پاورپوینت کامل مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین سیدحسین بدلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین سیدحسین بدلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین سیدحسین بدلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین سیدحسین بدلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۵

حوزه : با تشکراز حضرت عالی که قبول زحمت فرمودیدو مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید، لطف، شمه ای از زندگی علمی خود را بیان کنید

استاد: بنده در قم متولد شدم . چند سالی هم ، به اتفاق مرحوم پدرم ،
در تهران سکونت داشتم . سال ۱۳۴۱ قمری که اوان بلوغ من بود، برای
تحصیل علوم دینی ، به قم آمدم از آن زمان ، تاکنون ، که حدود هفتاد سال
می گذرد، در شهر مقدس قم ، سکونت دارم . دراین شهر،از محضراساتید
بزرگوار آن زمان : آقا شیخ ابوالقاسم قمی ، (بویژه درامور معنوی )
مرحوم آیه الله مرعشی ، حضرت آیه الله گلپایگانی و…استفاده کردم .

شروع درس خارج را در خدمت آیه الله حائری ، که آن زمان ، صلوه جمعه
تدریس می کردند، حاضر شدم . بعدازایشان ،از محضر آیه الله
آقاسیدمحمدتقی خوانساری و حضرت آیه الله حجت ، فیض بردم .

با ورود حضرت آیه الله بروجردی به قم ، در دروس آن مرحوم شرکت کردم .
علاوه بر شرکت در درس آیه الله بروجردی ، در کارهای علمی مربوط به
ایشان ، مثل تنظیم طبقات رجال حوزه استفتاء و تصحیح توضیح المسائل
همکاری می کردم .

در تنظیم طبقات رجال ایشان با شرکت خودشان و آقازاده ایشان (آقا
سیدمحمدحسن ) و آقا میرزای مهدی صادقی ، همکاری داشتم .

رساله توضیح المسائل ایشان را با حضرات آقایان : شمس الدین طباطبائی
( همشیره زاده آیه الله بروجردی )، آقا سیدحسن مدرس یزدی و آقا شیخ
محمدموحدی قمی تصحیح کردیم .

بالاخره ، بنده تا آخر عمر آن بزگوار، در کنارشان بودم . پس از رحلت
آن بزرگوار، مسوولیت غسل آن مرحوم ، به عهده بنده بود.

حوزه :از خاطرات دوران طلبگی ، بویژه ازاساتید بزرگوارتان مطالبی بیان کنید.

استاد: بنده در مدرسه رضویه ، حجره گرفتم .
البته مدرسه رضویه فعلی که در خیابان آذر واقع شده ، بخشی از آن
است . مقدار زیادی از آن ، دراثرایجاد خیابان از بین رفته است .

متولی این مدرسه ، مرحوم آقا شیخ مهدی ، که از شخصیتهای علمی و
برجسته آن زمان قم ، به حساب می آمد بود. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم
حائری ، هنگامی که به قم تشریف آوردند،ابتداء به منزل ایشان وارد
شدند. پدر خانم آقا شیخ مهدی ، آقا سیدابولحسن طالقانی ، پدر آقا سید
محمود طالقانی بود.

این نکته را هم درباره آقا سیدابوالحسن طالقانی بگویم که :ایشان ،
شخصیت فوق العاده ای بود. بااین که در تهران ،از موقعیت بالائی
برخودار بود، ولی از وجوهات استفاده نمی کرد واز طریق ساعت سازی
زندگی خود رااداره می کرد و حتی به دیگران ، نیز، کمک می نمود.

آقای سید محمود طالقانی هم در آن وقت ، در مدرسه رضویه حجره داشت .
آشنایی ما با یکدیگراز همین مدرسه شروع شد. در آن مدرسه ، من با پسر
آقا شیخ مهدی ( علی اکبر حکمی زاده ( در یک حجره بودیم .
همین آشنایی ما با هم ، موجب شد که به کمک آقای همایون ، که الان هم
زنده است ، مجله همایون را منتشر کنیم . مرکز نشرراین مجله ، مدرسه
رضویه بود که یک اطاق را با میز و چند تا صندلی به این کاراختصاص
داده بودیم . صاحب امتیاز مجله آقای حکمی زاده بود.البته خود من ، پیش
ازاین ، مجله[ دعوت اسلامی] را که آقای سید محمدتقی واحدی در
کرمانشاه منتشر می کرد و مجله خوبی هم بود، به خاطر نسبتی که با هم
داشتیم ، در قم پخش می کردم.

حوزه : مجله همایون ، در چه زمانی منتشرشد و هدف ازانتشار آن چه بوده و سرانجامم به کجاانجامید؟

استاد: مجله در سال ۱۳۱۳، شمسی منتشر شد. در آن زمان ،این اولین
مجله دینی بود که از قم منتشر شد. هدف آن ، مقابله با تبلیغات سوئی
بود که حکومت رضاخان علیه اسلام ، به راه انداخته بود.البته مزاحمتها
و مخالفتهایی هم با مجله بود، ولی چون پشتوانه آن پسر آقا شیخ مهدی
(آقای حکمی زاده ) بود، کمتر نتوانست موثر باشد. آقای حکمی زاد با آن
همه تقدس ، تحت تاثیرافکار کسروی ، منحرف شد و کتاب[ اسرار هزار
ساله] را نوشت که امام ، رحمه الله علیه ، بر رد آن ، کتاب[ کشف الاسرار]
را نوشتند. به همین جهت این مجله ماهیانه ، بیش از ۱۲ شماره (یک
سال ) منتشر نشد. آقای همایون هم ، توان اقتصادی برای انتشار مجله
نداشت و حتی ، برای انتشار آخرین شماره آن ، حدود ۲۰۰ تومان ،از من
قرض گرفتند و بعد هم دادند.

حوزه : وضعیت حوزه و طلاب در آن زمان چگونه بود؟

استاد: طلاب ،از جهات مختلفی در مضیقه بودند،از جمله :

۱.از نظر مادی

۲. شرایط حاکم بر جامعه

از نظر مادی : زندگی به حدی سخت بود که حتی تهیه نان هم برای بعضی
دشوار بود و بااین حال شاکر بودند چون دیده بودند که در سال ۱۳۳۶
قمری ، قحطی و خشکسالی همه جا را گرفته بود.
به گونه ای که عده زیادی از مردم ، در هیمن شهر قم ،
در کنار کوچه و خیابان از بین رفتند و آنان را به صورت دسته جمعی ،
بدون غسل و کفن ، گودالهای بزرگی در علی بن جعفر دفن می کردند.

شرایط حاکم بر جامعه : رضاخان تبلیغات شدیدی علیه اسلام و روحانیت
کرده بود که عده ای به روحانیت بدوبی راه می گفتند.از جمله : به
راننده ها گفته بودند: آخونداگر سوار ماشین بکنند، ماشین پنچر
می شود! خود من از تهران خواستم بیایم قم ، بااین که ماشین جا داشت
گفتت سوار نمی کنم ، زیرا پنچر می شود! روضه خوانی ، به شدت ممنوع بود.
خود ما طلاب درایام عاشور،در سالن بزرگ منزلی ، که در گوشه مدرسه
فیضیه قرار داشت ، بعداز نماز صبح ، مختصر ذکر مصیبتی انجام می دادیم
و فورا متفرق می شدیم طلاب را می گرفتند ومی بردند نظمیه و لباسهای
آنان را در می آوردند. برای این که دچاراین مشکلات نشویم ، صبحه، بین
الطلوعین ،از شهر خارج می شدیم و شبها تاریک که می شد برمی گشتیم ، به
خود من ، بعداز ده دوازده سال درس خواندن وامتحان دادن هر ساله ،
تصدیق مدرسی دادند.اگر کسی این تصدیق را داشت باز هم نمی توانست
لباس بپوشد در صورتی که قبلا مجاز بودند. بنده این که امتحان دادم
( هم اکنون آن اوراق امتحان را دارم )، در عین حال ، مزاحمت برایم
ایجاد می کردند.

حوزه : مبارزه ، آقای حائری با رضاخان چگونه بود؟اگر مطلبی دراین زمیه دارید، بیان کنید

.

استاد: دراین باره عرض کنم : چهره رضاخان ، قبل از حکومت و حتی اول
آن ، با رضاخان پس ازاستقرار حکومت بسیار فرق دارد. رضاخان ، قبل از
حکومت ، رئیس قزاقها بود. تظاهر به دینداری می کرد. برای قزاقها یک
مرکز روضه خوانی ساخته بود که در آن جا مفصل عزاداری می شد و دسته
قزاقه، منظم ترین دسته های سینه زنی بود. خودم شاهد بودم که در منزل
آقا سید کمال الدین بهبهانی ، برادر مرحوم آقا سید عبدالله بهبهانی ،
از علمای بزرگ مشروطه ، واقع در پامنار، که مرکز سیاست تهران بود،
قزاقه، به سرکردگی رضاخان آمدند، آنچنان منظم بودند که به قول
معروف ، یک مو نمی زد.
حتی یک سال دسته قزاقه، قمه هم می زدند. رضاخان ، دسته سینه زنی را
می آورد پیش آقای بهبهانی ، می گفت :اینان قشون شما هستند. قشون امام
زمان هستند.اوائل حکومت می آمد قم ، خدمت آقای حائری و رساله ایشان
را به دست می گرفتت و می گفت : من مقلد شما هستم .این چنین ظاهرسازی
می کرد.البته بودند کسانی از علما که ظاهرسازی را می فهمیدند و
می دانستند باطن رضاخان غیرازاین است ، ولی در هر صورت تا آن باطن
بروز نمکرده مخالفت مشکل بود. تااین که قضیه[ نظام اجباری] از طرف
رضاخان مطرح شد. علمااین را بهانه قرار دادند برای مبارزهه با
رضاخان واین که او می خواهد با بردن بچه های مردم به سربازخانه ه،
آنان را به بی دین کند. علمای اصفهان ، به رهبری آقا حاج آقا نورالله ،
برای تحصن به قم آمدند و همچنین علمای شیراز،از جمله : آقا سید
عبدالباقی شیرازی و آقا سید عبدالله شیرازی و… به حمایت از علمای
اصفهان به قم آمدند.از طرف علمای قم ،از مهاجرین استقبال و تحلیل
می شد. دراستقبال از علمای شیراز، من هم حضور داشتمم و جزء گروهی
بودم که به سرپرستی آقا شیخ مهدی ،از مدرسه رضویه دراستقبال شرکت
کرده بودند. هر گروهی یک چادر زده بود، جلو چادرها نوشته بودند که
این استقبال از طرف کیست .این کیفیت استقبال ،آن هم توسط مرحوم آقا
شیخ مهدی ، که از همکاران مرحوم آقای حائری بود و پذیرائی ازاین
مهاجرین ، به طور قطع ، با رضایت مرحوم حائری ،انجام شده بود و همچنین
نشان دهنده موافقت ایشان بااین حرکت بود.اما سیاست مرحوم حاج
شیخ عبدالکریم حائری ، حفظ حوزه علمیه قم بود،ازاین روی سعی می کرد
مخالفت علنی نداشته باشد. روی همین مبنی در مخالفت با کشف حجاب
رضاخان تلگرافی برای رضاخان می فرستد و در متن تلگراف یادآوری می کند که :

وظیفه شماست که از دین حمایت کنید و اجبار به کشف حجاب را بردارید. به نفع
شما و مملکت است که با دین مخالفت نکنید.

صورت این تلگراف را آقای میرزا خلیل کمره ای همراه داشته است ، آقای
کمره ای می خواست به کمره برود. در بین راه کمره ، که ازاراک باید
بگذرد، دراراک منزل یکی از آقایان ، آقای میرزا خلیل کمره ای را
دستگیر می کنند و صورت تلگراف راازاو می گیرند و خوداو را به تهران
می برند و زندانیش می کنند، سپس به عنوان تبعید، همان جااو را نگه
می دارند. سیاست حاج شیخ عبدالکریم ، دربرابر رضاخان این بود که از مبارزین
حمایت کند، ولی مخالفت ظاهری نکند تااین که بتواند حوزه قم را حفظ
کند. به نظر من سیاست علاقلانه ای بود که آن وقت ایشان اتخاذ کردند که
حلا ثمره آن را می بینیم .اگر مرحوم حائری هم ، به صورت علنی با رضاخان
مخالفت می کرد، معلوم نبود،الان از حوزه قم خبری باشد .

حوزه : چه شد که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری ،ازاراک ، به قم تشریف آوردند

.

استاد: قبل از ورود حاج شیخ به قم ، آقای شیخ مهدی شاخص بودند.این
دو بزرگوار،از علمای نجف سامره بود و سامرا تحصیل کرده بودند.از
شاگردان آقای میرزا تقی شیرازی (میزرای دوم ) و هم فکر بودند. در یک
مسافرتی که آقای حاج شیخ عبدالرکیم ، به قم آمده بودند، وو در
همسایگی منزل آقای شیخ مهدی ، که نزدیک مدرسه رضویه بود به مهمانی
آقا شیخ مهدی ، ساکن شده بودند. علمای قم ، که عده ای از آنان از
شاگردان مرحوم حائری بودند، که برای تحصیل به حوزه اراک رفته بودند،
مانند: آقای حاج میزرا محمود قمی ، و حاج میزااابوالفضل زاهدی ، آقا
سید محمد صدرالعلماء و….ازایشان دعوت می کنند که حوزه اراک را
به قم منتقل کنند.ایشان ،استخاره می کنند،این آیه شریفه می آید :[و
آتونی باهلکم اجمعین] . برمی گردنداراک و خانواده را هم با خود
می آورند. تا مدتی در منزلی جنب آقای شیخ مهدی زندگی می کنند تا
تشکیلات قم پا می گیرد.

حوزه : با توجه به آشنایی حضرت عالی با حضرت آیه الله خوانساری ،اگر خاطره ای از آن بزرگوار دارید، بیان کنید.

استاد: من از نظر معنوی ، خیلی به ایشان مدیونم .اولین باری که
ایشان را دیدم ،بااین که آن بزرگوار را نمی شناختم ، علاقمند شدم .
بعده، هر چه به ایشان نزدیکتر می شدم ،این علاقه شدیدتر می شد. من او
ایشان خاطره زیاد دارم . یکی مربوط به نماز جمعه ایشان است .
وقتی ایشان در بحث فقهی ، به صلوه جمعه رسیدند، مفصل به بحث
پرداختند. معتقد بودند که : نماز جمعه و جوب عینی دارد، نه تخییری .
از کسانی که دراین بحث شرکت می کردند و زیاد هم اشکال می کردند،
مرحوم حضرت امام رحمه الله علیه ، بودند و آقای اراکی . بعدازاین
بحث ،ایشان اعلان کردند : [ازاین پس نماز جمعه اقامه می کنم ، هر کس
خواست شرکت کند].

در مسجدامام حسن عسکری ( ع )، نماز جمعه رااقامه کردند نمازهای
دیگر هم تعطیل شد. حضرت امام ، رحمه الله علیه ،از کسانی بودند که
مقید بودند دراین نماز شرکت کنند. به ایشان اعتراض شد.از جمله
می گفتند: هیچ یک از فقها و مراجعه ، تا کنونن چنین کاری نکرده است که
نماز جمعه را به عنوانن وجوب عینی اقامه کند. آن مرحوم ، در جواب
می فرمودند آنان که اقامه نکرده اند تکلیف تشخیص نداده اند. من
دلیل دارم . وقتی دلیل هست ، خواه کسی خوانده باشد یا نخوانده باشد.

خاطره دیگر، مربوط به نمازاستسقاءاست . پس از جنگ جهانی دوم ،
خشکسالی شدیدی آمد. خواص ،ازایشان تقاضا کردند: نماز طلب باران
بخوانند.ایشان همم پذیرفتند. فرمودند: سه ورز، روزه یگیرند و روز
سوم ، که جمعه است ، برای طلب باران ،از شهر خارج می شویم .

این جا هم ، برخی ، زبان به اعتراض گشودند و برخی ازافراد ضعیف
الایمان ، قضیه را به تمسخر واستهزاء گرفتند!

عده ای می گفتند: خواندن
نمازاستسقاء،مستحب است ، ولی اگر باران نیاید، آبروی دین و شریعت
می رود!

ایشان ، جواب می فرمودند: دراین که این عمل مستحب است ، کسی تردید
ندارد و دراین که جزء شریعت نیز هست ، تردیدی نیست بنابراین ، وظیفه
م، به فرموده شرع ،اقامه این نمازاست .این مربوط به مااست .اما
این که باران بیاید یا نه ،این به ما مربوط نیست . صاحب شریعت ، بهتر
از من و شم، آبروی دینش را حفظ می کند.

خلاصه :ایشان ، مصمم شدند و روز جمعه ، برای نمازاستسقاء، به طرف
خاکفرج ، حرکت کردند و مردم ، بویژه علماء، فضلاء و طلاب ، به دنبال
ایشان ، روانه شدند. عده زیادی او مردم حضور داشتند، حتی افرادی که
سست عقیده بودند و مسخره می کردند نیز آمده بودند. نماز برگزار شد.

آن روز باران نیامد.ایشان ، به اطرافیان و شاگردان خود فرمودند:
فردا را نیز روزه بگیرید، مجددا نماز را برگزار می کنیم . روز شنبه ،
با عده ای کمتر، که بیشتر آنان شاگردان ایشان بودند، برای نماز
آمدیم . نماز برگزار شد. وامروز پس از برگزار شدن نماز، آن چنان
بارانی آمد که سابقه نداشتت و باعث شگفتی دوست و دشمن شد .

شاید مرتبه اول که باران نیامد، به خاطر وجودافراد مکنافق و
فاسقی بود که همراه جمعیت آمده بودند.

حوزه : خاطره ای ازامام در آن دوران اگر دارید بیان کنید.

استاد: در آن زمان معروف بود که : حاج آقا روح الله جلسه مذاکرات
اخلاقی دارند که جوانان را می سازند. به این لحاظ،من علاقه پیدا کردم
دراین جلسات حاضر شوم .از مطالبی که اکنون خوب ، به یاد دارم این
که :ایشان یک روز فرمودند:

[کسانی که قدم در راه سازنذگی خود برمی دارند، برایشان ، گاه یک
روزنه های نورانیتی پیدا می شود واین روزنه ، هرچه بیشتر محافظت گردد
بیشتر می شود].

پس از جلسه ، خصوصی ازایشان سئوال کردم : برای حفظ این حالت واین
نورانیت چه باید کرد؟

فرمودند :[آن حالت را باید باارتباط با خداا و ذکر خدا حفظ نمود.
فرد، تا می تواند باید به یاد خدا باشد].

به خاطر علاقه زیاد به معنویت امام ، رحمه الله علیه ، تصمیم گرفتم از
مدرسه رضویه به دارالشفاء، که آن زمان هم حجره امام در آن جا بود
و هم ایشانن در مدرس آن درس می گفتند، بیایم .

از مرحوم سیداحمد لواسانی ، که
تولیت مدرسه فیضیه و دارالشفاء را به عهده داشت ، تقاضای حجره کردم .
ایشان موافقت نمدند. حجره بین الحرمین (حجره امام و مدرس ) را به من
دادند.

آن زمان ، هم دارالشفاء و هم فیضیه ، فقط یک طبقه بودند. دارالشفاء،
هشت حجره این طرف داشت و هشت حجره آن طرف ، وسط مدرسه هم مدرس بود.
حجره ام را پهلوی حجره امام انتخاب کردم .البتهه حضرت امام ، رحمه الله
علیه ،ازدواج کرده بودند، ولی اطاقشان محل مطالعه و نشستهای روزانه
ایشان باقی و پاتوق فضلاء بود.

به یاد دارم : یکی ازاین مقدسین ، ( همانا که امام فرمود: من از
آنان خون دل خورده ام ) که بسیار ملا و مقدس بود، وقتی به دارالشفاء
می آمد.از جلوی حجره جلوتر نمی رفت زیرا حجره حضرت امام بعداز
حجره من بود. آن فرد، مواظب بود که حتی چشمش به حجره امام نیفتد!

حوزه : با توجه به این که حضرت عالی قبل از ورود آیه الله بروجردی ، رحمه الله علیه ، در قم بوده اید لطف، خاطرات خود رااز
کیفیت وردایشان به قم و ماندن دراین شهر بیان کنید.

استاد:ایشان در بروجرد مریض می شوند، به گونه ای که بیهوش باید
برای معالجه به تهران آورده شوند. هنگام عبوراز قم به هوش می آیند و
چشمشان ، به گنبد حضرت معصومه ( ع ) می فاتد. با خدای خود عهد می کنند پس
از بهبودی ، برای زیارت به مشهد مقدس مشرف شوند.ایشان را در
بیمارستان قیروزآبادی شهرری بستری کردند. علمااز قم ، به عیادت
ایشان می رفتند.البته به خاطر حاشیه دقیق و علمی ایشان بر
عروه الوثقی ، نزد علما و فضلاء قم ، منزلت علمی آن بزرگورا محرز بود.
در همان بیمارستان ازایشان دعوت بعمل می آید که پس از معالجه ، در
قم ، رحل اقامت افکنند. دراین میان ، حضرت آیه الله العظمی امام خمینی
و حاج آقا روح الله خرم آبادی ، رحمه الله علیهم بیش از همه اصرار
می ورزند.

ایشان می فرمایند: من عهد کرده ام به زیارت حضرت رضا( ع ) بروم . دوران
نقاهت را در قم می آیم ، ولی پس از بهبودی کامل ، مجددا به بروجرد
برمی گردم .

اولین ملاقات من با آن بزرگوار، هنگام استقبال ازایشان
در بین راه قم و تهران بود که برای گذراندن دوران نقاهت به قم
می آمدند.

پس از ورود به قم ، در منزل آقازاده حاج سید علی بلورفروش ، ساکن
شدند، در همان مکان ، هم درس می گفتند و هم اقامه جماعت می کردند.
عده ای از خواص ، در درس ایشاتن شرکت می کردند. دو نفر، بیش از همه با
ایشان ملازمت داشتند: یکی امام راحل و دیگری حاج آقا روح الله
خرم آبادی .

درس ایشان ، به خاطر سبک خاصی که در
استنباط داشتند و تا آن وقت سابقه نداشت ، جاذبه پیدا کرده بود و
روزبه روز جمعیت آن بیشتر می شد، به گونه ای که ناگزیر شدند درس و
نماز را در صحن حضرت معصومه ، سلام الله علیه، قرار بدهند.

شیوه درس ایشان ، کم کم در مشهد و نجف که دو مرکز علمی بزرگ بودند،
شهرت پیدا کرد. عده ای از علم، که از نجف ، برای دیدار، به ایران
می آمدند، به همین خاطر، در قم ماندگار می شدند. همان زمان در نجف
مشهور شده بود که درس مجتهدساز، درس آیه الله بروجردی است .این نماز
واین درس باشکوه و پراستقبال ، و عده موقتی بودن اقامت ایشان را در
قم ، به فراموشی سپرد. به یاد دارم : عده ای از سادات و بزرگان
بروجرد، آمده بودند که آقای بروجردی را ببرند. آیه الله خوانساری به
آنان فرمودند: شما به وجدانتان رجوع کنید آیا سزاواراست ایشان این
نماز واین درس را بگذارند و به بروجرد، که شهر کوچکی است و عده کمی
ازایشان بهره می برند،بیایند؟

برای این که بدانید آیه الله بروجردی در همان ابتداء، در خارج از
قم نیز شهرت فوق العاده ای پیدا کردند، بد نیست کیفیت مشرف شدن ایشان
را به مشهد بگویم :

تابستان بود من برای زیارت حضرت رضا( ع ) به مشهد مشرف شده بودم .
روزی به مدرسه دودررفتم ،این مدرسه ، محل اجتماع ععلمای مشهد بود.
که به دیدار یکی از علمای شهرستان اطراف مشهد آمده بودند.

در همان بین ، مرحوم حاج
میزرااحمدآقا زاده ، پسر مرحوم آخوند واز شخصیتهای بانفوذ مشهد (به
طوری که گفتند: در مشهد یکصد و بیست هیات سینه زنی است که مانند
موم ، در دست حاج میزرااحمد آقازاده هستند و کاملا مطیع ) با ناراحتی
وارد شد و گفت :

آیا در بین علمای قم یک نفر عاقل وجود ندارد؟ با تعجب پرسیدند:
چرا؟ گفت : آقای بروجردی با عده ای دیگراز علمای بزرگ قم ، راه
افتاده اند می آیند مشهد، بدون این که قبلا به ما خبر بدهند، تااین
که جا و مکانی مناسب برای آقایان تهیه کنیم . یکی از آقایان گفت : آقا
ایشان با توکل بر خدا حرکت کرده است . ولی ایشان به شدت ناراحت بود
و دنبال این جا بود که جا و مکان خوبی برای ایشان و همراهان تهیه
کند. یادم هست : در کمترین وقت ، جای بسیار مناسب برای ایشان تهیه شد
واستقبال عظیمی هم از آن بزرگوار، به عمل آمد. عده زیادی ، تا
کیلومترها خارج از شهر، به استقبال رفتند.

بعدها آقای آقا
میرزااحمد، گفته بود: واقعا با توکل به خدا حرکت کرده بود!

آیه الله بروجردی شب مبعث وارد مشهد شدند. روزها مردم دسته دسته به
دیدن ایشان می آمدند. آقای کلباسی ، که از علمای اصفهان بود و در
مسجد گوهرشاد،اقامه نماز می کرد، جای خود را برای اقامه نماز به
آقای بروجردی واگذار کرد. تا مدتی که آیه الله

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.