پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله محمد فاضل لنکرانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله محمد فاضل لنکرانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله محمد فاضل لنکرانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله محمد فاضل لنکرانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۳۷

حوزه : با تشکراز حضرت عالی که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه با مارا پذیرفتید، لطف، نقش آیه الله بروجردی را در شکوفایی حوزه بیان
کنید.

استاد: در پاسخ به این سوال ، درابتدا باید نگاهی اجمالی به وضع
حوزه ، در سالهای قبل از ورودایشان داشته باشیم .

بنده دراین زمینه مطالبی را که خود،
شاهد بوده این و یا شنیده ام ، برایتان عرض می کنم .

چنانکه از پدرم و هم از دیگران شنیدم ، وضعیت حوزه ، در زمان
رضاشاه ، وضعیت دشواری بوده است . روحانیون در فشار عجیبی بودند. حتی
نسبت به پوشیدن لباس ، در حوزه قم ، تنها چند نفر محدود،اجازه
پوشیدن لباس روحانی داشتند و باقی باید طبق قانون متحدالشکل ،از
لباس روحانیت خارج شوند.

ازاین روی ، فضلایی که در
مدرسه فیضه بودند، صبحه، بین الطلوعین ،از شهر خارج می شدند و به
باغهای پناه می بردند شب که هوا تاریک می شد، مجدد، به حجره هایشان
بر می گشتند.اگراحیانا در حجره می ماند، باید جوری وانمود کند که
دراین حجره کسی نیست .این شرایط، روزبروز، سخت تر هم می شد.

پدرم می فرمود: ما با عده ای از دوستان ،از جمله حضرت امام ،
رحمه الله علیه ، جلسه ای تشکیل دادیم و در آن جلسه ، بحث این بود که
اگر کار به جایی برسد که ما را خلع لباس کنند وظیفه چیست ؟ در نتیجه
تصمیم گرفتیم که اگراز لباس هم خارج شدیم ، ولی وظیفه تحصیل وارشاد
مردم را به هر صورت که شده ادامه دهیم .

تضییقات به حدی بود که مرحوم آیه الله حائری ، موسس حوزه قم ، وقتی
در سال ۱۳۳۵ هجری قمری ، رحلت کردند، برای این شخصیت بزرگ ،اجازه
بر پایی مجلس ترحیم ندادند.

شنیدم : در همین قم مجلسی بنا بود تشکیل دهند.
ماموران رژیم آمدند، سماور و دم و دستگاه را بردند و تنها مسمایی از
مجلس ترحیم ، به عمل آمد.

بعداز مرحوم آیه الله حائری ، مرحوم آیه الله حجت ، آیه الله صدر،
آیه الله خوانساری ، که آن زمان از آنان به آیات ثلاث تعبیر می کردند،
مسوولیت حوزه را بر عهده گرفتند و حوزه در زمان این بزرگان هم
شرائط بهتری از زمان مرحوم حائری نداشت . بااین که به خاطر زحمات
بسیار وارزنده این بزرگان ، حوزه ازانحلال نجات یافت ، ولی رشد و
ترقی پیدا نکرد زیرا نکته مهم این بود که : مرجعیت در نجف مستقر بود
و در قم ، فردی ، که حتی هم عرض باشد، وجود نداشت . لذا بزرگان حوزه
قم ، به این فکرافتادند تا آیه الله بروجردی ر، که آن زمان در
بروجرد سکونت داشتند، به قم دعوت کنند.ایشان گر چه تا زمان مرحوم
آیه الله سیدابوالحسن اصفهانی مرجعیت نداشت ، لکن از نظر مراتب علمی ،
اگر نگوییم بالاتراز آیه الله آقا سیدابوالحسن بود، حتم، کمتر
نبود. ولی به خاطراین که ایشان در بروجرد، که یک شهر غیرعلمی و
غیرحوزوی بود،اقامت کرده بودند، شهرت زیادی نداشتند.اما در عین
حال ، خواص از بزرگان ،از مراتب علمی ایشان آگاه بودند. علاوه ، در
زمان مرحوم آیه الله آقای حائری ،ایشان مدت کوتاهی در قم اقامت
داشته اند و درس و بحث هم شروع کرده بودند.این مدت کوتاه ، گر چه
دوام پیدا نکرده بوداما خواص به مراتب علمی ایشان پی برده بودند.
در هر صورت ، آشنائی به سوابق علمی و تقوایی ایشان ، عده ای از فضلای قم
را واداشت که به ایشان بنویسند واز آن بزرگوار بخواهند که در قم
اقامت کنند .

دراین خلال ، جریان مریضی ایشان پیش می آید و برای معالجه به تهران
تشریف می آورند. در مدتی که در بیمارستان فیروزآبادی ، تحت معالجه
بودند، بزرگان و فضلای قم ، به عیادت ایشان می روند. دراین دیداره،
بازمساله اقامت ایشان در قم مطرح می شود. تااین که ایشان تصمیم
می گیرند پس از بهبودی ، به قم بیایند. بالاخره ، آن بزرگوار، با
استقابل باشکوهی از طرف علماء و مردم وارد قم شدند.امام ، رحمه الله
علیه ،از کسانی بودند که تلاش بسیار نمودند تا آیه الله بروجردی به قم
بیایند .

مرحوم پدر نقل کردند:

پس ازاین که آیه الله بروجردی وارد قم شدند، حاج آقا
روح الله خمینی ، به من فرمود: بالاخره ما آقا را به قم آوردیم ،اکنون
نگهداشتن ایشان با شماست .

حضرت امام ، به خاطراحساس وظیفه ای که نسبت به حوزه می نمود،از هیچ
کار و تلاشی ، به عنوان کمک به آیه الله بروجردی ، کوتاهی نمی کردند.
حتی کارهایی که به ظاهر، در شان ایشان نبود،انجام می دادند مثل،!
تلاش می کردند برای ایشان پشه بند تهیه و آن را نصب کنند وامثال
اینها.

ایشان
پس ازاستقرار در قم ، دو تا درس شروع کردند: فقه واصول .

غیراز آیات ثلاث ، تقریبا همه بزرگان قم ، به درس ایشان حاضر
می شدند،از جمله : حضرت امام . آن بزرگوار، سالها در درس آیه الله
بروجردی شرکت می کردند و یادداشت هم می نمودند که گاهی اوقات ، در درس
خارج ، مطالبی رااز آیه الله بروجردی ، نقل می کردند که م، در جای
دیگر، نمی دیدیم و معلوم می شد،از نوشته های خودایشان است .

از نظر کیفی هم ، درس ایشان ، بویژه فقه ، به خاطرابتکاراتی که
داشتند، خیلی جاذبه داشت ، فوق العاده بود. در ضمن سوالهای بعد،این
را بیشتر توضیح می دهیم .

در هر صورت ، حوزه قم به جنب و جوش افتاد.

واز طرف دیگر، حدود یک
سال و نیم از ورودایشان به قم می گذشت که مرحوم آیه الله آقا
سیدابوالحسن اصفهانی ، رحلت کردند. من آن زمان ، یکی دو سال بود که
طلبه شده بودم . طلبه ها پس ازانتشار خبر فوت آیه الله آقا
سیدابوالحسن اصفهانی ، به صورت هیات عزا به سمت منزل آیه الله
بروجردی راه افتادند، تا هم به ایشان تسلیت بگویند و هم جانشینی
ایشان ر، به طور طبیعی ،اعلان کنند. یادم هست : وقتی وارد منزل
آیه الله بروجردی شدیم ،! دیدم امام ، رحمه الله علیه ،ازاندرونی بیرون
آمدند و مانند کسی که بهترین عزیزش رااز دست داده باشد، گریه
می کردند. هیچ گاه آن منظره از ذهن من بیرون نمی رود .

بزرگان قم ، نوع، برای مرجعیت حضرت آیه الله بروجردی ، تلاش
می کردنداز جلمه : حضرت امام و پدر من .البته عده ای هم به مرحوم
آیه الله آقای حاج آقا حسین قمی ، نظر داشتند. در هر صورت ، دیری نپایید
که با رحلت آیه الله قمی ، زمینه اختلاف جزئی هم از بین رفت و مرجعیت
مطلقه در آیه الله بروجردی تعین پیدا کرد. چیزی که تا قبل ازایشان و
حتی بعدازایشان ، کم سابقه بوده است .

این ، در حالی بود که خودایشان ، یک وقتی ، سر درس فرمودند:

من برای رسیدن به مرجعیت ، یک
قدم برنداشتم اما یک وقت احساس کردم ، مرجعیت ، سراغ من آمده و من
مسوول هستم بپذیرم .

بد نیست این جا قضیه ای رااز مرحوم والد نقل کنم : (مرحوم والد، به
مسجد جمکران خیلی معتقد بودند) فرمودند: من قبل از آمدن آیه الله
بروجردی به قم ، خواب دیدم که در مسجد جمکران هستم . آن موقع ، مسجد
جمکران یک حیاطی داشت و در وسط آن حیاط، یک آب انباری بود که سقف آن ،
یک متر مرتفع تراز حیاط مسجد بود. روی همین سقف آب انبار، منبری
گذاشته اند و شیخ طوسی ، رحمه الله علیه ، روی آن نشسته و تمام روی آن
سقف و کف حیاط، مملواز طلبه است.

پدرم
فرمود: تعبیرم ازاین خواب این بود که : شخصیتی به قم خواهد آمد و
طلاب گرداو جمع خواهند شد و حوزه رونق خواهد گرفت . طولی نکشید آه
آیه الله بروجردی ، به قم آمدند.

این که چرا شیخ را خواب دیده و آن هم در مسجد جمکران ؟ تعبیر آن
بعدها مشخص شد زیرا مرحوم آیه الله بروجردی ، به شیخ طوسی و آثاراو
بسیاراهمیت می داد. وقتی عبارات شیخ رااز کتاب خلاف یا مبسوط
می خواند، مثل این که روایتی ازامام معصوم ( ع ) دارد می خواند با
احترام و دقت در جزئیات کلمات آن همانند کلمات معصومین ( ع ).

مسجد جمکران هم شاید کاشف ازاین باشد که :اصل آمدن ایشان به قم و
رسیدن به مقام مرجعیت مطلقه ، با عنایت امام زمان ( عج ) بوده است .

در هر صورت ، بااستقرار مرجعیت مطلقه
درایشان ، حوزه قم متحول شد، به گونه ای که نجف را تحت الشعاع قرار
داد زیرا قم مرکز مرجعیت بود روزبروچ فضلای بیشتری جذب این حوزه
می شدند.

ایشان ، به امور ظاهری حوزه نیز، توجه داشتند،از جمله : مساله
امتحانان را پایه گذاری کردند که تا آن زمان ، سابقه نداشت . هیاتی
مسوول امتحانات بود که عده ای از آنان ، مسوول امتحانات خارج و
عده ای دیگر هم امتحانات سطح را به عهده داشتند و بعد براساس این
امتحانات ، شهریه داده می شد.

حوزه : مرحوم والد، در تشکیلات آیه الله بروجردی چه سمتی داشتند؟

استاد: مرحوم والد م، ضمن این که جزاصحاب استفتا، مرحوم آیه الله
بروجردی بودند، خیلی هم مورداعتمادایشان بودند. به خاطر همین
اعتمادشان به مرحوم والد،اگرایشان در رابطه با مسائل حوزوی و…
نظری می دادند یا آیه الله بروجردی ازایشان نظرخواهی می کرد، ترتیب
اثر می دادند لذا پدر من برای طلاب واسطه خوبی بود، در جهت رفع
حوائجشان که به آیه الله بروجردی مربوط می شد. ممکن نبود کسی از طلاب
مشکلی داشته باشد و به وسیله مرحوم پدرم ، حل نشود.

بااین
که مرحوم پدرم در بیت آیه الله بروجردی ، سمت رسمی نداشت ولی به
خاطر همین شدت اعتماد، نوع، مورد مشاوره ایشان قرار می گرفت .
داستانی دراین رابطه یادم آمد که مرحوم پدرم برای من نقل کردند:

یک وقتی دراطراف یزد، فرد بهائی به دست فرد مسلمانی کشته شده بود
و دادگاه حکم به اعدام قاتل داده بود. بهائیان ، زیاد فعالیت
می کردند که این حکم در یزداجرا شود و آن هم در روز نیمه شعبان ،!
طبع،اجرای حکم بویژه در روز نیمه شعبان برای مسلمانان ننگ بسیار
بزرگی بود. روز چهاردهم شعبان ، خبر به آقای بروجردی می رسد.

پدرم فرمود: وارد خانه آقا شدم ، دیدم آیه الله بروجردی دراخل
حیاط قدم می زنند و به شدت ناراحت هستند.

علت را پرسیدم :

فرمود: مگر نمی دانی آبروی اسلام در خطراست . همین امروز، به ما
خبر داده اند که روز نیمه شعبان ، مسلمانی را به جرم قتل فرد بهائی ،
می خواهند در شهر یزداعدام کنند. فرصت برای انجام کاری هم نیست . به
ایشان گفتم : راه دارد.

فرمود: چطور؟

گفتم : همین الان حاج احمد را بفرستید تهران ، پیش شاه واز شاه
بخواهید: جلوی این اعدام را در روز نیمه شعبان بگیرد.اگر روز
نیمه شعبان واقع نشود، بعد می توان ، سر فرصت ،اقدام نمود واصل قضیه
را پی گیری کرد.

مرحوم آیه الله بروجردی آرامش پیدا کرد. فرمود: پیشنهاد خوبی است .
فورا حاج احمد را فرستاد تهران . حاج احمد، خواسته ایشان را به شاه
رساند. شاه هم دستور داد که اعدام ، روز نمیه شعبان اجرا نشود.

بعد هم مرحوم آیه الله بروجردی ، وارد میدان شد و با فعالیت و تلاش
بسیار، قاتل را تبرئه کرد.

توضیح بدهید.حوزه : لطفا در زمینه ویژگیهای علمی ، بویژه روش استنباط ایشان ،

استاد: آیه الله بروجردی ،از نظر علمی فرد جامی بود. قبل ازاین که
به این بعداز شخصیت ایشان بپردازم ، به دو نکته مهم ، که از
ویژگیهای آیه الله بروجردی به شمار می آید،اشاره می کنم :

۱. پرکاری

۲. حافظه بسیار قوی

از جهت پرکاری :ایشان بااین که مسوولیتهای مهمی بر دوش داشت
اما مطالعه اش فوق العاده بود. می فرمودند: هرگاه از کارهای دیگر خسته
می شوم ، مطالعه می کنم . با مطالعه رفع خستگی می کنم !

از نظر نوع مطالعه متنوع بود. مطالعه ایشان ، منحصر به فقه واصول
و کتب روائی نبود بلکه در تاریخ ، رجال و… مطالعه می کرد. حتی
گلستان سعدی ر،ازاول تا به آخر، حاشیه زده بود. بااین که فقیه و
مرجع تقلید بود.

داستان عجیبی را من
خودم ازایشان شنیده ام که نقل می کنم :ایشان یک وقت فرمودند:

به خاطر همین علاقه ای که به مطالعه انواع واقسام چیزها داشتم ،
تصمیم گرفتم : کتاب مثنوی را مطالعه کنم . برنامه را طوری تنظیم کردم
که ظهره، بعداز ناهار و قبل ازاستراحت ، دقائقی به مطالعه مثنوی
بپردازم . مدتی به مطالعه مثنوی مشغول بودم . یک روز که ازاطاق
ناهارخوری به اطاق استراحت می رفتم ، تا مثنوی را مطالعه کنم ، صدائی را
شنیدم که به من گفت : فلانی ، مطالعه مثنوی را رها کن تو را به جائی
ان را ترک کردم نمی رساند.از آن به بعد، بااین که به مطالعه

این را من خودم ، بدون واسطه ازایشان شنیدم .اگر چنانچه با واسطه
می شنیدم ، باور کردن آن ، برایم مشکل بود.

امااز نظر حافظه :ایشان از
عجائب روزگار بود. با آن که پر مطالعه بود، ولی همه آنچه را که
خوانده بود و می خواند به خوبی در حافظه خویش نگه می داشت . شواهد در
زندگی ایشان براین امر، بسیاراست . نمونه ای را که برای خود من
اعجاب انگیز بوده است ، نقل می کنم .

روزهای پنجشنبه و جمعه ،اول آفتاب ، بنده به همراه مرحوم آقا
میرزاحسن نوری ، آقا سیدجعفراحمدی (داماد آیه الله بروجردی )، آقا
سیدمحمد حسن (پسر آیه الله بروجردی ) و مرحوم آقا میرزا مهدی صادقی ،
به خدمت ایشان می رفتیم . آیه الله بروجردی درباره رجال واساتید،
مطالبی را به صورت رمز نوشته بودند.ایشان این روزها را توضیح
می دادند واین گروه ، به صورت تفصیلی ، آنها را در فیشهائی یادداشت
می کردند. یکی از روزها درباره یک راوی ، داستان مفصلی نقل کردند.
این داستان ، با تمام جزئیات ، حدود نیم ساعت طول کشید. طبع نقل ، به
گونه ای بود که به ذهن من آمد، حتم، دیشب درباره این راوی ،
تصادف، مطالعه ای داشته اند ولی داستان که به پایان رسید، فرمودند:
من ،این جریان را در چهل و دو سال قبل ، در فلان کتاب ، مطالعه
کرده ام . همه تعجب کردیم ازاین حافظه قوی . معمول،افرادی که حافظه
قوی دارند،استعدادشان قوی نیست ، ولی ایشان از کسانی بود که بین
استعداد و حافظه قوی جمع کرده بود.

مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی ، رحمه الله علیه ، هم ازاین لحاظ بی نظیر
بودند. آن مرحوم بین حافظه قوی واستعداد جمع کرده بودند.انصافا
نابغه ای بود. خدا رحمتش کند.

از نظر علمی همانطور که عرض کردم ،ایشان جامع بودند. می توان گفت :
یک دائره المعارف بود و در هر زمینه ای اطلاعات دقیق داشت .

فلسفه و معقول را دراصفهان ، پیش جهانگیرخان
و آخوندکاشی خوانده بود. بااین که سر درس ، کمتر وارد مباحث معقول
می شدند ولی گاهی که بحث پیش می آمد، خیلی جالب ، مانند یک فیلسوف
متبحر در معقولات ، بحث می کردند.

در رجال و
اسانیدابتکار داشت . رجال ر، طبق تحقیقاتی که داشت ، طبقه بندی کرده
بود.از راه این طبقه بندی ، درباره افراد داوری می کرد که آیا فلان
راوی می توانداز فلان راوی دیگر، روایت نقل کند یا نه ؟ مثلااگر بین
این راوی با راوی قبل ازاو، دو طبقه فاصله وجود داشت ، می فرمود: در
این جا سقطی رخ داده است وامکان ندارداین فرد، بدون واسطه بتواند
از آن شخص روایت کند.

اسانید رانیز، تحلیل کرده بود. به این صورت : مثلا زراره در کتاب کافی ، چند
عدد روایت دارد واز چه کسانی نقل کرده است و چه کسانی ازاو نقل
روایت کرده اند. مشایخ و تلامذه اش را مشخص می کرد.این کار نیز نقش
مهمی داشت در تشخیص روایت مسنداز غیر آن . چه بس، روایتی که به
ظاهر در وسائل ، فرض، به صورت مسند آمده است اما بااستفاده از
این روش ، معلوم شد که انقطاعی در بین رخ داده است .

اما در فقه :ایشان دراین جهت نیز، تبحر خاصی داشت . برای هر
مساله ای از مسائل فقهی ، تحقیق جامعی داشت ازاقوال علما: (شیعه و
سنی )، آیات مربوط به بحث ، روایات ،احتمالات در مساله و بالاخره آخرین
نظریه ای که خود به آن رسیده بود. می توان تعبیر کرد که :ایشان برای
هر مساله فقهی ، پرونده خاصی تشکیل داده بود، حاوی همان مطالبی که
عرض شد.این کار بسیار مهمی بودازاین شخصیت بزرگ .

ویژگی مهم ایشان در فقه ، شیوه
استنباطی بود که به کار می بست . تا قبل از آیه الله بروجردی ،اجتهاد و
استنباط، به همان روشهای معمولی پیش می رفت ولی ایشان تحولی در
شیوه اجتهاد واستنباط به وجود آورد. آن مرحوم افزون براین که به
رجال واسناداهمیت می داد، تشخیص جو صدور حدیث را نیز، بسیار مهم
می دانست .

معتقد بود:احادیث م، شان نزول دارند و در محیطی صادر شده اند که
اقوال و نظریات فقیهان بزرگ اهل سنت ، حاکم بوده است . ناظر به این
فتاو،اهل بیت سخن گفته اند. سخنان آنان ، یا در رد نظریه ای است و یا
دراثبات آن . بنابراین ، باید جو مساله فقهیه را به دست آورد تا
فهمید که مقصوداز روایت چیست .

من این جا دو تا مثال ذکر می کنم : یکی درباره این که شناخت شان
نزول حدیث و جو صدور آن ، چه اندازه در فهم درست حدیث دخالت دارد و
دیگر نمونه فقهی از نقش آن ، دراستنباط درس مسائل شرعی .

درباره مقال اول : در حدیث شریف آمده است :

الجارثم الدار .

اول همسایه ، بعد خانه .

مقصود چیست ؟اگر حدیث ، در جو بیان مقام و منزلت همسایه دراسلام ،
صادر شده باشد، معنی این است که :انسان در مقام رفع حوائج ، باید
همسایه را براهل خانه خویش مقدم بدارد.

واگر در جو خریدن خانه و مذمت از همسایه بد، وارد شده باشد،
معنی حدیث این است :

اگر خواستید خانه ای خریداری کنید،اول دقت کنید ببینید همسایه آن
خانه ، خوب هست یا خیر.اگر خوب بود خانه را بخرید و گر نه نخرید.
این دو معنی ، با یکدیگر متفاوتند. حال آن که از نظر جملات و ترجمه
ظاهری ، در هر دو صورت ، تغییری حاصل نمی شود.

و تنها چیزی که تعیین کننده یکی از دو معناست ، آگاهی از شان نزول
حدیث است .اما مثال درباره نقش آگاهی از شان نزول دراستنباط حکم
شرعی : مثال را که از درس آیه الله بروجردی ، در ذهنم هست برایتان عرض
می کنم :

در حدیث آمده که : علامت مومن چند چیزاست ،از جمله : جهر به
بسم الله الرحمن الرحیم

فقهاء، مطابق این حدیث ، فتوا داده اند که : در نمازهای اخفاتیه ،
مثل : نماز ظهر و عصر، مستحب است[ بسم الله الرحمن الرحیم] بلند گفته
شود.

مرحوم آیه الله بروجردی ، براساس همان شیوه تحقیق ، در شان
نزول و جو صدور، دراین استحباب تردید می کردند.ایشان می فرمودند:

[ این حدیث ، در جوی صادر شده که فتوای فقهای اهل سنت براین بوده
است که : در نمازهای جهریه مانند: نماز صبح و مغرب و عشاء، باید
[بسم الله] را آهسته گفته بنابراین ، روایت در مقابل این فتوا
می خواهد بگوید: در نماز جهریه ،[ بسم الله] را بلند بگویید و همین
مقدار، بیشتر ثابت نمی کند.اما آیا در نمازهای اخفاتیه هم مستحب
است ،[ بسم الله] را بلند گفت ؟ دلیل خاصی می خواهد مثل این که برای
امام جماعت دلیل داریم که مستحب است ،[ بسم الله] را بلند بگوید،اما
در غیرامام جماعت ، به استناداین حدیث نمی توان استحباب را ثابت
نمود].

این نمونه ای بوداز به کارگیری این شیوه دراجتهاد و نقش آن در
استنباطاحکام . مرحوم آیه الله بروجردی ،انصاف، در ریشه یابی تاریخی
از مساله فقهی و دریافت شان نزول روایات ، بسیار متبحر بود و برای
این منظور، به نقل فتاوای عامه ، بسیاراهمیت می داد.

حوزه : مرحوم آیه الله بروجردی ، دارای فضائل و ملکات اخلاقی برجسته ایبوده اند، لطفا دراین باره ، صحبت بفرمایید.

استاد: قبل از صحبت درباره فضائل معنوی ایشان ،ابتدااین نکته را
یادآور شوم که : بنده ، بااین که مرحوم آیه الله آقا سیدابوالحسن
اصفهانی ، در قید حیات بودند، ولی به خاطر تحقیقی که کرده بوم از
آیه الله بروجردی تقلید می کردم .از طرفی مرحوم پدرم ، به آیه الله
بروجردی ، خیلی نزدیک ، بلکه می شود گفت نزدیکترین فرد بود. بعد هم
طلبه شدم و به درس ایشان راه یافتم و تقریرات آن بزرگوار را نوشتم ،
رفت و آمد و من هم به بیت ، خیلی زیاد شد. آن مرحوم ، بااین که سن من
کم بود، ولی به بنده عنایت داشتند.اینها که عرض شداز یک طرف و حس
کنجکاوی طلبگی هم از طرف دیگر، مرا وادار می کرد که در رفتار و
اخلاقیات آیه الله بروجردی ، بیشتر دقت کنم ازاین روی ، به مطالب
بسیار آموزنده و خوبی دست یافتم . به نظر من ، ریشه همه فضائل ایشان
این بود که : مبدا و معاد را به گونه ای معتقد بود که گویا می دید.
این سخن ، گر چه به ظاهر، کوچک است ، ولی در باطن ، خیلی عمیق است .

در هر صورت ، ذکر همه خصوصیات اخلاقی ایشان الان ، نه برایم مقدوراست
و نه همه اش را به یاد دارم .اما تا آن جا در ذهن دارم ، برایتان
نمونه هایی عرض می کنم :

زهد و ساده زیستی

ایشان ، بااین که وجوهات بسیاری دراختیار داشت ، به گونه ای که
علاوه بر شهریه طلاب قم ، شهریه طلاب نجف را نیز می داد ولی در زندگی
داخلی ، بسیار ساده و زاهدانه بود.

در مصارف شخصی از وجوهات استفاده نمی کرد. مخارج زندگی شخصی خود
رااز مختصر ملکی که در بروجرد داشت ، تامین می نمود و حتی نان منزل
را هم از آردی تهیه می کرد که از محصول ملک بروجرد، برای ایشان
می فرستادند.

مرحوم پدرم نقل می کردند: روزی آیه الله بروجردی ، به من فرمودند:
این نانی که برای ما می پزند، کیفیتش خوب نیست . آدرس نانوایی را
گرفتم و رفتم تا به نانو، تذکر بدهم که دقت بیشتری در پخت نان
بکند. شکوه آیه الله بروجردی رااز کیفیت نان ، به نانوا گفتم .

نانوا گفت : ما مقصر نیستیم .این آردی که بیت ایشان به ما می دهند،
تا نان بپزیم ، آرد خوبی نیست . نان این آرد بهترازاین نمی شود.اگر
آقااجازه بدهند من آرد خوب تهیه می کنم و نان مرغوب برای ایشان ،
می پزم .

آمدم خدمت آیه الله بروجردی ، پیشنهاد نانوا را مطرح کردم .

ایشان فرمودند:این آرد، مال ملک شخصی خودم است و حاضر نیستم آن
را تعویض کنم لذ، به همین نان غیر مرغوب آرد خودم ،اکتفا می کنم .

از نظر گوشت ، بااین که چهار نفر بودند: (خودایشان و عیالشان و
یک کلفت و یک نوکر) برای دو وعده این چهار نفر، در شبانه روز،
تنها شش سیر گوشت می خریدند.

موردی دیگری ، مرحوم پدرم نقل می کردند:

آیه الله بروجردی ، پا درد داشتند، به همین جهت ، یکی دو سفر به آبگرم
محلات رفتند. در یکی ازاین سفرها که مردم اطراف متوجه شده بودند، به
دیدن ایشان آمدند.از جمله : عده زیادی از فقرا هم آمده بودند که
آیه الله بروجردی ، به آنان کمک کند.

ایشان ، ضمن این که به فقراء پول دادند. دستور فرمودند: چند تا
گوسفند بخرند و گوشت اینها را بین فقرا تقسیم کنند. پس از کشتن
گوسفندان و تقسیم آنها بین فقراء، به اندازه نیم کیلو گوشت ، برای
آیه الله بروجردی کنار گذاشته بودند، تا یک وعده کباب برای ایشان
تهیه کنند. سفره انداخته شد. ماست و خیار را گذاشتند. دو، سه سیخ
کباب هم ، که از همان گوشت تهیه کرده بودند، خدمت ایشان گذاشتند.

فرمود:این کباب از کجاست ؟

گفتند:از همین گوشت ، مقداری فقط برای شما درست کرده ایم .

ایشان فرمود: من این کباب را نمی خورم ،اینها را بین فقرا تقسیم
کنید که آنان بوی آن را شنیده اند.ایشان ، همان ماست و خیار را تناول
کردند.

یااین که گاه می شد، طلبه ای می آمد خدمت ایشان واظهار می داشت :
یک دوره کتاب نیاز دارم .

می فرمود: پولش چقدر می شود؟

طلبه می گفت : مثلا هزار تومان

فورا پرداخت می کردند.

اما وقتی برای خودشان می خواستند کتابی بخرند، مدتی چک و چانه
می زدند تا به قیمت کمتری بخرند. به خاطراین که مخارج شخصی رااز
پول خودشان تهیه می کردند و آن هم محدود بود،ازاین روی در مضیقه
بودند.

دوری از تظاهر

در عین حال که مرد زاهدی بودند ولی از تظاهر به تقدس و زهد مابی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.