پاورپوینت کامل جایگاه تعقل و تعبد در معارف اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جایگاه تعقل و تعبد در معارف اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جایگاه تعقل و تعبد در معارف اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جایگاه تعقل و تعبد در معارف اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۸

محمد تقی جعفری

حوادثواقعه در نگاه اندیشه وران (۱)

نیازهای فکری و فرهنگی جامعه اسلامی ما را بر آن داشت که ستونی
بگشاییم و در آن نتیجه و ماحصل گفته ها و نظرات بزرگان و عالمان
دردآشنا ر که اعضای مجله برای حل مشکلات علمی خود به محضرشان حضور
می یابند و سئوالات و یا موضوعات خاصی را مطرح می کنند به پیگاه
خوانندگان گرامی و تشنگان معارف زلال اسلامی عرضه بداریم .

دراین شماره شمه ای از گفتگوی علمی که با حضرت آیه اللفه محمدتقی
جعفری داشته ایم تقدم می داریم .

در آینده اگر خدای توفیق دهد بحث
دیگری ازاین استاد بزرگوار ر تحت عنوان :[ ثابتها و متغیرها در
فقه اسلامی] ارائه خواهیم کرد.

حوزه

هستی و تامل پیچیده حاکم بر جهان از نظم دقیق و قانونمندی
هماهنگی برخورداراست . هیچ چیزاین عالم از شمول قانون[ علت و
معلول] و[ سبب و مسبب] خارج نیست . عبث و بیهودگی دراین افق گسترده
جایی ندارد. همه پدیده ها واشیاء واصول هر چیزی حکمت و فلسفه
خاص خویش را دارد.

دراین میان مجموعه احکام الهی که فراراه انسان قرار دارداز
شمول این قاعده مستثنی نیست و لاجرم در وراء هر حکمی و تکلیفی حکمتی
و فلسفه ای نهفته است . قطعا هرامری مصلحتی و هر نهی مفسده ای در
پی دارد.

بااین حال برخی تصور کرده اند که بسیاری از معارف اسلامی تعبدی
محض و تقلیدی هستند و جایی برای چون و چرا و یافتن حکمت و فلسفه آن
نیست .

به عقیده این گروه نه تنها تلاش و تکاپو
و برای بدست آوردن فلسفه احکام ضروری نیست که چه بسا تقید به
اقامه برهان و کوشش برای دست یافتن به فلسفه احکام ازاخلاص و
درجه ایمان انسان بکاهد و موجب تباهی وانحراف وی گردد.

م دراین ج در صدد بیان فلسفه احکام و بررسی مصالح و مفاسد آن
نیستیم و نیز به صحت و یا عدم صحت تعبیر و تلقی افرادازاین
مقوله ها کاری نداریم که آن بحث مستقل و مفصلی را می طلبد و باید در
جای خود بحث شود بلکه مروری داریم کوتاه بر مجموعه معارف اسلامی
ازاین دیدگاه که تا چه اندازه تعبدی و تقلیدی هستند و تا چه پایه
استدلالی و نظری می باشند.

از یک دیدگاه مجموعه معارف اسلامی را می توانیم به سه بخش تقسیم
کنیم و جایگاه تعبد و تقلید را در آن بررسی کنیم :

۱. معارف نظری .

۲. معارف ارزشی .

۳. معارف عملی .

۱. معارف نظری

اصول عقاید به معنای عام آن افزون براصول دین آن بخش از معارف
اسلامی که اعتقاد والتزام به آنها ضروری و لازم است نیز در
برمی گیرد. هر چند آن معارف مستقیما و بالصراحه ازاصول عقاید به
حساب نمی آینداما در حوزه مسایلی که دراسلام و تشیع به عنوان :
(معتقد) مطرح است قرار دارند.

تردیدی نیست که این دسته از معارف اسلامی که رکنی ازارکان اسلام
به حساب می آیند باید بااستدلال و تعقل باشند. به گفته بزرگان :

بالنظر والا ستدلال لا بالاخذ و التقلید .

البته اقامه برهان واستدلال اشکال و مراتب مختلفی دارد و برای
همه افراد و در شرایط نختلف یکسان نیست . هرکس باید در حد توان
به فراخوراستعدادش به استدلال بپردازد. گاه استدلال بسیار ساده و
ابتدایی است همچون :استدلال آن پیرزن برای اثبات خداوند به دوک
نخریسی.

برای پیرزن شعور طبیعی و عام[ این از آن است] مطرح شد و خدا را
ثابت کرد.

گاه استدلهای بسیار عمیق و براهین فلسفی دقیق و پرمحتوا لازم است .

به عبارت دیگر دراصول عقاید یک[ چرایی] باید پاسخ داده شود
منهی با توجه ب برد فکری بعضی اشخاص گاهی پاسخ خیلی اولیه و
ابتدایی است . مانند:

چرا خدا موجوداست .

پیرزن در پاسخ دستش رااز روی دوک نخریسی برمی دارد.

:معنی

اگر من دست از دوک بردارم کار نمی کند. پس[ این از آن
است].

در گذشته این مساله در خانوده ه مکتب خانه ها و… رواج داشت . به
هر شکل بود برای نوباوگان و جوانان این اصول را مطرح می کردند.
کم وبیش استدلال هم می کردند و بذر عقیده و معرفت استدلالی را در دل
آنان می کاشتند. همین بذر بعدها می روئید و نهال معرفت را بارور
می ساخت .

بدین معنی اگر مسیرانسان علم و
کمال بود همان استدلالهای ساده هسته ها و بندهای اولیه او را تشیل
می داد واگر در مسیر علم هم نبود همان دلایل ر بعدها به شکلی تقویت
می کرد و دین و معتقدات خود را بر آن استوار می ساخت .

گاهی پاسخ به[ چرا] عمیق و دقیق است زیرا طرف مقابل و سئوال
کننده و یاافراد مورد خطاب از هوش واستعداد و نبوغی سرشار
برخوردارند و پاسخ به اینان استدلالهای فلسفی و براهین دقیق علمی
همچون : برهان کمالی برهان وجودی صدرالمتالهین برهان وجوی کمالی
که در منابع اسلامی مانند:

یا من دل علی ذاته بذاته

که در دعای صباح کمده است و در دوران اخیر محقق بزرگ و حکیم بسیار
عالیقدر مرحوم حاج شیخ محمد حسن اصفهانی در تحفه الحکیم آورده است
و در مغرب زمین از قدیس انسلم سروع و در مغز دکارت و لایب نیتز به
حداوج خود می رسد.

.پس رکن اول مکتب اسلام که اصول عقایداست باید بااستدلال و تعقل
باشد و تقلید و تعبد محض در آن کارساز نیست .

دراین ج سئوالی مطرح است و آن این که :

بسیاری از مردم یقین واعتقادشان به اصول عقاید تقلیدی است نه
استدلالی این ج چه بکنیم ؟

پاسخی که به این پرسش داده اند (مرحوم شیخ انصاری رحمه الله علیه
هم ظاهر متعرض شده اند.)این است که :

اگر شخصی بیش ازاین نمی تواند و قادر براستدلال واقامه برهان
نیست همین تقلید یقین آورد کفایت می کند زیرا به مقتضای اصل :

لا یکلف الله نفسا الاوسعها . ۱

خداوند بیش از توان ازانسان نمی خواهد.

این ازاصول مسلم اسلام است که خداوند بیش از طاقت تکلیف
نمی کند.

اساس تکلیف چند شرط دارداز جمله : قدرت .

قدرت از شروط رده اول تکلیف است
ازاین روی کسی که قدرت ندارد
الزام نمی شود که حتما بایداستدلال یاد بگیرد و با نظر واستدلال
بپذیرد بلکه دراین جا به همین یقین تقلیدی هم اکتفا می شود. مثلا
در داستان: [ دید موسی یک شبانی را به راه] که مولوی آن را نقل می کند
(صرف نظرازاین که آیا چنین واقعه ای رخ داده یا خیر داستان تخیلی
بیش نیست و مولوی آن را ساخته و پرداخته است ) وی خواسته تابلویی
بکشد و تجسمی به این مساله که در تاریخ فراوان است بدهد. در
تاریخ فراوان است داستانهایی که توجه فرد به خداوند نارساست ولی
پذیرفته شده است .

دراین داستان چوپان یقین داشت ولی یقین وی استدلالی و برهانی
نبود. با همان یقین غیراستدلالی شهود می کرد:

تو کجایی تا شوم من چاکرت

چارقت دوزم کنم شانه سرت

ای خدای من فدایت جان من

جمله فرزندان و خان و مال من

تو کجایی تا که خدمتها کنم

زنم جامه ات را دوزم و بخیه

شیر پیشت آورم ای محتشم

ور ترا بیماری آید به پیش

من ترا غمخوار باشم همچو خویش

دستکت بوسم بمالم پایکت

وقت خواب آید برویم جایکت

گر بدانم خانه ات را من مدام

روغن و سیرت بیارم صبح و شام

هم پنیر و نانهای روغنین .

خمره چغراتهای ۲ نازنین

سازم و آرم به پیشت صبح و شام

از من آوردن ز تو خوردن تمام

ای فدای تو همه بزهای من

ای به یادت هی هی و هیهای من . ۳

چوپان ساده لوح خدا را در برابر خود می بیند وازاعماق قلب اظهار
اخلاص و محبت می کند و هر آنچه از مال و منال و فرزند دارد در طبق
اخلاص گذاشته و به محضر دوست تقدیم می دارد و در نهایت تسلیم و تواضع
آرزو می کند که همواره چاکراو باشد.این چیزی جز (شهود) نیست . این
اعتقاد وایمان قلبی هر چند استدلالی و نظری نیست ولی ارزشمند و
پذیرفته است بسان : [ایاک نعبد وایاک نستعین] گفتن عارفان دلداده
به هنگام عبادت و راز و نیاز.

در این ج نکته ای در خور ذکر است و آن این که :

مولوی در ترسیم و بیان این مساله به خطا رفته که گفته :

هیچ آدابی و ترتیبی محو

هر چه می خواهد دل تنگت بگو ۴

درست است که باید در راه رسیدن به پیشگاه دوست از هیچ آداب و
ترتیبی باکی نداشته باشیم و در هر موقعیتی که از نظر دانایی و
توانایی براقامه برهان و دلیل قرار گرفته ایم در بهره برداری از
همان و دلیل قرار گرفته ایم در بهره برداری از همان موقعیت و ظرفیت
برای رسیدن به محبوب فروگذار نکنیم ولی ازاین نکته نیز نباید
غافل شویم که :

من استوی یوماه فهو مغبون ۵

کسی که دو روزش از نظر کمال مساوی باشد مغبون است .

اساس رشد عقلانی و طی کردن درجات ترقی و کمال با نیروی خرد و
دانش ازاهدف عالی انسان است بنابراین از نظر ما صحیح نیست که به
طور مطلق بگوییم :

هیچ آدابی و ترتیبی مجوی
نخیراگر هیچ راه چاره ای نداری و درهای استدلال و تعقل به رویت
بسته است عیبی ندارد همان تعبد محض کافی است . یقین تقلیدی هم
کفایت می کند ولی اگر قدرت تصعید فکری داری مغز می تواند صعود کند
تفکرت می تواند رشد یافته تر باشد و مراتب و مراحل پایین را پشت سر
بگذارد و به درجات عالی تر برسداین گونه تقلید و تعبد کافی نیست .

گواین که می توان گفت : آن شخص چون با صفا و حال و هوایی که داشت
نوعی معرفت اندوخته بود واز بیماری بی هدفی و بی خدایی نجات پیدا
کرده بود برای او همین کافی بود.

این بدان معنی نیست که به طور مطلق بگوییم :

هر چه می خواهد دل تنگت بگو .

بزرگان گفته اند:

لولم تقدر علی ذلک ولو عجزت عما فوق ذلک فلاباس

و لاحرج علیک .

انسان موظف است تا آن جا که در توان دارد برای این که معرفت و
اعتقادش را براستدلال و برهان استوار سازد تلاش کند. بااین حال
اگر نتوانست اعتقاد تعبدی هم کافی است . گفتیم که عقیده به اصول
عقاید بایداستدلالی و نظری باشد مگر جایی که انسان عاجز باشد. حال
سوال این است:

اگر قدرت و توانایی مسلم و ثابت شده نمی توانیم به اعتقاد و یقین
تعبدی بسنده کنیم ؟ یااین که تا هنگامی که کامل ناتوانی و عجزاز
استدلال ثابت نگردد کافی و مجاز نیست .

به عبارت دیگر:

آیااصل بر[ قدرت] است و[ عجز]احراز می خواهد یااصل بر ناتوانی
است و قدرت بایداحراز گردد؟

برخی از دانشمندان بنا را بر[ عجز] می گذارند و آن رااصل می دانند. آنان
معتقدند که بنابراصل اولی انسانه همه عاجزند تا قدرت ثابت
بشود.

بنابراین همین که نمی دانیم قادریم یا نه پناه می بریم به همین
معرفت ابتدایی واعتقاد تقلیدی و تعبدی ! براین اساس فقط در یک
صورت وظیفه انسان تحصیل دلیل و برهان است و آن در موردی است که
قدرت و توانایی برای فرد ثابت و مسلم شده باشد ولی در صورتهای دیگر
(صورت احراز عجز و یا صورت شک ) چنین وظیفه ای ندارد.

در مقابل این عده بسیاری از بزرگان از جمله : مرحوم نائینی
رحمه الله علیه که موسس این تفکراست معتقد هستند که دراغلب
موارد[ عجز]احراز می خواهد نه قدرت .

انسان معتقد باید همواره بنا را بر[ قدرت] بگذارد و تا آن جا که
می تواند تلاش و تکاپو کند و یاد بگیرد تا عجز و ناتوانیش ثابت
شود.

بنابراین در باب معارف نظری اسلام اصل بر[ قدرت] است و[ عجز] و
عدم قدرت دلیل می خواهد و نیاز به اثبات دارد.

خلاصه سخن بخش اول از معارف اسلامی که اصول عقاید یا معارف نظری
است تعبدی نیست و باید با برهان واستدلال بدان
برسیم منتهی استدلال و برهان گاهی ساده وابتدایی است و گاهی
عمیق و عالی .

۲. معارف ارزشی

ازارکان معارف اسلامی اخلاقیات است . هر چند در فقه اصطلاحی و نیز
اصول عقاید جایی برای اخلاقیات باز نگرده اند. آن را در داخل هیچ
کدام نشمرده اند.

بااین همه اخلاقیات بخش عظیمی از معارف اسلامی را تشکیل می دهد
بلکه می توان گفت :اصل احکام برای اخلاق است :

انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ۶

یا حداقل مکمل یکدیگرند.

فاحبب لغیرک ماتحب لنفسک واکره له ماتکره لها ۷

آنچه برای خویش دوست می داری برای دیگری نیز دوست بدار و آنچه بر
تو خوش نباید برای دیگری خویش ندار.

وقتی انسانها بخواهند با شرافت زندگانی کنند و روحیه انسانی خویش
را حفظ کنند لازمه اش این است که برای دیگران بپسندند آنچه را
برای خود می پسندند.

مفاهیم عالی اخلاقی اسلام بر چون و چرااستوارند و با برهان و
استدلال ثابت می شوند.

دراین ج نکته ای را یادآور می شوم :

متاسفانه در فقه بسیاری از واقعیات ر به بهانه این که اخلاقی
هستند کنار گذاشته اند.

اکنون که حوزه های علمیه دراوج نشاط علمی و عملی قرار دارند
باید تکلیف این امر را روشن و حد و مرز آن را مشخص کنند.

اخلاق و فقه در مجموعه معارف اسلامی همواره مکمل یکدیگر بوده اند
و هر یک در طی کردن راه مقصود به دیگری مدد رسانده است ولی گاهی
هم متاسفانه وسیله ای برای طرد برخی مسایل بوده است .

به عنوان مثال :

در باب زکات غالبا می گویند: زکات منحصر به همان نه مورداست و
دلایلی هم برای آن اقامه کرده اند.

برخی می گویند: خیر زکات منحصر به این موارد نه گانه نیست .

برخی تصور می کنند مساله اجماعی نیست و جا مناقشه است .

عده ای از متاخرین از جمله : مرحوم آیه الله میر سیدعلی بهبهانی
رحمه الله علیه که این جانب دراصفهان به دیدارشان توفیق یافتم و در
همان جااین بحث مطرح شد و آن بزرگوار فرمودند:

من معتقدم که نه ماده مربوط به صدر اسلام بوده است .

یعنی تعیین این نه مورداز سوی پیامبر اسلام (ص) به
عنوان حاکم زمان و زمامدار مسلمین بوده است نه این که موارد زکات
برای همیشه و همه مکانها منحصر در همین نه مورد باشد.

آنچه واجب است این است که : فقر و نیاز مادی در جامعه اسلامی از
بین برود و بااین ملاک قطعی است که زکات باید داده شود.این حکم
منصوص العله است نه مستنبط العله و نه قیاس و حتی نه تنقیح مناط.
تعیین موارد آن در زمانها و مکانهای مختلف به دست حاکم مسلمانان و
ولی فقیه است .

ازاین روی دراکثر همان روایاتی که به عنوان دلایل انحصار زکات
در موارد نه گانه ذکر شده است این جمله به چشم می خورد:

وضع رسول الله الزکاه علی تسعه اشیاء و عفی عماسوی ذلک ۸

اگر حکم اولی اسلام بنابر مفهوم حجیت عدداین باشد که زکات منحصر
در همان نه مورداست دیگر[ عفی] معنی ندارد.این که پیامبر(ص )
بخشید معلوم می شود که تعیین کمیت و موارد آن به دست آن بزرگوار
بوده است . لذ در برخی از روایات داریم که : برنج زکات دارد. دراین
ج آنان که زکات را منحصر در همان نه مورد دانسته انداین روایت
را توجیه کرده اند و آن را حمل براستحباب کرده و گفته اند:

این یک امراخلاقی است .اگرانجام داد و زکاه برنج را پرداخت کرد
چه بهتر واگر نداداشکالی ندارد!

غالباخلاقیات و مستحبات با هم قاطعی می شوند.

در روایت دیگر می خوانیم :

وضع امیرالمومنین ( ع ) علی الخیل العتاق الراعیه فی کل فرس فی کل

عام دینارین و جعل علی البرازین دینارا ۹ .

امیرالمومنین ( ع ) براسبهای اصیل و سواری بیابان چر هر سال دو
دینار زکات و براسبهای بارکش در سال یک دینار زکات قرارداد.

این که امیرمومنان ( ع ) براسبها زکات وضع کرد به خوبی نشان می دهد که
تعیین موارد زکات به دست حاکم است .

در آن زمان که امیرمومنان ( ع ) در راس حکومت اسلامی بود در
منطقه عراق اسبهای فراوانی بود و عده ای به پرورش اسب مشغول بودند.
حضرت امیر( ع ) به عنوان حاکم مسلمانان براسبها هم زکات قرار داد.
براین اساس چه بسا در زمانها و شرایط دیگراشیاء و کالاهای دیگری
مشمول زکات قرار بگیرند. همان طور که بعداز فتح عراق معلوم شد که
قوت غالب مردم بخصوص ساکنان کرانه های دجله و فرات و منطقه
بین النهرین برنج است و مردم بیشتر به کشت برنج می پرداختند.

بعید نیست به خاطر همین جهت بر برنج هم زکاه قرار داده شد.

در هر صورت این مساله ای است که احتیاج به بحث و بررسی داد.

۳. معارف عملی

بخش مهمی از معارف اسلامی ر معارف عملی و کرداری تشکیل می دهد.

کاراصلی فقیهان در حوزه های علمیه بر روی این قسمت متمرکزاست .

علم فقه که در حوزه از جایگاه خاصی برخورداراست متکفل این بخش
است .

قبل از پرداختن به بحث دراین قسمت لازم است نگاهی به معنی و
مفهوم[ فقه] بیندازیم :

برخی از روی ناآگاهی گمان کرده اند که[ فقه] مرادف با تعبداست و
گفته اند که فقه یعنی تعبد. حال آن که[ فقه] به معنای[ فهم] است .
فهمیدن از روی بصیرت و آگاهی . به تعبیر دیگر[ فهم برین] اگر تعبدی
بود فهم لازم نداشت .

اساس شناختن احکام الله درامتداد زمان در گذرگاه تاریخ فهم
برین می خواهد.

تلاش واجتهاد و تیزهوشی واستقراء می خواهد.اگر صرف دانستن باشد
که فقه نیست .

در قرآن مجید خداوند در موارد متعدد راجع
به کفار می فرماید :[لایفقهون] ۱۰ نمی فهمند.اصلا سر در نمی آورند که
مطلب چیست !

بنابراین فقه ملازم با فهم است بلکه فقه فهم برین است .

این نکته
را یادآور شوم که : نمی خواهم بگویم همه فقه با فهم برین فهمیده
می شود و یا همه فقیهان و دین شناسان فهم برین دارند. خیر. جزاندکی
از عالمان و فقیهان و به اصطلاح[ الاالاوحدی] بدین مرتبه والای علمی
دست نمی یابند بلکه افرادی مثل : صاحب شرایع علامه حلی بحرالعلوم
کاشف الغطاء و… مرداین میدان هستند.اینان می توانند فقه را با
فهم برین بفهمند و برای جامعه اسلامی بیان کنند. زیرا به اضافه تسلط
بر منابع و طرق فهم واستدلال ازاستشمام فقاهتی بسیار بالایی
برخوردارند که از دریافت والای حکم و قواعداصطیادی برای درک مسائل
فقهی استفاده می کنند.

با بیان این مطلب اکنون به بخشهای مختلف فقه نظر می افکنیم تا
ببینیم که چه مقداراز آن تعبدی است و چه مقداراستدلالی و نظری که
باید با برهان واستدلال به آن دست یافت .

الف . عبادات

بخش مهمی از فقه ما را عبادات تشکیل می دهد. چه بسا تصور شود که
اینها تعبدی محض هستند. زیرا عبادات از ریشه[ تعبد]است و[ تعبد]
یعنی تسلیم.[ طریق معبد] یعنی راه هموار و راهی که زیر پای رهگذر
تسلیم است . بنابراین [ تعبد] یعنی تسلیم شدن به بارگاه خداوند و
عبادت نیز همین معنی را دارد.

امیرالمومنین ( ع ) در خطبه قاصعه می فرماید:

الا ترون ان الله سبحانه اختبرالاولین من لدن آدم صلوات الله علیه الی الاخرین من

هذاالعالم باحجار و لاتضر و لاتنفع و لاتبصر و لاتسمع فجعلها بیته
الحرام:[الذی جعله للناس قیاما] ثم رضعه باوعر بقاع الارض حجرا و
اقل نتائق الارض مدرا واضیق بطون الاودیه قطرا. بین جبال خشنه و رمال
دمثه و عیون و شله و قری منقطعه] ۱۱ …

آیا نمی بینید خدای سبحان پیشینیان از آدم تا پسینیان ازاین
عالم را آزمود به حرمت نهان به سنگهای بی سود و زیان که نه می بینند و
نه می شنوند. پس خدا آن را خانه با حرمت خود ساخت و برای مردمان
مایه قیام و عبادتشان قرارداد. پس آن خانه را در سنگلاخی نهاداز
همه سنگستانهای زمین دشوارتر و ریگزاری تر رویش آن از همه کمتر به
دره ای از دیگر دره ها تنگتر و میان کوههایی سخت و ریگهایی نرم دشوار
گذر و چشمه هایی زه آب آن کم و جدااز هم .

خداوند چند سنگ را کنار هم گذاشته و خانه ای ساخته که هیچ نفع و
ضرری به حال مردم و جامعه ندارد و به مردم فرموده است :

بروید آن خانه را طواف کنید .

این چیست ؟

آیا غیرازاین است که بار تکلیف الهی را که حرکت واحساس تکلیف
است بر دوش گیرد؟

بزرگترین واساسی ترین بعدانسان در گذرگاه هستی عبارت است از:
احساس تکلیف وانجام آن . پس این خانه کعبه را طواف کنید برای
پاسخ گویی به ندای این بعد.این خود سراسر فلسفه و حکمت است . آنان که
احکام عبادی اسلام را تعبد خشک و بی روح می پندارند توجه به این جهات
نکرده اند. ما نمی خواهیم بگوییم که مصلحت فقط در جعل است چنانکه
بعضی ها گمان کرده اند زیرا مجعول دارای مصلحت است یعنی قطعا تابع
مصالح و مفاسد واقعی است .امام هشتم علی بن موسی الرض علیه السلام
در پاسخ نامه محمدبن سنان می فرماید :

کسانی که گمان می کنند:احکام اسلامی فقط برای
برانگیختن حس تعبد مردم است در ضلالت سخت قرار گرفته اند .

ولی بر فرض اگر عده ای گفتند ما تا خودمان نفهمیم آن مصالح و مفاسد
را عمل نمی کنیم جوابش این است که :اگر هیچ نباشد خود عمل به این
جعل و تکلیف به تنهایی مهمترین هدف و بزرگترین فلسفه را دارد.
چنانکه دراموامرامتحانیه می بینیم تنها هدف به اصطلاح برخاستن از
خاک و قیام به انجام وظیفه است که احساسش عالی ترین احساس روح
انسانی است .

در داستان حضرت ابراهیم ( ع ) در قرآن آمده است :

قال یابنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری . قال یا

ابت افعل ما تومر سنجدنی ان شاءالله من الصابرین ۱۲

گفت : پسرک من
در خواب دیدم که ترا سر می برم . پس بنگر تا نظرت چیست ؟ گفت :ای پدر
من هر چه ترا می فرمایند بکن .اگر خدا بخواهد مرا شکیبا یابی .

خود آماده شدن برا قربانی و کارد به دست گرفتن مصلحت عظیمی دارد.
البته اوامرامتحانیه حسابشان جداست . منظوراین نیست که همه
احکام این گونه اند. ولی قدر مسلم این است که علاوه بر مصالح و مفاسدی
که درخوراحکام هست در نفس جعل نیز مصالح و مفاسدی است که
مهمترین آن پاسخ به بعدانسانی احساس تکلیف است .

صرف نفس تکلیف واحساس مسوولیت و حرکت و جنبش برای
انجام تکلیف به تنهایی برای مصلحت احکام کافی است .

کعبه سنگ نشانی است که ره گم نشود

حاجی احرام دگر بند و ببین یارکجاست

بنابراین عبادات هم مثل سایراحکام استدلالی و نظری هستند.
اگر نبود جز همان تجسم و تبلور معنای عبودیت و پاسخ گویی به ندای
فطرت واحساس مسوولیت همین بزرگترین فلسفه عبادات است . گواین که
مقدار زیادی از عبادات مثل روزه حج جهاد و … دارای فلسفه خاص
خود هستند.

ب . حقوق هدفدار

حقوقهای گوناگونی در جوامع در جریان است . همه در تکاپو و تلاش
هستند تا جامعه رااداره کنند.

البته اداره جوامع معنایش این نیست که واقعااین حقوقها جامعه
انسانی رااداره می کنند. یعنی نمی گذارند مردم یکدیگر را بخورند و
گرنه ازاین حقوقها آدم ساخته نشده است .

مساله تکامل اصل دراین حقوقهای امروزی مطرح نیست . حقوق
امروز می گوید:

حق دیگران را ضایع مکن .

اگر ضایع کرد چه می شود؟

می گوید:

اگر ضایع کرد شلاق دارد.

حقوق امروز جنبه های انسانی قضیه را در نظر نمی گیرد و به تعالی
روحی انسان کاری ندارد.

حقوق امروز نمی گوید: استیفای حق از بزرگترین کمالات انسان است .

ولی در فقه ما به همه ابعادانسان توجه می شود. حقوق فقه نیز
هدفداراست و در آن کمالات انسان کاملا ملحوظ است .این یکی از
امتیازات مهم فقه اسلامی
بر حقوق دنیاست .

حقوقی که امروز در جهان مطرح است حقوق پیرواست .

حقوقدانهای امروزی معتقدند که جامعه خودش بر هرچیزی که تکیه
کرد می شود (قانون) ! [ قانون عرف عام] اساس حقوقدان تابع است
تابع خواست جامعه و مردم . به تناسب خواست آنان قانون وضع می کند.
این نوع تلقی از حقوق برگرفته از همان حقوق (انگلاساکسون) یا قانون
انگلستان است .

حقوق پیرو می گوید:

[ما حق نداریم بنشینیم برای مردم قانون وضع کنیم بلکه مردم هم
هر طور عمل کردند و هر جور خواستند همان قانون است].

به عبارت دیگر باید دید جامعه به چه چیز ترتیب اثر می دهد و چه
چیز را می خواهد. به عنوان مثال در مورد معاملات چه معامله ای را نافذ
می داند و چه شرایطی را معتبر می داند.

این نوع
قانون را می گویند: [کامون لاو] common law یعنی قانون عام .

غالبا کشورهای غربی دارای چنین حقوقی هستند. در مقابل در
حقوقهای بلوک شرق اصل مردم و جامعه به حساب نمی آیند.از مردم
بپرسند که شما چه می خواهید یا ببینید جامعه چه چیزهایی را ترتیب اثر
می دهد و… بلکه با توجه به مسائل و مصالح حزبی خودشان هر طور
دلشان بخواهد قانون وضع می کنند و کاری به انعکاس مردم واستقبال و
یا عدم استقبال جامعه ندارند. حتی به آثار و تبعات آن هم کاری
ندارند.این نسخه را برای درمان مشکلات مردم و دردهای اجتماعی
پیچیده اند حالا به حال مریض مفید باشد و دردی از دردهای او را درمان
می کند یااین که به حال او مضر باشد و بر دردهای او بیفزاید فرقی
نمی کند. قانون جامعه این است و چون و چرا هم ندارد!

این نوع قانونگذاری
راینان می گویند : [حقوق پیشرو] که در حال دگرگونی اساسی است .

اکنون در دنی گفته می شود بلوک غرب داری حقوق پیرواست و بلوک
شرق دارای حقوق پیشرو. البته این صرف تقسیم است و گرنه نه در
کشورهایی که ادعای داشتن حقوق پیشرو دارند واقعا حقوق آنان همه
پیشرو بوده و نه در کشورهایی که ادعای داشتن حقوق پیرو دارند همه
پیرو بوده است . بلکه مبنی در وضع قوانین آن جریانات است که
زمینه هایی از فرهنگ خاص و رگه های سرگذشت مردم آن جامعه و مقتضیات
اقتصادی و بعضی از مبانی اخلاق رنگ باخته و غیرذلک که از طرف قدرتها
توجیه و به عنوان مبانی حقوق معرفی می شوند

بااین که به نظر می رسد روشن ترین مساله از نظر فلسفه حقوق
است ولی حقوق نیز تا حدود زیادی استدلالی و نظری نیست .

برخی از حقوقدانان می گویند:

[یک سلسله قوانین و مقرراتی برای اداره انسان درست شده و همین
مقررات [ حقوق] نام گرفته است .

مصالح و مفاسداین حقوقها چیست و محصول آن کدام ؟ جای بحث است].

البته برخی از حقوقه مقداری اخلاقیات و معنویات هم داشته اند و
حداقل درادعا در قرنهای اخیراین معنی بیشتر شده است واز مذهب هم
استفاده شده است .

حقوقدانان تلاش می کنند که فرهنگ جامعه این طوری است مثلا نژاد
ژرمن به فلان مساله اهمیت نمی دهد و یا نژاد ( فرنگ ) این طوری است .

بنابراین همان طور که اشاره کردیم حقوقهای امروزی علی رغم ادعایی
که دارند صد درصداستدلالی و نظری نبوده و در مبانی نظامهای حقوقی
روش تعبدی دیده می شود.

بسیاری از حقوقدانان برجسته غرب صریحااذعان کرده اند که مبادی
حقوقی نمی تواند بر پایه استدلال و برهان استوار باشد.

مسیو پل کش که از حقوقدانان بزرگ است دراین باره می گوید:

[وقتی فکر می کنم که مغز گمراهی در پی آن است که بدون راهنم
فلسفه حقوق را بحث کند نگران می شوم .

در واقع باید تصدیق کرد که
ایده های کلی در سرزمین حقوق مبهم اند. حدود و ثغور مفاهیم ذهنی
اصلی غیر قطعی و موردایرادند. مصطلحات عرف درهم و برهم می باشند.
بلاشک همین امراست که توده حقوقدانان را از بررسی این امر دور
کرده است] ۱۳ .

همان طور که ملاحظه فرمودیداین چیزی غیراز تعبد نیست . حقوقدانان
غرب نیز سرگردانند و درمانده اند. در صورتی که در فقه م حتی در
بخش عبادات همه چیز روشن است . حتی[ الله اکبر]اول نماز
(تکبیره الاحرام ) که دستها را نزدیکی گوشها ( الی شحمتی الاذن ) بالا
می بریم تعبد محض نیست . حداقل در محدوده ای که عقل ما بدان می رسد
این است که در مقابل خد حالت تسلیم نشان می دهیم . فکرمان آرام
می شود. روح مان آرام می شود. به هدف حیات خود که (والیه راجعون )است
پاسخ می دهیم .اینه همه استدلال است .

گاهی توهم شده است که کیفیت عبادات مثل گذاشتن دستها روی زانوها
در رکوع و یا گذاشتن اعضای سبعه بر زمین در هنگام سجده تعبد محض
است !این توهم هم بی اساس است زیراابراز عبودیت با نمودهای
فیزیکی محال است بدون کمیت و کیفیت خاصی باشد و سوال ازاین که
چرا مثلا نماز صبح دو رکعت و هر یک از نمازهای ظهر و عصر و عشا چهار
رکعت و مغرب سه رکعت و با کیفیتهای مخصوص می باشند کاملا بی جاست .
زیرا هر نوع کمیت و کیفیتی که برای عبادات تعیین می شد همین سول
مطرح می گشت .البته با همین حال باز می بینیم همه آن خصوصیات نیز
حکمتهایی برای خود دارند که با کمترین دقت می توان آنها را فهمید.

عباداتی مثل روزه سرتاپاستدلال هستند. فلسفه های متقن دارند
امساک تقویت روان و روح و قوی ساختن اراده و…

آنچه در کتاب علل الشرایع صدوق رحمه الله علیه به عنوان علل و
فلسفه احکا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.