پاورپوینت کامل گرایش فقهی شیخ مفید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گرایش فقهی شیخ مفید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گرایش فقهی شیخ مفید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گرایش فقهی شیخ مفید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۴۵
چهار قرن از هجرت می گذشت و نخستین قرن غیبت سپری می شد. تحرک و پویایی، محیط دانش آن روز را سراسر فرا گرفته بود. گفتگوها و مباحث درون دینی مسلکها و مکتبها در اوج بود. اصطکاک افکار و اندیشه های ناهمسو، فضای علمی را به تلاطم و خروش آورده بود. صاحبانِ اندیشه، هرکدام در میدان علم بر طبل خویش می کوفتند و به تاخت، به مصاف ستیز با هماوردان فکر و اندیشه می شتافتند; چه آن که، شدّت و ضعف و نیز حاکمیت علمی و اجتماعی پیروان هر مکتب، با توان علمیِ اندیشه ورزان آن، پیوندی ناگسستنی داشت، که به حسب ظاهر پیروزی در همین گفتگوها و مجادلات، معیاری برای سنجش آن به شمار می آمد.
در طی این چهار قرنی که از ظهور اسلام می گذشت، مکتب تشیع، نه تنها مجالی در خور برای بروز نیافته بود، بلکه پیوسته از سوی مدعیان حاکم، سعی می شد از نفوذ علمیِ مشعل داران آن جلوگیری شود. امّا در قرن مزبور، تضعیف اقتدار خلفای عباسی و ظهور دولت مقتدر و شیعی آل بویه در ری، موجب گردید آزادی نسبی، محیط علمی و اجتماعیِ بغداد را فرا گیرد و صاحبان اندیشه، بویژه دانشمندان شیعی، که تا این زمان در جوّی ناآرام و اختناق آمیز به سر می بردند، آزادانه به ابراز عقیده و سخن بپردازند. در نتیجه، در این روزگار، مکتب و فرهنگ شیعی آشکار گردید و شیعیان نیز، تا حدودی از وضع ناگوار و محدودیّتهای پیشین رهایی یافتند. به گونه ای که پویایی دانشِ مسلمانان و آشکار شدنِ فرهنگ شیعی، دو ممیزه اصلی این قرن شد. ۱
عالمان شیعی که در این عصر می زیستند، به ضرورت ومقتضای عصر خویش، می باید در عرصه مجادلات علمی حضور یابند و از این جایگاه، آشکارا به عرضه و نشر فرهنگ و علوم شیعی بپردازند.
بغداد که در آن روزگار مرکز خلافت مسلمانان و از مراکز بزرگ علمی جهان اسلام بود، مکانی مناسب برای انجام این مهم بود; چه، عالمان بسیاری از مناطق مختلف رهسپار آن سامان شده بودند و در رشته های گوناگون علمی، بویژه فقه وکلام، به بحث و گفتگو می پرداختند. شیعیان با شرکت در این نشسته، امکان می یافتند معارف اهلِ بیت، علیهم السلام، را بنمایانند و چهره تابان و استوار مکتب تشیع را نشان دهند.
مفید، فقیه و متکلم توانای شیعی، که خود عرب بود و در بغداد می زیست، در این فضای متلاطم و پرجنجال فکری، بااستواری تمام قد افراشت و در جایگاه نشرِ فرهنگ و دفاع از تفکر شیعی قرار گرفت. وی، که به خاطر فواید و آثار وجودی بسیارش، (مفید) خوانده شد و بدین نام نیز شهرت یافت، در مجالس مناظره با عالمانِ دیگر مکاتب اسلامی، شرکت جست و با مجادلات أحسن خویش، اعتبار و اتقان مکتب تشیع را نمایاند و بیش از پیش، احترام و نفوذ شیعیان را نزد همگان بالا برد.
این فرزانه یگانه و متفکر توان، به جدّ کوشید تا در فضای، نسبت، آزاد آن روز، بهترین و بیشترین بهره ممکن را برای رواج و گسترش فرهنگ شیعی به دست آورد. وی، که از دانشمندان آن عصر، از هر دو مکتبِ خلافت و امامت، دانش آموخته بود با مایه های درونی و کار پی در پی و بی دریغ خود، گامهای بلندی در راستای تحقق این منظور برداشت.
علامه شیخ فضل اللّه زنجانی در این باره می نویسد:
(یک تن از این یگانگان روزگار، که فرهنگ تشیع، در دهه های آخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، به دست او درخشیدن گرفت و طاق بلند معارف شیعه از او آذین یافت، شیخ جلیل اعظم، و رئیس مقدم، شیخ ابوعبداللّه، محمد بن محمد بن نعمان بغدادی عُکبَرِی است).۲
خدمات ارزنده مفید و موفقیت او در راستای نشر و شکوفایی فرهنگ و علوم شیعی، به همان اندازه که همفکران وی را به تعجب و تحسین وا می داشت، مخالفان او را به خشم می آورد به گونه ای که برخی از اینان، که در عرصه فکر و مجادلات عقیدتی مزه تلخ شکست را بارها و بارها از وی تجربه کرده بودند، برای رهایی از این سرافکندگی فکری، همواره آرزوی مرگ وی را در دل داشتند.۳
البته بررسی این بُعد از زندگی پرثمر مفید در خور توجّه و تفصیلی بیش از این می باشد که امید است در مجالی مناسب به آن پرداخته شود.
مفید، همزمان با این تلاشهای سودمند، به منظور اعتلای تفکر شیعی، گامهای بلند و سودمند دیگری نیز در راستای اصلاح، قوّت، گسترش و تعمیق علوم و دانش شیعی برداشت. وی، چون در کوششهای علمی خویش، مرکب راهوار عقل و خرد را نیز به کار می گرفت، به خوبی از عهده این مهمّ نیز برآمد.
آنچه در پی می آید، نگرشی است به شخصیت علمی مفید از همین زاویه. با این توجّه که در این جاسعی ما تنها بر آن است نبوغ و نگرش فقهی مفید را بنماییم; چه، روشن است شخصیت علمی مفید گستره ای وسیع دارد. فقیهی است همپای زمان، متکلمی است توانا و سخن دان، محدّثی است حدیث شناس و نقد اندیش، مورخی است بینا و حقیقت پرداز و… هریک از اینها مجال بحثی جداگانه می طلبد.
به منظور بهتر روشن شدن شخصیت و گرایش فقهی مفید، نخست دورنمایی از چگونگی فقه در محیط علمی شیعه در آن عصر می آوریم و سپس به مطالعه و بررسی افکار و اندیشه های فقهی وی می پردازیم.
فقه در عصر مفید
در قرن چهارم هجری، دو گرایش فقهی در محیط علمی شیعه وجود داشت:
۱ . گرایش فقه حدیثی.
۲ . گرایش فقه اجتهادی.
در این جا به اختصار درباره هریک از این دو گرایش توضیحاتی می آوریم.
۱ .گرایش فقه حدیثی
این گرایش، ادامه گرایش سنّت گرای دوره حضور بود که به تدریج بر جامعه مذهبی شیعیان سایه افکنده بود. این شیوه فقهی که در زمان ائمه، علیهم السلام، رایج و متداول بود، از نیمه دوم قرن سوم به طور چشمگیری گسترش یافت; زیرا در این زمان، محدثانی بزرگ چونان: محمد بن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹) و ابن قولویه (متوفی ۳۶۹) و بویژه محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق، ظهور یافتند و بیش از پیش برای رونق و رواج این شیوه افزودند.
در طی این دوران، که همچنان سیطره با محدثان و گرایش حدیثی آنان بود، جز نقل احادیث و نهایتاً تبویب آنه، کار بیشتری در فقه صورت نگرفت; چه آن که، این گروه، از نگارش و تبیین احکام فقهی، جز با الفاظی که در نصوص آمده بود، هراس داشتند. اساساً روشی جز این راناروا و نامشروع می پنداشتند. از این روی، تمام سعی خود را در گرد آوری احادیث و ضبط و حفظ آنها به کار می گرفتند و تنها از همین رهگذر به بازگویی احکام می پرداختند. آثار فقهی این گروه، مجموعه ای از متون روایات است که باب بندی و عنوان گذاری شده است و گاه اسانید روایات نیز حذف گردیده است.
دو کتاب: فروع کافی و من لایحضره الفقیه، از جمله این آثار می باشد که اکنون به عنوان دو منبع حدیثی، در فقه مورد استفاده فقیهان قرار می گیرد.
۲ . گرایش فقه اجتهادی
اساس، این گرایش ره آورد عرضه و تبیین مایه های تفکر اجتهادی و قواعد و اصول کلی اجتهاد بود که از سوی امامان شیعه بویژه صادقین، علیهما السلام، ارائه گردید و با رهنمود و پیگیری اینان، در میان اصحاب راه یافت. امّا از آن جا که در آن دوران، فقه حدیثی و نقل، شیوه ای رایج و متداول بود و پاسخگویی احکام نیز بیشتر به صورت بازگویی و نقل حدیث انجام می گرفت، از گرایش فقه اجتهادی، استقبال در خوری نشد; چه، این گرایش، افزون بر این که گرایش نو و متحوّل بود و پیروی از آن سنّت شکنی و انحراف از شیوه رایج محسوب می شد، در برابرِ روش سهل و آسان فقه حدیثی، دارای روشی چندان ساده نبود; چرا که تفریع فروع و استنباط حکم نیاز به اطلاعات کامل از قرآن و حدیث داشت. چنانکه به کارگیری اصول و قواعد صحیح استنباط در این گرایش، پویاییِ فکری و تلاش علمی خاصی را نیز در پی داشت.
با این وصف، همواره در کنار محدثان و راویان که گرایش فقه حدیثی را شکل می دادند و نفوذ بسزایی داشتند، گرایش اجتهادی نیز از سوی شماری از اصحاب، چونان: محمد بن مسلم، جمیل بن درّاج، هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن دنبال می شد و در قرن سوّم; یعنی دوران پایانی امامت، فضل بن شاذان و ابوسهل نوبختی این تفکر را همچنان پاس داشتند.
پس از دوره حضور نیز، همزمان باآغاز غیبت کبری، دانشمند و فقیه برجسته، ابن ابی عقیل این گرایش را دنبال کرد و تفکر اصیل اجتهاد و استدلال را در عرصه فقه به نمایش گذارد. پس از وی، ابن جنید از این شیوه پیروی کرد و دراوج تفکر حدیثی، مشعل اجتهاد را بر افروخت و با وجود مخالفتهای بسیاری که با وی شد، به دفاع از این شیوه پرداخت.
بدین سان، اگر چه گرایش فقه اجتهادی در دوره حضور، در کنار گرایش فقه حدیثی وجود داشت و در آغاز دوره غیبت به دست دو فقیه بزرگ: ابن ابی عقیل و ابن جنید، پاس داشته شد، ولی این تفکّر، در تمام این مدت، مغلوب حاکمیت وسلطه فقه حدیثی بود و تا اواخر قرن چهارم که این حاکمیّت پایدار ماند، قوّت و گسترشی در خور نیافت. امّا با ظهور فقیه متفکر، شیخ مفید، سلطه محدثان و گرایش حدیثی اینان، در برابر تفکّری نیرومند قرار گرفت; چه، مفید که خود گرایش اجتهاد و استدلال را در فقه دنبال می کرد، چنانکه پس از این خواهیم دید، در مصاف و رویارویی با گرایش حدیث قرار گرفت و با انتقاد و حملات کوبنده خویش، پایه های فکری آنان را متزلزل ساخت. پس از وی نیز، شاگرد برجسته اش، سید مرتضی، راه علمی و مبارزاتی استاد را ادامه داد و سرانجام به سلطه این گرایش در محیط علمی شیعه پایان داد.
گرایش فقهی مفید
مفید، از هر دو گرایشِ موجود در عصر خویش، استفاده کرده بود: در گرایش اجتهاد، شاگرد مبرّز احمد بن محمد بن جنید و در گرایش حدیثی، شاگرد محمد بن علی بن بابویه (صدوق) بود. از این روی، به خوبی با این دو گرایش آشنا بود و کاستیها و قوّتهای آن دو را می شناخت. امّا آنچه در این میان الگوی پیروی خویش قرار داد و سلوک فقهی اش را بر اساس آن گذاشت، شیوه اجتهاد بود.
مفید، با این که از محضر ابن جنید، بهره برده بود و از طریق وی، با تفکر اجتهادی آشنا شده بود، ولی شیوه استاد را نپسندید; زیرا روش اجتهادی او را وسیعتر از آن چیزی می دید که در آموزه های شیعی مشروعیت داشت. گوی، برخی از استدلالهای عقلی که وی در مقام اجتهادِ حکم آورده بود، گونه ای از قیاس می شمرد و آن را دور از فرهنگ فقه شیعی می دانست. بدین سبب، به شیوه اش اعتراض داشت و بر او خرده می گرفت.۴
مفید، بر آن بود که دراستنباط حکم می بایست راهی را پیش گرفت که علمی و یقین آور باشد و قیاس چون طریقی ظنّی و غیر علمی است، نمی تواند در کشف حکم به کار آید، در این باره می نویسد:
(ما در بیان شریعت، آن چیزی را می پذیریم که قطعی و یقینی باشد، چنانکه اساس احتیاط در عبادات، در جایی که دلیلی از شرع یا عقل بر وجود آن باشد، به همین پایه برمی گردد; زیرا باور ما این است که به راهها و احکام ظنّی و غیر قطعی تمسک نکنیم.)۵
اعتراض مفید، به روش اجتهادی ابن جنید و نیز مخالفتهای بسیار وی با قیاس و اجتهاد، بعضی را بر این تصوّر داشته که مفید در فقه به شیوه اخباری مشی کرده است و هرگونه تحلیل و استدلالی که در راستای استنباط و اجتهاد حکم انجام گیرد، نامشروع می داند و از طرفی، چون نتوانسته اند استدلالهای فقهی وی ر، به کلی، نادیده بگیرند، او را دارای شیوه و گرایشی دوگانه در فقه دانسته اند.۶ امّا این، پنداری است نادرست; زیرا وی در تمامیِ این اعتراضها و مخالفتها در صدد ابطال و ردّ قیاس و اجتهادی بوده است که تکیه بر حدس و گمان دارد، نه این که شیوه اجتهاد و استدلال را به کلّی تخطئه کند و استنباط صحیحِ حکم در دایره شرع را نیز نپذیرد. به قاسم کعبی، دانشمند سنّی معاصر خود، می نویسد:
(روش مخالفی که شما در استخراج حکم پیش گرفتید، در حقیقت اجتهاد نیست، بلکه شیوه ای حدسی، سخنی به پندار و گمانی نارواست، که هیچ نتیجه ای علمی و یقینی به دست نمی دهد.)۷
از مفهوم این سخنِ مفید، به روشنی دانسته می شود که وی، با اجتهاد به معنای درست کلمه، مخالف نیست، بلکه دست یابی به حکم، از طریق ظنّی و غیر علمی را مردود می داند. نوشته وی به ابوبکر بن الباقلانی، همین باور را نشان می دهد:
(این گونه نیست که تمامی فقهاء، شیوه تو را در فقه بپیمایند، و در فهم معانی و عللِ احکام بر افزونیِ ظن و گمان تکیه کنند; بلکه بیشتر اینان، بر این اعتقادند که معانی و علل را با استدلال و تعقّل و نظر به دست می آورند. پس سخن من ردّی بر ایشان نیست، بلکه تنها شیوه تو و مانند تو را باطل می کند.)۹
بنابراین، برخوردِ انتقادی مفید، با اجتهاد به مفهوم نادرست آن می باشد; زیرا بر هیچ گونه اصول مضبوطی از شرع و اساس علمی و قطعی از عقل، استوار نیست. اگر اجتهاد با دو ویژگی یاد شده، همراه گردد، می پذیرد و به آن باور دارد.
در این ج، به این منظور که تفکر و باور اجتهادی مفید را در فقه، به خوبی نشان دهیم، نخست گامهای بلندی که وی برداشت تا این تفکر را استوار سازد وآن را در محیط فقه شیعی بگستراند، یک یک می نگریم; چه، بررسی این بُعد از حیات علمی وی، به نوبه خود، دلیل روشنی از باور و گرایش اجتهادی او می باشد. سپس نگرشی به مبانی، و آرای اجتهادی وی خواهیم داشت.
گامهای اجتهادی مفید
۱ . تدوین دانش اصول
مفید، اوّلین فقیه از فقهای شیعی است که به گردآوری مسائل اصولی پرداخت. وی، نخستین کتاب کامل و فراگیر را در علم اصول فقه، نگارش کرد. البته پیش از او، در دوره حضور، برخی از اصحاب، که اندیشه اجتهادی در فقه داشتند، به تک نگاریهایی در پاره ای مسائل اصولی دست یازیده بودند مانند نگارش مبحث الفاظ، تعادل و تراجیح، اجتماع امر و نهی و عموم وخصوص. ولی هیچ یک از این نگاشته ه، به سان نگارش اصولی مفید کامل و شامل نبود. آقا بزرگ تهرانی در توصیف آن می نویسد:
(این کتاب، شامل تمامی مسائل علم اصول به نحو اختصار بوده است.)۹
نجاشی از آن با عنوان: (اصول الفقه) یاد کرده است.۱۰ کراجکی، شاگرد مفید، مختصری از این کتاب را با عنوان: مختصر التذکره باصول الفقه، در کتاب کنزالفوائد خویش آورده است.۱۱ اینک همین مختصر از آن به جای مانده است.
مفید، در این اثر اصولی کوشیده مبانی استنباط و شیوه علمی و درست اجتهاد حکم را تبیین کند. از این روی، در آن عناصر مشترک اصولی را که در اجتهاد و استنباط نقش اساسی دارد، به بحث می گذارد و از چگونگی کاربرد و نحوه بهره گیری آنها در فقه سخن می گوید. بدین سان، وی متنی مدوّن از دانستنیها و آگاهیهای پیش نیازی اجتهاد را می نگارد و در اختیار دانش پژوهان فقه شیعی می نهد.
بی شک، نگارش اصولی مفید حکایتی است روشن از تفکر و باور اجتهادی وی در فقه و اقدامی است مؤثر، در استواری و تقویت این گرایش فقهی در آن روزگار; زیر، گرچه بسیاری از اصول و ضوابط اجتهادی را امامان، علیهم السلام، بیان کرده بودند، ولی به گونه ای مشخص و جداگانه نبود، بلکه در گفتارایشان، گاه به تصریح وگاه به تلویح بیان شده بود. از سوی دیگر، چون فاصله زمانی، از زمان صدور روایات بیشتر شده بود، مراتب ابهام و پوشیدگیِ ویژگیهای آنها افزوده گردیده بود. بویژه این که در آن زمان، فقیهان دسترسی به امام(ع) نداشتند و دست یابی به احکام، در مسائل و پیشامدهای نوین، جز با به کارگیری اصول استنباط، ممکن نبود. از این روی، دانشی مورد نیاز بود که در زدودن ابهامات از منابع به کار آید و فهم و استنباط احکام را در شعاع و عمق بیشتری ممکن سازد. مفید، براساس باوری که به جوازِ اصول افتاء و اجتهاد داشت و به نقش کاربردی آن در پویاییِ فقهِ عصر خویش، آگاه بود، به تدوین و تألیف مسائل این علم پرداخت و به خوبی از عهده این مهمّ بر آمد.
۲ . نشر تفکر اجتهاد
مفید، که از توان علمی و نیز قدرت بیان خوبی بهره مند بود، برکرسی تدریس نشست و از این جایگاه به نشر افکار اجتهاد خویش پرداخت. وی، که در آن روزگار، مرجع بزرگ شیعیان بود، مسجد (براثا) ر، که در منطقه شیعه نشین بغداد واقع بود، مرکز تدریس فقه قرار داد. به جهت شایستگی علمی ای که از خود نشان داد، شاگردان بسیاری دراین مرکز گرد آمدند و از فروغ اندیشه او راه جستند.
بی تردید، شاگردانی که در مکتب درسی مفید پرورش فکری یافتند، و شخصیت و برجستگی و نمود علمی پیدا کردند، عموم، در فقه از شیوه اجتهادی پیروی کردند و از گرایش حدیثی بر حذر بودند. گواه این مطلب، آراء و آثارِ علمیِ به جای مانده و تلاشهای علمی و برخوردهای فکری این برجستگان است. کوششی که اینان برای بسط و گسترش تفکر اجتهاد و استواری و توسعه دانش اصول انجام دادند، از عمق باورِ اجتهادی آنان حکایت می کند. برای آشنایی با این بزرگان، که تفکّر اجتهاد را تا نیمه دوّم قرن پنجم، به جلو راندند، به اختصار از چند تن یاد می کنیم:
سید مرتضی (متوفی ۴۳۶ ) شاگرد ممتاز مفید، پس از وی، زعامت علمی و عملی شیعیان را در بغداد برعهده گرفت و با نگارش کتاب: (الذریعه الی اصول الشریعه) افکار اصولی استاد را توسعه داد. سیّد مرتضی، با این تألیف، علم اصول فقه را به مرحله جدیدی از تکامل رساند و بدین گونه راه اجتهاد و استنباط را در فقه شیعی، بیش از پیش هموار کرد. وی، نیز در فقه دو کتاب (انتصار) و (ناصریّات) را نگاشت و با استفاده از اصول اجتهادی، تواناییِ فقه شیعی را نشان داد.
ابویعلی، سالار بن عبدالعزیز دیلمی (متوفی ۴۴۸) معروف به سلاّر، فقیه و متکلم بزرگ، از شاگردان بنام مفید بود که در فقه باور اجتهادی داشت.وی، در علم اصول کتاب: التقریب فی اصول الفقه،۱۲ را نگارش کرد.
ابوالفتح کراجکی (متوفی ۴۴۹) فقیه و متکلم و نویسنده ای خوش ذوق، و از برجستگان محضر علمی مفید بود. وی، نخستین اثر کامل استاد را در علم اصول، در کتاب معروف خود: (کنزالفوائد) درج کرد و موجب حفظ وانتشار آن گردید. کراجکی، در فقه و کلام نیز، کتابهای بسیاری نگاشت و در برخی از آنها دست به ابتکار و نوآوریهای تحسین برانگیزی زد. مانند کتاب: (الاستطراف فی ما ورد فی الفقه فی الانصاف)، که تعبیری جدید در فقه بود و تا آن زمان فقیهی این چنین و با این تعبیر سخن نگفته بود.۱۳
شیخ طوسی، متوفی (۴۶۰) شاگرد مفید و مرجع و بزرگ شیعیان بود. وی، با نگارش دو کتاب گرانقدر، (عدّه) و (مبسوط) گرایش اجتهاد را که میراث گرانبهای دو استادش، مفید و مرتضی، بود، پاس داشت و با تلاش و ابتکار خویش آن را به اوج رساند.
با این همه، چه کسی می تواند نقش سازنده استادی، چونان: مفید را در شکل گیری باور فقهیِ شاگردانی این چنین، نادیده انگارد و بر این تصوّر باشد که وی، هیچ گونه تأثیری در سلوک اجتهادی اینان نداشته است؟
پس باید گفت: مفید نقشی بسزا در به جریان انداختن چرخه تفکر اجتهاد داشته است; چه اینان، بویژه سید مرتضی و طوسی، با تأثیر پذیری از باور اجتهادی استاد بود که یکی پس از دیگری این گرایش را دنبال کردند و با نبوغ و استعداد خویش، بیش از پیش بر ژرفا و گستره آن افزودند در نهایت، این حرکت نوگرای فقهی را در محیط علمی شیعی به حاکمیت نشاندند. در این باره محمد امین استرآبادی، با تأسف و نگرانی تمام می نویسد:
(این مفید بود که پس از ابن جنید و ابن ابی عقیل، ظهور کرد و آثار و افکار عقلی و اجتهادی ناپسند! آن دو را نزد شاگردانش، بویژه مرتضی و طوسی، ستود و موجب گردید این شیوه در میان اصحاب ما رواج یابد.)۱۴
براستی اگر تواناییِ علمی، قدرت شگفت بحث پردازی، نفوذ سخن و تلاشهای اجتهادی مفید درآن روزگار نبود، برای پاییدن تفکر اجتهاد تا به امروز چه تضمینی وجود داشت؟ بویژه که در آن دوران، فقه حدیثی رواج بسیاری یافته بود و می رفت که این گرایش ثباتی پایدار و همیشگی پیدا کند.
و همین سان، اگر تلاش و کوشش شاگردان اندیشه پرداز و اجتهاد گرای مفید نبود و مشعل کم فروغ اجتهاد، با همّت و اندیشه متأثر و باورِ اینان افروخته نمی گردید، فقه چگونه سیر می کرد؟
آیا باز هم تاریخ اجتهاد در فقه شیعی به همین سان رقم می خورد که اکنون سراغ داریم؟
سخن علامه که می نویسد:
(او را [شیخ مفید] بر هر فقیه مجتهدی حقی است.)۱۵
در حقیقت پاسخی به سؤال فوق است. چه، تمامی فقیهانی که پس از وی آمدند و از دریچه عقل و اندیشه بر مسائل فقهی نگریستند و در مقام استنباط و اجتهاد حکم بر آمدند، در این کار و این راهی که پیش گرفتند، مرهون تلاش مفید و شاگردان تربیت یافته او می باشند.
۳ . بر چیدن سلطه محدثان
پیشتر به اختصار گفتیم تسلّط دیرپای گرایش حدیثی، که در عصر مفید نیز محیط علمی شیعیان را سراسر فرا گرفته بود، پیوسته عرصه تفکر را بر گرایش اجتهادی تنگ داشت و نمی گذاشت این جنبش فکری بروز و ظهوری پیدا کند.
مفید، برای از میان برداشتن این جوّ نابرابر علمی در روزگار خویش، به سالم سازی فضای تفکر و اندیشه در جامعه مذهبی شیعی دست یازید. در این راست، وی کوشید گرایش حدیث را از اوج حاکمیّت فرود آورد و در برابر، طرز تفکر اجتهاد را که در طیّ دوران حاکمیّت این گرایش، به ناحق خاموش نگه داشته شده بود، رونق و رواج بخشد. برای این منظور، در صدد بر آمد نخست سلطه محدثان را درهم بشکند; زیرا سایه سهمگین و بی تحرک این گروه به سان مانعی بزرگ، راه نفوذ و گسترش را بر گرایش اجتهادی می بست و از ایجاد هرگونه زمینه ای برای پذیرش و پیشرفت آن پیشگیری می کرد.
بدین سبب، مفید حرکتی انتقادی در برابر گرایش حدیثی به وجود آورد و به ستیز و مبارزه ای سخت با تفکّر ساده و قشری این گروه دست زد. وی، در کنار فعالیتهای علمی خویش، انتقادهای شدید خود را نیز متوجّه آنان کرد. در هرمجالی که مناسب می دید در ردّ ظاهرگرایی و سُست انگاری آنان کوشید. کتاب: مقابس الانوار فی الرد علی اهل الاخبار.۱۶ را نگاشت و در چندین رساله، افکار شیخ صدوق ر، که سرآمد محدثان در آن روزگار بود، به باد انتقاد گرفت.
مفید، در جای جای تألیفهای خویش، ظاهرگرایی محدثان را به نقد می کشد و آنان را بر این شیوه نادرست نکوهش می کند. در موردی می نویسد:
(اصحاب اخباری مسلک م، دارای ذهنی سالم، ولی دور از تعمق بوده و بهره کمی از هوشیاری دارند و بدون دقّت از کنار احادیث می گذرند و در سند آن نیز تأمّل نمی کنند و حق و باطل آن را از هم جدا نمی سازند.)۱۷
و بر شیخ صدوق، به عنوان محدثی پای بند به ظاهر روایات، سخت می شورد، و شیوه او را ناصواب و به دور از شایستگی عقلی می شمارد:
(وی [صدوق] از روش اصحاب حدیث پیروی کرد و تنها به سطح معانی پرداخت و از راههای تفکر دوری گزید.)۱۸
بنابرآنچه از مجموع نقد و ایرادهای مفید برگرایش حدیث به دست می آید، وی از دو جهت به نقد شیوه آنان پرداخته است:
۱ . در فهم روایات خِرَد خویش را به کار نمی گیرند و به جای تعمق وژرف نگری، تنها به سطح معانی چشم می دوزند. از این روی، از بسیاری معارف نهفته در احادیث به دور بوده و از پاسخگویی به مسایل نوظهور و تبیین احکام آنها عاجز می مانند.
۲ . احادیث را از جهت سند و صدور به نقد اندیشه در نمی آورند و به شایستگی حدیث درست را از نادرست باز نمی شناسند.
بدین سان مفید، با انتقادهای روشن و کوبنده خویش، سلطه محدثان را به شدت متزلزل ساخت و راه را برای بسط و نفوذ تفکر اجتهاد باز کرد. پیش از این یادشد، پس از وی، شاگردش، سید مرتضی، ستیز با این گروه را پی گرفت و کوششهای استاد را به نتیجه رساند.
مبانی اجتهادی مفید
۱ . منابع احکام
مفید، باور اجتهادی خویش را بر پایه دانش اصول و استدلالهای استوار عقلی پی ریخت و در آرای فقهی خود، به آنها تمسک جست. به همین جهت، در نگارش اصولی خود، ازمنابع و راههای استنباط حکم سخن می گوید و چگونگی کاربرد هریک را نشان می دهد.
مفید، در مقام برشمردن منابع احکام تنها از قرآن و سنّت نام می برد:
(اعلم ان اصول الاحکام الشریعه ثلاثه اشیاء: کتاب اللّه سبحانه، و سنّه نبیه صلی اللّه علیه وآله، واقوال الائمه الطاهرین من بعده صلوات اللّه علیهم وسلامه.)۱۹
بدان سرچشمه های احکام شریعت سه چیز است: قرآن و سنّت پیامبر(ص) و گفتار امامان، علیهم السلام، بعد از وی.)
از آنچه از سخنان دیگر وی برمی آید عقل و اجماع را نیز در شمار منابع مزبور دانسته است. زیرا وی می گوید: در مواردی که فقیه سخنی از امامان، علیهم السلام، برای استنباط حکم نیابد و از وحی نیز هیچ حکمی یافت نشود، روشن است که باید عقل و خرد خویش را به کار گیرد و به حکم دست یابد:
(واِإن عَدمَ ذلک، وَالعیاذُ باللّه، وَلَم یَکُن فیهِ حُکمٌ مَنصوصٌ علی حالٍ، فیُعلَم انَّهُ علی حکُمِ العَقل.)۲۰
در مورد متنازعین و اصحاب دعوی می گوید، در صورتی که به هیچ روی از وحی و سنّت، حکمی در مورد اختلاف و نزاع به دست نیابد، می بایست حکم عقل داور قرار گیرد:
(واِن العیاذ باللّه، لم یُوجد فیما اختلَفوا فیه نَصٌّ علی حکمٍ سَمعیّ، فیُعلم انَّ ذلک ممّا کانَ فی العقُولِ.)۲۱
و نیز در تبیین قواعد اصولی که پایه اجتهاد فقیه قرار می گیرد، می گوید:
(وقتی در برابر عمومات قرآن و سنّت، دلیل خاصی از عقل وجود داشته باشد، عام را تخصیص می دهیم و از حکم دلیل عقل پیروی می کنیم.)۲۲
این سخنان و نیز سخنان بسیار دیگر وی در این باره، به روشنی نشان می دهد که در اندیشه فقهی مفید، عقل نیز یکی از منابع استنباط احکام می باشد. در مواردی که دستور صریح خاصی از وحی و سنّت نرسیده باشد، حکم این موارد را از عقل می گیریم.
مفید، درباره اجماع نیز سخن می گوید و نقش آن را در تبیین و فهم احکام می پذیرد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 