پاورپوینت کامل مصاحبه باآیه الله حاج شیخ حیدر علی محقق ۸۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه باآیه الله حاج شیخ حیدر علی محقق ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه باآیه الله حاج شیخ حیدر علی محقق ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه باآیه الله حاج شیخ حیدر علی محقق ۸۳ اسلاید در PowerPoint :
۴۳
حوزه دیرین سال اصفهان الگوها و اسوه های علم و تقوای آن تلاش سترگی که در آن جریان داشته و به سان زاینده رود می جوشیده و می خروشیده و آب حیات به کام تشنه زمین می رسانده است باید برای نسل امروز که در تکاپوی فراگیری دانش دین اند و دغدغه شناخت درست از نادرست کژی از راستی و راه از بی راه دارند و آهنگ حرکت به سوی نور شناسانده شود.
نسل امروز باید بداند و درک کند به جان که در گذشته با آن همه تنگناه بی مهریه شلاقه دشنه ه آوارگیها و حرمانها و…
دین باوران و عاشقان سر از پا نشناخته کوی دوست چه سان تلاش کرده اند و برای حفظ دین از گزند ناپاک طینتان آوارگیها و در به دریها را تاب آورده اند. از همه مهمتر در این کشاکشِ دردآگین نلغزیده اند و دین به دنیا نفروخته اند. صبورانه رنج کشیده اند و دردمندانه از کیان دین و ایمان پاس داشته اند.
محکم و استوار به سان صخره های عظیم تکیه گاه محرومان در تند باد حوادث بوده اند. با رنج آنان رنجور و با شادی آنان شاد زیسته اند. با مردم بوده اند همیشه.
غبار از چهره ها سترده اند و بر قلبهای زخمی و دردمند مرهم نهاده اند. بعد از آن که از این کوره گداخته و آزمون سخت و پرمشقت سربلند بیرون آمده اند و مقبولیت عام و خاص یافته اند و چشم و چراغ جمع شده اند باز هم نگاهشان به دنی نگاه دو ران دوری از آن بوده است بی رغبت به آن. زیّ طلبگی را به سویی ننهاده اند و زرق و برق زندگی را بچسبند و بگسلند پیمانی را که با خداوند در آغاز گام در این راه بستند.
همیشه بویژه در لحظات وسوسه انگیز زندگی تابلوی زندگی تلخ و پرمرارت گذشته خود را به تماشا ایستاده اند و به جلوه های دنی مردانه پشت کرده اند و در صراط نور ادامه راه داده اند.
استاد حیدر علی محقق یادگاری است از این کاروان پرشکوه.
استاد آیه الله حیدر علی محقق در مدرسه نیماورد در حجره ای ساده و بی پیرایه که به گلیمهای رنگ و رو رفته مفروش و به کتابهای فقهی تفسیری روایی و… آزین بسته شده است گرمابخش محفل طلاب و تابلویی است عظیم و با شکوه در برابر دیدگان طلاب.
این تابلوی درس آموز آینده را برای طلاب ترسیم کرده است. هرکس اهل کوی ماست بسم الله.
رنج و حرمان دوری از زخارف دنی تلاش و ایثار و خلوص و… شرط راه است.
هرکس برای رسیدن به آلاف و الوف به این وادی مقدس گام نهاده بداند راه گم کرده و بی راهه می پیماید. تابلویی که در بلندای مدرسه در جلوی چشم اصحاب مدرسه نصب شده و اهل بصیرت را به تفکر و تأمل وا می دارد راه را می نمایاند راهی بس دشوار نه استراحتگاهی نه مقرّی برای تن آسایی. امید این که ما و دیگر طلاب از این تابلو و دیگر تابلوهای پرشکوه حوزه های علمیه درس آموزیم و راه از چاه باز شناسیم.
(حوزه)
حوزه: با تشکر از حضرت عالی که مصاحبه با مجلّه حوزه را پذیرفتید لطفاً در آغاز اجمالی از زندگی علمی تحصیلی خود را بیان بفرمایید.
استاد: ادبیات را از محضر حضرات آقایان میرزا محمد علی فرقانی آقا شیخ محمد باقر قمشه ایو آقا شیخ محمد علی عالم فرا گرفتم.
قوانین را خدمت آقا شیخ محمد خراسانی معروف به حکیم و آقا شیخ محمد حسن عالم شرح لمعه را خدمت آقا شیخ علی یزدی رسائل را خدمت آقا سید مرتضی خراسانی; که از شاگردان مبرز حاج آقا رضا همدانی بود خواندم.
بخشی از کفایه را در محضرآقا سیّد مهدی درچه ای خواندم و بخش دیگر آن را از محضر استاد بزرگوار آقا سید محمد نجف آبادی استفاده کردم. ایشان در تدریس کفایه مسلط بود. از شاگردان خوب مرحوم آخوند خراسانی بود.
امّا اساتید خارج من در اصفهان حضرات آقایان: آقا شیخ محمد رضا نجفی آل علاّمه که تقریرات درس ایشان را نوشته ام آقا سید محمد نجف آبادی آقا سید علی نجف آبادی بودند. آقا سید علی نجف آبادی مرد بسیار فاضلی بود. درباره ایشان شبهه اعلمیت بود. بسیاری از فضلای اصفهان درس ایشان شرکت می کردند از جمله: مرحوم حاج شیخ احمد فیاض آقا سید علی علامه فانی و…
مدتی هم برای تحصیل به قم مشرف شدم و از محضر آیات عظام: آقای صدر سیّد محمد تقی خوانساری و آقای حجّت بهره بردم.
در نجف اشرف هم از محضر حضرات آیات عظام: آقا میرزا ابراهیم اصطهباناتی آقا سید محمود شاهرودی آقا شیخ محمد کاظم شیرازی و آقا سید جمال الدین گلپایگانی استفاده کردم.
در مجموع چهارده سال دوره خارج ما به طول انجامید.
حوزه: حضرت بحمدالله از محضر اساتید بسیاری بهره برده اید لطفا اگر خاطره ای از آن بزرگواران به یاد دارید بیان کنید.
استاد: گفتم که کفایه را و قسمتی از متاجر را خدمت آقا سید مهدی درچه ای خواندم. ایشان روزی در مقام موعظه به شاگردان فرمودند:
(تمام همّت خویش را بر تحصیل توأم با تقوا قرار دهید. روزی را خداوند متعال می رساند; زیرا خداوند متعال معاش اهل علم را عهده دار شده است.)
دو مقام تأیید بر گفتار خود خاطره ای فرمودند که مناسب است این جا نقل کنم:
(نجف که بودم روزی برای صبحانه چیزی در حجره نداشتم. خیلی هم گرسنه بودم. نگران بودم که اگر با این وضع در درس شرکت کنم ممکن است مطالب استاد را خوب فرا نگیرم.
در هر صورت از مدرسه آمدم بیرون و به سمت حوزه درس حرکت کردم. مقابل یکی از بقالیها که رسیدم صاحب مغازه مرا صدا زد. صورتم را به طرف صدا برگرداندم. صاحب مغازه گفت:
شما برادر حاج سید محمد باقر درچه ای هستید [سید محمد باقر از بزرگان حوزه بود و این دو برادر خیلی به هم شبیه بودند] گفتم: بلی.
گفت: برادر شما خیلی بزرگوار بود. شما تا وقتی که این جا هستید هرچه نیاز داشتید از مغازه من ببرید!)
خاطره دیگری که باز به ایشان مربوط می شود این که آن مرحوم در این اواخر سکته کرده بودند و قسمتی از بدنشان بی حرکت و لمس شده بود. درشکه ای داشتند که روزهای چهارشنبه ایشان را به درچه می برد. ایشان گفتند:
(روز چهارشنبه بود و می خواستم بروم درچه. درشکه خراب بود و پول هم نداشتم که درشکه را درست کنم.
از مسجد که بیرون آمدم قدری صلوات هدیه به امامزاده سیدمحمد پسر امام علی نقی(ع) فرستادم تا این که خداوند فرجی برساند.
هنوز نزدیک مسجد بودم که شخصی آمد گفت: آقا! مبلغ هشتصد تومان وجوهات دارم آورده ام پیش شما.
من هم ازآن وجوهات درشکه درست کردم و خدا بر این که زود حاجتم را برآورد شکر کردم.)
مقصود ایشان این بود که اگر اهل علم تحصیلشان همراه با تقوا باشد خداوند آنان را به خود وا نمی گذارد.
از جمله اساتیدم مرحوم حاج شیخ محمد رضا نجفی مسجد شاهی است. من در درس خارج ایشان شرکت می کردم. این درس را مرتب ثبت و ضبط می کردم. آن مرحوم هم خیلی به من اظهار محبت می کردند به طوری که روزی مانعی پیش آمد نتوانستم در درس شرکت کنم. ایشان نگران شده بودند و مرحوم حاج آقا عطا را فرستاده بودند که به هر کیفیتی هست فلانی در درس شرکت کند; زیرا مطالب من را ایشان خوب ثبت می کند.
از جمله خاطراتی که از ایشان به یاد دارم این است که می فرمود:
(ایّام شیرخوارگی خود را به یاد دارم!)
درباره شیخ الریٌیس ابوعلی سینا می گویند که می گفته است:
(ایّام شیرخوارگی خود را به یاد دارم.)
بعد در همین رابطه می فرمود:
(مرحوم پدرم آقا شیخ محمد حسین که از علمای بزرگ و فرد بسیار زاهد و عابدی بود و صاحب کرامات به هنگام شیرخوارگی من از نجف آمده بودند اصفهان برای دیدار با خویشاوندان. خادمه ای داشتیم مرا بغل کرد وآورد خدمت پدرم.
ایشان با دست اشاره کرد او را ببرید. من با غیر خدا رابطه ای ندارم و دوست ندارم به غیر او اُنس بگیرم.)
شاید در آن هنگام در حال مخصوصی بوده اند.
باز می فرمود:
(پدرم در همان مسافرت وقتی وارد اتاق شد فرشی را که پهن کرده بودند ایشان روی آن بنشیند کنار زد و روی زمین نشس.)
آقا شیخ محمد رض از بزرگان اهل علم بود. از دوستان صمیمی مرحوم حائری و با ایشان همدوره بود.
آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حائری درباره مرحوم حاج شیخ محمد رضا مسجد شاهی فرموده بود:
(حاج شیخ محمد رض شیخ بهایی عصر ماست.)
این سخن را از آن روی گفته بود که شیخ محمد رض جامع معقول و منقول بود و واقعاً مرد فوق العاده ای بود.
به خاطر همین عمق دانش بود که هر وقت به قم مشرف می شد مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حائری از ایشان می خواست در مدت اقامت درس شروع کند.
از فرمایشات حضرت امام رحمه الله علیه که به مناسبتی از ایشان یاد می کند و می فرماید:
معلوم می شود که در همین ایّام از محضر مرحوم شیخ محمّد رضا مسجدشاهی استفاده می کرده است. وقتی که به قم مشرف می شدند تا چند روزی در منزل حاج شیخ عبدالکریم می ماندند تا این که جای مناسبی برای ایشان آماده می شد.
گاهی اوقات برای ما از این رفت و آمده خاطراتی نقل می کرد از جمله زهد و سادگی حاج شیخ عبدالکریم را می ستود. در این باره می فرمود:
(در یکی از سفرها که به قم مشرف شدم طبق معمول یکی ـ دو شب اول را در منزل حاج شیخ عبدالکریم به سر بردم. وقتی خواستم آن جا راترک کنم فرزند کوچک ایشان آقا مهدی اصرار می کرد: شما چند شب دیگر هم منزل ما بمانید.
به مزاح گفتم: فرزندم شما خیلی اصرار می ورزید. چرا آقا چنین اصرار نمی کند! در پاسخ گفت: به خاطر این که چند شبی که شما این جا بودید آقا دستور داده بود که شام و پلو درست کنند و اگر شما بروید دیگر از پلو خبری نیست!)
همچنین درباره زهد مرحوم حاج شیخ عبدالکریم می فرمود:
(یک وقتی به اجازه مرحوم حاج شیخ وارد اندرونی شدم. در اندرونی اتاقی بود مخصوص خود ایشان. وقتی وارد آن اتاق شدم دیدم تنها یک گلیم در کف اتاق پهن است و صندوقی هم در کنار اتاق گذاشته شده است. اتاق بسیار ساده و زاهدانه بود. همان جا گفتم: واقعاً اگر کسی می خواهد معنای زهد را بفهمد باید بیاید این جا را ببیند.
مرحوم حاج شیخ از این سخن من خوشش نیامد!)
درباره زهد و ساده زیستی بزرگان مناسب است مطلبی را درباره زهد و ساده زیستی مرحوم حاج آقا رضا همدانی که از استادم مرحوم حاج سید مرتضی خراسانی شنیده ام بگویم.
می دانید که مرحوم حاج آقا رضا همدانی شخصیت بزرگ علمی بود و یک دوره فقه مبسوط نوشته است که برخی از نوشته های ایشان چاپ شده است.
یکی از علماء معتقد بود:
(اگر دوره فقه حاج آقا رض چاپ شود جایگزین کتاب جواهر می شود و جواهر متروک خواهد شد.)
ایشان با این مرتبت علمی و این که تا حدودی مرجعیت هم داشته و وجوهات در اختیارش بوده است زندگی بسیار ساده ای داشته است. مرحوم خراسانی می گفت:
(استاد ما زندگی ساده ای داشت. برای صرفه جوییاز گوشت گاو به جای گوشت گوسفند استفاده می کرد; زیرا ارزانتر بود. نسبت به مشکلات طلاّب خیلی حسّاس بود و سعی می کرد حتّی الامکان گرفتاریهای آنان را برطرف کند. به من گفت: آقا سیّد مرتضی! اگر طلبه یا اهل علمی را دیدی که مقروض است یا گرفتاری دارد به من اطلاع بده تا گرفتاریش را برطرف کنم. در غیر این صورت تو مقصر هستی!)
حوزه: حضرت عالی از محضر مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی بهره برده اید اگر از آن عارف بزرگ خاطره ای دارید لطفا بفرمایید.
استاد: ایشان بحث فقهی داشتند که عصره در منزل می فرمودند. بنده هم در این درس شکرت می کردم.
مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی در زهد و تقوی معروف بود. اهل ریاضت بود و کراماتی هم داشت. چند خاطره از آن بزرگوار به یاد دارم که برای شما نقل می کنم:
به مناسبتی برای من نقل فرمودند:
(شبی عده زیادی از بستگان که برای زیارت به نجف اشرف آمده بودند به منزل ما وارد شدند. شام نخورده بودند و ما هم در منزل چیزی نداشتیم!
از منزل خارج شدم برای تهیه غذا. مغازه ها بسته بود. عبا را بر سر کشیدم و رفتم به سمت حضرت امیر(ع). آن جاهم مغازه ها بسته بود. متحیّر بودم که خدایا چه کنم. گفتم:
خدایا! اینان زوّار حضرت امیر(ع) هستند و از بستگان من. در این حال که این حرفها را با خود زمزمه می کردم دیدم: مغازه ای در آن طرف باز است. حال آن که من چنین مغازه ای را قبلا ندیده بودم. چند گام به طرف مغازه رفتم. یک وقت متوجّه شدم که مغازه دار سلام کرد. گفت: چه می خواهی. آنچه احتیاج داشتم به او گفتم. تمامی آنچه را که می خواستم به من داد. قرار شد پولش را بعد پرداخت کنم.
چند قدمی که آمدم برگشتم و به عقب نگاه کردم نه مغازه ای بود و نه کسی!)
باز نقل می فرمود:
(یک وقتی بسیار بدهکار شده بودم. مدتی به حرم حضرت امیر(ع) می رفتم و برای پرداخت قرضهایم دعا می کردم. ولی فرجی نشد.
روزی به همسرم گفتم: شما بروید حرم و برای ادای قرضهایمان دعا کنید. شاید خداوند می خواهد دعای شما را اجابت کند.
ایشان رفتند حرم. پس از مدتی برگشتند با پای برهنه و خیلی ناراحت.
گفت: کفشهایم را هم از دست دادم!
خیلی ناراحت شدم بلند شدم و عبار را به سر کشیدم و به حرم مشرف شدم. مختصری زیارتنامه خواندم و شروع به عرض حال کردم به حضرت. از حرم آمدم بیرون. درِ حرم شخص ناشناسی پول زیادی به من داد. این پول به حدّی بودکه قرضهایم را پرداخت کردم و تامدتی هم برای مخارج روزانه ازآن استفاده کردم.)
مرحوم آقا جمال الدین گلپایگان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 