پاورپوینت کامل عبده و اصلاح متون درسی ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عبده و اصلاح متون درسی ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عبده و اصلاح متون درسی ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عبده و اصلاح متون درسی ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

۴۷

بحث از ضرورت تجدید نظر در مواد آموزشی، تاریخچه ای دیر هنگام دارد. در حوزه های علمیه اهل سنّت نیز، این مباحث دامنه دار بوده و مصلحان عالم اسلام، همواره به اصلاح متون درسی به عنوان مقدمه لازم در انطباق حوزه ها با رسالت واقعی خویش، اندیشیده و در این مسیر، سخن گفته و نوشته اند.

در این میان، مطالب ذیل مباحثی است که توسط شیخ محمّد عبده، در «تونس» ایراد شد و یکی از مطبوعات آن کشور: «الحاضره التونسیْ»، خلاصه ای از آن را منتشر ساخته و سپس در مجله «المنار» (بعد از نگاه مجدد استاد) برای دوّمین بار، نشر یافته است و ما، آن را از مجموعه «الاعمال الکامله للامله للامام عبده» (به همت و پشتکار دکتر محمّد عمارْ) ترجمه و نقل می کنیم.

یاد آوری این نکته، مناسب می نماید که مطالب مندرج در سخنرانی عبده، بحثی عمومی در علوم اسلامی و تعلیم آن بوده و در نتیجه مباحث، در قالب سخنرانی (و نه بحثی منظم و کلاسیک) عرضه شده اند، اما در مجموع، حرفهای گفتنی را به همراه دارند که اکنون نیز، قابل طرحند.

حوزه

برخی از برادران، که با آنان، در تونس آشنا شدیم از این ناچیز، گفت و گو یا شب نشینی را در خواست کردند بعداً سخن از درس به میان آوردند و آن را، بعضی از من خواستند. پاسخ دادم:

درسی خواهد بود ؛ اما نه درباره تحقیق مسأله ای علمی، زیرا بزرگانی از دانشمندان در جمع شمایند که به فضل و دانش آنان،

اعتراف دارم و هر کس تحقیق و کاووش در مسائل علمی را بطلبد، به آنان رجوع کند. این ناچیز، مردی جهانگردم که به این منطقه آمده ام تا با بعضی از مسلمانان، آشنایی بیابم.

از این رو، وقتی به درخواست آنان در تدریس پاسخ مثبت دادم، منظورم آموزش درس واقعی نبود، بلکه سخن گفتن در مسائل یاددهی و یادگیری بود که در افکارم، خلجان داشت تا برای برادران مسلمانم، که آرزوی پیشتازی آنان را در دانش داشتم، اندیشه های نهفته ام را آشکار سازم.

من، در مناطق اسلام، مردمانی را می دیدم که به دانش مشغولند؛ اما غالباً در حقیقت دانشی که وقت را در آن صرف می کنند، خطا می کنند. این نکته ای است که بارها تکرارکرده ام و همواره از آن، خواهم گفت. با این امید که این تکرار، به پیشتازی مسلمانان در دانش بینجامد.

مسأله ای مشترک میان ما شماست و در تمامی مناطق اسلامی، عمومیّت دارد. آن امر، رضایت به وضعّیت موجود است. این خصلت، به مسأله تعلیم هم ارتباط دارد. اگر عیب و یا نقصی در روش و یا حالتی از احوال عرضه شود، گفته می شود:

«چه می توانیم بکنیم. ما بر خداوند، توکل می کنیم و خداوند، آن را خواسته است» .

این، عذر مقصران و گناهکاران در مناطق اسلامی است و در نظر ما، از مسائلی است که به نقائص راههای تحصیل دانش، کمک می کند؛ بنابراین، تصمیم گرفتم که آن رابه ما مباحث «تعلیم» ضمیمه کنم.

مفهوم دانش

مقصود از سخن در این مقوله، غوطه ور شدن دراصطلاحات علمای سلف و یا متکلمان و فلاسفه و حتی زنادقه نیست. چون در اینگونه الفاظ اصطلاحی، علمأ از دیر باز به تفسیر و رد ایراد پرداختند، با آن که بنیا نگذاران الفاظ، در نظر داشته اند که به وسیله آن، معانی، منضبط وسهل الوصول شوند. می توان گفت که آنان، مقصود نیک داشته اند و ما بگونهای ناپسند، آن را استعمال کرده ایم. از این رو من الفاظ الصطلاحی را رها می کنم و در دانش، از زاویه آنچه در کتاب و گو می نمایم.

در قرآن، آمده است:

( هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون )

این آیه، استفهام انکاری است که نمیتوان عالم و جاهل را، در یک کفه نهاد.

وخداوند فرمود:

«هل تستوی الظلمات والنور»/

تاریکی با نور، یکسان نیست.

برای ما آشکار کرد که تاریکی تمثیل جاهل است و نور، مثال عالم. و ما شرایط کسی را می دانیم که در مسیر هدف مشخّص، گرفتار تاریکی شود، ظلمت، راه را بر او مخفی می کند و گاه، راهی را می پیماید که از مقصد دور می گردد و گاهی در گودال و چاهی می افتد و پیش از رسیدن به هدف، هلاک می گردد.

وضعیّت نا آگاهان به ابزار دسترسی به هدف (در هر منظوری که انسان قصد کند) چنین است. هر کسی بدون آگاهی چیزی را طلب کند، به آن نخواهد رسید. بنابراین، از آیه کریمه در می یابیم که علم برای انسان، بسان نور است، نه دانش لامپ و چراغ باشد، بلکه آیه تمثیلی برای کسانی است که راه رسیدن به مقصود را دریافته اند. این کسان، بمانند فردی هستند که حرکت کند و نوری در پیشاپیش او

باشد و راه را بر او، آشکار سازد و مانع را، بر او عرضه کند تا از آن بپرهیزد و یا آن را، منکوب و ذلیل و در نهایت، پیروزمندانه و در عافیت و سلامت به مقصود نائل گردد. چون کسی که ظلمت او را فرا گرفته، نشانه ها و علائم را نبیند و فقط آن کس که از نو بهره ور است، آن را احساس کند.

چون «علم» نور بوده و در اعتقاد و عمل به نیکی رهنماست، در اوّلین آیه بر پیامبر امی، چنین نازل شد:

و در حدیث شریف، آمده است که حضرت در ابتدأ، فرمود:

«من توانائی خواندن ندارم».

امّا ملک وحی، همچنان ماند تا رسول(ص) آیات را تلاوت کرد.

امر بهقرائت به کسی نمود که عدتاً، خواندن را توانا نبود و برای او، تبیین کرد که آن کس که او را به قرائت می خواند، تمامی خلائق را آفریده است و او توانای آن است که او را، بر قرائت قدرت دهد و او، کسی است که انسان زنده و بیانگر را از «علق» یعنی خون جامدی بدونشعور و قدرت نطق، آفرید. پس او تواناست که در پیامبر خویش، قرائت و دانش را بیافریند، هر چند سابقه آن را نداشته باشد. پس از بیان این مطالب، فرمود:

«اقر و ربک الاکرم الذی علم بالقلم. علم الانسان ما لم یعلم»/

از میان دانشها، کتابت را نام برد تا موقعیّت نگارش و بیان را یادآوری کند و، بزرگی فائده آن را، بیاگاهاند. دانش بیانی و خبرویت در آن، زمینه ساز آن است.

ما از دانش، تصور قواعد را، اراده نمی کنیم بلکه ملکه فصاحت و بیان را در نظر می گیریم. و این مدعی، بدیهی و بی نیاز به برهان است .اگر نگارش نبود، به هیچ مرتبه ای از مراتب موجود، دست نمی یافتیم. آغاز گری وحی الهی، با طلبعلم و ستایش دانش، که خدا آن را به انسان عطا کرد و آموخت، هدایت به فضیلت علم و تحریص بر تحصیل دانش؛ بویژه دانش نگارش، است.

علم، چیزی است که انسان را در هدف خویش بینا می کند و انسان را به حق، که گره گشای نجات است، راهنمایی می کند. خداوند فرمود:

«در خلقت زمین و آسمان و تفاوت زبان، آیاتی برای دانشمندان است». نه برای جاهلان و غافلان.

و دانشی که چنین مزیتی را داراست و به نور تشبیه شده، نمی تواند جز دانشهای راهنما و تبیین گر باشد. در احادیث و ادعیه نقل است که پیامبر (ص) فرمود:

«الله انعمنی بما علمتنی و علمنی ما ینفعنی و زدنی علما»/

گویا رسول (ص) فرموده است که دانش صحیح را به من بیاموزان. دانشی که با آنچه در کتاب تو آمده، منطبق گردد.

همچنین فرمود:

«اگر روزی بیاید و دانش من در آن افزون نگردد، تابش خورشید آن روز، بر من مبارک مباد».

ما در آثار و گفته های دانشمندان نیز که بنگریم، مطالب فراوانی می یابیم که یاد آن، به درازا می انجامد. همچنین در افواه مردم، در هنگام یاد کرد علم، می بینیم که آنها از دانش، فقط بصیرت و بینائی را در نظر می گیرند (در هر مسأله ای از مسائل)و اینکه به اندازه توان، در کاملترین شکل انجام گیرد.

نتیجه سخن آن که: دانش حقیقی، که خداوند آن را ستود و وجه تشخیص هدایت یافتگان از گمراهان شناخت، چیزی جز کشف امور حقیقی نیست، بدان گونه که چیزی نتواند تو را، از آن مسیر منحرف سازد، مانند آن کس که یقین دارد راه مقصودش، کدام است که او از آن راه، سرنپیچد، هر چند گمراهگر تلاش ورزد (تا راه دیگر بگزیند) دانش، حقیقی نیست و انسان به تحصیل آن رو نیاورد مگر آن که رابطه آن با اهداف آن، چنین باشد.

بنابراین، اگر ما آگاه شدیم که چیزی ما را به هدف؛ مثلاً در فرصت دو روزه، خواهد رساند؛ و از سوی دیگر، با چیزی برخورد کردیم که آن را دانش شمرده اند، اما زمانی طولانی تر را؛ مثلاً چهار روز، برای ذیل به مقصود، در بر دارد، ضروری است که اولی را علم حقیقی بدانیم، چون با زمان کوتاهتری، ما را به مقصود خواهد رساند و دومی را، نباید دانش بنامیم؛ زیرا ما را به دشواری وسختی خواهد افکند. پس به سوی آن رفتن، سقوط در گمراهی است.

گمراهی بیشتر، در آن دانشی است که از آن، هدفی در نظر است؛ امّا پس از صرف زمانی دراز ره به مقصود نمی یابد، بنابراین نامیدن آن به «علم» خطاست و با استعمال قرآن و حدیث و کاربرد واژه علم در میان خاصه و عامه، منافات دارد. هر چند کسانی هستند که می گویند، علم دارای سه معناست: شناخت، درک، قواعد و ملکه و فراگیری قواعد – بدون دسترسی به بخش اخیر – علم است و در نتیجه، ما به تحصیل علم پرداخته ایم .

این گوینده، در نظر نگرفته که چرا «قواعد» را علم نامیده اند. این قواعد فقط برای رساندن به غایت و منظور دانش، علم نامیده شده اند. پس اگر در غیر آن هدفی به کار روند، مفهوم خویش را از دست خواهند داد و جز مسائلی محسوب می گردند که بازدارنده از علم مطلوب هستند. حال می خواهدآن را «جهل» بنامد، چون او را از علم، گمراه کرده و باز داشته اند و اگر می پسندد، آن را «علم»بنامد، هر چند مردمان، آن را علم نمی شناسند.

علوم اسلامی

حال، می توانم سخن را در وضعیّت فعلی خودمان (در تحصیل علم در جهان اسلام)متمرکز کنم. و موضوع بحث ما، همان است.

دانشهای گوناگونی در اختیار ماست که به آن سرگرم هستیم و نام آن را، «علوم اسلامی» گذارده ایم، آن دانشها، بدین نام خوانده شده اند، چون موضوعات آن ارتباطی با دین اسلام دارند. دانشهائی نظیر فقه واصول، که از راههای استخراج احکام از منابع بحث می کنند، دانش توحید، که از هستی و صفات کمالی خدا، سخن می گوید و علوم نقلی مانند: تفسیر، حدیث، لغت، نحو، معانی، بیان، بدیع و آنچه به نام علم وضع خوانده می شود.

برخی از این علوم، وسیله وابزارند و بعضی، اهداف و مقاصد و ما به فراگیری هر دو دسته، سر گرم هستیم. در این مقام، نیازی به شیوه موجود پرداختن به این علوم (در میان ما و شما) نیست. کلام، در بحثی آشنا و همگانی است که راههای تحصیل این علوم، چگونه باید باشد؟

دانش نحو

نحو در تونس، با همان کتابهای مصر آموزش داده می شودکتابهای نظیر:

«قطر» و «اشمونی» و «صبان».

برای فراگیری آن، دو منظور پیگیری می شود:

۱. توانایی دریافت کلامخدا و پیامبر و پیشینیان است.

۲. نگاهداری زبان از خطای در گفتار.

مابه قواعد کتابها، سرگرم می شویم و بحث می کنیم که آیا عبارت مؤلّف، بر هدف او دلالت دارد؟ فردی پاسخ مثبت می دهد و دیگری جواب منفی و سوّمی، نظر اوّلی را ترجیح می دهد و چهارمی، نظر دوّمی را. و امثال این نکات، در حواشی کتابها بسیارند.

زمان، با این سخنها به درازا می انجامد و فوائد، صنایع می گردد و ذهن، از قاعده دور می شود و در پایان فراغت از علم، پژوهنده، نه گفتاری قویم یافته و نه توانایی نگارش درست راا دارد و نه قدرت درک کلام عرب و یا قرآن و سنّت را.

شیوه شروع علم نحو، بر دشواری کار می افزاید. استاد، با دانش پژوه، که از اصطلاحات علم، چیزی نمی داند، مسائل علم را، به کند و کاو و تحلیل می سپرد. گویا با کسی روبروست که در آن دانش، ریشه دار است، بدون آن که مراعات استعداد و فهم او رابکند. برای خودم، این اتفاق افتاد که یکسال و نیم شرح «کفراوی» را بر «آجرومی» و هیچ نیاموختم. این نکته، به فرار من ازدانش پژوهی انجامید، زیرا از خود، نا امید بودم. لکن اراده الهی بر آن بود که پدرم،
من را به بازگشت مجبور ساخت و دو مرتبه، در بین راه گریختم. ولی در بین راه فرار، با کسی برخورد کردم که به من آموزاند که چگونه علم را، از نزدیکترین راه بجویم. آن گاه لذت آن را، چشیدم و دربه دست آوردن آن، مداومت نشان دادم.

بر استاد، وظیفه است که ذهن دانش پژوه خویش را، ارزیابی کند و میزان قابلیت او را، برای گفته های خویش بسنجد. مدرس باید فرود آید و با آغاز گر دانش، همان شود و همپای او، گام به گام، حرکت کند تا شاگرد، بدان پایه رسد که توانائی درک معانی دقیق را بیاید.

این فن (شناخت مراتب استعداد شاگردان و چگونگی بهره وری آنان) هنری خاص است که اگر خواندن شرح مطول به ۸ سال نیاز داشته باشد، آموزش آن فن، ۱۶ سال به درازا خواهد انجامید! و کسی که وقت خویش را در این فن (که کتابها در آن نگاشته شده) صرف کند، برای او پاداش چندین برابر فردی را تضمین می کنم که مطول را خوانده است!

معانی و بیان

دانش معانی و بیان از «بلاغت» کاوش می کنند. بلاغت یعنی هماهنگی کلام با مقتضای موقعیّت. مقتضای موقعیّت و احوال چیست؟ می بینیمکه نگرش گر در این دانش و یاد استاد او، پرسش می کند که آیا بلاغت، رعایت اجمالی مقتضای مقام است و یا مراعات همه جانبه آن؟ در فرض اوّل، چگونگی می توان کسی را بلیغ نامید که رعایت شرائط و موقعیّت را به صورت کامل، انجام نداده و خود به آن واقف است. و در فرض دوّم، بلاغت درجاتی نخواهد داشت و فرادست و فرودست در آن راه نخواهد یافت. به این گونه راه مباحثات و مجادلات، گشوده خواهد شد و اذهان از حقیقت بلاغت دور خواهند گشت و کاوش گر، ملجأی را برای پایان مباحثات نتواند یافت. این مباحث، چندان به اطاله می انجامد که غالباً ذهن از هدف اصلی، باز خواهد ماند.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.