پاورپوینت کامل کارآیی علوم درحوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کارآیی علوم درحوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کارآیی علوم درحوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کارآیی علوم درحوزه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۴۵

حوزه های علمیه، برای چهار منظور بنیان گذارده شده اند: – شناخت، تبیین و تبلیغ، دفاع و پیاده کردن قوانین اسلام
هر یک از اینها مقتضیات و مواد درسی خاصی را می طلبد که در زمانها و موقعیتهای گوناگون قابل گسترش و تغییرند. پیش از انقلاب اسلامی، فعالیتهای علمی حوزه، محدود بودند و انتظارهای مردم نیز محدود می شدند به پاسخ گویی به مسائل عبادی و فردی.

حوزه از تحقیق و بررسی مسائل اجتماعی، به دور بود. نه چنین زمینه ای بود و نه رژیمها می گذاشتند که حوزه در عرصه دین گام بگذارد. در نتیجه، مواد درسی و نظام آموزشی حوزه، به بخش خاصی از معارف دینی اختصاص یافته بود.

امام خمینی، این محدودیت را نقشه استعمار می دانست که علاوه بر تسلط بر دانشگاهه، حوزه ها را نیز محدود و محصور کرده بود.

(مدارس علمی… از جهات دیگر ناقص بود… ما محصور شده بودیم در یک کتابها و یک عقاید خاصی. کتابها از حیث تعلیم و تعلم، غالب، از طهارت و تجارت و صلات تجاوز نمی کرد. علوم قضایی و حدود و دیات و اینها ازعلوم غریبه بود۱.)

طبق این سخن، محدودیت، هم در زمینه مسائل عقیدتی و هم در مسائل فقهی بوده و از پنجاه و چند کتاب فقهی، تعداد اندکی مورد توجه قرار می گرفته است. با پیروزی انقلاب اسلامی و ایجاد نظام اسلامی، انتظارها از حوزه، بیش از پیش شد و زمینه ای برای پیاده کردن احکام الهی در تمام ابعاد آن، که از اهداف مهم آموزشی حوزه است، فراهم گردید و فعالیتهای آن از محدوده احکام فردی به احکام اجتماعی و از حجره به اجتماع گسترش یافت.

از آن جا که نظام اسلامی، برخاسته از متن حوزه است و نیروهای حوزوی در ایجاد آن، سهم اساسی دارند، تقویت بنیه علمی نظام، ارائه قوانین کارساز، براساس معیارهای اسلامی، حل مشکلات تئوریک آن و… وظیفه خطیر و مهمی است بر دوش حوزویان. حوزه، به عنوان نهادی آموزشی، وظیفه دارد با گسترش فعالیتهای علمی خود در زمینه های گوناگون: اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حقوقی نیازهایی که از آن انتظار می رود بر آوردنش، برآوَرَد و نیروها و کارهای مورد نیاز نظام را آموزش دهد. برای برآوردن این مهم، باید نظام آموزشی جدید، با بهره گیری از متون گذشته، پی ریزی شود که بتواند افرادی را تربیت کند که به کار امروز بیاید:

امام خمینی در نامه ای به شورای مدیریت حوزه علمیه قم، می نویسد:

(این مسأله نباید فراموش شود که به هیچ وجه از ارکان محکم فقه و اصول رایج در حوزه ها نباید تخطی شود. البته در عین این که از اجتهاد جواهری به صورتی محکم و استوار ترویج می شود، از روشهای جدید و علوم مورد احتیاج حوزه های اسلامی استفاده گردد۲.)

امام، در عین این که بر اجتهاد جواهری تأکید می ورزد، بهره بری از روشهای جدید آموزشی را یادآوری می شود و بر فراگیری علومی که در انجام رسالت حوزه، لازم است، تأکید می کند.

اینک که نظام اسلامی در ایران استقرار یافته و حوزه های علمیه هم، پاسخ گویی به نیازهای جهان اسلام را بر عهده خود می دانسته اند۳، در امروز که دست نیاز به سوی آنان دراز است، نمی توانند از این مهم، به آسانی بگذرند. بخشی ازاین نیازه، مربوط به کسانی است که با علاقه می خواهند اسلام را بشناسند و نسبت به آن آگاهی بیابند و برخی پاسخ گویی به اشکالات و شبهاتی است که دشمنان اسلام برای تخطئه این مکتب رهایی بخش مطرح می سازند، تا نظام اسلامی را از موفقیت در اجرای احکام الهی باز دارند.

بدیهی است با آموخته های گذشته نمی توان در مقابل این هجوم مقاومت کرد و این انتظارهای گسترده را برآورد.و تنها با بالا بردن آموزش در حوزه و روی کرد جدی و به دور از شعار به دروس جدید مورد نیاز، و عمق بخشیدن به آنچه در حوزه تدریس می شده و ایجاد توان علمی بالا می توان به مصاف کسانی رفت که آهنگ نابودی ما کرده اند. جامعه انقلابی م، در تمام زمینه ه، دست نیاز به سوی حوزه دراز می کند و در سطح جهان نیز مراکز علمی جهانی می خواهند اسلام را از طریق علمای ایران و قم بشناسند و جوهره آزادی بخشی آن را دریابند. از همه مهم تر این که دانشوران جهان و حقیقت جویان بی غرض، در انتظار موفقیت این نظام برخاسته از اسلام به سر می برند و اگر ما نتوانیم الگوی مناسب و ارزنده ای از اسلام ارائه دهیم، به اسلام و ادیان الهی ضربه زده ایم و همین مهم است که حوزه را ملزم می کند که در حلّ مشکلات علمی، اجتماعی سیاسی، حقوقی و اقتصادی این نظام به تلاش برخیزد و راه حلهای مناسب را ارائه دهد.

امام خمینی، زمانی که شورای مصلحت نظام را تشکیل می دهد تا بن بستهای قانونی و اجتماعی را بگشاید، در پیام خود به اعضای آن شورا می نویسد:

(شم، در عین این که باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد، (و خدا آن روز را نیاورد.) باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده، اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد۴).

هشدار امام خمینی، به مجمع تشخیص مصلحت، در جهت توجه و پاسخ گویی به نیازهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی جامعه اسلامی است، به گونه ای که مردم دریابند این مکتب رهایی بخش توان اداره جامعه را دارد.

کارایی علوم

کارایی هر علمی، در ارتباط با انتظاری که از آن علم می رود و نقشی که در جواب گوئی نیازهای جامعه دارد و کمبودی را که بر طرف می کند، ارزیابی می شود. کارایی علوم، در حوزه نیز، چنین است.

کارایی ادبیات عرب به این است که آنچه از این رشته انتظار می رود، به دست آید. ادبیات عرب، تنها برای آگاهی از قواعد صرف، نحو، معانی و بیان نیست، بلکه علاوه بر آن فارغ التحصیل این رشته، باید بتواند به عربی سخن بگوید به عربی روز، کتاب، یا مقاله بنویسد و به عربی روز خطابه ایراد کند… به هر اندازه که آموزش ادبیات عرب، در حوزه، ازاین هدفها به دور باشد، به همان اندازه کارایی خود را از دست داده و باید کمبودهای آن جبران گردد، تا این اهداف تأمین شود.

کارایی دانش تفسیر و علوم قرآنی، به آن است که فراگیرندگان دانش تفسیر، به شناختی مطلوب، از معارف قرآنی دست یابند. اگر چنین نبود، سیستم بیمار است، باید به علاج آن، همت گمارد.

کارایی دانش فقه در آن است که فارغ التحصیل این رشته بتواند پاسخ گوی نیازهای حقوقی جامعه باشد. در زمینه احکام الهی با توجه به واقعیّتهای موجود تئوریهای آن قابل عمل باشد.

کارایی دانش کلام و فلسفه در این است که آموزش دیدگان، عقائد دینی و فلسفی را بتوانند به طور صحیح ارائه کنند و از جهات گوناگون پاسخ گویند. و…

بنابراین، کارایی هر علمی، با توجه به موقعیت آن علم و نیاز جامعه، ارزیابی می شود. برای رسیدن به این مهم، باید وضعیت مطلوب هر یک از این علوم و مواد درسی مناسب حوزه مشخص گردد و مناسب با آن وضعیت مطلوب واهداف تعیین شده، کتابهای درسی در خور و ساختار آموزشی مناسب همراه با روش درست و مفید در دسترس طالب علمان قرار گیرد. علومی که در حوزه مطرح است، برخی جنبه مقدمی دارند و برخی جنبه اصلی. معمول، علومی که جنبه مقدمی دارند، خود نیز نوعی اصالت دارند. ادبیات عرب، برای فراگیری متون و منابع دینی جنبه مقدمی دارد، اما در عین حال، خود از نوعی استقلال برخوردار است که حوزه باید به این دید به آن توجه کند.

علم اصول، جنبه مقدمی صرف دارد، از این روی، باید فقط آن مسائلی که مقدمه اند برای فقه و دارای کاربرد، در این دانش، بررسی شود.

از این روی، علوم گوناگون، در عین اصالت، مقدمه استنباط و اجتهادند، منتهی هر یک، به تناسب نقشی که دارند.اگر پرورش فقیه را هدف عالی حوزه بدانیم، این سؤال مطرح است: آیا برای اجتهاد و کارایی فقه، همان علومی که در گذشته در حوزه مطرح بوده کفایت می کند. اگر اهداف کلی آموزشی حوزه را در نظر بگیریم باز همین سؤال مطرح می شود که آیا علوم متداول حوزه، برای رسیدن به این هدفها کافی است و این علوم ازکارایی لازم برخوردارند؟ در هر دو مورد پاسخ منفی است.

حوزویان، باید تمام علومی را که به گونه ای با معارف اسلامی ارتباط دارند فراگیرند، تا از جهت علمی، در سطح مقبولی قرار گیرند.

امروزه، علومی مطرح است که هم از نوعی اصالت برخوردارند و هم در ارتباط با علوم حوزوی جنبه مقدمه و تهیوئی دارند. یعنی فراگیری آنه، ما را در کارا ساختن علوم حوزوی و رسیدن به اهداف عالی آموزشی و انجام رسالتی که به عهده داریم، یاری می کند.

در این مقال، دو محور بررسی می شود:

۱ . علوم جدیدی که باید جزء مواد درسی قرار گیرد.

۲ . سطح مطلوب علوم حوزوی.

منظور از علوم جدید، علومی است که تا کنون در حوزه های علمیه مطرح نبوده، ولی اکنون، در فهم دین، نشر دین، کارا ساختن دانشهای دینی و… نقش دارند. از این روی ضرورت دارد، جزء، مواد درسی قرار گیرند.

به گفته مقام معظم رهبری:

(دیگر آن که مجموعه ای ازعلوم انسانی و غیره که دارای تأثیر در استنباط و تنقیح موضوعات فقهی اند باید مورد عنایت قرار گیرند…۵)

ما همین سخن رهبری را در این بخش محور بحث قرار می دهیم و علوم انسانی که باید مورد عنایت قرار بگیرند، و حوزه ها به آنها توجه داشته باشند، به بوته بررسی می نهیم:

علوم انسانی

رشته های علوم انسانی، معمولاً ، در مقابل علوم تجربی، شیمی، فیزیک، ریاضیات، پزشکی، کشاورزی، صنعت و… قرار دارد. به آن رشته از علوم ، علوم انسانی گفته می شود که به گذشته و آینده و محیط انسان نظر دارند. به مسائلی چون نوع نگرش نسبت به انسان، جامعه،تاریخ، رابطه فرد و جامعه و… در ارتباط است و شامل همه ابعاد فرهنگی و معنوی انسانها می شود. از این روی ازعلوم شریف و با اهمیّت و حساس شمرده می شوند.

علوم انسانی، به جز بخش کاربردی آنه، نظیر: حسابداری، کتابداری، آمار و … که ارتباط مستقیم با مسائل اعتقادی، اجتماعی و… ندارند، پیوند، بسیار نزدیک و انفکاک ناپذیری با مسائل اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی دارند.

این علوم، برخلاف علوم تجربی، که تقریب، در همه ج، یک جلوه دارند و یکسانند و با گذشتن از مرزهای جغرافیایی و عقیدتی عوض نمی شوند، جهت دارند و در محیط اجتماعی مؤثرند. از این روی، آشنایی حوزه با رشته های مختلف علوم انسانی، ضروری است. با آشنایی و آگاهی از علوم انسانی و اطلاعات اسلامی، می توان فرهنگ متناسب باجامعه را ایجاد کرد و به جای دریافت مواد درسی از بیگانگان، مطرح ساختن ارزشها و اصول آنان، که هیچ ارتباطی با مکتب و فرهنگ ما ندارند، بلکه در بسیاری موارد مضرند و مخرب، اساس علوم انسانی و اجتماعی را بر دیدگاههای برخاسته از اسلام و فرهنگ خودی و اسلامی پی ریزی کرد.

متأسفانه باید اذعان کرد که حوزه، از دیدگاههای جدید مطرح در علوم انسانی، آگاهی زیادی ندارد. و دانشگاهه، از دانش اسلامی و دیدگاههای دانشوران اسلامی بی اطلاعند و این، خسرانی است عظیم برای هر دو نهاد و در نهایت برای جامعه اسلامی. خود به خود، این جدایی، جامعه را به دو قطب تقسیم می کند. دو قطبی که حرف و سخن یکدیگر را درک نمی کنند. از این روی، اگر جامعه ای می خواهیم سالم و به دور از تشتتها و نارساییهای فکری، باید فکری شود که هم حوزه از دیدگاههای جدید، مطلع شود و هم دانشگاه از دیدگاههای مطرح در حوزه.

در طرح کلی نظام آموزشی کشور که توسط وزارت آموزش و پرورش تهیه و پیشنهاد شده گرایشهای رشته علوم انسانی، چنین آمده است:

۱ . الهیات و معارف اسلامی

شامل: فلسفه، قرآن، حدیث، فقه و اصول،عرفان، فلسفه اسلامی، کلام

۲ . علوم اجتماعی

شامل: رشته های باستان شناسی، تاریخ، جغرافیا (با گرایشهای مختلف: جغرافیای سیاسی، اقتصادی، سیاسی، انسانی و نظامی)، جامعه شناسی، روان شناسی، کتابداری، روزنامه نگاری، فن نویسندگی.

۳ . حقوق و علوم سیاسی

شامل: رشته های حقوق سیاسی، حقوق قضائی، روابط بین الملل.

۴ . اقتصاد و مدیریت۶

در طرح پیشنهای آموزش و پرورش، اقتصاد بخشی ازگرایش اداری بازرگانی۷، قرار گرفته که علاوه بر رشته های عالی اقتصاد، شامل حسابداری و مدیریت می گردد. ولی اقتصاد و مدیریت را می توان جزو علوم انسانی محسوب کرد و فراگیری آن را در حوزه لازم شمرد.

بخش الهیات و معارف اسلامی، برخاسته از حوزه است و ما در بخش علوم حوزوی در این باره سخن خواهیم گفت.

دیگر بخشهای علوم انسانی که در کارائی حوزه و سطح علمی آن نقش دارد، باید مورد توجه قرار گیرد. حتی آگاهیهای هنری و بهداشتی که به گونه ای مرتبط با معارف اسلامی است، باید مورد توجه قرار گیرند.

به طور کلّی، درباره بخشهایی که ذکر شد، می توان چنین اظهار نظر کرد:

۱ . بیشتر این رشته ه، تا مرحله آشنایی، نیاز حوزه هاست. منتهی با توجه به رشته هایی که در حوزه وجود دارد، یا به وجود می آید، دامنه مباحث آنها گسترش می یابند. همان گونه که در گذشته یادگیری، علم طب، نجوم و ریاضیات به خاطر کاربردآنها در فقه، تا مرحله ای خاص،یادگیری آنها برای محصل دینی لازم شمرده می شده است.

شهید مطهری، در رابطه با وظائف حوزه و علوم مورد نیاز آن، آشنایی با علوم انسانی جدید را لازم می داند و می نویسد:

(آشنایی با علوم انسانی جدید، از قبیل روان شناسی، جامعه شناسی،جغرافی جهانی، تاریخ جهانی در حدّ بیگانه نبودن.۸)

۲ . رشته هایی مانند: تاریخ و جغرافیای اسلامی را می توان در حوزه ها به عنوان یک رشته تخصصی مورد توجه قرار داد.

۳ . رشته هایی مانند: جامعه شناسی، روان شناسی،اقتصاد، حقوق و… باید دیدگاههای اسلامی تدوین و ارائه گردد و حوزه ها در این باره، به تحقیق بپردازند.

با علوم انسانی، با توجه به این که محصول غرب و تراوش اندیشه اندیشه وران آن دیارند، چگونه باید برخورد کرد؟

دو دیدگاه مطرح است:

۱ . برخی بر این باورند که رشته های علوم انسانی، از جمله جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد و… جنبه علمی صرف دارند، چون: فیزیک، شیمی و ریاضیات. همان گونه که این علوم، جنبه اسلامی ندارند، جامعه شناسی اسلامی، روان شناسی اسلامی وجود خارجی ندارند.

اینان، علوم انسانی غربی را متأثر از ارزشها و مکتبهای فلسفی غربی نمی دانند و به عنوان علم به این رشته ها می نگرند.

این گروه، در مقابل این سؤال که چگونه می شود دانشگاهها را اسلامی کرد، پاسخ می دهند:

(دانشگاهها وقتی اسلامی می شوند که دانشگاهیان، مسلمانان خوبی باشند. تنها کافی است روحیه ایمان و تقوا را در دانشگاهها گسترش بدهیم. اگر اشخاص مسلمان و متقی باشند، علوم انسانی نیز همچون ابزاری در دست آنان مفید خواهد بود.۹)

از آن جا که این گروه، علوم انسانی را متأثر از فلسفه آنان نمی دانند، آگاهان به علوم انسانی را خبرگانی می دانند که باید در رهبری جامعه، نقش اساسی را به عهده گیرند، گرچه از معلومات اسلامی تهی و یا آگاهی ناچیزی دانسته باشند.

از نتائج این طرز تفکّر، جدایی (هستها) از (بایدها) و (دانش) از (ارزش) است. و از آن جا که سیاست و حکومت، ازعلوم انسانی است، پس مدیریت و سیاست جامعه، باید به دست کارشناسان سپرده شود.

دین نیز، در این بینش یک امر قلبی و عرفانی است که قابل تجدید با روشهای علمی نیست.

بنابراین تفکر، خود به خود، جدایی دین از سیاست، پدید می آید و ضرورت حضور آگاهان به اسلام و قوانین الهی در مدیریت جامعه منتفی می گردد. زیرا کارهای: سیاسی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی به دست کارشناسان خبره است که دارای مدارج علمی در این زمینه هایند.

۲ . علوم انسانی موجود مبتنی بر فلسفه و عقائد غربی است و مانند علوم تجربی خالی از ارزشهای متغیر نیست، بلکه علومی سمت وسودار، و فرهنگ سازند. از این روی، نمی توان علوم انسانی را آن گونه که در سطح دانشگاههای جهان مطرح است، پذیرفت، بلکه باید فکری کرد و علوم انسانی را در چهار چوب خاصی قرارداد که همآهنگ و آمیخته با ارزشها و عقائد اسلامی و فرهنگی جامعه ما باشد۱۰.

دکارت، علوم را متأثر از فلسفه می داند و آنها را به منزله شاخه و ثمره فلسفه، که اصل آن ما بعدالطبیعه است، معرفی می کند:

(فلسفه درختی است که ریشه اش ما بعدالطبیعه و تنه اش طبیعی است و شاخه هایی که از این تنه بر می آید علوم دیگر می باشند که عمده آنها طب و اخلاق و علم الحیل است۱۱.)

بنابراین نظر، هر فلسفه ای دارای شاخه ها و میوه های مناسب با خود است و هر کسی مسائل علوم را مناسب با دیدگاه فلسفی خود ارائه می دهد.

شاید بتوان گفت: از ویژگیهای فلسفه غرب، تفوق طلبی است. دانشمند غربی، در همه ج، دیدگاه تفوق طلبی را ملحوظ می دارد و در علوم مختلف، به گونه ای زیرکانه، این مسأله را اعمال می کنند.

زمانی که دانشجویی از دوران دبیرستان، دیدگاههای دانشمندان غرب را می شناسد و در دانشگاه نیز، به نظرات آنان، در موارد مختلف، بر می خورد و می بیند که به هیچ وجه، از دیدگاههای دانشمندان مسلمان خبری نیست، خود به خود، شیفته غرب می شود و از خود بیگانه. فکر می کند این علوم، از غرب سرچشمه می گیرد و شرق و جهان اسلام از آنها بیگانه اند و به دور.

اگر دانشمندان اسلامی را بشناسد و بر اندیشه آنان آگاه باشد، به خود و به فرهنگ خود، ایمان خواهد آورد.

علوم انسانی، نه تنها جهت دهنده و تعیین کننده مسیر فعالیتهایند، بلکه علوم پایه و ابزاراند که در مجرای علوم انسانی مورد استفاده قرار می گیرند و هرگونه تحولی که در این علوم رخ نماید و تئوری جدیدی که ارائه گردد، در کاربرد علوم تجربی مؤثر خواهد بود۱۲.

بنابراین، ما ناگزیریم علوم را طبق دیدگاههای صحیح و متناسب با فرهنگ خود، تدوین کنیم، تا بتوانیم به مرحله مطلوب انقلاب فرهنگی برسیم.

اسلام، در مسائل اقتصادی، حقوقی، و… برنامه دارد. برای مسائل اقتصادی، سیاسی، حقوقی و… باید از منابع غنی، کمک جست و برنامه های کارگشا تدوین کرد. برنامه ای متناسب; جامعه و فرهنگ جامعه و روحیات و اخلاقیات و اعتقادات مردم و گرنه مشکل ایجاد خواهد کرد.

مثلاً در مسائل اقتصادی اگر از دیدگاهها و تئوریهای مختلف، بدون در نظر گرفتن اسلام، یا کم رنگ و ظاهری، بهره جوییم، با مبانی فکری و فلسفی ما در تضاد خواهد بود و دچار مشکل خواهیم شد۱۳.

حوزه، برای اجتناب از این پیامدهای نامطلوب و برای حلّ مشکلات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه، با توجه به رسالتی که دارد، در ارتباط با علوم انسانی باید دو کار اساسی انجام دهد:

۱ . آن رشته از علوم که در حوزه نیست و برای حوزویان لازم است، فراگیرد و در آن قسمت ازعلوم که در حوزه مطرح است به مرحله تخصص کامل برسد و با دیدگاههای جدید آشنا گردد.

۲ . با دانشگاهیان همکاری وسیع و گسترده ای را در تدوین دیدگاههای مختلف اسلامی در علوم سیاسی اقتصادی و حقوقی و… داشته باشد۱۴ و بدین وسیله، در تعمیق و کارایی علوم در حوزه بکوشد.

در گذشته علومی که از حوزه غیر اسلامی وارد جهان اسلام می گردید، با جرح و تعدیلهایی که انجام گرفت، با دیدگاههای اسلامی منطبق می شد.

فلسفه از علومی است که ریشه در غرب و یونان دارد، ولی دانشمندان اسلامی در آن به کاوش پرداختند، مسائلش را تنقیح کردند و مستدل و مسائل جدیدی به آن افزودند و کم کم در ردیف دانشهای اسلامی قرار گرفت.

درباره دیگر علوم نیز می توان به همین شیوه عمل کرد. علوم روز و چهارچوبهای آن را از دیگران گرفت و متناسب با فرهنگ اسلامی و ملی از آن بهره برد.

سید جمال الدین اسدآبادی، اظهار تعجب می کند از این که مسلمانان دانشهایی که به ارسطو مربوط می شود اخذ کرده اند وامّا از سخنی که به گالیله و نیوتن منسوب است، روی بر می گردانند:

(چه بسیار تعجب است که مسلمانان آن علومی که به ارسطو منسوب است آن را به غایت می خوانند که گویا ارسطو یکی از اراکین مسلمانان بوده است و اما اگر سخنی به گالیله و نیوتون و کپلر نسبت داده شود آن را کفر می انگارند. پدر و مادر علم برهان است و دلیل، نه ارسطو و گالیله. حق در آن جـاست که برهان بوده باشد۱۵.)

علوم حوزوی

علومی که در حوزه های علمیه فرا گرفته می شود، همه برای رسیدن به مرحله اجتهاد است و فقه، هدف نهایی. علوم دیگر، جنبه مقدمی دارند. از این جهت، بهای لازم به آنها داده نمی شود. فقط علم اصول، چون لاینفک از فقه است، مور توجه قرار می گیرد.

میرزای قمی، در جلد دوم قوانین، علوم مورد نیاز اجتهاد را به شرح زیر می شمارد:

(علم صرف، نحو، لغت، علم کلام، منطق، علم اصول، تفسیر، علم حدیث، علم رجال، علم معانی، علم بیان، علم بدیع، بخشی از مسائل علم هیئت و مقداری از مسائل طب و بخشی از مسائل هندسه و حساب۱۶.)

این علوم، تقریباً تمام علومی است که در حوزه تدریس می شده است. به اضافه اخلاق، عرفان و فلسفه که در جهت خودسازی و تهذیب نفس و تعمیق کلام مورد توجه قرار دارد.

برخی از این علوم، اکنون در حوزه ها به کناری نهاده شده اند و متروکند و برای موضوع شناسی نیز مورد توجه نیستند، مانند: هیئت، طب، هندسه و حساب. برخی، مانند: اصول نیاز به تنقیح دارد و بقیه علوم، جنبه مقدمی دارند.

امروز، اگر حوزه های علمیه بخواهند به گونه جدی و به دور از شعار وارد میدان شوند و در خدمت نظام در آیند، باید در متون درسی در شیوه فراگیری متون درسی دگرگونیهایی ایجاد شود.

از جمله تحولات ژرفی که باید پدید آید که هم شناخت ما را از دین کامل می کند و هم استعدادها را بارور می سازد و… تخصصی کردن دانشهای حوزوی، بویژه دانشهای محوری و اصلی است.

۱ . شناخت کامل:

اسلام، دینی است که به تمام جوانب زندگی انسان توجه دارد و در هر زمینه ای برنامه ای خاص و مناسب بیان کرده است. ما اگر بخواهیم تمام جوانب معارف اسلامی را بشناسیم و به حقیقت آن پی ببریم، باید در تمام زمینه هایی که معارف اسلامی از آن سخن گفته، تحقیق کنیم. این مهم، جز با تحقیق در زوایای گوناگون علوم اسلامی به روش تخصصی میسر نیست. باید در هر بخشی از معارف، عده ای به تحقیق بپردازند تا نکات مبهم، روشن و تصویر صحیحی از معارف ارائه گردد، جامعیّت دین نموده شود، به یک بعد نگری گرفتار نیایند.

حوزه ه، با تخصصی کردن علوم حوزوی و ایجاد رشته های مرتبط با معارف و منابع دینی، شناخت بهتری به قرآن و احادیث پیدا می کنند. این که می بینید برخی از علوم در گذشته، توسعه یافته به این خاطر بوده که با قرآن و سنّت مرتبط بوده اند و در مسائل اجتماعی و پاسخ گویی به نیازها حلّ مشکلات روزمرّه مردمان و… نقش داشته اند.

۲ . بارور ساختن استعدادها:

هدف تمام کسانی که با نیّت خالص وارد حوزه های علمیه می شوند، شناخت معارف دینی و خدمت به اسلام و جامعه است. منتهی باید براساس استعدادها از نیروهای جوان و آماده به کار، بهره برد. انسانها یکسان آفریده شده اند و هرکسی، استعداد و شایستگیهای ویژه ای دارد و استعداد و ذوق هر کس در علوم خاصی قابل شکوفایی است. اگر ما تخصص در علوم حوزه را به فراموشی بسپاریم، بسیاری از استعدادها خواهند پژمرد و یا در زمینه ای که توان دارند، سود نبرده ایم.

چه بسا افرادی باشند که توان دریافت صحیح درسهای فقه و اصول رانداشته باشند ولی در دیگر علوم، استعداد خوبی داشته باشند که با سرخوردگی از فقه و اصول، زمینه بروز استعداد در آن موارد نیز، ناشکفته باقی بماند. این وظیفه مسؤولین حوزه است که استعدادهای گوناگون را شناسایی، طبقه بندی و بارور سازند.

به گفته یکی از اساتید بزرگوار حوزه علمیه قم:

(هر کس ذوق و استعداد و سلیقه اش با یک نوعی از معارف می سازد. یک نفر ذوقش و استعدادش با فقه و اصول، هماهنگی دارد، یک نفر با فلسفه، یک نفر با تاریخ، یا تفسیر یا رجال و برخی برای وعظ و خطابه و تبلیغ و یا… این روش صحیحی نیست که بدون توجه به استعدادهای گوناگون، تمام افراد، یک نواخت مشغول تحصیل باشند. ما باید طلاب را به گونه ای دقیق طبقه بندی کنیم و برای هر طبقه ای آن اندازه که امکانات لازم دارد فراهم کنیم. مثلاً کسی که می خواهد فقیه باشد و در این زمینه استعداد کافی دارد و مشخص شده است که می تواند در این زمینه توفیق به دست آورد، برای وی یادگرفتن زبان انگلیسی خیلی ضرورت ندارد. اما اگر کسی بخواهد خطیب و مبلّغ باشد و در این زمینه استعداد کافی داشته باشد، برای وی ضرورت دارد که زبان عربی و انگلیسی را خوب بداند از این رو، هر رشته ای لوازمی دارد۱۷.)

باید نظام آموزشی حوزه، یک نواختی گذشته را از بین ببرد و از نیروهای انسانی و استعدادهای آماده، بیشترین استفاده را ببرد و عقب ماندگیها و کمبودهای علمی را به جبران برخیزد.

۳. تکامل علوم:

هر دانشی، زمانی تکامل می یابد که دارای نوآوری باشد و مسائل جدیدی را طرح و ارائه کند. در غیر این صورت، همیشه از مسائل مطرح شده گذشته بهره می برد و از تکامل و پیشرفت و همراهی با پدیده های جدید علمی باز می ماند.

متأسفانه، حوزه های علمیه، مدتهاست نوآوری نداشته اند و یا اندک بوده و به همّتِ همت مداران انگشت شمار . وقتی که نظام آموزشی به گونه ای باشد که علوم گوناگون، بدون غور و بررسی دقیق و همه جانبه (که امکان ندارد) به خاطر گستردگی این دانشها در دستور کار طلبه، محقق یا مدرس قرار گیرد، ناگزیر، اینان به نوعی سطحی نگری گرفتار می آیند و تعمیق و ابتکار در علوم حوزوی کم رنگ می شود.

حوزه، با تخصصی کردن علوم، می تواند به تعمیق و تکامل دانش اسلامی بپردازد. دانشجوی دینی، هر رشته ای که برمی گزیند به تحقیق و تأمل وادارد. ما اگر به موضوعات مختلف در علوم حوزه توجّه کنیم، چه در تفسیر و علوم قرآن، چه در کلام، فلسفه، اخلاق و فقه این نیاز رخ می نماید که مسائل گوناگونی وجود دارد که محتاج به تحقیق جدید و اشکالات فراوانی که پاسخ می طلبد و دیدگاههای نو و ابتکاری.

روشن است تمرکز در یک موضوع و رشته خاص، خود به خود، استعداد را در آن رشته شکوفا می کند و ابداعاتی را به دنبال دارد.

۴ . پاسخ به نیازهای علمی:

اگر در گذشته حوزه های م، بیشترین ارتباط را با توده مردم داشتند و آنان به خاطر عشق به خدا و رسول، خود را موظف می دانستند که مسائل شرعی خویش را از حوزه بپرسند، امروزه چنین نیست. حوزه ها با گروهی خاص در ارتباط نیستند. با تمام طبقات جامعه از جمله طبقه تحصیل کرده و دانشگاهی ارتباط دارند.

پای حوزه ه، به طور جدی به کنگره ه، کنفرانسه، گردهماییه، محافل و مجالس علمی، باز شده و باید سخنی جدی برای گفتن داشته باشند. موضوعات گوناگونی مطرح است در جهان امروز: مانند کنترل جمعیّت، سقط جنین، پیوند اعض، روابط با دول غیرمسلمان و… حوزه ها باید نظرگاههای خود را عالمانه، دقیق و با توجه به پیامده، ارائه دهند.

امروزه، یک موضوع، یک مسأله، جزئی می شود و از زوایای گوناگون، در بوته نقد و بررسی قرار می گیرد و سمیناری برای بررسی آن شکل می گیرد و متخصّصان آن موضوع، درباره آن بُعد مطرح شده در کنفرانس، مقاله ارائه می دهند. از این روی، نمی شود کلی گویی کرد و از هر دری سخن گفت و یا خدای ناخواسته خود را برتر دید و به موعظه پرداخت. بلکه باید، در همان موضوع، دقیق شد و مقاله ارائه داد و عالمانه سخن گفت و از پراکنده گویی اجتناب ورزید و بر منبر نرفت و عضوی بود از اعضای شرکت کننده و نقدپذیر.

در این محافل، دانشوران و متخصصان، موضوع خاصی را پی می گیرند و متخصصانه با مسائل برخورد می کنند. زمانی عالم حوزوی در این محافل می تواند جای داشته باشد که بتواند، به طور دقیق دقایق را بشکافد.

رمز موفقیت بسیاری از دانشوران حوزوی در همین نکته نهفته است. یعنی متخصصانه با مسائل روبه رو می شده اند. سید جمال الدین اسدآبادی که در سمینارها و گردهماییهای بزرگ شرکت می جست، از هر دری سخن نمی گفت، سخنی عالمانه ارائه می کرد و دقائق را می شکافت. اکنون، تنها با کار و تحقیق مداوم و تخصص در علوم اسلامی و دانشهای مربوط، می توان به این درخواسته، پاسخ قانع کننده داد.

این درست نیست که قافله علم، باتخصص و تمرکز در رشته های خاص، به تشریح و موشکافی مسائل بپردازد و حوزه در این زمینه، مسائل و نیازها و اشکالات جدید را نادیده بگیرد و همه مسائل را حل شده بپندارد و عوامانه در مهم ترین مرکز علمی اسلام، به خیل شاگردان بگوید:

(الحمد للّه، چیزی کم نداریم، تمام این مسائل را بزرگان ما گفته اند!) این خود، فریبی است و اصرار بر جهل.

یادآوری چند نکته:

۱ . برای تخصصی کردن علوم حوزه و فقه، دچار مشکل فرهنگی و روانی هستیم.

حوزه واقعاً باید با برنامه ریزی صحیح و حساب شده، سیاست خود را اعلام کند که چقدر می خواهد به غیر از فقه و اصول، بها بدهد.

امروز، کسانی که در درسهای خارج فقه و اصول شرکت می جویند، کم نیستند، امّا آیا تمام آنان، اصولی و یا فقیه خواهند شد؟ روشن است که تعدادی از آنان، چنین هدفی ندارند، بلکه می خواهند در درسی شرکت کرده باشند.

حوزه باید، این نیروها را در جهت استعدادی که دارند، هدایت کند و در کارهای تحقیقاتی، موضوع شناسی، طرح مشکل، تبلیغ، تفسیر، مناظره و… از آنان بهره برد.

در ملاکهای علمی و برنامه ریزی و ارزیابی تحصیلی، لازم است این مسائل مدّ نظر قرار گیرند.

این، بدان معنی نیست که افراد، در دروس حوزه شرکت بجویند، بلکه بدین معناست که با برنامه باشد و در راستای کاری که از هر کس بر می آید.

همه کس، نباید به یک اندازه فقه بخوانند، یا اصول، یا تفسیرو… باید ببینیم چقدر به کارشان می آید. آنانی که رشته فقه و اصول را برگزیده اند، بیشتر و آنان که رشته دیگری را برگزیده اند، کمتر.

۲ . نظام و حکومت اسلامی برخاسته از حوزه علمیه است. حوزه در تشکیل نظام مقدس اسلامی، سهم عمده و اساسی داشته است و اکنون در تداوم آن، نمی تواند بی تفاوت باشد. لذا نیروهایی که در حوزه آموزش می بینند، برخی برای آموزش و تدریس در حوزه کافی است و عده زیادی از آنان باید در مراکز علمی، اداری، نظامی، فرهنگی و قضائی این نظام مقدس به خدمت مشغول گردند و دستآوردهای انقلاب اسلامی را پاس دارند. از این روی، حوزه در برنامه ریزی آموزشی خویش، باید مقاطع تحصیلی خود را با آموزشهای لازم که در ارتباط با هر یک از این مراکز، نیاز است طرح کند و با یک برنامه صحیح آموزشی از نیروی طلاب بهره برد و آنان را به آینده ای روشن مطمئن سازد.

۳ . آنچه ذکر شد، بدین معنی نیست که حوزه ها از تخصص بیگانه اند، زیرا در گذشته و حال، افراد متخصص در زمینه های ادبیات عرب، عقائد، اخلاق سیر و سلوک، فلسفه، هیئت، ریاضیات، فقه، اصول و… بوده و اکنون نیز رشته های تخصصی کلام، تفسیر، تبلیغ در حوزه وجود دارد.

حضرت امام، در دیداری با دانشجویان می گوید:

(اسلام، عمیق تر از همه جا و از همه مکتبها راجع به امور انسانی و امور تربیتی مطلب دارد که در رأس مسائل اسلام است. متخصص لازم است. و در این امر، باید از حوزه های علمیه متخصص بیاورند. دستشان را دراز کنند پیش حوزه های علمیه که آن ج، این نحوه تخصص هست و دانشگاه را باز کنند، ولی علوم انسانیش را به تدریج از دانشمندانی که در حوزه های ایرانی هست و مخصوصاً حوزه علمیه قم، استمداد کنند۱۸.)

امام خمینی، در این سخن، توصیه به استفاده دانشگاه از متخصصان حوزه می کند و این، با آنچه قبلاً ذکر کردیم که حوزه باید علوم انسانی را فرا بگیرد، منافات ندارد; زیرا سخن م، درباره آن بخشی از علوم انسانی بود که در حوزه مطرح نیست و آن بخشی که مطرح است، باید با دیدگاههای جدید آمیخته گردد.

بنابراین، هدف از تخصصی کردن علوم حوزه، این است که به صورت یک قانون عام و شامل درآید و ملاک علمی در هر رشته ای از علوم حوزه مطرح باشد و مسؤولان حوزه بر آن صحه بگذارند تا کسی که در کلام تحقیق می کند و یا در تفسیر، یا در رجال، تاریخ و… به بی سوادی متّهم نگردد این فرهنگ فرهنگ غلطی است که باید از بین برود.

بدیهی است شیوه آموزشی حوزه در عین این که کاستیهایی دارد از نقاط مثبت و برجسته ای نیز برخوردار است۱۹ که همه با هم باید مورد ارزیابی قرار گیرند.

۴ . تخصصی کردن علوم حوزوی، به این معنی نیست که یک فرد فقط در یک رشته متخصص بشود، بلکه بدین معناست که با تخصص در یک رشته، دانشجوی علوم دین فارغ التحصیل و صاحب نظر گردد و بعد از آن، صلاحیت خدمت در مراکز مختلف فرهنگی و اجتماعی را بیابد و لازم نباشد که وقت خود را با حضور در درسهایی که به آنها علاقه ندارد، یا مربوط به کارش نمی شود هدر دهد.

روشن است که ضرورت دارد از رشته های دیگر قبل از انتخاب رشته تحصیلی اطلاع درخور داشته باشد. اگر فردی دارای نبوغ و استعداد برجسته باشد، شاید بتواند در زمینه های مختلف متخصص و صاحب نظر و به تعبیر دیگر مجتهد گردد. این مهم برای عده ای خاص و با استعداد ممکن است. در عین حال، همه اذعان دارند که ممحض شدن در یک رشته، همیشه همراه با موفقیّت است.

ابوعبیده، قاسم بن سلام، درباره خود می گوید:

(هرگز، با من مناظره نکرد فردی که در همه دانشها دست داشت، مگر آن که بروی غالب شدم و نیز نشد که با دانشمندی متخصص در یک فن مناظره کنم و او در دانش خود، بر من چیره نگردد۲۰).

این سخن را برخی از قول شیخ بهایی، نقل کرده اند۲۱.

بنابراین، متخصص در یک فن، اعلم و تواناتر از دیگران خواهد بود و نظری که ارائه می دهد، صائب و قابل تقدیر است.

آشنایی با زبان

زبان، وسیله ارتباط بین انسانه، آگاهی از نظرات دیگران و راه آشنایی با فرهنگها ودانشهاست. زبان، ملتها را به هم پیوند می دهد، راه را برای نشر اندیشه و آیین فراهم می آورد.

از این روی، روحانیان که در کار تبلیغ و ترویج اند، باید به زبانهای گوناگون آشنا باشند، تا با شناختی که از ملتها می یابند بتوانند اندیشه دینی خود را به آنان عرضه بدارند.

زبان و ادبیات عرب

ادبیات عرب جزو علومی است که از دیرباز برای شناخت معارف اسلامی و استفاده از کتاب و سنّت از دروس اولیه حوزه های علمیه بوده است. هر دانشجوی دینی، مدتی ازعمر خود را صرف فراگیری قواعد ادبی و بلاغی عربی می کند تا بهتر با قرآن و حدیث آشنا شود و فهم نیکی از آنها داشته باشد و بر اقوال فقهاء آگاهی بیابد. آنچه امروز به عنوان ادبیات عرب، در حوزه تدریس می شود، که متجاوز ازچهار سال وقت طلاب را می گیرد، صرفاً جنبه یادگیری قواعد دارد. زبان عربی، زبان بین الملل اسلامی است و فراگیری آن برای تمام نیروهای مذهبی، از فرق و مذاهب مختلف، ضرورت دارد که متأسفانه به آن، در حوزه های علمیه اهمیت داده نمی شود، یا اگر هم، کم و بیش توجهی می شود، در آن حدّ نیست که مشکلی را بر طرف کند و راهی را بگشاید.

شورای مدیریت، جمع ساعاتی را که برای فراگیری ادبیات عرب، تعیین کرده، ۱۲۵۰ ساعت است که چهار سال وقت طلاب را می گیرد.

متون درسی آن، شامل: امثله، صرف ساده، صرف میر، تصریف، عوامل، هدایه، صمدیه، سیوطی مغنی الادیب و مختصر المعانی است که بیانگر قواعدند، نه بیشتر.

در این برنامه، هشتاد ساعت برای تجزیه و ترکیب آیات قرآن در نظر گرفته شده و حدود ۱۵۷ ساعت برای مکالمه عربی، منتهی بعد از پایه چهارم۲۲ که تقریباً طلبه از کتابهای ادبی فارغ شده که این شیوه برخلاف شیوه معمول در فراگیری زبان است. متون درسی که ذکر شد، به جز مغنی الادیب و صرف ساده، بقیه بیش از یک قرن، با ما فاصله دارند۲۳.

شهید باهنر، که برخاسته از حوزه و آشنا با دانشگاه بود، از شیوه آموزش عربی در حوزه چنین انتقاد می کند:

(امروزه محصلین علوم دینی، پس از چند سال مطالعه مداوم ادبیات عربی، باز هم از ترجمه کتابهای عربی روز و القاء خطابه و نوشتن مقالات عربی عاجزند و فقط به یک نوع متن خوانی و ترجمه کتب فقه و اصول قدرت پیدا می کنند. .. چه می شود اگر این فکر تعقیب شود که باید از آخرین متدهای تعلیم زبان استفاده کرد و ضمن آن که به عنوان مقدمه اصول و فقه با ادبیات عربی آشنا می شویم، دست کم این زبان بین المللی اسلامی را به طور کامل فرا گیریم. در حالی که امروزه تعلیم مشکل ترین زبانهای دنیا با روشهای جدید، در یکی دو سال به طور کامل انجام می شود. متأسفانه، ما پس از چندین سال سرو کار داشتن با تعلیم و تعلّم زبان عربی، باز هم کمیتمان لنگ است…۲۴)

با آشنا شدن طلاب به زبان عربی روز، وسیله ارتباط حوزه، با جهان اسلام فراهم می شود و از این طریق، عقاید و دیدگاههای حوزه علمیه، در سطح دانشگاههای جهان اسلام، طرح می گردد.

در ارتباط با آموزش زبان عربی مناسب است در این جا اشاره ای شود به برخورد سیدجمال الدین اسدآبادی بافرزندحاج امین الضرب.

سید در سال ۱۳۰۴ هـ . ق به ایران می آید. در این سفر، در منزل حاج امین الضرب، سکنی می گزیند. متوجه می شود فرزند وی، محمد حسین، مطول و مغنی می خواند. از او سؤال می کند: (عربی هم حرف می زنی، عربی می نویسید؟)

وی پاسخ می دهد:خیر!

سیّد، چنان از این پاسخ ناراحت می شود که رنگ صورتش تغییر کرده و با نهایت تغیّر می گوید:

(شیء عجیب، شیء عجیب. مطول و مغنی می خوانی و عربی حرف نمی زنی؟ از فردا باید شروع به مکالمه عربی نمایی).

با کمک سید جمال الدین و تلاش خود، در عرض ده روز، توان نگارش یک صفحه، بدون غلط را پیدا می کند. سید جمال، نامه هایی که به او می نویسد، به عربی است و سخنانی که در منزل امین الضرب ایراد می کند، حاج محمد حسین به عربی می نگارد۲۵.

م، باید برای آموزش از بهترین شیوه و متن بهره بریم و نقاط ضعف آموزشی را جبران کنیم البته، این بدان معنی نیست که ما به هیچ وجه، از متون کهن بهره نبریم، بلکه آنها اصل نباشند. می توان گفت آشنائی طلاب با متون کهن، تاحدودی ضروری است; زیرا اینان باید از آنچه گذشتگان نوشته اند، بهره برند.

ادبیات فارسی

آشنایی دقیق، عالمانه و فنی با زبان فارسی و شیوه نگارش مقاله و کتاب، برای حوزویان، بسیار ضرورت دارد. اینان، وظیفه دارند جامعه خویش را با اسلام و معارف دینی آشنا سازند. در نگارش و خطابه، از بهترین و شیواترین روش بلاغی بهره برند و کتابهای مذهبی را همراه با صناعت ادبی تألیف کنند: (وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه۲۶) کتاب مذهبی اگر با نثر پخته و زیبا و بی پیرایه ارائه گردد، پایدار و استوار می ماند و نسل بعد از نسل از آن بهره می برند و راه می جویند. در کشوری مانند ایران نگارش کتاب به فارسی تأثیر بیشتر دارد، تا به زبان عربی و…

سخنی از علامه بحرالعلوم نقل شده که نشانگر توجه این مرد بزرگ، به تأثیر یک نوشته در جامعه است.

علامه نوری در کتاب (فیض القدس) می نویسد:

(برخی از اساتید بزرگوار، برایم نقل کردند که علامه طباطبائی بحر العلوم، آرزو می کرده است که تمام کتابها و مصنفات وی، در دیوان عمل علامه مجلسی(ره) نوشته شود و تنها یکی از کتب فارسی مجلسی، که ترجمه متن اخبار است و همانند قرآن در تمام اقطار مشهور و شایع است، در دیوان عمل وی نوشته شود و علت آن، استفاده و بهره ای است که از این کتب در اطراف و اکناف می شود و گروه زیادی از آن سود می برند.۲۷)

گفتار بحرالعلوم مهم و در خور تأمل است. او، به حجم کتاب و علمی بودن آن نمی اندیشد، بلکه بر تأثیر کتاب و نقشی که پیدا می کند، اهمیت می دهد.

درباره کتابهای علامه مجلسی که به فارسی نوشته شده، گفته اند:

(انتشار کتاب حق الیقین او، باعث شد که هفتاد هزار نفر از سنیان شیعه شوند و عقاید شیعه در جامعه محکم گردد و صوفیه که دارای پیروان زیاد و معتقد به غلو بودند، دفع و از شمارشان کاسته شود.۲۸)

امروز، نوشته های متقن، متین و روان، تأثیر زیادی در هدایت نسل نو دارد. حوزه اگر در این جهت گام ننهد، از مردم، بویژه نسل جوان و تحصیل کردگان جدامی افتد. حوزه لازم است معارف اسلامی را با نثری روان، مطابق با قواعد، در سطحهای مختلف، برای کودکان، نوجوانان، دانش آموزان و دانشجویان و مردم عادی بنگارد و آنان را با دین و مسائل دینی آشنا کند۲۹.

آشنایی با دیگر زبانها

رسالت حوزه، رسالتی است جهانی و در محدوده ای خاص، نمی گنجد، از این روی، برای ابلاغ رسالت و پیامی که بر دوش دارد، باید به زبانهای زنده دنی، حتی زبانهای غیر مشهور آشنا گردد.

آشنایی با دیگر زبانه، افزون بر ابلاغ پیام الهی، باعث اطلاع از شبهات دشمنان اسلام می شود و امکان پاسخ گویی سریع به آن شبهات را فراهم می سازد. بزرگان دین، به این مسأله توجه داشته اند. از جمله نقل شده است: در دوران زعامت آیه اللّه بروجردی، پس از پایان یافتن بنای مدرسه خان، برنامه درسی منظمی برای آن تنظیم می شود که در آن فراگیری زبان انگلیسی نیز ، گنجانده شده بود. برنامه خدمت آیه اللّه بروجردی، برای اظهار نظر نهایی و تأیید تقدیم می گردد. وقتی از زبان انگلیسی صحبت به میان می آید، ایشان در پاسخ می گوید:

(اگر کسی یک زبان بداند، یک آدم، اگر دو زبان بداند، دو آدم و اگر سه زبان بداند، سه آدم است.۳۰)

درباره ابوبکر ضریر، استاد نحو مدرسه نظامیه بغداد (م: ۶۱۲ هـ . ق.) یاقوت حموی می نویسد:

(زبانهای فارسی و ترکی و حبشی و رومی و ارمنی و زنگی را به خوبی می دانست و هرگاه دانشجویی غیر عرب، نزد او چیزی می خواند و درک معنی به زبان عربی برایش مشکل بود، ضریر، عبارت را با زبان همان دانشجو برایش توضیح می داد.۳۱)

یا اثیرالدین ابوحیّان غرناطی، نحوی، استاد حدیث و تفسیر در مدرسه منصوریه قاهره (م: ۷۴۵ هـ ق.) علاوه بر زبان عربی، با زبانهای ترکی و فارسی آشنا بود و در هر دو زبان تألیفاتی داشت۳۲.

درباره سید جمال الدین اسدآبادی، نوشته اند که زبان افغان، فارسی، عربی، ترکی و فرانسه را می دانسته و با انگلیسی و روسی و سنسکریت آشنا بوده است۳۳.

مرحوم شعرانی، که در علوم حوزوی از تخصص بالایی برخوردار بود، علاوه بر زبان عربی و فارسی، با چند زبان دیگر آشنایی داشت:

(مرحوم ابوالحسن شعرانی، آن عالم وارسته، به زبانهای مختلف آشنایی داشت. فرانسه را به اندازه عربی می دانست و مسلط به… انگلیسی اش خوب بود.. عبری را می دانست. کتابهای عبری هم داشت. خودش به من گفت که: من عبری را پیش یک ملای یهودی خوانده ام.۳۴)

تبادل افکار و انظار، پاسخ گویی به شبهات و… ابزاری دارد که در رأس آنها زبان است. البته فهم و درک افکار و آگاهی از شبهات و پاسخ گویی به آنه، افق جدیدی به روی جامعه اسلامی خواهد گشود.

پاسخ گویی به شبهات، سابقه دیرینه ای در حوزه ها دارد. به گونه ای که برخی اشکالات به نام شبهه کننده، شهرت یافته است: شبهه ابن قبه، شبهه ابن کمّونه و…

بسیاری از این شبهه ها و پاسخه، جامعـه اسلامی و حوزه ها را وا خواهد داشت که دقیق تر و منسجم تر بگویند و بنویسند و زمینه را برای تحول فکری مهیا می سازند. وقتی کاشف الغط، شیخ آقا بزرگ تهرانی و سید حسن صدر، اطلاع پیدا می کنند که جرجی زیدان در: (آداب اللغه العربیه) شیعه را کوچک و بی اصل پنداشته، پیمان می بندند، به معرفی شیعه بپردازند. سید حسن صدر (تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام) و آقا بزرگ تهرانی (الذریعه) را تألیف می کنند و شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، کتاب جرجی زیدان را به بوته نقد می گذارد۳۵.

امروز، در سطح جهان تبلیغات زیادی علیه اسلام و شیعه می شود، چرا نباید حوزویان برخیزند و غیرتمندانه از مرزهای عقیدتی و فکری دفاع کنند.

شیخ بهایی، رساله ای دارد به نام: (ذبائح اهل کتاب). وی، این رساله را در پاسخ به شبهه ای می نگارد که در روم [عثمانی] مطرح بود که چرا شیعیان، ذبایح اهل کتاب را حرام می دانند.

در مقدمه این رساله می نویسد:

(ان الباعث علی تألیف هذه المقاله وتحریر هذه الرساله ان رسول ملک الروم لماورد بالرساله من تلک المملکه الی هذه البلاد، ذکر فی بعض الأیام ان من أعظم ما یشنع به علماء الروم علی علمائکم بعد مسأله الامامه حکمهم بتحریم ذبائح اهل الکتاب مع أن القرآن المجید نطق بتحلیلها فی آیه لامجال لتأویلها وهی قوله تعالی (وطعام الذین أوتوالکتاب حلّ لکم۳۶) فامرنی السلطان الأعظم… الشاه عباس الحسینی الموسوی الصفوی. ان اکتب رساله قاطعه لاحتجاجهم بحیث یرتفع تشنیعهم علینا…۳۷)

انگیزه تألیف این مقاله و نگارش این رساله این بود که فرستاده پادشاه روم، چون با نامه ای از آن مملکت به این کشور [ایران] آمد، در یکی از روزها بیان کرد که بزرگترین ایرادی که علمای روم [عثمانی] بر علماء شما می گیرند، بعد از مسأله امامت، حکم آنان به حرمت ذبایح اهل کتاب است. با این که قرآن، در آیه ای که مجال توجیهی برای آن نیست، حکم به حلیت آن کرده است و آن سخن خداست که می فرماید: (وغذای آنان که کتاب داده شدند برای شما حلال است).

سلطان اعظم شاه عباس، به من فرمان داد که رساله ای بنگارم که برهان آنان را از بین ببرد به گونه ای که ایرادشان بر ما مرتفع گردد.)

امروز، نیاز به زبان، بیشتر ملموس است. تفسیر و تحلیل اهداف و برنامه های انقلاب اسلامی، خنثی کردن تبلیغات مسموم، پاسخ به شبهات و تشریح مسائل دینی و… ایجاب می کند که حوزویان، به دیگر زبانها آشنا باشند.

به گفته امام خمینی:

(پیشتر، احتیاج به زبان، زبانهای خارجی نبود. امروز احتیاج است به این. یعنی جزو برنامه تبلیغات مدارس باید زبان باشد. زبانهای زنده دنیا. آنهایی که در همه دنیا شایع تر است. این باید یکی از چیزهایی باشد که در مدارس دینی ما که می خواهند تبلیغ بکنند. این امروز محل احتیاج است. مثل دیروز نیست که ما صدامان از ایران بیرون نمی رفت. امروز، ما می توانیم در ایران باشیم و به زبان دیگری در همه جای دنیا تبلیغ کنیم در همه جا مبلغ باشیم۳۸).

تفسیر و علوم قرآنی

قرآن، معجز جاوید پیامبر گرامی اسلام، اساس شرع، رکن مهم وحدت جامعه اسلامی و دستور العمل و قانون مسلمانان است. از این روی، از آغاز، این کتاب آسمانی را عزیز می داشتند و در حفظ آن تلاش عظیم می کردند.

تا وقتی که قرآن، چراغ راه بود از همه جهت، وعملاً مسلمانان بدان پایبند بودند، جامعه اسلامی، برفراز بود و عزیز. امّا از وقتی که هر کسی، به هوسی، به تفسیر نشست، فرقه ها شکل گرفتند و اختلافها دامن گستردند. این بود که مسلمانان، روز خوش ندیدند و برج و باروی عزت آنان، هر چند گاه، آماج حملات فرومایگان می شد.

علامه طباطبایی در (المیزان)، بحثی دارد درباره اهتمام به قرآن. وی، با اشاره به حدیث ثقلین، که رسول خدا(ص)، اهل بیت را عدل قرآن قرار داده، به این نکته می پردازد که: آیا مسلمانان به اسلام عمل کردند؟

وی بر این باور است که شیعه و سنی، هر یک، به گونه ای طبق دستور اسلام، عمل نکرده اند:

(شیعیان، عترت را گرفتند و قرآن رارها کردند و سنیان، قرآن را گرفتند و عترت را رها کردند.)

از قول برخی از محققان اهل سنت نقل می کند:

(اهل سنت، کتاب را گرفتند وعترت را ترک گفتند و این منجر به ترک کتاب شد.زیرا پیامبر(ص) فرمود: (آن دو از هم جدا نمی شوند) و شیعیان، عترت را گرفته و کتاب را رها کردند. این کار، باعث ترک عترت گردید. به خاطر سخن پیامبر(ص): (انهما لن یفترقا) پس امت اسلامی، قرآن و عترت را با هم ترک کردند۳۹).

و این افراط و تفریط، نتایج ناگواری به همراه داشت، از جمله: قطع رابطه علوم دینی و ادبی با قرآن است. و این مطلب، به حدی رسیده که طالب علمان، در هیچ یک از مراحل تحصیل، نیازی به قرآن پیدا نمی کنند، بلکه به خاطر کسب ثواب و یا تیمم و تبرک، به قراءت آن می پردازند:

(وهذه الطریقه المسلوکه فی الحدیث احدالعوامل التی عملت فی انقطاع رابطه العلوم الاسلامیه وهی العلوم الدینیه والادبیه عن القرآن مع ان الجمیع کالفروع والثمرات من هذه الشجره الطیبه التی اصلها ثابت وفرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربه، وذلک أنک ان تبصرت فی امر هذه العلوم وجدت أنها نظمت تنظیماً لاحاجه لها الی القرآن اصلاً حتی اٌنه یمکن لمتعلم ان یتعلمها جمیعاً: الصرف والنحو والبیان واللغه والحدیث والرجال والدرایه والفقه والاصول فیأتی آخره، ثم یتضلع بها ثم یجتهد ویتمهر فیها وهو لم یقرء القرآن، ولم یمس مصحفاً قط فلم یبق للقرآن بحسب الحقیقه الاّ التلاوه لکسب الثواب او اتخاذه تمیحه للاولاد تحفظهم عن طوارق الحدثان! فاعتبران کنت من اهله.۴۰)

این روش حدیثی، از عواملی است که باعث انقطاع علوم اسلامی، که همان علوم دینی و ادبی باشد، از قرآن شد. با این که همه چون فروع و میوه های این درخت پاکند که اصل آن ثابت و شاخه آن در آسمان است. در هر آن، می توان از آن بر چید و تناول کرد.

اگر درباره علوم مطالعه کنید، می بینید این علوم دینی، طوری تنظیم شده اند که به هیچ وجه، احتیاجی به قرآن نیست. به طوری که حتی امکان دارد، متعلم این علوم: صرف، نحو، بیان، لغت، حدیث، رجال، درایه، فقه و اصول را فرا بگیرد، به آخر برسد و متخصص در آنها گردد، ولی قرآن نخواند وجلدش را دست نزند!

در حقیقت، برای قرآن، چیزی جز تلاوت آن، برای کسب ثواب و یا بازوبندی برای فرزندان که از حوادث روزگار در امان بمانند، چیزی نمانده است. اگر اهل عبرتی، عبرت بگیر.

متأسفانه، حوزه های م، این گونه اند که علامه می گوید. آنچه را علامه گفته، واقعیت دارد. باید گفت: حوزه، به گونه بایسته به قرآن وعلوم قرآنی اهمیت نداده و همین بی توجهی و گرایش به حدیث، آن هم غیر فنی و غیر اصولی، بدون توجه به سند و دلالت، باعث شده که احادیث ضعیف و نامعقول، صحیح جلوه کند و عده ای آن را برقرآن مقدم بدارند و در نتیجه، سبب گردید شیعه، به عقائد خاص درباره قرآن، متهم شود. در حالی که روایات زیادی داریم که می گویند: احادیث را بر قرآن عرضه کنید و اگر حدیثی، مخالف قرآن بود (زخرف) و بی ارزش است و آن را رها کنید و بدانید که از معصوم نیست و ناقل آن، سزاورتر به آن است۴۱. م، در تمام زمینه های علمی، عقیدتی، اخلاقی و فقهی، نیاز به قرآن داریم.زیربنای نظرات م، باید قرآن باشد. حتی آیات فقهی، منحصر در پانصد آیه، که عنوان آیات الاحکام را پیدا کرده اند، نیست. به آیات دیگر هم می توان برای دستیابی به احکام، استشهاد جست، یا اصول و قواعدی را استخراج کرد.

امام خمینی، با این که همه حرکات و حرکاتش، براساس قرآن بود و قرآن را حاوی همه نیازهای بشر می دانست۴۲ و بر همین اساس، حکومت جامع خویش را پی ریخت، در عین حال، از این که در ایّام جوانی، بهای لازم را به تدریس قرآن نداده، تأسف می خورد۴۳.

حال، تکلیف حوزه های علمیه، روشن می شود که با قرآن، چه رفتاری داشته اند.

اهتمام به قرآن، باید به صورت یک گرایش عمومی و با ارزش حوزوی، مطرح شود. قرآن شناسی علمی،در صدر قرار بگیرد، نه در عرض اصول و فقه، یا مقدمه ای برای آنها! این جهت ارزشی علم تفسیر است که می تواند باعث گرایش طلاب و حوزه به قرآن گردد. وقتی در حوزه نجف، عالمی به نگارش تفسیر قرآن می پردازد، عده ای او را از این کار باز می دارند که نگارش تفسیر و تدریس آن، به حیثیت علمی شما لطمه می زند، از این روی، فقط یک جلد از آن تفسیر منتشر می شود.فاجعه، چنان عمیق است و ویرانگر که وقتی ازآیه اللّه خویی سؤال می شود که چرا درس تفسیر را ترک کرده اید؟

پاسخ می دهد: مشکلات و موانعی دردرس تفسیر وجود دارد.

می گویند: علامه طباطبایی که در قم به این کار ادامه داده اند و بیشتر وقت خودشان را صرف تفسیر کردند، چه شد؟

می گوید: آقای طباطبایی، تضحیه کرده اند۴۴.

یعنی آقای طباطبایی، خودشان را قربانی کردند، از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدند. در چنین جوّی، چگونه ما از طلاب و حوزه انتظار داشته باشیم که به سوی قرآن و علوم قرآنی گام نهند. آنچه مهم می نماید این است که: بهای لازم به این رشته علمی و لازم داده شود.

سیوطی، در (الاتقان فی علوم القرآن) بیش از هشتاد نوع بحث، راجع به علوم قرآنی آورده که امروزه، مباحث دیگر نیز، به آن اضافه شده است که تحقیق در این زمینه های علمی، تنها با ایجاد رشته تخصصی، میسر است واین امکان را فراهم می سازد که م، توان درک حقایق قرآن را بیابیم.

حدیث شناسی

از منابع مهم احکام و معارف اسلامی حدیث است. متکلمان، عرف، معلمان اخلاق، مفسران و فقیهان به آن استناد می کنند. فقیه، در هنگام استنباط، بیشترین مراجعه را به حدیث دارد. در گذشته، فقیهان و محدثان بوده اند که به بررسی احادیث می پرداختند، ولی باید اذعان کرد که اکنون، حدیث، به طور مستقل، کمتر مورد بررسی قرار می گیرد. حدیث شناسی، به معنای خاص آن در حوزه ها رائج نیست.

علم الحدیث را به دو بخش تقسیم می کنند: روایت الحدیث و درایت الحدیث، یا فقه الحدیث. روایه الحدیث، در بر دارد علم رجال و علم درایه را. بنابر این، علم حدیث را می توان به سه بخش تقسیم کرد:

۱ . فقه الحدیث. دانش درک معانی و واژه های احادیث.

۲ . علم رجال. دانش بررسی راویان و جرح وتعدیل آنان.

۳ . علی درایه یا مصطلح الحدیث، دانش کیفیت نقل حدیث و چگونگی دریافت آن و سند و متن احادیث۴۵.

در تحقیقات رجالی، معمول، به کتابهای رجالی و برخی کتابهای روایی مراجعه می شود و طبق جرح و تعدیلی که بزرگان انجام داده اند، درباره راویان قضاوت می گردد.

رجال شناسان ما در گذشته، با دید نقادانه به جرح و تعدیل افراد می پرداختند. اما امروز سعی برخی از علمای رجال برآن است که به گونه ای، تمام راویان را توثیق کنند که این کار، به ضرر فرهنگ و معارف دینی ماست و از آن، بی شک ضرر خواهیم دید.

با یک نگاه، به مرآت العقول علامه مجلسی که شرح کافی است، در می یابیم دقت علاّمه را در بررسی روایات و نمایاندن صحت و سقم آنها. به عنوان نمونه از سی و چهار روایتی که ثقه الاسلام کلینی، در کتاب (العقل والجهل) کافی آورده، تنها سه روایت آن صحیح و سه روایت آن موثق است. بیست و هشت روایت باقی مانده، یا ضعیف است، یا مرسل و یا مجهول۴۶.

از ۱۷۴ حدیثی که در کتاب فضل العلم کافی آمده، حدود ۵۰ حدیث آن، صحیح یا موثق است و بقیه، مجهول، مرسل، ضعیف و مرفوع اند، با این که کافی، یکی از منابع معتبر روایی ماست۴۷.

درباره احادیث این کتاب نوشته اند: از مجموع ۱۶۰۹۰ حدیث کافی، ۵۰۷۲ حدیث آن صحیح، ۱۴۴ حدیث حَسَن، ۱۱۱۶ حدیث موثق، ۳۰۲ حدیث قوی و ۹۴۵۶ حدیث، ضعیف شناخته شده است۴۸.

در لؤلؤه البحرین، مجموعه احادیث آن را ۱۶۱۹۹ حدیث دانسته که ۹۴۸۵ حدیث آن ضعیف است۴۹.

گرچه برخی روایات ضعیف السند را روایات صحیح تأیید می کنند و با تواتر اجمالی قابل اعتمادند و یا مضامین عالی دارند که جبران ضعف آنها می شود بدین وسیله، ولی گزارشی که ارائه گردید، هشداری است به ما که روایات، نیاز شدیدی به بررسی سند و متن دارند. به صرف این که حدیثی در کتا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.