پاورپوینت کامل هنر،رایت بلند حقیقت ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هنر،رایت بلند حقیقت ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هنر،رایت بلند حقیقت ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هنر،رایت بلند حقیقت ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint :

۳

سرمقاله

منظومه بلند هستی ، آهنگ عمیق زندگی ، داستان شورانگیز حیات ، تصویر
دل انگیز طبیعت بر آینه برکه ها.

شعر سپید آفتاب ، تراژدی حزن آفرین غروب ، درام پر راز و رمز شدن ،
رمان راستین سرگذشت بشر و هزاران هزار قصیده دیگر که همواره لبان
هستی بدان مترنم بوده است .

بی تردید سحرانگیزترین نمود و تبلور زیبایی است که اندیشه بشر را
از دورترین روزگار، در کمند خویش مسخر ساخته واو را ناخودآگاه به
ستایش و تمجید، بلکه به سجده واداشته است .

سجده در برابر خورشید، ماه ، ستارگان و سجده در برابر آتش !

دریغ ! که این نظاره گران ، در پیچش نگاره های وجود،از پا
درافتاده و ره به شهود نگار نبرده اند!

گرایش به زیبایی و لطافت . میل به جلوه ها و دلفریبیها، و در یک کلام
عشق به هنر را، دست آفرینش ازلی ، در سرشت انسان به ودیعت نهاده
است . واز سویی دیگر، در برابر آینه چشمان بی تاب او، سراسر وجود را
به رنگ هنر آراسته و با تصویر عشق و شوق و شور و شعور، آذین بسته
است .

[ انا زیناالسماءالدنیا بزینه الکواکب] ۱ .

[وزیناالسماءالدنیا بمصابیح] ۲ .

و سرانجام :

[ انا جعلنا ما علی الارض زینه لها] ۳ .

امافسوس ، که آدمیان بااین همه خصال بهین ، کج راهه ای به لهو و
لعب دارند.

این راهیان نور، گاهی چنان سیاهی شب ، تیره می شوند.

دلهای نرمشان ، چون صخره های سخت شقاوت ،از آب رحمت و رافت ، بی بهره
می شود.

با خط نور، به ستایش ظلمت می نشینند.

کوری را بر بینش و بینایی ترجیح می دهند ۴ .

از عشق و محبت و شور و شیفتگی و جلوه های شگرف حیات ، به سجع و
قافیه الفاظ بسنده می کنند. واز تامل واندیشه در شناخت حقیقت حق ،
باز می مانند.

هنر را برای هنر می جویند، نه برای یافتن و نمودن حق .

زیبایی و ظرافت را به استخدام غفلت و شهرت می گیرند.

شعر و بیان و مدیحت را به پاسداری ظلمت ، وا می نهند.

عشق را به لجن می آلیند!

اینجاست که مربی هستی ، عظیم تر می نماید، تا مگر گمگشتگاه طریق
حقیقت با[ اعجاز وابلاغ و بشارت وانذار] دست از غفلت و عبث کاری و
لهو طلبی بردارند.

و درون مایه های تعهد و هدفداری و حقانیت را در جلوه های هنر
آفریدگار دریابند.

[ما خلقناالسموات والارض و مابینهاالا بالحق] ۵ .

[و ما خلقناالسماء والارض و ما بینهما لاعبین] ۶ .

هنر، گویاترین زبان هدایت

خداوند برای دستگیری ازانسان ، رسولانش را به سوی آنان مبعوث نمود.
به آنان کتاب و بیان و حکمت و رافت داد. تا قلب شوریده آدمیان را
تسخیر کنند.

هر یک ازاین عناصر را که بنگریم ، به تنهایی والاترین نمادارزشها
و زیباییهای محسوس و معقولند.

انبیا در تاریخ زندگی انسان ، مظهر پاکی ،اخلاص ،ایثار، محبت و
رافت و … بوده اند. مگر جزاین است که یکایک این خصلتها،
آفریننده بزرگترین حماسه ها و ژرف ترین ابعادادبیات و فرهنگ
ملتهاست .

گر چه امروز در فرهنگ
مبتذل و منحط جامعه مسخ شده غربی ، دروغ پردازی و خیانت پیشگی و
فساد بارگی ، قوی ترین چاشنی هنر وادبیات به حساب می آید و زیباترین و
محبوب ترین هنر و فیلم و رمان آن است که وحشیانه تر به ارزشهای
انسانی تاخته باشد ۷ !امااین فرهنگ ، زوال و نابودیش در متن آن
نهفته و آثار شکست در آه مشهوداست و هرگز ملاک داوری ، در جهت
گیریهای کلی ادبیات و فرهنگ بشری نمی تواند قرار گیرد چه این که
گذشته نه چندان دورادبیات این فرهنگها تا بدین پایه منحط نبوده و
اکنون نیز، رگه های باریک تفکرارزشی در بستر آلوده آن بکلی نابود
نشده است ۸ .

مگر نه این است که هنر، پرواز روح آدمی به فضایی است برتر و
ایده آل تراز آنچه موجوداست و هنرمند، همواره دراندیشه خلق پدیده ،
اندیشه ، باور، حماسه ، شخصیت محیط، طبیعت ،الگو و طرحی است که نیست و
او به وجود آن احساس نیاز دارد. و می خواهد بیافریند آنچه را که
کامل تر وارضاء کننده تراز مظاهر موجوداست .

و خلاصه مگر نه این است که گرایش باطنی هر هنر آفرینی، ارائه کاری است که پیشینیان
و همگنانش از آوردن آن عاجز بوده و معاصرانش را به اعجاب وا دارد.

انبیا، در خلق و خوی و
دانش و بینش و آداب حیات ، چنین بوده اند واگر داستان انبیا،از
جاذبه نیرومند معنوی برخورداراست ،این جاذبه را باید در وجود
ممتاز آنان جستجو کرد. وجودی که میان عشق به خدا و محبت به انسان و
زندگی ، میان رحمت و شجاعت ، قدرت و تواضع ، ثروت و زهد، قناعت وایثار
رافت و خشم و خلاصه میان دنیا و آخرت به گونه ای شگفت و حیرت انگیز
جمع کرده اند واز شخصیت انبیا که نگاه را به پیام و محتوای رسالتشان
متوجه کنیم ، در آن نیز،اعجازاست واعجاز را که تحلیل کنیم به
شگفتی و جلوه های هنری راه خواهیم یافت .

قرآن ، به عنوان معجزه
باقی و جاودان پیامبر خاتم ، حیات و جاودانگیش را مرهون زیبایی ،
فصاحت ، بلاغت ، آهنگ ، سبک و محتوای برین تربیتی ، هدایتی ، علمی وارزشی
خویش است . و در پرتواین نیرومندی است که قرنهای متمادی ، فرهنگها،
اندیشه ها نبوغ ها و خلاقیتها را به تحدی خوانده و همچنان بر سکوی
پیروزمندی به نمازابدیت ، تکبیر بسته است .

اثبات این مدعی ، چندان دشوار نیست چرا که حضور قرآن در همه
محافل علمی و دانشگاهی جهان و حیات آن در میان بیش از یک میلیارد
مسلمان و جلوه نماییهای آن در پی ریزی انقلابهای جدید در عصر حاضر و
بیمی که در قلب شیاطین روزگارافکنده ، خود برهان قاطعی است که ما را
ازاستشهاد به این و آن بی نیاز می دارد.

قل لئن اجتمعت الانس والجن علی ان یاتوا بمثل هذاالقرآن

لایاتون بمثله… ۹ .

این تحدی هم در لفظ است و هم در محتوا و هم در سبک وابعاداین
هنر بدیع و بی ماننداست که دیگران را به عجزوا داشته است .

اما سخن این است که کتابی بدیع و جلوه ای چنین بی رقیب واعجازی ،
باید پیروان و حامیان و مریدان و شاگردان آنچنان بی بدیل و عزیز و
هنرآفرین و خلاق می داشت !

و آیا براستی ، چنین است ؟

بگذار، تا که از شرم ، سکوت پیشه کنیم . و یا به خاطر حفظ حرمت آن
کتاب عزیز، خویش را با آن ، ناشناس بنماییم .

این شایسته نیست که کتابی به وسعت قرآن را دراختیار داشته باشیم
و ظرفهای کوچک نگاهمان را به در یوزگی ساخته ها و پرداخته های هنری و
فرهنگی شرق و غرب روانه کنیم .

منظورازاین سخن آن نیست که نبایداز هنر واندیشه وابتکار
دیگران سود جست . غرض آن است که خویش را بی تامل به فکر و فرهنگ آنان
نفروشیم .

البته برخی ،ازالفبای هنر ناآگاه وازاستعداد و ذوق هنری کاسه
باورها و خیالها و نگاههای محدودشان خالی است ، هرگز به در یوزگی
نرفته اند و همواره تحریم کرده اند و تحریم واحتیاط!اما ملاک داوری
ما آنان نیستند، که ملاک داوری ما نسل اندر نسل توده هاست .

نیروهای جوان و توانمندی که کمر به ترویج فرهنگ و هنر بیگانه
بسته اند و در رویاهای غریب غرب ، زندگی بی روح و خواب آشفته دارند و
متحجرین پر مدعی به چشم فاسق و فاجر بدانها می نگرند واز آنان پرهیز
دارند واز نیم خورده شان احتیاط!

آیا برای یک بار هم که شده ،اینان در شناخت وظیفه و مسوولیت خود
احتیاط کرده اند واز خود پرسیده اند که : گناه انبوه این دوزخیان
فاسق ،! بر عهده کیست ؟

آیااین گناه آنان است که به حکم فطرت خویش مجذوب جلوه ها و
هنرهایند و به تمنای آب ، راهی سراب شده اند! یا گناه آنان که بهار
سبزاندیشه های مکتب را به سرمای سرد زمستان بی هنری کشانده اند واز
لباس فاخر دین پوستینی وارونه و هول انگیز ساخته اند!

آنان که از مستحبات دین ، تراشیدن سر واز زینتها،انگشتر درشت
عقیق واز رنگها، حنا واز… را تنها می شناسند و می پسندند، بدیهی
است که برای قرآن ، هنری جز فصاحت و بلاغت آن هم به تفسیر و تعبیر
تفتازانی قائل نیستند و هنر را جز در شناخت اقسام فصاحت:[ فصاحت کلام
و فصاحت متکلم] نمی دانند و برای ثقل واشمئزاز، مصداق و نمونه ای
جز:[ ولیس قرب قبر حرب قبر و]… بیاد نمی آورند. در حالی که
ثقیل ترین اثقال ، سنگواره های ذهنی و باورهای راکد آنان نسبت به
مفاهیم و معارف ژرف اسلامی است !

اینان اگر مبلغ دین و مبین آرای شریعت باشند، بی تردید، جلوه هایی
ازاندیشه و فرهنگ و هنر وادب راارائه خواهند داد، که نه تنها
هنرمندان و صاحبان ذوق سرشار، بلکه نسلها، فوج فوج از آن برمند! و
دیانت و معرفت و بهشت لایتناها بماند و آنان !

جایگاه هنر، در نظان فکری و تبلیغی حوزه ها

حوزه های علوم دینی ، به عنوان تداوم دهندگان خط رسالت و مبلغان دین
الهی و گسترش دهندگان ارزشهای مکتب ، برای ایفای رسالت خویش ، علاوه
بر نیازهای معنوی ، چون :ایمان واخلاص و تقوا و … به دو دستمایه
گران ، محتاجند:

۱. محتوای صحیح علمی ، عقیدتی و معرفتی (شناخت صحیح احکام و آرای
شریعت ، به کارگیری درست متدهای اجتهاد و فقاهت ، توجه به عنصر زمان و
مکان و نیازها و شرایط، آگاهی به ویژگی ها و خصوصیات ثابت و متغیر
موضوعات و…).

۲. برخورداری از روشهای صحیح و قالبهای زیبا و دلنشین و جذاب برای
ارائه اندیشه ها و آرمانها و تحقق اهداف ارزشی خویش .

این دو ( علم و هنر) به مثابه دو بال ، شرط پرواز هراندیشه و مکتب
در فضای زندگی مادی و معنوی انسانها و جوامع انسانی است .

اندیشه و مکتبی که یکی ازاین دو را فاقد باشد، زمین گیراست .
سوگمندانه بایداعتراف کنیم که حوزه های دینی و پاسداران حریم شریعت
ازاین دو موهبت بزرگ ، آنچنان که باید وانتظار می رود برخوردار
نیستند.

اما در زمینه محتوا، بدان جهت که دراعمال روشهای اجتهادی و
استنباط از منابع فقهی و تطبیق احکام بر موضوعات ، آنچنان که باید
تحول زمان و شاریط و تبدل موضوعات و لحاظ اولویتها عینیتها و نیازها
صورت نمی گیرد.

بهترین گواه این ادعا، پاسخهای کهنه و ناموزونی است که
گاه در برابر موضوعات مستحدث و نیازهای جدید جوامع انسانی از سوی
برخی اظهار می شود.

چنانکه گفتیم ، موضوع هنر در زندگی انسان ، نقش اساسی را در
گرایشهای فکری و آرامش روحی و حیات اجتماعی وی ایفا می کند. و علیرغم
آن که کمتر بدان پرداخته می شود،از مهمترین مسائلی است که ، چه
بخواهیم و چه نخواهیم ، برای جامعه ما و همه جوامع مطرح بوده و
خواهد بود.

هنر، زاییده شعوراست و شعور ممیزه انسان از سایر جانداران .

انکار هنر، جزاز طریق انکار واز کارانداختن اندیشه ممکن نیست .

انسان چون موجودی شعورمنداست بناچار هم هنر آفرینی می کند و هم
شیفته و مجذوب هنر می گردد.

نفی هنر، نه بخردانه است و نه ممکن .

نفی کننده هنر و زیبایی ، در حقیقت نفی کننده خویش است .

پس چاره ای جز پرداختن به مسائل هنر و پاسخ گفتن به پرسشهای هنری ،
به نظر نمی آید.

امروز باید فقه ما به طور جدی و عمیق ، و نه از سر بی حوصلگی و
احتیاطهای فردی و محدودیت ذهنی ، به این واقعیت ها بنگرد و به ابهامها
و سردرگمیها پایان دهد.

ابهامهای جدی مبانی هنر دینی

هنر در صحنه بروز و ظهور، حقیقتی است پویا و متحول ، همپای نصلها،
بلکه همگام هر طلوع و غروب ، جلوه و نمودی نو به خود می گیرد
ازاین روی ، برای هنر، به لحاظ تنوع و تحول نمی توان سقفی را مشخص
کرد.

آنچه قابل تبیین و تعیین و قانونمندی است ،اصول و مبانی تئوریک
هنر می باشد و کار حوزه فقاهت در تعیین و تبیین اصول و مبانی تمرکز
می یابد.

لازمه مشخص بودن این اصول ، پیدا کردن حکم و دوری شریعت نسبت به
مظاهر هنر و پدیده های هنری است که همواره در حال شکل گیری است .

سردرگمیهای موجود، در سطح جامعه اسلامی و حتی در میان مجتهدان ،
نسبت به جلوه های هنری و داوریهای ، گاه ، متضاد آنان نسبت به موسیقی و
غنا، مجسمه سازی و نقاشی و کیفیت حضور زن در صحنه فیلم و تاتر و
محدوده های مجازانعکاس واقعیات یا تخیلات شعر و رمان واصولا تعیین
مرزهای کتب ضاله و… خود نمودی گویااز مبعم بودن مبانی نظلای هنر
مجاز و هنر ممنوع است . دستگاه فقه واجتهاد ما در صورتی زنده و
پویاست که بتواند سریعترین زمان حکم هر پدیده هنری را، با مراجعه
به اصول و مبانی ، بی دغدغه و خالی ازابهام و تردید بیان دارد.

ما صدها سال است که در برابر شرق و غرب و
حتی در برابر فقه دیگر مذاهب ، شعار می دهیم که فقه ما غنی ترین و
نیرومندترین دستگاه قانون شناسی است و به دلیل باز بودن درهای
اجتهاد، توان پاسخگویی به همه پرسشهای مربوطه را داراست .

انقلاب اسلامی و ظهور میدانهای عملی ، تاامروز
این شعار را همواره کم رن و کم رنگتر کرده است ، نه این که ناتوانی
منابع فقهی و قرآن و سنت رااثبات کرده باشد بلکه کم کاری و ضعف
دستگاه فقهی ما را مبرهن ساخته است .البته آنان که از موضع بی طرفی
یا با بینش غیراسلامی ، فکر و جامعه ما را زیر ذره بین گرفته اند و
تعهد وایمانب نسبت به وحی ندارند،این ضعفها را تنها به دستگاه
اجتهادی ما نسبت نمی دهند، بلکه ناشی از ناتوانی منابع شریعت ما
قلمداد می کنند. چنانکه عقب ماندگی صنعتی و علمی واخلاقی و سیاسی
کشورهای اسلامی را نه به حکام خود سر ضداسلام و نه به اهمال و خیانت
روحانیان درباری و فریقته دنیا و ناآشنا با مسوولیت ، بلکه به اسلام
نسبت داده اند و می دهند.

شک نیست که این سخن بر بسیاری گران خواهد
آمد و خروش بر خواهند داشت که چه کسی گفته است دستگاه فقاهت ، پاسخ
روشن به پرسشهای عصر ندارد. نه ، پاسخها مثل آفتاب روشن است . حضور زن
به هر شکل و قیافه نه تنها در فیلم و تاتر و رمان حرام قطعی است ،
بلکه حتی در تظاهرات خیابانی و برای حفظ کیان اسلام هم ! و قس علی هذا
فعلل و نفعلل و… در باب موسیقی و غنا و ورزش و نیز سایر مسایل
اجتماعی چون : مالیات و حقوق خانواده واحکام حکومتی و …اینان
نظراتی مشابه دارند.

اگر منظوراز روشن بودن مبانی تئوریک ، همین نظریات باشد و همین
داوری ها آن هم بااین جزمیت و کلیت وانعطاف ناپذیری در برابر تحول
موضوعات و شرایط،البته بلی ! باید حرفمان را پس بگیریم ! ولی سخن
امام راحل ، (رضوان الله تعالی علیه )، را تکرار کنیم که می فرمود:این
گونه مواجهه با مسائل حیات و جامعه واین گونه برداشت از منابع
فقهی مستلزم آن است که :

[…تمدن جدید، بکلی ، بایداز بین برود و مردم کوخ نشین بوده و یا
برای همیشه در صحراها زندگی نمایند] ۱۰ .

متاسفانه آنان که می توانند مخاطب اصلی ، دراین سخن باشند، ممکن
است بگویند:

بگذار تا تمدن جدیداز میان برود،این تمدن جدید به چه
کار می آید!

غافل ازاین که تمدن و علم و صنعت از میان رفتنی نیست ،این ماییم
که باانکار زمان نابود می شویم .

واگر براستی این نوع برداشتها و بینشها ملاک و دستورالعمل جامعه
قرار گیرد، عملا به این نقطه خواهیم رسید که : و علی الاسلام السلام …

توین بی ،این نکته رااز نقطه نظر جامعه شناسی و تحلیل تاریخ زیبا
بیان کرده است .او می گوید:

[نه نظر شپنگرونه جبر تاریخ و نه دوری بودن سیرتاریخ ، هیچ یک ملتی
را به مرگ نمی کشد. آن چه یک تمدن را می میرانداین است که حاکمان و
رهبران در برابر سؤالات و مشکلات نوین ، همان پاسخهای کهن را تکرار
کنند] ۱۱ .

مگر روند جامعه قبل ازانقلاب ، به سوی هدم کامل اندیشه و معارف
اسلامی واحکام الهی نبود؟ کدام اندیشه باور و فهم فقهی و مبانی
اجتهادی ، رونداسلام زدایی را به حرکت اسلام خواهی مبدل ساخت ؟

اگر حرکت امام واندیشه های وی از تاریخ معاصر حوزه ها حذف گردد و
نادیده انگاشته شود، محصول دیگر بینشها، چه بود و چه خواهد بود؟

همین که مشهوداست !

سیل بنیافکن گرایش جوانان به فیلمها، موسیقی ها و هنرهای زشت و
پلید غربی ! رواج بی بندوباری .

روحیه بی تفاوتی در برابرارزشهای اسلامی و…

آیا براستی اندیشه هاامام نادیده انگاشته شده است !

مااین سخن را در میدان رابط سیاسی و مسایل ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.