پاورپوینت کامل شیخ مفید و معتزله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شیخ مفید و معتزله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیخ مفید و معتزله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شیخ مفید و معتزله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۵۹
دانشمندان بلوک غرب، تحقیقات گسترده ای را در ابعاد گوناگون اسلام و تمدن اسلامی انجام داده اند و کتابهای بسیاری را در این باره نگاشته اند. در بین آنان، پژوهشگرانی که به قصد حقیقت طلبی به این کار پرداخته باشند، اندکند.ا کثر این محققان، با تمامی توان تلاش کرده اند که در اصالت اسلام، علوم اسلامی، فِرَق اسلامی و… ایجاد تردید کنند. از این قماش نوشته ها کتابی است به نام: حیات محمّد، نوشته امیل در منگام، ترجمه عادل زعیتر. این کتاب هیچ گونه سند و مآخذی ندارد. نویسنده کوشش کرده واقعیتها و حقایق را تحریف کند و چهره ها را وارونه جلوه دهد. علاقه محقق، مرحوم امینی در الغدیر، با نقد فشرده و ژرفی که بر این کتاب دارد، چهره واقعی این خاورشناس دورغ پرداز را افشاء کرده و او را رسوا ساخته است. ۱
از این نوع نوشته ها کتابی است به نام: عقیده الشیعه، تالیف: ر ـ م. رونلدسن. این خاورشناس هتاک، با استناد به نوشته های دیگر خاورشناسان مغرض و تالیفات برخی از عالمان اهل سنّت، که در نهایت تعصّب و غرض انجام گرفته و هیچ گونه ارزش تحقیقاتی ندارند، تلاش کرده که اصالت تشیّع را خدشه دار سازد.۲ از این گونه نوشته ها بسیار است. ما در صدد نقد و بررسی همه آنها نیستیم، بلکه بر آنیم که به مناسبت هزارمین سالگرد متکلم برجسته شیعه، شیخ مفید، به نقد شبهه ای که ملل و نحل نویسان متعصب، درافکنده اند و شرق شناسان، آن را اصلی مسلّم تلقّی کرده اند، بپردازیم.
اکثر کسانی که درباره فِرَق ومذاهب اسلامی کتاب نوشته اند، شیعه امامیه، از جمله شیخ مفید ر، در کلام، از لحاظ شیوه و اصول عقیدتی، از پیروان معتزله به شمار آورده اند و در جای جایِ نوشته های خود به مناسبتهای گوناگون، اشاعره و معتزله را مکتبی مستقل و شیعه را پیرو معتزله می دانند و در برخی موارد اسمی از شیعه به میان نمی آورند.۳
در خصوص شیخ مفید، ابن تیمیه پس از حمله به اعتقادات شیعه درباره اختیار آدمی و عدل الهی می نویسد:
(روشن است که ریشه این اعتقاد از معتزلیان است و این که بزرگان رافضیان، همچون: مفید، موسوی، کراجکی و دیگران آن را از معتزله گرفته بوده اند و هیچ نشانه ای از آن در شیعیان نخستین دیده نمی شود.)۴
مؤلّف: اندیشه های کلامی شیخ مفید، بر سخن فوق صحّه می گذارد، با این تفاوت که وی، شیخ مفید را نخستین متکلم شیعی که اعتقاداتی را از معتزله گرفته نمی داند. او خاندان نوبختی را نخستین کسانی می داند که تعلیمات مهمّی را از معتزله اخذ کرده اند. به این فراز از نوشته ایشان توجه کنید:
(ولی از لحاظی دیگر، به این جهت حقّ با ابن تیمیه است که شیخ مفید و شاگردان او را مسؤول پیدا شدن لحن معتزلی در کلام اسلامی متاخر تر دانسته است; چه مسیر حوادث چنان بود که قرنهای چهارم و پنجم، بیش از قرن سوّم عصر سازندگی اندیشه امامی بوده باشند.)۵
نامبرده در این پندار تنها نیست. اکثر مستشرقان، بدون ارائه هیچ گونه سندی و یا با تمسک به برخی از نوشته های مخالفان شیعه، اصرار دارند که شیعه را در کلام و بحثهای استدلالی متأثّر از معتزله بدانند. آدم متز می نویسد:
(شیعه از نظر عقائد و روش کلامی وارث معتزله است… شیعه در قرن چهارم مکتب کلامی خاصّی نداشت.)۶
وی در جای دیگر می نویسد:
(امامیه در کلیّه معتقدات، به جز مسأله امامت با معتزلیان همفکر بودند.)۷
جالب توجه است که این گروه به اصطلاح پژوهشگران و خاورشناسان، معتزله را نیز متأثر از مسیحیت می دانند. ۸و با این ترتّب، روشن است که چه چیز را می خواهند القاء کنند.
استاد شهید مرتضی مطهّری، در این باره می نویسد:
(مستشرقین، برای این که اصالت علوم و معارف اسلامی را نفی کنند، کوشش دارند به هر نحو هست، برای همه علوم اسلامی که در میان مسلمانان پدید آمده، ریشه ای از خارج اسلام، خصوصاً از دنیای مسیحیت، بیابند. از این رو، کوشش می کنند ریشه اصلی علم کلام را از خارج بدانند. همچنان که نظیر این کار را در مورد علم نحو، عروض و عرفان اسلامی کرده اند.)۹
اتهام یاد شده در زمان شیخ مفید، نیز مطرح بوده است. شخصی از مخالفان در نامه ای انتقاد آمیز و با طرح شبهاتی چند، شیوه مفید را متأثر از معتزله می داند. شیخ مفید، پیش از آن که به شبهات وی پاسخ گوید، می نویسد:
(ما هیچ فقیه و یا متکلمی که شیوه خود را از معتزله گرفته باشد، سراغ نداریم. این اتهامی است که پیش از این نیز به وسیله افرادی، همانند تو، مطرح بوده است.)۱۰
در جای دیگر، شخصی به شیخ مفید می گوید:
(معتزله و حشویه گمان می کنند که مناظره و شیوه بحث ما در کلام با اصول امامیه سازگار نیست; زیرا پنداشته اند که شیعه به پیروی از امامانشان مناظره را جایز نمی دانند… آیا در صحّت این شیوه سخنی از ائمه معصومین(ع) داریم یا این که در درستی این شیوه بر دلائل عقلی تکیه می کنید؟)
شیخ مفید در پاسخ می گوید:
(فقهای امامیه و رؤسای آنان در علم دین، همواره با دیگران به مناظره می نشستند و به درستی آن اعتقاد داشتند. کسانی که پس از ایشان آمده اند این شیوه را تلقّی به قبول کرده اند و همین شیوه را به کار گرفته اند. من در این باره، به طور کامل سخن گفته ام. نامهای متکلمان معروف شیعه و کتابهای آنان و ستایشهای ائمه(ع) را از آنان در کتاب: الکامل فی علوم الدین، وکتاب: الارکان فی دعائم الدین، آورده ام.)۱۱
شیخ مفید، در کتاب: تصحیح الاعتقاد، در پاسخ به پندار فوق، جدال و مناظره به حقّ را مورد تأیید و تشویق قرآن کریم می داند. جدال پیامبران الهی: نوح، ابراهیم، پیامبر اسلام(ص) را شاهد می آورد.۱۲
درباره مناظره ائمه(ع) و تشویق آنان اهل مناظره ر، می نویسد:
(ائمه معصومین(ع)، همواره با مخالفان به مناظره و جدال می پرداختند و بزرگان اصحاب ایشان نیز به پیروی ائمه(ع) در هر عصری استدلال و نظر را به کار می بردند و به حقّ جدال می کردند و باطل را با حجّت و برهان از میان می بردند و ائمه(ع) نیز آنان را می ستودند و از آنان سپاسگزاری می کردند.)۱۳
شیخ مفید، در دو سخن فوق، برای اثبات استقلال مکتب کلامی شیعه از لحاظ شیوه و اصول عقیدتی، به قرآن و روایات مأثوره از ائمه معصومین و عمل آنان و عمل بزرگان از اصحاب ائمه و متکلمان معروفی که در مکتب شیعه رشد و نمو کرده اند و کتابهای بسیاری که در این باره نگاشته اند و مدح و ستایش ائمه از متکلمین، اشاره می کند. برای روشن شدن دیدگاه شیخ مفید، به اختصار، به شرح دلائل و شواهد فوق می پردازیم:
قرآن و کاربرد عقل در کلام
شیخ مفید، معتقد است که: بحثهای استدلالی و تعقّلی در معارف اسلامی از خود قرآن کریم و سخنان پیامبر اسلام(ص) آغاز شده است. وی، با استشهاد به آیات قرآنی، می گوید:
(تمام پیامبران درباره اصول دین و فروع دین، با قوم خود، مجادله و مناظره کلامی داشته اند.)۱۴
افزون بر این، قرآن، از مردم می خواهد که از اندیشه به ایمان برسند و به جای تقلید و تعبّد، ایمان خویش را بر پایه معرفت عقلی قرار دهند.۱۵ همچنین در آیات بسیار، مردم را به تعقل و تفکر تشویق کرده است و شخصیت انسان را بسته به تفکر و تعقّل او می داند و کسانی را که از اندیشه خود سود نمی برند، در ردیف بدترین چهارپایان می داند:
(انّ شر الدواب عند الله الصُّمُ البکم الّذین لایعقلون.)۱۶
بدترین جنبده ها کسانی هستند که کر و گنگند و تعقّل نمی کنند.
و در طرح معارف اسلامی، همواره از برهان عقلی استفاده می کند. به عنوان نمونه، در اثبات توحید می فرماید:
(لو کان فیها آلهه الاّ اللّه لفسدتا.)۱۷
واز مخالفان نیز برهان و استدلال می طلبد:
(قل هاتوا برهانکم).۱۸
و لغزشهای عقل را یادآوری می کند۱۹، تا در هنگام کاربرد عقل، لغزشی پیش نیاید.
ائمه معصومین(ع) و تفکر عقلانی
پس از قرآن کریم و سخنان پیامبر اکرم(ص)، علی(ع) نخستین کسی بود که باب تفکر عقلانی را در معارف اسلامی به روی مسلمانان گشود. خطبه های توحیدی علی(ع) در نهج البلاغه و دیگر کتابهای روایی در بردارنده مباحث متعددی است که در مباحث کلامی مطرح است.
همه محققان اسلامی، اعتراف دارند که علی(ع) حکیم اصحاب بود و عقل و دانش او، از دیگران برتر بود. از ابوعلی سینا نقل شده است:
(کان علی(ع) بین اصحاب محمّد(ص) کالمعقول بین المحسوس…)۲۰ علی(ع) در میان یاران رسول خدا(ص)، مانند (کلّی) در میان جزئیات محسوسه بود و یا مانند: (عقول قاهره) نسبت به (اجسام مادیّه) بود.
ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد:
(واما الحکمه والبحث فی الامور الالهیه، فلم یکن من فنّ احد من العرب… واوّل من خاض فیه من العرب علی(ع) ولهذا تجد المباحث الدقیقه فی التوحید مبثوثه عنه فی فرش کلامه وخطبه ولاتجد فی کلام احد من الصحابه والتابعین کلمه واحده من ذلک ولایتصورونه، ولوفهّموه لم یفهموه وانّی للعرب ذلک! ولهذا انتسب المتکلمون الذین لجّجوا فی بحار المعقولات الیه خاصّه دون غیره وسمّوه استاذهم ورئیسهم واجتذبته کل فرقه من الفرق الی نفسها…)۲۱
حکمت و بحث در باره امور الهی (الهیات) را احدی از عرب نمی دانست. نخستین فردی که از عرب در این میدان گام گذاشت، علی(ع) بود. لذا مباحث دقیق توحیدی در جای جای کلمات و خطبه های او پراکنده است. در سخنان هیچ یک از صحابه و تابعین، حتی یک کلمه از این مباحث دقیق دیده نمی شود. آنان قادر بر تصوّر آن نیز نبودند. و اگر به آنان آموخته می شد، قدرت فهم و درک آن را نیز نداشتند. عرب کج، مباحث دقیق توحیدی نهج البلاغه کجا؟
از این روی، متکلمانی که با بحثهای عقلانی سروکار دارند، خود را به علی(ع) منتسب می کنند نه غیر او و علی(ع) را استاد و رئیس خود می دانند و هر فرقه ای از فرقه ها علی(ع) را از خود می داند.
پس از علی(ع)، ائمه معصومین(ع) به تناسب شرایط زمان و مکان و فرصتهایی که در اختیار داشتند، بر پایه تفکر عقلانی به تبیین و نشر معارف اسلامی می پرداختند و در مناظره با مشرکان یهود و نصارا و سایر مخالفان، همانند: پیامبر(ص) و علی(ع) از همین شیوه استفاده می کردند. نمونه ای از مناظرات آنان را که در حقیقت، بیانگر شیوه آنان در نشر و اثبات معارف اسلامی است، می توان در کتابهای: احتجاج، اصول کافی، بحارالانوار و… مشاهده کرد. افزون بر این، ائمه(ع)، عقل را حجّت باطنی، وسیله ای برای شناخت خد، منبع علم و دانش و… دانسته اند.
استقلال مکتب کلامی شیعه
ما بر این باوریم که شیعه، در مکتب کلامی خود مستقل است وپیش از آن که دیگران به بحث و بررسی در مسائل الهی بپردازند، شیعه از مکتب مستقلی برخوردار بود. عواملی که باعث شده بود شیعیان پیش از دیگران به مسائل کلامی، بر پایه تفکر عقلانی، بپردازند، عبارت است از:
۱ . طرح مباحث دقیق کلامی، به وسیله ائمه معصومین(ع) و تجزیه و تحلیل آن مسائل که نمونه ای از آن در نهج البلاغه و دیگر منابع روایی شیعه موجود است.
۲ . دعوت ائمه(ع)، شیعیان را به تفکّر و تعقّل. روایات در این باره از علی(ع) و دیگر ائمه بسیار است.۲۲
۳ . تشویق ائمه(ع) شیعیان را به کتابت و حفظ علوم، در هنگامی که برخی از صحابه، از جمله: خلیفه دوم، از آن منع می کردند; از این روی، شیعه پیش از دیگران به تدوین و تالیف علوم پرداخت.۲۳
۴ . ستایش و قدردانی ائمه معصومین، از متکلمان.۲۴
۵ . دفاع ائمه(ع) از کسانی که از تفکر عقلانی استفاده می کردند، در برابر جمود اندیشان.۲۵
اینها و جز اینها عواملی بود که باعث شد شیعه پیش از دیگران به طرح مباحث کلامی و تجزیه و تحلیل آن بپردازد. احمد امین، این مطلب را تایید می کند. او پس از بحثی درباره جنبش فلسفی مصر، در زمان فاطمیان، می نویسد:
(فلسفه، به تشیع بیش از تسنّن می چسبد و این را در عهد فاطمیان مصر و آل بویه ایران می بینیم. حتّی در عصرهای اخیر نیز، کشور ایران، که شیعه است، از تمام کشورهای اسلامی دیگر بیشتر به فلسفه عنایت داشت. سید جمال الدین اسدآبادی، که تمایل شیعی داشت و در ایران تحصیل فلسفه کرده بود، همین که به مصر آمد یک جنبش فلسفی در آن جا به وجود آورد.)۲۶
احمد امین، سبب تمایل شیعه، به بحثهای عقلی و فلسفی را باطنی گری و تمایل آنها به تأویل می داند. استاد شهید مرتضی مطهّری، تحلیل او را نادرست و بی پایه می داند و در سبب تمایل شیعه به بحثهای عقلانی می نویسد:
(این تمایل را ائمه شیعه به وجود آوردند. آنها بودند که در احتجاجات خود، خطابه های خود، عالی ترین و دقیق ترین مسائل حکمت الهی را مطرح کردند. نهج البلاغه، یک نمونه از آن است. حتی از نظر احادیث نبوی، مادر روایات شیعه روایات بلندی می یابیم که در روایات غیرشیعی از رسول اکرم(ص)، روایت نشده است.)۲۷
از این روی، شیعه نه تنها بر اهل سنّت: (اهل حدیث، حنابله، اشاعره) تقدم دارد، بلکه بر معتزله، که به کاربرد عقل در عقائد معترفند نیز، مقدّم است. برای اثبات استقلال مکتب کلامی شیعه، از سه زاویه زیر بحث را دنبال می کنیم:
۱ . متکلمان بنام شیعه و تقدم آنان بر متکلمان معتزلی.
۲ . مسائل کلامی و تقدّم شیعه در آن، بر متکلمان معتزلی.
۳ . مناظره عالمان شیعی و معتزلی و نقد و بررسی آرای آنان از طرف متکلمان شیعی.
متکلمان بنام شیعه و تقدم آنان بر معتزلیان
مکتب اعتزال در اوائل قرن دوّم (۱۰۰ ـ ۱۱۰) به صورت مکتبی فکری مطرح گردید. بنیانگذار آن، واصل بن عطاء (م۸۰ متوفی ۱۳۱) بود که از حلقه درس حسن بصری جدا شد و مکتب مستقلّی را پایه گذاری کرد.سپس این مکتب به دست، معاصر و همفکر وی، عمروبن عبید، (م۸۰ ـ ۱۴۴) و دیگر معتزلیان گسترش یافت.۲۸حال آن که به شهادت رجال شناسان فریقین، در نیمه دوّم قرن اوّل، متکلمان بنامی در حوزه تشیّع بودند و با اهل خلاف، به گفتگو و مناظره می پرداختند. علم کلام، رواج تام داشت مانند یک فن، دارای قوانین و شیوه ای خاص بود.
کاشف الغطاء می نویسد:
(موسسین دانش کلام، همه، شیعه بودند; چون نخستین کسی که در دانش کلام سخن گفت، ابوهاشم محمد بن حنفیه بود. وی، کتابی نیز در علم کلام نگاشته است. پس از وی، عیسی بن روضه تابعی است… بر خلاف آنچه سیوطی تصوّر کرده، این دو دانشمند شیعی، بر واصل بن عطاء و ابی حنفیه در دانش کلام پیشقدم تر بوده اند. پس از این دو دانشمند، از شخصیتهای برجسته شیعه در کلام، می توان از: قیس الماصر و محمد بن علی الاحول، که ما او را مؤمن الطاق و مخالفین م، او را شیطان الطاق می نامند، نام برد.)۲۹
ابن قتیبه، ابوهاشم را می ستاید و شیعه را دوستدار او معرفی می کند:
(ابوهاشم، به هنگام وفات، به محمّد بن علی بن عبد اللّه بن عباس وصیت کرد و کتابهایش را نیز به وی سپرد و شیعیان را نیز به او توجه داد.)۳۰
همه محقّقان و پژوهشگرانی که درباره معتزله بحث کرده اند، اعتراف دارند که واصل بن عطاء، دانش خود را از ابوهاشم فرا گرفته است و عمرو بن عبید، دوّمین شخصیّت کلامی معتزله نیز، در مرحله نخستین، دانش خود را از ابوهاشم و پس از آن، از واصل بن عطاء اخذ کرده است.۳۱
نجاشی، در رجال خود، عیسی بن روضه ر، متکلم و در امامت، دارای تألیف می داند. ۳۲
ابن ندیم، در تکمله فهرست۳۳ و شهرستانی، در ملل و نحل۳۴ و نجاشی در رجال۳۵ خود، مومن الطّاق را از متکلمان زبردست نیمه دوّم قرن اوّل، به شمار آورده اند.
نجاشی، وی را شاگرد امام زین العابدین(ع) و امام محمد باقر(ع) و امام جعفر الصادق(ع) می داند. شهرستانی، وی را شاگرد خاصّ امام باقر(ع) می داند.
ابن ندیم، می نویسد:
(وقد لقی زید بن زین العابدین و ناظره علی امامه ابی عبد اللّه(ع) ولقی علی بن الحسین(ع)… وکان حسن الاعتقاد والهدی، حاذقا فی صناعه الکلام حاضر الجواب.)۳۶
وی، زید بن علی را ملاقات کرد و با او درباره امامت امام صادق(ع) مناظره کرد و نیز امام زین العابدین(ع) را ملاقات کرد… اعتقاد نیکویی داشت و بر هدایت بود. در دانش کلام ماهر و حاضر جواب بود.
همو می نویسد:
(وی، مناظراتی با ابوحنیفه داشته است. از جمله: وقتی امام صادق(ع) وفات کرد، ابوحنیفه گفت: قدمات امامک! قال: لکن امامک لایموت اِلاّ یوم القیامه، یعنی ابلیس.)۳۷
با توجّه به سخن ابن ندیم: (حاذقا فی صناعه الکلام )روشن می شود که علم کلام، در زمان امام علی بن الحسین، که در نیمه دوّم قرن اوّل می زیسته است، از جمله صناعتها بوده و مؤمن الطاق، دانش کلام را از وی فرا گرفته است.
قیس بن ماصر نیز، از شاگردان امام علی بن الحسین(ع) است. یونس بن عبدالرحمن، در حدیثی طولانی، به شرح ماموریت خود از جانب امام صادق(ع) ،برای گردآوردن متکلمان جهت مناظره با شامی پرداخته است:
(… وادخلت قیس بن الماصر، وکان عندی احسنهم کلام، وکان قد تعلّم الکلام من علی بن الحسین علیه السلام…)۳۸
قیس بن ماصر را نیز برای مناظره با شامی به حضور امام صادق(ع) آوردم به عقیده من، وی، از همه آنها دانش کلام را نیکوتر می دانست. وی کلام را از علیّ بن الحسین(ع) فرا گرفته بود.
از متکلّمان شیعی، در قرن اوّل هجری، می توان از افراد ذیل نام برد:
۱ . خالد بن سعید بن العاص. رجال نویسان او را ستوده اند. طبرسی، احتجاجات او را در اصول دین جمع آوری کرده است. وی پیش از ابوبکر ایمان آورد و نخستین فردی است که به ابوبکر در باره خلافت اعتراض کرد و فضائل علی(ع) را بر شمرد و او را متعین از جانب پیامبر(ص) دانست. پس از وی، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد، عمار یاسر، بریده اسلمی، عمار یاسر، ابی بن کعب، خزیمه بن ثابت، ابوالهیثم التیهان، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف و ابو ایوب انصاری به اعتراض برخاستند. ترجمه نگاران به شیعه بودن این افراد تصریح کرده اند. این افراد نخستین کسانی بودند که پس از رسول خدا(ص) در مسأله امامت با ابوبکر و دیگران به مناظره پرداختند.۳۹
کمیل بن زیاد (شهادت / ۸۳ هجری) شاگرد خاص علی(ع)، سلیم بن قیس هلالی، (به گفته ابن ندیم: نخستین مؤلف شیعه) حارث بن اعور همدانی (متوفی ۶۵)، شاگرد علی(ع) و دارای مناظراتی در اصول دین، صعصعه بن صوحان میثم بن یحیی التّمار، شاگرد خاص علی(ع)، اویس قرنی، اصبغ بن نباته، جعفر بن یزید جعفی و… این افراد را نیز از متکلمین قرن اوّل شمرده اند; از این روی، بر بنیانگذاران مکتب اعتزال تقدّم دارند.۴۰
به عنوان نمونه: روزی معاویه بن ابی سفیان در حضور جمعی از مردم گرفت:
(زمین از آن خداست و من خلیفه خدا در روی زمین هستم. هر چه را از اموال گرفتم حق من است و هر چه را واگذاشتم، مردم می توانند از آن استفاده کنند.)
صعصعه بن صوحان، که نامه ای از علی(ع) برای معاویه آورده بود و در مجلس حضور داشت، به سخنان معاویه اعتراض کرد و او را از پیروی هواهای نفسانی بر حذر داشت. معاویه در پاسخ صعصعه گفت:
(یا صعصعه! تعلمت الکلام.)
قال: (العلم بالتعلم و من لایعلم یجهل).۴۱
معاویه گفت: یا صعصعه: کلام آموخته ای.
صعصعه در پاسخ گفت: دانش به وسیله آموختن به دست می آید و کسی که نیاموزد نادان باقی می ماند.
مقصود از (تعلمت الکلام) در سخن معاویه، همان دانش کلام و در این جا به معنای مناظره و مجادله است، نه صرف سخن گفتن. لذ، صعصعه در پاسخ می گوید: (العلم بالتعلم). از این فراز تاریخی نیز روشن می شود که بنیان علم کلام در زمان علی (ع) ریخته شده و از آن دانش، در مقام مجادله و مناظره استفاده می شده است; از این روی، صعصعه یکی از متکلمان شیعه به شمار می آید.
کمیت، از متکلمان بزرگ شیعی در نیمه دوّم قرن اوّل هجری است. اشعار کمیت در حقیقت مناظراتی است علیه مخالفان و اثبات حقوق اهل بیت(ع) بر پایه تفکّر عقلانی. احمد امین درباره کمیت می نویسد:
(وهو اوّل من احتجّ فی شعره علی صحّه المذهب الشیعی و اقام حججه وقوی براهنیه، حتّی قال الجاحظ فیه، انّه اوّل من دلّ الشیعه علی طریق الاحتجاج.)۴۲
کمیت نخستین فردی است که در اشعارش بر درستی مذهب شیعه احتجاج کرد و دلائل قوی و محکمی در این زمینه ارائه داد، تا جایی که جاحظ در باره وی گفته است: کمیت، نخستین فردی است که به شیعه راه احتجاج را آموخت.
با سخن فوق، احمد امین و پیش از وی جاحظ، به تقدّم شیعه در طرح معارف، براساس تفکر عقلانی اعتراف کرده اند. نویسندگان معتزلی معاصر، برای توجیه اعتراف فوق دچار تناقض شده و گفته اند:
کمیت در مناظره از قرآن و عقل استفاده می کرد، بنابر این، او، شاعر شیعی معتزلی است.)
برای این که سر و صورتی به ادّعای خود داده باشند، گفته اند:
(کمیت دیوانش را در دفاع از زیدبن علی تالیف کرده و زید شاگرد واصل بن عطاء بوده، از این روی، او و همه زیدیه متاثر از معتزله اند.)۴۳
کمیت، در کودکی شعر می گفت.۴۴ وی، پیش از آن که واصل و زیدبن علی به دنیا بیایند و مکتبی به نام معتزله وجود داشته باشد، هاشمیات و دیگر اشعارش را سروده است. مکتب اعتزال، در اوائل قرن دوّم (۱۰۰ ـ ۱۱۰) به وجود آمد و کمیت، در آن هنگام پنجاه سال از عمرش گذشته بود. بنابراین، معقول نیست که کمیت متاثر از معتزله باشد. علاوه بر این، دیوان کمیت، برای دفاع از زید بن علی و فرقه زیدیه تالیف نشده است; زیرا تقدّم اشعار وی بر زیدبن علی روشن است. زید، در سال ۸۰ هـ .ق. به دنیا آمد و کمیت تا آن زمان بسیاری از اشعارش را در دفاع از اهل بیت سرورده بود. و تقدّم وی، بر گروه زیدیه روشن تر است; زیرا زیدیه، پس از شهادت کمیت و زید، به وجود آمده است. افزون بر این، صرف این که زید شاگرد واصل بوده نمی توان وی را معتزلی نامید; زیرا اگر این استدلال صحیح باشد، پس باید خود واصل شیعه باشد، چون او شاگرد ابی هشام محمد بن حنفیه بوده است. بنابر این نادرستی این سخن که کمیت شیعه معتزلی و یا متاثر از معتزله بوده روشن است.
مولّف اعلام الادب، درباره کمیت می نویسد:
(کان خطیب بنی اسد وفقیه الشیعه وحافظ القران وکان جدلیا وهو اوّل من ناظر فی التشیع مجاهراً بذلک.)۴۵
کمیت، خطیب بنی اسد و فقیه شیعه، حافظ قرآن و اهل جدال و مناظره بود. او، نخستین کسی است که آشکارا درباره حقانیت تشیع مناظره کرد.
هشام بن حکم نیز از متکلمان معروف شیعه است. ابن ندیم می نویسد:
(هو من متکلمی الشیعه الامامیه و بطائنهم وممن دعا له الصادق(ع) فقال: اقول لک ماقال رسول الله(ص) التحیات: لاتزال مویدا بروح القدس مانصرتنا بلسانک. وهو الّذی فتق الکلام فی الامامه وهذب المذهب وسهل طریق الاحتجاج فیه. وکان حاذقاً بصناعه الکلام حاضر الجواب.)۴۶
هشام، از متکلمان شیعه و خواص آنان بود. او، کسی است که امام صادق(ع) در حقّ او دعا کرده و فرموده است: من به تو همان درودی را می فرستم که رسول اللّه(ص) فرموده است: (همواره تاییدات روح القدس باتو باشد، تا هنگامی که با زبان خود ما را یاری می نمایی.) او، کسی است که در مسأله امامت، آنچه شایسته بود، گفت و راه احتجاج را در آن آسان ساخت. در دانش کلام ماهر و حاضر جواب بود.
بسیاری از کسانی که درباره مذاهب اسلامی سخن گفته اند، معتزلیان همدوره هشام را متأثر از او دانسته اند. شهرستانی درباره ابوالحسین بصری می نویسد:
(وله میل الی مذهب هشام بن حکم… والرجل فلسفی المذهب الا انه روّج کلامه علی المعتزله فی معرض الکلام فراج علیهم لقلّه معرفتهم بمسالک المذاهب.)۴۷
وی، تمایل به هشام بن حکم داشت. هشام روشی تعقّلی در مسائل کلامی داشت. وی، عقائد خود را در میان معتزله رواج داد و آنان نیز، به جهت کمی شناختشان از روشهای مذاهب، عقائد وی را پذیرفتند.
شهرستانی در ملل و نحل۴۸، بغدادی در الفرق بین الفرق۴۹، مغنیه در معالم الفلسفه الاسلامیه ۵۰ احمد محمود صبحی در نظریه الامامه۵۱ ، علی سامی النشار در نشأه الفکر الفلسفی فی الاسلام۵۲ ، ابن حزم اندلسی در الفصل فی الملل والاهواء والنّحل۵۳ ، معتزله را و از جمله نظام را در طبیعات متاثر از هشام بن حکم دانسته اند. شهرستانی می نویسد:
(ووافق النظام هشام بن الحکم فی قوله انّ الالوان والطعوم و الروائح اجسام.)۵۴
بغدادی می نویسد:
وکان هشام یقول بنفی نهایه اجزاء الجسم وعنه اخذ النظام ابطال الجزء الذی لایتجرأ.)۵۵
بغدادی در جای دیگر، عبارتی شبیه عبارت شهرستانی را آورده است.۵۶
با این همه، برخی از عالمان متعصب اهل سنّت، همانند: احمد امین، و زهدی جار اللّه، با شگفتی از تفکر عقلانی معتزله و نظام یاد کرده و نظریّه: (ابطال الجزء لایتجوی) را به نظام و معتزله نسبت داده و پنداشته اند که مسلمانان دیگر، در این مسائل از معتزله، بخصوص نظام پیروی کرده اند. زهدی جار الله می نویسد:
(کان المعتزله اوّل من بحث من علماء المسلمین فی الجزء وسبب ذلک انهم سبقوا غیرهم الی درس الفلسفه الیونانیه والاستفاده منها… اما المسلمون الاخرون فانهم نهجوا فی الجزء منهاج المعتزله فمنهم ـ ولا سیما الاشاعره ـ من اتّبع قول العلاف، ومنهم واخص بالذکر ابن حزم، من تمسّک برأی النظام.)۵۷
معتزله نخستین کسانی بودند، از علمای مسلمانان، که در (جزء) بحث کردند و سبب آن این بود که معتزله پیش از دیگران از فلسفه یونان استفاده کردند… امّا مسلمانان دیگر، در (جزء) شیوه معتزله را پذیرفته اند. برخی همانند اشاعره، شیوه و گفتار علاّف را پذیرفته اند و برخی، همانند: ابن حزم، اعتقاد نظام را پذیرفته اند.
سخن فوق، در حالی است که ابن حزم، پس از آن که نظریه (جزء) را از هشام بن حکم نقل می کند، می نویسد:
(نظامّ هم بدون کم و کاست همان را پذیرفته است.)
متکلمان شیعه بسیارند. ذکر نام همگی آنان در این مقاله میسّر نیست; از این روی، چند تن دیگر از مشاهیر در این فن را نام می بریم و به این بخش خاتمه می دهیم:
هشام بن سالم، حمران بن اعین، زراره بن اعین. فضل بن شاذان نیشابوری، خاندان نوبخت که به برخی از آنان در بخش مناظرات عالمان شیعی با معتزلی اشاره خواهیم کرد. ابن قبه رازی، ابوعلی بن مسکویه، ابن ابی عقیل، ابن جنید اسکافی، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و… با این همه، شگفت است که مستشرقان، از معارف والای نهج البلاغه و تلاشهای ائمه معصومین(ع) و شاگردان آنان در راه احیای تفکّر عقلانی سخنی نگفته اند، بلکه مغرضانه برخلاف سخن گفته اند. از آدم متز، نقل کردیم که نوشته بود:
(شیعه در قرن چهارم مکتب کلامی خاصی نداشت!)
هانری کربن، در این باره می نویسد:
(این نکته قابل توجه است که تاکنون در گزارشهای عمومی و بیانات کلّی، که به فلسفه اسلامی مربوط بوده است، هرگز نقش قاطع افکار شیعه و اهمیت آن را که موجب ترقی اندیشه های فلسفی اسلام بوده است، مورد توجه قرار نداده اند حتی از طرف شرق شناسان، تجاهل العارفه، غرض ورزیهایی وجود داشته که گاهی با خصومت هم مرز بوده است و با ناشناختیها و جهلی که سنّیان در مقابل مسائل واقعی تشیع اظهار کرده اند، هماهنگی کامل داشته است. امروز، دیگر نمی توان به این عذر متشبث شد که دسترسی به متون ونصوص دشوار است.)۵۸
۲ . تقدم شیعه بر معتزله در مسائل کلامی
اثبات استقلال مکتب کلامی شیعه و تقدم آن بر معتزله از راه بررسی مسائل کلامی سهل و آسان است. اهمّ اصول دانش کلام که در قرون نخستین مطرح بود، عبارت است از: آزادی اراده انسان (جبر و اختیار، قضا وقدر) خدا و صفات، نبوت، امامت و معاد. این مسائل، به وسیله علی(ع) و ائمه معصومین(ع) در قرن اوّل هجری، پیش از آن که واصل، به دنیا بیاید مورد بحث و گفتگو بوده است.
اما مسأله مرتکب کبیره که سبب اعتزال واصل از حلقه درس حسن بصری شده و منشأ ظهور مکتب معتزله گردید، اوّلاً در اوائل قرن دوّم هجری بود و بیش از نیم قرن، با طرح مسائل اصلی دانش کلا م فاصله داشت و ثانی، اصل مسأله پیش از وی، در زمان علی(ع)، به وسیله خوارج مطرح شده بود۵۹ و ثالث، مسأله فرعی کلامی بود.
سید مرتضی، شاگرد برجسته و جانشین مفید، در دانش کلام و فن مناظره، همو که بزرگان اهل سنّت، به بزرگی یادش کرده اند و به دانش گسترده اش در مسائل کلامی اعتراف دارند، سخنان علی(ع) و ائمه معصومین(ع) را منبع و مآخذ الهیات و دانش کلام می داند و معتقد است: هرگفته یا نوشته ای پس از علی(ع) و ائمه معصومین(ع) در دانش کلام، شرح و تفصیل خطبه ها و سخنان آن بزرگان است. پس از ذکر این مطلب، پژوهشگران را به منابع روایی ارجاع می دهد و برای نمونه چندین روایت از علی(ع) و ائمه معصومین، که مآخذ مسائل کلامی است، می آورد.۶۰ ابن ابی الحدید معتزلی نیز سخنی شبیه سخن سید مرتضی دارد. ۶۱
برای روشن تر شدن موضوع، لازم است به پیشینه طرح مسائل اصولی دانش کلام در میان مسلمانان اشاره ای داشته باشیم. نخستین مسأله ای که در میان مسلمانان مطرح و بحث شد، جبر و اختیار وقضا وقدر بود. بحث جبر و اختیار، بحث عدل الهی را به میان آورد، زیرا رابطه ای آشکار میان جبر و ظلم از یک سو و اختیار و عدل از سوی دیگر دیده می شود.
نویسندگان و عالمان فریقین، بر این باورند که مسأله فوق، از جانب علی(ع) مطرح شده و به اشکالات و شبهات آن، پاسخ گفته است. سخنان و کلمات علی(ع)، این مطلب را تایید می کند. مرحوم کلینی، در اصول کافی، نقل می کند که پس از بازگشت علی(ع) از جنگ صفین، پیرمردی از آن حضرت پرسید:
(آیا رفتن ما به جنگ اهل شام، به قضا وقدر الهی بود؟)
حضرت فرمود:
(آری، به هیچ تپه ای بالا نرفتید و به هیچ درّه ای سرازیر نشدید، مگر به قضا و قدر الهی.)
پس از آن، امام علی(ع)، به پرسشهای آن مرد پاسخ گفت و معنای درست قضاوقدر را تبیین کرد و بطلان جبر و تفویض را آشکار ساخت. در این روایت، بسیاری از مسائل کلامی دیگر که در رابطه با قضا و قدر است، مطرح شده است.
عالمان اهل سنّت نیز، این روایت را از علی(ع) نقل کرده اند. یکی از نویسندگان معاصر اهل سنّت، آن را از کتاب: المنیه والامل، ابن مرتضی معتزلی، نقل می کند و پس از آن می نویسد:
(اذا کان هذا النّص حقّاً لعلی، فعلیّ اذن کان معتزلیا قبل المعتزله فقد ورد فیه جمیع مصطلحات المعتزلیه التی ظهرت بعد عصر علی بزمن طویل…)۶۳
اگر این روایت از علی باشد، پس علی نیز معتزلی است. پیش از وجود معتزله، در این روایت، همه اصطلاحات معتزلیان که با فاصله زیادی پس از علی ظاهر شده، آمده است.
نادرستی سخن فوق، احتیاج به توضیح و تفسیر ندارد. وی، به جای آن که معتزله را علوی و متأثر از علی(ع) بداند، علی(ع) را معتزلی می خواند.
از امام حسن مجتبی(ع)، روایتی شبیه آنچه از علی(ع) آمده نقل شده است. دکتر سامی نشّار آن را به نقل از ابن مرتضی آورده است.۶۴ از دیگر ائمه(ع) نیز، در این زمینه روایات بسیاری نقل شده است. مرحوم کلینی، پس از نقل حدیث علی(ع) سیزده حدیث، از دیگر ائمه(ع) در باره قضا و قدر نقل می کند.۶۵
از تابعین، نخستین کسی درباره (قدر) سخن گفته است، ابوالاسود دوئلی، از یاران و همراهان علی(ع) در جنگ جمل وصفّین بود. وی در سال ۶۹ هـ .ق. از دنیا چشم فرو بسته است.۶۶
محمد ابو زهره، از نویسندگان معاصر، دیدگاه فوق را در عصر صحابه و اموی رائج و منتسب به همه اهل بیت می داند.۶۷ بنابر این، به اعتراف فریقین، مسأله قضا وقدر و مسائل مربوط به آن، پیش از واصل، و مکتب معتزله، به دست ائمه معصومین و شاگردان آنان مطرح بوده و در باره آن بحث کرده اند.
دوّمین بحث اصولی در مباحث کلامی، مسأله ذات و صفات پروردگار است. تردیدی نیست که علی(ع) نیز در طرح این مسأله و مسائل مربوطه به آن، پیشگام بوده است. در مجموع خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار علی(ع) در نهج البلاغه، در حدود چهل مورد در مسائل مربوط به الهیات و ماوراء الطبیعه بحث شده است.۶۸ از جمله در اولین خطبه نهج البلاغه.۶۹
در این باره، تحف العقول، از امام حسین(ع) خطبه مفصّلی را آورده است.۷۰
به طور کلی، اخبار و احادیث شیعی در این زمینه بسیار است. مرحوم کلینی در اصول کافی، مرحوم صدوق در توحید و مرحوم طبرسی در احتجاج، بخشی از آنها را آورده اند. جالب این که در این روایات، درباره مسائل الهی، به صورت عقلانی، بحث و گفتگو شده است.
بنابراین، دانش کلام، در قرن اوّل هجری، به وسیله علی(ع) و دیگر ائمه(ع) به وجود آمده بود. امّا مسأله نبوت و مسائل مربوط به آن، مسأله ای است که علی(ع) و دیگر ائمه(ع) در سخنانشان مطرح کرده اند. ۷۱
هانری کربن، از مستشرقان معاصر، بر این باور است که شیعه، پیش از همه، به علم نبوت و مسائل مربوط به آن پرداخته است:
(تعالیم ائمه معصومین(ع)، قدیمی ترین داده ها و دلائل را در دانش نبوت اسلامی دارد. و ائمه پیش از دیگران به این مسائل پرداخته اند. و اصولا مکتب شیعی، مکتبی است که صلاحیت دارد که این دانش در آن به وجود آید و رشد و گسترش پیدا کند.)۷۲
دکتر شلبی می نویسد:
(ومن الموضوعات التی طرقها علم الکلام عصمه الانبیاء وقد اتبع علماء هذا اتجاه الشیعه.)۷۳
امّا مساله امامت. اصحاب و یاران خاص علی(ع)، اوّلین کسانی بودند که در این باره سخن گفتند. در این زمینه، مناظرات بسیاری از ائمه معصومین(ع) و شاگردان آنان نقل شده است که به برخی از آنها در پیش اشاره کردیم و به برخی دیگر در بخش مناظرات عالمان شیعی با عالمان معتزلی، اشاره خواهیم کرد.
با توجّه به آنچه آوردیم، روشن شد که اهمّ مسائل علم کلام را علی و ائمه معصومین(ع) و شاگردان آن بزرگواران، مطرح کرده اند، پیش از آن که واصل بن عطاء و عمروبن عبید، به دنیا آمده باشند. بنابر این، اسناد علم کلام به معتزله، دلیلی ندارد. افزون بر این، به اعتراف دانشمندان اهل سنّت، اصطلاحات و عقائدی که به معتزله نسبت داده می شود، همان اصطلاحاتی است که علی(ع) آنها را آورده است. در منابع شیعه، به تفصیل، پیش از معتزلیان به پیروی از علی(ع) و دیگر ائمه(ع) مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.
هانری کربن، درباره الهام گیری تفکر عقلانی شیعه از سخنان علی(ع) می نویسد:
(این کتاب (نهج البلاغه) پس از قرآن واحادیث پیامبر(ص)، نه فقط به طور کلّی برای حیات مذهبی تشیع، که برای افکار فلسفی شیعیان نیز مهمترین کتاب است. نهج البلاغه را می توان به عنوان یکی از مهمترین منابع اصول عقاید دانست که از طرف متفکران شیعی… تعلیم شده است… فلسفه شیعه، ترکیب و سیمای مخصوص خود را از این منبع اتخاذ کرده است; چه متفکران شیعه… از این کتاب، کلیه مطالب مربوط به الهیات را استنتاج کرده اند… جای تاسف است که تحقیق فلسفی در این کتاب، تا امروز، در اروپا مورد توجه قرار نگرفته است.)۷۴
هانری کربُن، طرح مباحث فلسفی و تعقّلی را از طرف علی(ع) و دیگر ائمه معصومین(ع) با الهام از قرآن کریم،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 