پاورپوینت کامل ارزیابی حوزه های قدیم و جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ارزیابی حوزه های قدیم و جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ارزیابی حوزه های قدیم و جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ارزیابی حوزه های قدیم و جدید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۳
سر مقاله
سخن از «تحول حوزه»، بحثی عام و فراگیر در حوزه های دینی است. مبحثی که شاید دین خواهان خارج از حوزه را نیز، به خودمشغول داشته و کم و بیش، منتظر آثار و نتایج آن هستند. اهمیت و آثار و نتائج آن هستند. اهمیت و آثار این مقوله، ایجاب می کند که نویسندگان، طراحان و برنامه ریزان، این مسأله عمده را به فراموشی نسپرندو حساسیت آن را همچنان نگاهدارند وبه ابعاد مختلف آن، نظر بیفکنند. نشریه حوزه، به سهم خویش سالیانی است که از این مقوله سخن گفته و در حدّ بضاعت خود، به طرح مطالبی پرداخته است. امّا همواره این نکته را، تصریح داشته است که همفکری و مشورت عام، می تواند طرحی جامعتر و کارآتر را ممکن سازد. با این تأکید، همواره از صاحب نظران، استاتید فضلا، طلاب علاقه مندان روحانیت و نهاد حوزه، خواسته است که به این مسأله، چون مسأله ای اساسی و کلیدی برای دیانت و نظام، بنگرندو از بذل فرصت و وقت خویش دریغ ندارند.
با این دعوت عام، پیش مقدمه ای برای این مبحث جدی، عرضه می شود، اشارات این گفتار، عمدتا متوجه جامعه شناسی حوزه های قدیم و معاصر است. شناختی که بی تردید، مقدمه و زیر بنای هر گونه تحول و دگرگونی خواهد بود، با این امید که در فرصتهای دیگر، زمینه طرح اصل مقوله را بیابیم و به عرضه آن، توفیق پیدا کنیم.
حوزه های قدیم
در پیش کلام تحول حوزه، بایستی گذشته خویش را شناخت و بدور از تعصب و حساسیت نابجا، آن رامورد مطالعه ای در خور و شایسته، قرار داد.تا کنون، رسم بر آن بوده و هست که گذشته تاریخی حوزه، با نگاهی صد در صد مثبت و یا منفی ارزیابی شود و در پرتوی آن موقعیت صنفی حوزه های دینی، تثبیت و یا تضعیف گردد. در این فصل کوتاه، توقع ارزیابی همه جانبه نیست، اما مناظر و پیش مقدمات این گونه نگرش، عرضه می شود.
در حوزه های کهن ما، جنبه های مثبت فراوان بوده اند و این نکته، درباور ما، بدون تعصب صنفی جای یافته و مورد تحلیل و مداقّه پیوسته، قرار گرفته است. به اجمال، به گوشه هایی از این بخش تابناک، نگاهی می افکند.
۱. قناعت و پارسایی: فاصله حوزه های شیعی از حکومتها، شرایط سخت و دشتواری را در مقابل حوزه های دینی قرارا داده بود و در این جوّتنگنا و عسرت، عالمان پاکبازی با مناعات وقناعتی بی نظیر به سر برده اند و تاریخ علم و دانش را، درخشان و منوّر ساخته اند. در همین روزگار به زمان ما، کسانی چون: استاد جعفری، از رنج گرسنگیها و ضعفهای مفرط حاصل ازآن، حکایت دارند (۱) وکسانی مانند مرحوم همایی از استاد فرزانه خویش مرحوم آخوند ملا عبدالکریم گزی، نقل حال می کنند:
«وی، شیخ بهایی عصر بود و مرجعیت تامه قضا و فتوا داشت و در عین این که سی چهل سال، تمام امور قضایی اصفهان و توابع دردست او بود، شبی که درگذشت خانواده او نفت چراغ و نان شب نداشتند و مرحوم فشارکی از محلّ وجوهات حواله داد تا برای خانواده او، شام شب و لوازم معیشت تهیه کردند و من خود یکی از حاضران آن واقعه و مباشر آن خدمت بودم(۲).»
و این گونه حکایتها و نقل احوال، در تاریخ علم و ادب شیعی فراوانند. شاید اغراق آمیز نباشد که بگوییم تاریخ چهارده قرن حوزه های شیعی، بر گرسنگی و فقر و محرومیت استوار گردیده است. در شرح حال اکثریت عالمان دینی می بینیم که افتخار فقر و گرسنگی بر جبین آنان می درخشد را با توده های محروم و بی چیز، همسنگ و همراه می نمایاند.
۲. پشتکار در کسب و ترویج دانش: شیفتگی به کسب علم، مقدمه تکامل و رواج هر دانشی است و رشد معارف با تحصیل و تدریس عاشقانه پیوند دارد. بی تردید آنگاه که اخذ دانش، در محدوده ساعات کار و… متوقف بمانند، میرائی آن علم دوره خویش را آغاز کرده است. این گونه ادعاها، مبتنی برروند تاریخ علوم است و هر ناظری، بر آن مهر تصدیق می نهد.
تکامل علوم اسلامی، مدیون پشتکار بی نظیر عالمان حوزه بوده است. آنان با کاستن از اوقات بطالت و دلبستن به فهم دیانت توانسته اند به قله های شامخی از دانشهای دینی دست یابند و راهرا بر رهروان دیگر، باز گشایند. آقای حسن زاده آملی؛ از استاد گرانقدر خویش، حضرت آیه الله شعرانی، چنین حکایت دارند:
«ایشان، ما شأ الله حوصله ای داشتند. بین الطلوعین کفایه می گفتند. نماز صبح را می خواندیم و در درس ایشان حاضر می شدیم… چه بسا برای من پیش آمده بودکه بین الطلوعین خدمت ایشان رسیده بودم و گاه می دیدم اذان ظهر است .(۳) »
فرزانه ای دیگر از معاصران ما، حضرت آیه الله شیخ محمد تقی شوشتری، حکایت حال کرده اند:
«تصمیم گرفتم مشرف به حج بشوم. مودّه های شرح لمعه را با خود بردم. بعد از فراغ از مناسک حج در مکه شروع به نوشتن کردم حتی در هواپیما(۴).»
مرجع عالیقدر زمان ما، حضرت آیه الله العظمی اراکی، از شرح حال مراد خویش، مرحوم آقا نور الدین اراکی روایت کرده اند که ایشان، در جبهه جنگ که آتش از آسمان می بارید، قلم و کاغذ براداشت وتفسیر قرآن نوشت (۵) .
حکایات فوق، قطره ای خرد از دریای همّت والای عالمان گذشته دیار ماست. این گونه روایات در حدّ تواتر، قطع آور و از بین برنده هر گونه تردید و شبهه است. این دعاوی، همان کرامات مشایخ نیست که خرده بینان، در صحت و سقم آن باب کلام گشایند، بلکه چونان امری مشهود و ملموس است که هر بیننده منصف آن را، تأیید کرده و در پیشگاه این معبد رفیع، جز خضوع و خشوع احساسی نخواهد داشت.
۳. دقّت در تحصیل: تأمل و تفکر در آموزه ها، از شیوه های مطلوب حوزه های کهن بود. این شعار که «الدرس حرف و التکرار الف» و یا «یک درس کم است و دو درس زیاد» و جملاتی از این قبیل، گر چه مبالغه آمیز بودند و مبدأ آفاتی نیز شدند؛ اما از مایه ای اصیل خبر می دادند که دعوت به ژرف نگری و عمق بخشی به خوانده ها و آموخته ها بود. روش حوزه ها، عمدتا بر تدفیق و تعمیق بود تا تند خوانی و سرعت. تکیه بر فهم بود تا گذراندن سریع مدارج و مراتب .این شیوه میمون، موجب می شد که دانش پژوه، دقت را اساس کار قرار دهد. استاد عالیقدر جناب حسن زاده آملی حکایت کرده اند:
«زیج بهادری» را ۲ سال در خدمت ایشان (استاد شعرانی) می خواندم. پس از آن فرمودند «مجسطی» شروع کنید. پیش خودم گفتم: چند با قواعد «زیج بهادری» رااستخراج کنم… در چند مورد ماندم… صبح هم مجسطی را بردم و هم زیج بهادری بهادری را که می خواهم پیاده کنم، نمی توانم… قدری تأمل کردند و فرمودند: باز زیج بهادری شروع می کنیم. در دوره دوم، مسلّط شدم (۶).»
حکایت فوق، نشانگر التزام استاد و شاگرد به این شیوه مبارک است. در زندگانی استاد شهید مطهری می خوانیم که:
ایشان، در مباحث «قوه و فعل» سؤالات و مشکلاتی داشتند و برای بحث و حلّ آن، یک هفته مرحوم علامه طباطبایی را به تهران بردند و آن هفته را، به بحث و گفتگو گذراندند.
تأکید بر روش فوق، موجب می شد که دانش پژوهان محافل دینی، در انتقال و تکامل معارف و علوم مذهبی احساس ضعف و کمبود نکنند و به سرعت در میدان بازدهی، گام پیش نهند و در مقام تدریس و نگارش، فواید وجودی خویش را عامّ گردانند. از مرحوم آیه الله دکتر بهشتی، نقل شده است که: به هنگام خواندن شرح لمعه، به تدریس معالم اشتغال داشته اند(۷). کسانی که به فاصله اندک این دو کتاب در مدارج تحصیلی و ژرفایی معالم، اندک آشنایی داشته باشند، به سهولت در می یابند که ایشان با چه دقت و عمقی، کتابهای درسی را خوانده و گذرانده اند.
۴. اهتمام به تزکیه و تهذیب: حوزه های دینی بر قاعده تعلیم و تهذیب استوار بوده اند و از دانش پژوه، آن دو را طلبیده اند. در ابتدای کسب دانش دین، این جمله شریف را بازگو کرده اند: «اوّل العلم معرفه الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه».
حضرت آیه الله جوادی آملی حکایت کرده اند که:
«پدرم در ابتدای تحصیل، من را خدمت حضرت آیه الله فرسیو برد تا این جملات شریف را، از زبان ایشان بشنوم و ایشان، چنان این جمله را برای من معنی کردند که هنوز مدیون سروش غیبی آن بزرگ استاد هستم (۸).»
اهتمام به اصل تهذیب در حوزه ها، مبدأ ترویج درس اخلاق و عرفان نظری و عملی در حوزه ها بود. بزرگانی نام آور، به تدریس اخلاق و عرفان در حوزه های دینی، شهره بودند.
بزرگوارنی که دل و جان از دانش پژوهان، می ربودند. همگان توصیفات استاد شهید مطهری را از درس اخلاق امام، بارها شنیده اند و خوانده اند. استاد جعفری از مرحوم سید عبد الهادی شیرازی حکایت کرده اندکه موقع ورود به نجف، ۱۸ درس اخلاق شناخته شده در آن حوزه، وجود داشت (۹). سلسله مدرسان اخلاق و عرفان در حوزه، چون سلسله فقه و فلسفه و… رشته ای پیوسته و گسترده بود .
فضای فوق، موجب رشد و گسترش روح معنویت در حوزه ها بود. طلبه خویش را، فقط مقیّد به اتمام تحصیل نمی دانست، بکله به پرورش جان و روح نیز همت می گمارد. نماز شب خوانها، مقیدان به زیارت عاشورا، رعایت کنند گان آداب و نسک و… انگشت شمار نبودند. در پرتوی گسترش چنان روح جان افزایی، مرتبطان به عالم غیب و ملکوت و صاحبان کشف و کرامات، فراوان بودند.
در ارتباط با مرحوم آیه الله شیخ مرتضی طالقانی، این حکایت را شاید از استاد محمد تقی جعفری شنیده باشید، اما تازگی و طراوت آن، همچنان باقی است:
یکی از روزهای آخر ذی حجه، پیش آقای شیخ مرتضی طالقانی رفتم؛ فرمودند: درس تمام شد. تصور کردم مرادشان تعطیلات محرم است. گفتم درسها تعطیل نشد. فرمود: می دانم درس تمام شده است. خر طالقان رفته و پالانش مانده. فهمیدم خبر رحلت خود را می دهند. با آن که علامت بیماری در ایشان نبود. از ایشان نکته ای یادگاری خواستم. بعد در حال اشک فرمود :
تا رسد دستت به خود شو کارگر
چون فتی از کار خواهی زد بسر(۱۰)
مشابه حکایت فوق، در تاریخ زندگانی عالمان و دانش پژوهان دینی، اندک نیست. از مرحوم علامه امینی، نقل شده است که: ایشان، نیازی به کتاب «صراط المستقیم» اثر شیخ زین الدین عاملی پیدا می کنند و مطلع می شوند که نسخه از آن در اختیار فردی در نجف است. در صحن حضرت امیر (ع) او را می یابند و از او تقاضای استفاده از آن نسخه را می نمایند. فرد یاد شده، امتناع می کند. علامه امینی، حتی به این نکته رضایت می دهند که در راهروی منزل وی بنشینند و او نسخه را بیاورد و ایشان در همان جا، رو نویسی کند. اما او، این پیشنهاد را نیز نمی پذیرد. این برخورد، ایشان را آزرده خاطر می سازد. به حرم حضرت امیر تشرف می یابند و به سوز دل، بر مظلومیت حضرتش می گریند. این که پس از چهارده قرن، شیعه ای از شیعیان وی، قصد نگارش کتابی در باره وی را دارد و به نسخه ای از کتابی، نیازمند است و حتی شیعه مدّعی پیروی او، از واگذاری و همراهی در این راه، ممانعت می ورزد.
علامه امینی، گفته اند: در قلبش، ناگاه تغییری حاصل آمد و تصمیم به زیارت کربلا گرفتند. در ابتدای ورود به کربلا، شخصی از آشنایان را دیدند و بهنگام برخورد، او پیشنهاد کرد که مقداری کتابهای خطی و کهنه، در اختیار دارد و ایشان خواست که آن کتابها را ببینند و علامه امینی پس از رؤیت کتابها، با اولین کتابی که برخورد می کنند همان کتاب مورد نیاز ایشان «صراط المستقیم» بوده است.
حکایت فوق و موارد مشابه، نشان مقامات برجسته ای است که دانشوران دینی در پرتوی تزکیه وتهذیب، پیدا کرده اند. ارتباط معنوی با اولیای دین، بویژه ولیّ کبرای عصر و عنایت ویژه آنان به پایداری و توانمندی آن در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله حیات حوزه، دلیل روشنی بر همسنخی و هم افقی روحانی بین حورویان و اسوه های دیانت بوده است.
۵. روابط عاطفی استاد وشاگرد: ارتباطات عمیق و دیر پا، میان اساتید و دانش پژوهان دینی، از خصایل ممتاز حوزه های دیرین و کهن ما بود. روابط در سطح نبود. در محدوده زمان تحصیل و آموزش، متوقف نبود، در طول زمان، جاری بود. حتی نسلها را به هم پیوند می داد و شاگرد را در برابر فرزندان استاد، به خضوع و خشوع وا می داشت. گفته اند که مرحوم شیخ انصاری برای فرزند استاد خود در بین درس، بر می خاست و آخوند خراسانی، بر فرزند خود، پیشی نمی گرفت.
همچنین روایت کرده اند که تا زمان حیات میرزای شیرازی، مرحوم آخوند خراسانی بالای منبر نرفتند وحرمت استاد خویش را، نگاهداشتند .
علامه طباطبایی تا سالیانی پس از فوت مرحوم سید علی قاضی، (استاد گرانمایه اخلاق حوزه نجف) از عطر زدن خود داری کردند و…
نگاهداشت حرمت استاد، شیوهای معمول و متعارف بود. در خلق و خوی حوزه، جا گرفته بود و احیاناً اگر ناسپاسی بودند، در اقلیت بودند و مورد شماتت. از آن سوی، عنایت و الطاف استادان مبرّز اندک نبود. شاگردان، بهره ور از لطف روحانی و عاطفی آنان بودند. یکی از بزرگان گفته اند:
« وقتی یکی از طلاب بیمار شد، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم دارویش را تهیه کرده و به منزل برده و به خانواده خود دستور داد که آن را آماده کند. سپس خودش دارو را به حجره آن طلبه آورد و حتی به خادمش نداد که بیاورد.»(۱۱)
اساتید و مدرّسان حوزه، شیفته بقای دیانت و مذهب بودند. با ایثار و از خود گذشتگی، به وادی تدریس پا نهادند نقل کرده اند که:
«چند روز شیخ انصاری دیرتر به درس آمدند، علت را پرسیدند، فرمود: یکی از سادات متمایل به تحصیل علوم دینی شده بود و خود ایشان متکفل آن، شده است.(۱۲)»
از مرحوم آیه الله غروی، که از اساتید برجسته حوزه آمل بوده اند، نقل شده است که: ایشان در بعد از شهریور ۲۰، حتی از گفتن صرف میر نیز امتناعی نداشت(۱۳).»
روابط عاطفی و ریشه دار میان اساتید و شاگردان، فضایی روحانی و کم نظیر را پدید می آورد. شیفتگی شاگردان به استادان گذشته و حال خویش، رعایت آداب شاگردی در برخورد با آنان، حضور استاد در صحنه زندگی و جزئیات روز مرّه فعالیت شاگرد و… تماما نشانه هایی از بقا و رشد حق شناسی در دانش پژوهان علوم دینی بود. رابطه ای که محدود به زمان نیاز شاگرد نبود. در کادر حقوقو اداری، قرار نداشت، والاتر از محاسبات بازرگانی بود. در عمق ناپیدای روابط انسانی جای داشت و روایات شکوه ارتباط انسان با انسان بود. موارد پیشین، گوشه ای از نکات ممتاز تاریخ حوزه است، امّا نبایستی این بیت را، تمام قصیده انگاشت. خصلت انسان و مجامعی که پروری است. ما پسندیده اوست، آمیختگی حسن و خطاست؛ امّا ویژگی آدمی، خطا پوشی و مطلق پروری است. ما پسندیده تر می داریم که جنبه های حسن و خصایل ستوده، عرضه شود و از آن، اعماض می کنیم. مدّاحی و ستایشگری در جان و روانمان، ره یافته و گریز از این سرشت استوار، کاری ساده و آسان نیست.
با این مقدمه، اشاره ای به نقد احوال حوزه های کهن صورت می گیرد. این نقد هرگز به معنای نفی تلاشها و استواریها نیست، بلکه کند کاو روشهایی است که در عدم توفیق شایسته و بایسته حوزه های قدیم، تأثیری اساسی داشته اند.
در حوزه قدیم، نکات نقد آمیز نیز، اندک نبودند، نمونه هایی از این موارد را، در مباحث ذیل می توانید بیابید:
۱. اتکا به کار فردی: کارهای جمعی و گروهی در حوزه های قدیم، به ندرت معمول بودند. معدود کسانی چون عیّاشی، علامه مجلسی و… بودند که به گونه ای از کار جمعی غافل نبودند، گر چه در آن موارد نیز، عمدتا استفاده از دستیاران برای تحقیق و تتبع بود و نه کار گروهی خالص. تکیه بر کار فردی، دو آفت عمده برای حوزه ها داشت.
مشکل اولین آن، ابترماندن و هدر رفتن بسیاری از تتبعات و تحقیقات نیمه تمامی بود که با در گذشت صاحب اثر، نصیب طوفان حوادث می شد و گاه از آن، حتی خاطره ای نیز بر جای نمی ماند. در نقطه مقابل، حسن کارهای گروهی آن است که به فرد خاص، وابسته نیست و در امتداد ایّام و تا زمان احساس نیاز، قابل پیگیری است.
آفت دومی که از این شیوه بر می خاست، پیدایش روحیه ای خاص و نامطلوب در میان حوزویان بود. اتکا به فردی، نوعی خود بینی و غرور شخصی را به همراه داشت. نویسندگان و محققان، در چارچوب خویشتن خویش گرفتار بودند. از آن، خط گرفته و بر گرد آن، طواف داشتند. انظار دیگران را نیز، از روزنه دید خویش دریافتند و به نقد و ردّ آن، پرداختند.
پیدایش روحیه اخیر، مختص به عالم تحقیق نبود، به مرور در میان حضور اجتماعی نیز، آثاری را بر جای می نهاد. احساس اطمینان به قول و فعل خویش و یأس و ناامیدی از تأثیر معاونت و همکاری دیگران، به خصیصه ای گسترده وشامل مبدّل می شد که تربیت حوزوی، به تک روی وگریز از مقررات کارهای جمعی بینجامد.
۲. نقص سیستم گزینش: در حوزه ها، مقوله ای بنام گزینش دانشجوی علوم دینی، چندان شناخته شده نبود. معدود مدارس و متولیان حوزه های دینی بودند، در امر انتخاب طلبه، دقت و توجهی مبذول می داشتند. نقل شده است که: «اعیان زاده ای به قصد طلبه گری در مدرسه سپهسالار، خدمت شهید مدرس آمد و مدرس او را نپذیرفت و در توضیح رفتار خویش: از وی پرسید: مجموعا بسته وباز کردن این دکمه ها چقدر از شما وقت می گیرد؟
آن جوان گفت مجموعاً ده دقیقه. مدرس فرمود: کسی که قبا پوشیدنش ده دقیقه وقت ببرد به درد طلبگی نمی خورد(۱۴).»
عنایتهای فوق، به ندرت معمول بودند. روال عمومی در حوزه های دینی، جذب مطلق بود. هر کس می توانست در هر سن و سال، با هر میزان بهره هوشی و با هر گونه سابقه و پیشینه، در جمع طالبان علوم دینی درآید و کسوت و شمایل آنان را قالب خویش کند. استاد بزرگوار دکتر جعفر شهیدی، که از پروردگان حوزه های دینی است، حکایتی شیرین و در خور توجه دارند:
«در مدرسه ما مردی بود به نام مشهدی علی که ماهی دو دینار حقوق داشت و باید مدرسه را نظافت کند و به علاوه حوض مدرسه را دو روز یک بار از چاه عمیق مدرسه پر کند. کاری پر زحمت بود. طالبان علم، ماهی سه دینار شهریه داشتند… باری دو دینار کم بود و مهمتر از آن، آب کشیدن از چاه چهل ذرعی. شب خوابیدیم و صبح برخاستیم دیدیم مشهدی علی، کلاه را به عمامه تبدیل کرده آشیخ علی شده جامع المقدماتی هم زیر بغل دارد. دو دینار هم به سه دینار رسید و شگفتر این که مشهدی علی سابق و آشیخ علی لاحق را دیدم که در مجالس، با کسانی چون شیخ غلامحسین اردبیلی و یا حاج سید محمود شاهرودی، معامله اکفأ می کرد(۱۵).»
نمونه فوق، منحصر به فرد و انگشت شمار نبود. عدد در خور توجهی از ساکنان حوزه های دینی، کسانی بودند که به واسطه ضعف بهره هوشی و توانایی عقلانی، و بال حوزه ها بودند. نه مراجع دینی، قدرت و توانایی طرد آنان را داشتند (چون مسایل بیشماری را در پی داشت) و نه امید بهره دهی و ثمر بخشی در بقای آنان در حوزه ها بود بدین ترتیب، مخارج بیت المال مسلمین و اعتبار و آبروی حوزه های دینی، وقف هزینه عدم سیستم گزینش شد و در برابر واقعیت موجود، هیچ کس راتوانایی مقابله و درگیری نبود. هر مرجع دینی که به اقتدار می رسید، در برابر این لشگر غیر مفید، ناتوان بود و جز سر تسلیم، چاره ای نداشت.
۳. ضعف بینش سیاسی: دوری حوزه های دینی از صحنه سیاست و قدرت، موجب شد که عالمان و طالبان فهم دین در گذشته ایام، وسواسی در فهم مسایل سیاسی
احساس نکند و خود را، از پیش زمینه های درک مسایل اجتماعی دور نگه دارند. روزنامه خواندن، رادیو گوش دادن و مسایل اولیه ای از این قبیل، مخصوص گروهی خواص بود که چندان حرمتی در حوزه نداشتند. این سیر بی اعتنایی به وقایع سیاسی – اجتماعی، عامل آن بود که حوزه های دینی در قالب کار آکادمیک و بعضاً خدمات جانبی و رو بنایی فرهنگی – اجتماعی، بسنده کنند و گامی، فراتر از آن نگذارند.
نکته فوق، گر چه به سرعت از آن عبور شد، واقعیتی قابل تأمل و حساس است. از یکی از نامداران عالمان دین، حکایت شد که ایشان در نوشته های خویش، از فتح قسطنطنیه به عنوان یکی از علایم آخر الزمان و ظهور حضرت حجت (ع) یاد می کند، در حالی که آن عالم دینی، غافل بود که قرنها قبل، آن شهر توسط سلطان محمد پنجم فتح شد و اسطوره مقاومت ناپذیری پایتخت بیزانس در هم ریخت.
از عالم اخلاقی مبرّزی، روایت کرده اند که: در سالهای پس از شهریور ۲۰، در جمعی سخن از نفوذ توده ایها بود. آن مرد بزرگوار، از معنای توده ای پرسید. به او گفتند: مراد، بلشویکهاست. این پاسخ نیز، دردی از او دوا نکرد. مجدداً توضیح دادند که منظور کسانی هستند که از شوروی حمایت می کنند. آن عالم متخلّق، در فهم معنای شوروی نیز مشکل داشت. تا این که اسم ارسها را بردند و مطلب، آسان شد!
حکایات فوق، گر چه طنزآمیز می نمایند، اما از واقعیتهای غیر قابل تردید پرده بر می دارند. قداست روحانی در پرتوی ارتباط اندک با مسایل سیاسی – اجتماعی، تفسیر می شد. هر عالم دینی و یا دانش پژوه مذهبی که کمتر به سیاست تعلق داشت و از آن، سخن به میان می آورد، دارای احترام و موقعیت ارجمندتری بو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 