پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله سیدمحمدباقر سلطانی طباطبائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۷
حوزه : با تشکراز حضرت عالیکه مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید، لطفا بفرمایید منشا درخشش حضرت آیه الله بروجردی ، در مسائل علمی و فرهنگی چه بود؟
استاد: مدتی در زمان ایشان ، بروجرد بودم ، سپس
وارد قم شدم . چند سالی در قم ماندم که آیه الله العظمی بروجردی راهی
قم شدند. زمانی که قم بودم نیز، بی اطلاع ازاوضاع ایشان در بروجرد،
نبودم . منشااساسی درخشش آیه الله بروجردی را باید در سی و چند سال
اقامتشان در بروجرد جستجو کرد. وی مردی بود با سرمایه علمی فراوان .
این که می گویم سرمایه فروان ، دراجازه آیه الله العظمی آخوند
خراسانی که برای ایشان نوشته مشخص است .
هنگامی که ایشان از نجف راهی بروجرد می شوند، مرحوم آیه الله العظمی
آقای آخوند،این اجازه را می نویسند. کمتر شنیده شده است که مرحوم
آیه الله آقای آخوند برای کسی چنین تعبیرها و تعریفهایی نوشته باشد.
دراین اجازه ، گواهی مرحوم آیه الله آقای آخوند بر علمیت آیه الله
بروجردی معلوم است .
چنین فردی ، که در دو حوزه بزرگ اصفهان و نجف تحصیل کرده بود، با
قدرت خوب اجتهاد واستنباط وارد شهر کوچکی مثل بروجرد می شود. عده ای
اهل علم در آن شهر بودند که نیازمنداستاد بودند.ایشان ،این افراد
را جمع کرد و مقدار زیادی از وقت خودش را صرف تعلیم آنان کرد. درس ،
حدود دو ساعت طول می کشید.ایشان ، هم صبح تدریس می کرد و هم بعدازظهر.
بروجرد، محیط آرام و ساکتی بود. حوزه بروجرد، شاگردان خوب و
آماده تحصیل داشت . دراین مدت اقامت در بروجرد که سی و چند سال طول
کشید، روی شاگردان کار کرد.
از آغاز فقه شروع به تدریس کرد. کتابهای فقهی را با کمال دقت ،
مورد بررسی قرار می داد: مدارک آنها را می دید،اقوال عامه و نظریات
مخالف و موافق را می دید و مورد بحث قرار می داد. دراین چند سال ،
فرصت کافی یافت که خود ر،از هر حیث بسازد. مطالعات وسیع داشت .
از کتابهای فقهی فراوان برخوردار بود. یکی وقتی ، به مناسبتی ، در
درس خارج نقل شهرتی رااز علامه نپذیرفتند و گفتند:
[تمام کتابهای که نزد علامه بوده و نزد من هست (مگر یک کتاب که آن
یکی در دسترسی من نیست ) چنین شهرتی در آنها نیست].
قدرت علمی ایشان در شهرستانهای دیگر نیز، معروف شده بود.
از باب نمونه : بنده به مشهد مقدس ، مسافرت کرده بودم ، شبی
در جلسه درس مرحوم آیه الله حاج آقا میرزا مهدی اصفهانی ، که بهترین
مدرس حوزه مشهد بود، شرکت کردم . به مجرداین که نشستم ، پیشکار آقا
آمد و گفت : آقااز قم تلگراف آمده که آیه الله حائری فوت کرده است .
قراراست فردا جلسه ای با حضور آقایان تشکیل شود و برای برگزاری
مجالس ختم اقدامی شود.
زیرااز طرف رضاخان ، هرگونه مجلس ممنوع شده بود. در همان سر درس ،
چراغ را خاموش کردند و مختصر روضه ای خوانده شد. بعد که مقداری مجلس
خلوت شد، کسی از آیه الله حاج میرزا مهدی پرسید که : آقا مقلدین
آیه الله حاج شیخ عبدالکریم ، به چه کسی رجوع کنند؟ ایشان در پاسخ
فرمودند:
حاج آقا حسین بروجردی ، ملای پر و پا قرصی است .
در نجف نیز، مرحوم حاج شیخ محمدرضا (دائی مرحوم آیه الله
سیدمحمدباقر صدر) هنگامی که حاشیه آیه الله العظمی بروجردی را بر
عروه دیده بود، گفته بود:
در باب تقلید، بایداز مردی
مانند آیه الله بروجردی هم تفحص کرد .
مقصوداین که : آیه الله بروجردی نزد علمای اسلام شناخته شده بود و
کسانی که ایشان را می شناختند، در گوشه و کنار،ازایشان تعریف
می کردند لذ، هنگامی که مرجعیت ایشان مطرح شد. بدون معطلی پذیرفته
شد. در زمان مطرح شد آیه الله بروجردی ، به عنوان مرجع ، تنها مرجع
مشهور، مرحوم آیه الله حاج آقاحسین قمی بود که در کربلااقامت داشت .
که پس از فوت آیه الله سیدابوالحسن اصفهانی ،ایشان را به نجف اشرف ،
منتقل کردند. در قم هم عده کمی از آیه الله حاج آقا حسین قمی تبلیغ
می کردند.البته پس از چند ماه ، آیه الله قمی فوت کرد و مرجعیت شیعه ،
منحصر در آیه الله العظمی بروجردی شد.
حوزه : بیش از آمدن آیه الله العظمی بروجردی به بروجرد، وضع حوزه علمیه آن شهر
چگونه بود؟
استاد:البته بروجرد، گذشته پر رونقی داشته است . دراین شهر
عالمان بزرگ و مجتهدان عالی مقامی مشغول تدریس وارشاد مردم
بوده اند. صدها روحانی ، در چندین مدرسه علمی آن شهر، مشغول تحصیل
بوده اند. متاسفانه در زمان ورودایشان ، مدرسه های علمی بروجرد،
معمور و دایر نبودند. تعداداندکی ازاهل علم بودند که روز می آمدند
و در حجره ها را باز می کردند. و مختصر تحصیلی می شد،اما آن گونه که
باید و شاید، حوزه زنده نبود. پس از آمدن آیه الله العظمی بروجردی ،
اهل علم جمع شدند وایشان فرمود: بهتراست مدرسه شبخواب داشته باشد.
آن بزرگوار، آقایان را ترغیب کردند به این که مدرسه رااحیاء کنند.
شهریه مخصوص هم برای کسانی که شبها در مدرسه باشند و به تحصیل
ادامه بدهند، مقرر کردند. در همین زمان بود که من برای تحصیل علوم
دینی وارد حوزه شدم و جزء ساکنین این مدرسه قرار گرفتم .
با تشویق آیه الله العظمی بروجردی مدرسه رونق گرفت ، تحصیلات بیشتر
شد واوضاع سر و صورت علمی پیدا کرد.
حوزه : لطفا راجع به سفرایشان به عتبات و مسائلی که در پی آن ، به وجود آمد، توضیح بدهید
استاد: در ضمن سالهایی که ایشان در بروجرد بودند، سفری به مکه
مشرف شدند. در برگشت از سفر مکه مکرمه ، راهی نجف اشرف شدند و برای
زیارت عتبات ، چند ماهی در نجف ماندند. هنگام مراجعه به ایران ، در
مرز خسروی دستگیر شدند. مامورین ، با دقت ، کتابها واثاثیه ایشان را
بازرسی می کنند، بعد تحت کنترل مامورین به تهران منتقل و درارکان
حزب ( ارتش ) بازداشت می شوند. در همین زمان ، عبدالله خان طهماسبی ، یکی
از وزرای رضاخان ، در بین راه بروجرد و خرم آباد، ترور شد.البته مردم
خیال کرده بودند رضاخان است ،ازاین روی ، عبدالله خان اشتباهی کشته
شد. جنازه او را به بروجرد منتقل کردند. به رضاخان خبر دادند.
رضاخان ، دستور داد: جنازه در بروجرد تشییع شود و مجلس فاتحه ای هم
بگیرند. رضاخان ، که قرار بود در همان زمان ، برای بازدید منطقه به
خرم آباد بیاید، گفته بود: در مسیر، به بروجرد خواهد آمد و در مجلس
ختم شرکت می کند. آن زمان ،ایران ، به چهار منطقه کشوری تقسیم می شد.
در راس هر منطقه ای ،امیری به نمایندگی از دولت قرار داشت .احمدخان
سپهبد،امیر غرب بود.او،از طرف رضاخان مامور شده بود، مقدمات
تشییع مجلس ختم را فراهم کند.این فرد، که با خاندان بزرگ طباطبائی ،
آشنا بود، با بعضی ازافراداین خاندان ، تماس گرفت ،از جمله : با
اخوی بنده . به اخوی گفته بود: شاه دستور داده است ، مراسم باشکوه
باشد. من شنیده ام : آقایان طباطبائی ، قصد دارند که دراین مراسم شرکت
نکنند.اگراین فامیل بزرگ و علما و سادات حضور نیابند مراسم
باشکوه نخواهد شد. خبر بازداشت آیه الله العظمی بروجردی هم به برخی
از آقایان بروجرد رسیده بود،اما سایر مردم اطلاع نداشتند.ازاین رو
مشایخ فامیل م، سادات طباطبایی ، که آن زمان خیلی محترم بودند، در
مجلس شرکت می کنند، تا مگر وسیله نجات آیه الله بروجردی را فراهم
کنند.
رضاخان هم ،
فامیل طباطبایی را خوب می شناخت و موقعیت آنان را درک می کرد.
بزرگ فامیل ، پیرمرد هشتاد ساله ای بود به نام حاج سیدعبدالحسین . مرد
محترمی بود. پدرش ، مرحوم سیدمحمد، مولف کتاب[ مواهب السنیه] ،از
مراجع منطقه غرب ایران بود. درباب طهاره و صلوه تالیفات دارد. کتاب
صلاه ایشان را مرحوم بروجردی چاپ کردند. کتاب طهاره را هم ، در زمان
خودش چاپ شد. سیدعبدالحسین ، تنها یادگار آن فامیل بود.
مرد وارسته و ساده ای بود. رضاخان ، در سفرهای قبلی خود به بروجرد،
با وی دیدار کرده بود و علاقه ای به او داشت . به ایشان گفته شد که : در
مجلس فاتحه میان شما و رضاخان صحبتی پیش خواهد آمد، شاید رضاخان
موضوع آیه الله بروجردی را مطرح کند.اگر مطرح نکرد، شما به نحوی
مطرح کنید. به هر صورت ، مجلسی تشکیل شد و رضاخان هم شرکت کرد.
مرحوم حاج سیدعبدالحسین ، به احمدخان سپهبد شرط کرده بود که : بوق و
کرنا و کارهایی که مناسب روحانیت مسجد نیست ، نبایدانجام بگیرد والا
مجلس را ترک خواهد کرد. آنان هم مراعات کرده بودند و دستور داده
شده بود که آن گونه برنامه ها لغو شود.
همین که رضاخان در مجلس حضور یافت ، دستور داد که فاتحه بخوانید.
او به قرائت قرآن ، می گفت : فاتحه !
یکی از مشکلات آن جلسه ، منبر آن بود.
رضاخان دستور داده بود محترم ترین منبری شهر، منبر برود. شخصی بود
به نام ملاابوالحسن ، به ایشان گفته بودند که شما باید منبر بروید.
گفته بود: چگونه منبری باید بروم .
گفته بودند: ما مطالبی را می نویسیم شما بالای منبر بخوانید.
گفته بود: من در عمر چنین منبری نرفته ام و نخواهم رفت .
به هر صورت ، مجبور شدند بپذیرند که خودایشان هر طور صلاح می داند
منبر برود.
ایشان منبر رفت . وقتی منبر تمام شد، رضاخان از آقای حاج
سیدعبدالحسین پرسید: آقا سیدحسین بروجردی کیست ؟
سیدعبدالحسین گفته بود: من چنین کسی را نمی شناسم .
رضاخان دوباره تکرار کرده بود که سیدحسین بروجردی ؟
سیدعبدالحسین گفته بود: ما در فامیل خودمان چنین کسی نداریم ، بلکه
یک آیه الله سیدحسین بروجردی داریم که در سفر عتبات است .
رضاخان گفته بود: منظورم هم ایشان است ، وضع ایشان چطور
است ؟
گفته بود:ایشان مرد عالمی است که اوقاتش صرف مطالعه و تدریس
می شود. متاسفانه فرصت دین اقوامش را هم ندارد. تمام وقتش را مطالعه
و نوشتن می گذرد و فقط سالی یک بار، درایام عید دید و بازدیدی با
ارحام خود دارد. برای این که ذهن رضاخان راازاتهام به آیه الله
بروجردی خالی کند، گفته بود که : لطفا شماازایشان بخواهید به مشهد
نروند، زیرا تصمیم دارند راهی مشهد شوند.اگر آن جا بروند ماندگار
خواهند شد واهالی بروجرداز فیض وجودایشان محروم خواهند شد.اگر
مشهد هم مشرف می شوند، قول بگیرید که آن جا نمانند و به بروجرد
برگردند.
رضاخان گفته بود: پس این گزارشاتی که درباره ایشان به من داده اندچیست ؟
سیدعبدالحسین گفته بود: من ازاین گزارشات
اطلاعی ندارم ، ولی هر چه گفتم ، درست است .
رضاخان ، دیگر چیزی نگفته بود و در همان مجلس ، به قائم مقام الملک
رفیعی (که معمم بود بعد عمامه را برداشت ) دستور داد که به تهران
تماس بگیرد واطلاع بدهد که آیه الله بروجردی را آزاد کنند. رضاخان ،
به مرحوم سیدعبدالحسین می گوید که : دستور آزادی ایشان را دادم . مرحوم
سیدعبدالحسین ، تقل سامعه داشت ،ازاین روی رضاخان ، مجبور می شود
بلند صحبت کند که به طور طبیعی مردم می شنیدند. پس از شنیدن آزادی
آیه الله بروجردی ، صدای صلوات واظهار خوشحالی فراوان مردم ، فضای
مسجد را پر کرده بود.ایشان پس از آزادی به منزل یکی از منسوبینشان
رفته بودند. رضاخان ، پس از بازگشت به تهران باایشان ملاقات کرده
بود. دراین جلسه از آیه الله بروجردی ، عذرخواهی می کند، می گوید:اگر
خواسته ای دارد مطرح کند.
آیه الله بروجردی فرموده بودند: دراین چند شبی که در بازداشت
بودم ، متوجه شدم وضع غذای ارتشیان مساعد نیست ، ترتیبی بدهید که وضع
تغذیه شان بهتر شود.
رضاخان گفته بود:این مربوط به من می شود برای خودتان بخواهید.
آیه الله بروجردی فرموده بودند: شمااز من خواستید به بروجرد
برگردم ،اما من نذری دارم که باید به مشهد بروم . خواستم موافقت کنید
که به مشهد بروم .
خلاصه : بااین مقدمات ، گرفتاری آیه الله بروجردی بر طرف شد.
حوزه :اتهام دستگاه رضاخانی به آیه الله بروجردی چه بود که به آن بهانه ،ایشان را بازداشت کردند؟
استاد: کسی
توسط سفیرایران در بغداد، گزارش داده بود که : آقایان : آیه الله
سیدابوالحسن اصفهانی ، آیه الله نائینی و آیه الله حاج آقا حسین بروجردی
در نجف جلسات سری داشته اند و تصمیم به براندازی حکومت رضاخان را
دارند، لذا آیه الله حاج آقا حسین بروجردی را برای این مقصد، راهی
ایران کرده اند که منطقه لرستان و خوزستان را علیه دولت مرکزی
شوراند.
آن خواسته حاج سیدعبدالحسین از رضاخان ، که ازایشان قول بگیرد به
بروجرد برگردد. برای بر طرف کردن این اتهام ، کارسازافتاده بود،
زیراایشان چنان وانمود کرده بود که آیه الله بروجردی ، چندان علاقه ای
به بروجردی ندارند، تا چه رسد به آن مقاصد که ایشان متهم می شوند.
بعداز ملاقات با رضاخان ، آیه الله بروجردی راهی مشهد شده بودند و
حدود هشت ماه ، آن جا مانده بودند و روزی یک درس هم می گفتند. در مشهد
مشکلاتی برای ایشان فراهم آورده بودند.از جمله : در روز روشن ، گویا
به عمد کسی را وادار کرده بودند که منزل ایشان را سرقت کند. مقدار
کتاب و وسایل کمی که داشته اند در آن سرقت ، برده بودند.
حوزه : آیه الله بروجردی کوششهای فراوانی برای وحدت مسلمین انجام دادند، لطفا دراین باره توضیح بدهید
استاد:ایشان کوشش می کرد که بین شیعه و سنی وحدت برقرارکند.
این کوششها را بی سر و صداانجام می داد. هدایا و نامه هایی توسط
حاج شیخ محمدتقی قمی ، برای شیخ شلتوت فرستاد تا منجر به فتوای صحت
پیروی از مذهب شیعه برای اهل سنت ، شد.از آن زمان که در بروجرد
تشریف داشتند، تا آخر عمر، همواره ، در عمل و گفتار،اهتمام کامل
برای مساله وحدت داشتند و عملا راه رسیدن به آن را نیز نشان
دادند.
حوزه : توسط آیه الله بروجردی ، خدمتهای ارزشمندی انجام پذیرفت ، دراین باره نیز توضیح بدهید و به برخی از آن خدمات اشاره فرمایید.
استاد:مدارس علمیه و فرهنگی بسیاری توسط ایشان ، بویژه در مازندران ساخته
شد. مساجد و حسینیه های زیادی تاسیس گشت . چاپ کتابهای قدما را بر
چاپ تالیفات خودشان مقدم می داشتند و آنها رااحیاء می کردند. مقداری
ازاین کتابها چاپ شده واکنون در دسترس اهل تحقیق است .
اعزام مبلغان به نقاط مختلف داخل و خارج ،
تشکیل لجنه های تحقیق ، کوشش در راه وحدت امت مسلمان و مراقبت شدیداز
حیثیت اسلام و مسلمین و روحانیت از خدمات آن بزرگواراست . واقعا با
تلاش علمی و عملی آن بزرگوار، حوزه علمیه قم ،از جهت علمی و
تشکیلاتی احیاء شد و دهها عالم ومجتهد در دامن خود پروراند. !
خلاصه :ایشان در راه خدمت به بندگان خدا واسلام آماده
بودند. هرگونه خدمتی که از، دستش بر می آمدانجام می داد. در یکی از
ساله، نان در نانواییهای بروجرد، مقداری گران شد و کمبود پیدا کرد،
آیه الله بروجردی ، عده ای از متمکنین را جمع کرد و فرمود :[وظیفه
شما کمک به فقراست].
مقداری اقداماتی شد، ولی چون کمکها کافی نبود، خود آن بزرگوار، با
این که چندان امکانی نداشت ،احسا وظیفه کرد و باغ ارثی خود را در
حدود چهارهزار تومان فروخت و نان و گندم برای فقرا خرید. بعد که
فامیل مطلع شدند، حضرت ایشان را ملامت کردند که این باغ ، بیش ازاین
ارزش داشته است ، چرا به این قیمت فروختید؟ به خریدار مراجعه کردند
که معامله را برگرداند، ولی چون خریدار معامله شیرینی کرده بود، پس
نداد.
به هر حال ،ایشان ، فرد خیر و خدومی بود وازاین قبیل قضایا زیاد
داشت .
حوزه : شنیده ام که آیه الله بروجردی ، به طلاب زحمت کش توجه فراوانی داشتند و به طور کلی برای رفع نیاز طلاب بسیار کوشیدند. دراین باره
اگرامکان دارد، توضیح بفرمایید.
استاد: روزی آیه الله بروجردی ، به من فرمودند:
[مایل هستم ،اسامی آن عده از طلاب کوشا و زحمت کش و دارای سلامت نفس
را برای من تهیه کنید تا نیازهایشان را برآورده کنم].
عرض کردم : تا حدی می توانم وضع تحصیلی افراد را روشن سازم ،اما جهت
تقوایی واخلاق افراد ر، چون با آنان معاضرت ندارم ، نمی توانم تعیین
کنم . بهتراست هیاتی را برای این کار تعیین کنید، تااین اطلاعات
را برای شما تهیه کند.
ایشان قبول کردند و بنا شداین کارانجام بپذیرد.
به هر حال ، طلاب درس خوان را خیلی دوست می داشت و آنان را تشویق
می کرد.اگر کمکی هم به آنان می کرد، خیلی می کوشید که مخفی باشد. یادم
هست : روزی نامه ای از دو نفراز طلاب مدرسه حجتیه به دست ایشان رسید
که پس از مطالعه ، سخت ناراحت شد و نامه را پیش حاج آقا حسین انداخت .
معلوم شد که آن نفر، نیازمند بودند و برای امرار معاش ، در مضیقه
قرار داشتند. به حاج آقا حسین فرمود :
مگر من به شما نگفتم به اوضاع
طلاب رسیدگی کنید و نیاز آنان را برآورید؟این چیست که نوشته اند.
خلاصه : بسیار عتاب کردند و دستور دادند:این ره دو نفر، مستقیم،
به خود من مراجعه کنند.
حوزه : در زمان آیه الله بروجردی ، حوادث سیاسی بسیاری پیش آمد که شایسته است ارتباط و چگونگی موضع گیری ایشان را در برابراین حوادث
روشن شود.اگر برای حضرت عالی امکان دارد، به این مساله بپردازید.
استاد: چند موضع دراین رابطه مهم است که باید روشن شود:
۱. موضع ملی شدن صنعت نفت و کیفیت برخوردایشان با دکتر
مصدق و مرحوم آیه الله کاشانی است که روشن شدنش برای آنانی که دنبال
این گونه مسائل هستند، مفیداست .ایشان با شخص آیه الله کاشانی ،از
نجف آشنا و دوست بودند. حضرت آیه الله بروجردی ، در زمان زعامت ، به
ایشان از حیث مالی کمک می کردند.البته بعد سبک سیاسی باعث شد که
مقداری از هم دور شوند. آیه الله کاشانی ،انتظار داشتند که ایشان هم
مثل مرحوم آیه الله خوانساری ، هر زمان خواستنداعلامیه بدهد که البته
ایشان چنین نبودند و تکلیف شرعی خود نمی دانستند. آیه الله بروجردی ،
از حضور روحانیت ، در مشروطه ، خاطره خوبی نداشتند. قضیه ملی شدن
صنعت نفت هم برای اینشان چندان روشن نبود و مطمئن به نتایج آن نشده
بود،ازاین جهت ، نسبت به آن فعالیتی نکردند. دراین باره
می فرمودند :
[من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان آن را ندانم و نتوان
پیش بینی کنم وارد نمی شوم .این قضیه ملی شدن نفت ر، نمی دانم چیست ،
چه خواهد شد و آینده دست چه کسی خواهد بود.البته روحانیت به هیچ
وجه نباید بااین حرکت مخالفت کند که اگر بااین حرکت مردمی مخالفت
کند واین حرکت ناکام بماند، در تاریخ ایران ضبط می شود که : روحانیت
سبب این کار شد، لذا به آقای بهبهانی و علمای تهران نوشتم که مخالفت
نکنند۱].
۲. موضوع دیگر که به نظر من ، مساله بغرنجی است و شاید برای برخی
چندان روشن نباشد، موضع آیه الله بروجردی در برابر فدائیان اسلام است .
یعنی : چگونه با بودن ایشان ، یک عده از سادات ، که به حمایت دین
قیام کرده بودند، دستگیر و کشته شدند؟
آیا تمکن آن را نداشت که جلوی کشته شدن آنان را بگیرد؟
آیا دراین رابطه تلاش کرد و موفق نشد؟ یا خیراصلا تلاش نکرد؟
اینها سوالهایی است که بسیاری ازافراد دارند.
برای این که واقعیت روشن شود، توضیح می دهم :
حضرت امام ، رحمه الله علیه ، برای کمک به آنان ، مخصوصا آزادیشان ،
خیلی می کوشید. من یک شب ماه مبارک رمضان ،از سر شب تا صبح ، با مرحوم
نواب صفوی صبحت کردم و آنچه را آیه الله العظمی بروجردی
نمی پسندیدند، به ایشان تذکر دادم . به ایشان گفتم : بعضی از کارهای
شم، باعث انزجاراز شما می شود، لذا آیه الله بروجردی از شما
رنجیده اند. به صلاح شما نیست که با آیه الله بروجردی مخالفت کنید.
این ، مثل این می ماند که در داخل کشتی ، با ناخدای کشتی در بیفتید.
فدائیان اسلام ، در برخی از کارها دخالت می کردند و بعضی اقدامهایی را
انجام می دادند که به نظر آیه الله العظمی بروجردی ، مصلحت کرده بودند
برای کمک مالی .البته معلوم نبود، همه این نامه ها واقعیت داشته
باشد، ولی چنین چیزهایی بود.از فدائیان اسلام ، پیش آیه الله بروجردی ،
شکایت زیادی می شد .
مثلا برای کسی نوشته بودند که : شما باید فلان مقدار پول بدهید و به
قیام کمک کنید والا سر و کارت بااینها (منظور خنجر یااسلحه ای بود
که شکلش را کشیده بودند) خواهد بود.
افراد می ترسیدند و به آیه الله بروجردی شکایت می بردند.
آنچه باعث کدورت و دلنگرانی آیه الله بروجردی ، نسبت به فدائیان
اسلام شد، یکی دو مورد نبود. کلا زمینه به گونه ای بود که چنین حوادثی
را پیش می آورد واین اختلاف را دامن می زد.
آیه الله بروجردی ، می فرمودند:
[آخر دعوت به اسلام و مبارزه برای اسلام که بدین صورت نیست . با
تهدید و غصب اموال مردم که نمی شود مبارزه کرد].
به مرحوم نواب ،این مطلب را گفتم ، در پاسخ گفت :
ما به قصد قرض می گیریم . آنچه می گیریم ، برای تشکیل
حکومت علوی است . هدف م، مقدس و مقدم بر
اینهاست . هنگامی که حکومت علوی را تشکیل دادیم ، قرض مردم را
می پردازیم . پیغمبر(ص ) هم ، در هنگامی که ضعیف بود چنین می کرد. چنانچه
در جریان ایل قریش ، چنین کرد. پیامبر(ص )این عمل را جایز می شمرد .
هنگامی که فدائیان اسلام ، دستگیر شدند، کسی به خانم
نواب صفوی گفته بود که : با من تماس بگیرد و توسط من ، مطالب را خدمت
آیه الله العظمی بروجردی برساند.ایشان با من تماس گرفت . به او گفتم :
هنگام اذان مغرب ، هر شب ، بین راه منزل ما و مسجداعظم بیایید و
مطالب واخبار زندان را به من بگویید، تا من به آیه الله بروجردی
برسانم .البته بچه ای هم همراه خود بیاور و تنها با من تماس نگیر.
البته این کار، دو – سه شبی بیشترادامه نیافت ، زیراایشان ، خبرهای
چندان مهمی نداشت که بگوید. من جریان را به آیه الله بروجردی گفتم و
دراین رابطه ، باایشان زیاد صحبت کردم.
حال یا دشمنان
دانا و یا دوستان نادان ، به ایشان باورانده بودند که : دولت ،این
آقایان را نمی کشد و یا قدرتش را ندارد و یااین که مصلحت دولت اقتضا
نمی کند، لذا آیه الله بروجردی ، یقین داشت که این آقایان را نمی کشند.
من هم ، دراثر شدت اطمینان ایشان ،احتمال چندانی نمی دادم که چنین
کاری بشود.
فدائیان اسلام ، مدرسه فیضیه را محل سخنرانی و فعالیت خود قرار داده
بودند. هر چه به ایشان تذکر داده می شد که : مدرسه محل تحصیل است نه
جای این کاره،اثر نمی کرد.ازایشان ، بسیار شکایت می شد.این امور،
باعث شد تا برخی مزاحم ایشان شوند واز برگزاری سخنرانی ممانعت
کنند. مسائلی پیش می آمد که برای بدبین کردن آیه الله بروجردی به
ایشان بسیار موثر بود. حال واقعیت داشت یا نه ؟ کار دسیسه دیگران
بود یا نه ؟ درست روشن نیست . که درامر فدائیان اسلام بسیار کوشا
بودم ، ( البته مقداری هم به خاطر تذکرات امام خمینی ، قدس سره ،) در هر
فرصتی که خدمت آیه الله بروجردی می رسیدم ، راجع به این موضوع صحبت
می کرد. بسیاراظهار می کردم که : دولت ممکن است این آقایان را بکشد،
اما آیه الله بروجردی ، ذره ای احتمال این را نمی دادند واگر کمترین
احتمال را می دادند، حتم،اقدام می کردند.ایشان ، چون هرگزاحتمال
کشتن آنان را نیم داد، لذا می فرمود: نیازی به اقدام نیست . به هر حال ،
این اشتباه در ذهن ایشان رفته بود.
خلاصه : قتل آنان به وقوع پیوست ،
و جای بسیار تاسف دارد. رحمه الله علیهم اجمعین .
حوزه : از حوادث مهم در زندگی آیه الله العظمی بروجردی ، ورودایشان به حوزه علمیه قم واقامت ایشان دراین حوزه بود، لطفا
چگونگی آن را بیان کنید.
استاد: مقدمه آمدن ایشان به قم ، کسالتی بود که عراض ایشان شده
بود.اطبای بروجرد، یا نتوانستند یا جرات نکردند که معالجه کنند،
لذاایشان ر، بااحتیاط کامل ، به تهران بردند. صندلیهای عقب
اتومبیل را برداشتند، رختخوابی تهیه کرده وایشان را داخل آن
خواباندند تا به تهران رسیدند. در تهران ، در بیمارستان فیروزآبادی
بستری و معالجعه شدند. درایامی که دوران نقاهت را می گذراندند، برخی
از علما و تجار، شروع به فعالیت کردند تاایشان را به قم بیاورند.
یکی از تجار تهران ، که قبلا ساکن قم بود، برای آیه الله
صدر پیام آورده بود که :
بازار تهران واثر علمای تهران متفقند براین که : آیه الله العظمی
بروجردی ، به قم بیایند و خواهند آمد، لذا بهتراست آقایان قم
پیشقدمی کنند واز آیه الله بروجردی تقاضا کنند که به قم تشریف
بیاورند. آیه الله صدر به منزل آیه الله خوانساری رفتند. آیه الله حجت
هم به جمع آن دو پیوستند. آن گاه به اتفاق ، نامه ای برای حضرت
آیه الله بروجردی نوشتند وازایشان دعوت کردند که به قم تشریف
بیاورند.
آیه الله بروجردی ، به طور موقت ، پذیرفتند که به قم بیایند. پس از
گذراندن دوران بیمارستان ، وارد قم شدند و با نهایت احترام ، مورد
استقبال قرار گرفتند.
دو – سه ماهی که گذشت ، مرحوم امام ، به من گفتند که :
[شنیده ام آیه الله بروجردی ، تصمیم دارنداز قم بروند. شمااین
موضوع را تحقیق کنید.اگرایشان قم را ترک کنند، برگرداندن ایشان ،
مشکل است].
در آن زمان ، عصرها درس خارج فقه ( اجاره ) می فرمودند.
پس از درس ، خدمتشان رسیدم . پرسیدم : شنیده ام تصمیم به مراجعت
دارید، آیا واقعیت دارد؟
فرمود: شاید.
پرسیدم : چرا؟
پاسخ دادند : در تهران ، عده ای به من وعده دادند که در قم به من
کمک کنند تا بتوانم سر و سامانی به اوضاع بدهم ،اما تاکنون خبری از
آنان نشده است .
امام ، رحمه الله علیه ، قبلا به من فرموده بودند که :اگر آیه الله
بروجردی مسائل مالی را بهانه کردند، به ایشان بگویید:
آقایان اهل علمی که از شما دعوت کرداند، نظرشان
استفاده مالی از شما نبوده است ، بلکه دعوت ایشان به خاطراستفاده
علمی بوده است ، لذااگر تا ده سال دیگر هم ، در قم شهریه ندهید نقصی
بر شما نیست و چنین انتظاری هم از شما نمی رود.
در پاسخ
فرمودند : مطالب همین گونه است که شما می گویید، ولی من خجالت می کشم
از اهل علم و بعضی مستحقینی که به من مراجعه می کنند.البته حاج احمد
را به بروجرد و ملایر فرستاده ام تا وجوهات دستگردان شده را جمع کند.
آن وجوه اگر به اندازه ای باشد که چند ماهی بمانم ، می مانم تا ببینم
چه می شود؟
ناچار ما باید منتظر نتیجه کار حاج احمد می ماندیم که خوشبختانه با
مقدار کافی برگشت .البته مقدار شهریه در آن زمان ، خیلی زیاد نبود.
شاید بااین پول ، طلاب دو سه ماهی اداره می شدند. سپس ، براثر فعالیت
آقایان ، بویژه مرحوم امام ، رحمه الله علیه ، که اصرار داشتند، آیه الله
بروجردی در قم بمانند و می فرمودند :[قم از جهت علمی ناقص است و
جبران آن به بودن ایشان خواهد بود]، وضع بهتر شد.
در خانه اول ، در مضیقه بودند،ازاین روی ، به خانه دیگر منتقل
شدند که آن جا هم وسعت لازم را نداشت . تا در نهایت ، به منزل مرحوم
حاج آقامحمد آقازاده آمدند که الان دراختیار ورثه ایشان است .
این مطلب هم ، قابل توجه است که :
زمانی که ایشان در تهران بستری بودند، به مرحوم شهید آیه الله
صدوقی گفتم : آیه الله بروجردی ، با من قوم و خویش است ، همه از قم به
عیادت ایشان رفته اند، ولی من نرفته ام .
ایشان گفتند: من هم قصد دارم بروم ، لذا دو نفری راهی تهران شدیم .
هنگامی که خدمتشان رسیدیم ، در ضمن صحبتها فرمودند:
دو مطلب است که در نامه های رسیده از قم زیاد به چشم می خورد:
۱. دو دسته از بازاریان قم هستند که شما باید بکوشید، وابسته به
هیچ یک ازاین دو دسته نباشید. و خودشان را در دستگاه شما وارد
نسازند:
یکی حاج محمدآقازاده و دارو دسته اش و دیگری حاج محمدحسین یزدی .
۲. مواطب باشید که حاج میرزامهدی که در دستگاه مرحوم حاج شیخ
عبدالکریم بوده وارد تشکیلات شما نشود.
آیه الله بروجردی می فرمودند:
نمی دانم چرا چنین برداشتی مطرح است ، زیرا
آقای حاج میرزا مهدی ، مرد بسیار متدین ، صالح و سالمی است .
به هرحال ، با آن که مرحوم آیه الله بروجردی مواظب بود، به یکی از
دو طیف بازاریان نسبت به پیدا نکند،امااز همان اول ورود، وضعیت را
جوری درست کرده بودند که ناگزیر، وارد منزل یکی از سران همان دو
دسته شدند. منزل بعدی هم که محل اقامت دائمی ایشان شد، باز متعلق به
یکی دیگراز سران آن دو دسته بود، یعنی ، به طور طبیعی ،اوضاع جوری
شد که چنین پیش آمد.
حوزه : آیه الله بروجردی ، شیوه تدریس واستنباط مخصوص به خودشان داشتند، لطفا چگونگی تدریس واجتهادایشان در مسائل فقهی بیان
دارید.
استاد:از همان اول ورودشان به قم ،
شروع به تدریس کردند، درسی بسیار سنگین و متین ،اما پرتکرار.البته
چون تکرار آن مفید بود، لذا چندان مورد تنفر واقع نشد.
اما شیوه تدریس :ایشان ، مساله فقهی را از همان مبدا می گرفتند و
پیش می آمدند. به اصطلاح خودشان :اصول متلقات از معصومین ( ع ) را مورد
توجه قرار می دادند. به عبارت دیگر: ایشان فقه را به دو دسته تقسیم
می کردند: یکی آن مسائل متفرقه که بعدا فقه، به متون فقه ،اضافه
کرده اند و یک دسته مسائلی که متلقات از خود معصومین ( ع ) بوده است و
فقهاء، مستقیمااز خود ائمه ( ع ) گرفته و در کتابهای فقهی نوشته اند.
بعدااگر تفریعاتی را لازم می دانستند در کتاب جداگانه ای می نوشتند و
مسائل فقهی اصلی را با مسائل فقهی فرعی ، مخلوط نمی کردند.از زمان
علامه و شهید، فقه مخلوط شد.
هنگامی که به این صورت مسائل را مطرح می کردند، مطلب بسیار روشن
می شد.
زمینه صدور روایت را بیان می کردند. می گفتند:
[چه بسا فتوایی از علمای اهل سنت ، باعث سوال برخی از صحابه شده
که امام ( ع ) پاسخ داده اند].
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 