پاورپوینت کامل مصاحبه باحجهالاسلام والمسلمین شیخ مهدی شمس الدین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه باحجهالاسلام والمسلمین شیخ مهدی شمس الدین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه باحجهالاسلام والمسلمین شیخ مهدی شمس الدین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه باحجهالاسلام والمسلمین شیخ مهدی شمس الدین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۹
حالیا که از فرود مرگ, به فراز زندگی آمده ایم و از اغماء به هوشیاری و از شب دیجور و خوف انگیز, به سپیده صبح رسیده ایم و از قصر درّه درد, با آن همه رنج و محنت, به ستیغ کوه دست یازیده ایم و رو به افق, در انتظار طلوع خورشیدیم و نظاره گر سوختن ابرهای سیاه, فرصت را غنیمت شمریم و این آنِ بی بازگشت را از کف ندهیم, هوشیارانه فردا را بسازیم. فردایی که همه امیدها به اوست. فردای سرنوشت ساز: پیش روی, دشمن شرر آفرین و پس روی, درّه مرگ. بی بازگشت. افتخار و ننگ رو در روی یکدیگر. خود بر گزین!
گرچه گزیدن دشواراست و هزاران مغز پندارگرا در کارند که من و تو را از واقعیتهای موجود دور نگهدارند و با قیل و قال مدرسه, چهره روشنِ حقّ را, با پرده ضخیم باطل حق نما, فرو پوشند و ما را در دریای جهل خود فرو برند.
برای عبور از این گذرگاه پر مخاطره, هراس و تردید و حیرت و توهمات چرکین را باید کنار نهاد و از آنان که مغز خود را به تصورات آلوده اند, دوری جست و با آنان که ضمیر حق نگر و روح راستی باور دارند, همپیمان شد. اساتید انقلابی و پیرو راستین امام, طلاب زجرکشیده و کتک خورده, آنان که از عناوین و انتصاب گذشته اند و مخلصانه در سنگرهای انقلاب, از جان مایه گذاشته اند, امروز نیز باید برای پیاده کردن آرمانهای بلند امام و رهبر معظم انقلاب اسلامی در حوزه ها, که تضمین کننده روشنایی و دل انگیزی فردایند, تلاش ورزند و پایداری و امید را زره جان کنند و قلب انقلاب را از ناوکهای زهرآگین, پاس دارند. مجله حوزه, از آغاز تاکنون, تلاش ورزیده که گامی برای پیاده شدن این آرمانهای بلند بردارد.
در این راستا, در این شماره, گفت وگویی را که در دهه فجر سال ۱۳۶۷, با حضرت استاد حجهالإسلام والمسلمین شیخ مهدی شمس الدین, رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان, انجام داده ایم, تقدیم حضورتان می کنیم.
به امید این که تجربیات استاد فرهیخته و نگاه دقیق وی به مشکلات حوزه و راه حلهایی که او ارائه می دهد, سازندگان فردای حوزه را به کار آید.
(حوزه)
حوزه: حضرت استاد, از این که وقت گرانبهای خود را در اختیار ما گذاشتید, کمال تشکر را داریم. اگر اجازه بفرمایید نخستین سؤال خود را اختصاص دهیم به زندگی علمی و تحصیلی شما که شمه ای از آن را بیان بدارید.
*نخست از خداوند متعال, موفقیت مجله را و توفیق دست اندرکاران آن را, که به نظر من, کاری پیشرو و مترقی در حوزه های علمیه, انجام می دهند, خواستارم; زیرا این مجله, تا آن جایی که به خاطر دارم, اولین مجله ای است که چنین نامی را بر خود دارد و به طور تخصصی به مسائل حوزه و مشکلات تدریس و نحوه بهتر کردن آن و حتی شاید به مسائل اداری و اجرایی حوزه می پردازد. آنچه را که تاکنون در نجف و یا قم با آن روبه رو بودیم, تعدادی از مجلات بود, همانند مجله (الاضواء) در نجف اشرف و یا (مکتب اسلام) در قم, که در واقع مجلاتی بودند که توجه آنها به مسائل فرهنگ اسلامی, به طور عموم و کلی بود گو این که گاهی اوقات, به مسائل حوزه به طور عرضی و جانبی رسیدگی می کردند; از این روی, تردیدی نیست که این مجله, توانست کمبودی را جبران کند و می تواند نمونه و الگویی برای مجلات دیگری ازاین گونه درحوزه های علمیه باشد,بدین خاطر تشکروقدردانی خودرااعلام می دارم.
در مورد این سؤال, که جنبه شخصی و خصوصی دارد, نمی توانم شرح و بسط زیادی بدهم, از این روی, به اجمال می گویم: من محمد مهدی فرزند شیخ عبدالکریم فرزند شیخ عباس… شمس الدین محمدبن مکی, مشهور به شهید اول, رضوان الله علیه, در نیمه شعبان ۱۳۵۴هـ ق. هنگامی که پدرم در نجف مقیم بود, به دنیا آمدم. تحصیلات اولیه خود را در نجف, با خواندن علم صرف و نحو و مقدمات فقه را نزد پدرم فرا گرفتم و سپس مقدمات اصول و بلاغت و منطق را نزد بعضی از فضلای حوزه آموختم. درسهای خارج را نزد دو نفر از اعلام و برجستگان حوزه علمیه نجف: مرحوم آیهالله العظمی حکیم, قدس سره, و مرحوم آیهالله خوئی به پایان رساندم. پس از کودتای ۱۴تموز ۱۹۵۸میلادی در عراق, به همراهی گروهی از دوستان,به جنبش اسلامی پیوستم که گروهی از این دوستان به شهادت رسیده و از خداوند سلامتی بقیه دوستان را خواستارم. فعالیتهای من در نجف و بیشتر در منطقه فرات میانه (الفرات الاوسط) که مرکز آن شهر دیوانیه بود, متمرکز بود و مدت نه سال: از سال ۰۱۹۶م. تا ۱۹۶۹م. در آن جا فعالیت داشتم و بحمدالله فعالیتهای من مثمر ثمر بود و توانست تأثیر فراوان در منطقه داشته باشد و با کمک و
خواست مرحوم آیهالله حکیم, توانستم پروژه عظیمی را پیاده و اجرا کنم. این پروزه, عبارت از کتابخانه مهمی بود که در واقع خدماتی بیش از یک کتابخانه در منطقه انجام می داد. این کتابخانه, در واقع مرکز اسلامی بسیار مهمی بود که تمام منطقه را زیر پوشش خود داشت و خدمات کتاب نیز, یکی از وظایف آن به شمار می رفت و از آن جمله تأسیس بیش از بیست مسجد در شهر دیوانیه و شهرکها و روستاهای اطراف آن بود.
حوزه: اگر از دوران تحصیل در نجف اشرف, خاطراتی به یاد دارید که دانستن آن برای ماو دیگر طلاب عزیز مفید است, بیان بدارید.
*به نظرم, قسمتی از جواب سؤال دوم را در ضمن پاسخ به سؤال اول داده باشم; لیکن آنچه را که میل دارم یادآوری کنم آن است که: از روزهای تحصیل, بعضی از خاطرات خوش و تلخ را به یاد دارم که بسیار مناسب است طلبه های جوان و مبتدی آنها را در نظر داشته باشند و من نیز تنها هدفم از بازگویی این خاطرات, از باب ذکر نعمتهای خداوند است که بر من تفضل فرموده.
اما از خاطرات تلخ آن روزگار: در آن ایّام رسیدگی به مسائل مادی و گرفتاریهای طلبه ها از سوی مراجع تقلید در نجف بسیار اندک و جزئی بود, از این روی, بر اثر کمبود مواد غذایی, گرفتار قحطی شدیم. همچنین بر اثر کمبود و فقر, قدرت خرید لباس را نداشتیم. لباسهای زمستانی را در تابستان به تن می کردیم و لباسهای تابستانی را در زمستان به بر می کردیم. زمستانهایی بر ما گذشت در حالی که جز یک قطعه لحاف پوسیده و قدیمی, پوششی نداشتیم که قسمتی از آن را در زیر خود قرار داده و با قسمت دیگر آن خود را می پوشاندیم. زندگی سخت و فلاکت باری داشتیم, اما تنها عنایت پروردگار بود که به ما صبر و مقاومت داد, تا در برابر آن همه فشارها, ایستادگی کرده و بتوانیم آن دوره رنج و محنت را به پایان برسانیم. یادم می آید که پدرم در سال ۱۹۴۸م. و پس از پایان به اصطلاح جنگ اول عربی ـ اسرائیلی به لبنان مراجعت کرد. در آن وقت, عمر من ۱۴تا ۱۶ سال بود. پدرم مرا میان باقی ماندن در نجف و باز گشت به لبنان (با توجه به مظاهر فریبنده نام لبنان برای یک جوان) مخیر کرد و من باقی ماندن در نجف را برگزیدم و به تحصیل خود که چند سال بود شروع کرده بودم ادام
ه دادم. من این انتخاب را از خواست و مشیت پروردگار می دانم که باقی ماندن در نجف را بر زبان و فکر من جاری کرد.
مسأله دیگری را که میل داشتم مطرح کنم و قبلاً ما در نجف با آن روبه رو بودیم و هم اکنون نیز, شنیده ام که در قم گروهی از طلاب با آن روبه رویند, مسأله به دست آوردن استاد و مدرس خوب و لایق است و این که هر طلبه ای و یا گروهی از طلاب, میل دارند که استفاده از یک استاد را به انحصار خود درآورند. البته به دست آوردن چنین اساتیدی بسیار مشکل و اندک بود. ما نیز, گرفتار چنین مشکله ای بودیم و در آخر به این نتیجه رسیدیم که هرگز شاگرد نمی تواند استادی باب طبع و میل خود را به دست آورد, یاحداقل تا اندازه ای می تواند و تنها راه حل آن است که درسهای حوزه چه در سطح مقدمات و یا سطوح, باید به صورت دسته جمعی انجام پذیرد, به طوری که بیشترین تعداد از طلبه ها بتوانند از یک استاد و مدرس برجسته و خوب استفاده کنند.
از دیگر مسائلی که نجف گرفتار آن بود و به نظر می آید قم نیز, بدین مشکل گرفتار است, همانا مقدار در حوزه ماندن است. این که طلبه از لحاظ ثبوتی, مشغول درس و بحث است. بدین معنی که طلبه وارد حوزه می شود و سالها می ماند و تنها معیار و ملاک تحصیلات او این است که ۵سال و یا ۰۱سال و یا ۱۵ و یا ۲۵سال در حوزه مانده است. به عبارت دیگر, سطح اطلاعات علمی او این است که این مدت, در حوزه مانده است, نه آن که واقعاً چه مقدار زحمت کشیده و چه مقدار توانسته است سطح معلومات خود را بالا ببرد. این است که ما می گوییم از یک سو باید نظامی بسیار مستحکم درباره بازرسی و تفتیش و مراقبت از تحصیلات و دروس طلبه ها برقرار شود و از طرف دیگر, نظام امتحانات دوره ای دقیقی باشد, تا معلوم گردد که سطح معلومات طلبه در چه حدّ و پایه ای است. البته, امتحان بدان گونه که امروزه در مدارس جدید رایج است, هرگز معیار دقیق و درستی برای تشخیص سطح معلومات طلبه و دانش آموز نخواهد بود; زیرا چه بسا که یک طلبه ای از اهل فضل بوده باشد, لیکن قادر به پاسخ به سؤالاتی که از او می شود, نباشد و یا آن که طلبه ای کم سواد, به خاطر حفظ مطالب, بتواند به سؤالات پاسخ گوید. اما در هرحال, نظام امتحانات, دانش آموز و طلبه را همواره وادار به آمادگی می کند. البته امتحانات, نباید به سبک و روش غربی, یعنی صرف پاسخ گویی به سؤالات معینی بوده باشد, بلکه باید پاسخ به سؤالات, به همراه نحوه صحبت و چگونگی پاسخ به سؤالات شفاهی نیز, ملاک عمل باشد.
از دیگر مسائل بسیار مهمی که قبلاً کمبود آن را در نجف به اندازه آشنایی ما با نظام تدریس در آن جا احساس می کردیم و امروزه نیز, به اندازه آشنایی محدودمان از نحوه تدریس در قم, با آن آشناییم, همانا ضرورت توجه به جنبه های اخلاقی و تربیتی طلبه ها در حوزه های علمیه است, به گونه ای که در آنان روح ترس از خدا و تقوا و پرهیزکاری را رشد دهد; زیرا در دیگر رشته های تحصیلی ممکن است انسان, دارای مراتب علمی عامی بوده باشد, ولی در عین حال, فاقد ملکات اخلاقی (البته این را از جهت امکان می گویم) امّا در رشته روحانیت و شخصی که به عنوان عالم روحانی و یا مبلغ مذهبی و یا هر صنفی که به عنوان حامل پیام اسلام و شریعت محمدی(ص) شناخته شده, واجب است که حقیقتاً و واقعاً خداترس و از اهل ورع و تقوا و دین و دارای عفت دست و زبان و .. بوده باشد. به حداقل کمالات متجلی باشد و از وارد شدن در مسائلی که او را به سوی تعصب و فرقه گرایی باطل و طرفداری از گروهی, علیه گروه دیگر سوق می دهد, دوری جوید, مگر در حدی که تقواو تدین او اجازه می دهد. البته معلوم است که اهل ایمان, همواره اهل کفر را دشمن می دارند و از اهل فسق دوری می جویند. اینها طبیعی است, لیکن تمام این مسائل و التزامات, باید در ضمن محدوده شرع و بر طبق موازین اخلاقی بوده باشد. این, از مسائل بسیار مهمی است که همواره باید در حوزه های علمیه بدان توجه شود و از سوی مقامات مسؤول در حوزه نیز, به طور دقیق, پی گیری شود. از این رو, توصیه من آن است که: همان گونه که ما در گذشته انجام می دادیم, در آغاز درس و یا در بین و یا در پایان درس, مناسب است استاد و معلم, مقداری به موعظه بپردازد و طلاب را راهنمایی کند, تا درس او, تنها تعلیم نباشد, بلکه تعلیم همراه با تربیت باشد.
حوزه: آیا به نظر شما, اجرای نظام بازرسی و مراقبت از طلبه ها با آزادیی که از خصایص حوزه های علمیه است تنافی و تناقض ندارد؟
یکی از خصایص و ممیزات حوزه های علمیه ما, همانا اصل آزادی و نظام حلقه های درسی است که به تجربه ثابت شده است این نظام, از پیشرفته ترین و مؤثرترین نظامهای درسی است; امّا این آزادی, نباید بدان حد برسد که طلبه آزاد باشد هر موقع بخواهد درس بخواند یا نخواند و یا به مسافرت برود یا نرود. یقیناً, نباید آزادی بدین حد برسد که باعث رکود گردد.
حتماً باید آزادی باشد, اما آزادی با ضوابط معین, نه آن که بر طبق ذوق و سلیقه طلبه. حتماً باید مدت زمان درسی در حوزه, متناسب با حجم زمان بوده باشد. از اشکالات و نکاتی که بر حوزه قم داریم آن است که: آن گونه که به ما گفته اند: در طول سال تحصیلی تنها ۸۵ جلسه درس وجود دارد! یعنی اگر طلبه ای اصول می خواند, در طول سال, ۸۵ درس اصول و یا ۸۵ درس فقه در طول یک سال تحصیلی از استاد می آموزد. این مسأله ای است که به اعتقاد من باعث تضییع و به هدر رفتن وقت فراوانی است. باید سعی شود که مدت جلسات درس از ۰۱۸ درس در سال, کمتر نباشد, یعنی نباید از ۸ماه درس کمتر شود که با در نظر گرفتن روزهای تعطیل و اضافه کردن آنها, تقریباً ۰۱ماه درس می شود. حتماً باید این گونه باشد. ما مشاهده می کنیم که حوزه علمیه قم, دارای تعطیلاتی است که پای بندی به آنها ضروری و لازم به نظر نمی آید. مثلاً ما دلیلی برای تعطیل درسها در تابستان نمی بینیم و یا تعطیل درسها در ماه رمضان. ما دلیلی برای تعطیل بودن حوزه پس از مراسم عاشورا, به طوری که به مدت ۲ماه ادامه پیدا کند, نمی بینیم. بخصوص اگر قبل از محرم به حج برود و یا به امور حجاج رسیدگی کند که ۳ماه تعطیل خواهد بود. البته به تمام این تعطیلات, وقتی تعطیلهای وفات یا تولد امامان(ع) و تعطیلات متعلق به مناسبتهای انقلاب و جمهوری اسلامی و غیره ضمیمه شود, خواهید دید که چه مقدار تعطیلات داریم. از این روی, ما معتقدیم که بر سرپرستان حوزه علمیه مبارکه قم است که برنامه درس و تعداد آن را مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهند.
حوزه: آیا به نظر شما حوزه های علمیه ما, با سیستم کنونی آن, قادر به ایجاد تحول و تغییر و نوآوری در حوزه خواهد بود. ما معتقدیم که حوزه علمیه بنیادی است با اهمیت که حفاظت از آن بر عهده همه قرار دارد. یعنی باید این گونه باشد. البته من این را از باب پیشنهاد عرض می کنم و طبیعی است که سرپرستان حوزه بهتر از دیگران به نقاط ضعف و قوت حوزه آگاهند.
به نظر من, گروهی از نخبگان حوزه تأکید می کنم که منتخبین باید نخبگانی باشند که مسؤولیتهای تدریسی در حوزه را به عهده داشته باشند, نه آنانی که صرفاً جنبه های اداری حوزه را به گردش درمی آورند. این نخبگان, باید از همه گروهها و طیفهای فکری و علمی حوزه باشند و بتوانند نظامی را پایه ریزی کنند که نیازها و احتیاجات حوزه را, بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی برآورد و بدین وسیله, بتوانند ضمن برآوردن نیازهای حوزه, طلاب را نیز, به اهمیت وظیفه هایی که بر عهده آنان گذارده شده است بیاگاهانند.
حوزه: لطفاً برای ما درباره حوزه علمیه و نظام کنونی آن و نقاط ضعف و قوت این نظام سظا۱ بگویید.
*شاید قسمتی از مسائل مربوط به حوزه را در پاسخ به بعضی از سؤالات شما دادم و الآن به قسمتهای دیگری می پردازم. از مسائل مهم, مسأله کتابهای درسی حوزه است. مادر دوره تحصیلات خود, با سختیها و مشکلات فراوانی دست به گریبان بودیم و وقت فراوانی از ما به هدر رفت و بیشتر وقت هدر رفته به خاطر کتابهای درسی بود, چه در درسهای علوم عربی, همانند: صرف و نحو و یا در زمینه منطق و یا علوم بلاغت و یا در زمینه علم اصول. از عجایب آن که در همه این علوم پیشرفتها رخ داده و نظریات جدید مطرح گردیده, بویژه در علم اصول و یا در علم منطق و یا در بخشی از مبحثهای فقهی. امّا در عین حال, هیچ گونه تغییری در کتابهای درس روی نداده است و برای من بسیار غریب و تعجب آور بود که شنیدم هنوز در حوزه علمیه قم, کتاب حاشیه ملاعبدالله در منطق به عنوان کتاب درسی مورد استفاده قرار می گیرد و این مسأله ای بسیار تعجب آور است. این کتاب مبارک, حق خود را ادا کرده و مناسب است که دوران بازنشستگی خود را بگذراند. در مقابل, کتابهای بسیار خوبی در منطق وجود دارد که با روشی بسیار خوب و روان می تواند آخرین اطلاعات منطقی را در اختیار طلبه قرار دهند. اطلاعاتی که نیاز او را در درسهای اصول و فقه برمیآورند, به روشی بسیار جالب و دسته بندی شده, همانند علمی مستقل و نه به عنوان مجموعه ای از معمّاها, همان گونه که در کتابهایی مانند حاشیه ملاعبدالله یافت می شود, در اختیار طلبه قرار دهند.
از دیگر مسائلی که ما در دوران طلبگی مدتی گرفتارآن بودیم, مقدار فراگیری نحو, بلاغت و منطق بود. در نتیجه نبود ضابطه معینی برای مقدار نیاز یک طلبه به نحو, یا بلاغت و یا منطق, طلبه تصور می کرد که باید در نحو و یا بلاغت و یا منطق مجتهد شود از این روی, مدتهای مدیدی از وقت گرانبهای خود را صرف یک ماده و موضوعی می کرد که به حداقل مقدار از علم و وقت و صرف توان ذهنی نیاز داشت.
اینها مسائلی بود که در نظرم می آید و بسیار ضروری است که سرپرستان حوزه علمیه, به آنها توجه داشته باشند.
در زمان ما خیلی عادی به نظر می رسید کسی در علم بلاغت, کتاب مطول را بخواند و یا در علم اصول, کتاب قوانین را. البته قوانین را در مرحله سطوح می خواندند, در حالی که برای مرحله بحث خارج و تخصص عالی نوشته شده است. لیکن این کتاب, وقت بسیار زیادی از ما را می گرفت.
از دیگر مسائلی که باید طلبه در حوزه بدان توجه داشته باشد آن است که: صرف تحصیل و درس خواندن نزد استاد خوب و ورزیده برای فهم مطلب و درک آن کافی نیست, بلکه حتماً باید همراه با مذاکره و مباحثه بوده باشد. از این روی, ضروری است که طلاب را به تشکیل مجالس مباحثه و مذاکره وادارند. ما در زمان طلبگی و تحصیلمان در نجف از فرصتهایی که برایمان پیش می آمد, مانند مجالس عزاداری سیدالشهداء و یا در دیگر مناسبتها, همانند مناسبت وفات امامان(ع) و یا ولادت آنان استفاده می کردیم. و چون این گونه مجالس, معمولاً اساتید و بزرگان حوزه در آن شرکت می کردند, میان ما طلبه ها و ایشان, مذاکرات و مباحثاتی انجام می گرفت و هرکس از هر طرف اشکال و یا سؤال می کرد و سرو صدا بلند می شد. این گونه مجالس, بسیار با ارزش بود; زیرا قدرت علمی و ذهنی طلبه را بالا می برد و به او طریقه استدلال می آموخت. طبیعی بود وقتی که در مجلس, یکی از بزرگان و علما وجود داشت, او در نهایت دخالت می کرد و نقاظ ضعف و قوت استدلال افراد را بیان می داشت و اشکالات استدلال و یا سؤال و یا نحوه تقریر هریک را روشن می کرد.
من معتقدم این مسأله بسیا مهمی است که می تواند قدرت طلبه را بالا ببرد و آن را رشد دهد.
حوزه: از گفته های حضرت عالی ضرورت تغییر کتابهای درسی احساس می شود. با توجه به سختی ایجاد تغییر در کتابهای درسی حوزه و مخالفتهایی که احتمالاً خواهد داشت, به طوری که حتی تألیفات مرحوم صدر نیز مورد پذیرش عمومی در حوزه ها قرار نگرفت, شما چه پیشنهادی دارید و تغییر و تحول در کتابهای درسی را چگونه می بینید؟
اکنون پیشنهاد خاصی در ذهن ندارم. امّا به نظرم می آید که گروهی از اساتید درس معینی, چون علوم عربی, از قبیل: صرف, نحو و بلاغت و یا اساتید دروس منطق, اصول و یا فقه, می توانند با همفکری و اتفاق اعلام کنند: کتاب معینی را درس خواهند داد. طبیعی است که طلبه نمی تواند کاری جز پیروی و تبعیت انجام دهد. طلبه که به تنهایی نمی توند پیشنهاد معینی را به حوزه ارائه دهد, بلکه این حوزه است که او را راهنمایی و توجیه می کند. این گونه در ذهن اوست که سرپرستان حوزه, بیش از دیگران به صلاح حوزه و طلبه های آن آگاهند. اما در عین حال, من هم اکنون پیشنهاد بخصوصی را نمی توانم مطرح کنم.
حوزه:آیا تصور نمی کنید این سرپیچی و عصیانی است از روش و برنامه حوزه که گروهی از طلبه ها به اختیار و انتخاب خود, کتاب معینی را تدریس کنند؟ آیا این باعث هرج و مرج نخواهد شد؟
*من هرگز قائل نیستم که به طلبه این مقدار آزادی داده شود, بلکه طلبه ها می توانند در عین پایبندی و التزام به نظام عمومی تدریس در حوزه, خود را با نوعی از نظام تدریس, که امروزه آموزش جدید نام دارد, هماهنگ کنند. بدین صورت که در خارج از برنامه عمومی حوزه, به فعالیتهایی بپردازند و هر درسی را که میل دارند بخوانند. امّا در برنامه عمومی حوزه, براین نظرم که باید سرپرستی حوزه, با دقت تمام آن را پی گیری کند در عین حال, قائلم که باید میان برنامه دقیق و مسامحه ناپذیر حوزه و آزادی بی حدوحصر منتهی به هرج و مرج, راهی برای طلبه گذاشت که در آن, با آزادی, لیکن آزادی مقید و معین, به تحصیل خود ادامه دهند.
حوزه: دروس جنبی را چه باید کرد؟ مشاهده می شود که امروزه وظیفه حوزه تنها آموزش فقه اصول شده است اما از تفسیر و … خبری نیست؟
*شکی وجود ندارد که نظام حوزه های علمیه تا زمانهای متأخر نظامی قاصر و به دور از هرگونه تجدد و پیشرفت و نوآوری بود. به طوری که عاجز از پاسخ به نیازهای دینی امروز جوامع بود. در حوزه های علمیه شیعه, در بعضی از زمینه های علمی کمبودهایی مشاهده می شود, کمبودهایی که گاهی اوقات جنبه تقصیر نیز, پیدا می کند. مثلاً در مورد قرآن, چه از لحاظ تلاوت و چه از لحاظ تفسیر و یا در مورد علم
الحدیث, واقعاً ما عقب افتاده ایم. بسیار جای تأسف است با این که علمای گذشته ما, رضوان الله علیهم, عنایت بسیار زیادی به این دو علم داشته اند; امّا در این دوران اخیر, بسیار مهمل و مورد بی اعتنایی قرار گرفته اند. نمی دانم که آیا علت این بی عنایتی به علم تفسیر و حدیث و قرار دادن آنها در درجه دوم, از باب همان مقوله ای است که علمای حدیث و رجال می گویند که عمل مشهور به خبر ضعیف, جبران کننده ضعف سند آن است و اعراض و ترک عمل مشهور به خبر قوی, باعث وهن و سستی آن خبر می شود, یا نه؟ در حالی که علم الحدیث علمی است بسیار مهم, بخصوص برای ما که قائل هستیم: تنها خبر ثقه حجیت دارد و عمل مشهور به خبر ضعیف, ضعف سند را جبران نمی کند. در هر
حال نقاط ضعف بسیاری در حوزه قم وجود دارد که باید تدارک شود. البته عنایت و توجه به آنها نباید به عنوان ثانوی و درسهای جنبی باشد, بلکه باید در صدر و اصل موضوعهای درسی ما قرار گیرد.
از نمونه هایی که به آنها اهمیت داده نشده, زبان دوم است. ما متأسفانه در نجف از این توفیق محروم ماندیم که زبان دومی را بیاموزیم و علت آن هم, نظرات منفی و سخت گیرانه نسبت به این مسأله بود. یعنی در واقع از یادگیری زبانهایی مثل انگلیسی و فرانسوی جداً و واقعاً پرهیز می کردیم.
مقصودم از زبان دوم آن است که طلبه های عرب, باید زبان فارسی را خوب بیاموزند و طلبه های ایرانی باید با جدیت تمام, به آموختن زبان عربی بپردازند و آموختن آنان, نباید تنها در حد خواندن نماز و دعا و قرائت قرآن باشد; بلکه باید در حد سخن گفتن و نوشتن و حتی سخنرانی باشد. ضمناً, باید به زبان ترکی و مشتقات و فروعات آن نیز عنایت شود. این سه زبان را من برای فرد روحانی و مبلغ, جهت تبلیغ اسلام, بسیار مهم می دانم. البته ممکن است در یک نقطه ای از جهان اسلام, نیاز باشد که شخص اضافه بر زبان فارسی, اردو را نیز یاد بگیرد و یا اردو, و زبان عربی را. در هر حال, باید خصوصیات مردم و منطقه و نحوه عملکرد و وظیفه مبلغ را در نظر گرفت که مبلغ از اهالی آن منطقه بوده و یا برای تبلیغ به آن جا رفته است. باید به زبانهای خارجی که زبانهای غیر مسلمانان است, همانند: انگلیسی, فرانسوی, روسی و… اهمیت خاص داده شود. من از این زبانها, به عنوان زبان دوم تعبیر نمی کنم, بلکه از آن به عنوان زبان خارجی یاد می کنم. این زبانها مهم است و اگر طلبه را از تحصیل علمی خود دور نمی کند, بسیار خوب است آنها را بیاموزد, لکن اهمیت یادگیری آن به اندازه یادگیری زبان دوم نیست, مگر در مورد اشخاصی که با کشورهای غیر اسلامی ارتباط دارند و یا افرادی که در آن کشورها مشغول به تبلیغ دین و انجام وظیفه اند. زیرا معقول نیست که فردی به جهت انجام تبلیغ و دیگر امور مذهبی, مثلاً به آلمان مسافرت کند, ولی قدرت تکلم به آلمانی نداشته باشد و یا به فرانسه برود و فرانسوی بلد نباشد و… همچنین آموزش زبان خارجی نسبت به افرادی که در حوزه اند, ولی با کشورهای خارجی در رابطه اند, مکاتبه دارند, مسائل سیاسی را پی گیری می کنند و…
اما در مورد زبان دوم, در محیط کار اسلامی و یا در محدوده کشورهای اسلامی, به نظر من ضروری است که طلبه آن زبان را بیاموزد. در نجف, پس از آن که سیاست نسبت به آموزش زبان بیگانه برطرف شد, بیشترین اهمیت به آموزش زبان انگلیسی و فرانسوی داده شد; در حالی که الآن بر این نظر هستم که مناسب بود به این قسمت اهمیت داده شود که طلبه های عرب زبان فارسی را بیاموزند و طلبه های ایرانی زبان عربی را یاد بگیرند. الآن هم به نظرم در قم باید به این قسمت اهمیت داده شود.
نکته دیگری که به نظرم می آید و از مجله حوزه می خواهم در صفحات خود, این موضوع را مطرح کند و به بحث و برسی بگذارد, پایه های اساسی تدریس و چگونگی اجرای آن است. در مرحله بحث خارج, گاهی اوقات ملاحظه می شود که در بعضی از مجامع علمی این گونه مطرح می شود که اصل تحصیل از آن علم اصول است, به طوری که تنها ارزش و اعتبار را به آن می دهند و آن را اصل تحصیلات حوزوی و رسیدن طلبه به مرحله اجتهاد می دانند. تصور می شود اصل و غایت ذاتی, همانا علم اصول است, نه آن که مقدمه ای باشد برای علم فقه که منافع انسانی و اجتماعی دارد. در هر حال, به نظر ما به علم اصول, که اکنون بیشتر جنبه فلسفی کلامی دارد, بیش از ارزش واقعی آن اعتبار و ارزش داده شده و در مقابل این نظر, رأی و فکر دیگری وجود دارد که می گوید علم اصول, هیچ گونه ارزشی و فایده ای در استنباط احکام شرعی ندارد; زیرا استنباط, تنها از راه مراجعه و بحث در منابع فقه و حدیث و اعمال قواعد تعارض متون حدیث و یا جمع عرفی میان احادیث عام و خاص و یا نحوه جمع میان مطلق و مفیدامکان پذیر است. اما به نظر من, در این دو نظر, یکی جنبه افراط را پیش گرفته و دیگری جانب تفریط را
و آن گونه که به من اطلاع داده اند, در مدرسه قم (مقصودم از مدرسه, منهج و روشی است که حوزه بر طبق آن مشی می کند) این فکر که علم اصول, در تربیت مجتهد, بیش از دیگر علوم ارزش دارد, حاکم است. بدین خاطر, از مجله حوزه می خوهم این مسأله را در صفحات خود مطرح کند تا میان فقها و متخصصان مورد بحث و تحقیق قرار گیرد و معلوم گردد, ملکه اجتهاد از چه راه به دست می آید در چه سطحی باید باشد.
مثلاً هنگامی که مدرسه مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی (کمپانی) را مورد بررسی قرار می دهیم, می بینیم این مدرسه و روش آن در حال رشد و نمو است و بسیاری از اساتید و دوستان ما, که به تدریس مشغول هستند, از این روش جانبداری و پیروی می کنند. خوب چه بهتر است که این مسأله اختلافی, در صفحات مجله شما مطرح شود, تا بتوانیم با بحث و گفت وگو به فهم مشترکی برسیم و دریابیم که یک فقیه, برای استنباط احکام شرعی, چه اندازه به علم اصول نیاز دارد و اندیشه های فلسفی و کلامی تا چه حد در تفکر اصولی و تشکیل آن مدخلیت دارند.
حوزه: از سخنان شما فهمیده می شود که معتقدید که علم اصول, متورم شده است.
*شاید تورمی در کار نباشد, بلکه تعمق و غایت گرایی بیش از اندازه لازم باشد و یا شاید تورمی هم در کار باشد و یا شاید هر دو. شاید فردی بحثهای فلسفی را بداند مورد مطالعه و دقت نظر و اعمال فکر قرار دهد. این, مسأله مستقلی است, امّا این که علم اصول را به عنوان غایت و هدف در نظر گرفته و فقه و فقیه و ملکه اجتهاد و استنباط احکام شرعی و ذوق فقهی و فهم عرفی نصوص حدیث و دیگر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 