پاورپوینت کامل بررسی نشانه های ظهور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بررسی نشانه های ظهور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی نشانه های ظهور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی نشانه های ظهور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۲۳

اعتقاد به آمدن مصلح کل در آخر الزمان, ریشه در دل تاریخ دارد و مخصوص به اسلام و تشیّع نیست. کم وبیش, همه ادیان الهی, صرف نظر از نوع جهان بینی و اختلافاتی که در ویژگیهای منجی موعود دارند, نوید آمدن وی را داده اند و برای او, نشانه هایی یاد کرده اند.

کلّیت این مسأله, آن قد روشن است که آیینهای قدیمی: برهمائی, بودایی و… انتظار ظهور منجی دارند ونشانه هایی را بر نزدیک بودن ظهور وی, در کتابهای خویش بیان کرده اند. با این حال, هیچ کدام از آیینها و مسلکها, تصویر روشنی از چگونگی قیام و آثار و نشانه های نزدیک شدن ظهور, ارائه نداده اند.۱

در اسلام, ظهور مصلح بزرگ, در آخرالزمان و در شرایطی که بشر در آتش ظلم و فساد می سوزد, امری مسلّم و اعتقاد به آن, از ضروریات دین, به شمار می رود.

در اسلام, بویژه تشیع, برخلاف ادیان و مذاهب دیگر, از ظهور مهدی موعود(ع) تفسیر روشنی ارائه شده و چگونگی قیام و رخدادهایی که به عنوان نشانه نزدیکی ظهور رخ خواهد داد. به شرح بیان شده است.

اکنون این پرسشها مطرح است:

آیا برای پیدایش این انقلاب بزرگ, که همه جهان را فرا می گیرد, نشانه ای وجود دارد؟

مردم از کجا و چگونه مهدی موعود را بشناسند و بر چه اساس و با چه وسیله ای مدعیان دروغین را از مهدی حقیقی بازشناسند؟ چه بسا افرادی به انگیزه های مادی و دست یافتن به حکومت و قدرت, به دروغ به چنین ادعایی دست زنند, چنانکه در طول دوره هزار و چند صدساله غیبت, بارها چنین مدعیانی پیدا شده اند.

از این گذشته مردمی که بی صبرانه در انتظار ظهور قائم(عج) و نجات بشر از ظلم و ستم, به سر می برند, وظیفه دارند خود را برای یاری آن حضرت, آماده سازند, از کجا بفهمند که زمان موعود نزدیک شده و هنگام ظهور فرا رسیده است؟

آیا این انقلاب بزرگ, ناگهانی و بدون مقدمه خواهد بود, یا با حوادث و جریانهایی, کم کم زمینه آن فراهم می گردد, برای آن که مسلمانان پاسخ روشنی از این پرسشها داشته باشند و مهدی موعود را به درستی بشناسند, لازم بود: خصوصیات وی, بستر زمانی ظهور, چگونگی قیام, مخالفان, یاران, رخدادهایی که پیش و یا در آستانه ظهور رخ می دهد, میزان ارتباط آنها, موضع گیری مردم در برابر آنها و… به درستی روشن گردد, تا مردم با بیداری و هوشیاری کامل, منتظر قیام مهدی(ع) بمانند و یاران و دشمنان وی را به خوبی بشناسند و فریب مدعیان دروغین را نخورند۲.

براین اساس, ما در این نوشتار نگاهی داریم به نشانه های ظهور مهدی(ع) و بررسی میزان اعتبار و چگونگی تحقق آنها, ولی پیش از آن, یادآوری چند نکته را لازم می دانیم:

۱. منظور از نشانه های ظهور

آن دسته از رخدادها, که براساس پیش بینی معصومان(ع) پیش و یا در آستانه ظهور حضرت مهدی(ع), پدید خواهند آمد, نشانه های ظهورند. تحقق هر یک از این نشانه ها, نویدی از نزدیک تر شدن ظهور قائم(ع) است, به گونه ای که با تحقق مجموعه رخدادهای پیشگویی شده و به دنبال آخرین نشانه ظهور, حضرت مهدی(ع) قیام خواهد کرد.

پس پدیدار شدن یک و یا چند نشانه از مجموعه نشانه های ظهور, چیزی جز نزدیک تر شدن زمان ظهور را نمی رساند. البته بسیاری از حوادث و تحولاتی را که امامان(ع) وقوع آنها را در دوران غیبت کبری پیش بینی کرده اند, یا شماری از آنها را به عنوان نشانه ظهور معرفی کرده اند, به وقوع پیوسته اند.

مثلاً, در روایات, از اختلاف در میان امت اسلام۳, انحراف بنی عباس و از هم گسستن حکومت آنان۴, جنگهای صلیبی۵, فتح قسطنطنیه به دست مسلمانان۶, درآمدن پرچمهای سیاه از ناحیه خراسان۷, خروج مغربی در مصر و تشکیل دولت فاطمیان۸, وارد شدن ترکها در منطقه جزیره, واقع در بین النهرین و عراق امروزی۹, وارد شدن رومیان در منطقه رمله و شام۱۰, رها شدن کشورهای عرب از قید استعمار۱۱, بالا آمدن آب دجله و سرازیر شدن آن به کوچه های کوفه۱۲, بسته شدن پل بر روی دجله, بین بغداد و کرخ۱۳, اختلاف بین شرق و غرب و جنگ و خون ریزی فراوان۱۴ بین آنان و…۱۵ خبر داده شده که ظاهراً همه, یا بسیاری از آنها تا به کنون, رخ داده اند. امّا باید توجه داشت که:

اوّلاً معلوم نیست که مراد از این حوادث, همان حوادثی باشد که در روایات آمده است.

ثانیاً, پیش بینی چنین اموری, به معنای آن نیست که اینها نشانه حتمی ظهورند, بلکه همه و یا بسیاری از آنها, صرفاً, رخدادهایی هستند که امامان(ع) از وقوع آنها در آینده خبر داده اند.

ثالثاً, بر فرض, در روایات از برخی از اینها به عنوان نشانه ظهور یاد شده باشد, از کجا معلوم که منظور ظهور حضرت مهدی(ع) باشد؟

۲. منظور از قائم

پیش گوییهای معصومان(ع) در مورد رخدادهای دوران حکومتهای بنی امیّه و بنی عباس و چگونگی فروپاشی آنها و حرکتهایی که علیه آنها شکل می گیرد و… گرچه, گاه به عنوان نشانه های ظهور بیان شده, ولی الزاماً منظور از ظهور, ظهور حضرت مهدی(ع) نیست, بلکه نشانه ظهور فرج و گشایش در کار شیعه و زندگی آنان است, چنانکه تعبیر (قائم) در همه جا, به معنای قیام حضرت مهدی(ع) نیست, بلکه در شرایط اختناق و دیکتاتوری خشن بنی امیه و بن عباس و چیرگی افرادی که از سر عناد با اولاد پیامبر(ص), از هیچ شکنجه ای کوتاهی نمی کردند, مجالی برای ائمه(ع) و شیعیان آنان نبود که به وظایف خویش, در جهت احیای اسلام و مسلمانان اقدام کنند. در این شرایط, ایجاد رخنه و اختلاف بین آنان و شکل گیری حرکتها علیه آنها و در نتیجه ضعف, یا فروپاشی آنان, به منزله گشایشی بود که برای شیعیان پیش می آمد, تا برای مدتی, گرچه اندک آسوده شوند و از فشارها و زندانها و تعقیبها در امان بمانند. امامان(ع) نیز, این فرصت را می یافتند, تا به سازماندهی شیعیان و احیای فرهنگ و میراث اهل بیت بپردازند.

یادآوری: در دوران سیاه حاکمیت بنی امیه و بنی عباس, دهها قیام و انقلاب کوچک و بزرگ توسط شیعیان و طرفداران اهل بیت وبیشتر علویان, علیه آنان, به وقوع پیوست که برخی از آنها, همچون قیام زید بن علی به گونه ای مورد تأیید امامان(ع) واقع شد.

از روایات استفاده می شود که تعبیر (قائمنا) بر برخی از این قیامها و یا حرکتهایی که خود ائمه(ع) زمینه آن را فراهم می ساخته اند, اطلاق شده است و از پیش گویی این گونه حوادث, به عنوان (علامات فرج) یاد شده است۱۶.

بر این اساس, منظور از (قائم) در بسیاری از این روایات, ظاهراً, مهدی موعود(ع) نیست, بلکه مراد قیام کننده بحق است.

ثقه الاسلام کلینی در کافی, بابی را گشوده با این عنوان: (فی انّ الائمّه(ع) کلهم قائمون بأمر اللّه)۱۷ که بیانگر آن است که لفظ (قائم) مخصوص و منحصر به امام زمان(ع) نیست.

امام صادق(ع) در تفسیر آیه (یوم ندعوا کل اناس بامامهم)۱۸, می فرماید:

(امامهم الذی بین اظهرهم و هو قائم اهل زمانه۱۹)

پیشوای آنان که در پیشاپیش آنان حرکت می کند, و او قیام کننده اهل زمان خود است.

یا می فرماید:

(کلّنا قائم بأمر الله واحد بعد واحد, حتی یجیئی صاحب السیف, فاذا جاء صاحب السیف جاء بأمر غیر الذی کان.۲۰)

همه ما, یکی پس از دیگری قیام کننده به حکم خداییم, تا وقتی که صاحب شمشیر بیاید. پس آن گاه که صاحب شمشیر آمد, با حکمی غیر از آنچه بوده, بیاید.

از تعبیرهای (هو قائم اهل زمانه), (کلّنا قائم بأمر الله) و… در این روایات استفاده می شود که لفظ (قائم) لزوماً ویژه حضرت مهدی(ع) نیست و شامل هر قیام کننده ای می شود; هر کس که انقلاب کند و مردم را به قیام علیه ظلم و بیداد فرا خواند (قائم) است۲۱.

از برخی روایات نیز استفاده می شود که بسیاری از امامان(ع) خود در صدد قیام بوده اند و به تدارک مقدمات حرکت و تهیه لوازم آن می پرداخته اند.

امام صادق(ع) به مؤمن طاق می فرماید:

(فو اللّه لقد قرب هذا الأمر ثلاث مرّات, فأذعتموه, فأخّره اللّه۲۲.)

به خدا سوگند! این امر [قیام] سه مرتبه نزدیک بود آغاز گردد و شما آن را تباه ساختید. پس خداوند آن را به تأخیر انداخت.

ظاهراً منظور از جمله (هذا الأمر) قیام علیه حاکمان بنی امیه و یا بنی عباس است که شرایط آن فراهم می شد, ولی سستی اصحاب و عدم رازداری آنان و یا بروز مشکلات دیگر, سبب به تأخیر افتادن آن شد.

یا امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ای حوادث و وقایع دوران بنی امیه و بنی عباس را برمی شمارد و یاران خویش را از چیزهایی که پس از وی, تا هنگام ظهور قائم(ع) واقع می شوند, با خبر ساخت و آن گاه فرمود:

(اذا قام القائم بخراسان وغلب علی أرض کوفان [کرمان] والملتان و جاز جزیره بنی کاوان, و قام منّا قائم بجیلان وأجابته الآبُر والدیلم… ثم یقوم القائم المأمول…۲۳.

هنگامی که قائم در خراسان قیام کند و بر سر زمین کوفه یا کرمان و ملتان۲۴ چیره شود و از منطقه جزیره بنی کاوان۲۵ نیز بگذرد و قیام کننده ای از ما در سرزمین گیلان قیام کند و ساکنان سرزمینهای (آبُر)۲۶ و (دیلم) دعوت وی را اجابت کنند… آن گاه قائم مورد امید و انتظار ما قیام خواهد کرد.

در این حدیث, چند بار کلمه (قائم) به کار رفته و روشن است که منظور از (قائم بخراسان) و (قائم بجیلان) مهدی موعود نیست, چه آن که برابر این روایت, پس از قیام اینها, قائم اصلی, حضرت مهدی(ع) ظهور می کند.

جالب این جاست که از قیام کننده در منطقه گیلان, که احتمال می رود اشاره به حرکتهای علویان و شیعیان در آن منطقه باشد, به عنوان: (قام منا قائم) یاد شده است.

براین اساس, گروهی از عالمان شیعه, احتمال داده اند: چنگیزخان مغول که از منطقه خراسان بزرگ خروج کرد و بخشهای زیادی از سرزمینهای تحت سیطره خوارزمشاهیان و بنی عباس را به تصرف خویش درآورد۲۷ و نیز نواده وی, هلاکوخان, که در سال ۶۵۶. هـ.ق. بر مرکز خلافت عباسیان هجوم برد و خلیفه عباسی مستعصم را کشت, در بغداد قتل عام کرد و خلافت عباسیان را برای همیشه برانداخت۲۸, همان فردی است که در روایت از قیام وی در خراسان خبر داده شده.

یا شاه اسماعیل صفوی را, که بنیانگذار سلسله صفویه است و در سال ۹۰۸هـ.ق. حکومت را به دست گرفت و به ترویج مذهب شیعه پرداخت (قائم بجیلان) دانسته اند۲۹.

به باور اینان, از آن جهت که شاه صفوی در آن شرایط سختِ حاکمیت حاکمان متعصب سنی مذهب و در روزگار غربت تشیع, به حمایت از مذهب شیعه پرداخت و خود نیز از تبار علویان بود, به عنوان (قائم منا) ذکر شده است.

بنابراین بسیاری از حوادث که در روایات از وقوع آن خبر داده شده, به ویژه رخدادهای دوران بنی امیه و بنی عباس, در حقیقت نشانه های (فرج) در کار شیعیان و قیام امامان(ع) و یا سرداران علوی و… است, نه ظهور حضرت مهدی(ع).

۳. نشانه های برپایی قیامت

در منابع روایی, از برخی از نشانه های ظهور, به عنوانِ نشانه های برپایی قیامت و (اشتراط السّاعه) یاد شده است: خروج دجال, آشکار شدن خورشید در ناحیه مغرب, نزول عیسی(ع) از آسمان و….

این, در روایات اهل سنت, بیشتر به چشم می خورد۳۰.

به نظر می رسد روایاتی که نشانه های ظهور را و روایاتی که نشانه های برپایی قیامت را برمی شمارند, در هم آمیخته شده باشند و در برخی مواردجا به جایی پیش آمده باشد.

پیامبر(ص) می فرماید:

(عشر قبل الساعه لابد فیها, السفیانی, والدجال والدخان والدابه, وخروج القائم وطلوع الشمس من مغربها, ونزول عیسی(ع) و خسف بالمشرق و خسف بجزیره العرب ونار تخرج من قعر عدن تسوق الناس الی المحشر۳۱.)

ده چیز, پیش از برپایی قیامت, بناگزیر رخ خواهد داد: خروج سفیانی و دجال, پیدا شدن دود و چهارپا, خروج قائم, طلوع خورشید از مغرب و فرود آمدن حضرت عیسی(ع) از آسمان و فرو رفتن [در زمین] در ناحیه مشرق و فرو رفتن در منطقه جزیرهالعرب و آتشی که از انتهای عدن بر می خیزد و مردمان را به سوی صحرای محشر می کشاند.

برابر این حدیث, خروج سفیانی و دجال و طلوع خورشید از مغرب و فرود آمدن مسیح(ع) از آسمان و… از نشانه های قیامت است و حال آن که در روایات دیگر, آنها به روشنی از نشانه های ظهور معرفی شده اند. البته نشانه هایی, همچون خروج دجال و سفیانی, بیشتر در منابع عامه به عنوان علامت قیامت و در منابع شیعه, به عنوان علامت ظهور قائم آمده است.

روشن است که مشروط کردن بر پایی قیامت به پدیدار شدن این حوادث و قراردادن نشانه ظهور از نشانه های برپایی قیامت, به مقصود ما ضرری نمی زند; زیرا همه این رخدادها, که از وقوع آنها خبر داده شده, چه به عنوان نشانه های ظهور و چه به عنوان نشانه های قیامت, پیش از برپایی قیامت, هر چند با فاصله زیاد, واقع خواهند شد. با این حساب, آنچه در طول دوره غیبت کبری, واقع شود, به طور طبیعی, پیش از برپایی قیامت,واقع شده و در نتیجه, از نشانه های قیامت است۳۲.

براین اساس, همه نشانه های ظهور, به گونه ای, نشانه های قیامت هم هستند, ولی همه نشانه های قیامت نشانه های ظهور نمی توانند باشند; زیرا ممکن است, برخی از آنها پس از ظهور حضرت مهدی(ع) واقع شوند.

برخی برای بازشناسی نشانه های ظهور از نشانه های قیامت, با استناد به این که دوره غیبت, روزگارِ سختی و محنت است و پس از ظهور, برابر روایات قطعی, جهان پر از عدل و داد می شود و دوران رفاه و امنیت و عدالت فرا می رسد و تا بر پایی قیامت, ادامه می یابد, قاعده ایی بیان کرده اند:

(قاعده کلی آن است که حوادث مربوط به دوران فتنه و انحراف ناشی از امتحان الهی و خالص ساختن مردم و پیامدهای آن, مقدم بر ظهور است. بر این اساس, هر روایتی که نشاندهنده روزگار خوبی و عدالت و تأمین رفاه و آسایش باشد, مربوط به دوران پس از ظهور و نشانه برپایی قیامت است و از نشانه های نزدیک شدن ظهور قائم(ع), نمی تواند باشد۳۳.)

از این روی برابر این قاعده, بسیاری از رخدادها و نشانه ها که در منابع روایی, بویژه منابع روایی اهل سنت و در کتابهای (ملاحم و فتن), تحت عنوان: (اشراط الساعه) بیان شده۳۴ و حاکی از وقوع جنگها, آشفتگیها, نابسامانیها و در هم ریخته شدنهاست, می باید پیش از ظهور مهدی(ع) واقع شوند: زیرا آنها پیش از این که علامت قیامت باشند, علامت ظهورند.

۴. احتمال جعل و تحریف

حدیثهای فراوانی در مورد نشانه های ظهور, در منابع روایی وجود دارد. اسناد این روایات, بیشتر ضعیف و غیرقابل اعتمادند. از نظر دلالت نیز, هماهنگی و انسجام لازم را ندارند و پاره ای از آنها مصحف و مغلوط هستند.

به نظر می رسد, اهمیت بسیار مسأله مهدویت از یک سو, و علاقه مندی شدید مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آینده و پدیدار شدن نشانه های ظهور مهدی(ع), از سوی دیگر, سبب شده که دشمنان و بدخواهان, بویژه حاکمان ستم, وسوسه شوند که در جهت برآوردن منافع سیاسی خویش, تغییرهایی را در روایات به وجود آورند. به ویژه وجود این واقعیت که اساساً, افراد عادی و معمولی, در برابر اموری که دور از حیطه قدرت آنان و به مظاهر غیبی و مربوط به سرنوشت آنان است, هر چند ساختگی و دروغ هم باشند, جرأت و جسارت تفکر و مخالفت با آن را ندارند و جز تسلیم در برابر اموری که به شکلی بر آنان مجهول است, راهی برای خود نمی بینند۳۵. برخی نیز برای موجه جلوه دادن کار خویش و این که فعالیتها و ادعاهای آنان پیش بینی شده, دست به جعل و تحریف زده اند. مثلاً در تاریخ به افرادی بر می خوریم که به همین انگیزه, خود را سفیانی معرفی کرده اند, چنانکه علی بن عبدالله بن خالد, در سال ۱۵۹هـ.ق. ادعا کرد که همان سفیانی موعود, اوست۳۶ و در سال ۲۹۴هـ.ق نیز فرد دیگری مدعی شد که سفیانی است۳۷ و هر یک, برای درست جلوه دادن ادعای خویش, دست به شورشهایی نیز زده اند.

از این روی, گروهی از اهل نظر, روایات سفیانی را که از نشانه های ظهور است, مجعول دست خالدبن یزید دانسته و گفته اند: چون وی, می خواست زمینه را برای حکومت فرزندش فراهم کند و حکومت را که به چنگ مروانیان افتاده بود, دوباره به خاندان معاویه بازگرداند, دست به جعل چنین روایاتی زد.

خالدبن یزید, از این که می دید به آسانی پیش از وی, خلافت به دست بنی مروان افتاده است, سخت آزرده خاطر بود, از این روی ادعای سفیانی بودن فردی از تیره خویش را راهی به سوی دستیابی مجدد به قدرت و نیز موجب تسلی دل خویش و روحیه دادن به بنی سفیان می دانست.

او, تصور می کرد که مردم, چون خروج سفیانی را از نشانه های ظهور و امری حتمی الوقوع, می دانند, ناگزیر در برابر ادعای چنین امری, تسلیم می گردند.

در منابع عامه, روایتی است که می گوید:

(سفیانی, از فرزندان خالدبن یزید است۳۸.)

به احتمال زیاد, این روایت, توسط خود وی جعل شده, تا مستمسکی برای طرح ادعای نوه اش, علی بن عبدالله, باشد.

ابوالفرج اصفهانی, تصریح می کند: خالد بن یزید, مردی عالم و شاعر بوده و در باره اش گفته شده: (جاعل روایت سفیانی است۳۹.)

چنین ادعاهایی, به خوبی نشان می دهد که تا چه حد مسأله سوء استفاده از نشانه های ظهور و جعل و تحریف آنها, مطرح بوده است.

نمونه دیگر, داستان کشتن, نفس زکیه است. خاندان بنی عباس, بویژه منصور و برادرش سفاح, تلاش فراوان کردند تا از وجود محمدبن عبداللّه, معروف به نفس زکیه, بهره برداری سیاسی کنند و برای خویش, در میان مردم موقعیت و قدرتی دست و پا کنند. در نظر منصور و برادرش سفاح, دامن زدن به شایعه مهدویت وی, و برابر کردن نشانه های ظهور بر وی, تنها راه غلبه بر بنی امیه بود.

ابوالفرج اصفهانی روایتی را به نقل از ابوهریره آورده که می گوید:

(نامش [نام مهدی(ع)] محمدبن عبداللّه است و در زبانش کندی و لکنت است۴۰.)

این روایت, به احتمال زیاد بدان خاطر جعل شده که محمدبن عبداللّه, یا همان نفس زکیه, به کندی و دشواری سخن می گفته و نمی توانسته همه کلمات را خوب ادا کند.

وجود جمله (اسم ابیه اسم ابی) در برخی از کتابهای عامه, در ضمن روایت معروف (یملاء الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً۴۱), به دین معنی که نام پدر حضرت مهدی(ع), (عبداللّه) است, به احتمال زیاد, از ترفندهای حاکمان بنی عباس باشد که در راستای همان هدفهای سیاسی جعل شده است. زیرا نام پدر مهدی(ع) به طور, قطع (حسن) است و در این, هیچ ابهام و تردیدی نیست. با توجه به این که در نقلهای گوناگون عامه و خاصه, جمله: (واسم ابیه اسم ابی), در روایت وجود ندارد۴۲.

اینک, با انبوهی از روایات صحیح و غیرصحیح در زمینه نشانه های ظهور, روبه روییم که دست کم, شماری از آنها از آفت جعل و تحریف مصون نمانده است. متأسفانه در میان حجم عظیمی از کتابهایی که در مورد مهدویت و نشانه های ظهور تألیف شده اند۴۳, کتابهایی وجود دارد که از سر جهل و دلسوزی و یا به عمد و از روی غرض, به این امر دامن زده اند. سید جعفر مرتضی عاملی, برخی از این کتابها را با نمودن برخی موارد تحریف آشکار در آنها, نشان داده است۴۴.

البته برخی با گردآوری این روایات خواسته اند,که اصل این روایات بمانند ونیز بنمایانند که همگان, در اصل ظهور مهدی(ع) اتفاق دارند.

علاّمه مجلسی در ذیل روایت طولانی که در مورد نشانه های ظهور آورده, می نویسد:

(انّما اوردت هذا الخبر مع کونه مصحّفاً مغلوطاً وکون سنده منتهیاً الی شر خلق اللّه عمر بن سعد لعنه اللّه, لأشتماله علی الاخبار بالقائم(ع) لیعلم تواطؤ المخالف والمؤالف علیه صلوات اللّه.)۴۵

این روایت را, با آن که متن آن تغییر یافته و اشتباه دارد و سند آن, به بدترین خلق خدا عمربن سعد لعنه الله علیه, منتهی می گردد, آوردم; زیرا در برگیرنده اخباری از حضرت مهدی(ع) است, تا آن که اتفاق مخالف و موافق در مورد وی دانسته گردد.

همان گونه که مرحوم مجلسی تصریح کرده, در سلسله اسناد این روایات, بیشتر راویانی قرار دارند که ناشناخته, ضعیف و دروغگو و جعل کننده اند و روایات آنان, اعتباری ندارد. افزون بر این, بسیاری از نشانه ها در روایات مرسله بیان شده که نمی تواند مستند قرار گیرد, با این حال, در دسته ای از نشانه ها بویژه, نشانه های حتمی و متصل به ظهور, شمار روایات, به قدری زیاد است که برخی ادعای مستفیض و متواتر بودن آنها را کرده اند۴۶. از این روی اصل وجود این دسته از نشانه ها اجمالاً مسلم است, هر چند جزئیات آنها جای بحث و تأمل دارد; زیرا گاه, برخی از آنها و حتی برخی از نشانه ها, به گونه ای بیان شده اند که با قواعد علمی, ساز نمی آیند.

صاحب (کشف الغمه) پس از آن که عبارت شیخ مفید را در مورد بر شمردن شمار زیادی از نشانه های ظهور آورده, می نویسد:

(لاریب انّ هذه الحوادث فیها ما یحیله العقل وفیها ما یحیله المنجمون, ولهذا اعتذر الشیخ المفید رحمه اللّه فی آخر ایراده لها, والذی أراده انّه اذا صحت طرقات نقلها وکانت منقوله عن النبی(ص) والأمام(ع) فحقّها ان تتلقی بالقبول لأنّها معجزات و المعجزات خوارق للعادات کانشقاق القمر وانقلاب العصا ثُعباناً واللّه اعلم.)۴۷

تردیدی نیست که در بین این نشانه ها, حوادثی وجود دارد که عقلاً محال می نماید و یا از نظر منجّمان تحقق آنها غیر ممکن است. از این روی, شیخ مفید, در پایان سخن عذرآورده است.

اگر راههای این روایات و اسناد آنها, صحیح باشد و از پیامبر و امام(ع) هم روایت شده باشند, حق مطلب آن است که آنها را تلقی به قبول کنیم, چون معجزه اند و معجزات خوارق العاده هستند, همچون شکافته شدن ماه [به دست پیامبر(ص)] و تبدیل عصا به اژدها [به دست حضرت موسی(ع)] و خدا بهتر می داند.

ظاهراً منظور از عذرآوردن شیخ مفید, اشاره به این جمله وی باشد که می نویسد:

(خداوند به آنچه هست, آگاه تر است و ما فقط به اساس این که در اصول روایی آمده است, نشانه ها را ذکر کردیم۴۸.)

از عبارت شیخ مفید استفاده می شود که وی اطمینان به درستی همه این نشانه ها, نداشته, از این روی با تاکیدِ بر این که: (ما فقط این روایات را آورده ایم و خدا بهتر می داند) در حقیقت خویش را از التزام به آن, به دور داشته است.

صاحب (کشف الغمه), با توجه به تزلزل شیخ مفید, می گوید: باید اسناد این روایات مورد بررسی قرار گیرد, اگر مسلم شد از معصوم(ع) صادر شده و راویان آنها مورد اعتمادند, پذیرفته شود و آنهایی که ظاهراً محال به نظر می آید, حمل بر معجزه شوند.

بنابراین التزام به درستی همه این روایات مشکل است و در پاورپوینت کامل بررسی نشانه های ظهور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint, احتمال جعل و تحریف و دسیسه های دستهای پنهان سیاست را نباید نادیده گرفت.

البته یادآوری این نکته نیز بایسته می نماید که وجود مواردی از جعل و تحریف, در نشانه های ظهور و یا وجود مدعیان دروغین, به عنوان نمونه نشانه ها, هیچ گاه دلیل این نمی شود که همه روایات از اعتبار بیفتند و یا اصل همه نشانه ها زیرا سؤال برود. خیر, همان گونه که اشاره کردیم, دسته ای از این نشانه ها مسلم هستند و از آنها سخن خواهیم گفت.

همچنین وجود پاره ای اشکالات وضعفها در نشانه های ظهور و احتمال تغییر و تحریف آنها از سوی دشمنان و یا ادعاهای واهی برخی شیادان در مورد سفیانی و یا اصل مهدویت, هیچ گاه به اصل مهدویت و اعتقاد به ظهور قائم(ع), آسیبی نمی رساند, زیرا اعتقاد به مهدویتِ و ظهور حضرت مهدی(ع) مورد اتفاق فریقین است و با تواتر ثابت شده و سخن علاّمه مجلسی که بدان اشاره کردیم نیز, مؤید این مطلب است.

۴. مشخص نبودن زمان ظهور

گرچه اصل ظهور و نشانه های نزدیک شدن آن, از امور مسلم و قطعی است, ولی بنا به مصالحی, زمان ظهور مشخص نشده است و هیچ کس, جز خداوند از وقت دقیق آن آگاه نیست. بارها اصحاب از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم(عج) پرسیده اند, ولی آنان به صراحت از مشخص کردن آن نهی کرده اند و زمان ظهور را همچون علم به قیامت, منحصر به خداوند دانسته اند۴۹.

(وامّا وقت خروجه(ع) فلیس بمعلوم لنا علی وجه التفصیل, بل هو مغیب عنّا الی أن یأذن اللّه بالفرج۵۰.)

و امّا زمان ظهور مهدی(ع), به روشنی و به شرح برای ما مشخص نشده است, بلکه او تا آن گاه که خداوند اجازه خروج بدهد, از دیدگان ما پنهان است.

فضیل از امام باقر(ع) پرسید که آیا برای ظهور وقتی معین شده است؟

امام(ع) سه بار فرمود (کذب الوقاتون)۵۱.

یا, کمیت از آن حضرت پرسید که چه وقت حضرت مهدی(عج) ظهور می کند, امام(ع) فرمود:

(لقد سئل رسول اللّه(ص) عن ذلک فقال انّما مثله کمثل ساعه لا تأتیکم الاّ بغته۵۲.)

از پیامبر(ص) همین مطلب پرسیده شد. حضرت فرمود: مَثَل ظهور مهدی(ع), همچون برپایی قیامت است [کسی جز خدا از وقت آن آگاه نیست] مهدی نمی آید مگر ناگهانی.

مقتضای این احادیث و احادیث دیگر نظیر آنها۵۳ آن است که به هیچ روی, نمی توان وقتی برای ظهور مهدی(عج) معین کرد. با توجه به این اصل مسلّم, نشانه های ظهور, تنها بیانگر نزدیک شدن زمان ظهورند و بیش از آن, دلالتی ندارند. اگر روایتی باشد که زمان ظهور را مشخص سازد, ناگزیر باید آن را توجیه کرد و یا به کناری نهاد.

در برخی روایات, به گونه سربسته و مجمل, به زمان ظهور اشاره شده, ولی بر فرض درستی آنها, ناسازگاری با قاعده فوق ندارند, زیرا در حقیقت آنها نیز وقتی معین نمی کنند, بلکه به گونه ای نشانه های ظهور را بیان می کنند. مثلاً در حدیثی آمده:

(مهدی(ع) قیام نمی کند, مگر در سالهای فرد: سال اول, سوّم, پنجم, هفتم و یا نهم, و یا روز شنبه دهم محرم.)

یا:

(در ۲۳ رمضان منادی ندا می دهد و مردم را به سوی مهدی(ع) فرا می خواند۵۴.)

در این روایات, گرچه به گونه ای به زمان ظهور اشاره شده, ولی با این حال, به صورت جزمی و دقیق زمان ظهور مشخص نشده است. در حقیقت ویژگیهای آن زمان, بیان شده است نه وقت دقیق زمان ظهور, بنابراین, روایات, ناسازگاری با اصل قاعده مشخص نبودن زمان ظهور ندارد. البته در برخی روایات, که سند آنها معتبر نیست, به زمان دقیق ظهور اشاره شده, ولی علما, به آن اعتنا نکرده و یا آنها را توجیه کرده اند.

اکنون پس از یادآوری این امور, می پردازیم به تبیین و پاورپوینت کامل بررسی نشانه های ظهور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint و آن را در چند محور پی می گیریم:

شمار نشانه های ظهور

در منابع دینی, انبوهی از رخدادهای طبیعی وغیرطبیعی و دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی, به عنوان نشانه ظهور یاد شده اند. نعمانی, شیخ صدوق (م:۳۸۱هـ.ق.) شیخ مفید (۴۱۳هـ.ق.), شیخ طوسی (۴۶۰هـ.ق.) و طبرسی (۵۴۸هـ.ق.) از پیشینیان شیعه و بسیاری نیز از پسینیان و معاصران, اخبار مربوط به نشانه های ظهور را در کتابهای خود گردآورده اند۵۵.

شیخ مفید, در آغاز باب (علامات قیام القائم), با اشاره به اخبار و آثاری که در این مورد از معصومان(ع) رسیده است, بیش از پنجاه نشانه را یاد کرده۵۶ و علامه مجلسی در بحارالأنوار, شمار بیشتری را بر شمرده است۵۷.

علمای عامه نیز, از جمله: علاءالدین هندی, ابن حجر, سیوطی و… نشانه های ظهور مهدی(ع) را در کتابهای خویش بر شمرده اند۵۸.

روشن است که درجه اعتبار و درستی همه این نشانه ها, یکسان نیست, برخی در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوارند و برخی در کتابهای عامّه و منابع دست دوم یاد شده اند که اعتبار زیادی ندارند. برخی از این نشانه ها, تنها نشانه ظهورند و برخی, هم نشانه ظهورند و هم برپایی قیامت. برخی نشانه های کلی و محوریند و برخی, بیانگر مسائل ریز و جزئی که گاه, همه آنها را می توان در عنوان واحدی گرد آورد۵۹.

بنابراین, نمی توان مشخص کرد که نشانه های ظهور چه مقدارند. به فرض که مشخص هم باشد, اهمیتی ندارد. مهم این است که فراوانی روایات, به ما این اطمینان را می دهند که در آستانه ظهور مهدی موعود, حوادثی رخ خواهد داد. شناخت موارد اصلی و مهم این حوادث, به ویژه نشانه های حتمی و چگونگی تحقق و دلالت آنها بر ظهور و مسائل مربوط به آن, چیزی است که ما در این مقال در پی آن هستیم.

نعمانی, در این باره می نویسد:

(هذه العلامات التی ذکرها الأئمه(ع) مع کثرتها واتصال الروایات بها وتواترها واتفاقها موجبه الاّ یظهر القائم الاّ بعد مجیئها وکونها اذا کانوا قد اُخبروا أن لابدّ منها وهم الصادقون… ثم حققوا کون العلامات الخمس التی أعظم الدلائل والبراهین علی ظهور الحق بعدها کما ابطلوا امر التوقیت…۶۰.)

این نشانه هایی که امامان(ع) فرموده اند, با توجه به شمار زیاد آنها و این که سلسله اسناد این روایات, به آنان می رسد و نیز توجه به این که روایات متواترند و مورد اتفاق, سبب می گردد که ظهوری در کار نباشد, مگر پس از پدیدار شدن این نشانه ها; زیرا امامان(ع) از مسلم بودن پدید آمدن آنها خبر داده اند و آنان راستگویند… سپس نشانه های پنجگانه را که از بزرگ ترین نشانه ها بر آشکار شدن حق است, مورد تأکید قرار داده اند, چنانکه از مشخص ساختن زمان ظهور, نهی کرده اند.

در این سخن, نعمانی به فراوانی نشانه های ظهور و روایاتی که در این باب رسیده, اشاره روشن می کند. در مجموع با توجه به اسناد آنها به معصومان(ع) تحقق آنها را پیش از ظهور مهدی(ع) امری مسلم می داند و بر تواتر آنها و مورد اتفاق بودن اخبار نشانه های ظهور تأکید می ورزد.

انواع نشانه های ظهور

همان گونه که پیش از این اشاره کردیم, نشانه های ظهور گوناگونند: کلی, جزئی, خاص, مجمل و کنایی, مقید و مشروط به تحقق شرایط دیگر, منفصل و متصل, عادی و غیر عادی.

بر شمردن همه این اقسام, نه چندان مفید است و نه لازم; چه آن که بسیاری از آنها, نشانه های قطعی ظهور نیستند. افزون, بر این, از نظر سند و محتوا اشکال دارند و درستی و نادرستی آنها, خیلی روشن نیست. از این روی, ما, به چند نوع از اقسام نشانه های ظهور که مهم ترند و در روایات, روی آنها بیشتر تأکید شده, اشاره می کنیم آن گاه به بررسی مهم ترین آنها, بویژه نشانه های حتمی و متصل به ظهور می پردازیم. و در پایان به اشکالها و شبهه هایی که به نشانه های ظهور و پیش گویی آنها در روایات شده است, پاسخ خواهیم گفت.

۱. نشانه های حتمی

در میان نشانه ها شماری از آنها به روشنی به عنوان: (علائم حتمی ظهور), یاد شده اند. منظور از نشانه های حتمی در مقابل غیرحتمی, ظاهراً آن است که تحقق پدیدار شدن آنها, بدون هیچ قید و شرطی, قطعی و الزامی خواهد بود, به گونه ای که تا آنها واقع نگردند, حضرت مهدی(ع) ظاهر نخواهد شد. اگر کسی پیش از واقع شدن نشانه های حتمی, ادعای ظهور مهدی(ع) را بکند, ادعایی است نادرست.

در برابر اینها نشانه های غیرحتمی است, یعنی مقید و مشروط به اموری هستند که در صورت تحقق آنها, به عنوان نشانه, پدید می آیند. به عبارت دیگر, نشانه های غیرحتمی, شاید پدید آیند و شاید پدید نیایند و امام زمان(ع) ظهور کند. امامان معصوم(ع) به خاطر مصالحی, از پدید آمدن آنها در دوره غیبت, خبر داده اند.

گروهی, نشانه های حتمی را نشانه هایی دانسته اند که در آنها (بداء) حاصل نمی شود. برخلاف نشانه های غیرحتمی که ممکن است (بداء) حاصل شود و تغییر یابند و یا به کلی حذف شوند.

(ولعلّ المراد بالمحتوم مالابدّ من وقوعه ولایمکن ان یلحقه البداء.)

شاید منظور از حتمی آن باشد که از پدید آمدن آن گریزی نیست و امکان ندارد که (بداء) در مورد آن حاصل شود.

در روایتی (محتوم) در برابر (موقوف) به کار رفته است۶۱.

امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه:

(ثم قضی أجلاً وأجل مسمّی عنده۶۲.) می فرماید:

(انّهما أجلان, أجل محتوم و أجل موقوف.

قال له حمران: مالمحتوم؟

قال: الذی لایکون غیره.

قال: وما الموقوف؟

قال: هو الذی للّه فیه مشیه۶۳….)

آنها دو هنگامند: هنگام محتوم و هنگام موقوف.

حمران از آن حضرت پرسید: محتوم چیست؟

فرمود: آن که غیر از آن نمی بوده باشد؟

عرض کرد: موقوف چیست؟

فرمود: آن [رخدادهایی است] که در آنها مشیتی از خداوند است. شاید پدید آیند و شاید نیایند].

از ظاهر این روایت و روایات به این مضمون, استفاده می شود که منظور از (حتمی), یعنی قطعی و مسلم که خداوند تغییر و تبدیل آنها را اراده نکرده است.

البته باید توجه داشت که حتمی و یا مسلم و قطعی بودن وقوع این نشانه ها, به این معنی نیست که پدیدنیامدن آنها محال است, بلکه به حسب فراهم بودن شرایط و مقتضیات و نبودن بازدارنده ها, پدید آمدن آنها اگر خداوند اراده کند, قطعی خواهد بود.

برای روشن شدن این مطلب, بایسته می نماید شرح دهیم که رخدادهایی که از پدید آمدن آنها خبر داده شده سه حالت دارند:

۱. برخی از امور مسلم, به همان گونه که خبر داده اند, پدید می آیند و هیچ تغییری در آنها داده نمی شود. این دسته از امور, حوادثی هستند که شرایط اقتضای آنها فراهم است و مانعی در کار نیست. چنین اموری را هر چند خداوند قادر است تغییر دهد و یا آنها را اصلاً بردارد, ولی چون مخالفت و تغییر و حذف آنها با اصول مسلم: (عدالت) (حکمت) و (لطف) خداوند ناسازگار است, تغییر آنها از سوی خداوند, محال خواهد بود. مانند ظهور حضرت مهدی(ع) که امکان ندارد تغییر کند, یا اصلاً برداشته شود, چنانکه خداوند, توان به انجام ظلم را دارد, ولی انجام آنها بر وی محال است.

۲. دسته ای از رخدادها, مانند حالت نخست, اموری حتمی و قطعی هستند, ولی تبدیل و برداشتن آنها ناسازگاری با حکمت و عدالت خداوند ندارد. این امور, هر چند از جهت این که اسباب و شرایط ایجاد آنها, وجود دارد و باز دارنده ای هم بر سر راه پیدایش آنها نیست و از این جهت, حتمی هستند, ولی هیچ اشکالی ندارد که اراده خداوند آنها را تغییر دهد, یا آن را بردارد. نشانه های حتمی ظهور, از این گونه اند یعنی از نظر فراهم بودن شرایط و مقتضیات در آن زمان, پیش بینی شده با نبودن بازدارنده بر سر راه پدید آمدن آن, تحقق آن قطعی و الزامی خواهد بود. با این حال, امکان دارد به اراده خداوند, تغییر کنند و یا محقق نشوند, پس حتمی بودن, به معنای آن نیست که محال است رخ ندهند.

۳. دسته ای از رخدادها, آنهایی هستند که پدید آمدن آنها, در صورتی که بازدارنده ای پیش نیاید و با مقتضیات آنها موجود باشد, واقع خواهند شد. شمار زیادی از نشانه های ظهور که در روایات, پدیدار شدن آنها در طول دوره غیبت, پیش بینی شده است و به عنوان نشانه های غیر حتمی شمرده می شوند, از این گونه اند; از این روی امکان دارد, پدید آیند و امکان دارد پدید نیایند.

بنابراین, می توان نتیجه گرفت که نشانه هایی حتمی, از جهت فراهم بودن شرایط و نبودن بازدارنده ها, پدید خواهند آمد. ولی محال نیست که خداوند آنها را تغییر دهد.

از آن جا که در روایات فراوانی, امامان(ع), بر مسلم بودن پدید آمدن آنها تأکید کرده اند, می توان گفت که اراده خداوند, بر پدید آمدن آنهاست۶۴.

این نشانه های حتمی به چه مقدارند؟ در روایات اختلاف است. در شماری از اخبار, نشانه های حتمی ظهور, پنج عدد شده اند.

عمربن حنظله می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود:

(لایخرج المهدی حتی تطلع مع الشمس آیه۶۵.)

در این روایت, گرچه تعبیر (حتمی) به کار رفته, ولی از سیاق آن پیداست که تا چنین نشانه ای با خورشید ظاهر نشود, حضرت مهدی(عج) ظهور نخواهد کرد.

در میان نشانه هایی که بدانها اشاره کردیم, حتمی بودن نشانه های پنجگانه: خروج سفیانی خروج یمانی, صیحه آسمانی, قتل نفس زکیه و خسف در بیداء روشن است, زیرا از روایات فراوانی که در میان آنها روایات صحیح نیز وجود دارد, حتمی بودن آنها استفاده می شود.

نعمانی می نویسد:

(… ثم حققوا کون العلامات الخمس التی اعظم الدلائل والبراهین علی ظهور الحق بعدها, کما بطلوا امر التوقیت۶۶.)

سپس نشانه های پنجگانه را که بزرگ ترین دلیل و نشانه بر آشکار شدن حق است, ثابت کرده اند همان گونه که مسأله مشخص کردن زمان معیّن را برای ظهور, باطل کرده اند.

نعمانی, در این سخن, ضمن آن که بر مسلم بودن علائم پنجگانه تاکید می ورزد, آنها را بزرگ ترین و مهم ترین نشانه های ظهور نیز می داند.

ولی حتمی بودن سایر نشانه ها مورد اشکال است; زیرا طلوع خورشید از مغرب, ندا و اختلاف بین حاکمان بنی عباس, از روایت ابی حمزه استفاده می شود که مرسله است و نمی توان بر آن اعتماد کرد. افزون بر این, چنانکه خواهیم گفت, احتمال می رود منظور از (نداء), همان صیحه آسمانی باشد که از نشانه های پنجگانه بود و (طلوع خورشید از مغرب) نیز, گذشته از ضعف سند آن, بر ظهور خود حضرت مهدی(ع) تطبیق شده است. از آن جا که این نشانه ها در برخی روایات در ردیف (و خروج القائم من المحتوم) آمده این احتمال وجود دارد که از نشانه هایی حتمی برپایی قیامت, باشند نه نشانه های ظهور.

همچنین روایت (ظاهر شدن دستی با خورشید) اولاً, زیادبن مروان۶۷ در سند روایت توثیق نشده, ثانیاً, در برخی از نسخه ها, به جای (کف یطلع من السماء), کسف یطلع من السماء) است; از این روی, احتمال دارد, مراد پدید آمدن کسوف باشد۶۸.

(ظاهر شدن نشانه ای با خورشید), که به عنوان نشانه حتمی ذکر شده, سخن معصوم(ع) نیست, سخن ابن عباس است.

غیر از این مواردی که یاد کردیم, موارد دیگری نیز در کتابهای روایی, به عنوان نشانه های حتمی آمده, ولی با توجه به اسناد ضعیف آنها, نمی توان به حتمی بودن آنها, بلکه به اصل نشانه بودن آنها مطمئن شد بر همین اساس, شیخ مفید, اصل تقسیم نشانه ها به حتمی و غیرحتمی را امری مسلم دانسته, ولی بر این باور است که حتمی بودن همه آنها روشن نیست۶۹. بنابراین ظاهراً علائم حتمی ظهور همان پنج تا است که در ادامه مقاله آنها را مورد بحث قرار خواهیم داد.

۲. نشانه های متصل به ظهور

برابر روایات, شماری از علائم ظهور, متصل به ظهور خواهند بود, به گونه ای که بین آنها و ظهور فاصله زیادی نباشد. البته این که فاصله آن نشانه ها, تا ظهور چه مدت و یا چند روز است. به راستی روشن نیست, ولی قدر مسلم آن است که فاصله زیاد نیست و احتمالاً, مجموعه نشانه های متصل به ظهور, در همان سال ظهور, یا سال پیش از آن رخ می دهند. از پدیدار شدن نخستین نشانه متّصل, تا ظهور مهدی(ع) نشانه ها همچون حلقه های زنجیر بدون فاصله پی در پی پدید می آیند, چنانکه در روایتی, محمد بن صامت از امام صادق(ع), پس از آن که برخی نشانه ها را امام(ع) بیان کرده بود, پرسید: فدایت شوم می ترسم این امر (تحقق نشانه های ظهور مهدی) به طول انجامد؟

امام (ع) فرمود:

(لا, انّما [هو] کنظام الخرزَ یتبع بعضه بعضا۷۰.)

نه محققاً, همچون مهره های تسبیح, یکی پس از دیگر می آید.

حتی در مورد برخی از نشانه های متصل به ظهور, مقدار فاصله آن با ظهور نیز, بیان شده است. امام باقر(ع) درباره قتل نفس زکیه, فرمود:

(لیس بین قیام القائم(ع) و قتل النفس الزکیه اکثر من خمس عشره لیله۷۱.)

فاصله میان کشته شدن نفس زکیه و قیام قائم بیش از ۱۵ شب نیست.

خروج سفیانی و یمانی نیز, برابر آنچه از روایات استفاده می شود۷۲. در یک محدوده زمانی در آستانه ظهور صورت می گیرد و فاصله آن تا قیام قائم(ع), از پانزده ماه, بیشتر نخواهد بود۷۳. در روایات, فاصله یک سال, ۹ماه۷۴, هشت ماه گفته شده است۷۵.

بر این اساس, تردیدی نیست که شماری از نشانه های ظهور, که بیشتر نشانه های حتمی نیز هستند, نزدیک ظهور و متصل به آن واقع می شوند.

در برابر, نشانه های فراوانی وجود دارند که از پیدایش آنها در عصر غیبت خبر داده شده, ولی پیوستگی به ظهور معلوم نیست. چه بسا, با فاصله زیاد, از ظهور مهدی(ع) واقع شوند. چنانکه شماری از نشانه ها, همچون از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس, خروج ابومسلم خراسانی, اختلاف بین مسلمانان و بین بنی عباس و اشغال منطقه جزیره, توسط ترکها و بسته شدن پل بر روی دجله و… بر فرض نشانه بودن آنها, سالها, بلکه قرنها ست که از وقوع آنها می گذرد.

۳. نشانه های غیر عادی

تحقق نشانه های ظهور, همچون واقع شدن سایر پدیده ها, به روال طبیعی و عادی است, ولی پیش گویی برخی از آنها, به گونه ای در اخبار بازتاب یافته, که به نظر می رسد, واقع شدن آنها به طور عادی, غیر ممکن می نماد و تحقق آنها, به صورت غیرطبیعی و در چهارچوب معجزه خواهد بود. مثلاً, (طلوع خورشید از مغرب), (ظاهر شدن دست و یا نشانه ای با خورشید در آسمان) (صیحه آسمانی) و… اگر همان معنای ظاهری آنها مراد باشد, باید به گونه معجزه رخ دهند, زیرا پدیدار شدن چنین اموری, عادتاً ممکن نیست. البته شاید برخی از این نشانه ها معنای کنایی و رمزی داشته باشند و اشاره به رخدادهایی که پیدایش آنها, عادتاً, امکان دارد۷۶. و برخی از آنها نشانه نباشند و در درستی آنها تردید باشد که در جای خود به آنها اشاره خواهیم کرد. با این حال, بخشی از نشانه های ظهور و یا دست کم, شمار اندکی از آنها, به گونه معجزه رخ خواهند داد.

اکنون, باید دید آیا تحقق هر امری غیرعادی, می تواند معجزه باشد؟

آیا هر حادثه ای که ظاهراً ممکن نیست, حتماً معجزه است؟ فرقی نمی کند بین نوع حوادث؟

از بابت نمونه, از (خروج دجال) و (صیحه آسمانی) به گونه ای خبر داده شده که در ظاهر تحقق آنها, ممکن نیست. آیا می توان پدیدار شدن این گونه نشانه ها را معجزه دانست؟

یا این که فرق است بین حوادث مثبت و منفی و فرق است بین اموری که در جهت باطل و تأیید آن صورت می گیرد و اموری که برای اثبات حقانیت حق و اقامه حجت بر آن واقع می شوند؟

معجزه چهارچوب خاصی دارد. تحقق هر امری را که صرفاً غیرعادی باشد, نمی توان معجزه دانست; زیرا معجزه, با انگیزه های صحیح و الهی و در شرایط خاص صورت می گیرد و بر این اساس, تنها نشانه هایی که در راستای تقویتِ حق و تأیید ظهور و قیام مهدی(ع) باشد و تحقق آنها به صورت عادی ممکن نباشد, معجزه خواهند بود, نه هر حادثه غیرعادی, تا چه رسد به حوادثی که سبب تقویت باطل شود.

قانون معجزه

معجزه قانون خاص خویش را دارد. تمام معجزه هایی که به دست پیامبران الهی واقع شده اند, در محدوده همین قانون صورت پذیرفته اند. سنت الهی, بر این جاری است که حتماً باید معجزه در مسیر اقامه برهان و تایید حق باشد و این, در هر زمان و به دست هر فردی باشد فرقی نمی کند, چه از ناحیه فردی که نماینده حق است صورت گیرد و چه از جانب فردی که طرفدار باطل, بدین معنی که به دست نماینده باطل, معجزه ای رخ دهد, تا بطلان ادعا و دروغگویی وی را آشکار سازد. براساس این تحقق هر امری و هر حادثه ای, به صورت غیرعادی, تنها وقتی معجزه است که در مسیر اقامه دلیل برای حق و تأیید آن باشد. البته این که معجزه ای به دست نماینده باطل, اتفاق افتد, بسیار کم است, ولی در هر صورت اگر در مسیر حق و برای تقویت آن باشد, مانعی ندارد.

و آنچه خارج از این چارچوب باشد, معجزه نیست, چه توسط فردی خوب و حامی حق واقع شود و چه توسط نماینده باطل و طاغوت; زیرا صدور معجزه ای که بخواهد به تقویت باطل و تشویق مسیر انحراف و خط شیطانی منجر شود, محال خواهد بود. خداوند حکیمی که همه را به سوی حق می خواند, محال است امری را حادث کند که سبب گمراهی و انحراف مردم از حق شود:

(هرگاه ظاهر روایتی , حاکی از آن باشد که نشانه ها به صورت معجزه روی خواهند داد, ناچاریم آنها را توجیه کنیم و در صورت امکان, حمل بر معنای کنایی و رمزی آن کنیم; زیرا این کار بهتر است, از این که تمام و یا قسمتی از این روایت را به دور افکنیم و تکذیب کنیم. از این گذشته, اسلوب شماری از این اخبار, به گونه ای است که از آنها تحقق معجزه به گونه مستقیم فهمیده نمی شود, هر چند ظاهر آنها, بیانگر وقوع آن حوادث, به گونه معجزه باشد و به ذهن شنونده, در ابتدا, چنین معنایی خطور کند۷۷.)

بنابراین, اگر نپذیرفتیم که تحقق برخی از نشانه های ظهور, به گونه معجزه خواهد بود, چنانکه ظاهر روایات نشان می دهد, باید در محدوده تقویت حق و اقامه برهان بر آن و در چهارچوب قانون معجزه پدید آیند. با توجه به این که حرکت دجال, در جهت فریب و انحراف مردم و بازداشتن آنان از مسیر حق است و به صورت طاغوتی در برابر مهدی(ع) می ایستد, نمی تواند معجزه باشد. اگر درستی روایات آن پذیرفته شود, باید به گونه ای توجیه کرد.

اینک, شماری از نشانه ها را به بوته بررسی می نهیم: نشانه های حتمی و غیر حتمی.

۱. خروج سفیانی

پیش از قیام قائم(ع), مردی از نسل ابوسفیان, در منطقه شام, خروج می کند و با تظاهر به دینداری, گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود, می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه: شام, حمص, فلسطین, اردن, قنسرین۷۸ و منطقه عراق, سیطره می یابد و در کوفه و نجف, به قتل عام شیعیان می پردازد. و برای کشتن و یافتن آنها جایزه تعیین می کند۷۹.

سفیانی, با این که از خبیث ترین و پلیدترین مردمان است, ولی همواره ذکر یارب یارب بر زبانش جاری است۸۰. حکومت دودمان بنی عباس به دست وی از هم گسسته می شود.

وی, آن گاه که از ظهور مهدی(ع) با خبر می گردد و با سپاهی عظیم به جنگ وی می ورد و در منطقه (بیداء) بین مکه و مدینه, با سپاه امام(ع) برخورد می کند و به امر خدا, همه لشکریان وی, به جز چند نفر, در زمین فرو می روند و هلاک می شوند۸۱.

این خلاصه از ویژگیهای سفیانی است که در منابع دینی و کتابهای معتبر به عنوان نشانه ظهور آمده است: (غیبت) شیخ طوسی و نعمانی, (ارشاد) شیخ مفید, (کمال الدین) صدوق و… روایات مربوط به خروج سفیانی, به اندازه ای است که برخی آنها را متواتر و برای اثبات سفیانی, کافی دانسته اند. بنابراین, اصل خروج سفیانی, صرف نظر از ویژگیها و قضایای جزئی امری مسلم است. پیش از این گفتیم که خروج سفیانی, از نشانه های حتمی ظهور است. ولی این که سفیانی کیست و چه ویژگیهایی دارد و چگونه شورش می کند و… چندان روشن نیست. از برخی روایات, استفاده می شود که نام وی عثمان بن عنسبه است و از خاندان ابوسفیان, که در دوره غیبت خروج می کند. این احتمال درست نیست, زیرا, سند این روایات ضعیف است۸۲. در منابع شیعه, گویا فقط دو روایت در این مورد وجود دارد که در سند یکی, محمدبن علی الکوفی۸۴ قرار دارد که توثیق نشده و روایت دوّم هم, مرسله است۸۵.

افزون بر این در برخی از روایات, از امام(ع) در مورد نام سفیانی پرسیده شده و آن حضرت, از بیان آن خودداری کرده اند۸۶. حال آن که اگر نام وی مشخص بود, دلیلی نداشت که از بردن نام وی, خودداری کند. به نظر می رسد, سفیانی فرد مشخصی نیست, بلکه فردی است با ویژگیهای ابوسفیان, که در آستانه ظهور مهدی(عج) به طرفداری از باطل, خروج می کند و مسلمانان را به انحراف می کشاند.

در حقیقت, ابوسفیان, به عنوان سر سلسله سفیانیان, سمبل پلیدی است. او غارتگری بود که با رباخواری و زورگویی و چپاول اموال مردم, ثروتهای هنگفتی به چنگ آورده بود و از راه فریب و تحمیق توده های ستم کشیده و ترویج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتی جاهلی, قدرت فراوانی به دست آورده بود.

ابوسفیان, به عنوان سردمدار شرک و بت پرستی و سرمایه داری طاغوتی, هر نوع حرکت و جنبشی را که دم از عدالت, برادری, آزادی می زد, دشمن شماره یک خود می دانست و با قدرت تمام در برابر آن به مبارزه بر می خاست. سفیانی, فردی است با این ویژگیها که در برابر انقلاب بزرگ و جهانی حضرت مهدی(ع) خروج می کند و تلاشهای فراوانی برای رودررویی با آن به عمل می آورد.

بر این اساس, در حقیقت سفیانی یک جریان است, نه یک شخص. نهضت پیامبران و اولیای الهی همواره با واکنش منفی و مخالفتها و کارشکنیهای سران شرک و نفاق بوده است. و در برابر هر مصلحی, فرد یا افرادی, با ویژگیهای سفیانی ایستاده اند.

امام سجاد می فرماید:

(انّ امر القائم حتم من اللّه وامر السفیانی حتم من اللّه ولایکون قائم الا بسفیانی.۸۷)

ظهور قائم(ع), از ناحیه خداوند قطعی و خروج سفیانی نیز, از جانب خداوند قطعی است. در برابر هر قیام کننده و مصلحی, یک سفیانی وجود دارد.

سخن امام, بیانگر آن است که سفیانی, جنبه شخصی ندارد. بنابراین, هر که در برابر حق خروج کند و دارای ویژگیهای ابوسفیان باشد, سفیانی است. اکنون برای زدودن هرگونه ابهام و شبهه ای یادآوری چند نکته را لازم می دانیم:

الف. امکان دارد گفته شود, لازمه این سخن آن است که در زمانهای مختلف و یا حتی در یک زمان, سفیانیهای فراوانی وجود داشته باشند و حال آن که ظاهر روایات, نشان می دهد که فردی که به عنوان سفیانی در آستانه ظهور, خروج می کند, یک فرد بیشتر نیست؟

پاسخ: اشکالی ندارد که در بستر تاریخ سفیانیهای باشند, چنانکه فرا خوانندگان به حق و مصلحان بسیارند. ولی سفیانی اصلی, که سرآمد همه سفیانیهاست در خباثت و شیطنت, در آستانه ظهور مهدی(ع) خروج می کند و سرانجام او نیز, همچون همه سفیانیهای تاریخ, در برابر انقلاب جهانی آن حضرت به زانو در خواهد آمد.

ب. برابر برخی روایات, سفیانی, از نسل ابوسفیان است و حال آن که براساس این نظریه, چنین تقیدی نیست, هر کسی با این ویژگیها باشد, سفیانی است؟

پاسخ: اوّلاً, مراد روایات این نیست. احتمال می رود, منظور این باشد که سفیانی از نظر ویژگیها و خصلتهای استکبار و ضدانسانی, بسان ابوسفیان است, نه این که از نسل وی باشد.

ثانیاً, بر فرض که وی از نسل ابوسفیان هم باشد, هیچ اشکالی ندارد که آخرین حلقه از جریان باطل, شرک و نفاق, افزون بر ویژگیهای صنفی, از نظر شخصی نیز از تبار ابوسفیان باشد, تا ترسیم این دو جریان عینی تر و ملموس تر و نمودی از دشمنی خاندان ابوسفیان با خاندان پیامبر(ص) باشد.

خاندان ابوسفیان, با خاندان پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) دو قطب متضاد حق و باطل بوده اند و دشمنی سفیانی با حضرت مهدی(ع) شاید استمرار همین جریان باشد.

امام صادق در این باره می فرماید:

(انّا وآل ابی سفیان أهل بیتین, تعادینا فی اللّه, قلنا, صدق اللّه, و قالوا کذب اللّه, قاتل ابوسفیان رسول الله(ص) وقاتل معاویه علی بن أبی طالب(ع) وقاتل یزید بن معاویه الحسین بن علی(ع), والسفیانی یقاتل القائم(ع)۸۸.)

ما و خاندان ابوسفیان, دو خاندانی هستیم که بر سر دین خدا با هم دشمنی داریم. ما سخن خداوند را تصدیق کردیم و آنان تکذیب کردند. ابوسفیان, با پیامبر(ص) مبارزه کرد و معاویه با علی(ع) و یزید با حسین بن علی(ع) به مخالفت برخاستند و سفیانی نیز, با قائم(ع) خواهد جنگید.

بنابراین, سفیانی جریان باطل در بستر تاریخ است و رو در رویی بین حق و باطل, در این دو خانواده, نمونه بارزی از جریان این دو خط است. بنابراین, بر فرض که سفیانی را از نسل ابوسفیان هم بدانیم, اشکالی به وجود نمی آید و آخرین مهره این زنجیره, همان سفیانی است که در آستانه ظهور قائم(ع) خروج می کند.

این که همزمان باخروج سفیانی از منطقه شام, یمانی و خراسانی, به طرفداری از حق در ناحیه خراسان و یمن, قیام می کنند نیز, مؤید این نظر می تواند باشد۸۹.

ح. در برخی روایات, از مسأله جنگ سفیانی با حاکمان بنی عباس فروپاشی حکومت عباسیان به دست وی سخن به میان آمده است و این با خروج وی, در آستانه ظهور و جنگ وی با حضرت مهدی(ع) که در روایات بسیاری به آن تصریح شده, منافات دارد۹۰.

برخی به توجیه و تأویل این روایات پرداخته و احتمالاتی همچون: روی کارآمدن دوباره بنی عباس در آستانه ظهور و مانند آن را مطرح کرده اند۹۱. آنچه مسلم است, مراد از (بنی عباس) در این روایات حکومت بنی عباس در سده های نخستین نمی تواند با شد; زیرا خروج سفیانی از نشانه های متّصل به ظهور است و شورش وی, به دست حضرت مهدی سرکوب می گردد و حال آن که از فروپاشی خلافت عباسی در سال ۶۵۶هـ.ق. اکنون قرنها می گذرد.

در مورد روی کار آمدن مجدد حاکمان بنی عباس و تجدید دولت آنان در آستانه ظهور, هر چند ظاهر برخی از روایات, حاکی از آن است۹۲, با این حال, اطمینان به این که پس از قرنها دوباره حاکمیت بنی عباس بازگردد, مشکل است و نمی توان به استناد چنین روایتی به آن ملتزم شد, زیرا, (سند روایت ضعیف۹۳ و مخالف ظاهر روایات دیگر است۹۴. بنابراین, ارتباط خروج سفیانی با خلافت بنی عباس, مشکل است, به ویژه اگر مراد از سفیانی را چنانکه گفتیم,معنای کنایی و رمزی بدانیم. در این صورت, مخالفت وی با بنی عباس و از هم گسستن آنان نیز معنایی کنایی خواهد داشت.

ممکن است بگوییم سفیانی به جنگ, دودمانی پرسابقه و مسلط بر کشورهای اسلامی و دارای ویژگیهایی همچون ویژگیهای حاکمان بنی عباس, مستبد و خشن و مردم فریب و… می رود و با غلبه بر آن, بر ممالک شام و عراق مسلط می گردد. بر این اساس, نه مراد از سفیانی شخص خاصی است و نه مراد از بنی عباس, همان حاکمان عباسی در سده های گذشته.

۲. خسف در بیداء

واژه (خسف), به معنای فرو رفتن و پنهان شدن است۹۵ و (بیداء), نام سرزمینی است بین مکه و مدینه. ظاهراً منظور از (خسف در بیداء) آن است که سفیانی, با لشکری عظیم, به قصد جنگ با مهدی(ع) عازم مکه می شود, در بینِ مکه و مدینه و در محلی که به سرزمین (بیداء) معروف است, به گونه معجزه, به امر خداوند, در دل زمین فرو می روند۹۶.

این حادثه, در روایات بسیاری از عامه و خاصه, به عنوان نشانه ظهور بیان شده و در شماری از آنها بر حتمی بودن آن نیز تأکید شده۹۷ است. صاحب منتخب الأثر, پس از ذکر این نشانه تصریح می کند که روایات آن, به حد تواتر می رسد۹۸. اینک, دو نمونه از آن روایات:

علی(ع) در تفسیر آیه شریفه (ولوتری اذ فزعوا فلافوت واخذ من مکان قریب۹۹.)

(قبیل قائمنا المهدی یخرج السفیانی… ویأتی المدینه جیشه حتی اذا انتهی الی البیداء خسف الله. به)۱۰۰

در آستانه ظهور قائم ما, مهدی(ع), سفیانی خروج می کند… سپاه وی, به سوی مدینه حرکت می کند و چون به سرزمین بیداء می رسند, خداوند آنها را در کام زمین فرو می برد.

یا می فرماید:

(ویخرج رجل من اهل بیتی فی الحرم فیبلغ السفیانی, فیبعث الیه جنداً من جنده فیهزمهم فیسیر الیه السفیانی بمن معه, حتی اذا جاوزوا ببیداء من الأرض, خسف بهم, فلاینجوا منهم الا المخبر عنهم۱۰۱.)

مردی از خاندان من, در سرزمین حرم قیام می کند, چون خبر ظهور وی به سفیانی می رسد, وی, سپاهی از لشکریان خود را برای جنگ, به سوی او می فرستد, ولی [سپاه مهدی] آنان را شکست می دهد, آن گاه خود سفیانی با لشکریان همراه, به جنگ وی می روند و چون از سرزمین بیداء می گذرند, در زمین فرو می روند و جز یک نفر, که خبر آنان را می آورد همگی هلاک می شوند.

گرچه حادثه (خسف) در منطقه (بیداء) و در مورد لشکر سفیانی واقع می شود, ولی در برخی روایات, غیر از خسف در بیداء, از خسف در مشرق و خسف در مغرب نیز یاد شده است۱۰۲. و این نشانگر آن است که در سایر نقاط زمین نیز, چنین حوادثی رخ می دهد و به امر خداوند دشمنان مهدی(عج), بدین وسیله نابود می گردند.

۳. خروج یمانی

سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند. این نشانه, در منابع عامّه نیست, ولی در مصادر شیعه, روایات فراوان در این باره وجود دارد. به گونه ای که برخی آنها را مستفیض دانسته اند۱۰۳. و همان گونه که قبلاً اشاره کردیم, خروج یمانی از نشانه های حتمی و متصل به ظهور است.

امام صادق (ع) می فرماید:

(خروج الثلاثه, الخراسانی والسفیانی والیمانی فی سنه واحده فی شهر واحد, فی یوم واحد ولیس فیها رایه بأهدی من رایه الیمانی یهدی الی الحق۱۰۴.)

قیام خراسانی و سفیانی و یمانی, در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان, هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی, دعوت به حق و هدایت نمی کند.

و در روایت دیگری می خوانیم:

(والیمانی من المحتوم۱۰۵.)

در برخی روایات, افزون بر قیام یمانی و خراسانی, از قیام مصری همزمان با قیام آنان, خبر داده شده است۱۰۶. گرچه تصریح نشده که پرچمدار مصری نیز, همچون یمانی و خراسانی دعوت به حق می کند, ولی به نظر می رسد که وی نیز, همزمان با آنان, در آن سوی دنیای اسلام, به حمایت از امام برمی خیزد.

بنابراین, خروج یمانی, اجمالاً از نشانه های حتمی ظهور است, هر چند جزئیات و چگونگی قیام وی روشن نیست, خروج خراسانی و مصری نیز, گرچه در برخی روایات در کنار یمانی آمده اند, ولی حتمی بودن آنان مسلم نیست.

۴. قتل نفس زکیه

نفس زکیه, یعنی فرد بی گناه, پاک, کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.

حضرت موسی در اعتراض به کار خضر می فرماید:

(أقتلت نفساً زکیه بغیر نفس.۱۰۷)

آیا جان پاکی را بی آن که قتلی انجام داده باشد, می کشی؟

گویا در آستانه ظهور مهدی(عج), درگیر و دار مبارزات زمینه ساز انقلاب مهدی(ع), فردی پاکباخته و مخلص, مخلصانه در راه امام(ع) می کوشد و مظلومانه به قتل می رسد. فرد یاد شده, از اولاد امام حسن مجتبی(ع) است که در روایات, گاهی از او به عنوان: (نفس زکیه), (سید حسنی) یاد شده است.

قتل نفس زکیه, چنانکه قبلاً یاد کردیم از نشانه های حتمی ومتصل به ظهور است. هر چند در منابع عامه, نامی از آن برده نشده, ولی در منابع شیعه, روایات آن فراوان و بلکه متواتر است۱۰۸ از این روی, در اصل تحقق چنین حادثه ای به عنوان علامت ظهور, شکی نیست, هر چند اثبات جزئیات آن و نیز زمان و مکان تحقق آن و ویژگیهای مقتول, مشکل است.

برخی۱۰۹ احتمال داده اند که مراد از نفس زکیه, محمدبن عبداللّه بن حسن, معروف به نفس زکیه است که در زمان امام صادق(ع) در منطقه (احجار زیت) در نزدیکی مدینه کشته شد.

این احتمال درست نیست, به چند دلیل:

۱.لازمه اش این است که پیش از تولد مهدی(ع), بلکه پیش از آن که امامان(ع) از آن خبر دهند, این نشانه رخ داده باشد.

۲. در روایات تصریح شده که نفس زکیه, بین رکن و مقام کشته می شود و حال آن که محمدبن عبداللّه بن حسن, در منطقه (احجار زیت) در نزدیکی مدینه کشته شده است.

۳. همان گونه که پیش از این اشاره کردیم, برابر روایات قتل نفس زکیه, از نشانه های حتمی و متصل به ظهور است, حال آن که محمدبن عبداللّه, سالها پیش از تولد مهدی(ع) به قتل رسیده است.

امام باقر(ع) می فرماید:

(لیس بین قیام القائم(ع) و قتل النفس الزکیه اکثر من خمس عشر لیله۱۱۰.)

بین ظهور مهدی(ع) و کشته شدن نفس زکیه, بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.

محمدبن عبداللّه بن حسن, معروف به نفس زکیه, در زمان امام صادق(ع) و در سال ۱۴۵هـ.ق. به قتل رسیده و از آن هنگام تا به حال, بیش از ده قرن می گذرد و نمی تواند علامت متصل به ظهور باشد.

به نظر می رسد, اموری چون همنامی وی و پدرش با پیامبر اکرم(ص) و پدر گرامی ایشان, شباهت ظاهری, بودن وی از خاندانی شریف و بزرگوار امام حسن مجتبی(ع), وجود برخی نشانه ها, چون داشتن خالی سیاه بر روی کتف راست, قیام وی در شرایط سخت و در اوج خشونت بنی امیه و از همه مهم تر, شیطنتها و تحریفهای بنی عباس, سبب گشته بود که مردم به اشتباه بیفتند و گروهی او را مهدی تصور کنند.

علاوه بر این, از برخی قرائن استفاده می شود که خود (نفس زکیه) و پدرش عبداللّه محض, که شیخ بنی هاشم در آن عصر به شمار می رفت و نیز برادرش ابراهیم, به ایجاد و تقویت این شبهه در بین مردم دامن می زدند و چنین وا می نمودند که گویا مهدی ایشان, همان مهدی موعود است. آنان می خواستند از این راه, در رسیدن به قدرت و پیروزی انقلاب خویش و در هم شکستن بنی امیه کمک بگیرند. امام صادق(ع) در همان هنگام, آنان را از این کار بازداشت۱۱۱.

۵. صیحه آسمانی

منظور از صیحه آسمانی, ظاهراً صدایی است که درآستانه ظهور حضرت مهدی(ع) از آسمان شنیده می شود۱۱۲ و همه مردم, آن را می شنوند.

در روایات, تعبیرهای (نداء) و (فزعه) و (صوت) نیز به کار رفته که ظاهر آنها نشان می دهد که هر یک از آنها, نشانه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.