پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله سیدحسین مدرس هاشمی ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله سیدحسین مدرس هاشمی ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله سیدحسین مدرس هاشمی ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله سیدحسین مدرس هاشمی ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint :

۳۱

از یادها نرفته بود. وقتی سراغ او راازاهل فضل گرفتیم با شور و
شعف فراوان ما را به منزلش رهنمون شدند
در برابر سیمای پرحشمتش قرار گرفتیم . به چالاکی از جای برخاست و ما
را پذیرا شد.

آنچنان گرم و صمیمی بود که گویی از دیرگاه با ما آشناست . بوی
آشنایی می داد. محفلش جذاب و صمیمی بود. علاقه مندان به مسائل علمی و
اخلاقی در گردش حلقه زده بودند.

مباحث فقهی اصولی کلامی فلسفی ادبی و مطرح و به دقت تبیین
می شد.

مریضی با لجاجت تمام گریبانش را گرفته واو را خسته و کوفته
کرده بوداما در حوزه اندیشه و زبان راه نیافته بود.

استاد دقیق می اندیشید و بدون ابهام با
فصاحت تمام مطالب راالقاء می کرد.

آیات روایات اشعارالفیه نصاب الصابیان قواعداصولی و فقهی
اشعار منظومه ر درگاه استدلال واستشهاد چنان عرضه می کرد که به
شگفتی دریافتیم : شکر خد گذرایام رنج و حرمانه بیماری کهنه و
دیر پای و… نتوانسته است یافته ها واندوخته های او را که یگانه
سرمایه و گرمی بخش محفل اوست مورد تاخت و تاز خود قرار بدهد واز
صفحه ذهنش بزداید. دراین حوزه مریضی مقهور بود واستاد به لطف
خداوند قاهر و پیروزمند!

استاد وقتی که از چشمان ما دریافت که مبهوت تسلط وی بر مباین
شده ایم با دریغ وافسوس گفت :

[نمی دانم چه مصلحتی در کار بود که مریضی ازاوان جوانی آن گاه که
در محافل مطرح شدم و همه چشم امید به من دوخته بودند گریبانم را
گرفت و مرااز ترقی و کمال و رسیدن به مراتب بالای علمی بازداشت].

استادافزون بر برخورداری ازاخلاص تام و مایه وری از معارف اسلامی
مردی است هوشمنداهل تعمق و تفکر و عارف ژرف بینی نکته جویی و
نکته گوییهای او مصاحبتش را دلنشین می کند.

اینک آنچه در پیش روی دارید شمه ای است ازاین مصاحبت دل انگیز.

امید آن که خداوند دل و جان ما رااز آلایشها پاک و شایسته بهره وری
از محضراین بزرگان کند.

حوزه : با تشکراز حضرت عالی که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه بامجله حوزه را پذیرفتید لطفاابتدا شرحی کوتاه از زندگی علمی
تحصیلی خود را بیان کنید.

استاد: بنده در سال ۱۲۹۰ هجری شمسی در شهراصفهان متولد شدم .
بیشتر تحصیلاتم را در همان شهر گذراندم . تنها دو سال که مصادف بود
بااواخر عمر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری برای تحصیل به قم
رفتم .

ادبیات را در خدمت آیه الله حاج آقا آخوند زفره ای فرا گرفتم .

ایشان علاوه بر تبحر درادبیات در علوم غریبه هم دستی داشت .

قوانین را در محضر آیه الله مفید و جلداول و دوم شرح لمعه را در
خدمت حاج شیخ علی یزدی و آیه الله میرزااحمداصفهانی خواندم .

رسائل و مکاسب را در محضر آیه الله حاج سیدمرتضی خراسانی که از
شاگردان مبرز مرحوم آخوند بود خواندم .

سطح و خارج کفایه رااز محضر آیه الله سیدمحمد نجف آبادی استفاده
کردم .

ایشان یگانه مدرس اصفهان بود و خیلی منظم درس می گفت .

به خلاف مرحوم آیه الله سیدعلی نجف آبادی خیلی پراکنده و با حواشی
درس می گفت . به همین خاطر حوزه درس ایشان گرم نبود. یادم هست :
قوانین را پیش ایشان شروع کرده بودیم صحفه اول آن یک ماه به طول
انجامید! همچنین از درس خارج مرحوم آیه الله حاج شیخ محمدرضا نجفی
مسجد شاهی و آیه الله سیدمهدی درچه ای نیزاستفاده کردم .

شوارق را خدمت آیه الله آقای سیدعلی نجف آبادی فرا گرفتم .

انصافاین مرد جامع معقول و منقول بود.

از خصوصیات این مرد بزرگ این بود که : با همه فضل و کمال اهل
منبر هم بود و به وعظ وارشاد مردم اهمیت می داد.

شرح اشارات را در محضر حکیم حاج شیخ محمد خراسانی ( عموی آقای
بهلول ) منظومه را در خدمت حاج میرزا باقر (که در حکمت مشائی خیلی
مهارت داشت )اسفار را خدمت آیه الله مفیدالهیات شفا را در خدمت
حاج سیدمحمدباقرامامی و هیات را در نزد محروم آیه الله ارباب فرا
گرفتم .

حوزه : حضرت عالی چه نسبتی با مرحوم میرسیدحسن مدرس معاصر شیخ انصاری دارید.

استاد: پدر من مرحوم آیه الله آقای میر سیدمحمد مدرس نوه مرحوم
مدرس است . پدرم از شاگردان مرحوم آیه الله میرزا محمدهاشم چهارسوقی
و آیه الله آقاسید محمدباقر درچه ای و آیه الله میرزا بدیع درب امامی و
آیه الله میرزا عبدالمعالی کلباسی بوده است .

جد م مرحوم آیه الله میرسیدعلی از شاگردان مرحوم آیه الله محقق
انصاری و پسر بزرگ مرحوم سیدحسن مدرس است .

حوزه : فرمودید مرحوم والد و همچنین جد حضرت عالی از علماء و مجتهدین بزرگ اصفهان بوده اند.اگر ممکن است درباره دو بزرگوار بیشتر توضیح
بدهید.

استاد: جد ادنای م مرحوم آقا میرزا سیدعلی است که از شاگردان
مرحوم شیخ انصاری رحمه الله علیه بوده است . جداعلای م آقا میرزا
سیدحسن است که معاصر بوده با مرحوم سید شفتی .البته به نظر من از
ایشان کوچکتر بوده است . ولی حوزه درسش هم از مرحوم سید هم از
مرحوم حاج محمدابراهیم کلباسی گرمتر بوده است . قریب چهارصد نفر
شاگرد داشته که همه از فضلاء و مجتهدین حوزه بوده اند.

ایشان هم مباحثه مرحوم شیخ انصاری بوده است و برخی او را بر شیخ
انصاری ترجیح می داده اند. مرحوم صاحب روضات الجنات که قسمتی از
درسهایش را پیش ایشان خوانده است واجازه هم از جد ما دارد درباره
آن مرحوم چنین می نویسد:

[کان بمکان من تاسیس] .

بعد می نویسد:

[کانه ماالا بالرضا والتسلیم و مااتی الله الابقلب سلیم].

مثل این که سرشت ایشان جز به رضا و تسلیم عجین نشده بود و به
پیشگاه خد جز با قلب سلیم نرفت .

از نظر معنوی و ملکات اخلاقی زبانزد بوده است .

می گویند:

[ یک
وقتی مرحوم حاجی کلباسی روی منبراز جد ماانتقاد می کند و می گوید:
این آقا مجتهد نیست و فتوا می دهد].

اصل قضیه این بوده است که : نشستن بر کرسی تدریس یک مقام بزرگی
بوده و مرحوم سیدشفتی به خاطراحترام به مرحوم حاجی کلباسی برکرسی
نمی نشسته است ولی مرحوم جدم به خاطر کثرت شاگردان برایش سکویی
از گل درست می کنند که بر آن سکو بنشیند تا صدایش به همه برسد. در
حقیقت کرسی نبوده است . ولی عده ای به حاجی کلباس گفته بودند:

فلانی به شما بی احترامی کرده و بر کرسی درس می نشیند!

بالاخره آن مرحوم در بالای منبر آن سخنان را علیه جد ما می زند.

البته مرحوم کلباسی خیلی مهم بوده است . برعکس این سخن موجب
شهرت بیشتر جد ما می شود!

به طوری که منوچهر معتمدالدوله که آن وقت از طرف محمدشاه حاکم
اصفهان بوده می گوید:

[من بایداز نزدیک ببینم این شخص کیست که حتی سید شفتی به خاطر
احترام به حاجی کلباسی بر کرسی نمی نشیند ولی اواین گونه بی اعتنایی
می کند]!

بدون وقت قبلی می آید تا حوزه درس ایشان ببیند. وقتی می آید که درس
تمام شده و شاگردان از منزل آقا خارج می شوند.

معتمدالدوله وقتی این همه فضلاء را می بیند که در درس آقا شرکت
کرده اند شگفت زده می شود.

خدمت آقا عرض می کند:

پس این کرسی که حاجی کلباسی بالای منبر گفت کجاست .

آقا می فرمایند:

کرسی نیست .این سکوی گلی است که از روی ناچاری درست کرده ایم .

من به احترام حاجی کلباسی بر کرسی نمی نشینم . حاجی هم تقصیر
ندارد به او درست گزارش نداده بودند .

معتمدالدوله می گوید:

من تااین جا نشسته ام باید برای آقا کرسی تهیه کنید.

ظرف دو سه ساعت کرسی برای ایشان تهیه کرده بودند. آن گاه از آقا
تقاضا کرده بود:
ازاین به بعد بر کرسی بنشینید و برای فضلاء درس بگویید .

البته تا حاجی زنده بود آقا به احترام ایشان بر کرسی ننشسته بود.

وقتی عده ای از مردم به خدمت آقا می رسند و می گویند:

[مااز وقتی حاجی این سخن را درباره شما گفته است به خاطر
نادرستی آن در عدالت ایان دچار تردید شده ایم].

آق با تحلیل از مرحوم حاجی یاد می کند و می گوید:

هرگز نباید کسی در عدالت حاجی شک کند. من هم هنوز برخی از
مسائل رااز محضرایشان سئوال می کنم .

واقع مخالفا لهواء بوده است .

بااین مقام علمی زندگی بسیار زاهدانه ای داشته است . نقل می کنند:

یک وقتی منوچهر معتمدالدوله خدمت آقا می رسد.ایشان مقداری در
آمدن تاخیر می کنند. معتمدالدوله گمان می کند: آقا به او بی اعتنایی
کرده است . ناراحت می شود.

آقا می گوید: وقتی شما تشریف آورید پیراهنم را تازه شسته بودند و
من پیراهن دیگری نداشتم . به وسیله آتش آن را خشک کردم لذا مقداری
تاخیر شد .

دیواراطاقهای منزلش گلی بوده است . به جای شیشه پارچه کرباس به
پنجره ها می زده است . طرف راست کرسی درس ایشان مرحوم میرزای شیرازی
مجدد بوده است و سمت چپ آن آقا میرزا محمدحسین چهارسوقی . (آن کرسی
را ما تااین اواخر داشتیم !).

نقل می کنند:

مرحوم میرزای شیرازی
مجددانسان خوش ذوقی بوده است . عقیده اش این بوده است ه طلبه باید
پنج شنبه و جمعه برای تفریح یک جایی برود واستراحتی بکند تااین که
برای درک مطالب علمی در باقی هفته آمادگی داشته باشد.

روی همین جهت آقا شیخ محمدکاظم که نسبت متمول هم بوده است
پنج شنبه ه فسنجانی درست می کرده و عده ای از همدرسیهای خوداز جمله
محروم میرزا ر دعوت می کرده و آن روز را به تفریح و مشاعره
می گذرانده اند. یک روز جد مااز آقا شیخ محمدکاظم سوال می کند:
فسنجان کذایی رااین هفته درست کردید؟

می گوید: بله . ولی چون گوشت مرغ نبود با گوشت بره درست کردیم ! آقا
می فرماید: عجب ! عجب !

می افزاید:
قدراین نعمتها را بدانید واز آنها خوب استفاده کنید.

خوب درس بخوانید. ما وقتی مثل شما طلبه بودیم و درس می خواندیم
وضع معیشتی ما خیلی بد بود. به طوری که من واخویم آقا
میرزامحمدحسین که با هم هم مباحثه بودیم و در کربل مدرسه خان درس
می خواندیم دو روز به روز نان گیر ما نمی آمد واز بس گوشت حیوانی
نخورده بودیم که از جز غاله روغن چراغ لذت می بردیم .

چون امکانات نداشتیم اواخر شب که می شد کتابهای درسی را بر
می داشتیم و می رفتیم از چراغ مستراحها برای مطالعه استفاده می کردیم .
چراغهای آن جا با روغن چراغ می سوخت . وقتی شعله چراغ زبانه می کشید
مطالعه می کردیم و وقتی فروکش می کرد فکر می کردیم .

در هر صورت مقام تقوایی و فضل این بزرگوار بسیاراست .

تالیفاتی هم داشته است : حاشیه ای بر شفای بوعلی شرح مبسوطی بر
مختصرالنافع در چند جلد که هیچ کدام اینهااثری نیست .

در فقه واصول هم آثاری داشته است که یکی – دو جلد آن در نزد
مرحوم والدم بوده است که یک جلد آنها را مرحوم سیدمحمدرضا خراسانی
گرفته است و یکی را سیدحسن علی نجف آبادی .الان متاسفانه چیزی از
آثار آن بزرگوار دراختیار نیست .

قبرایشان کنار مسجد رحیم خان است . مسجد را هم خودایشان ساخته
است ولی چون ناتمام مانده فردی به نام رحیم خان که جزء دستگاه
حکومت بوده آن را تکمیل می کند و مسجد هم به نام او می شود.اما
مرحوم پدر م مردی متقی شاکر ذاکر و بی نیازاز دنیا بود و قیامت
را تا حدی باور کرده بود.از نظر فضل و کمال جزء شاگردان
سیدمحمدباقر درچه ای بود واز مدرسین سطوح عالیه . رسائل و مکاسب را
خوب درس می داد ولی کثرت عیال و فقر زیاد مانع پیشرفت علمی او
مانند پدرانش شده بود .

اهل منبر بود و نسبت به امر به معروف و نهی از منکر شدیدا تعصب
می ورزید. به همین خاطرازاعمال رضاخان زیادانتقاد می کرد.

یکی از آرزوهای مهم ایشان که همیشه روی منبر و در
دعاهاز خداوند می خواست این بود که :

در نجف اشرف و در جوار مرقد مولا علی ( ع ) دفن شود.

یک سال قبل از فوت با زاد و توشه اندک به همراه همسرش (خانمی
بود که پس از فوت مادرم به صیغه ایشان در آمده بود) روانه عتبات
می شود. یک سال تمام زیارت مخصوصه ر به طور کامل می خواند و همواره
از خداوند می خواهد که در جوار مرقد جدش علی بن ابیطالب دفن شود.
آن هم در بقعه استادش آقا میرزا محمدهاشم عموی مادرم .

دراین بین نتیجه مرحوم میرزا هاشم ر که گویا جایی در بقعه
جدش آقا میرزا محمدهاشم داشته است می بیند وازایشان درخواست می کند
که آن جا را به او بدهد ولی ایشان موافقت نمی کند.

در عین حال ناامید نمی شود و کرارااین خواسته را با خدا مطرح می کند.

بالاخره در شب اربعین در کربلاز دنیا می رود. با آب فرات غسل داده
می شود واز آن جا برای دفن به نجف اشرف منتقل می شود. تشییع جنازه
با شکوهی انجام می گیرد.

در همین اثناء نتیجه مرحوم میرزا هاشم چشمش به جنازه می افتد و
خواسته آن مرحوم به یادش می آید دلش می سوزد و تنها جای باقی مانده
در مقبره را به جنازه پدرم اختصاص می دهد و آن مرحوم در آن جا به خاک
سپرده می شود.

دقیقا همانطور که خواسته بود.این نشاندهنده خلوص و تقوای آن
بزرگواراست .

حوزه : در زمان اشتغال شما به تحصیل حوزه اصفهان در چه وضعی بود.

استاد: حوزه اصفهان تا قبل از رضاخان بسیار گرم و پر رونق بود
ولی پس از رضاخان متاسفانه حوزه اصفهان تا قبل از رضاخان
بسیار گرم و پر رونق بود ولی پس از رضاخان متاسفانه حوزه
اصفهان از آن جوشش و تحرکی که داشت افتاد و برخی از مدارس از
بی کسی به صورت متروکه در آمدند. در عین حال افراد فاضل و ملا در
حوزه زیاد بودند.

حوزه : حوزه اصفهان چه برخوردی با فلسفه داشت .

استاد: جو حاکم مخالف فلسفه بود. هرکس می خواست مرجعیت و زعامت
عامه پیدا بکند شرط اولش این بود که اسم فلسفه را نبرد. چه بسیار
افرادی که واقع زحمت فوق العاده ای در فلسفه کشیده بودند ولی
موقعی که در آستانه مرجعیت قرار می گرفتند فورا فلسفه را ترک
می کردند:

یک زمانی بود که کتاب مثنوی مولوی را ممنوع اعلام کرده بودند.اگر
کسی اسم مولوی را می برد می بایست او را لعنت کند.

درسهای فلسفه خیلی محدود و بیشتر به صورت خصوصی برگزار می شد.
انگیزه این کار یا به خاطر حفظ عقاید عوام و کسانی که اهلیت آموختن
فلسفه را ندارند بود و یا به خاطر ترس از جو موجود.

اساس حوزه ه نسبت به فلسفه بدبین بوده اند. نقل می کنند:

آقا سید محمد که مرد فقیه و ملا بوده و بر قوانین حاشیه دارد و
فقه راز طهارت تا دیات به شعر در آورده است با فلسفه شدید
مخالف بوده است به طوری که آن را کفر می دانسته است . آقای ملا اسماعیل
درکوشکی استاد ملاهادی سبزواری می رود خدمت ایشان که فقه بخواند.

از او می پرسد: چه درسهایی خوانده ای ؟

می گوید: فلسفه و عرفان .

می پرسد: فصوص هم خوانده ای ؟

می گوید: بله . درسش را هم گفته ام .

می گوید: برای تو درس نمی گویم تااین که بروی بین خود و خداز
گذشته ات توبه کنی و تصمیم بگیری که ازاین پس به سراغ فلسفه نروی .

او هم ناراحت می شود و می گوید: من هم فقهی که با فلسفه مخالف باشد
نخواستم .البته یکی دیگراز علماءایشان را می پذیرد و برایش درس
فقه می گوید .

غرض این که مخالفت گاه به این شدت بوده است .

حوزه : به نظر حضرت عالی خواندن فلسفه برای طلبه چه اندازه لازم است .

استاد: به مقداری که آنان را در فهم قرآن واحادیث کمک کند.

حوزه : یعنی می فرمایید که آموختن فلسفه در فهم قرآن و حدیث دخالت دارد.

استاد: بله . معارف بسیار بلندی در قرآن خصوصا دراحادیث هست که
بدون کمک فلسفه فهمیدن آنها مشکل است . آیا مساله عینیت ذات باری
تعالی با صفاتش را جزاز راه فلسفه می تواند فهمید؟ برای این که
بدانید فلسفه چه اندازه در فهم احادیث کمک می کند شرح اصول کافی
ملاصدرا را ملاحظه کنید. دقتهای فلسفی که این مرد بزرگ در فهم احادیث
به کار گرفته انصافا دریایی از معارف را بر روی انسان می گشاید و
بسیاری از روایاتی را که به ظاهر فهم آنها مشکل می نماید حل کرده
است . به عنوان مثال :

دراصول کافی ازامام موسی بن جعفر( ع ) حدیثی در تفسیر آیه شریفه :

(خلق الله السموات والارض فی سته الایام) .

آمده است که آنچه مرحوم ملاصدرا در توضیح و تفسیراین حدیث گفته
است با گفته های دیگران قابل مقایسه نیست .

حوزه : با توجه به این که حضرت عالی سالیانی به تدریس اشتغال داشته اید نظر خاصی نسبت به
متون درسی و یا شیوه تحصیل در حوزه هااگر دارید بفرمایید.

استاد: به نظر من در گذشته طلبه ه نوع عمیقتر و محققانه تر
درس می خوانده اند و آن موقع ها بیشتر سعی بر خوب خواندن بوده است نه
زود خواندن لذا حوزه های علمیه شیخ انصاریه صاحب جواهرها و…
داشته است که امروز نظیراین افراد یا نیستند یا خیلی کم هستند که
علت اصلی در کیفیت درس خواندن است . بنده بااین که قابل نیستم ولی
توصیه می کنم : طلاب عزیز کلاس پیما نباشند سعی کنند تا می توانند پایه و
مبانی ادبی خود را محکم کنند زیرا بخش مهم فهم کتاب و سنت متوقف
برادبیات است . به هر میزان که فهم ادبی بیشتر باشدارتقاء علمی
بیشتر و درک قرآن و سنت آسانتر می شود.

فهم ادبی قدرت استنباط را قوی تر می کند.

گذشتگان
به ادبیات خ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.