پاورپوینت کامل حوزه وحفظ نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حوزه وحفظ نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حوزه وحفظ نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حوزه وحفظ نظام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۵۱

پاسداری از نظام اسلامی و دستاوردهای انقلاب و مبارزه با آفتها و خطره، وظیفه ای است بر دوش همگان، بویژه روحانیت متعهد.

روحانیت، از دیر باز، به مرزبانی از اسلام، شهره بوده است. امروز نیز، با تشکیل نظام اسلامی و زمینه تحقق قوانین اسلام، در همه صحنه های زندگی، وظیفه ای دارد، بس سنگین تر و حساس تر.

پاسخ به هزارها هزار، پرسش فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، حراست از ارزشهای انقلاب، نظارت بر امور حکومتی، تربیت نیروهای مؤمن و متعهد، مبارزه با آفتهای نظام و… از جمله آن مسؤولیتهاست.

در این نوشتار، بر آنیم، برخی از وظایف روحانیان را بنمایانیم، تا تذ کاری باشد برای ما و دیگر روحانیان وظیفه بان.

پیش از ورود به بحث، تشریح مبانی حفظ نظام، ضروری و مفید می نماید. از این روی، بحث را در دو محور، پی می گیریم:

۱ . مبانی حفظ نظام اسلامی.

۲ . مسؤولیتهای حوزویان در حفظ نظام.

مبانی حفظ نظام

در بینش فقهی اسلام، حکومت اسلامی و حفظ آن، جایگاه ویژه ای دارد.

به نظر همه فقهای شیعه، آن گاه که کیان اسلام، تهدید شود، مسلمانان باید به دفاع برخیزند، مرد و زن، کوچک و بزرگ.

با توجه به همین جایگاه، فروعات مهمی در فقه، مطرح می شود، از جمله:

اگر کفار، برای ضربه زدن به اسلام و نظام اسلامی، گروهی از مسلمانان را به گروگان بگیرند و در پیشاپیش، لشکر خویش قرار دهند، برای از بین بردن ترفند دشمن، فقه، کشتن آن مسلمانان بی گناه ر، مجاز می شمارند۱.

فقط، در این ج،که امر دایر است بین نابودی نظام و از بین رفتن عده ای از مسلمانان، حفظ نظام اسلامی را مقدم می دارند.

فقه، مستقل و مستدل به مقوله حفظ نظام اسلامی نپرداخته اند، ولی از لابه لای نوشته های آنان، از جمله: بحث جهاد، بر می آید که حفظ حکومت اسلامی را در رأس دیگر واجبات و حاکم بر آنها قرار داده اند. اینک، به برخی از دلایلی که بر حفظ نظام اسلامی اقامه کرده اند، اشاره می کنیم:

۱ . دلایل لزوم تشکیل حکومت اسلامی

همه دلایل و شواهدی که برضرورت ایجاد حکومت و نظام اسلامی دلالت دارند، بر حفظ و پاسداری آن نیز، به طریق اولی دلالت دارند. در ذیل، خلاصه ای از آن را می آوریم:

* نیاز فطری. پدیده حکومت، چون بسیاری از پدیده های اجتماعی دیگر، زاییده نیاز جامعه است. فطری بودن نیاز، به تشکیلات حکومتی، به اندازه ای بود که وقتی پیامبر(ص)، پس از هجرت به مدینه، اقدام به تشکیل حکومت کرد، مردم با وجود سؤالاتی که در زمینه های گوناگون و مسائل عبادی مطرح می کردند، در این مورد هیچ گونه سؤالی را مطرح نکردند و توضیحی نخواستند. حتی پس از آن حضرت نیز، مسلمانان در اصل لزوم حکومت اتفاق داشتند، هرچند در شرائط آن اختلاف.

* تحقق اهداف شریعت: رهایی انسان از بردگی و اسارت، حاکمیت مستضعفان و وراثت زمین، اجرای حدود و دستورات الهی، تأمین و تضمین وحدت مسلمانان، پاسداری از تمامیت ارضی مسلمانان، دفع تهاجم مادّی و معنوی دشمنان اسلام، آزادی ملّتها و سرزمینهایی زیر نفوذ و اشغال دشمنان اسلام، اعلای کلمه حقّ: (لیکون کلمه اللّه هی العلیا) سیادت مسلمانان و… از اهداف شریعت اسلامی است۲.

گستردگی و عمق این اهداف، مبتنی بر تشکیل حکومت اسلامی و استمرار این اهداف نیز مبتنی بر استمرار نظام و حکومت اسلامی است.

* ماهیّت قوانین اسلامی: قوانین اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و… اسلام بر لزوم تشکیل حکومت و پاسداری از آن، دلالت می کنند.

اگر خمس، زکات، خراج، جزیه، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و مسائل مربوط به آن، از قبیل: تأمین امکانات، بسیج نیروها و… مسائل قضایی و اجرای عدالت و نظام حقوق مدنی و کیفری را بررسی کنیم، تردیدی به خود راه نخواهیم داد که اجرای این همه قوانین، به جز از طریق تشکیل حکومتی مقتدر و حفظ و بقای آن امکان پذیر نیست.

* روایت فضل بن شاذان از امام رضا(ع)۳. حضرت در این حدیث، حکومت را از نیازهای دینی و دنیوی مردم دانسته است.

پر واضح است وقتی که حکومت، نیاز بود و ضرورت برای جامعه و برای دین و دنیای مردم، حفظ و پاسداری آن نیز، واجب خواهد بود.

۲ . روایات خاصه

روایاتی که درباره فلسفه امامت و رهبری در متون دینی آمده است، بر لزومِ حفظ آن نیز دلالت دارند:

علی(ع) در ضمن فلسفه برخی از احکام می فرماید:

(فرض اللّه الایمان تطهیراً من الشرک … والامامه نظاما للامّه، والطّاعه تعظیماً للامامه.۴)

خداوند، ایمان را برای پاک کردن دلها از شرک … امامت و پیشوایی را برای نظم و آرامش مردم و پیروی از امام را برای بزرگی مقام امامت واجب گردانید.

حضرت صدیقه زهراء، سلام اللّه علیه، در خطبه معروف خود می فرماید:

(وطاعتنا نظاما للملّه وامامتنا لماً للفرقه.۵)

خداوند اطاعت ما را برای برقراری نظم و امامت ما را برای جلوگیری از افتراق قرار داده است.

امام رضا(ع) می فرماید:

(انّ الامامه زمام الدّین ونظام المسلمین وصلاح الدّنیا وعزّ المؤمنین.۶)

امامت مهار دین و نظام مسلمانان و مایه صلاح دنیا و آخرت است.

امام باقر (ع)، امامت را نظام دین معرفی می کند.۷

فقها نیز حفظ نظام جامعه و جلوگیری از هرج و مرج را از واجبات مسلّم شرعی و عقلی دانسته اند.

از باب نمونه: شیخ انصاری می نویسد:

انّ الصناعات الّتی تتوقف علیها النّظام یجب کفایهً…۸

انّ وجوب الصناعات لیس مشروطاً ببذل العوض لانّه لاقامه النّظام الّتی هی من الواجبات المطلقه…۹

صنعتهایی که نظام جامعه بر آن توقف دارد۱۰، واجب کفایی است… وجوب آن مشروط به دادن عوض در مقابل آن نیست. زیرا وجوب صنایع برای برپایی نظام است و آن از واجبات مطلقه است.

شهیدین در کتاب لمعه و شرح آن، محقق کرکی در جامع المقاصد۱۱، حسینی العاملی در مفتاح الکرامه۱۲، سید علی طباطبائی در ریاض المسائل ۱۳ و دیگران ۱۴نیز بر همین نظرند.

شهید اول می نویسد:

(فالواجب منها … مطلق التجاره التی یتمّ بها نظام النوع الانسانی فانّ ذلک من الواجبات الکفائیه.۱۵)

از اقسام واجب تجارت، تجارتهایی است که قوام نظام جامعه انسانی بستگی به آنها دارد و آن، از واجبات کفایی است.

بدیهی است مراد ازنظام، حکومت نیست، بلکه منظم بودن زندگی جامعه و رفع اختلال و هرج مرج است.

فقه، حفظ نظام جامعه و جلوگیری از هرج و مرج را یکی از دلائل تشکیل حکومت اسلامی و حفظ آن شمرده اند۱۶.

۳ . سیره پیامبر و علی(ع)

اکثر جنگهای پیامبر(ص) و علی(ع) برای حفظ نظام اسلامی بوده است و همچنین بیشتر پیمانها و قراردادهای پیامبر(ص) با یهود و نصاری و همکاری علی(ع) با خلفاء.

علی(ع) پس از پیامبر(ص)، برای رفع ناهنجاری عظیمی که رخ نموده بود، تلاش بسیار کرد، امّا هنگامی که احساس کرد کیان اسلام در معرض خطر قرار دارد، با خلیفه وقت دست بیعت داد.۱۷

یا هنگامی که خلیفه دوم برای شرکت در جبهه جنگ با لشکر پادشاه ستمکار ایران، با آن حضرت مشورت می کند، در پاسخ می فرماید:

(مکان القیّم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه ویضمّه فاذا انقطع النظام تفرق الخرز وذهب ثم لم یجتمع بحذا فیره ابداً.۱۸)

در سخن فوق، امام زمامدار را تشبیه به نظام کرده و جامعه و امت را تشبیه به (خَرَزْ)

ابن ابی الحدید، در شرح سخن امام(ع) می نویسد:

نظامِ گردنبند، عبارت است از نخی که آن را جمع می کند و نظم خاصّی به آن می دهد۱۹.

(خَرَزْ) به معنی دانه های سوراخ داری است که برای درست کردن تسبیح و یا گردنبند از آن استفاده می شود. بنابراین، معنی سخن امام(ع) چنین می شود:

زمامدار، رشته ای است که دانه های پراکنده جامعه را تحت نظام ویژه ای در می آورد و آنها را به هم می پیوندد. هنگامی که این نخ پاره شد، دانه ها پراکنده می شوند و هر یک به سویی می روند و پس از آن، هیچ گاه به صورت اوّل فراهم نمی گردند.

امّت اسلامی، با تکیه بر رهبری، وحدت خود را حفظ می کند. قوام جامعه اسلامی، به وجود رهبر است و او همانند رشته ای دانه های پراکنده را منسجم می کند و به هم می پیوندد و در یک خط قرار می دهد. با قطع شدن این رشته، مسلمانان دچار پراکندگی و از هم گسیختگی می گردند. بنابراین، انسان مسلمان، نه تنها باید یکی از دانه های این رشته منسجم باشد، که باید در حفظ بقیّه نیز سعی بورزد.

علی(ع)، پس از به دست گرفتن زمام امور، در خطبه ای بیش از سی بدعت را بر می شمرد که حکومت گران گذشته، گذارده اند، ولی چون منع از آنها را سبب از هم گسیختن نظام می داند، مردم را در انجام آن امور، به حال خود وا می گذارد۲۰.

در جای دیگر علی(ع) درباره کسانی که از بیعت با آن حضرت خود داری، و یا پس از بیعت، پیمان شکنی کردند، می فرماید:

(انّ هولاء قدتمالئوا علی سخطه امارتی وسأصبر مالم اخف علی جماعتکم فانّهم ان تمموا علی فیاله هذا الرأی انقطع نظام المسلمین.۲۱)

آنان بر اثر بغض و دشمنی بر حکومت من، با هم اجتماع کرده و دست به دست هم داده اند. من صبر خواهم کرد، تا هنگامی که بر اجتماع شما بترسم که از هم پاشیده شود و نظام مسلمانان از هم بگسلد و عامل وحدت نابود شود.

از سخن فوق نیز، استفاده می شود که حفظ نظام واجب است و در صورت ترس از گسستن آن باید به اقدامی جدّی و باز دارنده دست زد. ملاک اقدام در برابر مخالفان و دشمنان نظام، خوف و ترس است، نه قطع و یقین. بنابراین، اگر علائم و امارات توطئه علیه نظام دیده شود، باید اقدام کرد.

۴ . لزوم پیروی ازامام عادل

آیات و روایاتی که بر اطاعت و پیروی از امام عادل دلالت دارند، بر وجوب حفظ نظامی که او در رأس آن است نیز دلالت دارند.

عقل و نقل بر وجوب پیروی از امام عادل دلالت دارند. ازاین روی، مفسّران می گویند: امر خداوند در آیه: (اطیعوا اللّه واطیعوا الرسول واولی الامر منکم۲۲) ارشادی است، نه تعبدی. یعنی خداوند در آیه شریفه، به چیزی فرمان داده که عقل انسان نیز، بدان امر می کند. دستور خداوند به اطاعت، تاکید و تأیید همان عقل فطری است. این حکم، در زمان حضور پیامبر و امامان(ع) اختصاص به آنان و نواب خاص ایشان دارد، ولی در زمان غیبت، فقیه واجد شرایط، از باب اولی الامری ویا نیابت از اولی الامر، کارها را بر عهده می گیرد. در هر دو صورت، اطاعت از وی واجب است.

(اسمعوا واطیعوا لمن ولاّه اللّه الامر فانّه نظام الاسلام.۲۳)

سخن کسی را که خداوند بر شما ولایت داده است، بشنوید و اطاعت کنید که این خود نظام اسلام است.

در روایتی امام باقر(ع)، اطاعت و حرف شنوی مردم را از حقوق امام به شمار آورده است۲۴.

صاحب جواهر۲۵ و شیخ انصاری۲۶، حاکم عادل را از مصادیق اولی الامر شمرده و اطاعت و پیروی از او را واجب دانسته اند.

ابن حزم اندلسی می نویسد:

(اتّفق جمیع اهل السنّه وجمیع المرجئه وجمیع الشیعه وجمیع الخوارج علی وجوب الامامه وان الامّه واجب علیها الانقیاد لامام عادل یقیم فیهم احکام اللّه ویسوسهم باحکام الشریعه الّتی اتی بها رسول الله(ص).۲۷)

اهل سنّت و مرجئه و شیعه و خوارج بر وجوب امامت اتفاق دارند و نیز همگان معتقدند: بر امت واجب است از امام عادلی که احکام الهی را در میان آنان به پا می دارد و امور آنان را با احکامی که پیامبر(ص) آورده است اداره می کند، اطاعت کنند.

وقتی که اصل وجود حکومت اسلامی و پیروی ازآن، اتفاقی همه مسلمانان باشد، پس حفظ آن امری ضروری و بدیهی خواهد بود.

۵ . برخورد با مخالفان

آیات و روایاتی که به مبارزه با (بغات) امر کرده اند بر حفظ حکومت اسلامی دلالت دارند۲۸.

(بغات) به کسانی گفته می شود که بر حاکم عادل خروج کنند. امامان(ع) و فقهای فریقین نبرد با این گروه را واجب دانسته اند۲۹.

مصداق روشن این گروه در زمان علی(ع) ناکثین، قاسطین و مارقین بودند که علی(ع) با آنان، به نبرد برخاست علی(ع)، نامه ای به معاویه می نویسد:

(هرکس از اجتماع و فرمان حکومت اسلامی خارج شود، باید بر گردانده و یا با او نبرد شود.۳۰)

بر همه مسلمانان واجب است که حکومت و ولی امر مسلمانان را در این امر یاری دهند. روایات، ترک یاری امام را حرام و مایه گستاخی دشمن و تجاوز به مسلمانان و حدود اسلامی دانسته اند۳۱.

نه تنها دفاع از امام عادل در میدان جنگ واجب است که اگر در مجلسی از او بد بگویند، واجب خواهد بود دفاع از او۳۲.

نکته در خور یادآوری، این که: فقهای شیعه بحث (بغات) را بر محور حکومت معصوم(ع) مطرح کرده اند۳۳ و خروج بر امام معصوم را (بغی) نامیده اند. با توجه به ضرورت حکومت اسلامی، در دوره غیبت و با توجّه به اطلاق ادلّه (بغی) نمی توان آن را ویژه دوره حضور معصوم دانست، بلکه شامل خروج بر نایب امام(ع) در دوره غیبت نیز می شود.

بر فرض بپذیریم اطلاقات انصراف به معصوم(ع) دارند، از باب عموم ملاک، احکام بغات را نسبت به کسانی که بر نایب امام(ع) خروج کنند نیز جاری می دانیم. زیرا اگر با (بغات) در دوره غیبت، نشود بر خورد کرد، همه چیز را مختل می کنند، نظام را از هم می گسلند.

بنابراین، فقیه عادلی که حکومت را در زمان غیبت به دست گرفته، باید با باغیان برخوردی قاطع داشته باشد و مردم نیز، در همه مراحل به یاری وی برخیزند.

کاشف الغطاء می نویسد:

(ویدخل فی البغی کلّ باغ علی الامام او نائبه الخاص او العامّ ممتنعٌ عن طاعته فیما امر به ونهی عنه فمن خالف فی ترک زکوه او خمس او ردّ حقوق حاربوه.۳۴)

باغی، کسی است که بر امام معصوم(ع) و یا نائب خاص و یا نائب عامّ او، شورش کند و از دستورات او، سربپیچد، امر او را اطاعت نکند و نهی او را ترک نکند. هر کس، در ادای زکات یا خمس، یا برخی ازحقوق دیگر با رهبری جامعه به مخالفت برخیزد، باید با او جنگید.

۶ . حفظ امانت

در آیات و روایات، از حکومت اسلامی به عنوان امانت یاد شده، حفظ امانت هم در اسلام از مسلّمات است.

(انّ اللّه یامرکم ان تود والامانات الی اهله، واذا حکمتم بین النّاس ان تحکموا بالعدل…۳۵)

خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانشان باز گردانید. و چون در میان مردم به حکومت نشینید به عدل حکم کنید.

به قرینه اذا (حکمتم)، (یامرکم) خطاب به حکّام است. همچنین از (اذا حکمتم) و آیه بعد: (اطیعوا اللّه واطیعوا الرسول واولی الامر منکم) بر می آید که مقصود از (امانت) حکومت می باشد. برخی از روایات، به این مطلب اشاره دارند. مفسرانی نیز در هنگام بحث ازاین آیه، این نکته را یادآور شده اند۳۶.

طلحه و زبیر، پس از بیعت با علی(ع) به نزد آن حضرت آمدند و ریاست منطقه ای را درخواست کردند. علی(ع) در پاسخ آنان فرمود:

(ارضیا بقسم اللّه لکما حتی اری رأیی واعلما انی لااشرک فی امانتی الاّ من ارضی بدینه وامانته من اصحابی ومن قد عرفت دخیلته، فانصرفا وقد دخلها الیاس.۳۷)

به قسمت خدا درباره خودتان راضی باشید، تا بیندیشم و تصمیم بگیرم. بدانید که من در امانت خود از اصحاب و یارانم کسی را شریک نمی کنم، مگر این که از دین و امانت او راضی باشم. به کسی مقامی واگذار می کنم که بدانم این مقام را برای چه می خواهد، آیا برای رضای خدا و یا ریاست بر مردم.

طلحه و زبیر،با حالت یأس محضر آن حضرت را ترک کردند.

یا در نامه ای به ابن عباس، حکومت خود و ابن عباس را امانت می نامد:

(فانی کنت اشرکتک فی امانتی …. فلا ابن عمّک آسیت ولا الامانه ادیّت.۳۸)

من تو را در امانت خود شریک کردم… نه با پسر عمویت مواسات کردی و نه حقّ امانت را ادا کردی.

یا در نامه ای به عمر بن ابی سلمه، حاکم بحرین، پس از تقدیر و تشکر نوشت:

(نزعت یدک بلا ذمّ لک ولاتثریب علیک فقد احسنت الولایه وادیت الامانه فاقبل غیر ظنین.۳۹)

تو را بدون آن که نکوهش و سرزنش برایت باشد، فرا خواندم. تو خوب حکومت و ادای امانت کردی. به سوی من بی، بی آن که گمان بدی به تو داشته باشم.

در نامه ای به اشعث بن قیس کندی۴۰ و در نامه ای دیگر به قاضی اهواز۴۱ و …۴۲ از حکومت به عنوان امانت یادکرده است.

روایات فوق، دلالت دارند که حکومت امانت است، از سوی خدا و از سوی امت.اگر به مسلمانان خیانت روا دارند، به خد، به امام مسلمانان و به مسلمانان خیانت کرده اند.

امام خمینی نیز در بسیاری از سخنان و پیامهایشان از جمهوری اسلامی به عنوان امانتی الهی که همگان در حفظ آن مسؤولیت دارند، یاد می کند و ضربه به اصول انقلاب و حکومت را خیانت به اسلام و مسلمانان می داند، از جمله:

(امروز، جمهوری اسلامی ودیعه ای است از جانب خداوند متعال به ملت ایران سپرده شده و همه، از زن و مرد، پیر و جوان در حفظ این ودیعه مسؤول هستیم و باید تمام قشرها با اتکال به خداوند تبارک و تعالی و وحدت کلمه و اجتناب از اختلاف، جمهوری اسلامی را نگهبان باشیم و راه مستقیم انسانیت و اسلامیت را به توفیق الهی ادامه دهیم.۴۳)

۷ . نصیحت به ائمه مسلمین

آیات و روایاتی که مؤمنان را امر به نصیحت ائمه مسلمین می کنند، بر حفظ و پاسداری از نظام اسلامی، دلالت دارند. از جمله: خداوند می فرماید:

(لیس علی الضعفاء ولاعلی المرضی ولاعلی الذین لایجدون ما ینفقون حرج اذا نصحوا للّه ورسوله…۴۴)

بر ضعیفان و بیماران و آنان که وسیله ای برای انفاق در راه جهاد ندارند، ایرادی نیست که در جهاد شرکت نکنند، هرگاه برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند.

آیه شریفه فوق، در رفع حرج از مؤمنان، نصیحت را شرط می کند.

نصیحت، هرگونه خیرخواهی و اقدام مخلصانه را در بر می گیرد. چون مسأله جهاد مطرح است، ناظر به تلاشها و کوششهایی است که در این زمینه صورت می گیرد.

از قبیل: تشویق مجاهدان، حفظ اسرار آنان، ایستادگی در مقابل مخالفان آنان، دعوت مردم به مساعدت آنان و…۴۵

احادیث بسیاری نیز از پیامبر(ص) و ائمه(ع) در این باره وجود دارد.

پیامبر(ص) می فرماید:

(ثلاث لایغلّ علیهن قلب امرءٍ مسلم، اخلاص العمل للّه، والنصیحه لائمه المسلمین واللزوم لجماعتهم.۴۶)

قلب هیچ مسلمانی در سه مورد نباید تردید کند: اخلاص عمل برای خد، نصیحت برای رهبران مسلمانان و شرکت در اجتماعات آنان.

یا:

(من لایهتم بامرالمسلمین فلیس منهم ومن لایصبح ولایمسی ناصحاً للّه ولرسوله ولکتابه ولامامه وامامه المسلمین فلیس منهم.۴۷)

هر کس به امور مسلمانان اهمیت ندهد، مسلمان نیست. هرکس در حال نصیحت خد، رسول خد، قرآن و امامت مسلمانان، شب را به صبح نرساند از مسلمانان نیست.

در چندین مورد از روایات، نصیحت از حقوق متقابل و الی بر رعیت و رعیّت بر والی شمرده شده است۴۸.

نصیحت ائمه مسلمانان، دارای مفهوم گسترده ای است. همراهی و همکاری و دفاع از حکومت اسلامی، مبارزه با فساد اداری و مفسدان و مخالفان حکومت اسلامی و… از مصادیق آن به شمار است که بدان خواهیم پرداخت.

۸ . دفاع از کیان اسلام

فقها در کتاب جهاد، از اصل اسلام و حکومت اسلامی، به (بیضه اسلام) تعبیر کرده اند و گفته اند: اگر بیضه اسلام در خطر باشد، بر همه مسلمانان واجب است که با دشمنان به مقابله برخیزند.

شیخ طوسی می نویسد:

(متی لم یکن الامام او من نصبه الامام سقط الوجوب بل لایحسن فعله اصلاً اللهم اِلاّ ان یدهم امر یخاف علی بیضه الاسلام ویخشی بواره او یخاف علی قوم منهم فانه یجب حینذٍ دفاعهم.۴۹)

در صورتی که امام و یا نائب خاصّ امام نباشد، جهاد واجب نیست، بلکه انجام آن نارواست، مگر آن که دشمنان بر (بیضه اسلام) هجوم آورند یا برعده ای از مسلمانان هجوم کنند که در این صورت، دفاع واجب می شود.

همین مضمون، در دیگر کتابهای فقهی، از قبیل: منتهی، تذکره، دروس، ریاض و… آمده است۵۰.

میرزا ابوالقاسم قمی می نویسد:

(جنگ، زیر پرچم پادشاه جائر، جایز نیست، مگر این که (بیضه اسلام) به خطر افتد.۵۱)

ایشان، در پاسخ به این سؤال که (بیضه اسلام) چیست و خوف بر آن چه معنی دارد؟ می نویسد:

(بیضه در لغت عرب، به چند معنی آمده است: اول: تخم مرغ.دوم: خصیه.

سوم: خُود آهن که بر سر می گذارند برای محافظت از اسلحه. چهارم: حوزه و ناحیه، به معنی جانب.

پنجم: بیضه البلد می گویند; یعنی یگانه شهر که بزرگ شهر است و مردم تابع او هستند و دور او جمع می شوند.۵۲)

به نظر میرزای قمی، اطلاق بیضه به اسلام، معنای مجازی است و مراد معنایی خواهد بود که با یکی از معانی حقیقی، مناسبت داشته باشد. می شود تخم مرغ باشد. همان گونه اصل تخم مرغ است، کفار برآنند که تخم و بیضه اسلام را براندازند. می شود چون: (خود) باشد. اسلام را تشبیه کرده اند به شخص جنگی که (خود) بر سر دارد برای حفاظت جان. کفار بر آنند که این (خود) را از سر اسلام، که سلطان و بزرگ آنان است، بردارند و…

از امام رضا(ع) سؤال شد: وظیفه مرد شیعه ای که از سوی حکومتِ جور، برای نگهبانی از مرزهای کشور اسلامی به سر حدّات فرستاده شده، در هنگام هجوم دشمن، چیست؟ امام فرمود:

(باید از بیضه و کیان اسلام، دفاع کند.)

سؤال شد: جهاد کند؟

فرمود:

(خیر، مگر این که از حمله و تجاوز دشمن به مملکت اسلامی، بیم داشته باشد.)

سپس فرمود:

(اگر مثلاً رومیان حمله کنند بر مسلمانان، واجب نیست از آنان جلوگیری کنند. تنها وظیفه مراقبت و مرزبانی بر عهده این شخص است، نه جهادو مقاتله. آری، اگر بر بیضه اسلام و استقلال مسلمانان بترسد، باید با کفّار به مقابله و ستیز برخیزد که در این صورت، جنگ او به نفع سلطان جور نخواهد بود، بلکه برای خودش خواهد بود [یعنی در مسیر طرز تفکّر و اعتقادات اصیل اسلامی خود می باشد] بدیهی است که در زمینه انهدام بیضه اسلام و تجاوز به کیان مسلمانان، اسلام از بین خواهد رفت و یاد محمد(ص) نابود خواهد شد.۵۳)

فقه، فتوا به وجوب دفاع از کیان اسلام داده اند. در جنگ ایران و روس با این که سلطان جور حاکم بود، عده ای از فقه، جهاد با روس را واجب دانستند۵۴ و برخی مستقیم در جنگ دوّم ایران و روس، دخالت کردند۵۵.

۹ . حکم عقل

عقل انسانی، برقراری نظم را در جامعه تحسین و هرج و مرج، فساد اجتماعی، شیوع فحشاء و منکرات را تقبیح می کند. روشن است که ایجاد نظم و دفع و رفع ناهنجاریه، نیاز به حکومت و نظام دارد. از این روی، عقل به حفظ نظام و تداوم آن، حکم می کند.

شیخ انصاری، در بحث اقسام ولایت، می نویسد:

(منها ما یکون واجبه وهی ما توقف الامر بالمعروف والنّهی عن المنکر الواجبان علیه، فانّ مالایتمّ الواجب الاّ به وجب مع القدره.۵۶)

برخی از اقسام ولایت، واجب است و آن ولایتی است که امر به معروف و نهی از منکر، توقف بر آن دارد.

زیرا مقدمه واجب، در صورت قدرت، واجب خواهد بود.

افزون بر آنچه آوردیم، روایاتی از قبیل:

(من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم.۵۷)

نیز بر حفظ حکومت اسلامی دلالت دارند، زیرا که حکومت اسلامی از مهم ترین امور مسلمانان می باشد.

حفظ نظام جمهوری اسلامی

با توجه به ادّله ای که آوردیم، حفظ نظام اسلامی، امری است بدیهی و مسلم که هیچ فقیهی در آن تردید ندارد. بدون شکّ جمهوری اسلامی، از بارزترین و عالی ترین مصادیق آن در دوره غیبت به شمار می آید. از این روی، حفظ و پاسداری از آن، وظیفه ای است واجب، بر همگان.

برای توضیح سخن فوق، اشاره ای به تأسیس نظام و گفتار و سیره علماء و مراجع معاصر در این باره مفید و مناسب می نماید.

ملّت ایران و در رأس آن مراجع تقلید، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بااکثریت قاطع (۲/۹۸) به نظام جمهوری اسلامی رأی داد. با واژه جمهوری، شکل حکومت و با کلمه اسلامی محتوای آن را مشخص کرد. تصمیم گرفت که این کشور، بر اساس حاکمیت ملّی و با اصول و مقررات اسلامی، اداره شود.

پس از گذر از این مرحله حساس، قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین و به تصویب ملت ایران رسید. قانونی که نشأت گرفته از اسلام است و تار و پود آن را اسلام تشکیل می دهد.

در جای جای قانون اساسی، این ارتباط عمیق و عنیق و دامن گستر، به چشم می خورد. در اصل چهارم آمده است:

(کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی،سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد.)

به دلیل اهمیّت و محور بودن این اصل، در چند جای دیگر قانون اساسی به آن اشاره شده است، از جمله: در اصل دهم و بیستم و هفتاد دوّم.

در اصل هفتاد دوّم آمده است:

(مجلس شورای اسلامی، نمی تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمی کشور یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد.)

نکته مهم و شایان دقت در اصل چهارم قانون اساسی، این است که می گوید:

(این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است.)

افزون بر موارد یاد شده، براساس اصل پنجم قانون اساسی، در رأس این نظام باید فقیهی عادل، آگاه به زمان، مدیر و مدبّر قرار داشته باشد که براساس اصل یکصددهم و یکصد دوازدهم، تعیین سیاستهای کلّی نظام و نظارت بر حسن اجرای آن و…نصب و تعیین فقهای شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده دارد. در اصول دیگر قانون اساسی، اهداف و عناصر تشکیل دهنده نظام و قوای حاکم و وظایف و مسؤولیتها و اختیارات آنان آمده است.

پس از تصویب قانون اساسی، عالمان دینی و مراجع بزرگوار: آیه اللّه گلپایگانی، آیه اللّه مرعشی، آیه اللّه آملی، آیه اللّه اراکی و… به آن رأی دادند و به مناسبتهای گوناگون، از نظام جمهوری اسلامی حمایت کردند و خود در انتخابات شرکت جستند و دیگران را به این مهم فرا خواندند.

آیه اللّه گلپایگانی در وصیت نامه خود می نویسد:

(حفظ اصل جمهوری اسلامی را لازم می دانم. بر مسؤولین محترم است که از خط مستقیم اسلام منحرف نشوند و سعی کنند، روز به روز، نظام با اسلام تطبیق بیشتر پیدا کند و دور از هر اختلاف، با اتحاد از این عطیّه الهی پاسداری نمایند و خیر و صلاح و رسیدگی به حال مستمندان را وجهه همت قرار دهند و بر مردم است که در حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی کوتاهی نکنند…۵۸)

آیه اللّه اراکی می گوید:

(حوزه باید همواره ناظر به مسائل کشور و نظام اسلامی باشد و آنچه در مورد تحکیم نظام اسلامی و پیاده کردن احکام الهی است، ارائه نماید.

همانطوری که اساس نظام اسلامی با حمایت و معاضدت حوزه به وجود آمده است… امروز حوزه های علمیه وظیفه دارند نیازهای نظام اسلامی را از نظر فقهی و فرهنگی و سیاسی تأمین کنندو با نظام در ارتباط باشند.۵۹)

دیگر مراجع نیز از نظام جمهوری اسلامی حمایت و پاسداری از آن را واجب شمرده اند۶۰.امام بزرگوار، مؤسس و بنیانگذار نظام، حساسیت ویژه ای نسبت به نظام و مسائل مربوط به آن داشت.

آن حضرت در برابر کوچکترین کاری که احتمال می رفت، نظام را با خطر مواجه و دچار مشکل کند، واکنش نشان می داد.

حجه الاسلام والمسلمین توسلی در مصاحبه بامجلّه حوزه می گوید:

(مرتبه اوّل که ایشان دچار حمله قلب درد گردیدند و در بیمارستان بستری شدند، گاهی اوقات، حالشان خیلی وخیم می شد. از جمله: روز رأی گیری ریاست جمهوری، حال ایشان خوب نبود. لذا به حاج احمد آقا توصیه کردند: اگر اتفاقی افتاد، مخفی بماند، تا این که انتخابات به پایان برسد که مبادا در انتخابات خللی به وجود آید و در نتیجه، نظام تضعیف شود.۶۱)

امام خمینی، بارهای بار، از حفظ نظام اسلامی سخن گفت و در پیامهای خود بر آن پای فشرد. به اندازه ای به این مسأله اهمیت می داد و روی آن حساسیت داشت که محور وصیت نامه سیاسی الهی خود را همین موضوع قرار داد.

آن حضرت، حفظ و حراست از نظام جمهوری اسلامی ایران را اصلی غیر قابل انعطاف و از آن به عنوان بالاترین واجب یاد می کرد:

(اگر حفظ اسلام یک فریضه الهی است; حفظ این جمهوری از اعظم فرایض است.۶۲)

چرا که حفظ اسلام و اجرای قوانین آن، بستگی به حفظ نظام اسلامی دارد. و با نبود آن، فرائض، آن گونه که اسلام می خواهد و می طلبد، انجام نمی پذیرد۶۳.

بر همین مبنی می گوید:

(…. حفظ نظام جمهوری اسلامی، بر همه مسلمانان واجب عینی است، حتی از نمازهم واجب تر است.۶۴)

یا در وصیت نامه سیاسی الهی خود می نویسد:

(آنچه در این حکومت مطرح است، اسلام و احکام مترقی آن است. بر ملّت عظیم الشأن ایران است که در تحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است… و امروز بر ملت ایرن خصوص، بر جمیع مسلمانان عموم، واجب است این امانت الهی ر، که در ایران به طور رسمی اعلان شده… با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقاء آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند.۶۵)

و برای تبیین وظیفه فوق، به رمز پیروزی و تدوام انقلاب و آفات و خطراتی که آن را تهدید می کند اشاره می کند و از مسؤولان، مردم، مراجع و روحانیت می خواهد که در همه زمینه ها هشیار باشند و حاضر.

مسؤولیتهای حوزه در جهت حفظ نظام

انقلاب اسلامی، از حوزه نشأت گرفته است و از تفکر دینی مایه. از آنجا که عالمان دینی، بیشترین و اساسی ترین نقش را در هدایت و بسیج توده ه، در براندازی نظام پوشالی و استعماری پهلوی و استقرار جمهوری اسلامی داشته اند، انقلاب اسلامی، با نام آنان و حوزه های علمیه عجین شده است.

امروز، جهانیان، واژگانی چون: انقلاب اسلامی، روحانیت ونظام جمهوری اسلامی ایران را واژه هایی مترادف می شناسند.

بنابراین، مسؤولیت تداوم انقلاب و نظام اسلامی، متوجه حوزه و روحانیت است. گرچه شاید، برخی از روحانیان منزوی و بی تعهد و کوتاه اندیشان بی تحرک، که گرفتار انجماد فکری هستند، بر آن باشند که حوزه را از نظام مقدس جمهوری اسلامی و اساساً از سیاست و حکومت دور نگه دارند و به پندار خود، رابطه ای میان این دو قائل نباشند و سرنوشت و عملکرد آینده این دو را از یکدیگر جدا بپندارند، ولی نه چنین بوده و نه چنین خواهد بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار با حوزویان ۶۶، پس از اشاره به وظایف حوزه نسبت به نظام اسلامی و تفاوت آن وظایف با پیش از انقلاب، سه تصویر برای موضع گیری و ارتباط حوزه و نظام اسلامی یاد آور شدند که در ذیل بدان اشاره می کنیم:

۱ ـ حوزه علمیه و عالمان دینی عضو دولت، و همانند الازهر دنباله رو حکومت باشند.

بدون تردید، این کار درست نیست، چرا که مقام حوزه برتر از آن است که در چارچوب تشکیلات دولتی بگنجد. در معارف شیعی و در تاریخ گذشته حوزه، چنین چیزی را سراغ نداریم. استقلال حوزه های علمی شیعه، از کار آمدترین ارزشهایی است که در هیچ یک از محافل دینی دیده نمی شود و این خصیصه عامل تحرک و آزاد منشی حوزویان بوده و اثر خود را از دورانهای گذشته به خوبی نشان داده است. بنابراین، حوزه نباید سازمانی از سازمانهای دولتی باشد، حتی اگر آن دولت، دولت جمهوری اسلامی باشد.

همه مصلحان تیز بین و دوراندیش در ارائه هر طرح و روشی بر این اصل پر ارج تاکید کرده اند.

سخنان مقام معظم رهبری در جمع حوزویان و تاکید ایشان بر حفظ استقلال حوزه، نمونه بارزآن است.

۲ . حوزه و روحانیت، نسبت به حکومت ومسائل آن بی تفاوت باشند و یا بالاتر، موضعی خصمانه داشته باشند و همانند گذشته که با رژیم طاغوتی مبارزه می کردند، با این نظام نیز مقابله کنند.

این گونه برخورد نیز به دلائل گوناگون درست نیست. زیرا جمهوری اسلامی، دستگاه عدل و اسلامی است. آن دستگاهه، دستگاه ظلم و غصب بود. در رأس این نظام، رهبری قرار دارد که باید فقیه و از حوزه باشد. افزون بر همه اینه، براساس قانون اساسی، همه نهادهای این نظام بر اساس اسلام باید اداره شوند. بنابراین، حوزه های علمیه و عالمان دینی نمی توانند نسبت به حکومت اسلامی بی تفاوت و یا با آن موضعی خصمانه داشته باشند.

۳ . حوزه جدا باشد، استقلال داشته باشد، اما همراه باشد و از نظام جمهوری اسلامی پشتیبانی کند.

روحانیت همان گونه که پیش از انقلاب، تا تحقق نظام اسلامی، در همه صحنه های اجتماعی مسلمانان، حضور فعال داشت، از این پس نیز باید در همه صحنه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حضور داشته باشد. اسلامیت نظام و استمرار آن، در گرو حضور او در صحنه های گوناگون است. اگر روحانیت، از صحنه بیرون رود، به تدریج جمهوری اسلامی، غیر اسلامی خواهد شد. قدرت و امکانات بسیاری در خارج و داخل کشور برای غیر اسلامی شدن به کار گرفته شده و به کار گرفته می شوند.

اگر حوزه های علمیه از صحنه خارج شوند، در مقابل ایثار و فداکاری رزمندگان، خون شهداء و امام راحل، که با تمام وجود برای این نظام کار می کرد، مسؤول خواهند بود.

اگر روحانیت صحنه را ترک کند و در مقابل رخدادها و مسائل بی تفاوت باشد، فرصت طلبان و ابن الوقت ه، کسانی که فضایل اخلاقی و صداقت سیاسی برای آنان مفهومی ندارد وارد صحنه می شوند و برای رسیدن به زر و زور، به ریاکاری و تملّق گویی می پردازند:

(وقتی عاقلان میدان را خالی گذاشتند جاهلان سبقت می یابند.)

وقتی شایستگان و مصلحان خود را کنار بکشند، فرصت طلبان در نظام رخنه می کنند و به اسلامیت آن خدشه می زنند. از این روی، بزرگان اصرار داشته و دارند:

(انقلاب ایران،اگر در آینده بخواهد به پیروزی برسد و همچنان پیروزمندانه به پیش برود، می باید باز هم روی دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد. اگر این پرچمداری از دست روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفکر بیفتد، یک قرن که هیچ، یک نسل که بگذارد، اسلام به کلّی مسخ می شود. زیرا حاصل فرهنگ اصیل اسلامی، در نهایت بازهم همین گروه روحانیون متعهد هستند…۶۷)

در سده اخیر، روحانیت نهضتهای زیادی را رهبری کرده است، ولی متأسفانه، پس از پیروزی، به انگیزه های گوناگون، که بی شک استعمار در برانگیختن آن انگیزه ها بیشترین نقش را داشته، صحنه را ترک کرده اند و به کارهای فرعی وجنبی پرداختند و این عمل، ضربه های جبران ناپذیری بر نهضتهای مردمی فرو کوفت و آنها را از سیر صحیح خارج کرد.

از این روی، امام راحل، اصرار می ورزد و از ملت، بویژه روحانیت متعهد می خواهد که در صحنه های گوناگون حضور فعال داشته باشند، تا فاجعه مشروطیت تکرار نشود.۶۸

آن حضرت، در آغازین روزهای پیروزی انقلاب، به مصلحت نمی دید، روحانیان، در پستهای اجرایی قرار گیرند; ولی پس از آن که احساس کرد داستان مشروطیت در حال تکرار است و مهمانان ناخوانده و غرب زدگان، حریصانه چشم طمع دوخته اند، به روحانیان اجازه داد که وارد میدان شوند و در سنگرهای اجرایی انجام وظیفه کنند۶۹.

استاد شهید مرتضی مطهری نیز، حوزه های علمیه و روحانیان را به هشیاری و عبرت از نهضتهای صد ساله اخیر، فرا می خواند:

(انقلاب ایران، با پایمردی روحانیت شیعه به ثمر رسید، امّا روحانیت، از ثمره آن بهره برداری نکرد و نتیجه اش را امروز می بینیم. مشروطیت ایران را روحانیت به ثمر رسانید، امّا آن را ادامه نداد و بهره وری نکرد و لهذا طولی نکشید که یک دیکتاتوری خشن روی کار آمد و از مشروطیت جز نام باقی نماند، بلکه تدریجاً در مردم سوء ظنّ به وجود آمد که اساساً رژیم استبداد از رژیم مشروطه بهتر بوده است و مشروطیت، گناه است… اکنون این نگرانی در مردم هوشمند به وجود آمده که آیا باز هم روحانیت، کار خود را نیمه تمام خواهد گذاشت؟۷۰)

در پاسخ این سؤال آمیخته با نگرانی باید گفت: روحانیت، تصمیم دارد که نهضت الهی خویش را ادامه دهد. البته، به خوبی می داند که استمرار نهضت از خود نهضت مشکل تر است: (الابقاء علی العمل اشدّ من العمل۷۱) دیروز، می بایست حرکت و پویش ایجاد کند و مردم را به حرکت وا دارد، امروز باید حرکت را ادامه دهد و مشکلات و معضلات را از سر راه بردارد.

دیروز می بایست پایه های حکومت بیگانگان را خراب می کرد، امروز باید به فکر پیاده کردن اسلام در ابعاد گوناگون آن باشد.

امروز، حوزه باید نیازهای اسلامی نظام را در زمینه حلّ مشکلات فقهی آن بر عهده گیرد. نیروهای لازم را برای اداره و هدایت نظام تربیت کند.

خلاصه، حوزه، امروز، باید به تداوم نهضت و حفظ نظام اسلامی بیندیشد و اسباب آن را فراهم کند. آفات و خطرات را شناسایی کند و به گونه ای شایسته، در تداوم این نظام مقدّس بکوشد.

۱ . مسؤولیت تدوین نظام ارزشی اسلام

نخستین کاری که در هر نظام سیاسی مکتبی باید انجام پذیرد، ارائه تفکّر صحیح و دید کلّی از جهان هستی است. زیرا انسان جزئی از جهان هستی است و باید با شناخت نظام کلّی جهان به شناخت خود برسد، تا بتواند به تنظیم صحیح برنامه زندگی نائل شود. در نظامهای (لائیک) که حکومتِ مبتنی بر آراء عمومی را بهترین نوع حکومت می شمارند، اراده جمعی ملّت منبع اصلی حقوق است. در نظامهای حقوقی مبتنی بر تفکّر توحیدی، خداوند هم خالق جهان است و هم ربّ و پرورش دهنده و هدایت کننده موجودات جهان. اختیار همه قلمروهای هستی در دست قدرت اوست: (بیده ملکوت کلّ شی) مالک حقیقی جهان نیز اوست: (بیده الملک وهو علی کلّ شیء قدیر).

حاکمیت خداوند بر جهان، تکوینی و جبری است و بر انسان تشریعی. انسان بااراده و اختیار خود دستورات و قوانین الهی را اطاعت می کند و جز خالق خود را شایسته فرمانبرداری نمی داند.

نظام جمهوری اسلامی ایران، براساس اصل چهارم قانون اساسی، بر محور تفکرات اسلامی بنا شده و بر محور بینشهای اسلامی و احکام و مقررات الهی باید اداره شود. این مقررات و بینشها در کجا بایستی تنقیح و تحقیق شود و به سؤالات پاسخ گفته شود؟ بدون تردید، این مسؤولیت بزرگ را باید حوزه های علمیه و عالمان دینی بر عهده گیرند و براساس منابع اصیل اسلامی، به استنباط بپردازند و خط مشی نظام را مشخص کنند و در حلّ معضلات فقهی و فرهنگی و نیازهای نظری نظام بکوشند، زیرا استکبار با همه توان در صدد ناتوان جلوه دادن اسلام از اداره زندگی بشر امروز است:

(همه توطئه های جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره، برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جواب گوی جامعه است و حتی در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.۷۲)

امام بزرگوار، در ادامه پیام فوق، مسؤولیتی بس بزرگ و سنگین را بر دوش حوزه های علمیه می نهد. وی، در دست گرفتن نبض تفکّر و نیاز آینده جامعه را و پیش بینی ترفند های استکبار جهانی و خنثی سازی آن ر، از وظایف اصلی روحانیت و در راستای تداوم نظام اسلامی می داند:

(حوزه و روحانیت، باید نبض تفکّر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه های رایج اداره امور در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حلّ مشکلات خود، به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای اسلام، از هم اکنون، باید خود برای این موضوع، فکری کنند.۷۳)

در بینش آن بزرگمرد، حوزویان تئوریسین انقلاب و نظام اسلامی اند. آنان به منزله مغز در پیکره

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.