پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد; حاج شیخ مجتبی عراقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد; حاج شیخ مجتبی عراقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد; حاج شیخ مجتبی عراقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه بااستاد; حاج شیخ مجتبی عراقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۷

کسی که اندک اطلاع از رجال علمی حوزه ها داشته باشد و بر سعه مجال
عمل ایشان واقف شود, به مزایای علمی , عملی واخلاقی آنان اقرار خواهد
کرد و خواهد دید که آن بزرگان , با همتی بلند,از همه چیز و حتی
خود, گذشته اند تا توانسته اند در کسب حقایق و گسترش معارف پایداری
کنند.

مردانی که پارسا و بی پیرایه زیسته اند و در گوشه ای
فارغ از نام و نشانهای گرفتاری آور و فرصت سوز به کار و خدمت
پرداخته اند و بدون خدم و حشم روزگار سپری کرده انداما پربار و
خجسته .

راه طی کرده هایی که از قید هوا رهیده و برگرد هوس نگشتند. مخلصانی
که با همت بلند و تهذیب نفس , قلب خود را ویژه حق کرده و هرگونه
آلودگی رااز صفحه دل زدودند. توجه , و درنگ در زندگی این فرزانگان
حوزه ها, آدمی را به تحسین و تکریم این اراده های بلند و عزمهای راسخ
وا می دارد.

پیدایش این همه میراثهای گرانقدر, که اکنون دست مایه حوزه هاست , به
کوشش این چنین پاک سیرتانی انجام گرفته است . صواب اندیشانی که به نیت
خالص . پیوسته کوشیدند و سودمندترین بهره رااز فرصتها گرفتند.

دراین شماره , خداوند یار شد, که با عالم عامل و محقق
خستگی ناپذیر, حضرت استاد حاج شیخ مجتبی عراقی , دام ظله العالی , به
گفتگو بنشینیم واز تجربه و تلاش و دانش واطلاعات او بهره بگیریم .

استاد, با کهولت سن , شکر خدای را, در حوزه تحقیق واحیاء تراث و
خدمت به فرهنگ اسلامی , برناست .

برای استاد, راه روشن است و حقیقت هویداازاین روی با آرامش و
وقاری خاص و چهره ای بشاش و دلی پر نشاط به تحقیق مشغول است .

استاد, علاوه بر ده ها خدمت سودمند, آثار گرانقدری را نیز به زیور
تحقیق و آراسته و خاضعانه تقدیم حوزه های علمیه کرده است .

در فراز و نشیبهای زندگی , هیچ عاملی او رااز تلاش بازنداشته و حتی
تالم شهادت فرزندارجمندش را نیز به هدیه احیاءاثری علمی التیام
بخشیده است .

اینک ,این شما واین دفتر گشوده از زندگی آن عزیزامید آن که سخن
صالحان ره توشه مان گردد و تجربه بلند همتی آنان , آموزگار.

[حوزه]

حوزه : با تشکراز حضرت عالی که لطیف کردید و زحمت مصاحبه با ما را پذیرفتید, نخست نگاهی گذرا بر بیوگرافی خود, بویژه در مقطع تحصیل و
تحقیق داشته باشید.

استاد: بسم الله الرحمن الرحیم .اعوذ بالله من الشیطان الرجیم .
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد وآله الطاهرین واللعنه
علی اعدائهم اجمعین .

درود پاک به روان مطهر بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران , حضرت امام
خمینی , قدس الله نفسه , و درود پاک بر روان شهدایی که از بذل جان و
مال دریغ نکردند و بحمدالله وله المنه توانستند جمهوری اسلامی را در
ایران پایه گذاری و به جهان معرفی کنند.

درابتدا, بنا به امر شما,از شرح زندگانی خودم را عرض می کنم
گرچه مورد نیاز هم نیست و تنها می تواند تجدید معاهدات قبلی باشد.

بنده , متولد سال ۱۲۹۶, در[ کرهرود]اراک هستم . [کرهرود], که امروز جزء شهراراک شده از بناهای قاسم بن عیسی عجلی ( ابودلف ) معروف است .ایشان , یکی از شخصیتهای معروف و مبرز عالم اسلام
است .ایشان بعداز کناره گیری از وزارت خلفای بنی عباس , به این مکان
آمدند و بنای[ کرهرود] را گذاشتند.

گویا مرحوم آیه الله بروجردی , رضوان الله تعالی علیه , می فرمودند:
جزوه ای در شرح حال قاسم بن عیسی عجلی نوشتم .

بنده , مقدمات تحصیل را خدمت مرحوم والد آغاز
کردم . مرحوم والد, به حاج آقا محمدعراقی معروف بودند. مقام علمی
خوبی داشتند و من اجازه های زیاد و مفصلی از علمای بزرگ , که برای
ایشان مرقوم فرموده بودند, دیدم .

ولی مع ذلک , مقام زهد و تقوی وارادت ایشان , به حضرت سیدالشهداء
همه امور دیگر را تحت الشاع قرار داده بود. جد پدری من ,مرحوم آخوند
ملا محمدباقر کبیر کرهرودی , معروف به حاج آقا کبیر بود.ایشان ,از
جمله شاگردهای مرحوم شیخ انصاری , رحمه الله علیه ,است . شرح حال
ایشان , در خیلی از کتابهای که راجع به این جهت نوشته شده , واز جمله
دراعیان الشیعه , آمده است . جده امی من , دختر مرحوم آخوند ملامحمود
عراقی میثمی است .

ایشان هم از شاگردان مرحوم شیخ انصاریبوده است .از تالیفات ایشان , کتاب دارالسلام است که فارسی نوشته اندو مجموع تقریرات درس مرحوم شیخ را, در سه کتاب , به نام های : قوامع ,
لوامع و جوامع نوشته اند که تنها کتاب قوامع چاپ شده است .

مرحوم جد ما,از شاگردان مرحوم شیخ انصاری و تقریبا هم عصر و هم
مباحثه با مرحوم میرزای بزرگ , آقا میرزا حسن شیرازی , بودند. مرحوم
میرزا, به ایشان امر می کند که به کنگاور بروند. آن زمان , کنگاور
اهمیت زیادی داشت چرا که , جمعیتی که هر روزه عازم زیارت عتبات
عالیات بودند,ازاین شهر می گذشتند. بعضی از معمرین کنگاور, نقل
می کردند: آن زمان , کنگاور شبانه روز حد متوسط مهمان دار حدود ده هزار
نفر بود که اینان , یا عازم زیارت بودند و یااز زیارت بر می گشتند و
یا مستقبل و یا مشیع بودند.

مرحوم جد ما,اهمیت زیادی به مساله امر به معروف و نهی از منکر
می دادند. به این لحاظ, بعداز مدتی ,احساس می کنند که در آنجا
نمی توانند بمانند و دوباره به محل سکونت قبلی خود و آن مرحوم در
آنجا تدریس داشتند.

مسائلی پیش می آید که عده ای می روندخدمت بعضی از علمای نجف , تقاضا می کنند تا موجب این می شوند که آن مرحوم , همراه مرحوم والد, دو مرتبه , به کنگاور می روند.

بله , بنده مقدمات تحصیل را در کنگاور خدمت مرحوم والد شروع کردم .
در سال ۱۳۰۸ به امر رضاخان ,از طلبه هاامتحان می گرفتند چرا که آنان
برای داشتن عمامه باید جواز می داشتند. در تمام استان کرمانشاه ,
سه نفری برای امتحان شرکت کردند: بنده و عمه زاده من حاج شیخ
حبیب الله عراقی . که اخیرا محل اعتماد حضرت امام بود و یک نفر دیگر.
دراین امتحان , من و حاج شیخ حبیب الله قبول شدیم و نفر سوم قبول
نشد. در سال ۱۳۰۹ یا ۱۳۱۰ بود که برای ادامه تحصیل , عازم شهرستان
اراک شدم . در مدرسه ای به نام مدرسه حاج محمدابراهیم خوانساری ججره
گرفتم و به درس و بحث مشغول شدم . حوزه علمیه اراک , تحت نظر مرحوم
آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حائری اداره می شد. به عبارتی , می توان
ایشان را موسس حوزه اراک نیز دانست گر چه قبل ازایشان , مرحوم
آقا نورالدین , صاحب تفسیر, و حاج آقا محسن بوده اند که در حوزه اراک
تدریس داشتند و مقام علمی خیلی خوبی هم داشتنداما کسی که توانست
طلبه ها را به نحو مطلوب و مفیدی دراین حوزه جمع کند, مرحوم حاج شیخ
عبدالکریم بود. آقایان زیادی دراین حوزه , خدمت مرحوم حاج شیخ
عبدالکریم بودند و بعد باایشان به قم آمدند,از جمله : مرحوم حضرت
امام و آیه الله العظمی اراکی .

حوزه اراک , حوزه گرم و پر رونقی بود. آن موقع , من دراین حوزه ,
قبل ازاذان صبح , مباحثه شرح لمعه داشتم .اذان صبح را که می گفتند,
نماز می خواندم و بعداز نماز شرح لمعه را درس می گرفتم . حوزه اراک ,
حوزه پرتلاش و گرمی بود.

مرحوم آیه الله حائری , دراین حوزه سه قسم شهریه می دادند: کسانی که
مقدمات می خواندند نفری ده ریال , کسانی که سطح می خواندند نفری
پانزده ریال و برای کسانی که به خارج اشتغال داشتند و همچنین
اساتید, نفری بیست ریال . دراین زمینه خاطره ای دارم که نقل می کنم :
یک روز, در مدرسه جنب و جوشی دیدم .از خادم مدرسه که با
سرعت مشغول آب و جارو بود, پرسیدم : چه خبراست . گفت : پیشکار آفای
حاج شیخ عبدالکریم می آید. (مقدمه مرحوم حجه الاسلام آقای حاج میرزا
مهدی بروجردی بود) به لحاظاین که م ندر بین علما بزرگ شده بودم ,
برایم تعجب انگیز نبود. گفتم : بسیار خوب . درون حجره , مشغول مطالعه
بودم که آقایی به همراه متوالی مدرسه آمد و رفتند داخل یکی از
حجره ها. مدتی نگذشت که خادم آمد و گفت : شما را می خواهند. من رفتم .
ظاهراایشان ,احوال من رااز دیگران پرسیده بود. من ایشان را
نمی شناختم .

ایشان , خیلی اظهار لطف , دوستی و بزرگواری فرمودند.از من پرسیدند: چه مخوانید؟ گفتم : سطح
فرمودند: مقدمات را تمام کردید؟ گفتم : بله . فرمود:اگر آیه ای را
مطرح کنم , می توانید آن را تجزیه و ترکیب کنید؟ عرض کردم :انشاءالله .
فرمودند:این آیه شریفه را تجزیه و ترکیب کنید :[ولا ینبئک مثل
خبیر].

معلوم است که تجزیه و ترکیب این آیه , ساده و راحت است . تجزیه و ترکیب کردم .ایشان ,
خیلی خوشش آمد و برای من ماهی ده ریال اضافه , شهریه تعیین کرد
بنابراین شهریه من بیست و پنج ریال شد.ازاین جهت , طلاب می گفتند:
فلانی , در عین حال که سطح می خواند, ماهی بیست و پنج ریال شهریه
می گیرد. بله ,این خاطره راازاین نظر عرض کردم که : مقداری حال و
هوای آن روز حوزه اراک مشخص شود. خاطرات و حرفها زیاداست و هر
کدام می تواند جهاتی از گذشته را روشن کند.

اما دلنشین ترین خاطره من از آن حوزه , مربوط به روزی است که , در
همین مدرسه مرحوم حاج محمدابراهیم خوانساری , داخل حجره , نشسته بودم .
یک آقای بزرگواری , خیلی به اصطلاح خوش تیپ , در حالی که یک کیف کوچک
به دست داشتند, تشریف آوردند واز من آدرس یک نفراز دوستانشان را,
که اتفاقا یکی از مدرسین ما بود, سوال کردند. من خدمت ایشان عرض
کردم : آقا معلوم می شود شما تازه از راه آمدید و مسافر هستید, تشریف
بیاورید داخل , یک چای میل کنید رفع خستگی بشود وایشان با کمال
بزرگواری پذیرفتند واین اولین گام در دوستی من با حضرت امام خمینی
و نخستین مرحله ارادت من محضر مقدس ایشان بود.

به هر حال , من سطح را در حوزه اراک به اتمام رساندم. حدود سالهای ۱۳۱۴ بود که
برای ادامه تحصیل , آهنگ حوزه قم کردم در ابتدای ورود به قم , مقداری به تکمیل
مباحث سطح پرداختم و بعد وارد درس خارج شدم.

حوزه : حضرت عالی سطوح عالیه را نزد کدام یک ازاساتید تلمذ فرمودید؟

استاد: همانگونه که عرض کردم , تقریبااین مرحله را من در حوزه
اراک گذراندم . آن دوست حضرت امام , که ایشان سراغ منزل او آمده
بودند, مرحوم حاج آقا کاظم گلپایگانی بود که روی جهاتی آمده بودند
حوزه اراک و تدریس می فرمودید.ایشان , تقریر و بیان خیلی خوبی
داشتند. مقدار زیادی از کتاب مکاسب و همچنین مقداری از کتاب شرح
منظومه مرحوم سبزواری رااز محضرایشان استفاده کردم , مقداری از
کتاب کفایه را خدمت مرحوم آقای سلطان , صاحب حاشیه بر کفایه , و
مقداری هم خدمت مرحوم آقا سید محسن هفته ای .

درابتدای ورود به قم , درس خارج چندین نفراز بزرگان شرکت کردم اما آن درسی را که
پسندیدم وادامه دادم , درس مرحوم آیه الله سیدمحمدتقی خواسناری و
مرحوم آیه الله سیداحمد خوانساری بود. درس این دو بزرگوار شرکت
می کردم و بیشتر با آنان ارتباط داشتم رضوان الله تعالی علیهما.

حتی قبل ازاین که برای فراگیری فلسفه , خدمت حضرت امام خمینی ,
رحمه الله علیه , برسم , مقداری از منظومه را خدمت مرحوم آقا
سیدمحمدتقی خوانساری خواندم . فراموش نمی کنم که وقتی درس به مبحث
الهیات , بمعنی الاخص , رسید فرمودند:این مباحث کفایت نمی کند. یک
مدتی , خارج از مباحث کتاب برای ما کلام می فرمودند.

هر دوی این بزرگواران , یعنی آیه الله سیدمحمدتقی و آیه الله سیداحمد
خوانساری معنویت خوبی داشتنداما مرحوم آیه الله سیدمحمد تقی صفای
نفس عجیبی داشت . آن گونه بی آلایش و بی ریا بود و به امور عالی تزکیه
نفس توجه داشت که گویا دراین دنیا نبود. بعداز فوت مرحوم آیه الله حائری با تعدادی از
دوستان , که مرحوم آیه الله شهید صدوقی در راس جریان بود و فعالیت
زیادی داشت , تصمیم گرفتیم که مرحوم آیه الله سید محمد تقی خوانساری
رااز حالت انزوا خارج کنیم . درابتدا تصمیم گرفتیم برای ایشان
جلسه درس مرتبی تشکیل بدهیم . به مناسبت این که مرحوم آیه الله حاج
شیخ عبدالکریم , تازه فوت شده بودند, پیشنهاد شد که آقای خوانساری ,
بقیه درس خارج صلوه مرحوم حاج شیخ را بفرمایند.ایشان پذیرفتند و
درس را شروع کردند که من این مباحث را تحت عنوان:[ قوله اقول]
نوشتم . مقدار زیادی از آن را هنوز در میان دستنویس هایم دارم . به این
نحو قضیه درس را حل کردیم .

پس ازاین , به فکر آن شدیم که مکان مناسبی را هم برای نمازایشان
در نظر بگیریم .

آن زمان ایشان , در محله تکیه خروس , داخل یک مسجد کوچک که ظرفیت چندانی نداشت , نمازاقامه
می فرمودند در حالی که مرحوم آیه الله سیداحمد خوانساری دو جا نماز
می خواندند یکی از در مدرسه فیضیه و دیگر هم در بازار, مسجد مسگرها.

رفقا به من پیشنهاد کردند که من خدمت حاج آقا سیداحمد بروم و
پیشنهاد کنم که ایشان یکی ازاین دو مکان را برای اقامه نماز به آقا
سید محمد تقی واگذار کنند. من قبول کردم خدمت ایشان رسیدم و مطلب و
پیشنهاد را عرض کردم .ایشان فرمودند: مانعی ندارد, هر کدام از دو
مکان را می خواهیدانتخاب کنید.

من مدرسه فیضیه را عرض کردم .ایشان پذیرفتند.
بعد عرض کردم اگر مانعی نداشته باشد, دراولین اقامه نماز, حضرت
عالی هم تشریف بیاورید و نماز را به ایشان اقتدا کنید. فرمودند: چه
مانعی دارد.

اولین شبی که ما آقا سیدمحمدتقی را برای اقامه نماز آوردیم مدرسه
فیضیه , آقای حاج سیداحمد هم تشریف آوردند و نماز مغرب را به ایشان
اقتداء کردند. آن شب , بسیار زیبا و خاطره انگیز بود. در محیطی که
تنهابا چند چراغ دستی روشن شده بود, نهایت اخلاص و خداخواهی موج
می زند و هر کسی به راحتی متوجه آن می شد. آن مرحوم جمله[ ایاک نعبد
وایاک نستعین] را به گونه ای می گفت که شنونده احساس می کرد, واقعا
دارد خطاب می کند.یک حال دیگری هنگام ادای این جمله به ایشان دست می داد.این گونه
نبود که تنها من متوجه این موضوع شده باشم . روزی به مناسبتی ,
آیه الله اراکی هم متذکراین نکته شدند که : جمله[ ایاک نعبد وایاک
نستعین] ایشان خیلی بااهمیت بود.

حوزه : مرحوم آقا سیداحمد خوانساری با مرحوم آقاسید محمد تقی نسبتی داشتند؟

استاد: نه , نسبتی نداشتندامااز مثل های معروف است که[ رب اخ لم
یوالده والد].

حوزه : حضرت عالی به لحاظ معاشرت بسیار نزدیکی که بااین دو بزرگوارداشتید, طبیعی است که خاطرات بسیاری داشته باشید, لطفا نگاهی
دوباره به بعضی از آن خاطرات داشته باشید.

استاد: خاطرات بسیاراست واین مقام گنجایش آنرا ندارداما در
جهت امتثال امر شما, عرض می کنم : در یکی از تابستانها, دقیق یادم
نیست چه سالی بود, مرحوم آقا سید محمدتقی خوانساری , پیغام فرستادند
که من می خواهم همدان بروم , شما هم با من بیایید. من , علی رغم این که
بستگانم دعوت کرده بودند که به اراک بروم , پذیرفتم . آن وقت در قم ,
ماشین خیلی کم بود مشاینی آوردند من و آیه الله اراکی و آقازاده
بزرگ مرحوم آیه الله خوانساری , در خدمت ایشان , عازم همدان شدیم .این
مسافرت , زمینه ای را فراهم کرد که مدت بیشتری خدمت ایشان باشم . مرحوم
آیه الله آخوند ملا علی همدانی , جدیت فراوان داشت که همانجا, مرحوم
آقای حاج سید محمدتقی خوانساری بقیه کتاب عروه را حاشیه بزنند. ما
هم آماده بودیم تااز خدمت ایشان استفاده کنیم اما به همان لحاظی
که عرض کردم , مرحوم آقای خوانساری هیچ به این امور توجه نداشت .
گویااهل این دنیا نبود و به عالم دیگری تعلق داشت .اصولاایشان
به این اموراهمیت چندانی نمی داد و بیشتر در عالم خود بود. من فکر
کردم که فرصت مناسبی است که یک مقداری راجع به قضایای جنگی که ایشان
به همراه بعضی از بزرگان دیگر در مقابل دشمن اسلام ایستاده واز
اسلام دفاع کرده بودندازایشان بپرسم .

زمانی که استعمارگر پیر, یعنی انگلستان , به قصد تجزیه ممالک
اسلامی و تفرقه بین مسلمانان , علیه امت اسلامی وارد جنگ شده بود,
مرحوم آیه الله میرزا محمدتقی شیرازی حکم دفاع صادر فرمودند.

در آن زمان , بویژه در منطقه بین النهرین و عراق , کمتر
خانه , یا تجارت خانه و یا کتابخانه ای بود که عکس مرحوم آیه الله
شیرازی در آن نباشد. در آن عکس , مرحوم میرزا, در حال نوشتن بودند.
پایین این عکس نوشته بود :[ الامام الشیرازی یکتب حکم الدفاع
العمومی] .

ازاین حکم استقبال خوبی شد واکثر بزرگان
حوزه , لباس رزم پوشیدند و به دفاع ازاسلام برخاستند. یکی از بزرگان
نجف , که از شاگردهای مرحوم آخوند ملامحمد کاظم خراسانی بود, نقل
می کرد: در آن زمان , مدتی آیه الله کاشانی را ندیدم , تااین که روزی
آقای کاشانی را دیدم که دو ردیف فشنگ بسته و یک تفنگ هم به دوش
انداخته است !

بله , من در آن سفر همدان از آن فرصت استفاده کردم تا جزئیاتی از
آن دفاع رااز مرحوم آیه الله آقا سیدمحمدتقی خوانساری , که خود نیز
شخصا در آن شرکت داشتند, بپرسم .ایشان , دراین دفاع , همراه مرحوم
آیه الله کاشانی و مرحوم آقا سید محمدرضا بختیاری شرکت داشتند.
سنگرهای این آقایان نزدیک یک دیگر بوده است واحوال خاصی داشته اند.
مرحوم آقای بختیاری نقل می کردند: در جنگ چنار قلعه ,انگلیسیها
چنارقلعه را به توپ بستند. ما درون سنگری بودیم . آقای سیدمحمد تقی ,
بدون هیچ گونه ترس و واهمه ای , غرق سرور و خوشحالی بودند. گویا با
صدای بلند می خندیدند, به گونه ای که دیگر رفقاازاین خنده بسیار
متعجب شده بودند که این چه وقت خندیدن است ؟ جنبه های الهی درایشان
بسیار روشن و بر همگان آشکار بود. دراین زمینه حضرت آیه الله اراکی
اطلاعات خوبی دارند .

مرحوم آیه الله آقا سید محمدتقی خوانساری ,از جمله خاطراتی که از
این جنگ نقل می فرمودند, جریان اسارت ایشان به دست انگلیسیها بود.
می فرمودند: مدت چهارماه متوالی درون کشتی , توی دریا, زندانی بودیم
به نحوی که نمی دانستیم کجای دنیا واقع شده ایم تمام اطراف کشتی را آب
فرا گرفته بود. عده ای مزدور هندی را برای حفاظت از ما گمارده
بودند, به طوری که نقل می کردند و معروف بود, مامورین هندی آدمخوار
بودنداز کسانی بودند که لذیذترین گوشت ها را گوشت انسان می دانستند
به همین لحاظ, مامورین , هنگام تحویل گرفتن مااز شیفت قبل , دقت
بسیار می کردند و با دقت ما را می شمردند که مبادا فردی از ما را
مامورین قبلی خورده باشند.

ایشان می فرمودند: بعد ما را منتقل کردند به زندانی که وسط بیابانی
قرار داشت واطراف آن فقط سیم خاردار بود.

آنجا ظاهرا, چهارصد نفر بودند. نقل می کردند یک جوان سیاه پوست ,ازاهالی آنجا, متوجه شد
من اهل علم هستم , لذا روزها می آمد کنار سیم های خاردار و من برایش
منطق می خواندم . نهایتا, آن جوان وسیله نجات و فراز من رااز آن
زندان فراهم کرد.

جنبه های علمی مرحوم آقا سید محمدتقی نیز بسیار عمیق و چشمگیر بود.
در همان بحثی که درادامه بحث صلوه حاج شیخ شروع کردند,این مطلب
به خوبی نمایان بود.ایشان در هر صفحه از کتاب , تقریبا, سه چهار
مطلب واشکال اساسی داشتنداما آن جنبه زهد و تقوای ایشان به
گونه ای بود که این موارد دیگر را تحت الشعاع قرار داده بود. و
متاسفانه ایشان , نه از روی بی توجهی به مسائل نظم و ترتیب , بله به
همان لحاظ که عرض کردم , کلا به امور دنیوی توجهی نداشتند و سر ساعت و
مرتب برای درس نمی آمدند واین امر مقدار زیادی در عدم رغبت طلاب به
شرکت در درس ایشان موثر بود. آن زمانی معروف شده بود که درس آقا
سیدمحمد تقی زمانش بین الحدین است یعنی از طلوع آفتاب تا زوال ظهر
یعنی , یک ساعت ازاین میان , درس شروع می شود.

حوزه : آیابین مرحوم آیه الله آقا سیدمحمد نقی خوانساری با مرحوم آیه الله آخوند
ملاعلی همدانی ارتباطی بود؟

هر دوی این بزرگواران ,از جمله مجتهدین و فضلاء حوزه مرحوم حاج شیخ
عبدالکریم و مورد توجه ایشان بودند. طبیعی است که ارتباط آنان قدیمی
و دیرین بود. مجتهدین و فقهاء حوزه حاج شیخ , گروهی بودند,از جمله :
هر دو آقایان خوانساری , آخوند ملاعلی همدانی , آقا میرزا محمد همدانی ,
آقا صدر, آیه الله گلپایگانی و حضرت امام و غیراینها.

حوزه : درزمان زعامت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم وضع تدریس فلسفه در حوزه چگونه
بود؟ معروف است که ایشان , به این امور چندان روی خوشی نشان
نمی دادند.

استاد: جلسات درس و بحث فلسفه بود, بدهم نبود,این طور هم
که معروف است , مرحوم حاج شیخ مخالف با فلسفه و تدریس آن نبود, بلکه
ایشان عقیده داشت که پایه های تفکر واعتقادات را باید قبلااز جای
دیگر محکم کرد و بعداز گذراندن یک سری از مقدمات به آموختن فلسفه
پرداخت .ایشان بیشتر بااین که بدون گذراندن یک سری از مقدمات ,
فلسفه در عرض دیگر درسهای حوزوی تدریس شود مخالف بود.

چنانکه عرض کردم , خود من در آن زمان مقدار زیادی از کتاب شرح
منظومه مرحوم سبزواری را خدمت آیه الله آقا سیدتقی خوانساری خواندم .
از جمله خاطرات من از مرحوم آیه الله سید محمدتقی خوانساری این است
که در مدرسه فیضیه , طبقه فوقانی غربی , جنب کتابخانه ,اولین اتاق ,
اتاق مرحوم آیه الله سید محمود طالقانی بود, دومین اتاق متعلق به
آقای غروی بود که فعلا در تبریز تشریف دارند و سومین اتاق هم من
بودم .یکی دو هفته بود که مرحوم آقای طالقانی قم تشریف نداشتند و به
مسافرت رفته بودند. وقتی که برگشتند, مرحوم آقا سید محمدتقی به من
فرمودند: آقا سید محموداز مسافرت برگشته است , میل دارم امشب به
دیدن ایشان برویم . من به مرحوم آقای طالقانی خبر دادم . شب بعداز
نماز مغرب و عشاء, آیه الله خوانساری تشریف آوردند. مرحوم آقای
طالقانی , جلوی حجره را فرش کرده بودند, همانجا نشتیم و مشغول صحبت
شدیم . مرحوم آیه الله طالقانی , خدا رحمتش کند,از همان دوران جوانی
خیلی پرشور و پرحرارت بود, من تعبیر می کردم که ایشان مانند کوه
آتشفشان است . مرحوم طالقانی , با همین شور و حرارت و با یک نگرانی
زیاد, خدمت آقا سید محمد تقی عرضی کرد: آقا, رضاخان , به شمال مسافرت
کرده است . هنگام رفتن حکم کرده است تا من ازاین مسافرت بر می گردم
یک نفر معمم در تهران نباید باشد.

به این جهت , یک افسر و یک نظامی , به همراه یک مامور با لباس
شخصی , داخل محله های تهران می گردند و هر جا یک روحانی را می بینند
عمامه اش را بر می دارند و قبایش را هم از کمر به پایین قیچی می کنند
بعد می گویند :[خوب , حالا متحدالشکل شدی برو پی کارت] .

مرحوم آقای طالقانی , با ناراحتی بسیار
می گفت : آقا فکری بکنید. تهران و قم , حکم ابتدا واتنهای یک کوچه را
دارند. فردااین حکم , به قم هم سرایت می کند.

چکار می خواهید بکنید؟این جملات را با آن حرارت مخصوص به خودش بیان
می کرد. مرحوم آقا سید محمدتقی خوانساری , لبخندی زدند و فرمودند:
احتمال این را بدهید که این حکم به قم نرسد و قبل از رسیدن به اینجا
لغو گردد. مرحوم طالقانی , گفت : چطور؟ آقای خوانساری فرمودند: حالا
شمااحتمال این را بدهید.

و من العجب این حکم به قم نرسیدو لغو شد. حالا چه حادثه ای باعث لغو
آن شده بود یادم نیست .

حوزه : در ضمن فرمایشات حضرت عالی , نام مرحوم آیه الله شیهد صدوقی ذکر شداگراز آن شهید بزرگوار خاطره ای دارید بفرمایید؟

استاد: مرحوم آیه الله صدوقی ,از دوستان و رفقای بسیار نزدیک و
صمیمی ما بود و طبیعی است که ازایشان خاطرات زیادی داشته باشم .اما
آنچه را که به صورت کلی باید ذکر کنم روحیه مقاوم , پرانرژی و با
نشاط آن مرحوم بود.

زمان رضاخان , زمان بسیار سختی
برای حوزه های علمیه و آقایان طلبه ها بود. طلبه هااز همه جهت , تحت
فشار بودند. جو عمومی در جهت ایجاد فشار و تنگنا برای روحانیت و حتی
تحقیر علمای دین , هدایت می شد.

در چنین زمانی , مقاومت در سنگر تحصیل و حفظ دین , کار ساده ای نبود.
در عین حال حوزه های عملیه مقاومت کرد و روحیه نشاط خود را, علی رغم
تمام مشکلات ,از دست نداد. در حوزه های علمیه بودند طلبه هایی که با
روحیه نشاط و مقاومت زایدالوصف خود باعث تقویت روحیه دیگران
می شدند. مرحوم آیه الله صدوقی ازاین افراد بود. معمولا مجالسی که
ایشان حضور داشت مجالس با نشاط و مفیدی بود و تمام محور مجلس را هم
او به عهده داشت . در زیادی ازاین مجالس
روحیه امید و نشاط موج می زد. در بعضی از آنها حضرت امام ,
رضوان الله علیه , هم شرکت می فرمودند.

گاهی نیمه های شب , مرحوم آقای صدوقی می آمد و دوستان رااز خواب
بیدار می کرد که برویم جمکران نماز و دعا بخوانیم . دوستان می گفتند
حالا که وقتش نیست ,اما آن مرحوم دست بردار نبود. ما جمعی بودیم از
رفقا باایشان همراهی می کردیم .

بعدها نیز, رابطه ما با مرحوم صدوقی گرم و صمیمی بود.ایشان زیاد
منزل ما تشریف می آوردند. یک روز در همین اتاق , که اکنون شما حضور
دارید, حضرت امام , آقای صدوقی و آقا شیخ مرتضی حائری تشریف داشتند.

جلسه دوستانه بود. نزدیک ظهر شد عرض کردم : آقایان ناهار می مانید؟
مرحوم آقای صدوقی , با همان حالت مزاح و خوش رویی همیشگی فرمودند:
بله که می مانیم . بنده ناهاری تهیه کردم . بعداز صرف ناهار, بنا شد
قدری استراحت کنیم . مرحوم آقای صدوقی , آن وقت , بعداز ظهرها, درس
رسائل می فرمودند.ایشان قبل از خواب مشغول مطالعه درس بعداز ظهر
شد. حضرت امام به بنده فرمودند, یک چیزی هم بده من مطالعه کنم . عرض
کردم : آقااین کتابخانه من دراختیار شما.ایشان فرمودند: نه ,
نمی خواهم کتاب باشد. یک روزنامه , مجله , گر چه قدیمی هم باشد, پیدا
کن بیار تا مطالعه کنم .

حوزه :از جمله توفیقاتی که خداوند متعال , به حضرت عالی عنایت فرموده ,این است که : با قبول مسئوولیت , بعضی از مدارس و کتابخانه ها,
مقداری از عمر شریف خود را در خدمت به عالمان دین و فرهنگ اسلامی
سپری کردید. دراین مورد نیز بیاناتی بفرمایید.

استاد: در پاسخ به این سئوال شما, به
اصطلاح بعضی از بزرگان , باید مقداری ازاوراق کتاب زمان را ورق بزنم
و به حدود سالهای هزار و سیصد و هفتاد باز گردم .

دراین سالها بود که ناخودگاه و بدون تصمیم قبلی , وارد دستگاه
مرحوم آیه الله بروجردی شدم . مقدمات این امر, واقعا من حیث لایحتسب
پیش آمد. شبی از شبهای ماه مبارک رمضان , شاید قریب نیمه های شب بود,
به حرم حضرت معصومه , سلام الله علیها, مشرف شده بودم , متوجه شدم که
آیه الله بروجردی هم حرم مشرف هستند. بنده در قسمت بالا سر مشغول
خواندن زیارت نامه شدم .ایشان در مسجد بالاسر در حال نماز بودند.
معمول ایشان این بود که هرگاه حرم مشرف می شدند,ابتداء دو رکعت نماز
می خواندند و بعد مشرف می شدند. بعداز نماز, که داخل حرم شدند, خدمت
ایشان سلام عرض کردم .ایشان فرمودند: شما چرا نیامدید؟این سوال
مبهمی بود. بناچار, عرض کردم : چشم , شرفیاب می شوم . مرحوم حاج آقا
ابوالحسن روحانی که زیربازوی ایشان را گرفته بود گفت : منظور حضرت
آیه الله جلسه استفتاءاست .

بااین که مرحوم آیه الله بروجردی سامعه
داشتند و مرحوم آقای میرزاابوالحسن این جمله را آهسته گفت .ایشان
شنیدند و به عنوان مواخذه فرمودند: حالا به ایشان می گویید.

این فرمایش آیه الله بروجردی باعث شد که از آن موقع , در جلسه
استفتاءایشان شرکت کنم . دو سه سالی به این منوال گذشت . در ماه رجب
۱۳۷۷ بود که حسب الامر مرحوم آیه الله بروجردی , مدیریت کتابخانه مدرسه
فیضیه و تولیت مدارس قم , بخصوص مدرسه فیضیه و مدرسه خان , به عهده من
واگذار شد. همچنین مسوولیت رسیدگی به امور طلاب مشمول نیز, به
عهده من نهاده شد. در ماه رجب ۱۳۷۷, که من کتابخانه که من به خانه
مدرسه فیضیه را تحویل گرفتم , گر چه چندین سال از تاسیس این
کتابخانه می گذشت اما در عین حال , کتابخانه ای که تحویل می شد, بیش از
چهار هزار و دویست و پنجاه جلد کتاب نداشت , آن هم کتابهای تکراری و
بسیار فرسوده مثلا, حدود ۵۰ جلد رسائل مرحوم شیخ انصاری , آن هم از
رسائل های چاپ خشتی که زمان خود مرحوم شیخ به چاپ رسیده بود و
متجاوزاز ۶۰ تا ۷۰ جلداز مکاسبهای رحلی قدیمی که آن هم زمان خود
مرحوم شیخ , چاپ شده بود.

از جهت دیگرامکانات , مانند: قفسه و فرش هم وضع بهتری
نداشت . حدود ۲۲ قفسه چوبی , تمام و نیمه تمام , یکی بلند و یکی
کوتاه . حتی چوبهای داخل آن قفسه ها را رنده نزده و صاف نکرده بودند,
به گونه ای که کتابها دراثر بیرون آمدن ازاین قفسه ها,اکثرا آسیب
دیده و خراب شده بودند. فرشهای کتابخانه هم یک چند تا زیلوی رنگ و
رو رفته و کثیف بود که گویاازابتدای تاسیس , هیچگاه شسته نشده
بود.

من تصمیم گرفتم این کتابخانه را سروسامان بخشیده وازاین حالت
تاسف بار خارج کنم .ابتداء, به تصفیه کتابهای غیرضروری و بلا
استفاده پرداختم و بعد شروع کردم به تهیه کتابهای لازم , به گونه ای که
امروزاین کتابهای غیرضروری بلااستفاده پرداختم و بعد شروع کردم به
تهیه کتابهای لازم به گونه ای که امروزاین کتابخانه , بیش از هفتاد
هزار جلد, کتاب دارد, کتابهایی که مورداستفاده عموم طلاب و طالبین
علم است .
بعضی از کتابهای این کتابخانه , جزء کتابهایی است که در کتابخانه ها
دیگر کمتر وجود داد. در حدود سه هزار جلد نسخ خطی این کتابخانه
است .این کتابخانه ,امروز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.