پاورپوینت کامل عالمان اسوه درنگاه امام خمینی(۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عالمان اسوه درنگاه امام خمینی(۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عالمان اسوه درنگاه امام خمینی(۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عالمان اسوه درنگاه امام خمینی(۳) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۴۷
شیخ فضل اللّه نوری ومحمد خیابانی
عالمی دیگر که امام خمینی, در مناسبتهای گونه گون, از او تجلیل می کند, شهید شیخ فضل اللّه نوری است. نقش مثبت و ارزنده این عالم ربانی, در پاسداری از قوانین اسلام, فراموش شدنی نیست. او, عالمی مجاهد بود, مرد مبارزه و مقاومت. آنچه را تشخیص می داد, عمل می کرد و آنچه را باور داشت, به دیگران انتقال می داد. درستی اعتقادات و باورهای خود را با خون خویش امضاء کرد.
آنچه در این مقاله بدان می پردازیم, بررسی فعالیتهای شهید شیخ فضل اللّه نوری است, در دوران مشروطه بر اساس دیدگاه امام و تشریح تلاشهای صادقانه این مرد الهی در اسلامی کردن قوانین ایران و جلوگیری از به قدرت رسیدن نیروهای ضدمذهبی و گسترش اندیشه های ضد دینی که روشنفکران فرنگ رفته و غرب باور در پی آن بودند. بدیهی است تحقیق در باره جریانهای مختلف مشروطه و تحلیل حوادث و وقایع آن زمان, فرصت دیگری می طلبد که از محدوده این سری مقالات خارج است.
امام خمینی, پس از بیان نقش علمای نجف و تهران در مشروطه و مبارزه آنان با استبداد, در باره ابعاد شخصیت شیخ فضل اللّه نوری می گوید:
(مرحوم شیخ فضل اللّه, رحمه اللّه, ایستاد که: (مشروطه باید مشروعه باشد, باید قوانین موافق اسلام باشد). در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود, مخالفین, خارجیها, که یک همچو قدرتی را در روحانیت می دیدند, کاری کردند که شیخ فضل اللّه مجاهد مجتهد, دارای مقامات عالیه را, یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف, روحانی نما او را محاکمه کرد و در میدان توبخانه, شیخ فضل الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.۱)
در این کلام, امام با تأیید روش شیخ فضل الله نوری, به چند مطلب اشاره دارد و بر آنها نیز در دیگر سخنرانیها تأکید می ورزد.
۱ . مبارزه شهید نوری, به خاطر تطبیق قوانین کشور با قوانین اسلام بود; از این روی, مشروطه مشروعه را پیشنهاد کرد.
۲ . متمم قانون اساسی (اصل دوم) با تلاشهای پی گیر وی مطرح و تصویب شد.
۳ . از نظر علمی و اجتماعی, او, مجتهدی مجاهد و دارای مقام علمی والایی بود.
۴ . دشمنان اسلام برای درهم شکستن قدرت اسلام و روحانیت, او را محکوم کردند و کسی که وی را محاکمه کرد, روحانی نمای منحرفی بود.
از نظر امام, مشروطه حرکتی ضد استبدادی بود که در آغاز با فعالیتها و مبارزات علما شروع شد و به خاطر توطئه انگلستان و کناره گیری علما به انحراف کشیده شد۲.
با توجه به آنچه ذکر شد, به شرح مبارزات مرحوم نوری در مشروطه می پردازیم, ولی قبل از آن, اشاره ای داریم به سابقه علمی و حوزوی این اسوه ایثار و جهاد.
شیخ فضل الله نوری, از علما و مجتهدان بنام تهران بود. مرحوم نوری, پس از مدتی تحصیل, همراه با مرحوم حاج میرزا حسین نوری, دایی و پدرزن خود, به نجف مهاجرت کرد و از محضر حاج شیخ راضی بن شیخ و حاج میرزا حبیب الله رشتی و میرزای شیرازی بزرگ, بهره برد. پس از مهاجرت میرزا به سامراء, وی, همراه میرزا حسین نوری, جزو اولین کاروان مهاجران به سامراء بودند.
او, از بزرگان شاگردان میرزای شیرازی و از افراد مورد وثوق وی بود و درس میرزا را به رشته تحریر درآورد.
مرحوم نوری, در حدود سال ۱۳۰۰هـ .ق. به تهران بازگشت و از جمله معاریف علما و مجتهدان و فقهاء و محدثان این شهر, به شمار می آمد. در جنبش تنباکو, حضور فعّال داشت و با میرزای آشتیانی همکاری می کرد۳.
شیخ فضل الله نوری, از نظر علمی و فقهی و اجتماعی مورد توجه عالمان راستین است. علامه امینی, در باره ایشان می نویسد:
(او, امام و رهبر روحانی و پیشوای دینی بود که شعائر الهی را پاس می داشت و به نشر اندیشه و آثار دینی می پرداخت و در اعتلای حق می کوشید, وی, از رجال بزرگ اسلام و مسلمانان و پرچمدار علم و دین به شمار می آمد و از بزرگترین رهبران روحانی زمان خویش در تهران بود.۴)
وی, به نشر مسائل اسلامی اهتمام می ورزید و کتابهایی از خود به یادگار گذاشت که عبارتند از:
۱ . رساله منظومه عربی (الدرر التنظیم) در قواعد کلی فقه. خطی.
۲ . رساله ای در قاعده ضمان ید. خطی.
۳ . رساله ای در مشتق. این رساله قسمتی از تقریرات درس میرزا حسن شیرازی است که در سال ۱۳۰۵ در تهران چاپ شده در سال ۱۴۰۴, ضمن مجموعه رسائل, تجدید چاپ گردید.
۴ . رساله تحریم استطراق حاجیان از راه جبل به مکه معظمه, چاپ تهران ۱۳۲۰.
۵و۶ . دو رساله عملیه, مشتمل بر فتاوای میرزای شیرازی: یکی دارای ۲۳۶ مسأله و دیگر حاوی ۶۰ مسأله که میرزای شیرازی بدانها پاسخ داده است.
۷ . بیاض. مشتمل بر دعا و ذکر. خطی.
۸ . صحیفه قائمیه. مشتمل بر دعاهایی که از ناحیه مقدسه امام زمان(ع) نقل شده است. و چند رساله دیگر در ارتباط با مشروطه.
ایشان, به نشر کتابهای مذهبی, بخصوص کتابهای دعا, اهتمام می ورزیده و کتابهایی با حاشیه و نظارت ایشان, به چاپ رسیده است, از جمله: تحفه الزائر و زادالمعاد علامه مجلسی, اقبال سیدبن طاووس و مصباح کفعمی۵.
شیخ فضل الله و مشروطیت
شیخ فضل الله نوری, با آغاز نهضت مشروطه, با علمای مشروطه خواه: سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی, همراه بود و در هجرت اعتراض آمیز آنان به قم, حضور داشت.
وی, در روز ۲۶ جمادی الاولی ۱۳۲۴ به سوی قم کوچید و در حسن آباد, به طباطبائی, بهبهانی و سید جمال افجه ای ملحق شد۶.
همراهی وی با روحانیان و آزادیخواهان, موجب تضعیف دولت گردید, و بر قدرت عدالتخواهان افزود. دستاورد این هجرت عظیم و تاریخی, صدور فرمان مشروطه و رسمیت یافتن آن از طرف شاه بود.
تقی زاده, که مخالف سرسخت حضور روحانیان و مذهب در صحنه سیاست بود, شیخ شهید را از مؤسسان مشروطه می داند و در این باره می نویسد:
(آن مرحوم, در ابتدا با دو عالم بزرگ دیگر, متحد بوده و از مشروطیت تقویت می نمود و مقامات علمی عالی او, وی را مؤثر می کرد. بعدها, بدبختانه اختلاف عقیده پیدا کرد و راه دیگر گرفت.۷)
تقی زاده, در تشریح رد استقراض چهار هزار لیره که قرار بود دولت ایران از روس و انگلیس بگیرد و مجلس اول با آن مخالفت کرد, به نقش شیخ فضل الله اشاره دارد:
(تکیه گاه بزرگ مجلس و مایه قوت و قدرت آن علمای بزرگ تهران بود که در رأس آنها آقا سید عبدالله بهبهانی و آقا میر سید محمد طباطبائی و حاج شیخ فضل الله نوری بودند.۸)
بنا به اعتقاد بیشتر مورخان و اعترافهایی که از تقی زاده نقل شد, شیخ فضل الله در آغاز مشروطه با آن مخالف نبوده, بلکه جزو موافقان و مؤثران در آن بوده است. از این روی, مخالفت بعدی وی با مشروطه و طرح مشروطه مشروعه, برخاسته از شرایط و عللی است که نیاز به تأمل و تعمق دارد.
متمم قانون اساسی
از علل عمده پیروزی حرکتها و نهضتهای اجتماعی وحدت و هماهنگی بین نیروهای مبارز است. اما این وحدت و هماهنگی بعد از پیروزی که دشمن از صحنه خارج شده و یا تسلیم گردیده, گاه دچار سستی و اضطراب می شود و نیروهایی که در مبارزه شرکت داشته اند, به خاطر سلایق و گاه هواهای نفسانی و وسوسه خناسان, به گروههای متعدد تقسیم می شوند و در این بین, نیروهای مخالف دیروز, هیزم بیار معرکه می شوند و تلاش می کنند, به نظرات و دیدگاههای خود, در این جامعه آشفته, جامه عمل در پوشند و حرکت را به سیری که در سر دارند, به پیش برند.
در این وضعیت اگر مبارزان و ایجادکنندگان انقلاب, سریع دست به کار نشوند و رخنه های ایجاد شده را در نبندند, یا نتوانند از مردم کمک بگیرند و آنان را به سرعت تشکل دهند و حق و باطل را به آنان بشناسانند, فرصت طلبان, با خشونت و گاه به کمک بیگانگان, زمام را در دست می گیرند.
در انقلاب مشروطه چنین شد. با این که حرکت اصلی و مؤثر از جانب علما و روحانیان بود و آنان نقش اساسی را در آوردن مردم به صحنه سیاسی داشتند و بین آنان و روشنفکران هماهنگی وجود داشت, بعد از پیروزی و زمانی که مجلس اول تشکیل شد و قرار بود که متمم قانون اساسی نوشته شود دو نظر و دیدگاه راجع به آن پدید آمد:
گروهی معتقد بودند متمم قانون اساسی, باید ترجمه ای از قانون اساسی کشورهای غربی مانند: بلژیک و فرانسه باشد. طرفداران این گروه روشنفکران غرب باور بودند.
و گروهی اعتقاد داشتند قوانین مصوب باید برگرفته از اسلام باشد و تخلف از قانون الهی را جایز نمی دانستند. طرفداران این نظر, علمای بزرگ مشروطه و نیروهای مذهبی بودند. شیخ فضل اللّه, جزو گروه دوم بود. با این که نماینده مجلس نبود, ولی برای ایجاد قانونی منطبق با اسلام, در جلسات مجلس حضور می یافت و در این جلسات و برخوردها پی برد که قانونگذاران, هیچ توجهی به قانون اسلام ندارند و همدستان آنان در روزنامه ها و مجلات جدیدالانتشار, قوانین اسلامی را زیر سؤال می برند و اسلام را تخطئه می کنند و قوانین غربی را قوانین ایده آل می شمارند و چنین به مردم می نمایانند.
کمیسیون مخصوص که مسؤولیت تدوین متمم قانون اساسی را پیدا کرده بود, بعد از دو ماه فعالیت, متممی را که بر مبنای قانون اساسی بلژیک و فرانسه تدوین شده و یا بهتر است بگوییم ترجمه شده بود, ارائه داد.
شیخ فضل الله نوری, که تلاشهایش در تصویب قانون, مطابق با قوانین اسلام, بی نتیجه ماند و متوجه شد که آنان در پی طرح ریزی قانونی غیر اسلامی هستند, در تاریخ ۷ ربیع الاول ۱۳۲۵هـ.ق. اصلی را, جهت افزودن بر متمم قانون اساسی, به خط خود نوشته و در بین مردم منتشر ساخت:
(مواد احکامیه آن [مجلس] مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام… نداشته باشد.)
برای تأمین این هدف نوشت:
(در هر عصری از اعصار, انجمنی از طراز اول مجتهدین و فقهای متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه مجلس را به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند.
اگر آنچه وضع شده, مخالف با احکام شرعیه باشد, عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد.۹)
با ارائه متمم قانون اساسی به مجلس, مذاکرات برای تأیید و تصویب مواد آن آغاز می شود و به خاطر اهمیت نظرات مرحوم شیخ فضل اللّه نوری, عده ای از نمایندگان مجلس با آنچه در کمیسیون تصویب شده بود, به مخالفت می پردازند و در نتیجه, مجلس تصمیم می گیرد متمم قانون اساسی مورد بررسی مجدد قرار گیرد:
(و برای جلوگیری از بدگمانیهای مردم [مجلس] چنین نهاد که کسانی از علماء با چند تن از نمایندگان بنشینند و آن [متمم] را اصل به اصل از دیده گذرانند.۱۰)
تصویب این پیشنهاد در مجلس, باعث شد که تصویب کنندگان متمم, به تکاپو بیفتند و برای تحمیل نظرات خود چاره ای بیندیشند.
گذری کوتاه به این مقطع از تاریخ مشروطه, نشانگر بروز دو بینش مختلف است: موافقان مشروطه مشروعه و مخالفان آن.
تقی زاده که نماینده مردم تبریز و از اعضای کمیسیون مخصوص بود, در نظر داشت متمم قانون اساسی را آن گونه که در کمیسیون تصویب شده بود, بدون تغییر به تأیید مجلس برساند, لذا با هماهنگی که با انجمن تبریز داشت, از آنان خواست که: تصویب سریع قانون اساسی را از مجلس بخواهند. از این روی, در تبریز, تحرکات وسیعی برای تصویب متمم قانون اساسی آغاز شد و مردم از مجلس می خواستند که در تأیید قانون, سرعت عمل داشته باشند.
در جلسه سه شنبه بیست و سوم اردیبهشت, یکم ربیع الثانی ۱۳۲۵هـ.ق. در مجلس گفت وگو از قانون اساسی به میان آمد و چون گفته می شد تبریزیان شوریده و تصویب آن را می خواهند, سید محمدتقی هراتی, که جزو طرفداران شیخ فضل الله بود, گفت:
(ما مردم باید بدانیم که مسلمانیم و قانون ما قانون مقدس اسلام است… ناچار باید با کمال دقت, فصول و مواد آن را به کرّات, حجج اسلامیه غوررسی نموده اگر ده هزار هم اجتماع کنند و خونها ریخته شود, نباید راضی شد که بدون تطبیق و تحقیق مجری شود.۱۱)
به تحریک تقی زاده و طرفداران وی, در تبریز, غائله ای برپا شد و مجتهد تبریز را که طرفدار قانون اساسی مطابق با اسلام بود, به اتهام مخالفت با مشروطه از شهر بیرون کردند و مردم در تلگرافخانه جمع شدند و خواستار قانون اساسی شدند.
هدف تقی زاده و همفکران وی این بود که با فشاری که از تبریز و یا مناطق دیگر بر مجلس وارد می شود, مجلس, متمم قانون اساسی را آن گونه که در کمیسیون تصویب شده بود, به تصویب برساند و پیشنهادات شیخ فضل الله نوری و دیگران به فراموشی سپرده شود. با اوج غائله تبریز و هجوم به تلگرافخانه, در یکی از روزها ثقه الاسلام تبریزی برای آرامش مردم, به آن جا می رود و علت تأخیر در تصویب قانون اساسی را این گونه بیان می کند:
(مقصود از قانون, شرع تازه ای نیست. قانون شریعت محمدیه, منسوخ نمی شود… احکام شرعیه همان است که هست و تا انقراض عالم مستمر خواهد شد. آنچه ملت می خواهد و وکلای ملت در تحت نظارت حجج اسلام تهران می خواهند, برای آن قانون گذارند, قانون سیاسی و مُلکی است.)
تلگرافهایی که بین تبریز و مجلس و علما ردوبدل می شد, نشانگر توطئه غرب زدگان در تسریع تصویب قوانین خلاف اسلام بود. اظهار نظر کسروی, بعد از نقل جریان ثقه الاسلام تبریزی, نشانگر دو طرز تفکر: اسلامی و ضداسلامی, در نهضت مشروطه است.
وی, در باره اظهرات ثقه الاسلام تبریزی می نویسد:
(این, با آنچه اندیشه پیشروان آزادی, بویژه اروپا دیدگان ایشان می بود, جدایی می داشت. این همان است که گفتیم آخوند خراسانی و حاجی شیخ مازندرانی می گفتند. نیز گفتیم که اینان, از معنی درست مشروطه و از ناسازگاری که با آن (شریعت) خواستی داشت, آگاه نمی بودند۱۲.)
اگر فقط همین یک سخن کسروی را به عنوان نماینده روشنفکران در مشروطه بپذیریم و آن را عقیده و باور مشروطه خواهان بدانیم, به شیخ فضل الله حق خواهیم داد که در برابر این بینش خطرناک, که از اساس با مذهب و اسلام مخالف است, به مقابله بر خیزد.
تحصن در حضرت عبدالعظیم
شیخ فضل الله نوری, که خطر را به خوبی احساس کرده و متوجه توطئه خطرناک غرب باوران گردید, برای ایجاد قانونی منطبق با قوانین اسلامی, در حضرت عبدالعظیم, بست نشست و عده زیادی نیز به وی پیوستند. در اولین شماره روزنامه آستانه حضرت عبدالعظیم, اهداف خود را, در سه محور, چنین بیان کرد:
۱ . اضافه نمودن کلمه مشروعه و قانون محمدی(ص) به مشروطه.
۲ . نظارت علما و مجتهدین بر قوانین مصوب مجلس شوری.
۳ . اصلاح قوانین از جمله قوانین مربوط به مطبوعات و روزنامه ها که از کفریات و توهین به شرع و اهل شرع تهذیب شود۱۳.
روزنامه ای که در حضرت عبدالعظیم توسط شیخ فضل اللّه نوری, منتشر می شد, آرا و نظرگاههای مشروعه خواهان را برای مردم روشن کرد و در پیروزی متحصنان نقش داشت. تحصن شیخ و یاران و پیروان وی, با تعهد مجلس در اسلامی بودن مملکت ایران, ناسخ بودن شریعت پیامبر اسلام(ص) کافه شرایع را, تغییرناپذیر بودن احکام اسلام و عدم مخالفت مشروطه با احکام شریعت, بیان حدود آزادی و… در ۸ شعبان ۱۳۲۵هـ.ق. به پایان رسید۱۴.
با این که مجلس قول داده بود نظرات متحصنان را مورد توجه قرار دهد, به هیچ وجه حاضر نشد از واژه مشروعه, به جای مشروطه و یا در ردیف آن استفاده برد.
تقی زاده از گفت وگوی مجلس در باره این واژه, گزارش می دهد:
(حدود یک هفته بر سر این که مشروطه یا مشروعه باشد, بحث شد و نزدیک بود که آزادی طلبان مجلس در مقابل آخوندها عاجز شوند که مخالفت وکیل صنف بقال مشروطه را نجات داد۱۵.)
از این گزارش استفاده می شود که مشروعه خواهان, در مجلس طرفداران جدی و فراوان داشته اند که رأی یک نفر, قضیّه را به ضرر آنان, تمام کرده است.
شیخ فضل الله نوری, برای اسلامی کردن قوانین و جلوگیری از تسلط مفسده جویان بر ایران, موافقت علمای نجف را به دست آورد.
آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی طی نامه ای که به مجلس نوشتند, از این نظرات پشتیبانی کردند, ولی مجلس با بی اعتنایی با آن برخورد کرد. از این روی, متن نامه در یکی از روزنامه های حضرت عبدالعظیم منتشر شد۱۶.
باید توجه داشت که شیخ فضل اللّه نوری, در این مبارزه تنها نبود, بلکه عده ای از علمای شهرستانها و روحانیان با نفوذ از وی حمایت می کردند.
نویسنده (تاریخ انقلاب مشروطیت ایران) که از مخالفان سرسخت شیخ فضل اللّه نوری است و او را به رشوه گیری و طرفداری از روس متهم می کند! نام عده ای از روحانیان را در کتاب خود ذکر کرده که با شیخ فضل اللّه نوری همراه بودند:
۱ . حاجی میرزا حسن, مجتهد معروف تبریز که با مشروطه خواهان تبریز مخالفت کرد و به تهران آمد.
۲ . حاجی خمامی از علما و متنفذین گیلان که وی نیز به تهران آمد.
۳ . حاجی شیخ عبدالنبی از روحانیون معروف تهران.
۴ . حاجی میرزا لطف الله واعظ.
۵ . سید احمد برادر طباطبائی.
۶ . حاجی آقا محسن عراقی و بستگانش.
۷ . پسر شیخ فضل الله که در نجف بود.
۸ . نقیب السادات و سید هانی شیرازی.
۹ . شیخ قربانعلی زنجانی که یکی از ملاهای متنفذ آن سامان بود و در حدود یک صد سال داشت.
۱۰ . مجتهد سبزواری.
۱۱ . سید کاظم یزدی که یکی از اعلم روحانیون نجف بود.
و جمعی دیگر از روحانیون و حکام و أعیان ولایت با شیخ فضل الله و پیروانش همصدا و همدست شدند۱۷.تلاش پی گیر نوری و حمایت عده ای از روحانیان از نظرات و دیدگاههای وی, باعث شد که مجلس اصل دوم متمم قانون اساسی را مبنی بر نظارت علما بر قوانین مصوب مجلس به تصویب رساند. با این که قبلاً, این اصل در روزنامه صبح صادق, به قلم شیخ فضل الله منتشر شد, مشروطه خواهان روزنامه را مجبور کردند که با (اعتذار) شماره ۴۸ خود را ملغی کند و مجله دیگری, با شماره ۴۸, نشر دهد۱۸!
اساساً, تصویب اصل دوم متمم قانون اساسی و اصول دیگری که جنبه مذهبی دارد, همه حکایت از نفوذ روحانیت و مشروعه خواهان و تسلیم غرب گرایان در آن شرایط زمانی است۱۹.
گرچه آنچه مجلس تصویب کرد, با لایحه پیشنهادی نوری تفاوتهایی دارد, ولی تصویب آن مرهون تلاشهای پی گیر اوست که متأسفانه این اصل, تنها در مجلس دوم, آن هم به صورتی ناقص, اجرا شد.
امام خمینی, تلاش شیخ فضل الله را در تصویب اصل دوم متمم, ارج می نهد و از ایشان به نیکی یاد می کند و اعتقاد دارد, وی در این راه, به شهادت رسیده است.
(متمم قانون [اساسی] را با جدیت مرحوم شیخ فضل الله نوری به آن ضم کردند و ملت به او رأی دادند۲۰).
(فضل الله را در راه آن [متمم] شهید کردند۲۱).
درخواست سوم متحصنان اصلاح قوانین, قوانین مربوط به مطبوعات بود.
انتشار مطالب ضد اسلامی در نشریات وابسته به مشروطه خواهان, سبب بدگمانی بیش از پیش نوری, به مشروطه خواهان گردید.
روشنفکران تحت تأثیر فرنگ, در توهین به اسلام و مقدسات الهی, هدفی جز ارضای خواسته های خود و خدمت به ارباب نداشتند. هدف آنان نفی اسلام بود. مدعی آزادی بودند و سنگ آن را به سینه می زدند, ولی آزادیی برای آنان ارزش داشت که نه تنها در آن اسلام نباشد, بلکه با آن مخالفت شود. آزادی که در آن, تحت عنوان کهنه پرستی به مقدسات مسلمان حمله شود. آزادی که در آن به امامان معصوم و رهبران دینی توهین و بی حرمتی شود.
شیخ فضل اللّه نوری, تمام این حرکات مؤذیانه روشنفکران را می دید و با ژرف اندیشی که داشت, عمق فاجعه را دریافت. وی, در یکی از روزنامه های آستانه حضرت عبدالعظیم, به مطالب روزنامه ها اشاره می کند که به اختصار می آوریم:
(و دیگر روزنامه ها و شب نامه ها پیدا شد اکثر مشتمل بر سب علمای اعلام و طعن در احکام اسلام و این که در این شریعت باید تصرفات کرد, از قبیل اباحه مسکرات و اشاعه فاحشه خانه ها و این که افکار و گفتار رسول مختار, صلی اللّه علیه وآله وسلم, العیاذبالله, از روی بخار خوراکهای اعراب بوده است و این که امروز در فرنگستان فیلسوفها هستند خیلی از انبیاء و مرسلین آگاه تر و داناتر و بزرگتر و نستجیر بالله, حضرت حجه بن الحسن, عجل الله تعالی فرجه, را امام موهون خواندن و اوراق قرآن مجید را در مقواهای ادوات قمار, بکار بردند و این که اگر این مردم وحشی و بربری نبودند, این همه گوسفند و گاو و شتر در عید قربان نمی کشتند و قیمت آن را صرف پل سازی و راه پردازی می کردند…۲۲)
این قبیل نوشته ها و فعالیتهای برخی نمایندگان, در به تصویب رساند قوانین غیر اسلامی و مخالفت آنان با شرع مقدس, به اضافه حرکتهای مشکوک دیگر آنان, مانند: اخراج مجتهد معروف تبریز, شیخ فضل الله نوری را به مشروطه و مشروطه خواهان به گمان کرد.
حمایت گروه بهائیت از مشروطه, بر نگرانی وی افزود و این خطر, به گونه ای جدی بود که آیات عظام: خراسانی, مازندرانی و تهرانی در اطلاعیه ای, خطر این گروه مفسد را گوش زد کردند و نگرانی خود را از آینده مشروطه ایران, ابراز داشتند:
(چون بعضی از فرق فاسد مملکت, موقع را مغتنم شمرده به اسم مشروطه خواهی مقاصد فاسده خود را در لباس مشروطیت اظهار می دارند, توضیحاً للواضح, اظهار می داریم که حقیقت مشروطه عبارت است از عدم تجاوز دولت و ملت از قوانین منطبقه بر احکام عامه و خاصه مستفاد از کتاب و احکام الهی…۲۳).
سید محمود طالقانی, در مقدمه (تنبیه الامه وتنزیه المله) نوشته میرزای نائینی, به علل بدبینی علماء نسبت به مشروطه می پردازد:
(با آن که برای درهم شکستن مقاومت استبداد, علما و توده مسلمانان پیش قدم بودند, حال که مجلس برپا شد و نمایندگانی اعزام گردیدند, سبکسران از فرنگ برگشته و خودباخته با سخنان و ظواهر زندگی اروپاییان, به میان افتادند و با کنایه و صراحت, به بدگویی از علما شروع کردند و روزنامه های بی بند وبار هم, سخنان آنان را منتشر می ساختند. گاهی سخن از آزادی زنان به میان آوردند, گاهی کلمه حریت و مساوات را با مقاصد خود تفسیر می کردند.
همینها, موجب بدبینی و آزردگی عده ای از علمـا و مسلمانان گردید۲۴.)
جو بدبینی نسبت به روزنامه و مجلات و گروههای منحرف, به گونه ای جدی بود که در متمم قانون اساسی, ناچار به تحدید و تقیید فعالیتهای مطبوعاتی شدند.
اصل بیستم متمم قانون اساسی, تصریح می کند:
(عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین اسلام, آزاد است و متخلف مجـازات می شود۲۵.)
آنچه ذکر شد, در مخالفت شیخ فضل اللّه نوری, با مشروطه خواهان نقش داشت. وی, با این که در تأسیس اساس مشروطه, بیش از همه, خود را دخیل می دانست و معتقد بود که علمای بزرگ عتبات عالیات را با اقامه دلیل و برهان با مشروطه همراه کرده است۲۶, دخالت مشروطه خواهان را در امور کشور, به ضرر اسلام و ایران می دانست و آینده تاریکی برای جامعه اسلامی پیش بینی می کرد. بعدها روشن شد که درست پیش بینی کرده و دستهای مرموز, به نام مشروطه, آب در آسیاب دشمن می ریخته اند, شیخ فضل اللّه نوری, در مذاکراتی که با سید محمد طباطبائی داشت, به صراحت اعلام داشت:
(اگر امروز از این جماعت که دارای قوه و قدرتی نیستند, جلوگیری نکنید فردا که قدرت پیدا کنند چگونه می خواهید جلو آنها را بگیرید۲۷.)
دستگیری و شهادت شیخ فضل الله
در یک حرکت سیاسی که دو نیروی مخالف در مقابل یکدیگر قرار دارند, اگر نیروی سومی, مخالف یکی از این دو نیرو باشد, برای تقویت جبهه خود و شکست جبهه مقابل از مخالفان دشمن خویش حمایت می کند و خود را مدافع آنان جلوه می دهد, بویژه اگر آنان از موقعیت سیاسی و اجتماعی مناسبی برخوردار باشند. واقعیت این است که مخالفت شیخ فضل اللّه نوری, با مشروطه خواهان, باعث شد که دربار مخالف مشروطه, خود را مدافع مشروعه خواهان جلوه دهد. ولی باید توجه داشت که مخالفت شیخ فضل اللّه نوری, با مشروطه به معنای موافقت وی با دربار و خودکامگی و مظالم آن نبوده است. او, هدف مقدسی را تعقیب می کرد و درپی مقام و کسب موقعیت اجتماعی نبود.
مستشرق انگلیسی, پرفسور پیتر آوری, در بررسی اصل دوم متمم قانون اساسی, بعد از نقل ادعای رشک بردن شیخ فضل الله به همگنانش, در باره وی چنین اظهار نظر می کند:
(امّا شیخ فضل الله نوری را بایستی نماینده آن مکتب فکری دانست که حاکمیت را از خداوند می دانند و نه از مردم و شاه. اعدام شیخ فضل الله نوری, یکی از کارهای زشت و تندروانه مشروطه خواهان بود۲۸.)
مشروطه خواهان که شیخ فضل الله را سدّی بزرگ در مقابل اهداف ضد اسلامی خود دیدند, در آغاز به ترور وی اقدام کردند و چون به هدف خود نرسیدند, تصمیم به دستگیری وی گرفتند.
شیخ فضل اللّه نوری, جزو افرادی بود که با انتخاب شهادت, بر تقدس هدف خویش تأکید کرد و خط بطلان بر تمام بافته های یاوه گویان کشید. با این که دولت عثمانی, آمادگی خود را برای حمایت از وی اعلام کرده بود۲۹ و دولت روس برای او پرچم فرستاده بود, ولی وی, حاضر نشد زیر پرچم بیگـانه خود را نجات دهد و گفت:
([اآیا] رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده ام, حالا بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟۳۰.)
از آن جا که هدف اصلی شیخ فضل اللّه نوری, دفاع از اسلام و قوانین الهی بود, زمانی که شاه و امام جمعه, به سفارت روس می روند و به او نیز پیشنهاد پناهندگی می دهند, نمی پذیرد. چون او نه پیوندی با روس و نه ارتباطی با انگلیس و نه اعتقادی به محمدعلی شاه داشت.
تصمیم به بازداشت شیخ فضل الله در منزل سپهدار تنکابنی, فئودال پشتیبان بیگانه و وابسته, گرفته شد۳۱ و وی توسط یفرم ارمنی, از افراد حزب داشناک۳۲, که ریاست پلیس را داشت, دستگیر شد۳۳.
مستبدان مشروطه خواه, در یک دادگاه فرمایشی, که به ریاست شیخ ابراهیم زنجانی از اعضای حزب دمکرات, تشکیل شد, به محاکمه وی پرداختند.
(این معمم زنجانی غیر مهذب۳۴) الزامیه ای که از قبل آماده کرد بود, از جیب خود بیرون آورد و برای شیخ فضل اللّه نوری خواند و دادگاه, بدون این که پاسخی بشنود و دفاعی بخواهد, وی را محکوم کرد۳۵.
مشروطه خواهان, برای این که در این رأی خود را محق بنمایانند اعلام داشتند: سیمهای تلگراف به عراق آماده است و هرکسی که بخواهد می تواند نظر علمای اعلام را سؤال کند.
آنان به گونه ای با شایعه سازی جو اجتماعی را علیه شیخ, آماده کرده بودند که کسی به فکر سؤال نمی افتاد و یا امکان آن را نداشت. آنان ادعا کردند که شیخ فضل اللّه نوری را علمای نجف, تفسیق کرده اند و با این جوسازی, امکان هیچ گونه فعالیتی برای نجات وی نبود. آنان نامه ای را به علمای نجف نسبت می دهند که جعلی بودن آن روشن است۳۶.
تأسف آخوند خراسانی از شهادت شیخ فضل الله و برگزاری مجلس ختم در منزل خود برای وی۳۷, نشانگر عنایت علمای نجف به شیخ فضل اللّه نوری است.
علمای نجف, به خاطر دوری از ایران, در جریان کامل مسائل ایران نبودند و از فعالیتهای روشنفکران غرب زده اطلاع کافی نداشتند و به گونه ای جوّ را ساختند و به ذهنها القا کردند که برای آزادی مرحوم نوری کاری صورت نگرفت.
امام, در مظلومیت شیخ فضل الله می گوید:
(مرحوم آقا شیخ فضل الله که یک آدم شاخص در ایران و مورد قبول بود, همچو جوسازی کردند که حتی در نجف هم یک جوری منعکس کردند که از آن جا هم صدایی در نیامد. این جوّی که در ایران ساختند و در سایر جاها, این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند و در وسط میدان به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند, کف زدند و شکست دادن اسلام را در آن وقت و مردم غفلت داشتند از این عمل, حتی علما هم غفلت داشتند۳۸.)
در این گفتار, امام شهادت شیخ فضل الله را به عنوان شکست اسلام تلقی می کند که علما نیز از عمق فاجعه غفلت داشتند. انگلستان و روشنفکران طرفدار وی, به خاطر انتقام از اسلام و روحانیت و جبران ضربه ای که در نهضت تنباکو از علما و اسلام دیده بودند, عالم فرزانه ای چون شیخ فضل اللّه را به سر دار بردند و عرصه را به گونه ای تنگ گرفتند که ماندن در صحنه سیاست برای عالمان دین, ننگ می نمود, از این روی, یکی پس از دیگری, فرا رفتند.
مرحوم شیخ فضل الله نوری, به جرم دفاع از اسلام, در روز ۱۳ رجب سال ۱۳۲۷هـ.ق. مظلومانه به شهادت رسید۳۹. وی, بدون ترس و تزلزل پایداری خود را در راه اسلام ثابت کرد و غرب باوران فاسد را برای همیشه رسوا ساخت و چهره های ضد اسلام و ناباور به اعتقادات مسلمانی را افشا کرد و با عملکرد و شهادت مظلومانه خود, دستهای مخوف و مرموز را رو کرد و به ملت مسلمان فهماند که فریب این فریبکاران و دغل پیشگان را نخورند.
او, خود را ساخته بود. سعی وی در نشر کتابهای دعا و نوشتن کتابی در این زمینه, گواه بر اهتمام آن بزرگوار به خودسازی و عبادت و انس با دعاست.
از نظر علمی مجتهدی بود بزرگ و استوانه دین. از این روی, امام خمینی شهادت او را شکست اسلام در آن زمان می دادند.
جلال آل احمد شهادت شیخ فضل الله را نشانه استیلای غرب زدگی بر ایران می داند و معتقد است که وی را به خاطر مشروعه و دفاع از کلیت تشیع به شهادت رساندند۴۰.
آری, مظلومانه به شهادت رسید و عاشقانه پیشانی بر آستان دوست سود و از اخلاص و نیت پاک او بود که پس از گذشت ۷۵ سال از شهادت وی, در روز ۱۳ رجب ۱۴۰۱, ۷ خرداد ۱۳۵۹, اولین دوره مجلس شورای اسلامی, در روز شهادت شیخ فضل الله, افتتاح می شود و آرمان بلند وی تحقق می یابد.
شهادت آیه اللّه سیّد عبداللّه بهبهانی
آیه الله سید عبدالله بهبهانی, از رهبران مشروطه و آزادیخواهان به شمار می آمد. وی, از آغاز نهضت مشروطه, همراه با سید محمد طباطبایی و دیگر مشروطه طلبان برای استقرار مشروطه فعالیت می کرد. زمانی که محمدعلی شاه, مجلس را به توپ بست و دوران سپاه استبداد صغیر آغاز گردید, تبعید شد. از تبعید برنگشته بود که مشروطه خواهان دروغین, شیخ فضل الله را به شهادت رساندند.
با آغاز مجلس دوم, دو حزب دمکرات و اعتدال, تشکیل شد. بین این دو حزب, رقابت بود.تقی زاده و گروهی از روشنفکران و برخی از روحانیان از اعضای حزب دمکرات بودند. بنا به نقل محمدتقی بهار, انگلیس در ولایات مختلف به حزب دمکرات روی خوش نشان می داد. یکی از بندهای مرامنامه این حزب, (انفکاک قوه سیاسی از قوه روحانی۴۱) بود.
این حزب, بر اساس تزی که داشت, تلاش خود را برای تفکیک قوای سیاسی از قوای روحانی آغاز کرد. با به شهادت رساندن شیخ فضل الله, زمینه را برای ازبین بردن, نقش مذهب در سیاست فراهم کرد. همان گونه که شیخ فضل اللّه نوری پیش بینی کرده بود, این روشنفکران غرب زده, در صدد ازبین بردن بقیه نیروهای روحانی مؤثر برآمدند.
سید عبدالله بهبهانی, از کسانی بود که برای نظارت بر قوانین مجلس, از سوی علمای نجف معرفی شده بود. با به شهادت رساندن او, در تاریخ ۲۴ تیر ۱۲۸۹هـ.ش. (جمعه ۸ رجب ۱۳۲۸هـ.ق.)۴۲ و پیش از او, شیخ فضل اللّه نوری, طرفداران تفکیک قوای سیاسی از روحانی و مخالف نقش مذهب در قانونگذاری و نظارت علما بر سیر قانونگذاری, به اهداف خود رسیدند. این جریان تلخ اکنون نیز ادامه دارد. به گفته حضرت امام:
(سید عبدالله بهبهانی را کشتند, مرحوم نوری را [کشتند] و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند بر یک مسیر دیگر و همان نقشه هست که مطهری را می کشند. فردا هم شاید من و پس فردا هم یکی دیگر را. مسیر غیر مسیر ماست۴۳.)
با این که مرحوم آخوند خراسانی, خواستار دستگیری قاتلان شد و علمای بلاد از درخواست آخوند پشتیبانی کردند, ولی کسی توجه به این قضیه نکرد و عوامل قتل: با این که شناخته شده بودند, دستگیر نشدند, امّا شهرت یافت که این قتل سیاسی بوده و دمکراتها, از جمله تقی زاده در آن دست داشته اند. به خاطر این اتهام و فعالیتهایی که تقی زاده علیه اسلام داشت, آخوند خراسانی, خواستار اخراج وی, از مجلس شد,۴۴ آن قدر این مسأله جدی بود که در بین مردم شایع شده بود که آخوند, وی را تکفیر کرده است که از سوی آخوند خراسانی تکذیب شد.
از آن پس, تقی زاده ناگزیر تهران را به مقصد تبریز ترک کرد. امّا با استفتائی که عالم مجاهد, ابوالحسن انگجی, در باره تقی زاده از آخوند کرد, زمینه ای برای ماندن تقی زاده در تبریز نماند۴۵.
روشنفکران غرب زده, بعد از ترور بهبهانی, از سید محمد طباطبائی خواستند در امور سیاسی دخالت نکند و به وی اخطار کردند: اگر در مسائل سیاسی دخالت کند, به سرنوشت بهبهانی گرفتار خواهد شد.
ناظم الاسلام کرمانی, که از طرفداران روشنفکران وابسته بود, اوضاع اسف بار آن روزگار را به خوبی ترسیم کرده و در ضمن گفتار خود به تز تفکیک قوای روحانی از قوای سیاسی, که همان تز جدایی دین از سیاست است, اشاره می کند و از جوّ رعب و وحشت و ظلمی که به رعیت می شد, پرده برمی دارد:
(عموم رعیت در صدمه و اذیت, مالیات بر همه چیز, حتی سفیدی نمک و سیاسی زغال بسته, بلکه افزوده, رؤسای روحانی را خانه نشین, احکامشان را پشت گوش انداخته, صریح گفتند و نوشتند: تفکیک قوای روحانی از قوای جسمانی (سیاسی) مرحوم آقای بهبهانی را در ازاء آن همه صدمه و اذیت که در طریق مشروطیت متحمل شد, مقتول نمودند. آقای طباطبائی را در خانه خود نشاندند و پیغام دادند که اگر مداخله در امور کنید, مثل آقای بهبهانی خواهید شد.
اما عدالتخانه, چه عدلیه و چه اشخاص و چه اعضاء, امید است در موقع خود ذکر شود۴۶.)
پیش بینی شیخ شهید که نگران به قدرت رسیدن مشروطه خواهان ظالم بود, تحقق یافت. مدعیان مشروطه آن قدر جنایت و فساد کردند که علمای طرفدار مشروطه دلسرد شدند و انزوا برگزیدند.
میرزای نائینی, با این که کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را برای دفاع از مشروطه و مشروع جلوه دادن آن, نگاشته بود, چنان از اوضاع نگران کننده ایران ناراحت شده بود که دستور داد کتابش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 