پاورپوینت کامل شناسائی برخی از تفاسیر عامه (۸) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شناسائی برخی از تفاسیر عامه (۸) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شناسائی برخی از تفاسیر عامه (۸) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شناسائی برخی از تفاسیر عامه (۸) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۴۷
قرطبه ,از جمله شهرهائی است که جهاتی شایسته مطالعه است . سیرتاریخی حوادث و
تحولات سیاسی واجتماعی بوجود آمده در آن ,از جمله فصول برجسته
تاریخ بشر واسلام است . قرطبه , شهری است دیر پای که مدتی طولانی مرکز
حکومت های مختلف بوده و در مجموعه مراکزاسلامی از جایگاه بلندی
برخورداراست . برخی از مولفان ,از آن , به[ ام المدائن] و[ مدینه
العلم] یاد کرده اند ۱ . قرطبه , سالهای سال مرکز دانش و تعلیم و تعلم
بود. فقیهان , عالمان , مفسران , مورخان و محققان بسیاری بر دامن آن
پروریده اند و متفکران و پژوهشیان بسیاری در آن ظهور کرده اند. یاقوت
حموی از آن به[ معدن الفضلاء و منبع النبلاء] ۲ یاد کرده است .
این عالمان و مولفان , آثار سودمند و گرانسنگی درابعاد مختلف
فرهنگ اسلامی , در آن دیار سامان داده و بدینسان عالمان برخاسته از
قرطبه و وابسته بدان , سلسله بزرگی از محققان و پژوهشیان را تشکیل
می دهند, که شرح حال و گزارش آثارشان , مجموعه ای عظیم از منابع شرح
حال نگاری را پدید آورده است ۳از جمله آثارارزشمند و بسیار سودمند
نگاشته شده به خامه یکی از عالمان آن دیار, تفسیری است بزرگ با
عنوان[ الجامع لاحکام القرآن] و مشهور به تفسیر قرطبی .
الجامع از جمله منابع مهم شناخت آیات قرن و دست
یافتن به موضوعات آن , بویژه آیات الاحکام ,است . تفسیر قرطبی آکنده
است از تحقیقات فقهی و پژوهشهای تاریخی و نقد و تحلیلهای ادبی و…
بااین همه , سایه سنگین و شومی از تعصب بر بخشهائی از آن گسترده است
واو در لابلای صفحات آن , بارها,از مسیرانصاف بدور شده و حق و
حقیقت را به مسلخ زشت عصبیت مسلی و یکسونگری فرقه ای برده و با تیغ
خشم و کین ذبح کرده و بدین سان چهره زیبائی تحقیقات و پژوهشهایش را
مشوش نموده است . آنچه بدان اشارت رفت , مانع آن نبوده و نیست و نیست
که عالمان و پژوهشگران معارف اسلامی بدان و همگنانش مراجعه کنند, و
سره و ناسره آن را بازشناسند و بازشناسانند واز بایستگیها و
کفایتهایش بهره گیرند و بر لغزشها و کجرویهایش تنبه دهند.
[حوزه] نیزاین سلسله مقالات را دراین جهت به قلم می آورد.اقبال
تحسین برانگیز و هوشمندانه خوانندگان دانش دوست و حق پژوه و محققان
بزرگوار نیز, نشانگر دریافت چنین واقعیتی است .ازاین فراتر, بی گمان
تفاهم و وحدت و یگانگی و یکسوئی جریانهای گونه گون در گستره اقالیم
قبله , بیشتراز هر چیزی در گروه شناخت راستین ,ازاندیشه های دیگر و
تبادل فرهنگ سالم و بوجود آوردن زمینه شایسته مراجعه به منابه
اندیشه یکدیگراست ازاین روی اینگونه مقالات , بگفته برخی از محققان
و پژوهندگان ,[ بهترین راه وحدت , تفاهم و همسوئی] فرزندان اقالیم
قبله خواهد بود.
وانگیزه نگارش
مولف[ الجامع] در آغاز کتاب مقدمه مفصلی نگاشته و در ضمن ,از
تفسیر و جایگاه آن ,انگیزه نگارش تفسیر و نحوه نگرش او به تفسیر
نگاری سخن گفته است . وی ,ابتداء با عباراتی دلپسند,از جایگاه بلند
قرآن و نقش آن در بیداری انسانها و تبیین معارف اسلامی سخن گفته و
آنگاه با عرضه روایاتی , حاملان علوم قرآن را ستوده و سپس به بیان
انگیزه نگارش تفسیرش پرداخته واز جمله چنین نوشته است :
[ از آنجا که کتاب الهی (قرآن ) تنها کتابی است که حاوی تمام علوم
شرعی است که امین السماء(جبرئیل ) به امین الارض (پیامبر) نازل کرده
است , شایسته دیدم مدتی از عمرم را به آن مشغول دارم و نیرویم را با
جد و جهد در خدمت به آن بکار گیرم و بر آیات آن تعلیقاتی بنگارم و
در ضمن آن , جنبه های تفسیری , لغوی ,ادبی و قرائتی آن را تبیین کنم و
گفتار گمراهان را در پرتو آیات به نقد کشم و عرضه احکام و گزارش
شان نزول آیات را بااحادیث فراوانی مستند سازم و بکوشم تا کتابم
در پرتو گفتار پیشینیان از مفسران و رهروان آنان در سده های واپسین ,
جامع معانی کتاب سنت و تبیین کننده مشکلات آن دو باشد] ۴ .
ویژگیهای [الجامع]
تفسیر قرطبی ,به لحاظ توجه به آیات الاحکام و تبیین مسائل شرعی و بهره وری فقهی از
آیات قرآن گسترده ترین تفسیرهاست . قرطبی ,این توجه سودمند آیات الهی
را با توجه به ابعاد دیگر آن , در هم آمیخته و مآلا اثری کارآمد و
شایسته بار آورده است . توجه شایسته و کارآمد وی با آیات همگون در
تفسیر آیات و تاکید درست بر سنت در تبیین آنهااز جمله برجستگیهای
تفسیر قرطبی است . گستردگی اقوال واستناد دقیق دیدگاهها به صاحبان
آنان نیزاز ویژگیهای دیگر[ الجامع] توان یاد کرد.
قرطبی خود در زمینه این ویژگی تفسیرش می گوید :
دراین کتاب , متعهد شده ام که اقوال را به صاحبان آنان
نسبت دهم واحادیث را بااستناد به مولفان و مصنفان آنان گزارش
کنم . یکی بدانجهت که استناد سخن به صاحب سخن , چنانکه بزرگان
آورده اند, دانش راافزونی می بخشد و برکت علم است . دیگر آن که چه
بسیاراحادیثی که در آثار روائی و تفسیری بگونه ای مبهم می آیند که از
اینگونه عرضه روایات جز متخصصان فن بهره نمی برند و نامتخصصان در
تحیر می مانند و سره رااز ناسره باز نمی شناسند. ۵
پیش ازادامه سخن , یادآوری می کنیم که قرطبی در عرضه اقوال و
ارائه دیدگاهها, درباره تشیع , غالبا به خبط و خطا مبتلا شده است و
از سر جهل و یا غرض , چیزهائی به این جریان ناب اسلام محمدی نسبت داده
است که جز[ اتهام] هیچ عنوان بدانها نتوان داد و ما درادامه مقاله
به این موارد خواهیم پرداخت . باری , نظم و تنسیق مطالب , جلوگیری از
آمیختگی مباحث , تبیین گویا و روشن واژه ها, توجه شایسته به اسباب
نزول , مصداق یابی برای مفهوم واژه ها و گزارش اقوال گونه گون و نقد و
تحلیل آنها برای گزینش آنچه روا می داند,از دیگر ویژگیهای تفسیر
قرطبی است.
روش تفسیری قرطبی
در رده بندی تفاسیر[ الجامع] از جمله تفاسیری است که از آن به
[تفسیر به رای] یاد می شود یعنی مولف , فراتراز آنچه از ظواهر
الفاظ توان فهمید, به نگرش عقلانی و تحلیلها گونه گونه می پردازد و به
نتایج مختلفی ره می سپرد.اما بلحاظ روشی , وجه غالب تفسیر قرطبی
فقهی است و بیشترین همت وی , صرف بازیابی احکام شرعی از آیات شده وی ,
گاهی به اندک مناسبتی , به بحثهای فقهی روی می آورد و در ضمن تبیین
واژه هائی از قرآن , که رابطه با مسائل فقهی ندارند نیز, به عرضه
مسائل فقهی دست می یازد[ بدیع] را تشریح کرده به بحث از بدعت و معنا
و حکم آن پرداخته و به تفصیل از آن سخن گفته است . بدین سان , قرطبی
در ذیل آیات , تا آنجا که ممکن است , به بحثهای فقهی می پردازد.اگر
آیه ای بهیچ روی با مسائل فقهی ارتباط نداشته باشد به تشریح جنبه های
دیگر آیات می پردازد و آیه را تفسیر می کند.
وی در مقدمه تغسیر به این شیوه تفسیری اشاره کرده می نویسد:
[من از مجموع آنچه را که می توان در ذیل آیات نوشته , تبیین احکام
را برگزیدم و آنها را در قالب مسائلی که از چهره احکام مندرج در
آیات پرده برگیرد و جستجوگران را به احکامی که از آیات توان فهمید
رهنمون شود, عرضه کردم] ۷ .
بااین همه , قرطبی ازابعاد دیگر آیات غافل نمی ماند و جای جای , به
تفسیر و تبیین مسائل اعتقادی اخلاقی , تاریخی واجتماعی می پردازد که
از آنها سخن خواهیم گفت .
شیوه نگارش و تنظیم (الجامع)
قرطبی , کتاب را با خطبه ای آغاز می کند و درادامه آن از جایگاه
بلند مفسران و شیوه های تفسیرنگاری آنان سخن می گوید و آنگاه به روش
تفسیری خوداشاره کرده مقدمات تفسیر را می آغازد.
دراین مقدمه , که دراز دامن است و سودمند,از چگونگی تلاوت قرآن ,
اعراب و تعلیم آن , ثواب قرائت و تدبر در آن , فضیلت کتاب الهی و
حاملان آن , تفسیر به رای و چگونگیهای آن , جایگاه سنت در تبیین آیات ,
تشریح روایت: [ ان هذاالقرآن انزل علی سبعه احرف] ,اعجاز قرآن و
عدم تحریف آن سخن گفته و آنگاه , به عنوان پیش درآمدی به تفسیر, بحثی
سودمند در[ استعاره] پی نهاده و بالاخره با بحثی گسترده و مفصل در
[بسم الله] و تبیین و تشریح ابعاد فقهی و دیگر مطالب مربوط به آن , در
آستانه تفسیر قرآن قرار گرفته است . در تفسیر, قرطبی در آغاز,از
نام سوره ها و فضیلت قرائت آیات قرآن سخن می گوید و آنگاه آیه و یا
آیاتی را آورده وابتداء به تشریح واژه ها, جایگاه ادبی آنها و تبیین
معانی جملات می پردازد. و دراین راستا, به اقوال بسیاری اشاره می کند
و گاه به نقد و تحلیل آنها دست می یازد و آنگاه در قالب مسائلی به
برداشتهای فقهی روی می آورد و در ذیل آن , به دیدگاههای فقیهان مذاهب
و بررسی وارزیابی اقوال می پردازد و غالبا مختار خود را نیز با
استدلال می آورد.او, در ذیل آیات و در تفسیر و تبیین کلام الهی ازشان
نزولها و حوداث تاریخی مربوط نیز, غفلت نمی کند و جایگاه شایسته سنت
را در تفسیر آیات مغفول نمی گذارد.از معلومات بسیاری در جهت توضیح
و تشریح آیات سود می جوید. بیشترین همت قرطبی , بازشناسی و عرضه
احکام , در ذیل آیات است . وی , در مقدمه تفسیر درارتباط با محتوای
تفسیر,از جمله , نوشته است :
[در ذیل آیات , حکم و یااحکامی را که از آیه می توان استنباط کرد
آورده ام . و با توجه به اسباب نزول و تفسیر واژه هااحکام الهی را
عرضه کرده ام .اگر آیه ای متضمن حکمی نبود, به تفسیر و تاویل آیه
پرداختم واز آن گذشتم و چنین است شیوه من تا پایان تفسیر] ۸ .
الجامع در گفتار عالمان
تفسیر قرطبی ,از جمله تفاسیری است که عالمان به آن روی آورده واز
آن بهره ها جسته اند. تنی چنداز محققان و شرح حال نگاران و
تفسیرپژوهان , در ضمن شرح حال وی و به مناسبتهای مختلفی , چگونگیهای
آن را ستوده اند.ابن فرحون , در کتابی که در شرح حال عالمان مذهب
مالکی نگاشته است می نویسد:
[ الجامع ,از بزرگترین و سودمندترین تفاسیراست . مولف در نگارش
آن قصه ها و داستانهای تاریخی را وانهاده و بجای آنها به عرضه احکام
الهی واستنباط اذله آنها و نیز یاد کرد قرائت واعراب و ناسخ و
منسوخ آیات روی آورده است] ۹ .
صفدی می گوید:
قرطبی , آثار بسیاری دارد که همه نشانگر گستردگی دانش و وسعت دانش
و وسعت اطلاعات وی هستند. تفسیر وی , کتاب بزرگی است که بیمن آن قرطبی
شهره آفاق گشته است. ۱۰
احمدالمقری دراثر سودمند خود[ نفخ الطیب] به هنگام یاد کرد قرطبی
آورده است :
[ او, تالیفات سودمندی دارد که همه نشانگر گستردگی دانش و وسعت
اطلاع وی هستند. یکی از آنها قرآن است که در نهایت زیبائی و دلپذیری
نگاشته شده است] ۱۱ .
سیوطی , قرآن شناس بزرگ قرن دهم , نوشته است :
قرطبی تفسیر بزرگ و مشهوری را نگاشته است که شهرتش در مجامع علمی
مرهون آن است. ۱۲
دانشمند سختکوش و محقق
فقیداسلامی , دکتر عمر فروخ , ضمن یاد کرد شرح حال قرطبی و ستایش از
آثار وی , درباره[ الجامع] از جمله نگاشته است :
[آهنگ وی درالجامع لاحکام القرآن تفسیر آیات قرآن است
کتاب ,اثری تفسیری محض به معنای توضیح و تبیین آیه ای بعداز آیه ای
نیست , بلکه[ الجامع] گزارش هر آن چیزی است که به آیه متعلق است :از
تفسیرالفاظ, بیان اعراب , وجوه بلاغت شواهد دلالت کننده بر مقصوداز
گفتار بزرگان , شعر شاعران و یااحادیث راویان . بهرحال , بی گمان ,
[ الجامع] تفسیری است که از گستردگی دانش قرطبی پرده بر می گیرد واز
استواری آراء قرطبی حکایت می کند. براستی برای جستجوگران و پژوهندگان
معارف قرآنی سودمنداست و کارآمد] ۱۳ .
اهمیت و عظمت تفسیر قرطبی جای انکار نیست . گستردگی آگاهیها و
اطلاعاتی که مولف در لابلای صفحات آن عرضه کرده است نیز ستودنی است
اما بدینسان , مهر تایید مطلق بر آن زدن
با روح تحقیق سازگاراست و نه با واقعیت انطباق دارد.
بالاخره بایداز دکتر محمدحسین ذهبی یاد کرد که پس از یاد کرد
برخی از آنچه را آوردیم درباره آن از جمله نوشته است .
[ قرطبی , دراین تفسیر آزاداندیشی است که نقد و
بررسی رااز آلودگی اغراض پیراسته و در مناقشات علمی و جدال با مدعی
عفت قلم را واننهاده است .او, تمام جوانب تفسیر را می کاود و در
فنونی که بدانها پرداخته واز آنها سخن گفته است , زبردستی خود را به
نمایش می گذارد] ۱۴ .
راستی را, تفسیر قرطبی نشانگر زبردستی او در دانشها و نمایانگر
گستره آگاهیهای او در علوم اسلامی اما آیااو آنچنانکه ذهبی می گوید
در نقد و بررسی راه انصاف پوئیده و در جدال با مدعی از وادی عفت قلم
پای بیرون ننهاده و حرمت قلم را پاس داشته است ؟ به نظر ما نه چنین
است و خواننده حق جوی درادامه مقاله , با بسیاری از حق کشیهای قرطبی
آشنا خواهد شد.
جایگاه عقل در[ الجامع]
چنانکه پیشتر یاد
کردیم , تفسیر قرطبی از جمله تفاسیری است که در رده بندی تفاسیر, در
راستای تفاسیر به رای قرار می گیرد. قرطبی ,افزون براندیشه وریهای
ثمربخش برای دست یافتن به مفاهیم بلند آیات الهی و بکارگیری عقل در
استخراج احکام واستنباط مسائل و معارف اسلامی , در ضمن تفسیر آیات
قرآن نیز, جای جای , به تکریم عقل پرداخته و دست یابی به ژرفای قرآن
را بدون تکیه بر نگرشهای عقلانی ناممکن دانسته است .او, در ضمن فصلی
با عنوان[ باب ماجاء من الوعید فی تفسیرالقرآن بالری]… پس از
عرضه روایاتی که نشانگر منع تفسیر به رای هستند و تفسیر و تاویل
درست آن آثار, به نقد و رد گفتار کسانی می پردازد که معتقدند قرآن جز
از طریق نقل تفسیرپذیر نیست . آنگاه تاکید می کند که نهی دراین
روایات , به معنای جلوگیری ازاندیشه وری در آستانه قرآن و تفقه و
تدبر در آیات الهی نیست , بلکه مصداق این روایات از مفسرانند:
۱- کسانی که اندیشه ای را می پذیرند و به دیدگاهی روی می آورند و
آنگاه با موضعی پیش ساخته به آیات الاهی روی می آورند و آیات قرآن را
برای توجیه و تثبیت آنچه یافته اند بکار می گیرند.اما کسانی که برای
استدلال واستوارسازی دیدگاهی به قرآن رو می آورند و با توجیه تاویل
استوار و متکی بر مبانی علمی صحیح در مقاصدی شایسته از آیات الهی
بهره می گیرند هرگز مشمول این روایت نخواهند بود.
۲- کسانی که بااندک توجهی به ظاهر آیات و بدون توجه دقیق به آنچه
در تبیین و تفسیر آن از توجیه الفاظ غریب , و تشریح مبهمات آن حکایت
شده است و بدون دقت از شیوه بیانی و زبده گوئی قرآن و حذف واضمار و
تقدیم و تاخیری که در آیات آن هست به تفسیر می پردازند زبده گوئی
قرآن و حذف واضمار و تقدیم و تاخیری که در آیات آن هست به تفسیر
می پردازند واز آیات الاهی استنباط می کنند ۱۵ .
بدین سان , قرطبی اندیشه وری و تعقل در آستانه قرآن راارج می نهد و
از جمود برالفاظ و ظاهرگرائی در تفسیر روی بر می تابد. وی , در ذیل
آیه ۸۲از سوره نشاء: [ افلایتدبرون القرآن]… پس از تبیین دقیق
واژه[ یتدبرون] می گوید:
این آیه و آیه ۲۴از سوره محمد:[ افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب
اقفالها]از یکسوی وجوب تدبر در آیات قرآن برای دست یافتن به
معانی آن را نشان می دهند واز سوی دیگر نقد وردی هستند بر گفتار
کسانی که می پندارند تفسیر قرآن جزاز طریق نقل واثر روا نیست .
در ذیل آیه ۲۹از سوره ص:[ کتاب انزلناالیک مبارک الیدبرو آیاته
و لیتذکراولوالالباب] نیز آیه را نشانگر و جوب تدبر در قرآن
دانسته و تاکید می کند که تنها صاحبان اندیشه های ژرف به معنای بلند
و محتوی ژرف آن دست خواهند یافت ۱۷ .
و در ذیل آیه ۱۷۰از سوره بقره: [ واذا قیل لهم اتبعوا ماانزل
الله قالوا بل الله قالوا بل نتبع ماالفینا علیه آباءنا]…
می گوید:
[عالمان ما می گویند: جملات این آیه با تمام توان تقلید و پیروی های
بدون تدبر را باطل می داند و مالااندیشه وری و تعقل دراصول عقاید را
لازم می شمرد].
آنگاه پس از بحثی مفصل درباره تقلیداز دیدگاه فقهی و چگونگی آن
دراصول و خروج واشاره به برخی از جریانهای کلامی و درگیریهای مسلکی
در تاریخ فرهنگی اسلامی , در پایان می گوید:
هر کس در اصطلاحات متکلمان بیندیشد و با حربه تفکر و استدلال , دلیل
و برهان از دین دفاع کند, جایگاه و منزلتش قریب جایگاه و منزلت
پیامبران است . ۱۸
بااین همه ,اشعریگری قرطبی , گاهی باعث می شود که او, در برخی از
مسائل کلامی , بر ظواهر آیات جمود کند و به تشبیه و تجسیم در شناخت
خداوند و جبر و کسب درافعال انسان و … بگراید و گاه صریحااعلام
کند که :
آیه ۱۵ از سوره اسراء : [ و ما کنا معذبین حتی تبعث رسولا] نشانگر
آن است که تنها راه اثبات احکام شرعی نقل است و عقل را در آن نقش
نیست و برخلاف آنچه معتزله می پندارند, قرآن بر حسن و قبح عقلی , خط
بطلان کشیده است . ۱۹
مطالبی ازاین دست در تفسیر قرطبی بسیاراست که درادامه مقاله به
مواردی از آن اشاره خواهیم کرد.
مسائل کلامی در ( الجامع )
پیشتراشاره کردیم که : وجه غالب در تفسیر قرطبی , جنبه فقهی آن
است اما, چنانکه برخی از محققان نیز بدرستی بر آن تاکید
ورزیده اند,از مباحث دیگر نیز خالی نیست . جنبه های کلامی تفسیر
[ الجامع] نیز, مثل دیگرابعاد آن , قابل توجه و تامل است . قرطبی در
نگرش اعتقادی , قطعااشعری است .او جای جای , در لابلای صفحات تفسیر,
به اعتزالیان حمله می کند واندیشه های آنان را به نقد می کشد و به
پندار خود به گفتار آنان مهر بطلان می زند. و گاه پا را فراتر نهاده
آنان را متهم به کفر می نماید. ۲۰ قرطبی , برای تثبیت دیدگاه اشعریان ,
از هیچ فرصتی نمی گذرد و آنچه را آیات مخالف این دیدگاهها می یابد با
توجیه و تاویل می پردازد مثلا, ذیل آیه ۲۹از سوره کهف:[ قل الحق
من ربکم فمن شاء فلیومن ومن شاء فلیکفر]…, که از روشنترین آیات
نشانگراختیارانسان است , پس از آن که تفسیری همسوی بااندیشه و
آراء خود بدست می دهد, در پایان بصراحت می گوید
[ براساس آنچه گفتیم ,
این آیه هرگز نشانگر آزادی انسان در گزینش ایمان و کفر نیست . تنها
چیزی که از آیه توان فهمید[ وعد] و[ وعید]است که اگر کافر شدید
برایتان جهنم واگرایمان آوردید بهشت آماده است] ۲۱ .
در ضمن تفسیر گسترده ای که از بسم الله نگاشته است می نویسد:
[عالمان مااشعریان گفته اند:[ بسم الله] نقد و رد دیدگاه کسانی است
که معتقدند:افعال انسان در حوزه قدرت اوست چرا که[ بسم الله] به
معنای[ بالله] است و آن یعنی این که آنچه به انسان می رسد به خلق
خداوند و تقدیراوست] ۲۲ .
بهرحال ,اینک اندکی گسترده تر, به شیوه مقالات گذشته , به برخی از
اندیشه های کلامی قرطبی اشاره می کنیم .
او در ذیل آیه ۱۰۳,از
سوره انعام:[ لاتدرکه الابصار و هویدرک الابصار]… به صراحت به
امکان رویت خداوند در قیامت می گراید وادارک نفی شده در آیه را به
معنای عدم امکان دست یابی به ذات باریتعالی و درادمه آن جواز عقلی
رویت را دراین دنیا نیز ممکن می شمارد. ۲۳ و در ذیل آیه ۲۶از
سوره یونس نیز, به مناسبتی به این مطلب می پردازد و جواز رویت
خداوند را بااستناد به گروهی از صحابه و تابعیان سخنی صحیح و
استوار می داند . ۲۴
جلب توجه است که وی در ضمن این صاحبیان از علی[ ع] نیز, یاد می کند
یعنی آن بزرگوار نیز به امکان رویت خداوند معتقد بوده و آن را
قطعی می دانسته است ! سوگمندانه اینان به جای آن که از پرتو کلمات
راستین علی[ ع] بهره جویند واز آبشار زلال حکمت آن امام انسانیت ,
سیراب شوند, تحت تاثیر آثاراسرائیلیات آفرینان و راویان آثار
دروغپردازان و وضاعانی که برای رونق بخشیدن به بازار دروغ پراکنی و
تحریفاتشان , گاهی اکاذیب و یاوه های خود را به آن بزرگوار نیز نسبت
می دارند قرار گرفته واین همه را تلقی به قبول کرده و پراکنده اند.
دراین باب . علی[ ع] آن معیار حق و صدیق امت , بیانات رهگشا و کلمات
زیبائی دارد که یکی از آنها را می آوریم :
[و من کلام له علیه السلام , وقد ساله ذغلب الیمانی , فقال : هل رایت
ربک یاامیرالمومنین فقال علیه السلام افا عبد مالااری ؟ فقال : و
کیف تراه ؟ فقال : لاتدرکه العیون بمشاهده العیان , ولکن تدرکه القلوب
بحقائق الایمان] ۲۵ … .
ذغلب یمانی ,ازامام[ ع] پرسید:ای امیر مومنان آیا پرودگارت را
دیده انی ؟
امام فرمودند: کسی را که ندیده ام چگونه می پرستم ؟ سوال کرد چگونه
او را دیده ای ؟
فرمود: چشمها هرگزاو را آشکارا نمی نگرنداما قلبها با نیرو
حقیقت ایمان وی را درک می کنند.
باری , سخن در جنبه های کلامی[ الجامع] بود. گفتیم که : قرطبی در
اشعریگری تصلب داردازاین رو, در آیات مربوط, مساله رویت خداوند
را مطرح کرده و آن را تایید نموده است .او در ذیل آیه ۱۴۳از
سوره اعراف:[ لن ترانی و لکن انظرالی الجبل] می گوید:
موسی , نگاه به جمال الهی را درخواست کرد و آنچه در آیه نفی شده
است رویت خداوند در دنیاست ۲۶ .
او پا را فراتر می نهد و آنان را که به عدم رویت خداوند گرویده اند
از بدعت گزاران و گمراهان می پندارد و می گوید:
[رویت خداوند نزداهل سنت و جماعت جائزاست و نزد بدعت گزاران و
گمراهان جایز نیست] ۲۷ .
در مباحث مربوط به[ نبوت] نیز چنین است .او, در جوب[ نبوت] , به
عقل تکیه نمی کند و حسن بعثت را واجب عقلی نمی انگارد. و چونان
اشعریان , تصریح می کند که عقل را دراین وادی حکمی نیست .او, در ذیل
آیه ها ۱۶۵از سوره نساء:[ رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس
علی الله حجه بعدالرسال]… به ضمیمه آیاتی دیگر, صریحا می نویسد:
[ این آیه و همگونهای آن ,
دلیل روشنی هستند که چیزی از ناحیه عقل وجوب والزام نمی یابد] ۲۸ .
کرده اند,از جمله[ حدیث غدیر] و[ حدیث منزلت] .
درارتباط با عصمت پیامبران , به مناسبتی ,
بگونه ای مطلق , عصمت پیامبران را مطرح می کند ۲۹ و به مناسبتی دیگر,
به تفصیل از آن سخن رانده و دیدگاههای مختلف را دراین زمینه آورده
است .ارتکاب پیامبران به معاصی کبیره را مانند همه متکلمان
نمی پذیرد. ولی صدور گناه صغیره راازانبیاء, پس از گزارش اقوال
مختلف , بگونه ای می پذیرد.افزون براین , موضع گیری وی در داستانهای
انبیاء سلف نیز, بگونه ای است که نشانگراین اعتقاد قرطبی تواند بود
و ما پس ازاین به آن اشاره خواهیم کرد.
مساله امامت و
رهبری که از سوئی به مسائل کلامی مرتبط می شود واز دیگری سوی برخی
از مسائل آن , در حوزه مسائل فقهی قرار می گیرد, در[ الجامع] جایگاه
شایسته خود را دارد.او در ذیل آیه ۳۰از سوره بقره: [ واذ قال ربک
للملائکته انی جاعل فی الارض خلیفه]… به تفصیل از مباحث مربوط به
امامت سخن گفته است .
ابتداء براساس آیه یاد شده وجوب امامت را مطرح می کند و آنگاه
بعنوان موضعی در مقابل امامیه , وجوب عقلی آن را, بگونه ای که نقل تاکید و
تاییدی بر آن باشد, بدانجهت که برای عقل دراینگونه مسائل جایگاهی
معتقد نیست , رد می کند و به حسن و قبح عقلی یکسر خط بطلان می کشد.
آنگاه به چگونگی امامت پس از پیامبر می پردازد و وجود نص برای پس از
پیامبر را یکسر منکر می شود. ۳۰ آنگاه به پندار خود, به نقل و رد
روایاتی می پردازد که شیعیان دراثبات امام علی[ ع]
به آنهااستنادکرده اندازجمله غدیرحدیث وحدیث منزلت
او حدیث غدیر را نه متواتر دانسته و نه واژه[ مولی] را در حدیث ,
نشانگرامامت و رهبری . ۳۱ حدیث منزلت را نیز با ردیف کردن مطالبی که
به شعبده بازی بیشتر شبیه است تا تحقیق مطلب , به بحث کشیده و به
پندارش به انکار دلالت آن برامامت پرداخته و در پایان براساس سیاست
[تشریک] ازاین نمد کلاهی نیز برای شیخین ساخته است .این قسمت از بحث
قرطبی , نشانگراوج کج اندیشی و تعصب اوست . آنگاه از راههای انعقاد
امامت بحث کرده است و سپس به شرایط رهبری پرداخته وامامت فاسق را,
بر خلاف بسیاری از همگنانش مورد تردید قرار داده اما نسبت به انفصال
رهبر, با فسق از جایگاه رهبری , با نقل اقوال گذشته به دیدگاه مشخصی
نگرائیده است .این بحث قرطبی , که بحثی است درازدامن ,از جمله
بخشهای سودمند تفسیر[ الجامع] است و در آگاهی از چند و چون دیدگاهها
و مواضع فکری نحله های فکری حوزه تفکر اسلامی کارآمد تواند بود ۳۲ .
قرطبی , یکبار دیگر به این بحث در
ذیل آیه ۱۲۴ (…انی جاعلک للناس اماما… ) از سوره بقره : و بر
آنچه آمد, تاکید کرده است . و به مباحثی دیگر نیز پرداخته که اینک
مجال اشاره به آن نیست ۳۳ .
مباحث مربوط به افعال انسان ,اوج اشعریگری قرطبی است .او,از هیچ فرصتی
برای تثبیت عقاید خود و طعن رد به دیگران نمی گذرد.او, دراینگونه
مباحث , که ازاشعریان به اهل سنت یاد می کند, دیگر نحله های فرهنگ
اسلامی را یکسر منحرف دانسته و برای همگان حکم واحدی صادر می کند, گو
این که در جملات و هجومهای متعصبانه قرطبی , شیعیان واعتزالیان
بیشترین سهم را دارند. ۳۴ قرطبی در ذیل آیه ۶از سوره حمد :[اهدنا
الصراط المستقیم]… بر شیوه اشعریان رفته و آن را ردی بر دیدگاه
مخالفان خود پنداشته نوشته است
[ این آیه نقد و ردی است بر قدریان ,اعتزالیان وامامیه
معتقدند که اراده انسان در صدورافعال بسنده است وانسان درایجاد
فعل نیازمند خداوند نیست و طاعت و عصیان او, دراختیار خوداوست
چون انسان در دیدگاه آنان خالق افعال خوداست] ۳۵ …
چنانکه پیشتر یاد کرده ایم , بحث افعال انسان و چگونگی صدور آن و حد
و حدودانتساب افعال صادره ازانسان به خداوند وانسان ,از بحث
انگیزترین مسائل کلامی فرهنگهای مختلف اسلامی است و مباحث مربوط به
آن ,از جمله جبر واختیار,ازاندیشه سوزترین مطالب مورد گفتگو در
میان نحله های اسلامی بوده و هست .اینک , مجال طرح این بحث نیست , ولی
بگونه ای گذرا باید تاکید کنیم که شیعیان به پیروی ازاهل البیت[ ع] ,
این مفسران راستین قرآن , نه جبرگرائی اشعریان را پذیرفته اند و نه
اختیار گزینی بدون قیداعتزالیان را با نقد و رد هر دو دیدگاه از
دیر باز مساله بنیادین و دقیق[ امر بین الامرین] را طرح کرده و به
استوارسازی آن پرداخته اند. متاسفانه قصه اتهام شیعیان به
اعتزال گرائی , بخاطر همگونی در برخی ازاندیشه ها واصول از سوئی و
اغراض فاسد و مزورانه قلم بمزدهای دستگاههای ستم گستراز سوی دیگر,
پیشینه ای کهن به قدمت مظلومیت تشیع دارد. حسن بن موسی نوبختی , متکلم
و متفکر بزرگ شیعی , متهم به اعتزال است ۳۶ , در حالی که از جمله
آثار و تالیفات این مرد بزرگ , کتابی است با عنوان[ النقض علی
المنزله بین المنزلتین] ۳۷ که می دانیم این عنوان ازاصول پنجگانه
اعتزالیان است ۳۸ .
متکلمان و مرزبانان شیعه ,از دیرباز به این اتهام توجه داشته اند و
درو نقداین اتهام تبیین وجوه افتراق اندیشه ها واصول اعتزالیان
و شیعیان , آثار, کتابها و رساله های سودمند نگاشته اند و براین باور
بی بنیاد خط بطلان کشیده اند. ۳۹
باری , سخن ازاندیشه های کلامی قرطبی در تفسیر [ الجامع ] بود و
چگونگی نگرش او به مساله مهم افعال انسان .او, در ذیل آیه ۹۶از
سوره ( صافات ) : [ و الله خلقکم و ما تعملون ] به صراحت اندیشه اشعریان
را دراین زمینه مطرح کرده و نوشته است :
[براساس مذهب اهل سنت ,افعال انسان , مخلوق خداونداست و نقش انسان
در صدور فعل ,اکتساب است] ۴۰ .
و در ذیل آیه ۷۹از سوره نساء[ مااصابک من حسنه فمن الله و ما
اصابک من سیئه فمن نفسک] می گوید: برخی چنین پنداشته اند: که این آیه
نشانگرانتساب افعال به انسان است اما مطلب نه چنان است که این
جاهلان پنداشته اند ۴۱ .
و در ذیل آیه ۱۳۴از سوره بقره: [ تلک امه قد خلت لها ما کسبت و
لک ما کسبتم] می گوید:
[ این آیه , نشانگر آن است که در صدورافعال به انسان , عمل
و کسب , یکسان نسبت داده می شود گواین که خداوندانسان را بر عمل
توانمند می سازد. کارهای نیک انسان از فضل خداوند واعما شراو به
عدل اوست واین است مذهب اهل سنت] ۴۲ .
ما پیشتر نیز,اشاره کرده ایم که پناه بردن اشعریان به مساله
[کسب] , که در تبیین و تفسیرافعال انسان , کلیدی را ماننداست که به
همه قفلها می خورد واما هیچکدام را باز نمی کند, بدانجهت بوده است که
اینان از یکسوی اعتقاد به خلق افعال انسان را جبر دانسته واز سوی
دیگر نظریه اختیار را نیز بر نتابیده اند واز حل مشکل مساله و
تبیین و تفسیر درست متون مذهبی نیز بازمانده اند و به نظریه کسب
گرائیده اند. ۴۳ بهرحال قرطبی در مناسبتی دیگر و بهنگام تفسیر آیه
۲۸۶از سوره بقره و تبیین جمله: [ ولها ما کسبت و علیها مااکتسبت]
می گوید
[ این آیه , روشنترین دلیل صحت اطلاق تعبیر کسب واکتساب برافعال
عبادات که پیشوایان ما بدان گرائیده اند] ۴۴ .
در باب تکلیف نیز, مولف[ الجامع] ره چنان رفته است که اشعریان از
سلف او رفته اند. بدین سان , گواین که , وقع[ تکلیف مالایطاق] رانکار
می کند, ولی جواز عقلی آن را محال نمی پنداردازاین رو, ذیل آیه ۲۸۶
از سوره بقره :[ لا یکلف الله نفساالا وسعها] می گویند:
[ ابوالحسن اشعری و گروهی از متکلمان معتقدند که تکلیف ما لایطاق
عقلا جایزاست] ۴۵ .
در چگونگی[ کلام الهی] و مالا در مبحث پر ماجرای[ حدوث و قدم]
قرآن , که اشعریان به قدم آن و نیز غیرمخلوق بودن آن گرائیدند, قرطبی
نیز براین راه رفته و در ذیل یه ۴۰از سوره نحل: [ انما قولنا لشی ء
اذااردناه ان نقول له کن فیکون] نوشته است :
این آیه نشانگر آن است که : قرآن غیرمخلوق است و حادث نمی باشد. ۴۶
بهرحال ,اینها و جزاینها نشانگراین است که قخرطبی دراصول به
دیدگاه اشعریان معتقداست .از آنچه آمد بروشنی پیدا بود که وی گاه
به تاویل و توجیه دست می یازد و به وادی خطرناک تفسیر به رای
می غلطد.
مسائل فقهی در[ الجامع]
پیشتر آوردیم که در رده بندی تفاسیر, تفسیر قرطبی را بایداز جمله
تفاسیرفقهی دانست . بدین سان ارائه نمونه برای نشان دادن ابعاد فقهی
[ الجامع] لزومی نداردامااشاره ای به چگونگی نگارش فقهی و مذهب
قرطبی بی فایده نخواهد بود. قرطبی از عالمان و فقیهان مالکیه است .او
در لابلای صفحات تفسیر, در ضمن بحث از مسائل فقهی , ضمن آن که آراء
فقیهان را عرضه می کند به یاد کرد دیدگاههای فقهی مالک می پردازد و
گاه دراثابت آن می کوشد مثلا در ذیل آیه اول از سوره حمد,اقوال
مختلف در جزئیت[ بسم الله] را آورده و به استدلالهاو شواهداین
دیدگاههااشاره می کند و آنگاه می گوید:
[قول صحیح واستوار قول مالک است . یکی بدانجهت که قرآن جز با
اخبار متواتر قطعی الصدور غیر مختلف فیه ثابت نمی شود و جزئیت بسم الله
چنین نیست . دو دیگر آن که اخبار صحیح نیز نشانگر آنند که[ بسم الله]
جز در سوره نمل , جزء سوره ها نیست] ۴۷ .
ما پیشتر به اختلاف دراین
بحث اشاره کرده ایم و گفته ایم که قطعا[ بسم الله] جزء سوره ها و آیه ای
از آیات سوراست ۴۸ .
نکته قابل توجه در مسائل فقهی[ الجامع] این است که : قرطبی بااین
که مالکی است و بارهای بار به دفاع از آراء واندیشه های فقهی مالک
پرداخته است امااگر گاهی دلیل او رااستوار ندانسته و به دلائلی
محکم تر دست یافته ,از فتوی مالک روی برتافته و به اقوال دیگران
گرائیده است مثلا در ذیل آیه ۴۳از سوره بقره :[ واقیمواالصلوه و
آنوالزکاه]… در مساله شانزدهم ,ازامام صغیر برای نماز سخن
می گوید و رای مالک را می آورد که امامت صغیر را جایز نمی دانداما
خود به جواز آن معتقد می شود و بدان استدلال می کند. و در ذیل آیه ۱۸۷
از سوره بقره:[ احل لکم لیله الصیام الرفث الی نسائکم]… در مساله
دوازدهم دیدگاههای گونه گون را در مساله بطلان و عدم بطلان روزه کسی
که از سر فراموشی , بین روز, روزه را خورده است , مطرح می کند, آنگاه
دیدگاه مالک را می آورد که معتقداست : به افطار و وجوب قضاء.امااو
این دیدگاه را نمی پسندد و معتقد می شود چنین کسی روزه اش باطل نمی شود
و قضائی براو نیست و آنگاه به استوارسازی این قول می پردازد ۵۰ . و
در ذیل آیه ۱۸۵از سوره بقره :[ شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن]…
در مساله هفدهم ,این مساله را مطرح می کند که :اگر بعللی نماز عید
فطر روز عید تاانقضاء وقت خوانده نشد, پس از آن و یا روز دوم می شود
خواند یا نه ؟از مالک و برخی دیگراز فقیهان نقل می کند که : نماز
عید را غیر روز عید, وقت آن نمی شود خوانداما خود معتقد می شود که
مانعی نیست و به آن استدلال می کند ۵۱ .
بهرحال , قرطبی در مسائل فقهی این حریت رای را بکار
گرفته و توانسته است فراتراز حصار مذهب فقهی , که به آن گردن نهاده
است ,اجتهاد کند و نظریه دهد. بخشهای فقهی[ الجامع] , نه تنها
گسترده ترین بخش آن , بلکه توان گفت که گسترده ترین تفاسیر فقهی , و
بسیار سودمند و کارآمداست .او در ذیل آیات و غالبا پس از تفسیر
معمولی آیات به مباحث فقهی می پردازد و فرعهای مختلفی را زیر عنوان
(مساله ) می آورد. قرطبی دیدگاههای مختلف را عرضه می کند, و غالبا
برای استوار سازی دیدگاه مذهب مالکی و یا آنچه انتخاب کرده است نیز
استدلال می کند. بدین سان , صفحات تفسیر راازاندیشه های مختلف فقهی
می آکند و دراطلاع رسانی به خواننده و گسترده سازی مباحث و محتوای
بخشیدن به کتابش سخت می کوشد. ,
افزون براین , قرطبی ,از مسائل[ اصول فقه] نیز غافل نیست . وی , به
این مباحث گاه به عنوان آنچه از آیات می شوداستنباط کرد و گاهی به
عنوان پشتوانه استنباطهااز آیات می پردازد مثلا می دانیم که برخی از
اصولیان و فقیهان عامه ,از جمله , مالکیه و حنابله[ سد ز رائع] را
بعنوان یکی از منابع حقوق اسلامی در رادیف[ قیاس] ,[ اجماع] و …
آورده اند.
در تعریف این اصل از جمله نوشته اند:
[ هر آنچه منجر به حرام شود حرام است و هر چیزی که وسیله حلال باشد,
بمقدار دستیابی به حلال , مطلوب خواهد بود. و چنین است آنچه وسیله
دستیابی به مصلحتی باشد. بدین سان , هر آنچه راهی برای رسیدن به مفسده
باشد نیز, حرام خواهد بود] ۵۴ .
البته در تعریف و تبیین آن سخن بسیاراست و در چگونگی حجیت آن
نیز, گفتگو فراوان . ۵۵
قرطبی , که از فقهای مالکی است ,از جمله معتقدان به این اصل است
مثلا در ذیل آیه ۳۵از سوره بقره , به نقل ازابن عطیه , ۵۶ می گوید:
خداوند آدم را با نهی از آنه که مقتضی نهی از خوردن بود,از
نزدیکی به شجره ممنوعه نهی کرد واین مثال روشن (سد زرائع است) ۵۷
قرطبی , از این مقدار پا را فراتر می نهد و در مناسبتی به تفصیل
از حجیت آن سخن می راند و می گوید:
بر صحت این اصل کتاب و سنت دلالت می کند ۵۸ .
در ذیله آیه ۱۵۹ از سوره بقره: ان الذین یکتمون ماانزلناه من
البینات والهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم
الله … می گوید:
[آیه , نشانگر لزوم و وجوب ابلاغ هر آنچیزی است که عنوان هدایت
داشته باشد,اعم از آنچه که از نهی آیات و روایت دانسته می شود و یا
با اجتهاد و استنباط بدست می ید. و نیز آیه دلیلی است بر وجوب عملی
به خبر واحد چرا که وجوب بیان بدون وجوب عمل لغو خواهد بود] ۵۳ .
و در ذیل آیه ۶از سوره حجرات: ( ان جائکم فاسق بنبا فتنبو ا…)
می نویسد:
دراین آیه , دلالتی است براین که خبر واحد عادل , حجت است ۵۴ .
و در ذیل آیه ۱۱۵از سوره نساء:[ ومن یشاقق الرسول من بعد ما تبین
له الهدی]… می گوید:
این آیه دلیل استواری بر صحت
سخن کسانی است که اجماع را حجت می دانند ۵۹ .
چنین است که او در موارد بسیاری نیز برای اثبات وجوب
یا حرمت واحکام دیگر, به اجماع استناد می کند و حکم را عرضه
می نماید. ۶۰ در ذیل آیه ۹از سوره مائده: [ انماالخمر والمیسر]…
با تکیه بر[ قیاس] از تحریم آنچه در آیه آمده است , تحریم[ شطرنج]
قمار، را نیزاستفاده می کند. ۶۱
افزون بر آنچه آمد, مالکیان , عمل اهل مدینه را نیز دراحکام فقهی
حجت می دانند مالک به این مطلب تصریح کرده است و بااستناد به برخی
از آیات ,از جمله:[ والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار] و
متابعت ازاهل مدینه را لازم شمرده است . فتوای صحابیان را نیز مستندی
دراستنباط احکام شمرده و به آن تکیه کرده است ۶۲ . فقهاء مالکی
نیز, براین شیوه رفته اند.ابن عربی , که از فقهای مالکی و نظراتش
مورداستفاده قرطبی است , در[ احکام القرآن] به این موارد تصریح کرده
است ۶۳ . قرطبی نیز چنین است .او, در ذیل آیه ۱۸۵از سوره بقره :
[ولتکملوا العده ولتکبروا علی ماهداکم]… با تکیه به فتوای صحابیان
فتوی داده و تصریح کرده است که اصحاب مافتوی صاحبیان را حجت
می دانند . ۶۴
بهرحال , [الجامع] در جنبه های فقهی و در تبیین و تفسیر مسائل مذاهب
گونه گون ,از جمله منابع کم نظیری است که هیچ فقیه و پژوهنده , که در
جستجوی دست یابی به فتاوی فقیهان باشد,از آن بی نیاز نخواهد بود.
جایگاه نقل در ( الجامع )
توجه به نقل واستناد به روایات در تفسیر آیات و بهره گیری از
احادیث و آثار سلف در تفسیر قرطبی جایگاه شایسته ای دارد. وی , چه در
تبیین جنبه های فقهی آیات و چه در بررسی محتوی تفسیری آنها به احادیث
شان نزول و روایات وارد شده در ذیل آیات , توجه فراوانی مبذول
داشته است قرطبی , در ضمن مقدمات تفسیری کتاب ,از جمله فصلی نگاشته
است با عنوان :[ باب تبیین الکتاب بالسنه] و در ضمن آن از ضرورت
مراجعه به سنت در تبیین قرآن و چگونگی آن سخن گفته است . و در پایان
این فصل , پس از نقل روایات متعدد که بیانگر جایگاه تفسیری و تبیینی
بیانات پیامبرند, آورده است که : بیان پیامبر درارتباط با قرآن ممکن
است در جهت تبیین مجملها و تفسیر مبهمها باشد و یا بیان احکامی , در
تکمیل آنچه در قرآن آمده است که پیروی از همه آنها بحکم: [ ما آتاکم
الرسول فخذوه]… واجب و لازم است ۶۵ .
در مقامی دیگر نیز, به این موضوع پرداخته است . در تفسیر آیه :
[و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس مانزل الیهم] می نویسد:
یعنی ما قرآن را فرستادیم تا
با گفتار و رفتارت بیانگر محتو آن باشی . بدین سان , پیامبر مبین مراد
و مقصود خداونداز آیات واحکامی است که خداونداز آیات واحکامی
است که خداوند و در قرآن , مجمل نهاه و به تفصیل آن نپرداخته است . ۶۶
و درادامه تفسیر این سوره و ذیل آیه ۶۴, بیان پیامبر[ص] را جهت
دراختلافها و نزاعهای امت , در تفسیراین و تبیین احکام , دانسته است .
افزون براین , تصریحها و تاکید و تنبه بر لزوم بهره وری از سنت , در
تفسیر قرآن , (چنانکه پیشتر آوردیم ) واقعیت عینی تفسیر قرطبی نیز
نشانگراین حقیقت است که او, دراستفاده ازاحادیث و آثار واقوال
در تفسیر قرآن سنگ تمام نهاده است .
امااینک باید دین قرطبی , در مراجعه به سنت و دراستناد به احادیث
چگونه مفسری است ؟
آیا به نقد و تحلیل دست می یازد و یا هر رطب و یا بسیرا بهم می بافد
و مورد بهره برداری قرار می دهد؟اگر در پی نقد وارزیابی است , آیا
این کاوش و پژوهش , خالی از شائبه عصبیت مسلکی و تعصبهای فرقه ای است
یا نه ؟
اینک , و پیشتراز آنکه به نمونه های عینی چگونگی بهره مندی قرطبی از
سنت در تبیین قرآن بپردازیم , باید جایگاه سنت را بعنوان منبعی برای
شناخت در مقابل قرآن از دیدگاه وی روشن کنیم , قرطبی , در فصلی که از
آن یاد کردیم , روایت ذیل را می آورد:
الا وانی قداوتیت الکتاب و مثله معه … .
و آنگاه پس از تفسیر واژه های روایت از برخی از عالمان نقل می کند
که :
این حدیث نشانگر آن است که دراثبات حجیت حدیث واستفاده از آن ,
نیاز به عرضه حدیث به قرآن نیست بدین سان هرگاه صدور روایتی از
پیامبر ثابت شد باید بدان عمل کرد و حجت است .
آنگاه اضافه می کند که :
[روایت :[ اذا جائکم الحدیث فاعرضوا علی کتاب الله فان وافقه فخذوه و
ان لم یوافقه فردوه] باطل است و پایه ای ندارد] ۶۷ .
او, درادامه گفتار نیازمندی شدید قرآن را به سنت یادآوری می کند و
سخن درست اوزاعی را یاد می کند که : قرآن در تبیین و تفسیرش
نیازمندتراست به سنت تا سنت به قرآن اما سخنی را نیز نقل می کند
که :[ السننه قاضیه علی الکتاب و لیس الکتاب بقاض علی النسه] ۶۸ .
گواین که در پایان , سخن احمد بن جنبل را می آورد که این حدیث را
بدین سان معنی کرده است که :
[سنت آیات کتاب الاهی را تبیین و تفسیر می کند].
امااز آنچه در مجموع آورده و بدون نقد گذاشته است , پذیرش
بی محابای هر آن چیزی است که با عنوان سنت و براساس ملاکهائی که قطعا
جناب قرطبی استوار می پندارد, رسیده باشد.
اینک مجال بحث از چگونگی حجیت سنت وارتباط آن باقر آن نیست , ولی
قطعا آنچه قرطبی آورده و با سکوتش مهر تایید بر آن زده است بهیچ
عنوان پذیرفتنی نخواهد بود ۶۹ . و روایت یاد شده باالفاظ مختلف و
مضمون و محتوائی تقریبا یکسان بارهای بار نقل شده است . زیده سخن آن
که اگر حدیثی با کتاب الهی در تعارض باشد و هیچ وجه جمعی نیز در
میان نباشد حدیث طرد خواهد شد. دراین مجال اشاره به یک روایت بسنده
است :
[قال رسول الله:[ ص] ان علی کل حق حقیقه و علی کل صواب نورا, فما و
افق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدوعوه] ۷۰ .
بنظر می رسداین تفکر قرطبی با گشاداندیشی و تسامحی
که اینان در تبیین و تفسیر معنای عدالت , صحابه , سنت و … دارند
باعث ورود آن همه یاوه ها و ناهنجاریهای جاعلان و حدیث سازان و
بافته های ذهنهای بیماراسرائیلیات آفرینان به تفسیر قرطبی شده است .
سوگمندانه در تفسیر وی , تسامح و سهل انگاری در باور داشت روایات , با
تعصب انحراف آفرین در هم آمیخته و وی رااز یکسوی به هجوم به
ارزشهای والا وانکار و تردید فضائل آفتابگون اهل البیت[ ع] وا داشته
است واز سوی دیگر دیگر به تایید پلیدان و توجیه و تاویل اعمال
زشتخوایان تاریخ کشانده است ۷۰ . بدین سان , چهره پژوهشهای عظیم وی در
تفسیر, مشوش شده , وارزش اثر کارآمداو بشدت ضربه پذیر شده است .
قرطبی به مناسبتی به شیعه انتقاد کرده است که چرا حدیث[ منزلت] را
دلیلی برامامت علی[ ع] گرفته اند. آنگاه با عباراتی , که بهیچ روی در
شان محققی حقیقت جوی نیست , دلالت حدیث را برامامت امیرالمومنین
انکار کرده است ولی در ذیل آیه ۴۰از سوره توبه , که اگر قدح خلیفه
اول نباشد قطعا مدح او نیست , تلاش کرده است که بگوئید آیه نشانگر
خلافت اوست ۷۴ .
ما درادامه بحث , به برخی از کژاندیشها و زشت نگاریهای قرطبی , توجه
توجه خواهیم دادامااینک به روال مقالات گذشته موضع وی را در
ارتباط بااسرائیلیات بازنگری می کنیم :
اسرائیلیات در[ الجامع]
قرطبی , در مقدمه تفسیر خود, در شیوه تفسیر نگاریش از جمله آورده
است :
[من از عرضه بسیاری ازاسرائیلیات واخبار مورخان روی برتافتم و
بجز آنچه که بناچار باید یاد می شد نیاوردم] ۷۵ .
خواننده تفسیر قرطبی تردید ندارد که باید قرطبی از آنچه یاد کرده
است به گزارش حوادث واخباری بسنده کند که در تبیین آیات و تفسیر
قرآن سودمند بوده و بدون گزارش آنها مفهوم یه مبهم می مانداما
حقیقت , همانگونه که محقق کتاب بدرستی نوشته اند, بجزاین است . قرطبی ,
هرگز به این وعده وفا نکرده است و آنچه را آورده هیچ نقشی در تفسیر
و تبیین کتاب الهی ندارد بلکه چیزی جز تشویش اذهان و تحریف حقایق
نمی تواند باشد ۷۶ .
مثلا,او ذیل آیه ۳۶از سوره بقره :[ فازلمهاالشیطان عنها
فاخرجهما]… با تکیه به منقولات و هب به منبه , قهرمان اسرائیلیات
گستران , می نویسد:
[ ابلیس با قرار گرفتن در دهان مار وارد بهشت شد و به اغواء
پرداخت و آنگاه از طریق وی به آدم دست یافت] ۷۷ .
او درادامه گزارش اسرائلیات می نویسد:
گفته می شود: مار در بهشت خادم آدم بوداما خیانت ورزید و زمینه
نفوذ دشمن خداابلیس را فراهم آورد و چون به زمین آمدنداین دشمنی
۷۸را فزونتر ساخت و چنین شد که خداوند, روزی او را در خاک قرار داد.
قرطبی ,از مجموعه اینگونه اخبار و با ردیف کردن احادیث
دیگری در تایید و تکمیل آنها, به استخراج احکام فقی نیز پرداخته
است .
در ذیل آیه ۲۴۸از سوره بقره: [ و قال لهم نبیهم ان آیه ان یاتیکم التابوت
فیه سکینه من ربکم]… آنچه رااز بافته های مفسران کهن , که متکی به
گزارشهای اسرائیلیات آفرینان است , آورده و بدن هیچ نقد و توضیحی
گذشته است ۷۹ . و در ذیل آیات مربوط به رویاروئی موسی با ساحران
فرعونی و در تصویر میدان مبارزه , به گزارش مطالبی پرداخته که با هیچ
منطقی راست نیابد. و در توصیف چگونگی عصای موسی ترسیمی دارد که
تنها ذهن بیماری , چون ذهنهای وهب بن منبه , توان پذیرش آن را دارند
۸۰ . در ذیل آیه ۲۴از سوره یوسف :[ وراودته التی هو فی عن نفسه و
غقلت الابواب وقالت هیت لک قال معاطالله … و لقد همت به وهم
بها]….
بااین که دامنه بحث را گستردانده واقوال متعددی را آورده و به
برخی نقد و ردی نیز روا داشته , ولی در نهایت , در تور نامرئی
اسرائیلیات آفرینان گرفتار آمده و عملا به نسبتهای ناروا به آن
پیامبر بزرگ دست یازیده است ۸۱ . و در ذیل آیه ۴۲از سوره یوسف و در
تفسیر :[ انساه الشیطان] بااین که در مصداق یابی مرجع ضمیر[ انساه]
به هر دو قول یوسف و همراه زندانی وی اشاره کرده است اما نه تنها
قول رجوع ضمیر به یوسف را رد نکرده , بلکه به آن تمایل وزریده است ۸۲
. و در تفسیر آیه ۸۶از سوره انبیاء:[ واسماعیل وادریس و ذالکفل
کل من الصابرین] ,از جمله روایاتی که می آورد و آن را تحسین نیز
می کند, بیگمان از ساخته های وضاعان و دروغپردازان است ۸۳ .
قهرمان بزرگ تفسیر, علامه طباطبائی , پس از آن که در ذیل این آیه
تفسیر آن را به سوره ص ,ارجاع می دهد, در ذیل آیه ۴۸از سوره ص , پس
از آن روایتی را می آورد که نشانگر
آن است[ ذالکفل] از پیامبران بوده است , می نویسد:
[ اخبار دیگری نیز دراین زمینه آمده است که ما با توجه به ضعف
آنها و عدم اعتماد به صدورشان یاد نمی کنیم] ۸۴ .
ابن کثیر, پس از یاد کرد روایاتی که همه ازاین مرد بزرگ به تجلیل
واکرام یاد کرده اند, روایت یاد شده را نیز می آورد و آنگاه
می نویسد:
[ این حدیث را هیچکدام از مولفان صحاح گزارش نکرده اند و دراسناد
آن نیز غرابت است . بااین همه در متن روایت[ اکفل] است و نه[ ذی
الکفل] که بتوان از آن در تفسیراین آیه , سود جست]. ۸۵
قرطبی , در ذیل آیات مربوط به حضرت داوود, زشت ترین و سست پایه ترین
روایات را آورده است و آنگاه که دست به گزینش زده به سراغ روایتی
رفته است که یاوه ای بیش نیست و در لابلای سطور آن , دستهای آلوده
وضاعان بروشنی پیداست . ساحت قدس پیامبر بزرگ الاهی پیراسته تر و
وارسته تراز آن است که بدانگونه درباره آن بزرگوار سخن گفته شود ۸۶
. در ذیل آیه ۳۴از سوره ص :[ ولقد فتنا سلیمان والقینا علی کرسیه
جسدا ثم اناب] روایاتی را ردیف کرده است که قطعااز
بافته هایاسرائیلیات گستران است .او, بااین که برخی از روایات وارد
شده دراین زمینه را به نقد می شکد و تضعیف می کند, ولی آنچه را که
آورده است و برآن , با سکوت یا صراحت , مهر تایید زده است , هرگز
شایسته اولیاء خداوند نیست , تا چه رسد به پیامبران بزرگ الهی ۸۷ .
ابوحیان , در تفسیرارزشمند خود, دراین نوشته است :
[مفسران در ذیل این آیات و در تبیین معنای القاء جسد گفتاری
آوردند که بیزاری از آن اقوال , واجب است .اینگونه آثار و گزارشهااز
ساخته ها و پرداخته های یهودیان است , که خداوند ذهنها و عقللهای ما
رااز آلوده شدن به آنها مصون بدارد] ۸۸ .
و محقق کتاب نیز, در ضمن تعلیقه ای , دراین مورد نوشته اند:
[ این اقوال قطعا مورداعتماد نمی باشند واستناد به آنها صحیح
نیست زیرااین گفتار با عصمت پیامبران , که از جمله برجسته ترین صفات
پیامبران است , منافات دارد] ۸۹ .
در ذیل آیه ۱۰۲از سوره صافات و در تعیین مصداق[ ذبیح] , در تور
نامرئی دروغپردازان قرار گرفته و بااین که هر دو قول را آورده است ,
ولی آشکارا به قول را آورده است , ولی آشکارا به قول[ اسحق] گرائیده
و ذبیح رااسحاق پنداشته است .
قرطبی , درباره آفرینش و چگونگی حوادثی که در عالم بوجود می آید
نیز, گزارشگرافکار وضاعان است مثلا درارتباط با چگونگی وقوع[ رعد
و برق] ازابن عباس آورده است که :
یهودیان از پیامبر سوال کردند: رعد چیست ؟ پیامبر فرمود: یکی از
ملائکه , که موکل برابرهاست , منفذهائی دارداز آتش که هرگاه خداوند
اراده کند بوسیله آن ابرها را می راند و[ رعد] بوجود می آید. ۹۱
و در تفسیر آیه ۱۷از سوره الحاقه :[و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ]
می گوید:
[بر فراز آسمان هفتم , هشت بز کوهی قرار دارد که فاصله بین سمهای
آنها و رانها و ساقهایشان به اندازه فاصله آسمان تا آسمان است و بر
کمراینها عرش قرار گرفته است] ۹۲ .
و در تفسیر آیه ۷از سوره غافر: [الذین یحملون العرش و من حوله]… از کعب
الاحبار نقل کرده است که :
[خداوند چون عرش را آفرید, عرش تکانی خورد و گفت : خداوند مخلوقی
بزرگتراز من نیافریده است . آنگاه خداوند به ماری دستور داد که عرش
را چنبر زند.این مار ۷۰ هزار پهلو دارد که هر کدام از آنها ۷۰ هزار
موی دارند و بر هر یکی از آنها ۷۰ هزار صورت] ۹۳ …
به متن تفسیر مراجعه کنید و تصویر تراوش کرده از ذهن بیمار
کعب الاحبار را که قرطبی بدون هیچ نقد و ردی آن را آورده است , بنگرید
و چگونگی تسبیح ملائکه و حد و حدود آن را دریابید و آنگاه در خواهید
یافت که اسرائیلیات آفرینان چه سان در پی اهداف پلید خود چهره متون
مذهبی را مشوش ساخته اند و ساده لوحان ساده انگاران از سر تسامح و
تساهل آثار آنان را بعنوان تفسیر قرآن عرضه کرده اند. قرطبی ,[ ن] را
ماهی را می داند که بر سنگی ایستاد و ملکی بر آن قرار گرفته۹۴
و[ …ق] را کوه
قافی تصور کرده است که محیط بر زمین است و… ۹۵ بااین همه باید
یادآوری کنیم که قرطبی در مواردی نیز, پس از گزارش بافته های
گزارشگران اسرائیلیات , به نقد و رد آنها پرداخته است مثلا ذیل آیه
۴۱از سوره ص :[ واذکر عبدنااذنادی ربه انی مسنی الشیطان بنصب و
عذاب] اقوال مختلف را در چگونگی ابتلاءایوب و داستانها و قصه های
مربوط به وی را می آورد واز چگونگی برخوردابلیس , با آن حضرت یاد
م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 