پاورپوینت کامل حوزه در صحنه سیاست واجتماع ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حوزه در صحنه سیاست واجتماع ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حوزه در صحنه سیاست واجتماع ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حوزه در صحنه سیاست واجتماع ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۱

درگفتار پیشین روشن شد که سید جمال از دست پروردگان حوزه های علوم دینی بوده واندیشه های حوزوی مهمترین نقش رادر پرورش او ایفا نموده است. ولی برخی بر این پندارند که: سیّد استثناست.تفکر واندیشه های سید نمی تواند نماینده روح حاکم برحوزه باشد. کسانی چون سید جمال, میرزای شیرازی و… در میان توده مردم یاران بیشتری می یابند تا در میان حوزه و همقطاران خویش گرند چنین است,اندیشه های ناب وقاطعیت انقلابی سیّد را در کدامین مدرسه باید جست وحرکتهای اجتماعی او را در کارنامه کدام عالم حوزوی می توان مشاهده کرد. آنچه سید را به عنوان طلایه دار نهضتهای فرهنگی و انقلابی جهان اسلام مطرح ساخته است, نه زمنیه های حوزوی که نتیجه ارتباطات جهانی وغیر حوزوی اوست.قبل از برسی این پندار تذکر سه نکته ضرورت دارد:

۱.هر نظام آموزشی با همه امکانات وتشکیلات مدرن, نمی تواند همه استعدادهای خود را به شکوفایی برساند واز تک تک افراد خود انسانهای دلخواه پرورش دهد. بلکه همیشه معدودی از انسانها توانسته اند با پیگیری مربیان لایق وهمت شخصی, جاده پیشرفت را بپیمایند وبه اهداف مورد نظر دست یابند. مگر در نظامهای آموزشی نوین, از میان انبوه دانشجویان وامکانات فراوان, چه مقدار انسانهای مبتکر وخلاق به عرصه فرهنگ پا نهاده اند.

در مقایسه نظام آموزشی وتربیتی حوزه با سایر نظامهای تحصیلی رائج در ممالک اسلامی, به روشنی در می یابیم که دست پروردگان لایق وصالح حوزوی بیشترند. بیشتر مصلحان وصالحان نامور, از حوزه های دینی برخاسته اند.

۲.حقیقت جویی, روح حاکم بر نظام آموزشی حوزه است. شیوه تعلیم وتربیت آن به گونه ای است که طالب علم را آزاداندیش پرورش می دهد وامکانات رشد وشناخت حقایق رافرا روی او قرار می دهد. آزادی در انتخاب مدرسه واستاد وهم بحث ورشته تحصیلی وآزادی در انتقام از سخن استاد, از ویژگیهای ارزشمند حوزه هاست که در صورت بهره گیری درست از آنها استعدادها را شکوفا می کند به فعلیت می رساند.

رسیدن به سرچشمه های معرفت, مقصد هر متعلم حوزوی است. ازاین روی,طالب علم, درسها راعمیق می خواند ومحتوای آن رابه نقد وبررسی می گذارد. این کار راچنان با حوصله ودقت وپشت کار داری انجام می دهد, تا به مرتبه اجتهاد دست یابد و در سایه آن, مکتب را بشناسد و خود را از تقلید وتوقف وتکرار وارهاند.

اساتید, در درس خارج که نقطه اوج استنباط واستدلال فقهی است, شیوه تحلیل ونقد را در پیش دارند و سخنان بزرگان فن را در موضوع مورد بحث غربال می کنند. دراین دوره, مطالب صحیح از سقیم جدا می شود و( ماقال ) بر(من قال ) پیشی می گیرد.

خداجویی وعمل به تکلیف, دست مایه هایی است که عالمان, در پر توآن, آموخته های خود را به کاربندند ودر برخورد با مشکلات وموانع, هراسان نشوند.

مسلماً, بستری که بر مبنای اجتهاد وحقیقت جویی بناشده باشد, این امکان را در خود دارد که مردان برزگ پرورش دهد وکسانی همانند سیّد جمال رابه جامعه عرضه کند.

۳. سید جمال الدین,در شعار, بازگشت به اسلام, اصلاح جوامع اسلامی و مبارزه فرهنگی وسیاسی با استعمار, کارنامه بسیار بسیار در خشانی دارد, امّا این بدان معنی نیست که دیگران در این آوردگاه نقشی نداشته اند وساحل نشینان تماشاگری بیش نبوده اند, با این که این حرکتها و خیزشها واین اندیشه های نو, درداخل حوزه های دینی پیدا نمی شود وحتماً باید آنها را در بیرون از حوزه ها جستجو کرد!

طلاب علوم دینی, در تفسیر, فقه, حدیث ودیگر دانشهایی که فرا می گیرند, سیمای زشت ناعدالتی, نابرابری,ستم, تبعیض و… برای آن از همه زوایا مجسم می شود.

طلاب علوم دینی,از همان آغاز, به حق وباطل آشنا می شوند, منتهی ظرفیتها, استعدادها, توانهاو… تفاوت می کند. هر کس نمی تواند به قلّه فراز آید وچهره جهانی بیابد وامام ومقتدای دیگران شود.در این نوشتار, توضیح وتشریح همین نکته خواهد آمد, آن هم با ارائه کارنامه علماءوحوزه های دینی در عرصه های گوناگون سیاسی اجتماعی:

۱.علماء حوزه وهوشیاری سیاسی.

۲.علماء حوزه وعلم وتمدن.

۳.علماء حوزه ومبارزه با استبداد.

۴.علماء حوزه واستعمار ستیزی.

از آن جا که مرکز ثقل مبارزات روحانیت ایران بوده وبالتبع دشمن نیز در این جا, بیشترین سرمایه گذاریها راکرده ونویسندگانی رابه مزدوری گرفته است که نغمه سردهند جغد آساکه روحانیت مبارزه ای نداشته وبا استبداد, همساز وهمنوا بوده ویا مخالف علوم جدید وپیشرفتهاست و…در برخی از بخشها, بویژه در بخشهای ۲و۳ بیشترین شواهد ونمونه ها از حوزه های ایران ارائه خواهد شد.

حوزه های دینی وهوشیاری سیاسی

حوزه های علوم دینی, با نداشتن تشکیلاتی منظم واطلاعاتی فراگیر, از حساسیت سیاسی به دور نبوده اند. همیشه, عالمانی هوشیار ودشمن شناس را در خود پرورانده است عالمانی که نسبت به اوضاع جهانی, تحولات سیاسی آشنایی داشته و فعالیتهای دشمن را در نهانی ترین شکل خود, نسبت به حوزه وجهان اسلام, از نظر دور نمی داشتند وبرای جلوگیری از نفوذ بیگانگان برنامه هایی رابه اجرا در آوردند:

ملایوسف( متونی ۱۲۷۲)از علمای نجف از این افراد بود. او, به میراث از نیاکان خود, سرپرستی حرم حضرت امیر را بر عهده داشت ودر آن برنامه های نوینی رابه اجرا در آورد.

ملایوسف, خانه اش محل رفت و آمد علماء وادبیان بود وعلاوه بر سرپرستی حرم,در مسائل سیاسی و اجتماعی نجف نیز مداخله داشت. حساسیت سیاسی وتیز هوشی او زبانزد همگان بود. از جمله فعالیتهای ملایوسف نظم وانضباط دادن حوزه وکنترل مهاجران بیگانه به حوزه نجف بود. ترس از ورود دست نشاندگان وفرستادگان قدرتهای بیگانه, بویژه دولتهای غربی, او را واداشت تا مقرراتی رابین طلاب برقرار کند, تا بدین وسیله ازنفوذ آنان جلوگیری شود:

مرحوم حرزالدین,نوشته است:

(وکان الملایوسف یمنع السکنی المهاجرین الاجانب فی النجف, لاسباب, منها ماحدثنا جملهِ من الساده, ال مومن من اعمام السید المرتضی, الذین کانوا من بطانه الملایوسف: ان الملاکان بعید النظر لعواقب الامور ویقول:انی اخاف ایضاً من دخول بعض البابیه والجواسیس, لبعض الدول الغربیه بزمره المهاجرین. حیث کانوا یتوصلون الی ما ربهم بزی اهل العلم ویدخلون النجف ویقربون من العلماء ولایعرفونهم وکما اشتر واضمایر بعض الرجال الضعیفه المحمول علی المسلمین والاسلام منهم بری )۱

ملایوسف, از سکونت مهاجران بیگانه به نجف, به عللی مانع می گردید. از جمله, من از نزدیکان او شنیدم: ملا, دور اندیش بود وعاقبت نگر وهمواره می گفت: من از نفوذ برخی از بابیان وجاسوسهای دولتهای غربی, در پوشش مهاجران نگرانم; چرا که آنان برای رسیدن به اهدافشان, از لباس اهل علم استفاده می کنند ووارد نجف می شوند. در حالی که هویتشان شناخته نیست, به علماء نزدیک می شوند و افکار واندیشه های آنان را دگرگون می سازند, چنانکه همین افراد, افکار برخی از علمای ضعیف راخریدند.

علمای حوزه ای وحدت مسلمانان اهمیت فوق العاده قائل بودند واز ترفندهای دشمنان برای تفرقه بین جوامع اسلامی وایجاد اختلافات مذهبی وملی غافل نبودند. در آن روزگار, دولت ایران وعثمانی, براثر اختلافات دیرینه مذهبی واقلیمی, همچون دو قطب مخالف, رو در روی یکدیگر صف آرایی کرده بودند ومناطق مرزی ایران وعثمانی, متشنج بود و هر چند گاه, ستیزهایی رخ می داد وعده ای مظلوم, به خاک فرو می غلتیدند.

دشمنان اسلام, بیکار ننشسته وبا شگردهای آشکار وپنهان, به گسترش اختلافات کمک می کردند.

در این میان, مهمترین نیروهای بازدارنده ومهار کننده سرکشیها,علماء بودند. آنان با استفاده از نفوذ مردمی, پابه صحنه نهاده ومانع از بروز درگیری ویاگسترش آن می شدند.

درگیری بین نادرشاه ودولت عثمانی, تنها به وساطت علمای حوزه خاموش گردید.۲

در فروکش کردن در گیرهای قاجاریان وعثمانی نیز, پا در میانی علما به بیشترین نقش را داشت.

آن کاشف الغطاء , فرزندان ونوادگان شیخ جعفر کبیر, از عوامل اصلی ثبات مسلمانان وایجاد وحدت بین آنان بودند.

شیخ موسی کاشف الغطاء (م.۱۲۴۴هـ.ق.), از عالمانی بود که در اصلاح امور مسلمانان وجلوگیری از تفرقه بین ارباب مذاهب سخت می کوشید. در راه تفاهم بین مردم عراق ودولت عثمانی وجلوگیری از تعصبات ملی, تلاش بسیار کرد. از جمله کارهای وی, ایجاد صلح وآشتی بین عثمانی وایران در سال۱۲۱۲ بود:

بین داود پاشا, والی بغداد, و محمد علی میرزا, درگیری رخ داده بودو می رفت که به جنگی بزرگ تبدیل گردد که شیخ موسی به نزد بزرگان ایران وعثمانی رفت وبا زحمت بسیار, آتش اختلاف راخاموش ساخت.۳

شیخ حسن کاشف الغطاء (م.۱۲۶۲هـ.ق.) نیز در ایجاد تفاهم ورفع ظلم وستم از مردم, نقش بنیادی داشت. باکیاست ومنشی عالی, بین عثمانی وشیعیان عراق, رفع خصومت می کرد.

* شیخ علی کاشف الغطاء از معاصران سید جمال الدین اسد آبادی وهمراهان او در آستانه بود. بینش سیاسی قوی داشت و نسبت به احوال وسرنوشت مسلمانان حساس بود.

او, برای آشنایی با مسلمانان وعالمان ممالک اسلامی, به گشت وگذار پرداخت مکانت علمی, تجربه, خلوص در نیت ومقاصد عالی وی, سبب گردید که در نزد بزرگان (باب عالی ) ودولت ایران نفوذ کلام داشته باشد وازاین راه بتواند در مسیر وحدت مسلمانان گام بردارد.۵

* شیخ محمد حسین کاشف الغطاء فرزند شیخ حسن کاشف الغطاء, برهمان راه پدر گام زد وعزت وشکوت مسلمانان راسر لوحه کارخویش قرار داد.

* مرحوم, شیخ موسی شراره, از علمای لبنان واز شاگردان ممتاز, ملاحسینقلی همدانی, عالمی بود دوراندیش وواقع نگرو در اخلاق ورفتار اجتماعی, مورد قبول توده مردم, از شیعه وسنی. به همه مسلمانان به چشم برادر دینی می نگریست:

(او, در محفلی که از علماء ویا بزرگان اهل سنت در آن بودند, سختی به جز الفت بر زبان نمی راند وسعی در تالیف دلهای مسلمانان داشت.)

صفا وصمیمیت وانسان دوستی این مرد بزرگ چنان بود که امیر قادر مغربی, سردار بزرگ انقلاب الجزائر, که در آن زمان در سوریه به سر می برد,شیفته خصائل اوشد و به زیارتش شتافت.

* مرحوم میرزای شیرازی, مشعلدار اتحاد وبرادری ومبارزه با نابرابری بود. او,سدّ سکندری بود در برابر تفرقه افکنان. بارهای بار, تفرقه جویان, بین شیعیان وسنیان, بذر شوم تفرقه افشاندند, ولی آن مرد بزرگ با هوشیاری وکیاست تمام, نگذارد بذرهای جدایی به بار نشینند. او, در جای جای دارالاسلام, وکلایی داشت که چنان, عیون عمل می کردند و خالص ترین اخبار رابه او می رساندند ودستور العمل می گرفتند.۷

هوشیاری وزیرکی این مرد بزرگ سبب گردید, آتش فتنه ای که بین روس وایران, به خاطر قتل تبعه روسی افروخته شده بود, خاموش شود. وی بافرستادن سفیرانی به نزد قیصر روس, به اختلاف خاتمه داد.۸

* از دیگر عالمان بیدارو بیدارگر, مرحوم شیخ صادق, فرزند شیخ محسن بود.

او, زبانی رسا داشت ودر شعر وادبیات یدطولا. او, ازشعر,در راه مقاصر عالی خود, بهره می برد, در قصیده ای بلند, ناصر الدین شاه را برای جنگ علیه بریتانیا, تهیج کرد. از او خواست, سلطان عبدالحمید را در این امر بزرگ, یاری کند.۹

* سید علی تبریزی(م.۱۳۱۶هـ.ق.) ,از عالمان بیدار ودوراندیش ودر عصر فرزانه عصر, سید جمال الدین اسد آبادی می زیست. از دیگر عالمان دور اندیش و او, افزون برفقه واصول,تفسیر, حکمت, تاریخ, در پزشکی نیز تبحر داشت. برای آشنایی با سرزمینهای اسلامی وعلمای بلاد, به سیرو سفر پرداخت وبا علمای هند, استانبول, مصرو… دیدار داشت. بین او وشیخ محمد عبده که در آن روزگار از منادیان وحدت مسلمانان واصلاح جوامع اسلامی به شمار می آمد.ارتباط مکاتبه ای بین آن دو برقرار بود. واز این راه به تبادل نظر می پرداختند.۱۰

* ابوالحسن میرزا, معروف به شیخ الرئیس قاجار, از دیگر طرفداران تالیف اهل قبله بود. اندیشه وحدت مسلمانان در رأس همه آرمانها او جای داشت.

شیخ علوم مقدماتی رادر حوزه تهران وخراسان فراگرفت۱۱وادامه تحصیلات رادر خدمت میرزای شیرازی به پایان برد.۱۲ آن گاه برای آشنا شدن با مسلمانان وسرزمینهای اسلامی, وتفاهم با ارباب مذاهب, به گشت وگذار در اطراف عالم اسلام پرداخت. در آستانه, در کمسیونی که به پیشنهاد سلطان عبدالحمید برای رفع خصومت بین مسلمانان تشکیل شده بود, شرکت کرد وبرای تفاهم مسلمانان پیشنهادات در خور توجهی ارائه کرد.

او,در سال۱۳۰۳ از شهری مختلف ایران دیدن کرد. ودر سال ۱۳۱۰ برای همکاری با سید جمال, مجدداً به استانبول رفت ودر کنار سید برای دعوت علمای شیعه وسنی به اتحاد وآگاه کردن بزرگان حوزه از توطئه های دشمنان,به فعالیت مشغول شد.

شیخ الرئیس,پس از سیّد نیز راه او را دنبال کرد ودر منبر ومحراب اندیشه های اصلاحی وانقلاب رابه مردم منتقل می ساخت.۱۳ کتاب, اتحاد اسلام که توسط او نگاشته شده است, بیانگر عمق اندیشه های اصلاحی اوست.۱۴

حوزه وعرصه علم وتمدن

کارگزاران دولت ناصری وقلم به دستان رژیم پهلوی, همواره این نغمه را در گوش جامعه ونسل نوخاسته تکرار کرده اند که احکام دین و دخالتهای روحانیان درسیاست, عمده مانع ناکامیهای علمی وعقب ماندگی ایران از مغرب زمین است. مخالفت آنان با علم وصنعت, نجس شمردن فرنگیان وانحصار علوم در مسائل دینی وفقهی, مانع از رشد وتوسعه ایران شده است. شروع پراکندن این نغمه شوم,در زمان میرزا حسین سپهسالار بود. در عصر مشروطیت, روشنفکر نمایان ونویسندگان روزنامه ملانصرالدین ۱۵ودر عصر پهلوی, نویسندگان کتابهای درسی درگوش ملت زمزمه می کردند.

دکتر عیسی صدیق از مهره های دربار پهلوی, در این باره نوشته است:

( سبب عمده بهره مند نشدن ما از نهضت فرهنگی معزب زمین… عبارت بود از منحصر ساختن تحصیل,به علوم دینی وقدرت زاید الوصف مجتهدین ومداخله آنان در امور کشوری ومنع از تحصیل علوم طبیعی وریاضی و وجود دو حائل بزرگ یعنی عثمانی وروسیه بین ایران واروپای غربی.)۱۶

ونویسنده ای دیگر درکتابی درسی,ویژگی احکام شریعت, چونان: نجاست کفار,بحث از احکام کهنه شده وعدم آشنایی روحانیت با علم وتمدن وموضع گیری در برابر دستاوردهای بشری را, از موانع رشد جامعه دانسته است:

(در این برخورد با علوم وتمدن جدید, روحانیون ما, که در هدایت ملت مسوٌولیت مهمی بر عهده داشتند, وظیفه خود را چنان که باید انجام ندادند. فرنگی برای توده ملت ما, همچنان نجس ماند وتماس با فرنگی (جز تماس با خوراکیهای لذید فرنگی از قبیل قند) حرام. ملت, همچنان به بحث از نجاسات ومطهرات مشغول ماند. در نظر آنان, هیچ گاه صابون به صورت مطهر جای خاک رانگرفت. هنوز بحث از این است که زکات ماده شتر سه ساله, ماده شتر چند ماهه است. هنوز در نظر آنان, عالم از افلاکی ساخته شده است که مثل پوست پیاز برروی هم قرار گرفته اند. وقتی تلگراف به ایران آمد, با ادله عقلی فراوان ابطال شد و…)۱۷

باید دید که این ادعاها, به کجا مستند است وکدام عالم دینی راه را بردانش بسته است وکدام مسأله دین, بهره برداری از دستاوردهای نوین بشری را منع می کند. بویژه در دوره سید جمال وعصر ناصر الدین شاه که تحصیل علم ودانش شتاب گرفته بودودستاوردهای علمی فرنگیان در ایران نیز مورد بهره برداری قرار می گرفت, کدام عالم دینی, فراگرفتن علوم طبیعی وریاضی رامنع کرده است. جای بررسی دارد که آیا دولتمردان قاجار که به روحانیت حمله می کرده اند وآنان را واپس گرامی خوانده اند,برای پیشرفت علمی وفرهنگی ایران دل می سوزانده اند, یا خیر, هدف دیگری دنبال می کرده اند.

ییا بررسی کارنامه دولتمردان قاجار, بویژه آنان که سنگ علم ودانش بر سینه می زده اند وبه همین دلیل بر روحانیت, به پندار آنان,واپس گرا,پشت می کرده اند,سر در آخور بیگانه داشته اند ویا بر آن بوده اند با این شگردها, رقیبی نیرومند را صحنه اجتماع بیرون برانند.

تماس با اجنبی, همصدا وهم آوا با بیگانگان, واگذاری منابع طبیعی و سرمایه های عظیم کشوربه ثمن نجس,به بهانه پیشرفت و… حرکت به سوی تمدن ونوآموری نام می گیرد, امّا فی مخالفت با این وطن فروشیها,ارتجاع وواپس گرایی.

چطور می شود در شریعتی که بر آوردن احتیاجات مردم, واجب کفایی باشد و دانشهایی چون: هیئت, طب, ریاضیات, هندسه و… در حوزه های علوم دینی تدریس شود وموقوفاتی برای همین دانش پژوهان ومحصلان, اختصاص بیابد, باز هم متهم بشود به مخالفت با علم ودانش!

آیا زیر این کاسه نیم کاسه ای نیست؟آیا ترقند بازان, با این همه روشنی پرونده روحانیت, در پی اهداف خاصی نیستند؟با این حال, برای روشن شدن مطلب, مروری می کنیم به وقف نامه دارالشفاء استرآباد, که در آن علوم شرعی وپزشکی تدریس می شده است:

(…وشرط کرد حضرتِ واقف مذکور که حاصل موقوفات مذکوره, در هر سنه, بعد از اخراج موٌنات دیوانیه وعمارت ومرمت ضروریه بقعه مذکوره, صرف کرده شود.ثلثان مابقی از حاصل اوقاف مذکوره را به مدرس ومعید وطلبه وخادم… وشرط کرد ایضاً, عالی حضرت واقف مذکور, آن که مدرس مذکور مستعد باشد به علم طب و مبادی آن از علوم دیگر وغیر آن از علوم شرعیه به نهج مذهب امامیه…)۱۸

علاوه بر رونق وترویج این گونه علوم در حوزه های دوره صفوی ونادری, در دوره قاجار نیز, با وجود مدارس جدید ودارالفنون, رواج تام داشته است و رشته هایی از هیئت وطب قدیم وجدید وریاضیات و زبانهای خارجی به طالبان علم تدریس می شده است.تذکره عالمان, آکنده از وجود عالمان طبیب, ریاضیدان ومهندس است۱۹ عالمانی چون سید ابوالقاسم کاشانی, میرزا حسین خلیلی آخوند خراسانی, شیخ اسحق رشتی و… علوم جدید رابا زوی دین وموجب پیشرفت جامعه می دیدند ودراین راه, اقدام به تاسیس مدارس ویژه درنجف کردند.۲۰

سیّد محمد طباطبایی, در جمعی می گوید:

(یک وقتی مردم علوم قدیم راتحصیل می کردند ودر صدد علوم جدید نبودند. حالا می گویم که: علوم جدید هم دانستنش لازم است. هر وقت اقتضایی دارد. شما باید علوم حقوق بین الملل راهم بدانید. بلکه علوم ریاضی بلکه زبان خارجه راتایک اندازه ای باید بدانید.چه سبب دارد که از تمام ملل داعی ونماینده به طرف ژاپن رفت واز ایران نرفت. چرا باید در ایران یک نفر از علماء, زبان خارجه رانداند. شما اگر از علوم جدید, ربطی داشتید, اگر از تاریخ وعلوم حقوق اطلاعی داشتید, اگر عالم بودید, آن وقت معنی سلطنت رامی دانستید.)۲۱

نخستین مدرسه جدید, با اسلوب آموزشی نوین, در سال ۱۳۱۷هـ.ق.به دست هیمن عالم بزرگ تاسیس شد. پس از آن, بسیاری از روحانیان آگاه, در راه اصلاح برنامه های آموزشی وهمگانی علوم قدیم وجدید, به گسترش مدارس اقدام کردند.وبا اقدامات برخی از روحانیان که مخالف گسترش این گونه مدارس بودند, مقابله کردند. با پدیده صنعت وتکنیک, بویژه راه آهن (که عمده اتهامات مخالفان پیرامون آن است) نه تنها بزرگان حوزه ومراجع, مخالفت نکرده اند که با امکانات ونفوذی که داشته اند, به کمک شتافته وآمادگی خود را برای رشد صنعتی وگسترش خدمات اجتماعی اعلان نموده اند.

در پروژه راه آهن, طرح نخستین را مستشار الدوله, به نام پروژه ناصری راه آهن قم, ریخت ولایحه آن رادر ۲۴رمضان ۱۲۹۱ق. نوشت. مستشار الدوله, در این باره با بزرگان علما به رایزنی پرداخت. از جمله,نظر حاجی ملاصادق, مجتهد قم راپرسید: ملاصادق, در جواب وی, بر ضرورت گسترش شبکه راه آهن تاکید کرد وآبادانی مملکت, آبادی صحراها, ارزانی کالاها, به کار گماردن بیکاران و از بین رفتن محرومیت را از آثار آن شمرد:

(آنچه به نظر قاصر ورأی فاتر می رسد, این است که راه آهن باعث تعمیر وآبادانی جمیع قفار موحشه وبرادی بایره وترخیص نرخ غالب حبوبات وغلات,بلکه اثمار وفواکه بلکه اغلب ماُکولات واشیای لازم تعیش است. ورافع بطالت جماعت بیکارها وتقلیل مردم بیکاره واهل سوٌال,خواهد شد. هر گاه مشیت الهی وعنایت ربانی شامل احوال اهل ایران شود, که راه آهن من البّر الی البحر متصل شود, مملکت گلستان ورفع پریشانی جمهور خلق می شود و هر یک به شغل می پردازند.)۲۲

طرح راه آهن مشهد, تهران نیز, که برای کشوربسیار سود آور بود, با استقبال مراجع وفضلای مشهد روبه رو شد وشش نفر از مجتهدین مشهد: میرزا باقر مجتهد شیخ ابومحمدمجتهد, شیخ عبدالرحیم مجتهد, میرزا احمد مجتهد, آخوند غلامحسین مدرس گفتند:

(منافع وفوایدی که بر راه آهن مترتب می شود, محتاج به بیان نیست. ان شاء اللّه,با اهتمام اولیای دولت, انجام خواهد شد.)۲۳

وعده دیگر از بزرگان علما در اهمیت راه آهن نوشتند:

(اگر راه آهن ساخته شود, به حکم عقل وتجربه که در ممالک خارجه ودر راه اسکندریه دیده وشنیده شده, بلااغراق اعداد زوار ومال التجاره نسبت به حالیه به اضعاف مضاعف خواهد رسید.)

همچنین از طرح راه آهن تهران تبریز, علمای آذربایجان استقبال کردند وبرای پیشرفت سریع آن برای کمکهای مادی ومعنوی, اعلام آمادگی کردند.۲۴

اینها نشانگر توجه علما به توسعه کشور واستفاده از ابزار نوین صنعتی است. اگر کسانی چون ملاعلی کنی, با پروژه راه آهن در تهران ورِی مخالفت کرده اند, به دلیل کوته بینی وتحجرفکری نیست, بلکه مخالفت آنان,ریشه در جای دیگر داشته است.

ملاعلی در نامه ای به ناصر الدین شاه, هجوم عموم فرنگیان به بلاد ایران وبه خطر افتادن ارزشهای دینی وموقعیت عالمان را از دلائل مخالفت با پروژه راه آهن ذکر می کند.۲۵ گواین که به هنگام افزون شدن نفوذ خارجیان در ایران, دولتمردان به بیگانگان نامسلمان اظهار انقیاد می کردند واحکام دین را به هیچ می گرفتند. یحیی دولت آبادی در گزارش سال۱۳۰۶, از سرگذشت خود, درباره اصفهان نوشته است:

(آثار رقابت روس وانگلیس در این شهر نیز خود نمایی می نماید و هر یک,قنسولخانه مستقلی دارند ودر سیاست وتجارت رقابت می کنند. ظل السلطان, از تاثیر نفوذ بیگانگان مجبور شده است, از پاره ای از اقدامات روحانیت واجرای حدود شرعی در دادگاههای شرع, جلوگیری کند.)۲۶

نکته دیگر, میرزا حسین خان, پس از عزل, مخالفت مردم وعالمان را با ساختمان راه آهن, به سبب ترجمه نارسایی دانست که میرزا سعید خان, وزیر خارجه, از قرار داد عرضه داشته است:

(بر طبق آن ترجمه, راه آهن پیشنهاد شده, می بایست از حومه تهران بگذرد وبه ضرورت, موجب تخریب حرم شاه عبدالعظیم ومقابر پیرامون آن شود.)۲۷

پیش از همه اینها,گزارشها این نکته راتایید می کنند که مانع عمده توسعه راه آهن در آن روزگار, بی لیاقتی دولت قاجار ورقابت شدید روسیه وانگلیس, در به دست آوردن امتیاز در ایران بود. ناتوان بودن کارگزاران قاجار در ایجاد موازنه وبهره برداری از رقابت این دوکشور, به توقف طرحهای عمرانی در کشور می انجامید. سردنیس رایت, سفیر سابق انگلیس در ایران, نوشته است:

(بعد از آن که امتیاز کشتیرانی در رود کارون به انگلیسیان اعطا گردید, شاه برای حفظ موازنه مجبور شد تا امتیاز احداث راه آهن رادر شمال کشور, به روسیه واگذار نماید وبه همین سبب,در وندولف, نیز مجاز گردید تا شاه رابرای دریافت امتیاز راه آهن جنوب, تحت فشار قرار دهد. اما همین که نظر مساعد شاه به در وموند ولف اعلام شد, مجددا زیر فشار روسها قرار گرفت. روسها, به بهانه های سوق الجیشی وتجاری, خوا ستار ممانعت از احداث راه آهن, به توسط انگلیسیان از خلیج فارس شدند. مجددا, شاه تیره روز, تسلیم گردیده ودر پایان سال ۱۸۹۰موافقتنامه بین ایران وروسیه به امضا رسید که در آن اعطای هر نوع امتیاز راه آهن برای مدت ده سال در ایران, ممنوع گردیده بود. این موافقتنامه در سال۱۹۰۰, مجدداً برای ده سال دیگر تمدید شده وبه این ترتیب, امید دسیتابی ایران به راه آهن برای زمانی طولانی نقش برآب گردید.)۲۸

تحریم کالاهای خارجی از جانب علماء نیز, نه مولود تنفر کور, از خارجیان, که به قصد مبارزه اقتصادی با اهداف استعماری خارجیان و جلوگیری,از آثار نامطلوب فرهنگی ودر نهایت,در راستای خود کفایی مسلمانان انجام گرفته است.

علما,همواره مردم رابه خوردن غذاهای وطنی وپوشیدن لباسهای ملی تشویق می کردند وخود نیز کرباس وطنی می پوشیدند.میرزای بزرگ, به هنگامه هجوم فرهنگی واقتصادی غرب به بلاد اسلامی, مردم را از تشبه به خارجیان واستفاده از غذاهای وارداتی از دیار بیگانگان منع نمود.

مرحوم میرحامد حسین, صاحب عبقات, که شب وروز به نوشتن مشغول بود, جز با مرکب وکاغذ سرزمین های اسلامی نمی نوشت و برای مبارزه منفی با بیگانگان از مصرف صنایع آنان خودداری می کرد.۲۹

در احوال شیخ علی قمی, از معاصران سید جمال واز دست پروردگان ملاحسینقلی همدانی,استاد سیّد, نوشته اند:وی به خودکفایی ملی وبی نیازی از بیگانگان بسیار حساس بود. از این روی, جز لباسهای منسوج در بلاد اسلامی نمی پوشید واز پوشیدن لباسهای اروپایی خودداری می کرد:

(فیلبس اللباس الحسن المنسوج فی البلاد الاسلامیه وعلی الغالب یلبس مما صنع ایران من الصوف والقطن الغلیظ لایستعمل الالبسه المصنوعه فی اروپا وبعض دول آسیا وغیر هما من الدول الکافره)۳۰

از لباسهای ساخته بلاداسلامی استفاده می کرد. غالبا, لباسهای پشمی وپنبه ای ایران رامی پوشید واز پوشیدن لباسهای وارداتی از اروپا وبرخی از دولتهای آسیا خودداری می کرد.

مرحوم سید عبدالحسین لاری, شاگرد ونماینده میرزای شیرازی در فارس, مسلمانان را از مصرف چای وقند وادویه وخوراک وپوشاکهایی که از روس وانگلیس, به ایران وارد می شد, باز می داشت وبر این باور بود که: خرید کالاهای وارداتی موجب خروج ارز از کشورهای اسلامی وتقویت کفار است. بالاتر, سید لاری,حاجیانی را که قرآنهای چاپ آلمان رابه همراه می آوردند, سرزنش می کرد. وخود نیز, عملاً لباس وطنی می پوشید واز خوردن قند وچای که معمولاً از روسیه وارد می شد, خودداری می کرد. او بر این اندیشه بود که باید وسائل قطع وابستگی از بیگانگان رافرا هم کرد. از این روی, فتوا داد که برای آموزش علوم وحرفه وصنایعی که خود کفایی مسلمانان را در پی دارد, می توان از بیت المال استفاده کرد.۳۱

بخشی از فتوای او چنین است:

( س:استعمال مطعومات ومشروبات وملبوسات ومصنوعات مجلوبه از بلاد کفره, که جمیع یا اغلب آنها کافرند ومتثرد در بلاد اسلامی شده چه صورت دارد؟

جواب:علاوه بر صریحه کریمه انما المشرکون نجس… وعلاوه بر منع صریح:

لاتعانوا علی الاثم والعدوان, امروز آنچه پول از بلاد اسلامیه به بلاد خارجه می رود, اعانت به اعداء دین واستعمال کفار است برای ریختن خون اسلام و مسلمین,پس حرام است استعمال آنهاسیاسهً ودیانه للاسلام والمسلمین, مگر در صورت اضطرار وعدم وجود اشیاء وطنی اسلام به هیچ وجه من الوجوه…)۳۲

پس, آنچه علماء با آن مخالف بودند, وابستگی به بیگانگان بود وگرنه بهره گیری از صنعت وتکنولوژی به گونه سالم ومفید به حال مردم, نه تنها علماء با آن مخالفت نورزیده که طالب آن بودند.

آنچه روشنفکران غرب زده در پی آن بودند. کوتاه کردن دست روحانیان از امور کشور وبرکنار کردن احکام اسلامی از گردونه زندگی مردم بود. بر همین اساس,فتحعلی آخوند زاده در نامه ای به میرزا حسین خان اندرز می دهد:

(همه کارهای قانونی رادر زیر نفوذ واداره مستقیم وزارت عدلیه در آورید و عالمان رابگذارید تا به کارهایی مانند نماز و روزه بپردازند)۳۳

برخی از آنان حجاب زنان رامانع رشد وترقی شمرده وخواستار پیروی زنان ایرانی از بانوان اروپا گردیده اند. وآنچه علمای آگاه ودوراندیش درپی آن بودند, استفاده از دستاوردهای دیگران به همراه حفظ حدود شرعی وارزشهای انسانی بود. یکی از علما,در رّد پیشنهاد ضرورت بی حجابی از سوی غرب زدگان, می نویسد:

(شما همچون گمان می فرمایید که اگر اجازت رسمیه داده شود که زنان اسلام هم گشاده رو, فتاده مر, هر هفت بلکه هفتاد کرده, از پس پرده با فراغت بال به رقص وبال آیند ونقص وبال گیرند, فوراً دایره اسلام هم مثل سایر ملل خارجه,مجمع بدایع خواهد شد و منبع صنایع وشهرهای فردا پراز شکر بشود وحال آن که از این پرده دریها به جز این که عفاف ملی وکفاف جبلی از میان خیزد وفحشاء ومنکر به هم آمیزد, فایده دیگری ندارد… چاره این نقصان وتدارک این حرمان این است که به نحوی مشروع وطوری مطبوع که خیر خواهان ملت وترقی طلبان هیأت بیندیشند, اسباب توسعه دوایر معارف عمومیه راتمهید کنند و در آموختن علوم وصنایع به دختران نورس, با ملاخطه مدرسین ومدرس بکوشند.)۳۴

کارگزاران دولت قاجار برای توجیه بی لیاقتی خود, این سخن رادر همه جاباز می گفتند که عامل رکود وعقب ماندگی صنعتی واجتماعی کشور ایران, علمایند وآنانند که نمی گذارند کشور رشد کند, حال آن که عملاً با در خواست وطرحهای عالمان آگاه ودلسوز مخالفت می کردند ومانع فعالیت فرهنگی وصنعتی طلاب متفکر ومتبکر می گردیدند.

شیخ علی استرابادی,که در محضر صاحب جواهر و شیخ انصاری, به درجه اجتهاد نائل آمده بود, در علم وصنعت, دارای افکاری بدیع ونوآوریهای شگرف بود. از جمله ابتکارات وی, اختراع تفنگ ته پر وساعت شب کوک است. شیخ علی, برای اصلاح امور ونظم کشور, مبادرت ونوشتن کتاب قانون بر مبنای احکام اسلام نموده عبادات وسیاسات وعادات ومعاملات را در آن به روش نوینی تنظیم نمود و وظایف قانونی همه طبقات را مشخص کرد. ناصر الدین شاه, که نشر این افکار واندیشه ها را بر ضرر خود می دید, او را از این کار باز داشت. ناظم الاسلام کرمانی, دراین باره می نویسد,

(از آن مرحوم[شیخ علی] شنیدم که گفت: به ناصر الدین شاه گفتم: اگر مخارج یک مدرسه رابدهید من یک مدرسه تشکیل می دهم که در هر اطاقی از آن مدرسه, یک علم صنعتی تدریس شود. وپس از زمانی, قهرا, صنایع ایران در تحت اعلمیت خواهد آمد.[ونظر آن مرحوم به مدرسه دارالفنون بوده] ولی ناصر الدین شاه چون دید که اگر منعقد شود, اصلاح اهالی ایران رامنتج خواهد گردید, لذا جواب داد حیف است که فکر شما در جزئیات خراب شود)۳۵

شیخ علی, با وجود اصرار مکرر بر ادامه کارهای فرهنگی وصنعتی خود, ره به جایی نبرد و در باریان مانع ادامه کارهای ثمربخش ومفید او گردیدند.

روشنفکران وابسته وغربگرا نیز, که همزیستی با روحانیت رابر نمی تافتند, همصدا با درباریان می گفتند:

(دشمن ترین اشخاص برای نظم مملکت وتربیت ملت وآزادی آنها طایفه علما واکابر فناتیک اند)۳۶

همین نامردیها وشایعات بی اساس درباریان وروشنفکران بی دین بود که سید جمال را به خروش آورد وبرای دفاع از مظلومیت عالمان به میدان آمد. سید, علاوه بر آشکار کردن مکانت علمی وشعور سیاسی وانگیزه های اصلاح طلبی علما, درباریان را مانع اصلی توسعه وآزادی کشور شمرد.سیّد, در جواب نامه یکی از دوستانش, که متاثر از تبلیغات مخالفان روحانیت, به آنان به چشم بدبینی می نگریست, نوشت:

( تصور کرده بودید که علت محرومیت ملت ودولت ایران, از ترقیات امروزه, مخالفت علما با سیاست واداره مملکت است. چون عقیده این عاجز را در این باب خواسته بودید, عقیده شخص خودم رابه عرض رسانیده وتمنای قبول عذر می طلبم. آنچه درباره علماء ایران تصور کرده اید, دور از عدل وانصاف است. زیرا پوشیده نباشد که هر وقت که قدرت, بدون قید وبدون بازپرس باشد, رجال دین نمی توانند از اجراء اداره آن قدرت مسلط جلوگیری کنند. خصوصاً در عصر حاضر, که هیچ قوه ای نمی تواند از اجراء احکام دولت در ترقی ملت ممانعت کند. کی دولت ایران خواست در مملکت راه آهن بکشد و علمای دین مقاومت کردند واو را از نیل به این مقصد, که هم برای دولت وهم برای وطن مفید است, باز داشتند؟ کی دولت ایران خواست مدارس را احیاء کند وبرای تهذیب نیل وانتشار تعلیم کاخ علم را بنا نماید وعلماء ایران, این نوری که قلوب رامنور می سازد وتاریکی جهل رافراری می کند, خاموش ساختند وگفتند علم صحیح با شرع مقدس مغایرت دارد…)۳۷

سپس سید جمال در خروج برخی از علما از زی روحانیت, می نویسد: زیان وضرری که احیانا از جانب برخی از روحانیان پیش می آید, قدری صحیح است, ولی انحراف عمومی نیست وتنها اختصاص به برخی از آنان دارد ونمی توان عملکرد برخی از روحانیان رابه پای همگان نوشت وجامعه روحانیت رازیر سؤال برد.

تبلیغات در باریان علیه روحانیت, چنان بالا گرفت که حتی(ملکم), که روزگاری در مخالفت با علما و قوانین شرعی شهره بود, متاثر از حرکتهای اصلاحی وقانون خواهی علما, در ارتباط با نقش روحانیت ساکت نمی نشیند ودر جواب پرگوییهای یکی از وزراء می نویسد:

(سرکار وزیر! این حرفها مدتی است کهنه شده است بیچاره مجتهدین را بی جهت متهم نکنید. باز, الان در ایران, هر گاه کسی هست که معنی نظم یورپ رابفهمد میان مجتهدین است.)۳۸

در جای جای روزنامه قانون, از روحانیت دفاع می کند.۳۹

علمای شیعه ومبارزه با استبداد

استبداد مخوف قاجار, ایران رابه زندانی هول انگیز تبدیل کرده بود.۴۰ ناصر الدین شاه,چونان سلف خود, محمد خان قاجار, خود رامالک الرقاب مردم می دانست. هیچ کس را در برابر او امر او حق سخن نبود وهر گونه مخالفت در برابر استبداد وستم عکس العمل شدید او را در پی داشت. شاه که در برابر قدرتهای بیگانه با خفت زانو می زد.برای مقابله با ناراضیان ومخالفان, دستی آهنین داشت. تا آن جا که شکار انسانهای مبارز رواج یافت ودر مواردی, دستگیر شدگان ورجال ناراضی رابه امر شاه به درون چاه می افکندند. به این هم راضی نمی شدند وقلب مریضشان شفا نمی یافت, تیر اندازان سنگدل بر سر چاه می ایستادند واجساد نیمه جان ته چاه رانشانه می رفتند.۴۱صاحبان وعالمان ستم ستیز, در زندانها قرون وسطایی, به سختی روز را به شب می رساندند. پای آنان در کند وزنجیر بود. زندانیان رامثل حیوان, درپیش چشم رجال دولتی و سردمداران استبداد, سر می بریدندوگاه مثله می کردند. بستن و کشتن وبه کند وزنجیر کشیدن, خیلی آسان وبی دغدغه وبا خوشروی تمام انجام می شد. کشور نبود جنگلی بود پر از حیوانات درنده.دستگاه اداری کشور, از درون پوسیده بود. رشوه, فساد, تملق, زورگوی
یی, فروش مناصب دولتی و… رواج تام داشت.مشاغل دولتی, مزایده داده می شد. امروز یکی با پیش کش به مقامی می رسید وفردا فرد دیگر با تقدیمی بیشتر, داو طلب آن مقام می شد. بدین جهت, هر کس دستش به کاری بند می شد در درجه نخست این را وظیفه می دانست که بخوراند وخود,دو چندان بخورد وتا فرصت در دست است بار خود را ببندد.۴۲ظلم وستم, قحطی وخشکسالی, که چندین سال طول کشید, نواحی پرجمعیت را از سکنه خالی کرد.۴۳ خزانه روز به روز تهی می گشت ودستگاه مالیات گیری حساب وکتابی نداشت.این وضع گروههای مختلفی از روحانیان وروشنفکران وبرخی از جناحهای واقع بین تر نظام حاکم رابه عکس العمل واداشت.

افرادی در صدد بر آمدند که از راه تدوین قانون وسیاست گام به گام, به این وضع پایان دهند وکشور را به سوی نظم وقانون سوق دهند. ولی از آن جا که در سیاستها رضایت شاه رادر نظر داشتند ودر جهت گیریها روبه قبله غرب, سرانجام ره به جایی نبردند.

در این میان, گروهی که واقعاً حکومت قاجار را بر نمی تافت, روحانیان وعالمان بودند. کسانی که با حاکمان قجر, از ریشه در تعارض بودند وحّس دینی ومذهبی ومبارزه با بدعتها وستمها آنان را به مخالفت واداشته بوده.

صرف نظر از افرادی اندک که (نافرمانی از دولت را از گناهان کبیره)۴۴ می دانستند, اکثریت قاطع در مقابل شاه وفرامین او استقلال فکر داشتند و سلطنت شاه را غیر قانونی وغاصبانه می دانستند ودر مقابل دربار, حاضر به مماشات وکرنش نبودند وهدیه ای را از آنان قبول نمی کردند:

(روحانیون, ناصر الدین شاه وسلاطین دیگر سلسله او و همچنین کلیه سلاطین دیگر را حکام وحکمفرمایان غیر قانونی می دانند در حقیقت, آنها, هیچ وقت سلطنت را به رسمیت نمی شناسند وبه عقیده آنها, آنچه را که سلاطین مالک هستند به غارت وزور وبا بی عدالتی به دست آورده اند وبنابراین, حاضر نخواهد شداز شاه هدیه وتحفه ای دریافت کند, زیرا این تحفه حرام است.)۴۵

روحانیت شیعه بر خلاف علمای اهل سنت, که نظریات خاضعانه ودولت خواهانه ای درباره حاکمان داشتند,به سلطان به چشم جابر وغاصب می نگریستند,زیرا در نظر شیعه در حیات امام, خود او, ودر غیبت امام معصوم, عالمان بزرگ مراجع واقعی مردمند. مبارزه با ظلم وستم, تامرز جهاد از وظایفی است که تعطیل نمی پذیرد وعالمان دینی برای ایجاد عدالت, با ستم مبارزه می کردند.کسانی چون: مرحوم شیخ هادی نجم آبادی, با زبان وقلم بد قوانین استبدادی ناصری تاخته وبی عدالتیهای اجتماعی و قضایی را مخالف اسلام خواندند وخواستار بهبود اوضاع اجتماعی و سامان دادن به آن شدند.۴۶

برخی دیگر, به مبارزه منفی رو آوردند وبا تعطیل منبرو محراب ومدرسه, مردم را به فجایع در باریان آگاه می کردند. مسأله مهاجرت گروهی از علماء به عراق وتعطیل برنامه های قضایی وافتایی خود, ریشه در این کار داشته است.

مرحوم شیخ جعفر شوشتری, که از مراجع تقلید ودارای مکانتی عظیم بود, در شوشتر به کار ترویج احکام اسلام وامر به معروف ونهی از منکر اشتغال داشت. او, در شوشتر حسینه ای بنا نهاد تا پایگاهی برای بی پناهان وستمدیدگان باشد. ستمدیدگان به آن جا پناه می آوردند ودر تحت حمایت شیخ, از شقاوت والی آن شهر در امان می ماندند.

(روزی,والی شهر, حشمه الدوله, عمومی ناصر الدین شاه, شخصی از پناه جویان را به زور از آن اخراج کرد وحرمت آن مکان مقدس رادر هم شکست. شیخ به عنوان اعتراض به عملکرد عموی شاه, درس ووعظ راتعطیل کرد وبه نجف مهاجرت کرد و نامه های شاه برای بازگشت او ثمردی نبخشید)۴۷

مبارزه منفی شیخ جعفر, آثار مثبتی را در بیداری مردم خطه خوزستان بر جای گذاشت.عالمان دیگر, در محراب ومنبر مردم راعلیه بیداد گریهای قاجاریان به شورش و نافرمانی فرا می خواندند ۴۸ ودر عمل نیز, تامرز بیرون کردن والیان شاه از شهرها ومخالفت با محاکم عرفی, که خود شاه مرجع عالی آن به شمار می رفت, پیش می رفتند.۴۹

این سخنها وفعالیتها, برتوده مردم تاثیر می گذاشت وزمینه رابرای خیزش عمومی مردم علیه ستم آماده می کرد. در سالهای آخر سلطنت ناصر الدین شاه, مخالفت عمومی عالمان ومردم, علیه ستم شدت گرفت وشهرهای اصفهان, تهران, تبریز, گیلان, قزوین, بروجرد و… به مخالفت, حکمرانان محلی وقوای دولتی برخاستند. در اصفهان, مرحوم آقا نجفی, که دولت راناتوان از اجرای عدالت وحدود شرعی می دید, خود دست به کار شد وبه مقابله با مفسدان واشرار پرداخت وآرامش را به اصفهان باز گرداند. مدرسه وخانه شیخ, پناهگاه ستمدیگان ومحرومان شهر بود.۵۰

در بروجرد, مجتهد آن شهر علیه بیدادگریهای عمومی ناصر الدین شاه, زبان به اعتراض گشود. در قزوین مردم به رهبری سید محمد باقر قزوینی, حاکم شهر رابیرون راندند.واختیار را از فرمانروای آن شهر سلب کردند.۵۱

ناصر الدین شاه, در فرمانی, در محرم ۱۲۷۴هـ.ق,علماء وفضلا را از دخالت در کارهای حکومتی منع کرد وآنان را به سرنوشتی ناخوش آینده بیم داد:

( … حکام بعضی از ولایات به عرض ما رسانیدند که علما وفضلا وارباب فضل وعلم وظیفه شرعیه خودشان راکنار گذاشته, مداخله در کارهای حکومتی می نمایند. واگر در یک مسأله مقتضی شود حکم شرعی صادر گردد, صاحب حکم میل دارد خودش آن حکم را اجرا بدارد که در نفس الامر و واقع,حاکم شرع وعرف خودش بوده باشد.چون این مراتب با مقتضیات امور سلطنت وحکومت به هیچ وجه من الوجوه مناسبت ندارد, اگر جلوی این کار گرفته نشود, طولی نخواهد کشید که مفاسد آن ظاهر گردیده, مملکت از نظم افتاده, نسبت به عامه علما توهین وخلاف احترام خواهد آمد.چنانکه همین اوقات نسبت به علمای دار الخلافه القاهره وگیلان وقزوین از این رهگذر خوش نگذشت.

به عموم حکام ممالک محروسه مقرر شد… به آن عم کامکار نیز مقرر می داریم که این ملعزفه فرمان همایون را برای اطلاع واستحضار علمای بروجرد… بخوانند… اگر حکم شرعی درباره مطلبی می دهند, مداخله در اجرا وعدم اجرای آن نباید داشته باشند. اجرای آن با حکمران مملکت است, دخلی به علما ندارد.)۵۲

این فرمان نشانگر اوج تعارض قدرت سیاسی عرف, با دستگاه شرع وتعارض دو قوه اجرایی وقضایی است.شاه در پی دور داشتن علما از سیاست ومبارزات اجتماعی, در دستور نامه دیگر خاطرنشان می کند:

(وظیفه وتکلیف مجتهدین و علمای دینی این است که موعظه نمایند, نماز بخوانند, درس بگویند, مباحثه علمی نمایند, مرافعه شرعیه نمایند, سبب ربط خلق با خدا باشند, نه این که مداخله در کار حکومتی نمایند وحکم بدهند وبخواهند حکم خودشان را خودشان اجرا کنند.)۵۳

تعارض بین حکومت وعالمان دینی,به هدف عدالت اجتماعی وپیاده شدن احکام شرع,به تبعید وباز داشت بسیاری از علماء وطلاب شهرها انجامید. میرزا محمود بروجردی,در اعتراض به ستمهای حکام قاجار, چندین بار به دربار شاه احضار گردید.۵۴

شیخ جواد رشتی که از شاگردان شیخ انصاری ومیرزای شیرازی بود, به خاطر اعتراض به عملکرد ناصواب قاجاریان به دستور شخص شاه به تهران احضار شد و مورد باز خواست قرار گرفت.۵۵

شیخ عبدالحسین تهرانی, معروف به شیخ العرافین, از علمای بزرگ و مورد اعتماد مراجع,۵۶ بود. او با امیر کبیر دوستی وهمکاری داشت واز جمله در خواباندن شورش پادگان آذربایجان علیه امیر, به او کمک کرد. آن بزرگ مرد, به جرم مخالفت با برنامه های شاه قاجار, به عراق تبعید شد.۵۷

مجتهد قزوین, به خاطر معارضه با ستمکاریهای عمومی شاه, از ایران تبعید شد.۵۸

سفرهای متعدد شاه, به فرنگ, به جای آن که بر دامنه اصلاح وانتظام کشور بیفزاید, به گسترش فساد کمک کرد وفساد ورشوه وگرفتن مالیات, برای پرکردن جای ولخرجیها فزونی یافت. در باریان وزنان حرمسرای شاهی, هر یک برای خود حکومتی داشتند.از جمله سفر فرنگ امینه اقدس, از زنان شاه, برای معالجه چشم مخارج بسیاری رابر خزانه ملت تحمیل کرد. سفر مشهد وی, بار سنگینی بود بردوش رعیت:

(جماعتی از طبقات نوکر دیوانی, مثل فراش ومهتر وجلودار و قاطرچی وساربان وسرباز وسوار, به خدمتکاران مخصوص امینه اقدس, افزوده شده بود. عمله دواب, چون از خواص اصحاب امین السلطان بودند, پشتگرمی به او والتزام خدمت امینه اقدس رافرصتی شمرده وشرارت وشقاوت مفطور را کاملاً به معرض ظهور آوردند. برق گشتندوزدند آتش به جان خشک وتر,نه بر خرمن رحم ونه بر خوشه چین, آوردند. درطی طریق, علی التحقیق,پا به هر وادی که گذاشتند, آبادی نگذاشتند. از حاصل باغ وصحرا, تا اسباب خانه ودکان, هر چه به نظر می آمد,الجه اشقیاء می شد.)۵۹

همه اینها موجب شد که علماء وبزرگان حمله رامتوجه پایه های اصلی حکومت نمایندوریشه ظلم وستم رانشانه روند. علما در منابر, آشکارا از فساد امور وستم در باریان سخن راندند. قرار داد(استعماری رژی, استبداد وخفقان آتش مبارزه وانقلاب مردم وعلما را روز به روز شعله ورتر می کرد:

(کار یک درجه بالا گرفت. علما واهل منبر به ذم و قدح دولت ودولتیان زبان گشودند. واول کسی که فضاعت آغازید آقای حاج سید علی اکبر فال اسیری بود. در شیراز, شیرازه احترام دولت وسلطنت راگسیخت وآبروی حکومت ریخت. از دربار همایون, به قوام الملک تعلیمات فرستادند. یک روز. که بر حسب عارت, سیّد [سید علی اکبر فال اسیری] پیاده وتنها در بیرون شهر قدم می زد, مأمورین قوام الملک از کمین جستند ودست و دهانش بستند وبه قاطری سوار کرده به سمت بوشهر بردند…)۶۰

سیّد علی اکبر, از بوشهر به بصره رفت ودر آن جا, با سید جمال الدین که از تهران به عراق تبعید شده بود, ملاقات کرد وبا همفکری یکدیگر, مبارزه را در افقی بالاتر ادامه دادند. با نوشتن نامه به میرزای شیرازی, آن جناب را در جریان جنایات رژیم قاجار قرار دادند.۶۱

در همان اوقات, در تهران, ملافیض اللّه, فاضل در بندی, که از اکابر علما ومراجع بود, در مسجد سقا باشی, علیه مفاسد اجتماعی, فساد دربار و ملیجک بازی شاه وسفر پرهزینه امینه اقدس به خارج ,سخنرانی می کند. از جمله می گوید:

(این ملیجک بازی چه است. اسلام را ضایع کردند. زن مسلمانان رابه فرنگ چرا می فرستند. امینه اقدس راچرا به فرنگ فرستادند؟کور شد, جهنم! شوکت اسلام راچرا می شکنند.)۶۲

سرانجام, این مرد بزرگوار را نیز, که به تعبیر امین الدوله:

(در منبر, نسبت به شاه ووزیر بی حفاظتی می کرد وحق می گفت, بی احترامانه بیرون وبه عراق فرستاده بودند.)۶۳

از سرنوشت این مرد بزرگ. بعد از تبعید اطلاع صحیحی در دست نیست. ولی همین قدر در تاریخ هست که مردم وعلماء به جای مکان زندگی از قبرش سؤال می کردند.

ذوالریاستین, بعد از سخنرانی در میان جمعی از بزرگان, در محله شاه آباد, می گوید:

(وقتی از منبر پایین آمدم, آقای سلطان الذاکرین, آقا میرزا ابوالفتح, مرا کنار کشیده وگفت: من سؤال نمی کنم: ملا فیض اللّه خودش کجاست,ولی سؤال می کنم که: قبرش در کجاست.)۶۴

مبارزات پی گیر و پردامنه علمای ایران, بویژه علمای تهران واصفهان وتبریز و شیراز, به رهبری میرزای شیرازی, علیه قرار داد رژی فصل روشن وآشکاری از تاریخ مجاهدتهای علمای آن روزگار است.

مقاومتی که توانست شوکت دروغین ناصر الدین شاه را از بین ببرد وضربات سنگینی را به حکومت پنجاه ساله او وارد سازد.

بعد از این واقعه که میرزای آشتیانی وسایر علمای تهران محبوب دلهاشده بودند وبه دربار و درباریان اعتنایی نداشتند, شاه ایران در صدد بر آمد که رونق بازار میرزای آشتیانی رابشکند واز اهمیت او در انظار مردم بکاهد. چاره را در آن دید که از علمای ساکن عراق به تهران دعوت کند وبه بهانه اخذ مسائل شرعی, او را واسطه بین خود ومردم قرار دهد. به خدمت میرزای شیرازی عرضه داشت که آن جناب, یکی از آقازاده های تهرانی را به دیار شاه گسیل دارند. میرزای بزرگ, جناب سید محمد طباطبایی را, که سالیان در مکتب سامرا پرورش یافته و مورد اعتماد آن جناب بود,به ایران فرستاد واو در سال ۱۳۱۱, وارد دار الغلافه شد. ولی ناصر الدین شاه نه تنها از این دعوت به آرزوی خود نرسید, که ماجرا بر عکس نتیجه داد:

(آقای طباطبایی, در توقیر واحترامات میرزا[آشتیانی] مبالغه فرمود. واز معاشرت شاه ودر باریان تنفر می فرمود. بلکه آنچه بزرگان دیگر, از قبیل سید جمال الدین ومیرزا ملکم خان جرئت تصریح نداشتند وبا کنایه اشاره می کردند, تصریح می فرمود ومعایب سلطنت مستبده ومفاسد حکومت خود سرانه جا برانه راآشکار می فرمود.)۶۵

در باریان برای خنثی کردن اقدامات طباطبایی چاره را در آن دیدند که شخصیت او را در هم شکنند ومردم رانسبت به وی بدبین سازند. بدین جهت, مفاسد بسیاری رابه سید جمال الدین نسبت دادند واو را بی دین ودهری وطبیعی خواندند. پس از آن که از کار سیّد فارغ شدند,علیه آقای طباطبایی, به خاطر دوستی با سیّد جمّال الدین, وارد میدان شدند. ولی آن جناب, از حق چشم نپوشید واز مبارزه علیه استبداد لحظه ای باز نایستاد. مبارزات این سید جلیل القدر وسخنان بیدار گر او, ثمرداد. روحانیت عمق مسائل رامتوجه شد و به پیروی از آن مرد بزرگ, پا به میدان مبارزه گذارد واولین شهید راه آزادی تقدیم کرد.۶۶

روحانیت شیعه و استعمار

قرن نوزدهم میلادی ، قرن سقوط پی در پی کشورهای آسیا و آفریقا دردام استعمار بود توسعه سرمایه داری ، به دست آوردن مواد خام و تحصیل بازار مصرف ، استعمارگران طمّاع غربی را وا می داشت ، تا در لوای گسترش عمران و آبادی به دیگر سرزمینها دست اندازی کنند(۶۷) در مواردی که از تصرف مستقیم سرزمینی ناتوان می شدند ، در صدد بر می آمدند با قرار دادهای سیاسی و اقتصادی منافع خود را تثبیت نمایند .

اندیشه های کفر ستیزی و عزتمندانه حوزه های دینی ، زمینه هایی بود که حوزویان را به رویارویی با متجاوزان می کشاند . در عرصه مبارزات ملل مظلوم جهان ، تاریخ علمای مسلمان ، بویژه شیعه را به عنوان پیشگامان نهضتهای ضد استعماری به ثبت رسانده است .

رویارویی فرهنگی علماء با استعمار

از روزگار صفویان ، جهان گشایان غربی ، سعی کرده اند درقالب دین و مذهب و داعیه همراهی با محرومان و آبادانی سرزمینهای اسلامی ، به درون جوامع اسلامی پانهند و مردم را از اصالتهای ملی و مذهبی خویش دور سازند .

کشیشان کاتولیک و پروتستان ، دوشادوش متجاوزان ، ایفاگر نقشهای مهم بودند . در لباس میش ، گرگ مآبانه رفتار می کردند . بگذریم از عده ای انگشت شمار که با انگیزه خدمت به همنوعان و هم مسلکان خود ، به مسلک میسیونرهای مذهبی در می آمدند ، اصولاً ، میسیونرهای مذهبی ، مزورانه با تخدیر افکار و اندیشه ها ، در راستای مطامع استعمار گام بر می داشتند .

سردمداران کلیسا ، به فرماندهان جنگ توصیه می کردند که کشیشان را نیز همراه داشته باشند . ازاین روی ، در لشکر کشیهای پرتغال به جزایر ایرانی ، شماری از فرستادگان کلیساها نیز در کنار شان بودند .۶۸

یکی از راههای نفوذ کلیسای کاتولیک آن بود که کشیشهای کار آزموده خود را با پشتیبانی شاهان اروپا ، به دربارهای کشورهای خاور زمین می فرستاد ، تا دولتهای غربی با استفاده از نفوذ آنان ، بتوانند به خواسته های خود دست یابند . به نوشته شاردن: « اگوستن های پرتغال اولین کشیشهای اروپایی هستند که به اصفهان آمده اند .

. . . مطران شهر گوا که از دسته اگوستن ها بود در سال ۱۵۹۸ میلادی(۱۰۰۷ ه . ق) کشیشی را . . . به عنوان سفارت از طریق پادشاه اسپانی به درباره شاه عباسی کبیر ، با هدایا وتحف فراوان گسیل داشته ، استدعا کرده بود خانه و نماز خانه ای در اختیار او بگذارد . . . شاه عباس کبیر مایل بود اروپاییان را به کشور خود جلب کند . از این رو ، با مسرت این تقاضا را پذیرفت . . . شاه عباس کبیر اگوستن ها را علی رغم ملای معروف شاهزاده حسینی . . . در این محله جای داد . . . » ۶۹

دولت هند و روسیه و بریتانیا نیز ، همواره در راه منافع اقتصادی خود از کلیسا بهره گرفته اند .

هنری مارتین ، از کشیشان با تجربه انگلیسی بود که در قرن نوزدهم به ایران آمد و عهد جدید را با کمک ایرانیان به فارسی درآورد . او چند گاه در شیراز بزیست و با حمایت بی دریغ سفیر انگلیس ، اوزلی ، به ترویج افکار و اهداف خود پرداخت .

وی ، هر جا که فرصت می یافت بحثهایی علیه السلام و به سود مسیحیگری ، به راه می انداخت . و کتابی به نام « میزان الحق » ، دربطلان دین اسلام و اثبات کیش مسیحیت در ایران منتشر کرد .

مارتین ، با همه ادعاهای زهدطلبی و روشنگری ، در خدمت استعمار بریتانیا بود و با سلاح مذهب ، راه را بر مطامع استعماری آن کشور هموار می کرد . او ، به هنگام بحران سیاسی ایران پا به این کشور نهاد ، تا بتواند عقاید مسلمانان را سست کند و جامعه را از گزینش راهی درست ، برای رویارویی با روسیه و بریتانیا باز دارد . با ایجاد بحثها و مسائلی درباره اعجاز را سرگرم می ساخت .

علمای شیعه ، در سنگر مرزبانی اسلام و تشیع ، از آغاز هجوم فرهنگی غربیان ، با زبان و قلم به مقابله برخاستند و نقش عمده ای را در ناکامی اهداف متجاوزان ایفا نمودند . مرحوم آقا بزرگ تهرانی ، نمونه های بسیار ، از فعالیتهای فرهنگی علمای حوزه را در این رابطه ، بر می شمرد:

« از قرن هفتم که ترسایان از شکست مسلمانان در صحنه های جنگ مأیوس شدند ، برای رسیدن به مقاصد خود ، راه تبلیغ و تجارت را در پیش گرفتند . آنان تأسیساتی را برای نشر عقاید خود در بین مسلمانان محروم ، ایجاد کردند و بعد از رواج صنعت چاپ ، کتابهایی را برای گمراه کردن جوانان مسلمان منتشر ساختند . کتابهای: میورنان ، کتابهای پادری ، کتاب هدایه از گبینو ، منار الحق و ابحاث المجتهدین ، نوشته جبرئیل ، از آن جمله است . عالمان و متکلمان شیعه ، به مقابله برخاستند و با نشر کتاب و رساله ، دعوت آنان را بی اثر کردند . »۷۰

کتاب آیینه حق نما ، در قرن یازدهم ه . ق . توسط کشیشی مسیحی در رد اسلام ، منتشر شد و موجی از مجادله های مذهبی را در بین مردم ایران برانگیخت . عالمانی چون: سید احمد علوی عاملی و ظهیر الدین تفرشی آن را مشروحاً جواب گفتند واستدلالهای ترسایان را باطل ساختند .۷۱

در برابر سخنان گمراه کننده مارتین ، حوزه ایران به جنبش در آمد و دهها ردیه از طرف علما ، علیه وی منتشر شد . حاجی ملا رضای همدانی ، کتابی به نام « مفتاح النبوه » در رد پادری نوشت و آخوند ملاعلی نوری ، کتابی به نام « حجهالاسلام » در اثبات حقیقت خاتم الانبیاء تألیف کرد .

اهتمام ملاعلی نوری ، در مبارزه با الحاد و فرهنگهای وارداتی چنان حساس و پی گیر بوده که به مدت شش ماه درس را تعطیل می کند و شبهات پادری را مطرح و پاسخ می گوید .۷۲

مرحوم ملااحمد نراقی نیز کتابی به نام « سیف الامه » ، در رد وی نگاشت . این کتاب دو ویژگی داشت:

. ۱ از کتابهایی که درباره مذهب و فرهنگ اهل کتاب نگاشه شده بود ، بهره برده بود .

. ۲ افزون بر نقد اندیشه های مارتین ، شیوه زندگی و عادات و رسوم مردمان مغرب زمین را نیز ، نقد و بررسی کرده بود .۷۳

استعمار غرب ، در دوره ناصری که دریافته بود توان مقابله فرهنگی با مسلمانان را ندارد و همه علماء در دفاع از مذهب سازی و تقویت مذهبها و آیینهای ساختگی و خرافی ، روی آورد . همان کاری که در هند ، آزموده بود .۷۳

در این راستا ، از مذاهب انحرافی بابیت و بهائیت و شیخیه حمایت می کند و گروههای میسیونری ، بهائیان را در پناه خود می گیرند .۷۵به هنگام مجازات با بیان از طرف دولت ایران ، دولتهای غربی ، ناصر الدین شاه راتحت فشار قرار می دهند که مجازات آنان را متوقف کند .۷۶کتابهای با بیانی که به جهت ، خشم و هجوم همه جانبه مسلمانان ، در شرف نابودی بود ، توسط مستشرقان غربی و ایادی استعماری جمع آوری و منتشر گردید .۷۷

همه این فعالیتهای به ظاهر انسانی و دلسوزانه ، در راستای سست کردن عقاید مذهبی مردم و پراکندن جمع
آنان ، تحقق می یافت .علمای شیعه ، در این جبهه نیز ، حضور چشمگیر و قدرتمند داشتند .بسیاری از افراد را که می رفتند در دام این شیادان گرفتار آیند ، با تبیین و تشریح عقاید و رسوم هستی سوز این فرقه های گمراه ، به صراط حق هدایت کردند .۷۸ در این آوردگاه ، بسیاری از عالمان وارسته جان خویش را نثار کردند .

راه دیگری که برای نفوذ در ایران اسلامی در پیش گرفتند ، تأسیس مدارس جدید بود . از این راه می خواستند ، اندیشه خود را بگستردانند و آینده خود را تضمین کنند . کشیشان غربی به بهانه کمک به اقلیتهای مذهبی در شهرهای تهران ، اصفهان ، شیراز ، جلفا و . . . مدارسی را بنیان گذاردند و به آموزش کودکان مسلمان و غیر مسلمان پرداختند .

علماء ، چون دستهای مرموز استعمار را در ورای این کار فرهنگی می دیدند ، به روشنگری مردم همّت گماردند .

« در سال ۱۸۷۶ ، دبستان پسرانه به امر حکمران اصفهان تعطیل گردید؛ زیرا ملایان فتوا داده بودند که این مدرسه به آلت بالفعلی برای انگلیسیها در جهت محو اسلام تبدیل شده است . »۷۹

در فارس ، سید عبد الحسین لاری با فعالیتهای هیئتهای میسیونری که در جهت مطامع استعماری فعالیت می کردند ، مقابله کرد و آنان را از فارس اخراج نمود .۸۰

میرزا ابراهیم محلاتی ، از دیگر علماد فارسی بود که در راه مقابله با فرهنگ و ارداتی غرب فعالیت می کرد . وی ، شاگرد میرزای شیرازی و مرجع و ملجاء مردم شیراز بود و در رد فرقه های ساختگی ، تألیفاتی دارد .۸۱

مستر زایس ، از میسونرهای مذهبی بریتانیا ، برای ترویج افکار خود ، در شیراز مدرسه ای ایجاد کرده بود . شیخ ابراهیم ، به مخالفت برخاست و در صدد برآمد مدرسه ای به سبک جدید برای تعلیم و تربیت نوباوگان مسلمان ، بنا نهد ، خفیه نویسان انگلیس ، حرکت شیخ ابراهیم محلاتی را چنین گزارشی داده اند:

« دیگر آن که دوباره آقا میرزا ابراهیم ، مجتهد محلاتی ، از باب درس دادن مستر زایس ،کشیش انگلیسی به اطفال مسلمانان ، سربلند کرده است و می گوید: مستر زایس حقی ندارد که به مسلمانان درس بدهد . خود آقا میرزا ابراهیم و سایرین ، خیال دارند مدرسه به جهت تعلیم اطفال باز کنند و خرج آن را از تجار و اشراف شهر بگیرد . » ۸۲

در سایر زمینهای اسلامی نیز ، علماء شیعه با فعالیتهای فرهنگی و تقویت مایه های ایمانی ، مردم رابا گذشته خویش پیوند دادند و مانع تسلیم آنان در برابر فرهنگهای مهاجم شدند . تلاش سترگ علمای هند ، در برابر ترفندهای استعمار ، از این جمله است . مأموران انگلیسی ، از یک سو در مراسم مذهبی مسلمانان شرکت می کردند و خود را با آنان همسو نشان می دادند ، و از دیگر سو ، سر سختانه در راه تضعیف مسلمانان و عقاید آنان می کوشیدند . میسیونرهای مذهبی ، با ترویج کتابهای تبشیری به رد اسلام ۸۳می پرداختند و مذاهب ساختگی و الحادی را تقویت می کردند و بر دامنه اختلافات مذهبی می افزودند .

عالم بزرگوار ، مولوی میرزا محمد علی کشمیری ، در کتاب نجوم السماء ، که آن را به امر استادش ، میر حامد حسین ، نگارش کرد ، درباره رفتار ماموران بریتانیایی نوشته است:

« شکی نیست که در این زمانه حکومت نصاری لندن ، امن ظاهری ، از قبیل: استقامت شارع و شوارع و اخترام اقسام معابر و ارتفاع خدشات طرق قطاع الطریق در اقطاع بلا دهند ، به وجه کامل نظم نسق یافته ، اما ظلمهای دیگر ایشان را حصر و پایانی نیست . ملخص احوالش این که: ملک هند در تمامی اقالیم ، در کثرت اموال و اقمشه و جواهرات ممتاز و معروف ، از قدیم بود و حالا نوبت به این رسید که صاحبان انگلیز از انواع اختراع طرق جور و ظلم مردم هند را با این حد رسانیده که از تمامی ممالک فقیره محتاج تر شده اند و علاوه اینکه اموال را بردند ایمان را از اهل هند بردند . . . »۸۴

علمای متعهد ، از یک سو با فرهنگ مهاجم غرب مقابله می کردند و از دیگر سو ، افکار الحادی که در حوزه اسلامی سر برآورده بود را به نقد می کشیدند .

کتابهایی چون: « صوله علویه للذب عن المله المحمدیه » ، « عماد المومنین و ملاذ المومنین » ، « ضربت علویه در رد نیجرو دهریه » ۸۵ ، « آیین میوزائیت » ، « بنی کاذب قادیان » ۸۶ ، « رساله الموید ، بشارات احمدیه » ۸۷ و . . . از جانب علمای شیعه هند در این راستا تألیف شده است .

تبیین و ترویج مکتب اهل بیت ، که در آن روزگار ، به شدت موردهجوم گمراهان و متعصبان کوردل قرار گرفته بود ، بخشی از فعالیت حوزه شیعه هند بود . در آن روزگار ، فعالیت شدیدی برای انزوای شیعه و از صحنه بیرون راندن آن در جریان بود . شاه عبدالعزیز دهلوی و دیگران ، به تکفیر شیعه پرداختند و ایادی استعمار به آتش بیاری معرکه . در این گیر و دار ، عالمانی چون سید ابوالقاسم رضوی ۸۸ و میر حامد حسین ۸۹دامن همت بر کمر زده و برای بپا داشتن باروهایی که توسط دشمن تخریب می شد ، به صحنه آمدند و با احیای مکتب علوی و شناساندن ارزشهای از یاد رفته آن به معرفی اسلام اصیل پرداختند .

با احیای غدیر ، عاشورا ، انتظار ، عدالت و . . . یأسها را زدودند و امید به آینده روشن را در دلها زنده کردند . و از پرتو شعائر عاشورای حسین(ع) ، تیپو سلطان جان می گیرد و سالهای سال در برابر جانستانهای انگلیسی مقاومت می کند ۹۰و گاندی رهبر بزرگ هند ، مقاومت خود را در برابر انگلیس ، درسی از درسهای حسین(ع) می داند که آموخته است ۹۱.

رویارویی سیاسی و نظامی علماء شیعه با استعمار

علمای شیعه ، علاوه بر تجدید حیات معنوی و فرهنگی مسلمانان و جلوگیری از فلج شدن قدرت منطقی و نیروی تشخیص و تعلق مردم به وسیله استعمار ، در مبارزه سیاسی و نظامی با دشمنان و در آگاهی و تهییج توده ها ، نقش بارزی را ایفا نموده اند . در این بخش به مواردی از فعالیتهای علماء در برخی از کشورهای اسلامی اشاره می کنیم .

. ۱ هند

مبارزه گام به گام و سیاسی اعتقادی ، ثقل حرکت علمای هند را تشکیل می داد . مبارزه منفی چون: نجس شمردن مهاجمان غربی ، تحریم همکاری با بریتانیا ، شرکت نکردن در برنامه های دشمن ، تحریم ورود به مدارس جدید انگلیسی ، ریشه تمامی مبارزات مسلمانان و فعالیتهای آنان برای اخراج دشمنان از هند بود .۹۲جبهه بندی مسلمانان در برابر اشغالگران ، بدان پایه رسید که هر پدیده ای را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.