پاورپوینت کامل زهد، زیستی شایسته ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زهد، زیستی شایسته ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زهد، زیستی شایسته ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زهد، زیستی شایسته ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۹۶
اخلاق و آداب اهل علم (۷)
قسمت دوم
ازاهمیت زهد و مفهوم آن سخن گفتیم .اکنون شاخه ها و محورهای دیگر
مبحث را پی می گیریم . پیش از ورود به اصل مطلب ، یادآور می شویم که :
زندگی است .
زهد، برخلاف آنچه که مشهور شده واین جا و آن جا مطرح می شود، دعوت
به تلخکامی و گریزاز زندگانی و ریاضتهای فوق طاقت و عزلت نیست .
زهد، فرمان نمی دهد که مباحات را ترک کن و عرصه زندگی را بر خود
تنگ بگیر و خموشی وانزوا پیشه کن .
زهد، دعوتی است براین که اسباب مادی ، وسیله است ، نه هدف ازاین
روی ، سزاواراست بدان دل نبندی و آزمند آن نگردی .
از دیرباز، بوده اند کسانی که به نام زهد و پارسایی ،از مواهب دنیا
و کامرانیهای مشروع چشم پوشیده وازاجتمام گام به بیرون نهاده اند.
این همه را برای تهذیب نفس و رسیدن به خداانجام می داده اند.
از آن جا که دین اسلام ، دین اعتدال و واقع بینی است ، قرآن ، به
صراحت ، نادرستی این شیوه رااعلان کرد.
قرآن ، ضمن سفارش به حفظ زیباییها و تشویق به بهره وریهای مجاز،
کسانی که رهبانیت و دوری از دنیا و نعمتهای آن را پیشه کرده بودند،
مورد نکوهش قرار داد:
یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا واشربوا ولا تسرفوا
ای فرزندان آدم ، به هنگام هر عبادت ، مایه آراستگیتان را با خود
برگیرید و بخورید و بیاشامید، ولی اسراف مکنید که خداوند،
اسرافکاران را دوست نمی دارد.
قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق قل هی
بگو چه کسی مایه آراستگی را که خداونداز زمین در آورده و روزیهای
پاکیزه را حرام کرده است ؟ بگواینها در زندگی دنیا برای کسانی است
که ایمان آوردند و در دوران قیامت نیز، ویژه ایشان است . بدینسان
آیات را برای مردمی که می دانند تشریح می کنیم .
جمله[ خذوازینتکم] می تواند هم اشاره به زینتهای جسمانی باشد و هم معنوی .
دستوری است به مومنین که خود را زینت کنند، بخصوص در موقع ورود به
مسجدو محل عبادت .
در بخش بعدی آیه ، توصیه به بهره گیری از مواهب الهی می کند :[کلوا
واشربوا]از آن جا که طبع انسان ، زیاده طلب و تنوع خواه است وامکان
داردازاین دستورها بهره برداری ناشایست بکند و به جای بهره وری
معتدل و مطابق نیازهای واقعی ، راه تجمل واسرا را پیش بگیرد،
بلافاصله دستور می دهد :[ولاتسرفواانه لایحب المسرفین] .
خداوند، در آیه بعدی با لحن تندتری به پاسخ کسانی می پردازد که
گمان می رند، تحریم زینتها و پرهیزاز روزیهای پاک و مورد نیاز،
نشانه زهد و پارسایی و وسیله قرب به پروردگاراست :
قل من حرم زینه الله .
اگراین گونه نعمتها، ناپسند واستفاده از آنها حرام بود، خداوند
آنها را نمی آفرید و در مسیر بهره وری بشر قرار نمی داد.
قرآن ، بااین اعتراضها و توضیحات ، جلوی برداشتهای مرتاضانه را
گرفت اما متاسفانه در سالهای بعد، دوباره این گونه افکار رواج
یافت و فرقه هایی تحت عنوان زاهد، صوفی و… پا به میدان گذاشتند و
دیگران را به ترک کامرانیهای مشروع تشویق می کردند.
این گروه ، برای ریاضت ، تاثیر خاصی در تهذیب
نفس ، قائل بودند.افراط در پرهیزاز دنیا دوستی ، آنان را بر آن
داشته بود که خود رااز نعمتهای مباح ، محروم سازند و به نام زهد و
تقوا، مومنان رااز لباس خوب ، مسکن و غذای مناسب باز دارند.
اگر مسلمانی ازاین مواهب ، بهره می برد، مورد ملامت و تحقیر آنان
قرار می گرفت .این تفکر، مسلمانان رااز حرکتهای بنیادین ، در زمینه
مسائل فرهنگی ، سیاسی واقتصادی بازداشت و سبب گردیداز قافله عقب
بمانند.البته نمی خواهیم بگوییم تمام علت بود، بلکه براین باوریم ،
نقش عمده ای داشت .
تذکراین نکته ضروری است که : نباید به نام مبارزه با
افکار صوفیانه و پشمینه پوشان ، دچار لغزشها وانحرافهای دیگر شد،
چنانکه ملامتیه یا قلندران برای پرهیزاز تظاهر صوفیه و پشمینه پوشان ،
به دره هولناک تری فرو غلتیدند.
عارفان واهل سیر و سلوک ، موثرترین سخنان را در شیواترین نثر و
نظم بیان کرده اند.این گروه در زدودن ناپاکیها و آلودگیهااز دامن
جامعه اثری عمیق داشته اندازاین روی صحیح نیست به
بهانه مبارزه با ریاضت پیشکان کزاندیش،جامعه
را از تعالیم عارفان بلند مرتبه حوزه اسلامی محروم کرد
آنان که برای ترویج حقیقت ، بر ذوق و اشراق تکیه میکردند تا بر عقل و استدلال ،
از دیرباز مورد اقبال بسیاری از اذهان بوده و آثار به
جای مانده از آنان ، در فرهنگ امت اسلامی تاثیر عمیق
داشته است .
مقصوداز یادآوری این بود که : نبایستی به اسم مخالفت باافکار
صوفیانه و مرتاضانه ، هر چیزی را که رنگ معنویت و مباحث معنوی دارد و
از تقوا و پارسایی سخن می گوید، تخطئه کرد و مورد حمله قرار داد.
نمونه عالی در مبارزه باافکار و برداشتهای مرتاضانه از زهد را
باید در چگونگی برخوردامام صادق ( ع ) با سفیان ثوری ، دید که در
جامعترین بیان و سنجیده ترین مطالب ، مطرح گشته است .
خوشبختانه این مباحثه طولانی و پرمغز در کتابهای روایی ضبط شده و
به عنوان تفکر صحیح و برداشت حکیمانه از زهد و مسائل معنوی اسلام ،
درا ختیار ما قرار گرفته است .
دلیلهای گویا و توضحیات راهگشا در لابلای این مباحث ، مرز مطالب را
روشن و خط و سیر مسائل معنوی ،از جمله زهد را مشخص ساخته و
برداشتهای ناصواب را به بوته نقد گذاشته است .
سفیان ثوری ، مردمان را به گریزاز نعمتهای دنیا دعوت می کرد واهل
دنیا و دارندگان مال و ثروت را به بادانتقاد می گرفت .
درباره او نوشته اند:
[در راستای ریاضت و خودسازی ، بیست سال ، به شب ، هیچ نخفت ! هدایا
را نمی پذیرفت و در سختی روزگار می گذراند.از کسب و کاسبی مذمت می کرد
و برای آدمی هیچ چیز را نیکوتراز سوراخی که در آن جا گریزد و خود
را ناپدید کند، نمی دانست . خوشنامی پیش مردم را ملاک ناپسندی می شمرد].
نوشته اند:
[ او را همسایه وفات کرد. به نماز جنازه او شد. بعداز آن شنید
که : مردمان می گفتند:او مردی نیکوکار بود. سفیان گفت :اگر دانستمی
که خلق ازاو خشنود بگردند، به نماز جنازه او نرفتمی زیرا که تا
مرد منافق نشود، خلق ازاو خشنود نگردد] ۲ .
مباحثه امام صادق ( ع ) با سفیان ثوری و یاران اوازاین جا شروع شد
که سفیان وقتی امام را دید که لباس لطیف و نازک پوشیده ، زبان به
اعتراض گشود:
[ این لباس شایسته شما نیست .از شماانتظار می رود که ترک دنیا کنید
و به زیورهای آن آلوده نگردید].
امام : می خواهم سخنی به تو بگویم . خوب گوش کن
که از برای دنیا و آخرت تو مفیداست .
اگر راستی اشتباه کرده ای و حقیقت نظر دین اسلام را درباره این
موضوع نمی دانی ، سخن من برای تو بسیار سودمند خواهد بود.امااگر
منظورت این است که دراسلام بدعتی بگذاری و حقایق را منحرف و وارونه
سازی ، مطلب دیگری است . واین سخنان به تو سودی نخواهد داد. ممکن است
تو وضع ساده و فقیرانه رسول خدا و صحابه آن حضرت را در آن زمان ،
پیش خود مجسم سازی و فکر کنی که یک نوع تکلی و وظیفه ای برای همه
مسلمین تا روز قیامت هست که عین آن وضع را نمونه قرار دهند و همیشه
فقرانه زندگی کنند
اما من به تو بگویم که رسول خدا در زمانی و محیطی بود که فقر و
سختی و تنگدستی بر آن مستولی بود. عموم مردم از داشتن لوازم اولیه
زندگی محروم بودند. وضع خاص زندگی رسول اکرم و صحابه آن حضرت ،
مربوط به وضع عمومی آن روزگار بود ولی اگر در عصری و روزگاری وسائل
زندگی فراهم شد و شرایط بهره برداری از موهبتهای الهی موجود گشت ،
سزاوارترین مردم برای بهره بردن از آن نعمتها، نیکان و صالحانند، نه
فاسقان و بدکاران ، مسلمانانند، نه کافران . تو چه چیز را در من عیب
شمردی ؟ به خدا قسم من در عین این که می بینی که از نعمتها و موهبتهای
الهی استفاده می کنم ،از زمانی که به حد رشد و بلوغ رسیده ام ، شب و
روزی بر من نمی گذرد مگر آن که مراقب هستم که اگر حقی در مالم پیدا
شود فورا آن را موردش برسانم .
سفیان نتوانست جواب منطق امام را بدهد، سرافکنده و شکست خورده
بیرون رفت و به یاران و هم مسلکان خود پیوست و ماجرا را گفت . آنها
تصمیم گرفتند که دسته جمعی بیایند و باامام مباحثه کنند.
جمعی به اتفاق آمدند و گفتند :[رفیق ما نتوانست خوب دلائل خودش را
ذکر کند.
اکنوم ما آمده ایم با دلائل روشن خود تو را محکوم سازیم].
امام :[ دلیلهای شما چیست ؟ بیان کنید].
جمعیت :[ دلیلهای مااز قرآن است].
امام : چه دلیلی بهتراز قرآن ؟ بیان کنید آماده شنیدنم .
جمعیت : ما دو آیه از قرآن را دلیل بر مدعای خودمان و درستی مسلکی
که اتخاذ کرده ایم می آوریم و همین ما را کافی است . خداوند در قرآن
کریم یک جا گروهی از صحابه رااین طور ستایش می کند:
[در عین این که خودشان در تنگدستی و زحمتند، دیگران را بر خویش
۳.مقدم می دارند. کسانی که از صفت بخل محفوظ بمانند، آنهایند رستگاران]
در جای دیگر قرآن می گوید :[در عین این که به غذااحتیاج و علاقه
دارند، آن را به فقیر و یتیم واسیر می خورانند]. ۴ .
همین که سخن شان به این جا رسید، یک نفر که در
حاشیه مجلس نشسته بود و به سخنان آنها گوش می داد گفت :
[آنچه من تاکنون فهمیده ام این است که شما خودتان هم به سخنان خود
عقیده ندارید. شمااین حرفها را وسیله قرار داده اید تا مردم را به
مال خودشان بی علاقه کنید، تا به شما بدهند و شما عوض آنها بهره مند
شوید، لهذا عملا دیده نشده که شمااز غذاهای خوب احتراز و پرهیز
داشته باشید].
امام :[ عجاله این حرفها را رها کنید،اینها فائده ندارن].
بعد رو به جمعیت کرد و فرمود: [ اول بگویید آیا شما که به قرآن
استدلال می کنید، محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ قرآن را تمیز می دهید،
یا نه ؟ هر کس ازاین امت که گمراه شداز همین راه گمراه شد که بدون
این که اطلاع صحیحی از قرآن داشته باشد به آن تمسک کرد].
جمعیت : [ البته فی الجمله اطلاعاتی دراین زمینه داریم ، ولی کاملا
نه].
امام: بدبختی شما هم از همین است .
احادیث پیغمبر هم مثل آیات قرآن است ،اطلاع و شناسایی کامل لازم دارد.
اما آیاتی که از قرآن خواندید:این آیات بر حرمت استفاده از
نعمتهای الهی دلالت ندارد.این آیات مربوط به گذشت و بخشش وایثار
است . قومی را ستایش می کند که در وقت معینی دیگران را بر خودشان مقدم
داشتند و مالی را که بر خودشان حلال بود به دیگران دادن واگر هم
نمی دادند گناهی و خلافی مرتکب نشده بودند. خداوند به آنان امر نکرده
بود که باید چنین کنند والبته در آن وقت نهی هم نکرده بود که
نکنند. آنان به حکم عاطفه واحسان ، خود را در تنگدستی و مضیقه
گذاشتند و به دیگران دادند. خداوند به آنان پاداش خواهد داد. پس این
آیات با مدعای شما تطبیق نمی کند، زیرا شما مردم را منع می کنید و
ملامت می نمایید براین که مال خودشان و نعمتهایی که خداوند به آنها
ارزانی داشته استفاده کنند.
آنها آن روز آن طور بذل و بخشش کردند، ولی بعد دراین
زمینه دستور کامل و جامعی از طرف خداوند رسید، حدوداین کار را معین
کرد. والبته این دستور که بعد رسید ناسخ عمل آنهاست . ما باید تابع
این دستور باشیم نه تابع آن عمل .
خداوند برای اصلاح حال مومنین و به واسطه رحمت خاص خویش ، نهی کرد
که شخص ، خود و عائله خود را در مضیقه بگذارد و آنچه در کف دارند به
دیگران بخشد زیرا در میان عائله شخص ، ضعیفان و خردسالان و پیران
فرتوت پیدامی شوند که طاقت تحمل ندارند.اگر بنا شود که من گرده نانی که در
اختیار دارم انفاق کنم ، عائله من که عهده دار آنها هستم تلف خواهند
شد لهذا رسول اکرم[ ص] فرمود:[ کسی که چند دانه خرما یا چند قرص
نان یا چند دینار دارد و قصدانفاق آنها را دارد، در درجه اول بر
پدر و مادر خود بایدانفاق کند و درجه دوم خودش و زن و فرزندش و در
درجه سوم خویشاوندان و برادران مومنش و در درجه چهارم خیرات و
مبرات] .
این چهارمی بعداز همه آنهاست . رسول خدا وقتی که شنید مردی از
انصار مرده و کودکان صغیری ازاو باقی مانده واو دارایی مختصر خود
را در راه خدا داده است فرمود:
[ اگر قبلا به من اطلاع داده بودید نمی گذاشتم او را در قبرستان
مسلمین دفن کنند.او کودکانی باقی می گذارد که دستشان پیش مردم دراز
باشد]!.
پدرم ،امام باقر، برای من نقل کرد که رسول خدا فرموده است :
[ همیشه درانفاقات خوداز عائله خود شروع کنید. به ترتیب نزدیکی ،
که هر که نزدیکتراست مقدمتراست].
علاوه بر همه اینها، در نص قرآن مجید،از روش و مسلک شما نهی
می کند، که آن جا که می فرماید:
[ متقین کسانی هستند که در مقام انفاق و بخشش نه تندروی
می کنند و نه کند روی ، راه اعتدال و میانه را پیش می گیرند].
در آیات زیادی از قرآن نهی می کنندازاسراف و تندروی در بذل و
بخشش ، همان طور که از بخل و خست نهی می کند، قرآن برای این کار حد وسط
و میانه روی را تعیین کرده است ، نه این که انسان هر چه دارد به
دیگران بخشد و خودش تهی دست بماند، آن گاه دست به دعا بردارد که
خدایا به من روزی بده . خداونداین چنین
را هرگز مستجاب
نمی کند زیرا پیغمبراکرم فرمود: خداوند دعای چند دسته را مستجاب
نمی کند.
۱. کسی که از خداوند برای پدر و مادر خود بخواهد.
۲. کسی که مالش را به قرض داده از طرف . شاهد و گواه و سندی نگرفته
باشد واو مال را خورده است . حااین شخص دست به دعا برداشته از
خداوند چاره می خواهد.البته دعای این آدم مستجاب نمی شود زیرااو به
دست خودش راه چاره رااز بین برده و مال خویش را بدون سند و گواه
به او داده است .
۳. کسی که از خداوند دفع شر زنش را بخواهد، زیرا چاره این کار در
دست خود شخص است .او می توانداگر واقعااز دست این زن ناراحت است ،
عقدازدواج را با طلاق فسخ کند.
۴. آدمی که در خانه خود نشسته و دست روی دست گذاشته واز
خداوند روزی می خواهد. خداوند در جواب این بنده طمع کار جاهل می گوید:
بنده ! مگر نه این است که من راه حرکت و جنبش را برای تو باز
کرده ام ؟ مگر نه این است که من اعضاء و جوارح صحیح به تو داده ام ؟ به
تو دست و پا و چشم و گوش و عقل داده ام که ببینی و بشنوی و فکر کنی و
حرکت نمایی و دست بلند کنی . در خلقت همه اینها هدف و مقصودی در
کار بوده . شکراین نعمتها را به این است که تواینها را به کار و
اداری . بنابراین من بین تو و خودم حجت را تمام کرده ام که در راه طلب
گام برداری و دستور مرا راجع به سعی و جنبش اطاعت کنی و بار دوش
دیگران نباشی .البته اگر با مشیت کلی من سازگار بود، به تو روزی
وافر خواهم داد واگر هم به علل و مصالحی زندگی تو توسعه پیدا نکرد،
البته تو سعی خود را کرده وظیفه خویش راانجام داده ای معذور خواهی
بود.
۵. کسی که خداوند به او مال و ثروت فراوان داده واو با بذل و
بخششهای زیادی آنها رااز بین برده است و بعد دست به دعا برداشته که
خدایا به من روزی بده ، خداوند در جواب او می گوید:
[مگر من به تو روزی فراوان ندادم ؟ چرا میانه روی نکردی ؟
مگر من دستور نداده بودم که در بخشش باید میانه روی کرد؟
مگر من از بذل و بخششهای بی حساب نهی نکرده بودم ؟]
۶. کسی که درباره قطع رحم دعا کند واز خداوند
چیزی بخواهد که مستلزم قطع رحم است . (یا کسی که قطع رحم کرده بخواهد
درباره موضوعی دعا کند).
خداوند در قرآن کریم ، مخصوصا به پیغمبر خویش طرز و روش بخشش را
آموخت ، زیرا داستانی واقع شد که مبلغی طلا پیش پیغمبر بود واو
می خواست آنها را به مصرف فقرا برساند و میل نداشت حتی یک شب آن پول
در خانه اش بماند، لهذا در یک روز تمام طلاها را به این و آن داد.
بامداد دیگر سائلی پیدا شد و بااصراراز پیغمبر کمک می خواست .
پیغمبر هم چیزی در دست نداشت که به سائل بدهدازاین روی ، خیلی
ناراحت و غمناک شد.اینجا بود که آیه قرآن نازل شد و دستور کار را
داد. آیه آمد که :
[نه دستهای خود را به گردن خود ببند و نه تمام گشاده داشته باش که
بعد تهیدست بمانی و مورد ملامت فقرا واقع شوی]. ۵
اینهاست احادیثی که
از پیغمبر رسیده ، آیات قرآن هم مضمون این احادیث را تایید می کند و
البته کسانی که اهل قرآن و مومن به قرآنند به مضمون آیات قرآن
ایمان دارند.
به ابوبکر هنگام مرگ گفته شد راجع به مالت وصیتی بکن . گفت : یک
پنجم مالم انفاق شود و باقی متعلق به ورثه باشد و یک پنجم کم نیست .
ابوبکر به یک پنجم مال خویش وصیت کرد و حال آن که مریض حق دارد در
مرض موت تا یک سوم هم وصیت کند. واگر می دانست بهتراین است از تمام
حق خوداستفاده کند، به یک سوم وصیت می کرد.
سلمان وابوذر را که شما به فضل و تقوی و زهد می شناسید، سیره و
روش آنها هم همین طور بود که گفتم .
سلمان وقتی که نصیب سالانه خویش رااز بیت المال می گرفت ، به
اندازه یک سال مخارج خود (که او را به سال دیگر برساند) ذخیره
می کرد. به او گفتند :[تو بااین همه زهد و تقوی در فکر ذخیره سال
هستی ؟ شاید همین امروز یا فردا بمیری و به آخر سال نرسی ؟]
او در جواب گفت :
[ شاید هم نمردم . چرا شما فقط فرض
مردن را صحیح می دانید. یک فرض دیگر هم وجود دارد و آن این که زنده
بمانم . واگر زنده بمانم خرج دارم و حوائجی دارم . نادانها شمااز
این نکته غافلید که نفس انیان اگر به مقدار کافی وسیله زندگی
نداشته باشد، دراطاعت حق کندی و کوتاهی می کند و نشاط و نیروی خود
را در راه حق از دست می دهد و همین قدر که به قدر کافی وسیله فراهم
شد آرام می گیرد].
واماابوذر، وی چند شتر و چند گوسفند داشت که از
شیر آنهااستفاده می کرد واحیانااگر میلی در خود به خوردن گوشت
می دید، یا مهمانی برایش می رسید، یا دیگران را محتاج می دید،از گوشت
آنهااستفاده می کرد. واگر می خواست به دیگران بدهد، برای خودش نیز
برابر دیگران سهمی منظور می کرد
چه کسی ازاینها زاهدتر بود؟ پیغمبر درباره آنان چیزها گفت که
همه می دانید. هیچ گاه این اشخاص تمام دارایی خود را به نام زهد و
تقوی از دست ندادند وازاین راهی که شماامروز پیشنهاد می کنید که
مردم از هر چه دارند صرف نظر کنند و خود و عائله خود را در سختی
بگذارند نرفتند.
من به شما رسمااین حدیث را که پدرم از پدر واجدادش از رسول خدا
نقل کرده انداخطار می کنم ، رسول خدا فرمود:
[ عجیب ترین چیزها حالی است که
مومن پیدا می کند، که اگر بدنش با مقراض قطعه قعطه بشود برایش خیر و
سعادت خواهد بود، واگر هم ملک شرق و غرب به او داده شود باز برایش
خیر و سعادت است] .
خیر مومن در گرواین نیست که حتما فقیر و تهی دست باشد؟ خیر
مومن ناشی از روح ایمان و عقیده اوست زیرا در هر حالی از فقر و
تهی دستی یا ثروت و بی نیازی واقع شود، می داند دراین حال وظیفه ای
دارد و آن وظیفه را به خوبی انجام می دهد.این است که عجیبترین چیزها
حالتی است که مومن به خود می گیرد، که همه پیشامدها و سختی و
سستیها برایش خیر و سعادت می شود.
نمی دانم همین مقدار که امروز برای شما گفتم کافی است یا
بر آن بیفزایم ؟
هیچ می دانید که در صدراسلام ، آن هنگام که عده مسلمانان کم بود،
قانون جهاداین بود که یک نفر مسلمانان در برابر ده نفر کافر
ایستادگی کند واگرایستادگی نمی کرد گناه و جرم و تخلف محسوب می شد،
ولی بعد که امکانات بیشتری پیدا شد، خداوند به لطف و رحمت خود تخفیف
بزرگی داد واین قانون را به این نحو تغییر داد که جز حق نمی خواست .
نه خداوند در قرآن و نه هیچ فرد مومنی این را بر سلیمان عیب نگرفت
که چرا چنین ملکی را در دنیا خواسته . همچنین است داود پیغمبر که
قبل از سلیمان بود. و همچنین است داستان یوسف که به پادشاه رسما
می گوید:
بعد کارش به جایی رسید که
امور کشورداری مصر تا حدود یمن به او سپرده شد وازاطراف واکناف
(دراثر قحطی که پیش آمد) می آمدند و آذوقه می خریدند و بر می گشتند. و
البته نه یوسف میل به عمل ناحق کرد و نه خداوند در قرآن این کار را
بر یوسف عیب گرفت . همچنین است قصه ذوالقرنین که بنده ای بود که خدا
را دوست می داشت و خدا نیزاو را دوست می داشت .اسباب جهان در
اختیارش قرار گرفت و مالک مشرق و مغرب جهان شد
ای گروه !ازاین راه ناصواب دست بردارید و خود را به آداب واقعی
اسلام متادب کنید.از آنچه خداامر و نهی کرده تجاوز نکنید واز پیش
خود دستور نتراشید. در مسائلی که نمی دانید مداخله نکنید. علم آن
مسائل راازاهلش بخواهید درصدد باشید که ناسخ رااز منسوخ و محکم
رااز متشابه و حلال رااز حرام باز شناسید.این برای شما بهتر و
آسانتر واز نادانی دورتراست ، جهالت را رها کنید که طرفدار جهالت
زیاداست ، به خلاف دانش که طرفداران کمی دارد. خداوند فرمود: بالاتر
از هر صاحب دانشی دانشمندی است ۸ .
روشن شد که این گروه ، به خاطر عدم درک روح و عمق اسلام و تفسیر یک
بعدی از تعالیم آن ، در وادی پرسنگلاخی گرفتار آمده بودند.امام با
معنای دقیق و روشنی که از زهد و سیره پیامبر و صحابه بزرگوارارائه
داد، برافکار و مشی آنان خط بطلان کشید و راه را برای پویندگان
واقعی نمایاند.
اصول زهد و ساده زیست
راهنمای خرید:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 