پاورپوینت کامل صلای رحیل آغاز تحول حوزه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صلای رحیل آغاز تحول حوزه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صلای رحیل آغاز تحول حوزه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل صلای رحیل آغاز تحول حوزه ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۷

حوزه ,این دانشگاه معنوی و علوم و معارف اسلامی , در طول عمر پر برت و در راستای رسالت دینیش , فرزانگان بسیاری را در دامان خویش پروریده و آنان را در جایگاه عظیم رهبری دینی و راهبری اجتماعی جای داده است .

فرزانگانی که حیات و تداوم فرهنگ اسلامی را با تلاش وایثار و مجاهدت خویش تضمین کرده و شجره ایمان واعتقاد نسلها را در فصلهای مختلف تاریخ بشر,از هجوم لهیب استبداد حاکمان خود سر و آفات فرهنگهای استعماری و مکاتب الحادی , درامان داشته اند.

حوزه , چشمه ساری است که از متن حوزه های درسی گسترده[ صادقین , علیهماالسلام] جوشیدن آغاز کرده و هزاران سال , در عمق جوامع اسلامی جریان داشته است .

جریانی که گاه وسعت و گسترش یافته و زمانی در کویر مشکلات و سنگلاخ حوادث , تضعیف گشته است .

صعود و نزول داشته است :,اما در کوران سخت ترین هجومها نیز,این جاری زلال محمدی نخشکیده است و همواره مردانی وارسته ,ازاین کوثر معنوی , شهدایمان و آگاهی واخلاص وایثار نوشیده و به حیات راستین معنوی راه یافته و به هدایت انسانها قد برافراشته و به نبرد با ظلمتها قیام کرده اند.

عالمانی با حفظ و گردآوری مجموعه های روایی و تدوین معارف اسلامی و شیعی , منابع فقهی و فرهنگی و عقیدتی رااز معرض زوال و نابودی به دور داشته اند.

و فقیهانی با تفقه و تدبر, در منابع اصیل اسلامی , به بسط و گسترش فقه و حکام پایه های نظری مکتب روی آورده و بنای ایمان نسلها رااز فروپاشی در برابر هجوم اندیشه های غیراسلامی و ضداسلامی مصونیت بخشیده اند.

و در کناراین همه , مصلحان ژرف نگر و توانمندی که در تنگناهای اجتماعی – سیاسی ملتها, و در سخت ترین شرایط روزگاراستبداد, به اصلاح گری و عدالتخواهی برخاسته و برای احیای ارزشهای انسانی واسلامی و تحقق حاکمیت قوانین الهی و مبارزه با جهل و جور واستعمار و استکبار, تا فراسوی تحمل تبعید و حبس و شکنجه واستقبال از شهادت , پیش تاخته اند.

بی تردید, یکی از سخت ترین ادواری که بر حوزه های علمیه گذشته است , دوره نفوذ و سلطه استعماری امپریالیسم غرب و شرق , براهرمهای حکومتی واقتصادی و فرهنگی و نظامی کشورهای اسلامی واز آن جمله ,ایران می باشد.

از آنجا که هویت حوزه علمی دینی , همان هویت اسلام ناب محمدی است واسلام در ماهیت و حقیقت خویش بر خلاف دیگر مکاتب دینی و علمی موجود, به ابعاد مادی و معنوی , فردی واجتماعی , عبادی و سیاسی , فرهنگی و نظامی جامعه اسلامی نظر دارد و در هیچ یک ازاین زمینه ها مجال بروز و ظهوری را برای بیگانگان باز نگذارده است . حوزه ها, همواره , چون سدی در برابر استعمارگران و مستبدان قرار داشته اند.

بدین ترتیب , گسترش دایره نفوذ بیگانگان در موقعیتهای سرنوشت ساز جوامع اسلامی بهره گیری امپریالیسم از شیوه ها وابزار جدید, در جهت به بند کشیدن ملتها و به تسلیم وا داشتن دولتها و تخدیر کردن اندیشه ها در جهان سوم , کار حوزه های دینی را, در راستای هدایت نسلها و دفاع ازارزشهای اسلامی و مبارزه با سلطه های فرهنگی واقتصادی و نظامی بیگانگان , با دشواری قابل ملاحظه ای مواجه ساخت .

حوزه در رویارویی بااستعمار

این اولین بار نبود که جوامع اسلامی , با نیروهای سلطه گر مواجه می شد واستقلال و آزادی و فرهنگش مورد هجوم قرار می گرفت , ولی این بار, به لحاظ نوع نفوذ و سلطه , بسی پیچیده تر و دشوارتراز هر بار دیگر بود.

در هجوم مغول , حرث و نسل ,استقلال و حریت , فرهنگ و تمدن , لطمه های فراوان دید, ولی مردم هرگز دوست و دشمن را با هم اشتباه نگرفتند. مردم هرگز در برابر لطمه هایی که بر آنان وارد شده بود, یک لحظه احساس انتقام از دشمن رااز دست ندادند و غیرت و ملیت و دیانت را به فراموشی نسپردند.

اما, در هجوم امپریالیسم و سلطه فرهنگی ,اقتصادی و نظامی آنان بر جهان سوم و جوامع اسلامی ,استکبار, هم دانش و توان خویش را:از صنعت و تکنیک , تعلیم و تربیت , بهداشت و دموکراسی گرفته تا جامعه شناسی و مردم شناسی واسلام شناسی و شرق شناسی و … به خدمت در آورده بود, تا با بهترین شیوه و روش , برترین دستاوردها را برای خویش تحصیل کند.

هم ثروت مادی و معنوی ملتها را بدزدد و هم صاحبان خانه را, ناتوان و بی لیاقت و عقب مانده و نیازمند قیم معرفی کند.

هم ارزشهای ملی و تمدن و شرافت ملتها را در مسلخ جباریت خویش با تهدید و شکنجه و تزویر به سکوت و رکود و مرگ وا دارد و هم مدال دموکراسی را تنها بر سینه خویش زیبنده نماید.

هم حکومتهای مستبد را بر سر ملتها مسلط کند و هم خود را مدافع آزادی و رساننده ندای مظلومان تاریخ به گوش جهانیان , جلوه دهد.

و خلاصه , هم افساد کند وانسانها را به فساد و تباهی بکشد و هم مصلحان را عامل فساد و عقب ماندگی ملتها وانمود سازد و شگفت این که افکار و آمال خویش را به ملتهای غارت شده تحت ستم بقبولاند.

این چیزی است که در گذشته تاریخ , به این گستردگی و بااین ابعاد وجود نداشت و حوزه های علمی تنها در یکی دو قرن اخیر, به شدت با آن مواجه گردید.

مواجهه ای سخت و بی امان و خونین !

چه بسیار عالمانی که دراین مصاف (مصاف حوزه بااستبداد و استعمار) شکنجه دیده و مظلومانه بردار شدند, در تبعیدگاه غریبانه شهید گشتند و در زندانهای استبداد دست و پاشان رااره کردند و جگرهاشان رااز پهلوهایشان بدر آوردند و یا بر روی شعله های آتش , سرخشان کردند.

واین همه , گر چه دشوار بود و توانفرما, سخت بود و جانکاه , مردافکن بود و فریاد برانگیز, ولی داغی سخت تر و دردی عمیق تراز اینها نیز بود, که نه بسیاری آن را می شناختند و نه آن رااحساس می کردند و نه از آن بیم داشتند.

شاید درد و دشواری اصلی آن نیز, در همین نکته نهفته بود که کمتر کسی آن رااحساس می کرد و آنان که احساس می کردند و هشدار می دادند, صدایشان کوتاه و سلاحشان کوتاه تر بود.

حوزه در نبردی پیچیده , بااستکبار

این چنین بود که حوزه در نبردی سخت و پیچیده , بااستکبار گام نهاد.

پیچیدگی دشواری این رویارویی , همانگونه که یادآور شدیم ناشی از شیوه ها و شگردهای نو و پیش رفته و دقیقی بود که قدرتهای استکباری مسلط بر جهان , به کار گرفته بودند.

حوزه در برابراین هجوم نامرئی , همانند مردمی به سلاح یا با سلاحهای ابتدایی , در برابرارتشی مجهز به پیش رفته ترین سلاحهای جنگی و شیمیایی والکترونیک بود.

حوزه دراین مصاف , تنها, سلاح واقعیت و صداقت ,ایمان وایثار و[ از مردم بودن] و[ برای مردم بودن] را در دست داشت .

و تنها سلاح حوزه , نفوذ معنوی بود.استکبار واستعمار پیر,از دیر زمان وجوداین سلاح معنوی را در دست حوزه هااحساس کرد و به روشنی دریافته بود که سلطه نظامی واقتصادی در برابراین سلاح , ناتوان است و بارها به زانو در آمده است .

این دریافتها, دشمنان اسلام را به استفاده از شیوه های مرموز و برنده ای واداشت که حوزه ها را در برابر مردم و حتی کسانی که به ظاهر روحانی , ولی در واقع دست ساخته حکومت واستعمار بودند قرار می داد.

سنگرها, یکی پس از دیگری از دست حوزه ها و روحانیت بیرون کشیده می شد واستعمار واستبداد, قدم به قدم , پیش می آمد و جای پایش را محکم می کرد.

آنان , خطر را شناسایی کرده و راه مقابله با آن را نیز, دریافته بودند.

واین واقعیتی بود که بیدارترین شخصیت علمی و معنوی حوزه ها و هشیارترین فقیه عصر, در کتاب ولایت فقیهش آن را با رساترین و روشن ترین بیان , برای حوزه ها باز گفت و فرمود:

کارشناسان خارجی , روی کشور ما مطالعه کردند, همه مخازن زیرزمینی ها ما را که کجا طلا دارد, کجا مس دارد و نفت و … دست آوردند, روحیه افراد ما را هم سنجیدند که چطوری است و دیدند, تنها چیزی که نمی گذارد و نقشه هایشان عملی گردد و در مقابلشان سد می باشد, اسلام و روحانیت است . آنان قدرت اسلام را دیدند که براروپا سلطه پیدا کرد و دانستند که اسلام واقعی را نمی توانند تحت نفوذ خود در آورند و در فکرشان تصرف کنند لذااز روزاول کوشیدند که این خار رااز سر راه سیاست خود بر دارند واسلام را کوچک و روحانیت را ضایع کنند. با تبلیغات سوء,این کا را هم کردند, به طوری که امروزاسلام در نظر ما بیش از ۴ تا مساله نیست !از طرفی بر آن شدند که فقها و علمای اسلام را, که راس جمعیتهای اسلامی قرار دارند, با تهمت یا وسایل دیگر, لکه دارد و ضایع نمایند۱ …

حضرت امام , رضوان الله علیه , در حساس ترین شرایط, به عنوان تنها مرجعی که خطر را شناخته و جرات و قدرت و بیان و لیاقت اظهار آن را داشت , دست خیانت استعمار را بر ملا ساخت .

حضرت امام , قدس سره , در گفتار یاد شده به دو محوراصلی اشاره دارد که می توان همه تلاشهای دیگر دشمنان اسلام را ذیل آن دو محور خلاصه کرد:

۱. کوچک جلوه دادن اسلام و محدود معرفی کردن آن ,

۲. تضعیف پایگاه اجتماعی حوزه ها و ضایع کردن روحانیت واز میان بردن حیثیت و جایگاه روحانیت در میان ملتها.

تلاش استعمار, در محدود نمودن اسلام

ما دراینجا سخن از رنجی به میان می آوریم که گفتنش آسان , ولی شناخت آن برای بسیاری دشوار و چه بسا ناممکن است .

والبته این امر, همان چیزی است که ما آن را خطر مرموزاستعمار نام نهادیم زیرااگر دشمن به جای برنامه ریزی و نفوذ در داخل پایگاه تفکر حوزوی , تنها به تبلیغ علیه فقه و معارف و فرهنگ اسلام می پرداخت , غیرتمندان حوزوی و علمای دین بر می آشفتند و در قبال آن در عمل و گفتار موضع می گرفتند.

اگر دشمن فقط تبلیغ می کرد که :اسلام دارای سیستم حکومتی و یا برنامه ای جهت اداره جوامع اسلامی و جهان نیست و یااحکام حدود و دیات و قضا و حقوق واقتصاداسلام قابل اجرا نبوده و کارآیی لازم را ندارد و یااسلام و قرآن و روحانیت قادر به پاسخگویی در برابر نیازهای عصر خویش نمی باشند, بدیهی است که حوزه ها و علما و فقها بر می آشفتند و برای نقض تبلیغات واهی آنان به شدت وارد میدان عمل شده , واسلام را آنگونه که شایسته است معرفی می کردند تا لکه های اتهام بر دامانشان نگیرد ولی استعمارازاول شعار نداد, تبلیغ نکرد, بلکه نخست زمینه های تبلیغ و شعار را فراهم ساخت .

نخست با دسیسه های طولانی و پیچیده , ذهن حوزه ها و فقها رااز مسائل جاری زمان به تئوریها و فرضیه های ذهنی و مدرسه ای در فقه واصول و فلسفه و کلام و چه بسااخلاق و عرفان مشغول داشت .

حوزه های درسی گرم بود, سرها بر روی کتابها و دست ها و دهانها مشغول دفاع از نظریات , ولی موضوع درسها چه ؟

سنت محمدی[ ص] ,اهداف رسالت پیامبر[ص] , ولایت علوی[ ع] , عدالت اجتماعی ,اقتصادی اسلامی , حقوق اسلامی بین المللی شناخت آفات اجتماعی و شیوه های مقابله با آن , جهاد,امر به معروف و نهی از منکر و مظاهر عملی واجتماعی آن , حج ابراهیمی و …؟

یا بحث حسن قبح عقلی , جمع حکم ظاهری و واقعی , چگونگی فرض شرط متاخر, تجرد یا عدم تجرد ملائکه , دوباره و صدباره بحث کردن احکام تخلی واستنجا, نشان دادن نبوغ فکری در خلق فرضیه های فقهی ای که به ذهن کمتر کسی می آید تا چه رسد که وقوع خارجی پیدا کندو …!

عجیب نخواهد بود که هم اکنون نیز کسانی با خواندن این سطور, برآشوبند که مگر نباید حکم تخلی واستنجا بحث شود, مگراینهااحکام اسلامی نیست ؟

بلی اینهااحکام اسلامی است , ولی تا کی بایدبحث کرد و آخر هم به [ الاحوط] یا[ الاقوایی] قناعت نمود. آیا موضوع دیگری که شایسته بحث و بازنگری باشد وجود ندارد؟

ده ها کتاب و صدها حاشیه و درس خارج دراین زمینه نوشته شده و تشکیل یافته , آیا بس نیست تا فرصتی هم به سایرابعاد فقه داده شود؟

براستی چه دشواراست پیدا کردن سررشته این گونه تفکرها, که آغاز فقه را بحث طهارت و پایان آن را صلات قرار داده است .

براستی چه پیچیده است , دریافت علل عینی تفکر جمود و خمودی ,انزوا و خودگرایی و تجزیه دیانت از سیاست و برای خدا بودن و با مردم بودن !

ما که دراینجای تاریخ ایستاده ایم , چگونه می توانیم دو قرن گذشته را بکاویم , جزاین که می بینیم , در همین روزگار که حوزه ها مشغول چنین مباحثی بودند,استعمار به راحتی فرهنگ و حکومت واقتصاد و جوامع اسلامی را فتح کرد و در دست گرفت .

هم در پیش رو سدی را ندید و هم با تبلیغات گسترده ,امکان شکل گیری هر سد را (به خیال خویش )از میان برداشت .

نفوذ پیچیده استعمار و دستگاه عقیدتی و فقهی و سیاسی واجتماعی ما, همان نفوذ نامرئی و جنگ پنهانی است که بنیاد تمدن اسلامی رااز درون سایید.

بود ۲ …

تفکر جمود,اخباری گری , ذهن گرایی , واقعیت گریزی , علم ستیزی , هراس از هرگونه تحول و نوآوری ,انزواطلبی , ترجیح دادن درس و بحث بر میدان مبارزه , مقدم شمردن خون و مال مسلمانان براصل اسلام و … موریانه هایی بود که ناخودآگاه ,استوانه قوام جوامع اسلامی را, سست و غیرقابل اطمینان کرده .

امام , رضوان الله علیه , دراین زمینه می فرمود :

در طول سالیان دراز استعمارگران برنامه ای راانجام دادند و مع الاسف انجام گرفت و ثمرات خبیث خودش را هم تحویل ملتها داد و آن این معنا که : روحانیون باید در مساجد و در حجره ها و در زاویه ها منزوی باشند و تمام کارآنهااین است که : پیرمردانشان از منزل تا مسجد واز مسجد به منزل بروند و کناراز جامعه و بی توجه به چیزهایی که برجامعه می گذرد باشند و حتی دخالت روحانیین دراموراجتماعی و سیاسی کشور یک ننگی بود و خلاف عدالت و مقام روحانیت وظیفه جوانهای روحانی هم خزیدن در گوشه مدارس و حجره های مرطوب و فقط تحصیل علوم , آن هم نه آن که مربوط به جامعه است و نه آن که مربوط به سیاست جامعه , حتی لباس جندی جزء چیزهایی حساب می شد که اگر روحانی آن لباس را به تن کنداز عدالت خارج می شود و دخالت درامور سیاسی یک وضعی تعبیر شده بود که این بر خلاف روحانیت است …این امری بود که برای منزوی کردن و روحانیت و کشاندن آنها به گوشه های انزوا و حجره ای مدارس و گوشه های مسجد, طرح ریزی شده .بود

این عوامل , در مجموع زمینه تنگ نظری و تک بعدی شدن حوزه ها را, در رابطه با شناخت مکتب , هم می آورد و چنین بود که حوزه ها در طول سالیان دراز,ازارائه یک توضیح المسائل پافراتر ننهاد. توضیح المسائلی که در طول یک قرن , مسائلش و موضعاتش تنوع و تقویت نیافته بود.

این باورها و ذهنیتها, سبب گردید تااولین و آخرین شرط ورود به حوزه , گذاشتن عمامه باشد و گویاترین نشانه لیاقت و صلاحیت معنوی یک طلبه , تراشیدن سر, کج راه رفتن , سرپایین انداختن و هیچ چیز را ندیدن !

بدیهی است که هرگاه چنین محدودیت و بینشی بر تبیین گران دین حاکم شود, به ناچار آنچه ایشان به عنوان دین ارائه کننداز همان محدودیت برخوردار خواهد بود.

تدارک این واقعیت ضروری است که حتی در همین روزگار تیره , حوزه های علمیه از وجود تک ستارگانی که مواقعیتها را درک کرده و علیه محدودیتها و جمودها مبارزه می کردند, خالی نبوده است : میرزای بزرگ شیرازی , نائینی , سیدجمال اسدآبادی , مدرس و مدرسها و سرآمد همه آنان ,امام خمینی , (رضوان الله علیهم اجمعین ),از میان همین حوزه ها قد برافراشتند واین بدان خاطراست که اسلام , به هر حال , قدرت و خلاقیت و سازندگی خود رااز دست نداده بود واز دست نخواهد داد.

اسلام , چون خورشیدی در ورای برداشتها, تنگ نظریها و محدوداندیشها می درخشد و مفسرانی که با نارسایی دانش و بینش خویش به تفسیر آفتاب اسلام نشسته اند, تنها خود رااز جامعیت آن بی بهره ساخته اند و هرگز توان آن را نداشته و نخواهد داشت که جلوی همه اندیشه ها را سد کنند و نگذارند که دیگران نیز به واقعیت آن دست یابند.

این است که امام راحل[ ره] با آن همه درد و رنجی که از قشر متحجر حوزه ها داشت و با آن همه خون دلی که از جمود برخی حوزویان خورده بود, به این حقیقت سخت باور داشت که به هر حال , آنچه ازاسلام تاکنون باقی مانده است , باز هم , در پرتو حقیقت حوزه ها و تلاش فقهای راستین بوده و می فرموده :

علمای دین باور, در همین حوزه ها تربیت شدند, صغوف خویش رااز دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامی مان نشات گرفته از همین بارقه است ۳ .

بنابراین , منظوراز طرح مشکلات که استعمار برای حوزه ها به وجود آورد و متاسفانه برخی ناآگاهان نیز, با دست خود آن را تقویت کردند, اولا تبیین و ترسیم گذشته دردها و رنجهای حوزه برای آیندگان و ثانیا, ترسیم نقش امام در تحول حوزه ها و ثالثا, نقد بازمانده های تفکر جمود و تحجر در حوزه هاست.

تلاش استعمار, درتضعیف پایگاه اجتماعی

حصار نامرئی و خیزنده ای که استعمار به شکلی مرموز, برگرداندیشه حوزویان در گذشته کشیده بود و ناخودآگاه آنان رااز پرداختن به مسائل ضروری و نیازهای زمان و عصر خویش به سوی بحثهای نظری کم فایده , یا بی فایده سوق داده بود, زمینه تبلیغات گسترده و همه جانبه دشمنان اسلام را علیه روحانیت و تفکراصیل اسلامی فراهم می آورد.

زیرا محصور گشتن حوزه ها و کرسیهای درسی و فقهی و نظری به مسائل و احکام عبادی و بی توجهی به مسائل اجتماعی و سیاسی و حکومتی و قضایی و حقوقی اسلام و در نتیجه , کناره گیری روحانیان از صحنه های عملی جامعه اسلامی , و واقعیتهایی که در جهان و حتی در جامعه خود آنان نسبت به اسلام و مسلمانان می گذشت , پیوند میان آنان وامت را به سردی وانفصال کشانده و جایگاه اجتماعی آنان را تنزل می بخشید. تا آنجا که استعمار توانست ازافکار واندیشه مردمان عامی و نیز جناح تحصیل کرده روشنفکران جامعه , علیه اسلام و روحانیت استفاده کند .

مردمی که یک روز, با فتوای تاریخی مرجع شیعه , نفوذ علنی استعمار را با شدیدترین موانع روبرو ساختند و کار دشمنان را به فضاحت کشاندند, در دوره های بعد, بسیاری از آنان , ناخودآگاه بلندگوی شعارهای استعماری شدند.

والبته آنچه زمینه تاثیر تبلیغات اجانب و دشمنان , و نیزانحراف افکار جامعه را فراهم آورده بود, عملکرد خود حوزه و بسیاری از روحانیان و عالمانی بود که به جای پرداختن به نیازها و مشکلات مردم و واقعیتهای زمان , خود را در حصار برداشتهای محدود خود, محبوس کرده بودند و حتی تحقیر و توهین مردم را برای خود حسنه , و تحمل آن را صبر و مقاومت می شمردند.

امام , رضوان الله علیه , در آن روزگار, به منظور هشدار دادن به حوزه ها می فرمود:

تبلیغات سوء آنها متاسفانه موثر واقع شده است .الان گذشته از عامه مردم , طبقه تحصیل کرده , چه دانشگاهی و چه بسیاری از محصلین روحانی ,اسلام را درست نفهمیده اند واز آن تصور خطایی دارند, همانطور که مردم افراد[ غریب] را نمی شناسند,اسلام را هم نمی شناسند و در میان مردم دنیا به وضع غربت زندگی می کند. چنان که کسی بخواهداسلام را, آن طور که هست , معرفی کند مردم به این زودیها باورشان نمی آید, بلکه عمال استعمار در حوزه ها هیاهو, و جنجال بپا می کنند۴ …

امام دراین بیان , نخست زمینه را ترسیم کرده و سپس به عوارض ناگوار آن اشاره نموده و می فرماید:

دستهای اجانب برای این که مسلمین و روشنفکران مسلمان را, که نسل جوان ما باشند,ازاسلام منحرف کنند وسوسه کرده اند که :اسلام چیزی ندارد.اسلام پاره ای احکام حیض و نفاس است ! آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند! حق هم همین است , آخوندهایی که اصلا به فکر معرفی نظریات و نظامات و جهان بینی اسلام نیستند و عمده وقتشان را صرف کاری می کنند که آنها می گویند و سایر کتابهای (فصول ) اسلام را فراموش کرده اند, باید مورد چنین اشکالات و جملاتی قرار بگیرند. آنها هم تقصیر دارند, مگر خارجی ها تنها مقصرند؟البته بیگانگان … به واسطه اهمالی که در حوزه های روحانیت شده موفق گشته اند. کسانی در بین ما روحانیون بوده اند که ندانسته به مقاصد آنها کمک کرده اند تا وضع چنین شده است ۵ …

بایدی که امام (قدس سره ) دراین بیان فرموده , بایدانشائی نیست , بلکه نشانگر واقعیتی است که گریزاز آن ممکن نبوده است .

اتهام ارتجاع

آن روز حوزه و حوزویان , در قبال مسائل و واقعیتهای اجتماعی از یکسو, و موضع گیریهای ناشیانه و حساب نشده برخی حوزویان در قبال پدیده های زمان و عدم توانایی بسیاری از آنان در زمینه نقد و تحلیل روند سیاسی و حکومتی واجتماعی واقتصادی و فرهنگی جامعه از دیگر سو, سبب گردید تا نو گرایان و متجددان و نیز روشنفکران اصلاح طلب , حوزه ها را به ارتجاع و واپسگرایی و عدم لیاقت و کارآیی متهم کنند.

و دراین میان , هر گاه عالم و فقیهی هشیار و زمان شناس ,این سکوت مرگبار را می شکست و در برابر جریانهای سیاسی – فرهنگی حکومتهای وابسته به استعمار, موضع زنده و سازنده ای اتخاذ می کرد و به نقد و تحلیل مسائل جاری زمان می پرداخت از دو جناح مورد حمله قرار می گرفت .

۱. جناح داخلی , که تحت القائات استعمار و سیاست بازان و عناصر وابسته به قدرت های حاکم , رخوت و سکوت و عدم دخالت درامور جامعه را شان روحانیت دانسته و خلاف آن را خارج از ذی معنوی روحانیت تلقی می کردند و تا آنجا پیش می تاختند که مصلحان و قیامگران و رخت شکننان را به بی دینی متهم می ساختند.این امر تا به آنجا تلخ و ناگوار بوده که حضرت امام قدس سره , حتی تا پایان عمر, درد و رنج آن را فراموش نکرده بود و می فرمود:

[ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته به مراتب کاری ترازاغیار بوده و هست . در شروع مبارزات اسلامی ,اگر می خواستی بگویی شاه خائن است , بلافاصله جواب می شنیدی که : شاه شیعه است !

عده ای مقدس نمای واپس گرا, همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند].

۲. جناح وابستگان به استعمار که اینان خود نیز, دو طیف بودند که هر یک بازوی دیگری به شمار می آمد:

یک طیف , وابستگان فرهنگی استعمار و خودباختگی و خود فروختگان و فرنگ رفتگانی که تمامی شرف و حیثیت و ملیت وایمانشان را در فرنگ جا گذاشته بودند و تنها چیزی را که به ارمغان آورده بودند, غرور کاذب چند واژه لاتینی و قیافه غربی بود.

و طیف دیگر, دولتمردان و مزدورانی بودند که در پرتو حمایت قدرتهای استعماری , به حاکمیت و سلطه دست یافته و ماموریت داشتند تا زمینه نفوذ و قدرت اربابان خویش را در متن فرهنگ و جامعه اسلامی , هر چه فراهم تر کرده و موقعیت آنان رااستحکام بخشند.

این دو طیف , تجرد و ترقی خواهی را شعار قرار داده و تمامی اصالتهای فرهنگ وارزشهای اسلامی و ملی را قربانی آن می کردند و هر گاه از سوی حوزه و روحانیت مقاومتی در برابر آنان مشاهده می گردید, آن را به ارتجاع و واپسگرایی متهم می نمودند. (دقیقا نظیر آنچه که امروز جهان اسلام و حرکتهای اسلامی در صحنه بین المللی با آن مواجهند یعنی ,اتهام بنیادگرایی که از سوی قدرتهای استکباری جهان بدانان زده می شود)! .

در چنین شرایطی , باز هم این صدای حق طلب آن مرد بیدار بود که بر پیکر شب نوایان می تاخت و هشدار می داد و می گفت :

[بعضی از نویسندگان ما حمله به دین و دینداری و روحانیت را بر خود لازم دانسته بدون آن که خودشان نیز مقصودی جز فتنه انگیزی داشته باشند با قلمهای ننگین خود,اوراقی را سیاه کرده بین توده پخش کرده اند…

این ماجراجویان بی خرد,اشتباهکاری و عوامفریبی رااز دست نمی دهند و به مردم چنین وانمود می کنند که ملاها, یکسره , حکم خرد و فرمان عقل را کنار گذاشته , تمام کارها را بااستخاره انجام می دهند] ۷ ….

این اعترافیه , خود حکم تاریخ را دارد و می نمایاند که در آن روز, به اصطلاح نویسندگان و قلم به دستان موید رژیم , تحت چه عناوین و مسائلی ,

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.