پاورپوینت کامل ضرورت تحول و نواندیشیدرحوزه های علوم دینی ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ضرورت تحول و نواندیشیدرحوزه های علوم دینی ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضرورت تحول و نواندیشیدرحوزه های علوم دینی ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ضرورت تحول و نواندیشیدرحوزه های علوم دینی ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۳

رهنمودهای مقام معظم رهبریدر شروع درس خارج سال۷۳

رهبر انقلاب، در آغاز درس خارج فقه (شهریور ۷۳) کلام معصوم را به تفسیر نشستند و در پرتو آن جاودانه کلام: (السابقون الی ظل العرش طوبی لهم) از آن جاودانه مرد، مؤمنان ر، مخلصان را و بویژه روحانیان ر، مهربانانه فراخواندند که به سرای امن الهی بشتابند و به آن پناهگاه عظیم و نفوذ ناپذیر، پناه آورند: عرش الهی.

شرایط ویژه، باریابی به این بارگاه معنوی و مقدس را بیابند، تا از شر شیاطین در امان بمانند و از خنجرهای زهرآگین آنها جان سالم به در برند.

رهبر انقلاب، در این بیان بلند و پرنکته، راه را ترسیم کردند و چاه را. دست روی معضلات گذاردند، معضلاتی که کارآیی و تحرک حوزه ها را کم می کند و آنها را به رکود می کشاند. (سمع) و (طاعه) را زیبا معنی کردند و (مبالات) را. توجه دادند،اگر توجه به جهان پیرامون خود نباشد، نمی توان امام خلایق شد و عَلَم جلوداری بر دوش گرفت، این اولین اصل است در جامعه علمی و مذهبی شیعه.

(به من چه)، (به ما چه، ما کار خودمان را می کنیم.) راه ندارد به آستان جامعه شیعی. عالِم شیعی، نمی تواند و نباید چنین جملاتی را بر زبان، راند، که دور می شود از این آستان و در بیابانهای مخوف، سردرگم می ماند و ملتی را زمین گیر می کند و بی تحرک.

(هجرت) را معنی کردند و به این واژه مقدس، حیاتی دوباره بخشیدند و لباسی نو به قامتش پوشاندند. چنان به ترجمان این واژه پرداختند، که گویی برای اولین بار در جامعه اسلامی مطرح شده است. بله، بر اساس این تفسیر، مؤمن، همیشه باید این اصل مقدس را در زندگی لحاظ کند و تابلو و راهنمای خویش قرار دهد. هر گاه نیاز بود و به مصلحت، تن به هجرت دهد، که شاید سبب خیری گردد و تحولی و حرکتی.

جهاد را یک عرض عریض و یک عمل شامل و عام و نافع و تمام نشدنی خواندند. جدّ و جهد علیه کژیها و ناراستیها و فساد، همیشه می تواند باشد، تعطیل بردار نیست و هیچ گاه امت محمدی(ص)، نمی تواند، بی جهاد بزید، جهاد شرط حیات او وقوام اوست.

تلاش بسیار می شود که سمت و سوی این اصل والا ورکن رکین را تغییر دهند و علیه راستان و راست مردان و دلسوزان یک امت به کار بندند، از این روی، باید هوشیار بود و حق را شناخت و چهره های حق نما را رسوا کرد.

نکته پرارجی که در پایان سخن به آن تأکید داشتند و حوزه ها را بدان فرا خواندند: (تدبر و روز بودن مسائل علمی) بود.

آری، حوزه ها باید از تکرار مکررات و بحثهای ملال انگیز بپرهیزند. همان مباحثی که راه به جایی نمی برند و مشکلی را حلّ نمی کنند، بلکه بر مشکلات می افزایند و طلاب جوانی را که به عشق فراگیری دانشهای کارگشا و مفید، به حوزه ها پا می گذارند و محرومیتهای فراوانی را متحمل می شوند، زمین گیر می کنند و پویایی و شادابی و تحرک را از آنان می گیرند و گرد ملال بر چهره شان می افشانند و آینده ای مبهم و تاریک، فرا روی شان قرار می دهند.

کاری کنند که این دریای موّاج انسانهای پویش گر و پرتکاپو و مخلص، به کار آیند و در آینده گره گشا باشند، نه گره افزا.

از این روی، رهبر خردمند انقلاب اسلامی ایران، کار کوچک فرزندان (حوزه) را که پس از یک دهه کار مستمر مطبوعاتی و نشر و عرضه مجلّه (حوزه) با همه فقر علمی که داشتند، توفیق یافتند، گام دیگر بردارند و به (فقه) بپردازند و به مسائل مبتلابه فقهی، ستودند و کارشان را در خور تحسین دانستند. به امید آن که بتوانیم پاسخ گوی آن همه لطف باشیم و بتوانیم به آن کار عالی و آرمانی، روز به روز نزدیک شویم.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد للّه رب العالمین والصلاه والسلام علی محمد وآله الطاهرین ولعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین.

طبق معمول همه روزه،امروز هم حدیثی را می خوانم تا ان شاء اللّه به انوار معارف اهل بیت، علیهم السلام، متبرک بشویم.

این روایت از (نوادر راوندی) عن موسی بن جعفر(ع) عن ابائه، علیهم السلام، است که این سند جزو سندهایی است که اگر کسی سند کتاب شریف (جعفریات) را قبول داشته باشد، سند معتبری است. ما قبلاً به مناسبتهای متعدد در این جا راجع به سند کتاب شریف (جعفریات) یا (اشعثیات) (که به هر دو اسم خوانده می شود) صحبت کرده ایم و روایات (فضل اللّه بن علی الحسنی الراوندی) را که از اعلام و بزرگان علمای شیعه در قرن پنجم و ششم و صاحب کتاب نوادر و کتب دیگر است، عرض کرده ایم. اغلب احادیث این کتاب، همان احادیث کتاب (اشعثیات) است که ایشان نقل کرده اند و قبلاً عرض کردیم که: کتاب (اشعثیات) هم حاوی روایاتی است که (محمدبن محمدبن اشعث) از موسی بن اسماعیل نقل می کند و موسی بن اسماعیل هم آنها را از اسماعیل بن موسی بن جعفر(ع) نقل می کند و او نیز از پدرش، حضرت موسی بن جعفر(ع) و ایشان نیز از حضرت جعفربن محمد ابی عبداللّه(ع) عن ابائه، علیهم السلام، وعن امیرالمؤمنین(ع) و عن رسول الله(ص) نقل می کند. این سند، خیلی عالی است. البته بعضی از روات قبل و بعد (محمدبن محمدبن اشعث) مورد تردیدند. لیکن بعضی مثل مرحوم حاجی نوری، رضوان اللّه علیه
، و بعضی دیگر از بزرگان اصرار دارند بر این که این سند جزو اسناد خوب است. مرحوم آقای شیخ آقا بزرگ تهرانی، رحمه اللّه علیه، از مرحوم آقای آخوند نقل می کند که ایشان در مجلس استفتائشان می فرمودند:

(هیچ فقیهی نمی تواند قبل از دیدن کتاب (مستدرک) حاجی نوری، رحمه اللّه علیه، فتوا بدهد).

برای این که فحص از معارض و حجت و… متوقف بر این کتاب است.اصل کتاب (مستدرک) نیز همین (اشعثیات) است که البته بعداً از منابع و کتابهای دیگر، روایات زیادی به آن اضافه شد. بنابراین، بعضی ها روایات اشعثیات ر، با همین سندی که عرض شد، کاملاً مورد قبول قرار دادند.

حالا اگر کسی آن سند را قبول دارد و معتبر می داند (که ما قبلاً بحث کردیم و بعید هم نیست که این طور باشد) آن وقت روایات فضل اللّه بن علی راوندی که در کتاب (نوادر) نقل شده است، معتبر است.

حالا با این مقدمه درباره سند، دو، سه روایت اخلاقی عرض می کنیم، تا ان شاء اللّه مورد توجه قرار بگیرد.

مرحوم مجلسی در این جا چند حدیث را از کتاب (نوادر) نقل می کند که من امروز به مناسبت شروع درس چند تا از آنها را عرض می کنم.

یکی از این روایات که سند آن به پیغمبر اکرم(ص) می رسد، این است:

قال رسول اللّه(ص):

(السابقون الی ظل العرش طوبی لهم)

یعنی خوشا به حال کسانی که به سایه عرش سبقت می گیرند.

چرا که عرش الهی یک امر معنوی و حاکی از حد اعلای عظمت ذات مقدّس ربوبی است. معنی سبقت به سایه عرش هم، پناه بردن عبد به مولای خودش در عالی ترین درجه ممکن است.

بالاترین چیزی که می توان برای بنده فرض کرد این است که انسان به ظل عرش پروردگـار پنـاه ببرد. بعـد سـؤال می کند: (یا رسول اللّه، ومَنْ هُم) چه کسانی هستند که به سایه عرش رحمان سبقت می گیرند؟

رسول خدا(ص) پاسخ می دهند: (الّذین یقبلون الحقّ اذا سمعوه) کسانی سبقت می گیرند که این چند خصوصیت را دارند:

اول، وقتی سخن حق را شنیدند آن را قبول می کنند. ثانی، (ویبذلونه اذا سئلوه) یعنی اگر از آنها سؤال شود که حق چیست؟ بدون ملاحظه آن را بیان می کنند و حق را بذل می کنند.

اگر همین دو کلمه، در دنیای غرق در فساد امروز، که بدون شک ذهنه، دله، وجدانها و عقول بیداری در آن پیدا می شود، عمل شود، آنها می توانند حقیقت و حق را بفهمند و تشخیص بدهند حق چیست. حق چیزی است که بنای خلقت بر آن است.

(وما خلقنا هما الا بالحقّ) مبنای آفرینش الهی بر حق است. (حق)، یعنی همان چیزی که باید باشد و همان چیزی که همه مجاهدتهای مجاهدان عظیم تاریخ و عالم برای رسیدن به آن است. حق خیلی چیز مهمی است. حق همان چیزی است که اگر شناخته و تبعیت بشود و تحقق پیدا بکند، هیچ نادرستی، نامطلوبی و ناسزاواری در عالم نخواهد بود. به هر اندازه ای که حق تحقق پیدا بکند، این جور خواهد شد. آیا این چیز کمی است؟ اگر در همین دنیای غرق در فساد امروز، کسانی که می فهمند، همه حق یا شطری از آن و یا حتی یک کلمه از آن را بشناسند و قبول بکنند و برای کسانی که به آن احتیاج دارند بیان بکنند، شما خواهید دید که چه حادثه و تحول عظیمی در حیات بشر و عالم پیش خواهد آمد.

گرفتاری امروز ما این است که هواهای نفسانی و قیدهای بشری و زنجیرهایی که به گردنهای افراد بشر آویزان است، آنها را سنگین کرده است: (والاغلال التی فی اعناقهم) و به آنها اجازه نمی دهد که حق را بشناسند و بعد از آن که شناختند، آن را قبول کنند و برای کسانی که احتیاج دارند بیان کنند. اشکال این جاست. اگر همین امر حاصل بشود شما می بینید که چه تحول عظیمی ایجاد خواهد شد. پس واقعاً جا دارد گفته شود: (السابقون الی ظل العرش) این کار سختی هم هست. البته حق در مقیاس جهانی یک عده شناسندگان، ترویج کنندگان، ممانعت کنندگان، بخل کنندگان، ردکنندگان، کفر ورزندگان و مخفی کنندگان دارد. حق در مقیاس جامعه ای که ما در آن زندگی می کنیم علائم، نشانه ه، مصادیق، جزئیات و خصوصیات دیگری دارد. همه اینها هم مهم است. نباید گفت که فلان آدم مخفی کننده و انکار کننده حق در سطح عالم (حالا حق نبوت یا حق توحید یا حقانیت فلان حرف) ملعون است. اما اگر کسی در این جا یک حقیقت را با چشم خود می بیند و در عین حال مثل همان کس، آن را انکار می کند و می پوشاند و از آن دفاع نمی کند و اگر بر او عرضه شد آن را قبول نمی کند، از آن حکم خارج است. در
روایت واژه (الذین) آمده است، یعنی هر کس در هر جای دنیا و در هر مقیاسی مصداق آن است.

سوم این که: (ویحکمون للناس کحکمهم لانفسهم) این هم یکی از آن مصادیق حق است که خیلی هم سخت است. بعضی از حقها برای بعضی از انسانه، خیلی تلخی ندارد بلکه برای اهل حق، شیرین هم هست. اما آن حقی که برای همه، در همه جا تلخ است این مصداق از حق است که اگر کسی به این به عنوان یکی از مصادیق بسیار مهم حق عمل کرد، امتحان بسیار خوبی داده است.

(یحکمون للناس کحکمهم لانفسهم) یعنی اینها باید همان طور که برای خودشان حکم می کنند، برای مردم هم حکم بکنند و فرقی بین خود و دیگران نگذارند. این از آن حرفهای خیلی سخت است. این حدیث شریف، به دلیل این که، ما طلبه ه، هم امروز به برکت نظام جمهوری اسلامی از نظر موضع اجتماعی موقعیت ویژه ای داریم و هم پیش از تحقق و اقامه نظام جمهوری اسلامی، در طول تاریخ فقاهت شیعه، روحانیت و سلسله علمای شیعه، به شهادت مجاهدتها و مواضع تاریخی و حوادثی که اتفاق افتاده است، در جهت تحقق بخشیدن به حق و مبارزه با باطل، موضع اجتماعی ممتازی داشتند، یک حدیث بسیار آموزنده و مهم است. این حدیث، همیشه یادتان باشد و معممین، روحانیون، علما و طلاب، هیچ وقت این سه کلمه را فراموش نکنند.

اول، هر جا حق را دیدند آن را بپذیرند.البته با تشخیص درست و تشخیصی که (بینهم و بین اللّه) هیچ گونه شائبه نفسانی در آن نباشد.

ثانی، هرگاه از آنها درباره حق سؤال شد و خواسته شد که حق را بر زبان جاری و اعلام کنند، آن را اعلام کنند.

و ثالث، در قضاوت، خود را با دیگران یکسان قرار بدهند یعنی همان طور که برای دیگران ـ چه به نفع دیگران و چه به ضررشان ـ قضاوت می کنند، برای خودشان هم قضاوت کنند که این تقریب، یکی از سخت ترین و بارزترین مظاهر حق است.

حدیث دیگر که باز در همان سند است، این است:

(عن علی(ع) قال: قیل لرسول اللّه(ص): ما الذی یباعد الشیطان منّا)

چه چیز است که شیطان را از ما دور می کند؟

البته می دانید که شیطان، اعم از ابلیس است. شیطان همان قوای موثر شرآفرین، فسادآفرین و انحراف آفرینی است که در قالبها و لباسهای مختلف، انسان را منحرف می کند. گاهی در شکل انسان و گاهی هم در شکل غیر انسان ظاهر می شود. گاهی هوای نفسانی و گاهی هم ابلیس است. ابلیسه، همان طایفه شیطانی هستند که داستان آنها در قرآن، مثل ماجرای حضرت آدم هست، که آنها هم سلسله مهمی از شیاطینند، امّا فقط آنها نیستند. آنها شیاطین جن هستند. شیاطین انس هم هستند که گاهی خطرشان از آنها بیشتر است. حالا چه چیزهایی شیطان را از ما دور می کند؟

(قال: الصوم للّه یسوّد وجهه) صوم و روزه، غرایض گمراه کننده جسمانی را سرکوب می کند و جلوی طغیان آنها را می گیرد

(والصدقه تکسّر ظهره) صدقه پشت این هواها را می شکند. چون صدقه یک گذشت و اغماض مهمی است که انسان از مایملک خود می گذرد.

(والحب فی اللّه تعالی والمواظبه علی العمل الصالح یقطع دابره) این دو مهم تر از آنهاست. یکی (حب فی اللّه) است که یعنی عواطف و بخصوص محبت خود را در جهت الهی هدایت کند. اگر کسی را دوست دارید این محبّت برای خدا باشد نه برای دنیا. محبت خود را جایی خرج کنید که برای خداست. روایات در مورد (الحب للّه) و(البغض للّه) مفصل است. در کتاب شریف کافی هم یک بابی در مورد این صفت وجود دارد و روایات فراوانی هم در کتب مربوطه هست.

نکته بعدی (المواظبه علی العمل الصالح) است. اگر عمل صالح را یک بار انجام بدهیم کار مهمی نیست و همه این کار را می کنند. چیزی که مهم است این است که انسان بر عمل صالح، مواظبت کند یعنی عمل صالح استمرار داشته باشد.

(والدّوام فی الاتّصال بخدمتک) که در دعای کمیل هم می خوانیم. انسان باید دائماً متصل به خدمت پروردگار باشد. این استمرار و تداوم خیلی مهم است. اگر این دو که یکی جنبه عاطفی و قلبی و دیگری جنبه عملی دارد انجام شد (یقطع دابره) یعنی ریشه هوای نفس قطع و نابود می شود. (والاستغفار یقطع و تینه) استغفار هم شاهرگ آن را قطع می کند که همان تعبیر کنایی است که در فارسی هم هست. پس از جمله چیزهایی که شیطان را نابود می کند، استغفار و طلب مغفرت از پروردگار است که در قرآن هم، بارها آمده است.

در هر جا هم، بر استغفار یک خصوصیت و ثمره ای مترتب شده است. در آیات کریمه قرآن و روایات هم آثار استغفار ذکر شده است. این روح استغفار و طلب مغفرت چیز مهمی است زیرا به معنای توجه انسان به خطاهای خود است. کسی که خود را عاری از خطا و گناه و اشتباه می بیند و خیال می کند که کار بدی انجام نداده، به فکر استغفار نمی افتد. نفس توجه به استغفار به این معنی است که ما دچار خط، کمبود، گناه، تخلف، قصور و تقصیر هستیم. پس استغفار برای هر انسانی لازم است، زیرا که به طور طبیعی هیچ انسانی نیست که دچار ظلم و گناه و تقصیر نباشد.

(ولو یواخذ اللّه الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابه) خدای متعال از گناهان بندگان اغماض می کند والا اگر بنا بود خدا به خاطر ظلم بندگانش آنها را مواخذه کند، یک نفر از آنها بر روی زمین نمی ماند. در (ماترک علیها من دابه) قهراً دابه انسانی مراد است، چون بحث بر سر انسانهاست. بنابراین دائماً از ما خطاهای گوناگونی صادر می شود که ناشی از هوای نفس و مقداری هم از جهالتها و کوتاه نظریهاست. پس هدف از استغفار، توجه به گناه است و لازمه توجه به گناه، تصحیح عمل است. باید هر انسانی دائماً خودش را تصحیح کند. اگر این حالت تصحیح بود، آن وقت تکامل پیش می آید. شرط اصلی کمال انسانی، همین تصحیح است که استغفار یکی از عوامل مهم آن است. لذا به استغفار خیلی اهمیت داده اند.

روایت سوم این است: (وبهذا الاسناد قال: قال رسول اللّه(ص): اوصی امتی بخمس) به پنج چیز امتم را وصیت می کنم. (بالسمع) به شنیدن، (والطاعه) و به اطاعت. در جاهای دیگر معمولاً (سمع و طاعه) را باهم می آورند. ولی در این جا ازهم جدا شده است. پیداست که (سمع و طاعه) در این جا به یک معنی به کار نرفته است. اگر در جاهای دیگر هم (بالسمع والطاعه) یعنی شنیدم و قبول کردم باهم می آید. در این جا (سمع) غیر از (طاعه) است. (سمع) یعنی توجه کردن، شنیدن، استماع و مبالات. اولین

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.