پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران ; ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران ; ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران ; ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران ; ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۵۷

استاد: سیدهادی خسروشاهی

سلسله مقالات تاریخ , تاریخنگاری و بویژه جریان شناسی تاریخنگاریها
درایران معاصر, بااستقابل بسیاراز سوی محققان , پژوهشگران و
مورخان و آشنایان با تاریخ معاصر, روبرو گردید.

بسیاری از کسانی که دراین زمینه ها
اندیشیده اند واز نزدیک دستی بر آتش دارند در چگونگی های این مقالات ,
با تلفن , نامه و یا حضورا,اظهار نظر کرده اند.

جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای سیدهادی خسروشاهی , که از محققان و
نویسندگان دیرین حوزه علمیه واز جمله آشنایان به تاریخ معاصر و
جریانهای گوناگون آن هستند و دراین زمینه پژوهشهای شایسته ای نیز
دارند, ضمن تقدیراز گشودن این صفحات , درارتباط با آنچه دراین
مقالات آمده است اظهار نظر کردند. دیدگاهها واظهار نظرهای ایشان
زمینه گفتگوئی را فراهم آورد. آنچه می خوانید, حاصل این گفتگوست
درباره تاریخ تاریخ نویسی در عصر حاضر و شرایط ضروری برای تدوین
تاریخ انقلاب اسلامی .

در پایان این گفتگو, به تناسبی , به مساله[ فراموشی سپردن عمدی
برخی از مسائل تاریخی] اشاره شد که آقای خسروشاهی در توضیح چگونگی
آن , ماله کودتای ۲۸ مرداد را بعنوان نمونه مطرح کردند که به تناسب
تقارن انتشاراین شماره با ۲۸ مرداد, مجموع آن گفتگو را به دست چاپ
می سپاریم . مجله حوزه ,این بحث را بعنوان دیدگاه یک صاحب نظر منتشر
می سازد و آماده نشر دیدگاههای دیگر صاحب نظران و هرگونه بحث تکمیلی
دراین باره خواهد بود.

حوزه

حوزه : در مورد نوشتن تاریخ انقلاب اسلامی چه نظر دارید؟

استاد: تاریخ انقلاب اسلامی را کسی باید بنویسد که علاوه بر در
اختیار داشتن اسناد لازم , خود در متن مسائل و حوادث آن بوده باشد و
یک بعدی و خطی برخورد نکند. حق هرکسی و هر گروهی را, آن مقداری که
حق داشته اند,ادا کند. در رجال شناسی معاصر, علاوه بر شناخت عینی و
حضوری , دچار حب و بغض های شخصی نگردد. دراندیشه مقایسه انقلاب اسلامی
باانقلابات دیگر مثلاانقلاب کبیر فرانسه و یاانقلاب اکتبر, نباشد,
بلکه عمق انقلاب ما را خوب درک نماید و بویژه ابعادالهی – عرفانی ,
رهبری و ضداستبدادی و ضداستعماری و مردمی بودن انقلاب را بطور کامل
لمس کند.ارزشها و ضدارزشها را با معیارهای اسلامی ,از هم تفکیک
نماید. با مبانی فکری – فرهنگی انقلاب آشنا باشد و تازه پس از داشتن
این شرایط – که البته بخشی از شرایط است – تاریخ نویس انقلاب اسلامی ,
باید در آن مرحله ازاوج تهذیب و تقوی باشد که بهنگام نوشتن آن , وضو
بگیرد و رو به قبله بنشیند و سپس قلم بر دست بگیرد و در واقع باید
احساس کند که فریضه ای راانجام می دهد و مشغول امری عادی و ساده
نیست .

علاوه براین , تاریخ را بخاطر بنویسد, نه بعنوان آن که کارمند نهاد
یا موسسه ای است . یادم هست روزی استاد محمدتقی جعفری داستانی تعریف
می کرد که نقل آن بی تناسب نیست ,ایشان می گفت : چند سال پیش عده ای از
دانشمندان فلسفه و علوم انسانی آلمان , همراه آقای فلاطوری , که به
ایران آمده بودند, بمنزل ما آمدند. ضمن مذاکرات , من از آنان پرسیدم
که در سرزمین شما, شابقا فلسفه عمیق تر و سیستماتیک ترا ز فلسفه های
دیگر کشورهای مغرب زمین بود, در واقع فلسفه دو سه قرن در آلمان از
شکوفائی خاصی برخوردار بودامااکنون آن هستی شناسی سیتماتیک , به
پوزیتویسیم تبدیل شده است ؟ یکی از آنان , که مسن تر بود, در پاسخ به
من گفت : چون در گذشته ما,[ محققان فلسفه] داشتیم وامروز[ کارمندان
فلسفه] داریم !

پاسخ کوتاه , ولی رسا بود, یعنی در گذشته با نگرش هستی شناسی به
مسائل فلسفی توجه می شد, ولی امروز به فلسفه دانان , حقوق می دهند و به
آنان می گویند: بروید تحقیق کنید که فلان فیلسوف چه نظری داشت ؟ و یا
فلسفه چیست و چه می گوید و چه می خواهد؟ و معنی این , آن است که او
[کارمند]است و دیگر علاقه ای به کشف رابطه انسان با هستی ندارد.

بنظر من ,این نکته
اساسی و مهم را در مورد تاریخ نویستان هم می توان صادق دانست . بی شک
اگر مورخی , با عینک سیاه , حوادث تاریخی را بررسی کند, همه چیز را
[سیاه] خواهد دید و محصول این تاریک بینی در نهایت , تاریخ نگاری روشن
نخواهد بود.

تاریخ بدون سند هم بی ترید,ارزش واقعی نخواهد
داشت , ولی اگر مورخی , کتاب خود را مالامال ازاوراق واسناد کند,
ولی در تنظیم و پهلوی هم قرار دادن آنها, حقیقت را مراعات نکند و
فقط نقاط ضعف را تقویت نماید و سندهای مثبت را بطور مطلق محو کند,
این کتاب هم ارزش واقعی – تاریخی نخواهد داشت .

بعبارت دیگر, با مونتاژاسناد منفی , نمی توان مطلبی رااثبات کرد.
واین درست به این می ماند که در یک کتاب تاریخ مربوط به عهد هجری ,
صدمکتوب را در کنار هم قرار دهند و یک صد عکس هم از زیارت رفتن
[ناصرالدین شاه] در آن چاپ کنند و بعد هم نتیجه بگیرند حق با شاه است
و سید جمال الدین …

حوزه : نظر شما درباره نگارش تاریخ کامل معاصر

چیست و چه کسی صلاحیت آن را دارد؟

استاد: تاریخ کامل معاصر را نمی توان نوشت مگر آن که همه اسناد آن در
اختیار باشد و پس ازاین مرحله یعنی در دسترس قرار گرفتن اسناد
آشکار, محرمانه , خیلی محرمانه , سری و بکلی سری است که می توان به
نوشتن[ تاریخ کامل] دست زد والبته تا آن مرحله , بعلت این که در
پاره ای از کشورها,اسناد تا سی سال قبل خود را دراختیار پژوهشگران
قرار نمی دهند, نباید دست روی دست گذاشت و به انتظار نشست . دراین
مدت , آن بخش از رویدادهای علنی و رسمی و آشکار تاریخی را باید نوشت .
از خاطره های اشخاص سهیم درانقلاب و یا هر مساله تاریخی معاصر,
استفاده کرد واسناد موجود غیر محرمانه را ثبت و ضبط نمود و منتشر
ساخت و سپس اگر ما نتوانستیم , کسانی می آیند که بااستفاده از
مجموعه اینها واسنادی که سی سال بعد منتشر می گردد, حقایق تاریخی را
برشته تحریر در آورند.امااین که کسی[ تاریخ نویسی] را به نام خود
ثبت کند و هر چه را که خود می خواهد, جمع آوری و بعنوان تاریخ منتشر
سازد.این امر,ارزش درازمدت و تحقیقی نخواهد داشت . حذف بخشی از
تاریخ ,اعمال غرض در ثبت و ضبط حوادثی که هزاران انسان با شعور شاهد
چگونگی آنها بوده اند و سرانجام تحریف رسمی و علنی مسائل , نمی تواند
راه بجائی ببرد.

اصولا کسی که نمی داند[ تاریخ] چیست و[ فلسفه تاریخ] کدام است و
[علم تاریخ] به چه چیز می گویند و یا فرق بین[ خاطره نگاری] و
[قایع نگاری] و[ تاریخ نگاری] را درک نکند و یا تحلیل و جمع بندی
تاریخی را ندادند و یااز تفاوت بین[ سند] و[ گزارش یک مامور]
[خبرنگار] یا[ گزارشگر], آگاه نباشد و یااز شیوه کاربرداسناد
تاریخی مطلع نباشد و یا بدلایل خصوصی و روانی , بخواهد با وارنه جلوه
دادن حقایق , کمبودهای خود را برای مدتی جبران کند,این بنظر من
اصولا صلاحیت آن را ندارد که در[ جرگه تاریخ نویسان] محسوب شود .

حوزه : با توجه به این امر, شما چه اعتقادی در مورد[ عقل ناقص

تاریخ] دارید؟

استاد:اصولا,افشای بخشی ازاسناد یا گزارش ها و مخفی نگهداشتن
بخش دیگر آن , یک امر تحقیقی مستند, محسوب نمی شود.

بنظر من , بطور کلی , نمی توان بااستناد به یک گزارش یا مقاله و یا
حتی مصاحبه منتسب بکسی , قضاوت نهائی را در مورد فرد یا حادثه ای ,
بعمل آورد چرا که در همه اینهااحتمال صدق و کذب هست و تا مساله
مستند نباشد, نمی توان تمام حقیقت را بیان کرد.

حوزه : در دیدگاه شما سند چیست ؟ و چه چیزی را مستند می دانید؟

استاد: شناخت سند, مانند شناخت یک حدیث , دارای ضوابط واصولی است .
دیدگاه مکتوب یک فرد, درباره حادثه ای می تواند سند محسوب شوداما
گزارش یک مصاحبه گر و یا خبرنگار و یا مقاله مندرج در یک روزنامه , یا
برداشت یک نویسنده از سخن یک فرد دیگر, هیچکدام[ مسند] نامیده
نمی شود.

حتی بعنوان مثال باید گفت : گزارش یک سفیر, درباره یک
موضوع و یا محتوای ملاقات با یک فرد, سند نیست بلکه یک گزارش است ,
ممکن است اضافاتی از سوی گزارشگر بر آن افزوده شده باشد. سفیر,
نوعا, می خواهد جو تفاهم و حسن روابطایجاد کند و دراین راستا,
برداشتهای مثبت خود را هم به وزارت متبوع خود گزارش می دهد. .

اگر محتوای گفتگوها, دراختیار قراردادن اطلاعات نباشد و شامل
تفاهم طلبی در چهارچوب سیاست کلی کشور باشد,این هرگز نمی تواند
[سندی] بر ضد کسی تلقی شود, بلکه باید آن را نوعی اندیشه در برخورد
با طرف و یا کشور مورد نظر, نام داد نه سندی برای اثبات و یا رد
قضیه ای .

بی شک
اگر محتوا,افشای اطلاعات و راه جوئی برای حفظ منافع نامشروع یک کشور
خارجی باشد, واین گزارش , توسط فرد متهم , کتبا تایید شود,این را
می تواند سند نامید و عامل آن هم بطور طبیعی مسئول خواهد بود.

پس بطور کلی از نظر
من , گزارش یک سفیر, یک پلیس , گزارش یک خبرنگار, روزنامه نویس , تحلیل
یک گزارشگر واین قبیل افراد,[ سند] محسوب نمی شود, بلکه گزارش یا
دیدگاه و برداشت فردی و شخصی است که با تحلیل منصفانه , می توان
انگیزه های پشت پرده آن را فهمید که آیا هدف نوعی پرونده سازی و تخریب
است ؟ یااشتباه گزارشگر و یا یک روایت صادقانه از واقعیت ؟

مثلا, با بررسی مقاله ها و تحلیل ها و حتی گزارشهای محرمانه در
رابطه باانقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی که در سطح جهانی منتشر شده اند,
بخوبی می تواند فهمید که اغلب آنها غیرواقعی , همراه با تحریف کامل و
در راستای اهداف امپریالیسم خبری و صهیونیسم جهانی است . روی همین
اصل , تهیه کتابی تاریخی , مثلا درباره ملی شدن صنعت نفت و نقش
آیه الله کاشانی , دکتر مصدق , شهید نواب صغوی و دیگران , بااستناد به
روزنامه های توده ای , نفتی و یااروپائی وامریکائی منتشره در آن
دوران , هرگزارزش واقعی نمی تواند داشته باشد .

حوزه : شما خودتان که حداقل شاهد حوادث ملی شدن صنعت نفت بوسیله

آیه الله کاشانی و دکتر مصدق و فدائیان اسلام بودید, واین حضور در
صحنه را تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داده اید قصد نوشتن خاطره ها یا
تاریخ حوادث این دوران را ندارید؟

استاد: متاسفانه باید گفت که بعضی از حوادث نگاران
معاصر, که گویا تاریخ معاصر را می نویسند, کلیه اسناد دوران ملی شدن
صنعت نفت را نادیده می گیرند و فقط کارهای اجرائی و روزمره دکتر مصدق
را در زمان نمایندگی مجلس و یا تصدی نخست وزیری عامل ملی شدن صنعت
نفت می دانند و بعد هم شکست های دولت را ناشی از مثلا مخالفت یک فرد
یا یک گروه تلقی می کنند.این امر, تاریخ نگاری نیست , که عقده گشائی
است . وقتی انسان می بیند که در یک کتاب چند صد صفحه ای , که گویا
درباره ملی شدن صنعت نفت است , حتی در مراحل مقدماتی آن , هیچ نامی از
نقش[ فدائیان اسلام] نیست و یا بعد در حوادث سی تیر واسقاط دولت
[قوام السلطنه] حتی نامی از[ آیه الله کاشانی] نیست , خوب , بخوبی در
می یابد که نویسنده کتاب , دچار نوعی عقده روانی است و گرنه چگونه
می توان نقش های مثبت افراد را نادیده گرفت ؟ و بعد در جنبه های منفی –
مثلا در سقوط مصدق و کودتای ۲۸ مرداد – همین افراد را که کودتاچیان
خانه نشین شان کرده بودند, صاحب نقش اصلی قلمداد کرد؟

بهرحال , من بعنوان ناظر در پاره ای ازامور و داخل در مراحل بعدی ,
معلومات یا خاطرات واسناد زیادی دارم اما هنوز بخوداجازه نداده ام
که وارد مرحله[ تاریخ نویسی] بشوم . تاریخ نویسی شرایطی لازم دارد که
به بعضی از آنها قبلااشاره کردم و متاسفانه من , فقط بخشی از آن
را فعلا دارا هستم وامیدوارم که اگر شرایط دیگر,از جمله دسترسی
یافتن به اسناد محرمانه و بایگانی شده درایران یا خارج ازایران ,
تحقق یافت , بتوانم به وظیفه خود دراین رابطه , عمل کنم امااین به
آن معنی نیست که در تلاش نیستم . من درباره تاریخ یکصدسال اخیرایران
و جهان اسلام , بویژه در رابطه با حرکت ها و جنبش های اسلامی و ملی , شایداز
سی و پنج سال پیش , در داخل و خارج , به تحقیق و بررسی پرداخته ام و
شایداز لحاظ مدارک و ماخذ غنی محسوب شود, آنهم با توجه به این نکته
که کار جنبه فردی داشته و هیچ نوع وابستگی به هیچ یک ازارگانهاو
نهادها نداشته است . مشخصااز حرکت سیدجمال الدین شرع می کنیم تا به
مشروطیت می رسیم و سپس از مشروطیت و تبدیل آن به استبداد سلطنتی تا
ملی شدن صنعت نفت و بعد آغاز مراحل نخستین انقلاب اسلامی و مرحله
پیروزی آن .امااینها هیچکدام در مرحله تحقق عینی نیست و بالطبع
کامل هم نیست .

حوزه :اشارتی داشتید به عدم استیفای حق آیه الله کاشانی و با

فدائیان اسلام , در پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت , بنظر شما
[ملی گرایان] دراین رابطه چه نقشی داشتند و منشا آن چیست ؟

استاد:در مورد فدائیان اسلام , بحث را می گذاریم برای فرصتی دیگراما در
مورد آیه الله کاشانی , طبق اسناد سری وزارت امور خارجه انگلیس ,ایان ,
بدستورامپریالیسم , توسط ملی گراها و در روزنامه های ابسته به آنان ,
به شدیدترین و ناجوانمردانه ترین وجهی , متهم واز صحنه سیاسی ایران
خارج شد (رجوع شود به جزوه:[ نگاهی به اسناد سری انگلیس در مورد
آیت الله کاشانی واخوان المسلمین] که توسط اینجانب تهیه و در سال
۱۳۶۳ در رم ایتالیا, چاپ شده است ).

علاوه بر روزنامه های آن زمان و کتابهائی که جبهه ملی و حزب توده , علیه
آیه الله کاشانی منتشر ساختند, هم اکنون هم , نویسندگان چپ و راست ,
ایشان را, با نشر دروغهای گوناگون ,از جمله شرکت در توطئه قتل دکتر
مصدق , همراهی با دربار و غیره , متهم می کنند. مثلا در کتاب :[ گذشته ,
چراغ راه آینده] , تالیف گروه چپ (جامی ), چاپ تهران ۱۳۶۴, و یا آقای
غلامرضا نجاتی نویسنده[ جنبش ملی شدن صنعت نفت] , حتی دراصالت نامه
و هشدار آیت الله کاشانی به دکتر مصدق , درباره کودتای زاهدی , تردید
می کند و زاهدی را آنچنان به مرحوم کاشانی می چسباند که گویا همین
زاهدی , وزیر کابینه همین آقای مصدق نبوده و یا بعداز کودتا, مورد
حمله و هجوم رسمی و علنی آیت الله کاشانی قرار نگرفته است . به کتاب
[جنبش ملی شدن صنعت نفت] صفحه ۵۰۳ چاپ سوم , تهران .۱۳۶۶

البته جناب سرهنگ نجاتی , به این بسنده نمی کند و در جزوه ای که بعنوان[ ضمیمه] , ولی بطور مستقل , منتشر ساخته و ترجمه گزارش سیاسی دانشگاه ایالتی[ لویژیانا]امریکا بقلم مارک ,
ج , گازیوروسکی , می گوید :[جدائی کاشانی از نهضت و جانبداری از
دربار… در شکست نهضت مالی تاثیر زیادی داشت و تبریک مرجع تقلید
شیعیان به مناسبت پیروزی کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت شاه عامل موثری
در تثبیت رژیم کودتا بوده] . (صفحه ۸, کودتای ۲۸ مرداد).

والبته جناب سرهنگ توضیح نمی دهد که آیه الله کاشانی از نهضت جدا
نشد, بلکه در راه اصلاح آن و جلوگیری از دیکتاتوری ویژه , ناشی از
اختیارات تامه , خواستار رعایت قانون شد و بعد پناه بردن آقای مصدق
به زیر پتو و زندانی ساختن و کنار زدند همه گروههای اصیل اسلامی و
سپس زد و بندهای داخلی با دربار, عامل شکست نضهت گردید… و باز
نمی خواهد توضیح دهد که مرجع تقلید شعیعان , به تلگراف کمک خواهی شاه ,
اصولا پاسخ نداد, ولی پس از مراجعت و گله و پیام وی , طی تلگرافی ,
برای وی آرزوی[ توفیق هدایت] نمود… و صدالبته ایشان به القاب و
عناوینی وادعیه خالصانه ای که آقای مصدق السلطنه , حتی در[ احمدآباد]
و در کتاب[ خاطرات و تالمات] بهنگام ذکر نام اعلیحضرت ! بکار
می برند,اشاره ای نمی کنند؟

آقای سرهنگ نجاتی , دراین کتاب ضمیمه , که بی شک در راستای اهداف امپریالیستی تهیه شده و متاسفانه
ایشان گرفتار ترجمه آن شده اند,از زد و بند حزب توده با آیه الله
کاشانی و حتی اخذ پول از حزب توده , سخن بمیان می آورند (صفحه ۵۱) که
واقعا نقل و ترجمه آن هم شرم آوراست . ولی وقتی بنا باشد تاریخ نگاری
یک سویه باشد, باید هم از آمریکائیان کمک گرفت ! همانطور که
مستشاران اصل چهار[ ترومن] را در دوران آقای مصدق پذیرفتند.

…اما خیانت به تاریخ , دراینجا خاتمه نمی پذیرد, و جناب سرهنگ
نجاتی در ترجمه و نشر گزارش آمریکائیان ادامه می دهد که:[ چون گروه
سیا, با کاشانی رابطه مستقیم نداشت , دو تن از ماموران سیا با
[آرامش] ملاقات کردند و مبلغ ده هزار دلار دراختیاراو گذاشتند که به
کاشانی بدهد]. (صفحه ۳۶ جزوه کودتای ۲۸ مرداد) و بااین که خود
[گزارشگر] می نویسد که :[ هیچیک از مقامات سیا که پول را به آرامش]
دادند, نتوانستنداین نکته را ثابت کنند که مبلغ مزبور به کاشانی
رسیده است یا خیر؟] (ص ۶۰ جزوه کودتا).اما تاریخ نگار معاصر, جناب
سرهنگ نجاتی , بی پروا,این گزارش آمریکائی را برای متهم ساختن یک
شخصیت برجسته روحانی مبارز, ترجمه می کند و[ شرکت انتشار] همه آن را
بدست چاپ می سپارد و وزارت ارشاد هم سکوت می کند. آن وقت بعضی ها در
تحقیق این نکته هستند که آیا[ شمس آبادی] رایش چپ داشت یا مسلمان
بود؟ و بهرحال ,این نوع تحریف تاریخ ,این نوع ارزش دادن به گزارش های
دشمنان , و نشر آنها در میان نسل جوان ما, که شاهد آن دوران
نبوده اند, خود خیانتی بزرگ بر تاریخ است وایکاش مقامی هم بود که به
این نوع خیانتها رسیدگی می کرد .

البته بایداشاره کرد که اگر آقای سرهنگ نجاتی و
تاریخ نویسان مشابه ادعا کنند که سلمان فارسی عضو فراماسون بوده و
از لژ بابل , دیپلم گرفته و برای اثبات ادعای خود, کتاب[ سلمان پاک]
تالیف ماسینیون فرانسوی را بعنوان سندارائه کنند و یااز[ اوستا]
آیه ای نقل نمایند,این دیگر تاریخ نویسی نیست , بلکه قصه سرائی است .

نقل داستان دریافت پول از حزب توده و سپس از عاملان سیا, آنهم
بواسطه احمد آرامش , که تازه خود آنها نمی دانند پول رسیده یا نه ؟ و
سپس جمع بندی واثبات این که آیه الله کاشانی در کودتای ۲۸ مرداد داست
داشته است , بی شباهت همان داستان فراماسون بودن سلمان فارسی
نمی تواند باشد.

البته اتهامات
ناجوانمردانه , در مورد آیه الله کاشانی دراینجا ختم نمی شود و
خان زاده ای که ناگهان خاطرات نویس شده ,اظهار نظر شرم آوری دارد که
بی مناسبت نیست به آن هم اشاره ای بشود.

خاطرات ناصرخان قشقائی , که پس از فوت وی در آمریکا, در تهران بدست
چاپ سپرده شده است , طبق ادعای خود نشر در مقدمه ,[ بطور خاصی] (لابد
از طریق رمل واسطرلاب ) کشف شده و سپس برای روشنگری تاریخ چاپ شده
است , ولی ظاهرا هدف از پیدایش و نشراین خاطرات آن است که اثبات
شوداین[ خانها] غیراز کارهای معروفشان (مراجعه کنید به کتاب
جدیدالانتشار[ کودتای نوژه] تا نوع آن روشن شود)
خاطرات هم می نوشته اند و صدالبته من نمی دانم که این
خاطرات محصول دوران استراحت منجر به فوت ایشان در آمریکاست یا
واقعا در بحران سال ۳۲ در کوههای ایل قشقائی , در منطقه فارس تحریر
یافته است . بهرحال , دراین کتاب ,از قول ناصرخان , با کمال بیشرمی
چنین نقل می شود :[حالا دیگر آشکار شد که آیت الله کاشانی از نوکرهای
مخصوص انگلیس ها بوده است] . (خاطرات ناصرخان , چاپ تهران , صفحه ۴۵۵).

البته نویسنده خاطرات , روشن نمی سازد که این امر, پس ازاعتراف
خسروخان به همکاری باامپریالیسم آمریکا واخذ کمک های میلیون دلاری ,
برای ایجاد آشوب در منطقه قشقائی ها (پس از پیروزی انقلاب اسلامی ) بر
ایشان روشن شده یا پس ازاخذ گرفتن کارت واقامت دائم در دامن
امپریالیسم ؟

حوزه : به نظر شما, تحریف تاریخ

مختص ملی گراهاست یا گروههای دیگری هم در نگارش تاریخ تحریف شده
معاصر, نقشی داشته و دارند؟

استاد: متاسفانه جواب منفی
نیست . بعضی از تاریخ نگراان معاصر ما هم برای تصفیه حسابهای عقیدتی
سیاسی یا گشودن عقده های خود, یا بهرانگیز دیگر به کوبیدن و متهم
ساختن دیگران پرداخته اند که اینک مجال تفصیل و پرداختن به نمونه های
عینی آن نیست , ولی تذکراین نکته خالی از لطف نخواهد بود که :
نویسندگان اینگونه آثار, باید توجه داشته باشند که آیا می شود به صرف
یافتن مطلبی و یا مثلا سندی , آنهم از سوی دشمن و نه متهمان به فسق
که عامدان درانجام فسق و داعیه داران جعل و تحریف , کسی را متهم به
اخاذی یاانتساب به این و آن نمود.

دراین آثار, گاهی برخی ازاسناد آمده است که هیچ
پژوهنده و تاریخنگار منصفی , نمی تواند در سامان بخشیدن به پژوهش
تاریخیش به آنگونه اسناد تکیه کند. خوب , نقل این گزارش , بعنوان سند,
چه ثمره تاریخی دارد؟اصولا یک حادثه منقول در یک گزارش یا حتی
سنداگر تضادی با قرینه های خارجی داشته باشد, بی شک حکم عقل , جای نقل
را می گیرد. بقول استاد دکتر شهیدی :اگر قرینه ای با مضمون روایتی
تاریخی , مخالف بود, نمی توان به آن روایت اعتماد کرد واگر آن روایت ,
برای محدثان عصر, حجت بوده , برای مابا توجه به ملاکهای جدیدی که
وجود دارد, نمی تواند حجیت داشته باشد.

روی همین اصل ,اگر روزنامه های دشمن ,از قول بالاترین مقام امنیتی
دشمن مطلبی را نقل کنند و به کسی نسبت دهند و آن فرد رسما تکذیب
کند و یا مجموعه موضع گیریش آن را نفی کنداین گزارش , با توجه به
تکذیب رسمی واقدامات جدی دراستمرار مبارزه , هیچگونه سندیت وارزشی
نمی تواند داشته باشد و نقل آنهم بنظر من دوراز منطق و بلکه
مغرضانه است .

ولی اگر چنین نشد, و یا تاریخ نگاری , مثلااز مجموعه پرونده هزار
صفحه ای فردی , فقط یک گزارش منفی را پیدا کرد و نشر نمود و یا بعضی
از مسائل حاد معاصر را, بعمد, بدست فراموشی سپرداین چنین تاریخی ,
بطور طبیعی بازارزش خود رااز دست می دهد.

و در واقع بریدن پرونده و
آوردن یک بخش واخفای بخش دیگری , که می تواند حقیقت را روشن سازد,
دوراز معنویت انقلابی اسلام و نوعی[ پرونده سازی] ضداخلاقی است .

من بخاطر دارم که شهید بهشتی , حتی در مورد نشر[ اسناد لانه
جاسوسی] , در یک مصاحبه مطبوعاتی با[ کیهان] گفت :اولااین اسناد
باید هر چه سریع تر منتشر گردد تا بمرور موجب سوءظن مردم نگردد و
ثانیا مجموعه اسناد مربوط به یک فرد یا یک موضوع , باید بطور کامل و
یکجا چاپ شود و ثالثا به طرف , هر که باشد,امکان داده شود که
بهمان مقدار که درباره او مطلبی در مطبوعات یا وسائل ارتباط جمعی
دیگر منتشر شده است , توضیح و پاسخ بدهد.

اکنون , با توجه به اثبات نظام اسلامی , تنها حفظ معنویت انقلابی اسلام
می تواند سازنده باشد نه تحریات موضوعی و سندسازی واقدامات
غیرمسوولانه دیگر. آسیب پذیر ساختن افراد, با سوءاستفاده از فرصت
هیچ منزلتی برای هیچکس , در درازمدت , باقی نمی گذارد.این , با بنیاد
جامعه که براساس عدل و قسط ستواراست تضاد دارد والبته می دانیم
که اصولااندیشه اسلامی با تکفیرافراد شدیدا مخالف است بلکه
براساس یکی کردن نیروها و حفظاحترام ارزشهای والای انسانی پایه گذاری
شده است و حفظ این ارزشها, بویژه در تاریخ نگاری هم , باید مد نظر
باشد.

حوزه : با توجه به علاقه مردم , بویژه جماعت اهل کتاب به مطالعه

تاریخ , آیا فکر نمی کنید که نوشتن و نشر تاریخ معاصر, یک ضرورت است ,
بویژه که انسان , معتقد به بی طرفی در داوری هم باشد؟

استاد: من مخالف ضروری بودن نگارش تاریخ معاصر نیستم اما قبلاز هم
اشاره کردم که بنا بدلایل سیاسی یاامنیتی یا حفظ مصالح ویژه
مملکتی , تمامی اسناد دراختیار مورخین علاقمند نیست و بهمین دلیل , چه
بخواهیم و چه نخواهیم , هیچ کتابی درباره تاریخ معاصر, کامل نخواهد
بود.

اما در مورد بی طرف بودن مورخ , من
فکر نمی کنم که هیچ مورخی , بی طرف مطلق باشد, بی طرف مطلق در[ نگارش
تاریخ] سراز[ وقایع نگاری] در می آورد و آن دیگر حقیقت تاریخ نیست و
اصولا ما می بینیم که مورخین , حتی درباره حوادث دورانهای پیشین ,
بی طرف نیستند و برداشتهای شخصی خود را حتی بدون حضور فیزیکی در آن
برهه از زمان , در تحریر تاریخ دخالت می دهند, آن وقت چگونه می توان
تصور کرد که مورخ معاصر, درباره حوادث عصر خود که بهر حال یا در آن
حضور و نقشی داشته و یا حداقل ناظر حوادث آن بوده
است , بتواند بی طرف باشد؟ بنظر من بمجرداین که انسان در صحنه حضور
داشته باشد, همین امر موجب موضوع گیری خواهد بود و موضع گیری , یعنی
عدم بی طرفی . پس بی طرفی محض معقول نیست , ولی این امر نباید موجب
تعطیل تاریخ نویسی گردد. و حتی همین موضع گیریها و بی طرف نبودنها,اگر
در کتابهائی جمع و به نام تاریخ منتشر گردد, در درازمدت و پس از
تکمیل اسناد, می تواند موجب نگارش[ تاریخ جامع] بشود و نقش افراد را
هم روشن سازد.

پس بطور کلی باید گفت که تاریخ
هیچگاه بی طرف نمی تواند باشد و هر مورخی بنا به ساخت و بافت وجودی
خود, دارای موضوعی درباره حوادث گوناگون است واین امر, حتی علیرغم
ادعاهای بی طرفانه بودن مولف , در لابلای سطور همه کتب تاریخ دیده
می شود و مورخان , با بکارگیری ذهنیتها و یا برداشتهای خود, در عمل
نشان می دهند که بی طرف نبوده اند.البته این امر,اعتبار وارزش کتب
تاریخی را مشروط و نسبی می کند.

بویژه اگر حکومتها بخواهند تاریخ نویسان حقوق بگیر دراستخدام
بگیرند که دراینصورت مسائل تاریخی , بگونه خاص و بنحو مورد علاقه
دولتها و حکومتها تدوین خواهد شد که من در شماره های گذشته
مجله حوزه , بحثهائی دراین زمینه دیدم که مساله[ تاریخ نگاری
درباری] را مطرح ساخته است که دراین شکل از تاریخ نگاری , جمع بندی
نهائی , باامیال و هوسهای خودکامه حاکمان زر و زور و تزویر, هماهنگ
خواهد بود, ولی قانونمندی عام حاکم بر روند کلی تاریخ , نشان می دهد
این نوع تاریخنگاری , باانقراض سلسله مربوطه , پایان یافته است .
تاریخ نگاری دوران قجری و سپس پهلوی , در یکصد سال اخیر, نمونه ای از
این نوع تاریخنگاری بی ارزش است .

البته مراداز تاریخنگاری درباری ,الزاما بمعنی تاریخنگاری دوران
حاکمیت ملوک نیست .اگر روسای جمهوری هم بخواهند که بر طبق امیال
آنها تاریخ ثبت و ضبط شود, شامل همین حکم کلی خواهد شد.البته مردم
نیز خوب می فهمند که نویسنده چه نوع انگیزه هائی در تحریر تاریخ داشته
است و بهمین دلیل , قاطعیت تاریخی , مانند قطعیت در علوم تجربی , وجود
خارجی نمی تواند داشته باشد. چندی پیش که دراستانبول بودم , سمیناری
از طرف بخش فرهنگ و تاریخ و هنر سازمان کنفراس اسلامی , با شرکت
دانشمندان و نویسندگان بیست کشوراسلامی در[ کاخ یلدز] تشکیل گردید
که هدف آن بررسی امکان بازنگری و بازنویسی تاریخ اسلامی بود. آل
سعود, دراین سمینار پیشنهاد تاسیس مرکز کتب عربی را مطرح ساخت که
هدف نهائی آن ,امکان تالیف تاریخی جدید برای اسلام و جهان اسلام بود.

اگراین طرح را به خبر دیگر تقریبا هزمان , که تشکیل سمینار
سالانه اتحادیه تاریخ نگاران عرب در بغداد, با حضور[ صدام] بود,
ضمیمه کنیم , که در آن تصمیم گرفتند نخست تاریخ عراق را که خداوند
به آن توفیق داد تا در قبال هجوم فارس ,از کلی اعراب دفاع کند!.
بنگارند (مجله التضامن شماره ۳۰۳ چاپ لندن , مورخ ۱۹۸۹/۰۱/۳۰م ص ۴۲) و
سپس آن را با خبر دیگری که باز در همین ایام از مصر رسید و در ان
آمده بود:[ کمیته نگارش تاریخ] که بدستور عبدالناصر بوجود آمده و
بعداز وی , تعطیل گردیده بود, هم اکنون بدستور[ مبارک] , با
شکل دیگری , تجدید حیات می کند تا[ تاریخ عرب] ! را بنویسند (روزنامه
الوفد, چاپ قاهره مورخ ربیع الثانی ۱۴۰۹ ه.ص ۱۱) ضمیمه کنیم , در
جمعبندی نهائی , بخوبی در می یابیم که[ تاریخ نگاری درباری] در همه جا
در حال شکل گرفتن است .

و در واقع با پوشش دیگری , همچنان ادامه دارد و برای نسل فعلی و
آینده , شناخت حقایق آسان نخواهد بود.

حوزه : چرا درایران کنونی , مانند دوران پس از مشروطیت , تاریخ نویسی ,

شکوفا نیست و چرا مورخین محققی دیده نمی شوند که خالق آثار تاریخی
ارزنده ای باشند؟

استاد:اولا, ما بعلت حضور در متن حوادث تاریخی بیشمار و تندرو که
از کثرت وقایع , حتی بر زمان سبقت می گیرند, نمی توانیم با فراغ بال
بنشینم و تاریخ بنویسم و ثانیا, خلق یک اثر تاریخی و تحقیقی ,
نیازمندابزاری است که باز بعلت کامل نبودن اسناد نمی توان بسرعت در
انتظار آن بود و ثالثا, کسانی که آثار تاریخی پرارزشی در گذشته
بوجود آورده اند, تاریخ را بخاطر تاریخ , نوشته اند, ولی در زمان ما
متاسفانه اکثریت چنین نیستند که قبلا به همه اینهااشاره شد.

حوزه : بنظر شما چگونه می توان یک تاریخ نسبتا جامع , با توجه به

اسناد موجود و برداشتهای عینی مااز حوادث , بوجود آورد؟

استاد: تهیه یک تارخی جامع , نیازمندابزار وامکانات فراوانی است :
جمع آوری خاطره ها,اسناد و مدارک , جمعبندی تحلیل های گوناگون و …
این امر در عصر ما, ظاهرااز عهده یک فرد خارج است و یا حداقل آن
که کار فردی دراین رابطه بی خطا و پرارزش نخواهد بود.
بنظر من باید کسانی که استعداد و یا علاقه به دانش تاریخ نویسی
دارند, باید دور هم جمع شوند و در خلق یک اثر تحقیقی تاریخی مستند,
همکاری کنند چون همکاری در تالیف یک اثر, موجب برخوردافکار و
آراء می شودو نتیجه نهائی آن , بی شک بهتراز[ دست پخت] یک نفر خواهد
بود.

حوزه : تاریخ نویسی غربیها یا شرقیها را درباره

مسائل ما چگونه ارزیابی می کنید؟

استاد:ازاین نوع تاریخ نگاری , سابقه خوبی سراغ نداریم .اگر نام
آن را تاریخنگاری استعماری بگذاریم , زیاداز حقیقت دور نرفته ایم .
داوری یک خارجی , درباره تاریخ معاصر, بدلایل زیادی مشکوک و غیرقابل
قبول خواهد بود و حتی فاقدارزش تاریخی امااگراین آدمها, درباره
مثلا خواندن خطوط قدیمی و کتیبه های باستانی و باستانشناسی یا
سکه شناسی واموری ازاین قبیل , که نیازمند آشنائی با خط و زبانهای
مرده دارد, فعالیت کنند, نمی توان کلیت آن را مورد شک قرار داد و یا
آن را نپذیرفت .

حوزه :اشاره گردید به این نکته که بعضی از مسائل حاد معاصر,

در تاریخ نویسی معاصر بعمد, به دست فراموشی سپرده می شود, می توانید
مشخصا موردی را بیان کنید؟

استاد: موارد متعدد و گوناگون را میتوان ذکر کرد, ولی برای احتراز
از تفصیل , فقط به موضوعی اشاره می کنم که چندی قبل با آن روبرو شدم .
مثلا در مرداد ۶۷, برخورد سکوت آمیز مطبوعات ما با کودتای
امپریالیستی ۲۸ مرداد, قابل تعمق بود. روز پنجشنبه ۲۷ مرداد ماه ۶۷,
در قم روزنامه ها را خواندم , کوچکترین خ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.