری معارف, تا بدان جا رسید که مجمع علمی اساتید و در پیشاپیش آنان ,اساتید بزرگ ایشان, که از مفاخر زمان بودند, آن مرحوم را شایسته مقام اجتهاد دانستند و قوه استنباط احکام شرعی و صدور فتوا را در ضمیر آن بزرگوار دیدند و با اتفاق, ایشان را به عنوان مدرّس فقه و اصول برگزیدند.

مرحوم میرزای نائینی, بر این مبنا به نجف اشرف هجرت فرمود و در آن مکان مقدّس به تدریس و تعلیم پرداخت و با توجّه به فقه و اصولی که علاّمه بزرگ شیخ مرتضی انصاری, قدس سره, آنها را تدوین کرده بود, می توان به مقام والای شاگردان آن فقید سعید پی بُرد.

خانواده: فقید سعید میرزای نائینی, در خانواده خود یگانه و کم نظیر و شخصیتی بزرگ بوده است. در تحصیل علوم دین, به درجات عالیه فضل و تقوا رسید. نه فقط ایشان, بلکه خانواده محترم وجلیل القدر آن فقید سعید در نائین واصفهان, ستوده به ستایشهای نیک بوده اند, تا آن جا که لقب شیخ الاسلام در سلسله جلیله آبا و اجداد ایشان مرسوم بود. اجداد ایشان, پیش از عهد قاجار, اهل ادب و علم و تقوا و ملقّب به شیخ الاسلام بودند.

با فوت پدر, مرحوم آیت اللّه نائینی, که در آن زمان در سامرا سکنی گزیده بود, می بایست به لقب شریف شیخ الاسلام نائین ملقب شود, لیکن برادر خویش را بدان لقب ملقّب کرد و خود به عنوان شیخ الاسلام در تمام جهان مشهور شد که نه تنها کاستی مقام ایشان را به همراه نداشت, بلکه این منصب حقیقی و الهی حاکی از والایی مقام و والایی روح آن بزرگ مرد بود

مهاجرت به عراق: در سال ۱۳۰۳ هـ.ق. استاد ما نائینی به بغداد وارد و به زیارت کاظمین, علیهما السلام, مشرف شد و پس از توقّف کوتاهی به جانب سامرا (مرکز سابق معتصم خلیفه عباسی) به زیارت مرقد مطهّر حضرت عسکریین, علیهما السلام, مشرف شد که در آن وقت, روشن به نور حوزه علمیه و روحانیت و علمای اعلام و در رأس آنان استاد بزرگوار و رئیس مجتهدان وقت, در قرن چهارده میلادی, حضرت آقای میرزا محمد حسن شیرازی, قدس سره, بنیانگذار حوزه بود. استاد معظم آنچه را می خواست در شخص میرزای شیرازی یافت; از این روی تصمیم به افکندن رحل اقامت خود در آن شهر گرفت و کم کم مورد توجه میرزا واقع شد.

فوت پدر مرحوم نائینی: در زمان این مهاجرت و اقامت, پدر ایشان اقا شیخ عبدالرحیم, شیخ الاسلام نائین, وفات کرد. از فوت آن مرحوم, میرزای بزرگ آگاه شده و سه روز اقامه فاتحه و عزا کرد, از روی احترام به مقام والای فرزند ارجمندش.

در سال ۱۳۱۲, استاد بزرگ دار فانی را وداع گفت, به ملکوت اعلی پیوست. به نظر می آمد که ایشان پس از وفات استاد معظم خود, در سامرا, اقامت خواهند فرمود و مانند هم ردیفان خود: علاّمه سید محمد اصفهانی, علاّمه سید اسماعیل صدر عاملی, علاّمه آقا میرزا محمد تقی شیرازی و علاّمه جلیل القدر محدث نوری حوزه علمیه سامرا را نگهداری و برنامه استاد و حوزه را حفظ خواهند کرد, لکن سیاست ترکیه گرایش به این معنی نداشت که حوزه باقی بماند و وضعی پیش آمد که علما و محققان حوزه سامرا, پراکنده شدند و از سامرا به مشاهد مشرفه دیگر رخت کشیدند. آیت اللّه نائینی به نجف اشرف و مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی و آقا سید اسماعیل صدرعاملی به کربلای معلی مهاجرت کردند.

مهاجرت: آیت اللّه نائینی, در سال ۱۳۱۴ هـ.ق. به نجف اشرف مهاجرت کرد و طرف مشورت دوست قدیمی خود, مرحوم آیت اللّه آخوند ملا محمد کاظم خراسانی, رئیس حوزه علمیه نجف اشرف, که از زمان مرحوم میرزای شیرازی به تدریس علم فقه و اصول اشتغال و شهرت گسترده ای در مرجعیّت داشت و عهده دار زعامت مشروطیّت در ایران بود, قرارگرفت و نیز به تدریس فقه و اصول پرداخت و مورد توجه حوزه علمیّه نجف اشرف واقع شد.

مرحوم خراسانی, در گرفتاریها و مسائل مُهم, با آیت اللّه نائینی مشورت و در امور مهم, به رأی و دیدگاههای ایشان عمل می کرد و بدین جهت بر تنبیه الأمّه و تنزیه المله, تقریظ مرقوم و آن را تأیید و ترویج فرمود.

این کتاب میرزای نائینی, در تأسیس دولت اسلامی و حکومت از نظر اسلام برای علما, کتاب استدلالی و برای عوام رساله تقلیدی به شمار می رود که احکام آن استنباط از قرآن کریم و احادیث نبوی(ص) است. متخصصّان در حقوق بین الملل و اسلام از نگارش مانند آن ناتوانند و متفکّران برآنند که این اثر, جامع بین عالم روحی و مقام عالی سیاسی و حاکی از فراخی نظر و دقت فکر است.

میرزای نائینی, به اصلاح شؤون جامعه نظر داشت, به درجه ای که افزون بر نگهداشت شخص خود بود. وی همه چیز را برای مردم می خواست و خواهان اصلاح و موفقیّت آنان بود. ایشان, پس از انتشار این کتاب, با مزاحمتهای بسیار رو به رو شد, به درجه ای که خود ایشان دیگر مایل به انتشار آن نبود ۲ و حکومت ایران و ایرانیان به آن عمل نکردند و دستورالعمل دولت ایران قرارنگرفت. اثر علمی آن فقید معظم ناشناخته باقی ماند و شاید با گذشت زمان, قدر این کتاب را بفهمند و قدر نویسنده بزرگ آن را به شایستگی بشناسند۳.

مقام علمی فقید سعید: فقید سعید در بین علمای نجف اشرف, با آگاهیهای گسترده در دانشهای ریاضی, حکمت, فلسفه و عرفان و احاطه به فقه شرع مقدس و اصول فقه, امتیاز ویژه ای داشت.

استاد بزرگوار, علم اصول را با دقّت تمام و به گونه شگفت آوری, با آرای درست آراست و با کوشش پیوسته به استوار کردن و زدودن نارساییها و باب بندی اصول پرداخت و احکام مستدل و قواعد متین و کامل از آن بیرون آورد, به صورتی که آگاهان و صاحب نظران این فن, ایشان را مجدد علم اصول به شمار آوردند و احکام شرعی بر این قواعد اصولی (اصول میرزای نائینی) و دیدگاههای مستدلّ و روشن ایشان تنظیم گردید. به همین جهت است که درنجف اشرف, یا در جاهای دیگر (حوزه های علمیّه) طلبه ای نیست مگر در جریان دیدگاههای مرحوم میرزای نائینی و آرای ایشان قرار دارد, بلکه افکار و آرای همه علما, در سرتاسر جهان تشیّع: هند, ایران, عراق, جبل عامل و دیگر کشورهای اسلامی در مهمّات فنون دینی, دیدگاههای مرحوم میرزای نائینی است, نه دیگری. اینان, یا خود, به گونه مستقیم از آیت اللّه نائینی بهره برده اند و یا به گونه غیرمستقیم: از درسها و یا نوشته های شاگردان و یا از تقریرات درسهای ایشان.

دیگر کسی نمی گوید: این بود قول شیخ خراسانی, بلکه امروز و فردا بر منبرها و در حلقه های تدریس, در دروس عامّه و خاصّه می گویند: این است رأی میرزای نائینی.

قواعد اصول فقه: میرزای نائینی, قواعد اصول و فقه را به گونه ای مستدل و منظم و آسان و بدون پیچیدگی به ثبوت رسانید و به ذهنها نزدیک ساخت و به گونه منظّم و برابر فکر درست اثبات کرد.

صاحب فنّ قدیم, گمان می کند رأی میرزای نائینی تازه است. بلی تازه است, از نظر قواعدی که میرزای نائینی بر آن اصول قرار داده و روش استدلال که به روشنی توجیه کرده و آسان و بدون پیچیدگی, در اختیار طالبان آن قرار داده است, خلاف آنچه علمای پیشین ذکر فرموده اند.

رهبری دینی میرزای نائینی: در سال ۱۳۳۹ مرجعیت شیعه در تمامی بلاد شیعه به ایشان رسید; از این روی, ایشان مقلّد آنان و مرجع اقطار شیعی گردید, تمامی اهل عراق به ایشان مراجعه و از وی, تقلید کردند. مرجعیّت میرزا, به گونه ای نیست که با فوت ایشان از بین برود, بلکه این بزرگی باقی و پایدار است و باقی هم خواهد ماند مادامی که اصول علوم دینی برای مذهب تشیع و ائمه اطهار, صلوات اللّه علیهم اجمعین, باقی است. علم فراموش شدنی نیست و فضل و دانش دانشمند بزرگ میرزای نائینی فراموش شدنی نیست.

چه پیش از آن که مرجعیّت مستقل پیدا کند و چه پس از آن, اهل فضل و دانش, در هر روز و شب, از دانشی که آن مرد بزرگ القا می فرمود, استفاده می بردند. حوزه علمیّه از وجودِ ایشان, بهره می برد و برای بهره مندی از وجود میرزای نائینی, دانشمندان از اطراف و اکناف به درس و تعلیمات خاص ایشان حاضر می شدند و از دیدگاههای دقیق و با ارزش ایشان استفاده می بردند.

دقت نظر و تحقیقات علمی ایشان محور حرکت علمی در نجف اشرف شده بود. این استفاده ها و دقّت نظرها و تحقیقات علمی, محدود به وجود شخص ایشان بود و در شخصیّت ایشان, همه چیز جمع بود.

خدمات اصلاحی فقید سعید: تاریخ فراموش نمی کند خدماتی که مرحوم میرزای نائینی درهمکاری با رؤسای قیام مشروطیت ایران و انقلاب عظیم آن داشت.

وی, در تأسیس حکومت دستوری ترکیه نیز نقش داشت. چون آن انقلاب به حقیقت پیوست, از ذکر آن صرف نظر کرد. این موج به عراق رسید و حرکتهایی در عراق به وقوع پیوست و پس از جنگ بین الملل اول, عراق به حکومت دستوری عربی رسید. از آن تاریخ بود که رهبر بزرگ اسلامی, از خدمات سیاسی اصلاحی کناره گیری گرفت, و بر آن شد که وجود خود را وقف خدمات دینی و اجتماعی و اخلاقی کند و در امور سیاسی مُداخله ای نداشته باشند. از این روی سالهای پایانی زندگانی خود را صرف شؤون دینی و اجتماعی کرد و نمونه بارزی در اصلاح امور مسلمانان و در تدریس در حوزه علمیّه, در صبح و شام بود.

تربیت شاگرد: از مزایای آن فقید سعید که در سایر مراجع دیده نشد, عنایت خاصی بود که ایشان به تربیت شاگردان خود و به حوزه علمیّه داشت. شاگردانی با تقوا و فضیلت تربیت کرد که هر یک از آنان, همان فضل و تقوایی را که خود ایشان دارا بود, داشتند.

امید و آمال آن فقید سعید, به آن شاگردان والا مقام بود که با احراز مقام شایسته برای خود, باقیات صالحاتی برای ایشان باشند. به همین جهت بود که در گفتار و کردار, در تهذیب و تعلیم و اخلاق و تقوای آنان اهتمام کامل می ورزید. در اخلاص و تقوا و علم, تمامی آنان دارای فضایل و نیکوییها و اخلاق برجسته و کم نظیر بودند و تعلیمات آن مرد بزرگ را سرمشق عمل و رفتار خود قرار داده, به درجات عالیه از مرجعیّت عامّه و خاصه رسیدند و مورد تقلید و مرجعیّت قرار گرفتند. و نیز شاگردانی به همان سبک و روش آن فقید سعید تربیت کردند و تعلیم دادند. مطالب و دروس استاد را به رشته تحریر درآوردند و به چاپ رسانده و منتشر ساختند و دیگران, تا به امروز, از آن نوشته ها و تقریرات استفاده می کنند و مدار و محورند در حوزه های علمیّه.

به این وسیله, میرزای نائینی و دیدگاههای ایشان را حفظ کردند و زنده نگهداشتند. در حقیقت, میرزای نائینی نمرده و باقیات صالحات آن راد مرد, زنده و جاوید است.

سیره و روش علم و روحانیت, آنچنان که امام نائینی تنظیم کرده بود, باقی است و نام او و نام شاگردان او, که از بهترین شاگردان و از جهت تقوا, علم و فضل نمونه بارزی بوده اند, باقی و جاوید خواهد ماند.

نوشته های فقید سعید: در فقه و اصول:

* وسیله النجاه (عربی), فقه استدلالی.

حاشیه عروه الوثقی که با دقّت نظر و استدلال خاص مرقوم فرموده در دو جلد در مطبعه العرفان صیدا ـ لبنان به چاپ رسیده است.

* مختصر وسیله النجاه (عربی).

* مناسک حج (عربی) که در هیچ یک از مناسکهای حج, چه قدیم چه جدید, به این شرح سابقه نداشته و در این اواخر آیت اللّه حکیم, آن را به زیور طبع آراسته و حواشی خود را بر آن افزوده است.

* رسائل عملیّه, به نام ذخیره العباد (فارسی).

* رساله لباس مشکوک.

* قاعده لاضرر ولاضرار فی الاسلام.

و بعضی قواعد و رساله های دیگر در اصول.

* سؤال وجوابهای استدلالی که مرحوم حجهالاسلام والمسلمین آقا شیخ حسین حلّی, قدس سره, در دو جلد جمع آوری کرده, ولی متأسفانه تا به کنون به چاپ نرسیده و برای گرفتن آنها از فرزند آقای حلّی اقدام شده, ولی بی نتیجه مانده, امید است در آینده نزدیک, موفقیت حاصل و در چاپ و نشر آنها اقدام و خدمت بزرگی به علم و اهل علم انجام گردد. انه ولیّ التوفیق.

اخلاق و خویهای نیک فقید سعید: آن مرحوم, عنایت خاص به کمال رساندن و تهذیب نفس و اخلاق و انواع فضائل داشت. کسی که در سفر و حضر, با ایشان همراه بود, شاهد عنایت خاص ایشان به تکمیل نفس و اخلاق و معرفت و سیر و سلوک و تهذیب نفس می شد. همان روشی که در سامرا داشت, در سفر نیز داشت. پایبند به ذکرها و دعاهای مخصوص و تعبد به درگاه پروردگار یکتا بود و به طور دائم به این امر اشتغال داشت.

مرحوم شیخ فتحعلی سلطان آبادی که از رجال برجسته و صاحب کرامات و مکاشفات و معروف به آخوند بود, دوست مخصوص ایشان و از یاران نزدیک ایشان به شمار می آمد.

و این ویژگیها استفاده هایی است که در زمان استاد بزرگ, مرحوم میرزای شیرازی کرد, به همین جهت است که ایشان از تمام جهات, وارستگیهای خاصی داشته و نمونه تقوا و صلاح و رشاد و اخلاص و دارای تمامی ویژگیهای برجسته و نمونه و از عیب و کاستی به دور بود. چنانچه خداشناسی را می خواستی, کافی بود یک هفته ملازم آن مرحوم می شدی و می دیدی شب و روز او را که در نهان و آشکار, با خدای خود چه می کند.

شانزده سال در خدمت علم و خدمت مردم و رهبر روحانی بود, هیچ کس از ایشان یک کلمه ناشایست نشنید و یا ندید که حقّی از کسی پایمال کند و یا حقّی کسی بر او داشته باشد, ادا نکند.

با شرح صدر و روی باز, با مردم گفت و شنود داشت. با اهل علم و علما, به گفت وگوی علمی و یا مباحثه فقهی می پرداخت.

این اخلاق عالی و برجسته و تهذیب نفس, مخصوص به خود آن فقید سعید بود, نه دیگری. در هزینه شخصی کمال اقتصاد را داشت و در بیت المال مسلمانان, با زُهد و ورع و تقوا تصرف می کرد. تا جایی که ممکن بود, در مال اِمام و حقوق شرعیه دیگر, برای مصارف شخصی خود تصرف نمی کرد. آنچه می رسید به مصرف حقیقی می رسانید و هزینه های شخصی خود را از درآمدهای املاک خود در نائین, برآورده می ساخت. درآمد آن جا, هزینه های شخصی ایشان را کفایت می کرد, مگر در اواخر که در آمدهای املاک نائین کم شده بود و هزینه های زندگی ایشان زیاد, زیرا, اولاً, بر ایشان افراد زیادی وارد می شدند و ثانیاً مریض بود, برای دارو و درمان, هزینه بسیار لازم بود. بدین خاطر ناگزیر شد از هدایا و سهم امام, علیه السلام, به مقدار ضرورت خرج کند.

وفات مرحوم آیت اللّه, در ظهر روز شنبه ۲۶ جمادی الاول سال هزاروسیصد و پنجاه و پنج هجری قمری, در نجف اشرف واقع گردید و جنازه معظم له را به چری نجف انتقال دادند. مرحوم حجهالاسلام آقای حاج شیخ علی قمی (مشهور به زاهد) امام جماعت مسجد هندی نجف, عهده دار غسل و کفن آن مرحوم گردید و از آن جا جنازه را به صحن مقدس حضرت امیرالمؤمنین, علیه افضل التحیه والسلام, با تجلیل و تشییع علمای اعلام و آیت اللّه اصفهانی و دسته های سینه زنی و سایر گروهها آوردند و ایشان نماز را اقامه کردند و در مقبره مرحوم آقا سید محمد اصفهانی, متصل به مقبره مرحوم شریعت اصفهانی, به خاک سپرده شد. رحمه الله برحمته الواسعه واسکنه فسیح جنانه.

همه ممالک اسلامی, به این مصیبت عزادار شدند, بویژه ایران, هند, عراق و لبنان.

مسلمانان, رهبر بزرگ اسلامی خود را, که خاتمه پیشینیان صالح بود, و مانند او را هرگز دهر و زمانه عوض نخواهد داد, از دست دادند. او, نمونه بارزی در صلاح و رستگاری و بلندی فکر و دقت و تحقیق علوم فقهی و دینی بود.

مردم از فقدان آن راد مرد, در اندوه و سرگردانی شدید باقی ماندند. مانند نائینی را که نمونه صالح و مایه رفع شبهات و گرفتاریهایشان بود, نخواهند یافت. از جاهای دور و شهرهای بسیار, برای تسلیت به فرزندان گرامیش: آقا میرزا علی آقا, آقا میرزا مهدی و اقا میرزا محمد می آمدند و تسلیت می گفتند.

خداوند بر دین مقدس اسلام, این فراق و کمبود را جبران فرماید و خداوند متعال, تأیید کننده دین خود است و حول و قوّتی نیست, مگر خدا, نه غیر او.

پی نوشتها:

۱. برابر بررسی این جانب (مترجم) اساتید مرحوم آیت الله نائینی در اصفهان, آقا سید محمد باقر, صاحب روضات الجنات, آقا شیخ محمد باقر نجفی, معروف به آخوند کاشی, آقای جهانگیرخان, استاد حکمت, آقای حاج میرزا بدیع, استاد فلسفه و آقای آخوند ملامحمد باقر فشارکی بوده اند.

۲. با این که کتاب, با استدلال به قرآن کریم و احادیث شریفه نبوی(ص) به نگارش درآمده بود و به موجب خوابی که دیده شده بود, مورد توجه ولی عصر, ارواحنا له فداء, واقع گردیده بود, سبب دلسردی ایشان از نشر آن, تغییر و تحول اوضاع ایران بود: روی کار آمدن مستبدان, نمایان شدن انگشت بیگانگان, اعدام شیخ فضل اللّه نوری و…

۳. یکی از روحانیان بزرگ می گفت: تنبیه الامه, از کرامات مکتب ائمه هدی, سلام اللّه علیهم اجمعین, است که برای اثبات مشروعیت مشروطه نوشته شده و اهمیت به سزای آن در اثبات سیاسی و اجتماعی اسلام و نقشه و هدف کلی حکومت اسلامی است.

۴. مانند تقریرات حضرات آیات: خوئی, شیخ محمد علی کاظمی خراسانی, آقا شیخ موسی خوانساری, آقا سید جمال الدین گلپایگانی, آقا سید محمود شاهرودی, آقا شیخ محمد تقی آملی, آقا سید محسن حکیم و….

۵. نماز شب ایشان, هیچ گاه, نه در حضر و نه در سفر, ترک نمی شد و ملزم بود که در تمام شبها, پیش از طلوع فجر, یک ساعت الی دو ساعت, با خدای خود راز و نیاز داشته باشد.

دانشوری ژرف اندیش

آقا شیخ عبدالحسین حلّی

چیزی نمی بینم که یادآوری آن ضروری باشد, مگر امام نائینی شخصیت ناشناخته ای بود که خواسته باشم ایشان را بشناسانم.

میرزا, ناشناخته نبود همه او را می شناخته اند و می شناسند. میرزا, منزوی بود و گرایش به انزوا داشت. زمانه و عصر نتوانست ایشان را, آن گونه که باید بشناسد و بزرگی و اخلاق فاضله ایشان را درک کند. چنان برتری بر دیگران داشت که همرزمان او حسرت و غبطه او را می خوردند.

میرزا, زندگانی ممتازی داشت. در خانواده ممتاز و شریف و عزیز متولّد شد. دارای مقام و منزلت و تمکّن بود. دروس مقدماتی خود را تکمیل کرد و به شهرهای بزرگ و مراکز دینی که در آنها دروس دینی و علوم اسلامی تدریس می شد, رفت, مانند: اصفهان و سامرا و ازدرسهایی عقلی و نقلی مُدرّسان و علمای رده اول استفاده کرد. معارف الهی اسلامی, معقول و منقول, فلسفه و اصول حکمت و منطق آموخت و مدتی نگذشت که فضل و دانش در ایشان ظاهر شد. نبوغ و علم در وجود ایشان درخشش داشت و هرکس با ایشان, گفت وگو و نشست داشت, فضل و فضیلت و علم و کمال و ادب و دانشمندی ایشان را تشخیص می داد و می دید و بر گستره دانشها و اشراف ایشان بر دانشهای گوناگون: فقه, اصول, حکمت و فلسفه, درایه و علم حدیث, رجال, ریاضیّات, نجوم و تمامی دانشهای قدیم و جدید و اتقان ایشان در مبانی استنباط, آگاه می شد.

خبرگان و دانشمندان علم اصول, مرحوم میرزای نائینی را مجدد علم اصول می شمردند.

ژرفای آگاهی میرزای نائینی به اندازه ای بود که هرکس از او می پرسید, در همان مجلس, پاسخ کامل را از ایشان می شنید. در کم ترین مدّت و با اندک فکر و درنگ, جواب را با استدلال کامل و قانع کننده, به گونه مشروح و روشن بیان می فرمود و پرسش کننده, از این آگاهی و حضور ذهن, شگفت زده می شد.

همچنین وقتی که بر منبر درس و محاضره قرار می گرفت, در اجتماع بزرگ علمی عمومی, گاهی به ابیات الفیّه استدلال می جُست و گاهی ابیات منظومه حکیم سبزواری در بحث وجود و ضدّ وجود, گاه قول یکی از روایات احادیث, یا یکی از علمای معاصر خود, یا علمای پیشین را بیان می فرمود و چیزی را کم و کسر نمی گذاشت و مطلبی را فراموش نمی کرد. مطالب را با شرح و بسط و جزئیات و کلیّات آن بیان می فرمود. چقدر ما را شگفت زده می ساخت که یک روز به شعری از اشعار سعدی, علیه الرحمه, استشهاد می فرمود و روز دیگر آرایی از مورخان ادب عرب را در اشتقاقات لغوی, یا چگونگی وضع آن لغات و مبانی آن بیان می فرمود.

مسأله پیچیده ای را که راهی برای حل آن نبود, مگر با نظر دقیق, آن را با بیان روشن ثابت می فرمود, با ادله عقلی و نظر صحیح, پیچیدگیها را روشن می فرمود, به گونه ای که برای هر یک از ما, مشکل آسان می گردید و هیچ ابهامی در مسأله باقی نمی ماند.

آن درایت و احاطه علمی که در وجود امام نائینی یافت می شد, کم نظیر بود و آنچه در او وجود داشت, در کم تر کسی از بزرگان گذشته و حاضر یافت می شد. در جوانی, در کهنسالی, در مرجع تقلید بودن و در رهبر عامه بودن نفس متواضع داشت که در این درجات مختلف, ایشان فرقی نکرده بود و به همان حالت نخست بوده. هشتاد سال از عمر خود را گذرانده بود, در حالی که وقتی در خیابان و کوچه و بازار راه می رفت, ابتدا به سلام می کرد. با قیافه بشّاش و خُلق خوش از طرف احوالپرسی و دلجویی می کرد و وضعیّت داخلی و حال او را سؤال می فرمود. معلوم بود که احوال او برای ایشان خیلی مهمّ است و علاقه مندند که از وضعیّت و احوالش آگاه شوند. این خوش رویی و راه رفتن ساده و خالی از تبختر و خودخواهی, در شخص ایشان بود که قلوب بیش تر مردم را فریفته ایشان می ساخت. مردم, با علاقه و محبّت به ایشان ارادت می ورزیدند. مسبب این شکسته نفسی و نرمی اخلاق این بزرگ مرد تاریخ و این اخلاق و عادات و حسن معاشرت, تهذیب نفس و ریاضت همنشینی بااهل معرفت و سلوک و معارف و ریاضت بود. تهذیب نفس و اخلاق و فروتنی و حقیقت شناسی و رسیدن به حقایق و انصراف از ماده و عالم
دنیوی و توجّه به آخرت در ایشان, بالاتر از حدّ تصوّر و خیال بود. معرفت نفس و توجّه به عالم دیگر, مورد توجه ایشان بود. از خوشیها و لذتهای دنیا و زرق و برق و جمال آن, بی نیاز بود و به عالم بالاتر و کمال بیش تر توجّه داشت.

آیت اللّه نائینی, اعلی اللّه درجته فی الجنه, توجه به دنیا نداشت, با این شخصیت و مقام, فضل و تقوا, علم و عمل, خود را هیچ می دانست.

فقیهی بود, خالی از خودبینی. صوفی بود, نه آن گونه که صوفی نمایان می نمایانند. قدس و تقوایی داشت حقیقی. صفای با طنی داشت که تصورش امکان ندارد. این سبب شده بود که سیرت ایشان, دستخوش دگرگونی نگردد. شخصیت و تقوایی داشت که مکان و زمان با رنگهای گونه گونش, در او اثر نمی کرد و فرقی پدید نمی آورد. همیشه به یک گونه و یک زندگانی و با همان اخلاق و همان مهربانی بود, نه از گذشته متأسف بود و نه به آینده خوشدل, تمام همّ خود را صرف تربیت اهل علم و علما و اهل فضل و فضلا و مجتهدان می کرد. با اخلاص و محبّت فوق العاده, با جدّ و جهد خستگی ناپذیر, برای همه نمونه جدّ و جهد بود.

آیت اللّه نائینی, مجدد علم اصول و فقه و مجدّد دین بود, چنانچه درحدیث شریف نبوی, صلی اللّه علیه و آله و سلم, وارد شده است.

(انّ اللّه یبعث علی رأس کل قرنٍ من یحفظ به الشرع الاقدس عن الزیغ.)

خداوند, در سر هر صد سالی کسی رامی فرستد که دین خدا را از اشتباهها ونارساییها بیرون آورد و آن گونه که هست حفظ کند و به مردم بشناساند.

نائینی, مجدّد سیر علم و دین و اداره کننده محوری بود که در آن دوران نظیر نداشت, نه در نجف و نه در دیگر مراکزی که فقه و اصول تدریس می شد. او بود که با افکار درست خود, روش تدریس علم اصول و فقه را تغییر داد و پیچیدگیهای آن را برطرف کرد و به گونه ای متین و قوی بنیان گذارد. علمای پیشین نتوانسته بودند این دانشها را به سادگی بیان و روشن کنند. البته پیشینیان از علما و فقها زحمتهای بسیار کشیده بودند و نوشته ها و تحقیقات دامنه داری کرده بودند, ولی به این درجه که میرزای نائینی در گشودن دشواریها کوشیده و به ژرفای مطالب رسیده بود, دست نیافته بودند وخدای متعال برای حفظ این امانت علمی و ثروت گرانبها کسی, را عطا کرد که توانایی حفظ آن را داشته باشد و هرچیزی را در موضع خود قرار دهد و زحمت و فکر خود را در راه دانش به کار برد و با اراده و توان قوی و قلبی سرشار از دوستی علم و دوستی تدریس و تفهیم, آن را به اهل علم بیاموزد و حلّ مشکلات را آسان سازد به گونه ای عمل کند که بتوانند آرای خود را عرضه کنند و اختلافها را از بین بردارند.

آیت اللّه نائینی که رحمت خدا بر او باد و خداوند متعال درجه او را رفعت بخشاید, روزانه مطالب علمی و دانش خود را بر فضلا و علما و دانشمندان حوزه علمیّه خود بیان می فرمود, به گونه ای بسیار شایسته که بهترین راه برای فهماندن و قانع کردن و نتیجه گرفتن بود. وقتی موضوعی علمی را مطرح می فرمود, مقدمات چندی برای آن موضوع بیان می کرد و اصل موضوع بحث را روشن و ساده و شیوا و نیکو شرح می داد, پس از آن که مقدمات بحث روشن می شد, وارد اصل مبحث می شد و به گونه ای آن را بیان می فرمود که هیأت علمیّه و حوزه قبول و تصدیق می کردند و بی هیچ نگرانی و تردیدی می پذیرفتند و با این شرح, شنوندگان مجلس, با استدلالهای استوار قانع می شدند و ایرادی برای آنان باقی نمی ماند.

امّا اندیشه وران که در تاریخ به آنان تکیه می شود, دوگونه اند:

گونه نخست کسانی که دانش آنان در درجه بالا قرار دارد و دانشهای خود را صیقل زده, با لباسهای گوناگون بر مجتهدان و علما عرضه می دارند و آنان با بیانات شیوا و ظریف مطالب حل شده و دسته بندی شده را می پذیرند و به کار می برند.

گونه دوم کسانی که افکار خود را با دانشهایی که به دست آورده اند, می سنجند و از آنها مسائلی تدوین می کنند که درتحقیق و سنجش, پرارزشند.

گونه سومی از دانشورانند که با فضل و فضیلت و شاخص درتاریخ و قرونند. جمع کننده بین فضل و دانشند و با دو بال پرواز می کنند و جمع کننده بین جد و جهد و اجتهادند. اینان افکار گسترده خود را با آرای دانشمندان پیش از خود صیقل می دهند و آنچه خوب و صحیح باشد, به سبک روشن و نیکو به دانشمندان حوزه خود عرضه می دارند و آرای خود را با دلیل و برهان بیان می کنند, به گونه ای که از هیچ مطلبی غفلت نمی شود و بحثها به روشنی و با بیان ساده تشریح می شوند.

آیت اللّه نائینی, از جهت دانش و فضل و دلیل و برهان از این گروه است کسی ایشان را درست نشناخته و مردم درزمان حیات پر برکت ایشان, چنانکه باید قدرشان را نشناخته بودند. اکنون که به بهشت جاوید شتافته است, نعمت وجود آن بزرگوار را بهتر خواهند شناخت; زیرا نعمت شناخته نمی شود ,مگر بعد از نبود آن. این مرد بزرگ را نیز کسی درست نشناخت, مگر بعد از فقدان او.

از جهت علم, فردی بود که همتا نداشت و بی بدل بود و تاریخ درنزدیک و دور, این مرد بزرگ را به بزرگی یاد خواهد کرد.

شناخت آینده این دانشمند گرامی, از امروز شروع می شود و این محفل و محضر, که بزرگ ترین شخصیتهای دانش و دین و تقوا در آن گرد آمده اند, نشانه بزرگی و نبوغ آن مرد بزرگ است. بیش تر حاضران از شاگردان و تربیت شدگان آن فقید سعیدند و به یاد او این مجلس برپا شده است و او در قلب فرد فرد حاضران زنده است. همه از فقدان او, حسرت و اندوه به دل دارند. اینان, در آینده نزدیک مراجع تقلید و راهنمای مردم و مدرّسان حوزه های علمی خواهند بود و این خود, بر بزرگی و شخصیّت آن فقید سعید دلالت دارد و نمودار آن است که روز فوت و فقدان آن شخصیت بزرگ, چه روز پردرد و اندوهی است.

او بود که گرفتاریها, اندوهها و دردها را برطرف می کرد. کجا چنین شخصیتی یافت می شود و کجاست روشنیهای این مرد بزرک در شبهای تار و تاریک. انتظار روشنایی او را داریم و در پی آن می گردیم و چیزی نمی یابیم. آنچه یافت می شود, مسائل الدیار است که شاعر عرب می گوید:

فأسالنها واجعل بکاک جواباً… تجد الدمع سائلاً ومجیبا….

از او می پرسم و قرار بده گریه را جواب خود, می بینید اشک چشمان سؤال کننده و جواب دهنده را.

پس شما ای نائینی بزرگ! راحتی و آسوده ای; زیرا به سعادت ابدی رسیده ای; چون از عمّار دنیا نبودی. به دوستان و یاران صالح خود ملحق گشتی و به درجه عالیه ای که دنیا برای شما و اعمال صالحه شما ساخته و پرداخته رسیدید و برای ما غیر از حسرت و ندامت ابدی نمانده است. آتشی افروختی که ما نمی توانیم آن را در دلهامان خاموش کنیم.

همه مصیبت زده و همه عزا داریم. حول و قوت و صبری نیست, مگر به خدای متعال جلّت عظمته.

مرد صلاح و سداد

آقا شیخ محمد حسین مظفر

امام نائینی را, از حیث اخلاق و معارف, سخت است که بتوانم به حاضران محترم, معرفی کنم.

قلم و بیان نارساست که شخصیتی مانند ایشان را تحلیل کند و بیان کننده زندگانی ایشان باشد.

برای آن که حقیقت شخصیت بزرگی مثل میرزای نائینی را عرض کنم, باید بعضی از حقوقی که ایشان به اهل علم, بویژه نویسنده دارد, در این جا ادا کنم.

زندگانی گرانقدر این مرد بزرگ, از هر سوی که توجّه شود, ویژگیها و مزایایی دارد; از این روی خواستم این گفتار و بیان, مختص به اخلاق و معارف گرانبهای ایشان باشد.

اخلاق فاضله ایشان: صاحب نظران بسنده نمی کنند بر آنچه از اخلاق خوش و ویژگیهای برتر در شخصیت ایشان ظاهر و نمایان گردیده, بی نظر در مجاهداتی که صاحب آن خصلتها در جنگ بانفس و غلبه بر هوای نفسانی کرده است. این اخلاق زیبا و پسندیده را یکی پس از دیگری نمایانده, گویی در محکمه الهی است و از همه زوایا, محاسبه می شود. چنان نفس را از اخلاق پست, پاک و از خصلتهای ناپسند دور کرده بود که اگر کسی بر همه شؤون اخلاقی و رفتار و برخورد ایشان با اشخاص آگاه شود, خواهد شناخت در مکارم اخلاق و جهاد با خواسته های نفس و مخالفت با هوا و هوسهای نفسانی به چه درجه ای بوده و آن هواها را چسان نابود می ساخته و خود را, چه درجلوت و چه در خلوت, نسبت به باری تعالی مخلص ساخته و پرداخته بوده که روح او یگانه محک برای کشف سرائر و اظهار آنچه که در ضمیر است, شده است.

با استاد فقید, هم پیش از آن که بر کُرسی رهبری و زعامت الهی بنشیند و هم پس از آن که بر کرسی رهبری و زعامت نشست, معاشرت داشتم.

ایشان را از پیش, صاحب اخلاق عالی و نیکو شناختم که ظاهر و باطنش یکی بود, مرد صلاح و سداد بود.

زمانی که ریاست روحانی و خدایی را بر عهده گرفت, جلال و اُبهتی داشت, به بهترین جلوه ظاهر شد. نیکیها و زیباییهایی از او پدیدار گردید که به شمار نیایند.

در زمانی که هنوز ریاست و رهبری را به عهده نگرفته بود, آنچه پس از رهبری و ریاست از ایشان دیده شد, دیده نشده بود. پس از آن که بر منصب الهی و دینی تکیه زد, خوش رو و خوش برخورد بود و با مهربانی و خوش رویی, همه را شیفته خویش ساخت. اگر از ایشان بر میزان اسلام و دستورات شرع اقدس تقاضایی می شد, با کمال خوشحالی, انجام می داد, امّا اگر تقاضای خلاف شرع و مخالف دستورات اسلامی بود, حال ایشان دگرگون می شد و اندوه و ناراحتی بر ایشان چیره می شد و گاهی حال ایشان چنان تغییر می کرد که گفتی دشمن لدود تقاضایی کرده است. اشخاص را در ایشان راهی و طمعی و رغبتی به درخواست ناروا نبود. نا امیدی بر چنین درخواست کننده ای چیره می شد. بی گمان, این طبع, از غرائز اهل ایمان و ارباب صفا و راستی است.

ایشان را خوش محضر دیدم. مجلس ایشان, بهترین مجلس بود, دربردارنده سخنان شیرین و نکته های خوش و به دور از ملال, بلکه شخص دانا میل به ادامه آن داشت, تا بیش از پیش استفاده کند و سود علمی ببرد, چنانچه از کسی خلافی در سنجش با میزان و روش دینی ظاهر می شد, دگرگون می گشت, حتی از اشخاصی که نزد ایشان عزیز بودند. این مزایا, از پاکی قلب و پاکی باطن و حق پرستی سرچشمه می گیرد.

ایشان را چنین شناختم که اگر کسی نسبت به ایشان بدی می کرد, هر کس که می بود, به تلافی نمی اندیشید, هیچ وقت در سخنان, از کسی به تعریض یاد نمی فرمود. این, از صفات اهل گذشت است. همیشه زمام زبان خود را در اختیار و بر بیان خود تسلط کامل داشت. زبان ایشان, ترجمان دل بود و بیان ایشان, پیرو گامهایی بود که به سوی بهشت بر می داشت.

این ویژگی, از بهترین و درخشنده ترین ویژگیهای ایشان به شمار می آمد.

ویژگیهای نیک ایشان, بسیارند و در مختصر نمی گنجند و از شمارش آنها, معذورم.

دانش و معارف الهیه: دانش فقهی و اصولی این مرد بزرگ را نمی توانم برشمارم.

این مهم, از نوشته های شاگردان ایشان که به رشته تحریر در آمده و چاپ و منتشر شده اند و از شاگردان مجتهد و عالمی که تربیت کرده است, به دست می آید.

آن فقید سعید, به درجه ای از علم و معارف رسیده بود که اگر به روش ترجمه نویسان بخواهم بیان کنم: علم فلسفه را از احمد و علم حکمت را از حمید و علم اخلاق را از حامد و… فرا گرفته بود, برای شما قانع کننده نخواهد بود و از خویهای وی, چیزی در یاد شما نخواهد ماند.

میرزای نائینی, فکرش از دنیا و مافیها و زرق و برق دنیا و زخارف آن, به دور بود. هوای نفس خود را کشته بود, برای این که نزد خدای خود زنده و پایدار و جاوید بماند.

ساعتی که وارد مجلس درس می شد و بر منبر تکیه می زد, نخست, آغاز به دعا و زاری به سوی پروردگار یکتا می کرد. در حالی که خاشع و خاضع بود, از او کمک می طلبید. همچنین درس را با دعای خاص خود, بین خود و خدای خود, به پایان می رسانید. همیشه در ذکر خدا و یاد خدا بود. همچنین در وقتی که مرگ را تذکر می داد, تمام خوشیهای زندگانی را به هیچ می شمرد. تمام توجّه و نظر و تکیه او به حیات باقی بود و دار فانی را هیچ می شمرد, همچنین درمحراب عبادت, تمام توجّهش به پروردگارش بود, نه دیگری. توجّهی به همنشین یا همدمی نداشت, تنها خدا بود و بس. این است دلیل این که آن مرحوم, از اهل عرفان و صفات اهل مراتب سامیه و عالیه بوده است.

آیا اطلاع دارید در هنگام ایستادن بر کنار میّت و جنازه ای که می خواست نماز میّت بر او بخواند, اندوه ایشان را فرا می گرفت و در برابر خداوند خشوع می کرد. چیزی درنظر ایشان نبود, مگر مردن و آنچه در ماوراء آن است, از راههای سخت و خوف انگیز و این آسان می کند سکرات مرگ وخوابیدن در قبر را و آنچه در پیش است. همیشه خود را به خدای خود متوجّه می دید و به غیر او, به چیز دیگری فکر نمی کرد.

توجه همیشه وی به سوی خدای متعال بود, درجمعهای عمومی یا خصوصی, همیشه به یک حالت بود و هیچ فرقی و یا اختلافی در ایشان دیده نمی شد. گاهی مجلس خود را با روایات تاریخی و گاهی با سخنان شیرین گرم می کرد و گاهی از حاضران پرسش می فرمود و دستورهایی صادر می فرمود. از بعضی نیازها می پرسید. و گاهی در فکر عمیق فرو می رفت, سپس متوجه می شدیم که در مسأله ای که دشوار است, فکر می کند و راه حلّ آن را می جوید و گاهی دیده می شد اندوه سرتاپای ایشان را فرا گرفته و ترس بر ایشان چیره شده است. از سیمای ایشان روشن می شد که به سوی خدای متعال متوجّه گردیده و با تمام وجود به او توجّه و از غیر او بریده است.

از ارباب فضیلت و اهل بصیرت و اهل حکمت و معرفت بود و دارای ویژگیهای صاحبان معرفت و بصیرت و اهل خلوت با خدای متعال. از پیچیده ترین و مشکل ترین اسرار این ویژگی آن است که دیده نمی شد که خود را مفتخر به این مزایا و اعتبارات بداند و یا ادّعایی به آن منازل و جهات شامخ و عالی داشته باشد و یا مدّعی مقاماتی باشد.

فقید سعید, نفس تزکیه شده ای داشت که آن ,سبب دارنده همه کمالها و برتریها شده و او را به مرتبه اعلای فضل و دانش رسانید بود.

به فقدان این شخصیّت, بهره مندی از کمالهای روحی و علوم ایشان قطع شد. فانا للّه وانّا الیه راجعون. سلام بر روزی که به دنیا آمدی. سلام بر روزی که از دنیا رفتی و سلام بر روزی که زنده و برانگیخته می شوی.

شکوه دین

شیخ محمد حسین مظفر

کسی نیست از آقایان حاضر, از شخصیت کم نظیر میرزای نائینی و امتیاز علمی او آگاه نباشد, تا این جانب بخواهم ایشان را بشناسانم. من توانایی آن را ندارم که شرح رفتار این فقید سعید را آن گونه که باید, بیان کنم, یا در طوماری گرد آورم و فضایل پنهان این مرد بزرگ را ظاهر و آشکار سازم و آیندگان را به بعضی از حالات این شخصیت با عظمت, آشنا سازم. اهل قلم نیز, قادر بر این نیستند; زیرا زمانه مانند او را نخواهد دید, مگر گاه به گاه و زمانه مانند او را نخواهد نشان داد, مگر به اتفاق. توفیق بهره با آنان بود که موفّق به درک محضر این مرد بزرگ شدند و از محضرش استفاده های علمی و ادبی و اخلاقی بردند و تمامی مزایای خاص ایشان را دیدند. به اختصار خواستم این گفتار را به محاضرات علمی خاص ایشان اختصاص دهم; زیرا شؤون زندگانی ایشان بسیار است و جمع آوری آنها در این اوراق امکان ناپذیر. نه نویسنده استادی توانا به آن خواهد بود و نه خطیب و دانشمند زبردستی توانایی آن را خواهد داشت.

عادت ایشان این بود که وقتی بر بالای منبر قرار می گرفت, عبای خود را به دور خود جمع می کرد و دو زانو می نشست, مانند نشستن شاگرد جلوی استاد. گمان نمی کنم این گونه نشستن برمنبر, جز برای بزرگداشت از علوم اهل بیت عصمت و طهارت و هدایت و ارشاد افراد بود. با دیدن ایشان, باهیئت زیبا بر روی منبر, شکوه در دلها افکنده می شد. بی آن که کسی آدمی را وادار کند به علم و عالم و تقوا احترام می گذاشت و مقام ایشان را مقدس و محترم می شمرد.

پس از استقرار و نشستن به این صورت بدیع, جز به دعا ابتداء نمی کرد. دعایی چنان آهسته که به گوش نمی رسید و تنها حرکات دو لب ایشان دیده می شد. بعضی از اوقات خواندن دعا طولانی می شد, به حدود ده دقیقه می رسید. اگر مختصر می فرمود, کم تر از پنج دقیقه نمی شد. در هنگام خواندن دعا, با خضوع, روی به سوی پروردگار متعال می کرد و با تمام وجود به سوی خدا متوجّه می شد, گویی از عالم اجساد مجرد گشته و روح قدسی او, به ملکوت اعلی متصل گردیده است. اگر کسی با دقّت تمام, متوجّه حالت ایشان می شد, قلبش آکنده می شد و به ایشان اقتدا می کرد, بی آن که متوجه حال خود باشد, یا قصد آن را داشته باشد و به پیروی از آن مربّی بزرگ, تمامی وجود خود را در حال دیگری می دید.

با این رفتار, خودسازی و فضیلت و تقوا را در عروق شاگردها رسوخ می داد, تا این تربیت و رفعت در آنان باقی بماند.

درسهای اصولی: کسی که در دریای فقه شنا کرده باشد, می داند چقدر احتیاج به مباحث اصول دارد و پیشینیان, مسائل اصول را همراه مسائل و بابهای فقه بیان می کردند و فقه و اصول را از یکدیگر جدا نمی ساختند و هر چه گفت و گو و بحث در مسائل فقهی گسترده تر شد, مسائل اصولی نیز گستردگی یافت. اگر کسی بخواهد قواعد اجتهاد و راه استنباط را به دست آورد, تا علم اصول را در دست نداشته باشد از عهده این کار بر نخواهد آمد; از این روی, علم اصول فقه درعصر حاضر علم مستقلّی قرار داده شده, در ردیف دیگر علوم. برای علم اصول محاضرات و قواعد خاصی تدوین گردیده و این علم دارای بابها, بخشها و فرعهای گوناگونی شده و مطالبی بر آن افزوده شده که پیش از این وجود نداشت.

طلبه ای که علم اصول می خواند, نمی داند به چه مقدار از علم اصول احتیاج دارد و چه فرعی از فروع اصول, اساس و مبنای علم فقه قرار می گیرد, تا آن که بتواند آن را تطبیق دهد و عمل کند به آنچه از استاد خود فرا گرفته است. لکن استاد ما, قدس سره الشریف, به اندازه نیاز علم فقه, علم اصول را تعلیم می داد و آنچه از فصلها و بابهای علم اصول بیان می کرد, مسائلی بود مربوط و در تماس خاص با استنباط بابهای فقه و آنچه فقیه مستنبط به آن نیاز دارد تا قواعد را استنباط کند و نشان می داد که کدام فرع مبتنی بر کدام اصل است, به شرحی مبسوط و بیانی وافی. مسائل فقهی را با اصول تطبیق می داد و به بیان شیرین و روشن, روابط بین دو علم را روشن می ساخت. و در درس علم اصول, مسائل فقهی را که مبنای آنها بر علم اصول است, مطرح می ساخت و توجه می داد در چه مسأله فقهی از کدام مسأله اصولی باید استفاده کرد و عمل استنباط, دائر بر کدام محور است. تشریح می کرد که اساس و مدرک فرع در علم اصول است; مگر آن که در آن اصل, اختلاف رأی باشد که در این صورت, درس, گستردگی خاص پیدا می کرد و با محاضرات خاص ایشان مسأله روشن می شد و این ویژگی بود که فقط

در شخص ایشان یافت می شد و در دیگر مدرسان حوزه های علمیّه, به این کیفیت دیده نشده بود که مطالب را برای شاگردان روشن سازند, به گونه ای که از هر جهت دانش پژوهان به مسائل آشنا شوند و روشن گردند که چگونه علم اصول و مسائل آن را در مباحث فقه به کار برند و مسائل فقهی را اجتهاد کنند.

درسهای فقهی: باز بودن باب اجتهاد نزد شیعه امامیّه, سبب شده است که روح زنده ای در روحانیت شیعه موجود باشد که در سایر مذاهب اسلامی وجود ندارد.

اعتماد بر نفس در مسائل اجتهاد و استخراج احکام کار آسانی نیست. بسا که برای دقّت در درستی و نادرستی یک خبر, به احاطه بر همه لوازم از احادیث و خبر و دلیل عقل و اجماع و قرآن حاجت پیدا می شود. مجتهد باید دارای علوم گوناگونی باشد, توانایی آن را داشته باشد, مسأله را استنباط و اجتهاد و استخراج کند.

آن مرحوم, در شاگردانش روح می دمید و آنان را توانا می کرد و آماده می ساخت که بتوانند در آینده قدرت وتوانایی علمی و فقهی داشته باشند و مسائل فقهی واصولی را به گونه روشن و صحیح اجتهاد و استنباط کنند و رأی خود را عرضه بدارند.

تحصیل این اعتماد واطمینان به نفس در استخراج مسائل, آسان نیست و بسا احتیاج پیدا می کند به حضور علمی و احاطه بر همه مسائل و قوه برابرسازی و اگر کسی این مقدمات را داشت و افزون بر آن, از قدرت فکری و نظر درست و حسن ذوق برخوردار بود, شخصیتی برجسته و ممتاز خواهد بود و کسی که بخت با او یاری کرده و در حلقات درس و بحث این مرد علم و تقوا و عمل حضور پیدا کرده باشد, می داند که فقید سعید جامع همه این ویژگیها و خصال عالی بود و از اسرار روایات و فهم اخبار آل محمد, صلوات الله علیهم اجمعین, که برای مستنبط ضرورت دارد, آگاهی داشت و بر لغت عرب, از جدید و قدیم, آگاه بود و چیزی از فکر و نظر ایشان پنهان نمی ماند.

فکر قوی و تعمق فکری بسیار داشت, در جمع بین اخبار ناسازگار و روایات متباین و هیچ کس قادر نیست که به این دقایق توجه کند مگر آن که جامع فضائل و دانشهای گوناگون باشد و ایشان از این حیث بی همتا بود; زیرا دانشهای فقهی و اصولی و مقدمات لازم برای اجتهاد و استنباط مسائل گوناگون علمی و عملی در ایشان جمع بود. استدلال عالی و بلند ایشان در جمیع مسائل فقهی و اصولی فراموش ناشدنی است. بر ایشان هیچ چیز در مسائل پوشیده نمی ماند. آنچه شاگردانشان می جستند از فضل و فضیلت, در ایشان یافته بودند و ایشان را اصولی مجدد و فقیهی متبحّر و دانشمند می دانستند.

روش بیان: در علم فقه و اصول فقه همه روزه, درس خود را به گونه روشن و زبان عربی شیوا و واژگان شیوا و گرانمندی و استواری ترکیب و اِعراب ارائه می داد.

اگر گاهی از روی فراموشی و بی توجهی, در اعراب و تلفظ کلمه ای اشتباهی می کرد, بر می گشت و به اصلاح آن کلمه می پرداخت. اگر درس را شروع می کرد گمان می کردی مثل سیل از کوه سرازیر شده است. مطالب را پیاپی, بدون درنگ, بیان می کرد و زوایا, چگونگیها و نکات جزئی مسائل را شرح می داد, تا موضوع بحث به پایان رسد. اگر پرسشی از ایشان می شد, به پاسخ و شرح می پرداخت. خسته نمی شد و ضعف که لازمه سن ایشان بود, بر ایشان چیره نمی گردید. در حین بحث, تمامی شرکت کنندگان, سکوت می کردند و اگر یکی از شرکت کنندگان با کناردستی خود, سخنی می گفت, بعد متوجّه می گردید چه فرصتی را از دست داده که گوش به سخنان استاد نداده و نکته ای از او فوت شده است و باید موضوع بحث را با زحمت زیاد از مدرّسان بپرسد, تا از دست داده خود را جبران کند.

این دروس هر روزه استاد ما بود که مطالب را به شرح و ساده و روشن و فشرده بیان می کرد و در وقت کم, مطالب بسیاری را ارائه می داد که از غیر ایشان, می بایست در ساعتهای بیش تری آن مطالب فرا گرفته می شد. در اواخر عمرشان به جهت ضعف و کسالت مزاج, نمی توانستند تمام مطالب خود را به شرح, آن گونه که می خواهند بیان کنند; زیرا ضعف فوق العاده عارض ایشان می شد و ایشان را از شرح و بسط زیاد باز می داشت. چنانچه شبهه ای درنظر داشت و در بین بحث نتوانسته بود آن را القاء فرماید, پس از آن که پای منبر مقداری استراحت می کرد و رفع خستگی از ایشان می شد, آن موضوع را دوباره بیان می فرمود که مبادا چیزی از آقایان و حوزه علمیّه پوشیده مانده باشد.

نکته های بین درس: در بین درس, شاگردان محضر خویش را به نکته های ظریف و مناسب مقام: مطالب تاریخی, ترجمه بعض علما و رجال حدیث, آشنا می کرد و یا از گروههایی یاد می کرد که برای گفت وگو و تحقیق مسأله علمی مهمّی تشکیل شده بودند و گاهی محل اجتماع, سال و روز تشکیل, نام شرکت کنندگان در آن مجلس تصمیمهای گرفته شده بعد از گفت وگو را نیز می گفت.

چگونگی به پایان بردن درس: از آن جا که برای هر بحثی, پایانی است و برای هر تحصیلی, تعطیلی, در پایان درس و بحث, یا به پایان رسیدن روزهای تحصیل, در آخرین جلسه درس, سخنان خود را به دعا پایان می داد.

بیش تر, دعای ایشان, برای صلاح عامه و خاصه بود و این که خداوند تبارک و تعالی, اهل علم را, راهنما وهدایت کننده قرار دهد و گمراه کننده نباشند.

در بین ذکر دعا, شکسته نفسی و فروتنی در ایشان دیده می شد و ترس از خدای متعال, بر ایشان, چیره می گشت و باچشمان اشکبار, به سوی پروردگار متوجه می شد.

اگر به حال ایشان توجه می کردی, منقلب می شدی و از دیدن ترسی که بر ایشان چیره شده بود, بی اختیار اشک از دیدگانت سرازیر می شد.

این, مختصری بود از زندگانی استاد فقید ما, جزاه اللّه عنا و عن الاسلام والمسلمین خیرا و غمره الله تعالی بواسع مغفرته و رضوانه و اسکنه برحمته بحبوحه جناته.

مشعل هدایت

آقا شیخ راضی آل یس

بهشت برین, برای شماست ای پدر علی. به راستی, به حق وحقیقت بودی و شجاعی از شجاعان دین. بر مردم ابلاغ کردی رسالت مقدسه خدای متعال را و به خلق خدا بیان کردی آنچه در توان داشتی و از هیچ چیز کوتاهی نکردی. تا توان داشتی, به خدمات بزرگوارانه ات ادامه دادی, با چراغ و روشنایی و نور تابنده ای که داشتی از دانشها و با علوم سرشاری که حامل آن بودی.

همیشه و به گونه پی گیرانه بر خود هموار کردی که شبها را به بیداری ومطالعه و بندگی خدای متعال و به پرستش بگذرانی.

در تدریس به شیفتگان علم, با جدّ و اجتهاد مطالب را بیان می فرمودی و علم و تقوا را به ما ارائه و تعلیم می دادی, تا آن که برمسند رهبری عامه نشستی. از هر جهت اطمینان کامل به تو بود و بزرگ ترین شاهد, آن منبر بلند پایه ای بود که بر آن می نشستی و از پیرامون آن نوری که روشنگر آن بود و به سوی آسمان بالا می رفت و منبر شرف یافته بود به این که خدای متعال, شیخ العلما را بر آن نشانده بود و بدین وسیله, شأن آن بالا رفته بود و ثابت می ماند قواعد واستوانه های آن و بلندی آن نمایان می شد. جمع بزرگان و شاگردان نیک در پیرامون منبر شما گرد می آمدند و می شنیدند سخنان و تحقیقات علمی شما را و بهره می بردند از آن دانشها و تحقیقها و می نوشیدیم از کأس دانش و دروس وتحقیقات علمی شما و می نوشیدند از آب زلال و گوارای افاضات شما.

از بلندی و والایی که داشتید آنان را یاری می کردید و از علوم سرشار خود, به شرح وافی و به بیان کافی روشن و منطق قانع کننده و استنباط عالمانه و حکیمانه, با جست و جو و استقرای دقیق برای آنان بیان می کردید و اگر مشکلی در فهم آنان به وجود می آمد و نمی توانستند سخنان وافی و شافی شما را درک کنند, با آن شرح صدری که در شما بود, مطالب را برای آنان می شکافتید و شرح می دادید و بحث را برای آنان دوباره ارائه می دادید, و اسرار آن را به صورت روشن, فاش می کردید, به گونه ای که هیچ اشکالی در پیرامون آن مسأله برای آنان باقی نمی ماند.

پس, بی گمان اگر بگویم مدرسه دینی, بزرگی و امامی و راهنمایی چون شما را از دست داده, گزافی نگفته ام. روزی که امّت و علمای دین شما را برای رهبری و امامت خود برگزیدند و شما هم به خواسته و انتظار آنان, پاسخ دادید و به نفوس آنان, آنچه اقتضا داشت, بخشیدید و راهنما و پناهگاه آنان بودید و واسطه پیوند آنان به کعبه وادی ایمن. به سوی پرچم شما پناه بردند و زیر آن پرچم قرار گرفتند. بزرگ ترین علما به تقلید شما روی آوردند, دلهای صالحان را جذب خود کردید.

خبر رحلت شما, قلب آنان را از جا کند و همه را مدهوش ومبهوت کرد.

این خبرِ سخت و کوبنده و مصیبت بزرگ, آنان را از پای درآورد و از اندوه, از حال رفتند. خبر درد آور وفات شما, همه جا پخش و اعلام گردید و بر مردم, درد شدیدی از مصیبت شما عارض شد و آنان را به سوگواری و عزاداری مشغول ساخت. این مصیبت و دردبزرگ است و موجب تسلیت و آرامش دلها, باقی مانده ورثه علم و تقواند.

خداوند متعال, آنان را برای حفظ دین و بقای شریعت مقدسه و رهبری بندگانش و امینان در بلادش, نگهدارد

درّی از دریای علم و شرف

علی شرقی

کشورهای اسلامی, بویژه ایران, عراق و هند و خلیج [فارس] به مصیبت بزرگی مبتلا شدند. فقدان رهبر بزرگ, فاجعه شدیدی برای عموم مسلمانان است, بویژه در این وقت و زمان.

نائین و ادب: نائین, زادگاه آیت اللّه نائینی, شهری است در نزدیکی اصفهان, مشهور به شهر علم. اصفهان پایتخت پادشاهان صفوی و مرکز علم و ادب و فقه و فلسفه بوده و نائین, در حرکت فکری و ادبی آن شهر, همراهی داشته است. نمونه بارز آن وجود و شخصیت این بزرگوار است.

خانواده فقید سعید: از خانواده های سربلند و با شخصیت و ممتاز در آن بلاد بوده است. آن فقید سعید, دارای کمالات عالیه از ادب, اخلاق و معارف فارسی و عربی بود. در مدارس ایرانی, ادب فارسی و عربی را فرا گرفت, به درجه ای که لغت عربی را در نو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.