پاورپوینت کامل بر ساحل انظار; نقد و بررسی روایات تحریف در کتاب فصل الخطاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بر ساحل انظار; نقد و بررسی روایات تحریف در کتاب فصل الخطاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بر ساحل انظار; نقد و بررسی روایات تحریف در کتاب فصل الخطاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بر ساحل انظار; نقد و بررسی روایات تحریف در کتاب فصل الخطاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۶۵

دشمن پر زکینه و ترفند، هر روز، به حیلتی دست می زند تا صفوف به هم پیوسته مسلمانان را از هم بگسلد.

از آن جا که (قرآن) عمود اتحاد و اتفاق و یکدلی مسلمانان است، دشمن برآن بوده و هست که قلب اسلام و مسلمانی را نشانه رود و بر این باروی عظیم خلل وارد آورد. با این که فرهیختگان و قرآن مداران شیعه، مدام، به پیروی از سیره و روش ائمه اطهار(ع)، (قرآن) موجود ر، همان (قرآنی) می دانند که جبرئیل امین، به سوی رسول گرامی اسلام، محمّد مصطفی(ص) فرود آورده، امّا دسیسه بازان و جغدان شوم، با تمسک به نظری شاذ و مطرود و روایات دروغ، بنمایانند که شیعه، به تحریف قرآن باور دارد.

اینان با این حرکت شوم و نشر جزوه ها و مقالات از سوی قلم بمزدان، این مطلب سخیف را در کشورهای اسلامی و در گوناگون مراسمه، بویژه مراسم اتحاد آفرین حج، می پراکنند، تا هم به تفرقه دامن بزنند و شیعه را به انزوا بکشانند و هم، جوانان پرشور و انقلابی که مشتاق و طرفدار جدّی قرآن و عدالت و قسط قرآنی و دشمن آشتی ناپذیر امپریالیسم جهانی اند، از گرایش به انقلاب اسلامی، که پرچمدار عدالت قرآنی و خصم بی محابای امپریالیسم جهانی است، باز دارند.

از این روی، مجلّه حوزه که دعوت به اتحاد و اتفاق و یکدلی را سرلوحه کار خویش قرار داده است و مبارزه جدّی با غدّاره بندان جهانی و در رأس آن آمریکای فتنه انگیز ر، راه و رسم خویش، اینک تقریری از درسهای عالمانه استاد محقّق، محمد باقر بهبودی، حدیث شناس و قرآن پژوه معاصر را عرضه می دارد، به امید آن که در این هنگامه بزرگ، گامی به سوی اتحاد مسلمانان برداشته باشد.

(حوزه)

معنای تحریف:

کنار گذاردن، یا کنار کشیدن را تحریف گویند. حرف، یعنی حاشیه و کنار.

(ومن الناس من یعبد اللّه علی حرف فان اصابه خیر اطمأنَّ به…)۱

و این یک، در اثر فلاکت و بدبختی، به صورت آزمون و آزمایشی ایمان می آورد و بر لب مرز کفر و ایمان، با نگرانی، خداوند رحمان را عبادت می کند. اگر خیر و نیکی نصیب او شد، به ایمان خود، دل می دهد…

کلمه، یا جمله ای که در معنای خاصی، یا برای افاده معنای معینی استعمال شده، از آن معنی ومحدوده و حصاری که دارد، خارج کنند و یا کنار بکشند، به گونه ای که کاربردش را از دست بدهد، تحریف شده است. قرآن، این گونه تحریف را به تورات، نسبت داده است و درباره انجیل، اصلاً بحثی ندارد; زیرا:

۱ . اشکالات انجیل فراوان است، از این روی، قرآن آن را قابل طرح نمی داند.

۲ . انجیل جنبه اخلاقی دارد و مسائل برهانی آن کم است.

این که به تورات پرداخته چون جنبه اخلاقی کم دارد و بیشتر احکام دارد و مسائل برهانی، مثل قرآن. بدین جهت، تحریف در آن زیاد انجام گرفته است. قرآن تعبیر می کند:

(… یحرفون الکلم من بعد مواضعه…)۲

سخنان خدا را جا به جا می کنند، بعد از آن که جای هر سخنی را می شناسند.

اگر بخواهند در قرآن و یا کتاب دیگر، جای کلمه را عوض کنند، جمله به هم می ریزد. پس خود کلمه را جا به جا نمی کنند که مثل، فاعل را ببرند جای مفعول و یا مفعول را ببرند جای فاعل و…

اگر کسی بخواهد در قرآن و یا کتاب دیگری دستکاری کند، یا احکام را سوق بدهد به مکان مخصوصی، نیازی ندارد که جای کلمه را عوض کند، تا به هدفش پی ببرند به راحتی بتوانند، چهره اش را افشا کنند و با تطبیق نسخه وی با دیگر نسخه ه، تحریفش را آشکار سازند، بلکه از راه تفسیر، معنی، شأن نزول و… وارد می شود. کلمه و یا جمله را اگر از معنای خود خارج کند، شأن نزول را به گونه دیگری، غیر از آنچه که بوده، بگویید، به اهداف خود می رسد.

(یحرفون الکلم من بعد مواضعه)

پس از این که جای سخن خدا روشن شد که در مورد صدقات واجب: خمس، انفال و یا صدقات مستحبی و یا درباره خراج است، کلمات را جا به جا می کنند.

این نوع تحریف را قرآن، برای کتاب تورات و دیگر کتابهای آسمانی، به اثبات می رساند.

در بحث اعجاز، در این زمینه و جنبه تحریف، استناد می کنیم که چون این گرفتاریها بوده، قرآن، به صورتی نازل شده که کسی نتواند روی الفاظ دست ببرد، ترجمه اش را پخش کند: از عربی به سریانی و بر عکس، چنانکه چند بار این مطلب در مورد تورات به وقوع پیوسته است. از جمله در زمان بخت النصر (بنوکد نصر)، که در بابل قیام کرد و تورات را به طور کلی از بین برد، حتی یک نسخه از آن، به جای نگذارد. به مصر و فلسطین حمله ورشد، یهودیان و عالمان آنان را از دم تیغ گذراند، مراکز علمی آنان را نابود کرد و…

پس از این حادثه دهشتناک، یکی از علمای یهود، که قرآن از او به نام (عُزَیر) یاد می کند۳ و یهودیان نام او را (عُزَیر) می دانند، ادعا کرد: تمام تورات را حفظ دارد. از این روی، یهودیان، دست به دامن او شدند که با بهره گیری از حافظه اش، تورات را دگربار بنگارد. وی چنین کرد. تورات را نگاشت و عرضه داشت.

پیامبر اکرم(ص)، با الهام از آیات قرآن، درباره پیروی امت اسلامی از یهود و نصارا در مورد اختلافهای مذهبی که مرتکب شده اند و فتنه هایی که ایجاد کرده اند و تحریفاتی که به کتابهای آسمانی خود روا داشته اند، می فرماید:

(… لتسلکن سنن من قبلکم حذوا النّعل بالنعل ولتأخذن بمثل احدهم ان شبرا فشبرو ان ذراعا فذراع وان باعا فباع حتی لو دخلوا حجر صب لدخلتم فیه.)۴

امت اسلامی، پای جای پای یهود و نصارا می گذارد، وجب به وجب و ذراع به ذراع. حتی اگر پیشینیان، به سوراخ سوسماری داخل شده باشند، شما داخل خواهید شد.

شیعه و سنی، بالاتفاق، این مضمون را از رسول اکرم(ص) روایت کرده اند. در حدّ تواتر است. امت اسلامی، مثل امتهای سابق، دست به تحریف می زنند. تحریف به این معنی در قرآن نیز صورت می گیرد. (یحرفون الکلم من بعد مواضعه) کلمات را جا به جا می کنند.

چنین هم شد. تحریف به وقوع پیوست. اختلاف در تفسیر، معنی و شأن نزول، فراوان شد. هر فرقه ای برای تثبیت عقاید و افکار خویش، آیات را از معنای اصلی خود خارج کرد، شأن نزولها را دگرگون کرد و… اینک نمونه ای در این باب:

(وسیجنبها الاتقی الذی یوتی ما لَهُ یتزکیّ.)۵

از آن آتش، کسی دور می ماند که پرهیز کارتر باشد.

می گویند: این آیه شریفه، درباره ابوبکر نازل شده است. زیرا اموال زیادی در اختیار پیامبر(ص) گذارد، تا آن حضرت در راه نشر اسلام و امور زندگی خویش، به مصرف برساند.

(ولسوف یرضی.)۶

به زودی، از انفاق خود، راضی خواهد شد.

می گویند: درباره هموست که بعدها با رسیدن به مقام خلافت، نتیجه انفاق خود را دید و راضی شد.

(الا ابتغاء وجهِ ربّه الاعلی.)۷

بلکه فقط خواهان رضایت پروردگار والایش باشد.

زیرا ابوبکر، از در اختیار گذاردن اموال خویش، فقط خواهان رضایت پروردگارش بوده است. از این روی، خدا او را راضی کرد و به خلافت رساندش.

آیه شریفه، نشان نمی دهد که در تاریخ نزول این سوره، که از سوره های نازل شده در اوان بعثت پیامبر(ص) می باشد، شخص خاصی مورد نظر باشد. از آن طرف، تاریخ نشان می دهد: پیامبر اسلام(ص) به هنگام هجرت، وقتی ابوبکر از آن حضرت می خواهد که سوار بر شتر وی شود، می فرماید:

(یا ابابکر ، تو می دانی که هر اشتری که نه از آن من باشد، من بر آن ننشینم.)

ابابکر می گوید:

از آن توست.

پیامبر می فرماید:

(نه، می باید که بدان بها که خریده باشی، باز من فروشی.)

ابابکر می گوید:

فروختم.۸

اگر ما بتوانیم این مطلب را ثابت کنیم که ابابکر سرمایه دار بوده، حداکثر در این حدّ بوده که دستمایه ای داشته و به امر سوداگری می پرداخته، پارچه بر دوش می افکنده در کوچه های مکه می گردیده و می فروخته است. در حالی که پیامبر(ص)، با خانمی ثروتمند و سرمایه دار بزرگ حجاز، ازدواج می کند و آن بانوی بزرگ، چون فانی در رسول الله بوده، تمامی ثروت خود را در اختیار پیامبر(ص) می نهد، از این روی، نیازی نبوده که از ابابکر کمک مالی بگیرد. پس از هجرت هم، انصار پیمان بستند که از خانواده پیامبر(ص) حمایت کنند. از روزی که پیامبر(ص) وارد مدینه شد، هر روز برای دو نفر، بعدها برای هشت نفر، از خانه سعدبن عباده انصاری، به منزل پیامبر(ص) غذا حمل می شد. پس از جنگ بدر، پیامبر، کاملاً مستغنی شد. بعد از جنگ بنی نضیر، که سال چهارم اتفاق افتاد، کل اموال بنی نصیر، که در میان یهود، ثروتمندترین عشایر یهود بودند، در اختیار پیامبر قرار گرفت:

(ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل ولارکاب).۹

شما اسب و شتر نتاختید، جنگی نکردید که بخواهید در خمس این غنائم شرکت کنید. کل غنائم مال رسول الله است.

با این حال، نیازی نبوده که پیامبر برای اداره زندگی خود و یا نشر و تبلیغ اسلام، از ابابکر کمک بگیرد که گفته شود این آیات درباره اوست. غلات، باطنیه، جماعتی از ایرانیان شکست خورده از اسلام، برای این که کاربرد مذهب را خنثی کنند، قدم اول را در راه تحریف قرآن برداشتند. خواستند بدین وسیله، اُس و اساس ایمان مردم را از مردم بگیرند.

سخنی در باره چگونگی جمع آوری قرآن

راجع به این که قرآن چگونه جمع آوری شده، روایات بسیار وجود دارد. در برخی از آنه، درباره چگونگی جمع آوری قرآن، توسط علی(ع) مطالبی آمده که حکایتگر این است که قرآن وی، با دیگر قرآنه، تفاودت دارد.

تمام اینه، برای این است که سند اصلی را مخدوش کنند. وقتی سند اصلی مخدوش شد، پذیرفتیم کلمات قرآن عوض شده، حق، ناحق شده، دیگر قرآن نمی تواند در احکام، عقاید و… برای ما حجیت داشته باشد. از حجیت می افتد. این، همان چیزی است که دشمنان اسلام، در پی آنند.

شیعه و سنی نقل کرده اند که: جمع آوری قرآن، در زمان خلیفه اول و دوم صورت گرفت. برخی، این را مستمسک گرفته اند و گفته اند: (طبعاً باید قرآن بی خلل نباشد، چون اینان، عصمت نداشتند تسلط نداشتند و…) آیه اللّه خوئی، این سخن را نقد می کند. نقد ایشان، به شیوه صاحب کشف الغطاء است. در سندها ومتن حدیث، بحث نمی کند. ایشان می نویسد:

(این که پیامبر(ص) می فرماید: (انی تارک فیکم الثقلین) این کتاب باید چیزی باشد که حجیت داشته باشد. اگر کتابی در دسترس نیست و جمع آوری نشده و هر آیه اش، امکان عوض و بدل شدن دارد، پیامبر(ص) چه ادعایی دارد که کتاب خدا را در میان شما گذاشتم!)۱۰

احادیث، فی حد نفسه، متناقضند. چه کسی قرآن را جمع آوری کرد؟ ابابکر، عمر، عثمان؟

عده ای گفته اند: کسانی که قرآن را جمع آوری کرده اند، لیاقت نداشته اند. عبداللّه بن مسعود می گوید:

(چرا مرا در نوشتن مصحف [که شش نسخه نوشته شد و به شهرهای مختلف فرستاده شد] شریک نکردند. باوجود این که می دانستند من قرآن را از دست پیامبر(ص) گرفتم. من به کتاب خدا داناترم.)۱۱

گفته شده مصحف ایشان، با سایر مصحفها تفاوت داشته است.

واضح است که این اختلافه، اطمینان انسان را ازا ین که قرآن درست جمع آوری شده باشد، سلب می کنند. دستهای مرموز، این گونه احادیث را بین مسلمانان می پراکندند، تا اعتماد و اطمینان مسلمانان را به قرآن از بین ببرند.

وقتی که یک مذهب جدید و آیین نو، پدید می آید، عده ای مخلصانه در جمع آوری پیامهای آن می کوشند. تا پیامبر(ص)حیات داشت، اصرار می کرد که سوره های قرآن را نمازگزاران در نمازهای یومیّه خود تلاوت کنند. در حدیث آمده است:

(معاذبن جبل در محل خود، نماز می گزارد. شروع کرد به خواندن سوره بقره. جوانی از سرکار آمد و خسته، به وی اقتداء کرد، هر چه ایستاد، دید نماز معاذ تمام نشد. از معاذ، به خاطر این نماز طولانی، نزد پیامبر(ص) شکایت کرد.

پیامبر(ص)، معاذ را خواست و به وی فرمود: می خواهید مردم را به فتنه افکنید؟)۱۲

یا در تاریخ آمده است:

(عمر، به سختی سوره بقره را حفظ می کند. در طی دوازده سال. وقتی که سوره بقره را می تواند به حفظ بخواند، به شکرانه این نعمت، شتر می کشد)۱۳

سوره ها مرتب و منظم بوده، امّا نه به صورت یک دفتر مجز، انواع و اقسام یادداشت وجود داشته است. هر کسی برای خویشتن قرآنی داشته است. مسلمانان سعی داشته اند که قرآن را حفظ کنند. بسیاری قرآن را حفظ بودند. در مورد جمع آوری قرآن، اگر بخواهیم در برابر سند و متن، خاضع باشیم، ناگزیر باید تحریف قرآن را بپذیریم، همان طور که محدث نوری قبول کرده و دیگران. اهل سنّت هم، این موضع گیری را مثل یک پتک کوبیده بر سر شیعه. برخی از شیعیان این حرفها را مطرح کرده اند و در واقع، کارشان جنبه سیاسی دارد که بعد از رحلت پیامبر(ص)، عده ای برای این که اهل بیت را از صحنه اجتماع کنار بزنند و نگذارند آنان در مسائل سیاسی نقش ایفا کنند، دست به تحریف قرآن زدند. اینان، توجه ندارند که با این کار، قرآن را از حجیت می اندازند و اهل بیت را تضعیف می کنند. توجه ندارند این جور حرفه، تیشه به ریشه است.

احادیث جمع آوری قرآن، در کیفیت جمع آوری، با هم مغایرند و نمی شود به آنها اعتماد کرد و بر اساس آنها نظر داد.

یک مسأله وجود دارد و آن این که: اگر بپذیریم، قرآن، در زمان خلفاء جمع آوری شده، باید تحریف را بپذیریم. زیرا آنان معلوماتی نداشتند. اعتراف می کنند:

(م، در بازار، مشغول معامله بودیم و حدیث پیامبر را نمی شنیدیم.)

چون افراد نا آشنای به عمق مذهب، قرآن را گرد آورده اند، امکان تحریف، وجود دارد، زیرا امکان بیان مثل قرآن نیست. زیاد نکرده اند، ولی کم کرده اند.

در حدیث آمده: نام هفتاد نفر، یا هفت نفر، از سران قریش، که در قرآن، از آنان به بدی یاد شده، از قرآن حذف شده و تنها ابولهب مانده، چون عموی پیامبر بوده است.

تسلیم در برابر آنچه روی کاغذ آمد، بدون توجه به خراب کاریها و دستهای مرموز، ما را ناگزیر می کند که تحریف را بپذیریم. عمر می گوید: درباره رجم، آیه ای داشتیم، ما آن را می خواندیم و بدان عمل می کردیم. اکنون آن آیه را در قرآن نمی بینم: بیم آن دارم که با گذشت زمان کسی بگوید: حکم رجم را در کتاب خدا نمی بینم، پس گمراه شود.

(لقد خشیت ان یطول بالناس زمان، حتی یقول قائل: ما اجد الرجم فی کتاب اللّه، فیضلّوا بترک فریضه من فرائض اللّه الا وانّ الرجم حق اذا اُحصِنَ الرّجُلُ وقامت البیّنه اَو کان حمل او اعتراف وقد قرأتها (الشیخ والشیخیه اذا زینا فارجمعوها البته) رجم رسول الله و رجمنا بعده).۱۴

در این صورت، می شویم مثل حشویه. آنان که هر حدیث و داستانی را باور می کنند، از این روی، قائل به تحریف قرآن هستند. در مورد جمع آوری قرآن توسط علی(ع) و تفاوت آن با قرآن موجود و… یکسری احادیث وجود دارد که در فصل الخطاب به تفصل آمده و مرحوم مجلسی در جلد ۹۲ [۸۹، چاپ بیروت] بحار، حدود ۲۸ صفحه را به این موضوع اختصاص می دهد.

حدیث اول که روی آن خیلی تکیه می شود و غیر از کتاب سُلیم بن قیس، سندی ندارد، چنین است:

(فلما رای غدرهم وقله وقائهم له لزم بیته واقبل علی القرآن یولفه ویجمعه، فلم یخرج من بیته حتی جمعه و کان فی الصحف والشطاظ والاٌسیار والرقاع. فلما جمعه کله و کتبه بیده، تنزیله و تأویله والناسخ منه والمنسوخ، بعث الیه ابوبکر أن اخرج فبایع فبعث الیه علی، علیه السلام، انی لمشغول وقد آلیت علی نفسی یمیناً ان لا اٌرتدی رادءاً الاّ لصلوه حتی اؤلف القرآن و اٌجمعه.

فسکتوا عنه ایام، فجمعه فی ثوب واحد وختمه، ثم خرج الی الناس وهم مجتمعون مع أبی بکر فی مسجد رسول اللّه، صلّی الله علیه وآله، فنادی علی، علیه السلام، بأعلی صوته: ایها الناس! انی لم أزل منه قبض رسول اللّه، صلّی اللّه علیه وآله، مشغولاً بغسله، ثم بالقرآن حتی جمعته کله فی هذا الثوب الواحد، فلم ینزل اللّه علی رسول اللّه، صلی اللّه علیه وآله، آیه الا وقد جمعتها ولیست منه آیه الا وقد أقرأنیها رسول اللّه وعلمنی تأویلها.

ثم قال لهم علی، علیه السلام: لئلا یقولوا غداً انا کنا عن هذا غافلین، ثم قال لهم علی، علیه السلام: لاتقولوا یوم القیامه انی لم أدعکم امی نصرتی ولم أذکرکم حقی ولم أدعکم الی کتاب اللّه من فاتحته الی خاتمته .)۱۵

علی(ع) چون حیله گری و بی وفایی آنان را دید، خانه نشینی را برگزید و به گردآوری و ترتیب قرآن پرداخت. از خانه خارج نشد، تا این که از کار جمع آوری خلاصی یافت. قرآنی که در اوراق و پراکنده و پاره و پاره بود. وقتی همه آن ر، اعم از آنچه نازل شده بود و آنچه قابل تأویل بود و ناسخ و منسوخ ر، جمع آوری کرد و به دست خویش نوشت، ابوبکر، کسی را فرستاد که به علی(ع) بگوید: بیرون آی و بیعت کن. علی(ع) در جواب گفت: من مشغولم و با خود، سوگند یاد کرده ام که عبا به دوش نیفکنم، جز برای نماز، تا قرآن راجمع آوری و مرتب کنم.

چند روزی قضیه را ساکت گذاردند. علی(ع) هم، قرآن را در یک پارچه جمع آوری کرد و آن را مهر کرد از خانه خارج شد و به سوی مردم رفت. مردم با ابوبکر، در مسجد رسول اللّه، گرد آمده بودند. علی(ع) وقتی به میان جمع رسید، فریاد برآورد: ای مردم! من زمانی که پیامبر(ص) رحلت نمود، مشغول به غسل وی شدم و پس از آن، به گرد آوری قرآن. اینک همه آن را در پارچه ای جمع کرده ام. بدانید، خداوند هر آیه ای بر پیامبر(ص) نازل کرده در این مجموعه وجود دارد. تمامی آیات را پیامبر(ص) برای من خوانده و تأویل آن را به من آموخته است.

سپس فرمود: این کار را کردم تا فردا نگویید ما از قرآن بی خبر بودیم.

بعد فرمود: روز قیامت نگویید که من شما را به یاری خویش فرا نخواندم و حق خویش را برای شما بیان نکردم و شما را به اول تا آخر قرآن دعوت نکردم.

عمر به آن حضرت گفت:

(ما اٌغنانا بما معنا من القرآن عما تدعو الیه.)۱۶

آنچه از قرآن پیش ماست، ما را کفایت می کند و احتیاج به آنچه ما را دعوت می کنی، نداریم.

مدتها بعد فکر کردند که مباد، روزی حکومت به دست علی(ع) بیفتد و وی، قرآنی که جمع آوری کرده نشر بدهد و نقشه آنان آشکار شود. به این نتیجه رسیدند که هر طور شده قرآنی که در اختیار علی(ع) است، از وی بگیرند. بدین منظور، به آن حضرت مراجعه کردند و مجموعه ای که گردآورده بود، از وی طلبیدند.

آن حضرت در جواب فرمود:

(هیهات لیس الی ذلک من سبیل انما جئت به الی ابی بکر لتقوم الحجه علیکم ولاتقولوا یوم القیمه انّا کنّا عن هذا غافلین او تقولوا ما جئتنا به. فان القرآن، الذی عندی، لایمسّه الاّ المطهرون والأوصیاء من ولدی).

هیهات! راهی به آن نیست. آن را نزد ابی بکر آوردم، تا حجت بر شما استوار گردد و روز قیامت، نگویید: ما از این غافل بودیم، یا بگویید: آن را نزد ما نیاوردی.

قرآن، نزد من است، جز دست پاکان و اوصیاء از اولاد من، دست کسی به آن نمی رسد.

عمر گفت:

(هل وقت لاظهاره معلوم؟)

آیا وقت معلومی بر اظهار آن هست.

علی(ع) (نعم، اذا قام القائم من ولدی.)۱۷

بله، هرگاه قائم از اولاد من قیام نماید.

نادرستی این روایت واضح است. چطور می شود قرآنی که برای عمل به آن نازل شده، تا ظهور مهدی مخفی بماند و مردمان از آن محروم باشند.

بر فرض، علی(ع)، در دوران حاکمیت خلفای سه گانه، محدودیت داشت و نمی توانست حقایق را ابراز کند و برای مردم بازگوید، در زمان حکومت خود چطور؟

او، که آن همه روی اجرای دستورات اسلام و بازگویی حقایق حساس بود و تلاش می کرد، چطور حاضر نشد بزرگترین حقیقت را که همان قرآن اصلی و واقعی باشد، برای مردم باز گوید و آنان را با قرآن اصلی آشنا کند؟ اگر گفته شود، در زمان حکومت خویش هم، به خاطر جوّ نامناسب ومساعد نبودن اوضاع و احوال، نمی توانست دست به روشنگری بزند و حقایق را روشن کند و قرآن واقعی را بنمایاند، می گوییم: برای یاران و شیعیان خاص چرا نگفت؟

کتاب سُلیم بن قیس، مخدوش است. حرف درست هم دارد، ولی حرفهای نادرستش، بیشتر است. از آغاز شهرت کتاب، عده ای از صاحب نظران و اهل دقت، روی آن انگشت گذاردند و گفتند: این کتاب، جعلی است. از جمله ابن غضائری می گوید:

کتاب، حرفهای دروغ، مطالب غیر واقعی و به دور از واقعیتهای تاریخی بسیار دارد. از جمله: در این کتاب، مطلب سخیفی را درج شده و آن این که ائمه(ع) سیزده نفرند!

همچنین آمده که محمدبن ابوبکر، پدرش را هنگام مرگ، موعظه می کرده، در حالی که محمّد در هنگام فوت پدر، سه سال بیش نداشته است:

(قال ابان: قال سُلَیم: فحدَّثت بحدیث ابن غنم هذاکلّه محمد بن ابی بکر فقال: اکتم عَلیَّ وأشهد انَّ ابی عند موته قال مثل مقالتهم. فقالت عائشه: (ان ابی لَیَهجُر.)

قال محمد: فلقیت عبدالله بن عمر فحدَّثته بما قال أبی عند موته.

فقال: اکتم عَلیَّ فواللّه لقد قال أبی مثل مقاله ابیک مازاد ولانقص…

قال سُلَیم: فقلت لعبد الرحمن بن غنم: مات معاذ بالطاعون، فبم مات ابو عُبَیده بن الجَرّاج؟

قال بالدُّبَیلَه.

فلقیت محمدبن ابی بکر فقلت: هل شهد موت ابیک غیر اخیک عبد الرحمن و عائشه و عمر؟ وهل سمعوا منه ما سَمِعت؟

قال: سمعوا منه طرفاً فبکوا وقالوا: تهْجر، فاما کل ما سمعتُ انا فلا.

قلت: والذی سمعوا منه ما هو؟

قال: دعا بالوَیل والثبور. فقال له عمر، یا خلیفه رسول الله! مالک تدعو بالویل والثبور؟

قال: هذا محمد وعلی یبشّر انی بالنار. بیده الصحیفه التی تعاهدنا علیها فی الکعبه…

فقلت له، لما خَلَوتُ به: یا أبَه قل: لا اله الاّ اللّه.

قال: لا أقولها ابدا ولا أقدر علیها حتی ادخل التابوت… أیصق خَدِّی بالأرض فألصَقتُ خدّه بالأرض فما زال یدعو بالویل والثبور حتی غَمَّضته…)۱۹

ابان، از سُلیم نقل می کند: بعد همه این حدیث ابن غنم را به محمدبن ابوبکر نقل کردم.

وی گفت: این حدیث را نزد من پنهان کن. من خودم حاضر بودم که پدرم ابوبکر، این سخنان را وقت مرگش می گفت: عایشه پس از شنیدن این کلمات گفت: پدرم هذیان می گوید.

محمدبن ابوبکر گفت: بعد، عبداللّه پسر عمر را ملاقات کردیم. سخنانی که پدرم هنگام مرگ گفته بود، برای وی نقل کردم.

او گفت: برایم پنهان کن. قسم به خدا پدرم [عمر] مثل سخنان پدرت، بدون کم و زیاد می گفت.

سُلیم می گوید: به ابن غنم گفتم: معاذ با طاعون از دنیا رفت، ابوعبید بن جراح، با چه مرضی مرد؟ گفت: با (دُبَیلَه).

بعد محمدبن ابوبکر راملاقات کردم، از وی پرسیدم: آیا در هنگام مرگ پدرت، جز برادرت عبدالرحمن و عائشه و عمر، دیگری نیز حضور داشت؟ و آنچه تو از پدرت شنیدی، آنان هم شنیدند؟

گفت: اینان، از پدرم چیز عجیبی شنیدند و گریه کردند و گفتند: هذیان می گوید:

ولی من، هر چه شنیدم، چیزی نگفتم.

گفتم: آنچه آنان از پدرت شنیدند، چه بود؟

گفت: می گفتند: ابوبکر وای و ویل می گفت. در آن حال عمر به او گفت: ای خلیفه رسول اللّه، برای تو چه پیش آمده که وای و ویل سر داده ای.

ابوبکر گفت: این محمد و علی اند که مرا به آتش مژده می دهند. در دست پیامبر(ص) همان نوشته ای است که در کعبه پیمان بستیم…

محمد بن ابوبکر می گوید: چون اتاق خلوت شد، به وی گفتم: ای پدر! بگو: لا اله الاّ اللّه.

گفت: ابدا آن را نخواهم گفت، بلکه قدرت ندارم آن را بگویم. تا داخل تابوت شوم… صورتم را به زمین بچسبان. من صورتش را به زمین چسباندم، و او، دائماً وای و ویل می گفت: تا چشمانش را فرو بست.

در این داستان، صحنه گردان اصلی، محمدبن ابوبکر است. در حالی که وی، به هنگام فوت ابوبکر، کودکی بوده سه ساله!

مادرش، اسماء بنت ابی عمیس، همسر جعفر بن ابی طالب بوده که بعد از جنگ موته و به شهادت رسیدن جعفر، به ازدواج ابوبکر در می آید. در حجهالوداع، محمّد چشم به دنیا می گشاید. یکی دو ماه بعد، پیامبر(ص) رحلت می کند و ابوبکر به حکومت می رسد و سه سال مدت حکومتش طول می کشد. پس، محمد، فرزند وی، سه ساله بوده که ابوبکر از دنیا می رود.

طریق کتاب، به ابان بن أبی عیّاش منتهی می شود که هم شیعه و هم سنی وی را تضعیف کرده اند.

ابن غضائری می گوید:

(تابعی، روی عن أنس بن مالک و روی عن علیّ بن الحسین، علیه السلام. ضعیفٌ لایُلتفت الیه وینسب اصحابُنا وضع کتاب سلیم بن قیس الیه.)۲۰

احمد بن حنبل درباره ابان بن ابی عیّاش می گوید:

(متروک الحدیث. ترک الناس حدیثه منذ دهر من الدهر.)۲۱

امّا سُلَیم وجود داشته یا خیر، می گویند: وجود داشته است. من در کتاب ابن عقده دیدم که سُلَیم، حدیث روایت می کند. در غیر این کتاب، نام سُلَیم به ندرت دیده می شود. در یکی دو روایت که خارج از این کتاب، نام سُلَیم آمده، روایت مخدوش است.

کتابی که به نام سُلَیم جعل شده و بارهای بار به چاپ رسیده و اکنون نیز دائر و سائر است، خطبه ای دارد که از آن می توان بی اعتباری کتاب را به خوبی فهمید:

(عمربن اذینه، [که از بزرگان بوده و ده سال آخر عمرش را پنهان از مأموران حکومتی مهدی عباسی می زیسته] می گوید: ابان بن ابی عیّاش، در آخر عمر، با من برخورد کرد و گفت: سرّی دارم که می خواهم با تو در میان بگذارم: سُلیم بن قیس هلالی در روزگار حکمرانی حجاج فرار کرده و به قبیله بنی قیس، پناه آورده بود. در خانه ما زندگی می کرد. من در آن روزگار ده ـ یازده سال سن داشتم. پیرمردی بود نورانی. مدتی به صورت گمنام در خانه ما بود که به احتضار افتاد. در آن حال، رو به من کرد و گفت: اینک می خواهم سرّی را با تو در میان بگذارم: من، کتابی دارم که مطالبش را بزرگان صدر اسلام تأیید کرده اند. این کتاب، درباره جابه جایی خلافت است. تاکنون جرأت نکرده ام آن را پخش کنم. اینک که در این حالم و فکر می کنم به زودی از دنیا می روم، این کتاب را به تو می سپارم تا بعد منتشر کنی. نسخه اصلی کتاب سُلیم در دست من است و من، آن را پاکنویس نکرده ام جرأت هم نکرده ام پخش کنم. من کتاب را به تو می سپارم تا پخش کنی.)

بالآخره عمر بن اذینه کتاب را پخش می کند. خطبه کتاب هم، نوشته اوست.

در این کتاب ادعا شده: علی(ع) قرآنی را که جمع آوری کرده بود، عرضه کرد، ولی نپذیرفتند. در قرآن علی(ع)، اول ناسخ، سپس منسوخ، عام، سپس مخصص، مطلق، سپس مقید آمده و تنظیم آن، بر اساس نزول آیات، صورت گرفته است.

در این گونه تنظیم، ارتباط مطالب کاملاً قطع می شود. مثلاً درباره (صوم) آیه ای نازل شده و چهار سال بعد، آیه دیگر. در این بین و درگیر ودار جنگ، هزاران مسأله دیگر مطرح شده است. اگر آیات به ترتیب نزول، ثبت شود، از هم بیگانه اند و شیرازه مطلب از هم می گسلد. در متن قرآن، مواردی را داریم که این حدیث را تأیید می کنند که پیامبر گرامی اسلام(ص)، هر آیه ای که نازل می شد، می فرمود در فلان سوره، فلان جا بگذارید.

این سخن، که علی(ع) قرآنی را گردآوری کرد و عرضه کرد و نپذیرفتند، غیر از کتاب سُلیم سندی ندارد وانگهی، علی(ع)، چه نیازی به جمع آوری قرآن دارد؟ امام صادق(ع) قرآن راگردآوری نکرده، ولی می تواند بگوید: کدام نسخه صحیح است و کدام نسخه، ناصحیح. علی(ع) هم می تواند همین کار را بکند و روی صحت و یا عدم صحت نسخه ای انگشت بگذارد و اظهار نظر کند.

قرآن، در روزگار پیامبر(ص) گردآوری شد. همه ابعاد و زوایای آن، در زمان آن بزرگوار، مشخص بود. در یک دفتر جمع آوری نشده بود، ولی سوره ها و جای آنه، کاملاً مشخص بود.

در روزگار ابابکر، همه سوره ه، در دفتری گردآوری شدند. قاریان و صحابه، حاضر و ناظر بودند. حتی روی کم و زیاد شدن (واو)، حساسیت نشان می دادند و بر می آشفتند. نقل کرده اند:

(ان عمر بن خطاب قرأ: (والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار الذین اتبعوهم باحسان) [توبه/۰۰۱] فرفع (الانصار) ولم یدخل (واو) العطف علی (الذین) فقال له زیدبن ثابت: (والذین اتبعوهم باحسان) فقال عمر: (الذین اتبعوهم باحسان) فقال زید: امیرالمؤمنین: اعلم. فقال عمر: ایتونی بابی بن کعب، فساله عن ذلک، فقال: (والذین اتبعوهم باحسان) فجعل کل واحد منهما یشیر الی أنف صاحبه باصبعه. فقال ابی: واللّه أقرأ فیها رسول اللّه(ص) وأنت تتبع الخبط. فقال عمر: فنعم إذن فنعم إذن.)۲۲

عمر، آیه شریفه ۰۰۱ سوره توبه را چنین می خواند:

(والسابقون الاولون من المهاجرین والانصارُ الذین اتبعوهم باحسان).

به رفع (الانصار) واو عطف را بر (الذین) داخل نمی کرد.

زید بن ثابت بروی اعتراض کرد و گفت: (والذین اتّبعوهم باحسان) درست است.

[یعنی پیش از (الذین) (واو) باید آورده شود و (الانصار) به جر خوانده شود نه به رفع] عمر، نظر زید را نپذیرفت و آیه را دگربار به همان سبک خواند.

عمر گفت: ابیّ بن کعب را به داوری بخوانیم. ابی بن کعب آمد و از او در این باره سؤال شد.

وی، خواند: (والذین اتبعوهم باحسان.) بحث و مشاجره بالا گرفت، به گونه ای که هر کدام، با انگشت به دماغ دیگری اشاره می کرد.

سرانجام، ابیّ بن کعب، خطاب به عمر، می گوید: به خدا سوگند، که پیامبر(ص) این گونه به من آموخت و تو در آن وقت، گندم می فروختی!

عمر گفت: بلی، بلی چنین است.

همه صحابه، قرآن موجود را پذیرفتند. ائمه اطهار(ع) قرآن موجود را پذیرفتند و همچنین مسلمانان. قرآن، معجزه است، تنها معجزه پیامبر(ص).

محدث نوری و آنان که به تحریف قائل شده اند، متأسفانه دقت نکرده اند که اگر به این قرآن، خدشه وارد شود، چه چیز برای مسلمانان باقی می ماند.

اینان، دقت نکرده اند که این احادیث تحریف، در قرن سوم، توسط کسانی که می خواستند قدرت را در دست بگیرند، مطرح شد.

اگر قرآن را علی(ع) جمع آوری کرده، آن هم کامل و بدون نقص، چرا پس از آن که عرضه کرد و از او نپذیرفتند، دیگر هیچ گاه، حتی برای نزدیک ترین، و مخلص ترین یاران مطرح نکرد و به آنان نگفت: شما بدانید که این قرآن کمبود دارد، قرآن کامل در نزد من است؟ چرا در دوران حکومت که برای اقامه و انجام (معروف) از جان مایه می گذارد، در ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.