پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیه الله یوسف صانعی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیه الله یوسف صانعی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیه الله یوسف صانعی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیه الله یوسف صانعی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۵۳
آیه الله حاج شیخ یوسف صانعی , به سال ۱۳۱۶ بدنیا آمد. مقدمات علوم حوزوی راازاساتیداصفهان فرا گرفت و دروس عالی سطح را نزد عالمان و مدرسان حوزه علمیه قم تلمذ نمود. دوره عالی خارج فقه واصول را از محضر آیات عظام : بروجردی , داماد وامام خمینی , رضوان الله علیه , بهره مند شد که بیشترین و گسترده ترین این بهره علمی و فقهی از محضر حضرت امام بوده است .ایشان پس از مدت طولانی تدریس سطوح عالی دورس حوزه ,اینک حدود سیزده سال است که بطور مداوم به تدریس دروس خارج فقه واصول اشتغال دارند. برخی از آثار قلمی ایشان تاکنون بدین قرار است : تقریرات دروس فقه و بخش مهمی ازاصول حضرت امام خمینی , قدس سره الشریف , رساله ای در منجزات , رساله ای در لاضرر, رساله ای در لاحرج , رساله ای در قاعده فراق , رساله در تجاوز, ولایت فقیه یا حکومت اسلامی و مقالات دیگر. آقا صانعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی , عضو شورای نگهبان قانون اساسی دوراول بودند و مدتی هم مسوولیت دادستانی کل کشور را بعهده داشتند.
حوزه : حضرت استاد, چه خاطره شیرین از دوران تحصیل درمحضرامام دارید.
استاد:اولین خاطره ای که بنده با حضرت امام دارم , مربوط به اولین روزی است که به محضرامام امت , در همین باغ قلعه رسیدم . قضیه ازاین قرار بود: روز دهم ذیقعده ای بود, سال دوم بود که ظاهرا من خدمت امام بودم و درس امام را حاضر شده بودم , مرحوم آیت الله سعیدی , قدس الله روحه ,ازامام درخواست کردند که روز عید بنشینید که دوستان به ملاقتتان بیایند.امام چون هیچ دید و بازدیدهای رسمی نداشتند. ایشان اول فرمودند: نه . بعد مرحوم سعیدی اصرار کردند مرحوم شهید سعیدی ,امام فرمودند من کسی را ندارم که کمک کند و به افراد چائی بدهدواز آنان پذیرائی کند. مرحوم سعیدی فرمودند: آقایان حاضرند فردا بیایید کمک کنید واز آقایان پذیرائی کنید.این برای من یک نعمت بود و لطفی از طرف خداوند بود. من عرض کردم : بله , من حاضر هستم . وقتی که امام ,از جلسه تشریف بردند, دوستان و رفقای دیگر آمدند که آقا,اگر شما حاضر نیستید ما حاضر هستیم گفتم : نه ,افتخار می کنم .از حسن اتفاق ,امروز روز دهم ذی القعده است که من خدمت شما, دوستان مجله , دارم مصاحبه می کنم .این اتفاق را من با فال نیک می گیرم .
اینها جریان عادی نیست . برای اولین باری که من با شما مصاحبه می کنم و راجع به خصوصیات امام بناست صحبت بشود دهم ذی القعده است . یعنی همان روزی که امام به من دستور دادند که شما فردا بیایید منزل . بالاخره , صبح آن روز (یازدهم ذی القعده ) در خدمت آقای اخوی و آقای آقاشیخ زین العابدین ذوالفقاری , به منزل امام رفتیم . سالیان درازاین حالت ادامه داشت . روزهای اعیاد و همینجورایام فاطمیه ای که ایشان منزلشان روضه داشتند, فاطمیه دوم , ما می رفتیم و در خدمت ایشان بودیم . خاطره دومی که باز برای بنده خیلی شیرین بود, وقتی بود که در خدمت امام بعداز فوت آقای بروجردی , به تهران رفتیم . حدود یک ساعتی به ظهور مانده بود که به منزل آقای لوسانی , که درامام زاده یحیی بود, رسیدیم . تشریف نداشتند رفته بودند مسجد. خدمت امام نشسته بودم که ازاندرونی آقای لواسانی , دو تا لیوان فالوده گرمگ آوردند. من در مقابل همه عظمت وابهت امام خیلی منظم نشسته بودم , که امام فرمودند:اگر ناراحتید پا شوید بروید بخوابید.اتاقی بود, رفتم آنجااستراحت کردم اول ظهر موذن که اذان می گفت ,امام , قدس الله روحه , در راه زدند و فرمودند: آقای صانعی , اول ظهراست اگر می خواهید نماز بخوانید. پا شدم آمدم وضو گرفتم و پشت سرامام به نمازایستادم .
آقای لواسانی وارد شد و نهار آوردند. وقتی که نهار را آوردند. من در خوردن غذا در مقابل امام امت خجالت می کشیدم .امام , قدس الله روحه , متوجه شد.امام برخوردهایش خیلی برخوردهای عاطفی و آقائی بود و همه جهات را توجه می کرد. سر سفره مقداری ماست آب گرفته شده بود که از لواسانات آورده بودند.امام برای این که مقداری از خجلت زدگی مرا کم کند, فرمودند:این ماستها, ماستهای لواسانات است و آب گرفته شده است , بخورید. آقای لواسانی اضافه کردند که به هر حال بخورید, ضرری به ما نمی خورد.این جمله امام و آن جمله آقای لواسانی , یک مقدار آن حالت خجلت زدگی ما را کم کرد.
خاطره سوم من , در رابطه با درس و بحث است . حدود چندین سال , معمولا بعداز درس ,از مسجد سلماسی , در خدمت امام می رفتم تا در منزلشان و سوالاتم را می پرسیدم وایشان جواب می دادند. یک روز نشد که امام برخوردش گویای این باشد که الان حاضر به جواب دادن نیست .این هم کار یک روز و دو روز نبود, تقریبا غالب روزها من به دنبال امام حرکت می کردم , چه آن روزهای اولی که در درسشان شرکت می کردم و چه روزهای آخر. برای یک بار هم نشد که ایشان قیافه اش را جوری کند که گویای این باشد که خوشش نمی آید من دنبال سرش بروم و مطلب بپرسم .
تا یک روزی که امام از زندان برگشته بودند (در آن زمان امام شخصیت و مرجعیت ظاهری زیادی پیدا کرده بودند) بعداز درس , بخاطراین که جمعیت زیادی برای دست بوسی ایشان می آمدند وایشان هم با تاکسی می آمدند مسجداعظم و می رفتند, من رفتم منزلشان و مطلبم را مطرح کردم وامام فرمودند: بنویس . من سوالم را نوشتم و دادم خدمت امام .امام باز جواب ندادند.از باب پرتوقعی من و آن برخوردهای چندین ساله امام , من وقتی بیرون آمدم یک مقدار ناراحت بودم که امام هم احساس کردند من ناراحتم .احوی رسیدند, گفت چرا ناراحتی ؟ گفتم : بله , رفتم مطلبی راازامام پرسیدم , ولی امام به من جواب ندادند.اخوی خیلی به من تند شد, گفت :
صبیه شان مریض است ایشان ناراحت هستند و به من دستور فرمودندامشب ختم[ امن یجیب] بگیریم و مرحوم آیت الله قاضی را بگوییم بیاید. تو توقع داری دراین شرایط,امام مثل همیشه به تو پاسخ بگوید.
بنده رفتم .امام فردای آن روز که به درس تشریف آوردند, مطلب مرا در درس مطرح کردند کل مطلب ما را در درس , که حدود هزار نفر شرکت می کردند, مطرح فرمودند و بعد هم جواب دادند. ضمنا, به ناراحتی من و عدم پاسخگوئی خودشان در روز گذشته به طور ضمنی اشاره فرمودند. مطرح کردن مطلب من در مقابل هزار نفر, خیلی برایم شیرین و لذت بخش بود. البته امام , همه وجودش به من لطف بود. مثل لطفی که به همه جامعه داشتند.
حوزه : حضرت عالی که مدت طولانی از محضر مبارک حضرت امام استفاده برده اید، لطفا مبانی فقهی وامتیازات درس آن بزرگوار را شرح دهید.
استاد: در رابطه با تبیین مبانی فقهی , باید عرض کنم بعداز شیخ انصاری , کتب فقهی را که من مطالعه کرده ام یا درسهائی که از بزرگان دیده ام , فقیهی به مانندامام امت , در تبیین مبانی فقهی و تثبیت مطالب فقهی نیافتم .
اینک چندامتیاز را, که مبانی کارایشان در فقه بود, نقل می کنیم :
۱.امام ,اکتفا نمی کرد به نقل مطالب دیگران و یا به نقل مطالب به همانگونه که در کتب آمده , بلکه امام یک مساله فقهی را وقتی که وارد می شد بطور کلی سبک ورود و خروج در مساله را عوض می کرد,این از ابتکارات امام بود. بارها من عرض کرده ام به دوستان , در جلستان بحث , که سبک تدریس امام و تبیین مطالب فقهی , بلاتشبیه , شبیه وجود ذات باری و جهان خلقت است , که می گویند[ داخل فی الاشیاء لا بالمباینه] یعنی او بااشیاءاست اما نه به صورت امتزاج , بیرون ازاشیاءاست اما نه به صورت جدایی و مباینت , درس ایشان کل مطالب بزرگان بود,اما نه به صورتی که در کتب آنها آمده و بیروه بوداز مطالب بزرگان اما نه به صورت ضدیت و مباینت یعنی اصل کل بحث عوض می شد همانها بوداما با عوض شدن و با تغییر پیدا کردن . فایده اینگونه درس این بود که طلبه مجبور بود برای فهمیدن درس امام بسیاری از کتبی را که در رابطه با درس امام لازم است مطالعه کند, تا فردا بداندامام چی دارد می گوید و چه جوری وارد شده است .اگر مطالعه نمی کرد فردا که می آمد درس امام , اگر آدم باانصافی بود, می گفت درس امام مشکل بود, من نفهمیدم واگر آدم مغرض و نادانی بود, می گفت که :بله ,این فقه امام خیلی خوب نیست .
چون فقهائی که آنها دیده بودند, بخصوص بعداز مرحوم بروجردی , کسانی بودند که متن حدائق یا جواهر را می خواندند و چنداشکالی هم اگر به ذهنشان می رسید می کردند.
وقتی می آمدند در درس امام , می دیدند که درس امام اینجور نیست درس ایشان مکاسب شیخ نیست , بیانات شیخ نیست , تقریرات مرحوم نائینی نیست , تعلیقات کمپانی وایروانی و مرحوم سید نیست , ولی در عین حال به آنها توجه و تحلیل و نقد می شود.امتیاز درس امام ,این بود که مطلب را زیر و رو می کردند و در نتیجه , طلبه ها را وادار به کار می کردند.
۲.امتیاز دوم درس امام این بود که روی ضوابط فقهی دقت داشت و ضابطه فقهی بیان می کرد. شاگرد, وقتی که از درس بیرون می رفت حتما یک ضابطه فقهی دستش می آمد, ضابطه ای بود همراه با تحقیق .
۳.امتیاز سوم درس امام ,ارج نهادن فراوان به روایات اهلبیت , صلوات علیهم اجمعین , بود. مبدع این شیوه , مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی , قدس الله روحه , بود و تکمیل کننده این شیوه امام , قدس الله روحه . در نجف این جور نبوده است .الان هم می گویند در نجف اینجور نیست و حتی از کتابهای شیخ هم این معنی بر می آید.امام گاهی اشاره می کردند. مثلا شیخ , رضوان الل تعالی علیه , در مکاسبش , چه در بیع و چه در خیارات , می گویند ما روایاتی را نقل می کنیم تیمنا و تبرکا. روایات جنبه تمرین و تبرک پیدا کرده است . در حالتی که روایات اصل است :
[ انی تارک فیکم الثقلین : کتاب الله و عترتی] این روش در نجف چون معمول بوده است شیخ هم در همان حوزه بوده , لذا روایات را می گویند تیمنا و تبرکا.اماامام , عنایت داشت به این که روایات را نقل کند. به سند روایت و متن آن هم عنایت داشت .
بعداز فوت مرحوم بروجردی و تبعیدامام , مدتی پای درس بعضی از بزرگان , رفتیم . آنان روایت می خواندند و درباره آن هم بحث می کردند. اما درس آنان دو تفاوت با درس امام داشت :
۱.انسان , یک سری مطالب دستش می آمداما ضابطه و قاعده ای که بتواند برای خودش استفاده کند, دستش نمی آمد.
۲. عدم عنایت عملی به روایات .امام , عملا به روایات عنایت داشت .
آن بعضی که من در درسشان شرکت می کردم ,اینطور نبودند. یکی از آنان روایات را در یک دفترچه ای می نوشت و در درسش مطرح می کرد, ولی امام یک کتاب وسائل ,از چاپهای قدیم , (چاپ امیر بهادری که در سه جلد بود) را هر روز زیر بغل می گرفت تا مسجد سلماسی می آورد و دوباره از مسجد سلماسی تا منزلشان می برد.این خودش , عملا,اهمیت به روایت را می فهماند.امام این شیوه را خیلی خوب دنبال کرد. در فقه شیعه , زوایات اهل بیت را بعنوان رکنی در کنار قرآن جای داد. همان سفارشی که امام در وصیتنامه اش دارد عملا هم در طول زندگی عمل کرد.این امتیاز درس امام بوده که من بعداز آقای بروجردی , در دیگری نیافتم . البته امام , علاوه براین که به روایت عنایت داشت به سند روایت هم مقید بود که آیا معتبراست یا نیست و …
امیدوارم این امتیاز در حوزه های علمیه و مخصوصا آقایانی که به درس خارج می روند, باید توجه کنند که در درس خارج این شیوه بماند. یعنی عنایت به روایات اهل بیت , صلوات الله علیم اجمعین , دقت در سند و دقت در متن و تحقیق و بیان ضابطه که طلبه وقتی از درس می آید بیرون , یک ضابطه ای همراه با تحقیق برای او باقی مانده باشد.
۴.امتیاز چهارم درس امام ,این بود که به فقهاء و فتاوای آنان عنایت داشت .
این هم باز چیزی است که از آقای بروجردی گرفته شده است . آقای بروجردی , شهرت قدماء واصحاب را هم جابر می دانست و هم کاسر یعنی نظرشان این بود که : شهرت قدماء و اصحاب هم ضعف سند را جبران می کند, هم یک روایت صحیحه رااگر شهرت قدماء بر خلافش باشداز حجیت می اندازد.این اصل آقای بروجردی بود که شهرت را هم جابر می دانست و هم کاسر.این مبنا راامام , هم دراصول خیلی خوب تحقیق کردند و تثبیت فرمودند و هم در فقه به این مبنا عنایت داشتند که حفظ کنند.این روش , قطع نظرازاین که از نظر مبانی فقهی ارزش دارد,از جهات دیگر هم ارزش دارد. زیرا گویای ارج نهادن به علماء و زنده نگاه داشتن فقهاء و زنده نگاهداشتن آثار بزرگان است . مااگر بگوییم آراء قدماء واصحاب نه شهرتشان کاسراست و نه جابر و نه اعتراضشان مسقط از حجیت است و نه عملشان به یک روایت ضعیف , جابر ضعف سنداست .این قطع نظرازاین که به نظر ما مبنا غلط است , سبب می شود که ما برای آراء بزرگانمان ارزش قائل نشویم . عدم مطرح کردن آراء بزرگان , مثل :ابن جنیداسکافی ,ابن بابویه ,ابو عقیل عمانی , شیخ طوسی , شیخ مفید, سید مرتضی و … کم کم منجر به بی ارزش اجماعات در نظر ما می شود.
وقتی که نام بزرگان در مجامع علمی مطرح نشد, قداست آنان اسوه بودن آنان از بین می رود. بعد کم کم این خطر را دارد, خدای ناخواست , یک روزگار به جائی برسد که وسائط باائمه از بین برود, زیرا ما آراء آنان را وقتی نادیده بگیریم , خدای ناخواسته , و در رای فقهیمان تحت تاثیر محیط قرار بگیریم و بطور کلی فقه ما سراز یک فقه جدید در بیاورد, تا آنجا که به قیاس واستحسان هم عمل کنیم واضح است که ارتباط ما وائمه قطع می شود . من این خطر رااینجا گوشزد می کنم . من این خطر رااینجا عرض می کنم به عنوان کسی که تا حدی به مبانی اسلام آشناست .اگر کسی هم این عقیده را دارد که : شهرت قدماء جابر و کاسر نیست اما در عین حال در بحث و تدریس به اقوال قدماء عنایت کند. دیگران انسانهای بزرگ ندارنداما برای خودشان می سازند. حال که ما داریم نکند که فراموششان کنیم . فراموش کردن آنان برای فقه ما خطر زیاد دارد.
اگر ما, مانند آقای بروجردی وامام امت برای فتاوای قدماءارج بنهیم از نظر مبنائی اطمینان بیشتری برای مردم و برای فقه می آورد که آدم به هر حال , حرفش مطابق است با حرف قدماء واصحاب . چگونه کسی برای شهرت ارج ننهد در حالی که فقیهی مثل صاحب جواهر, که دیگر مادر روزگار فقیهی مثل او نمی زاد, خیلی وقتهاست که شهرت را جایز ضعف دلالت می داند نه تنها جابر ضعف سند بلکه جابر ضعف دلالت , هم می داند.
خلاصه , درس امام , تحقیق , ضابطه ,ارج نهادان به روایات بود.
امام , عترت را در کنار قرآن حفظ می کرد. معنای ولایت واقعی همین است که امام داشت .ارج ننهادن به روایات یا کم بهاء دادن به روایات در درس ,این گویای این است که ولایتمان به اهل بیت , صلوه الله علیهم اجمعین , کم است , که ناخودگاه درافکارمان اثر می گذارد. دوستان طلبه و بزرگانی که درس خارج می دهند, باید عنایت داشته باشند که سبک درسشان را, سبک درس امام و آقای بروجردی ,[ ره] قرار بدهند.امام در این وصیت نامه اش هم دارد که : باید در فقه تحقیق بر تحقیقات اضافه شود. یعنی فقه ما تنها یک فقه تقلیدی نباشد. درس خارج ما یک درس خارج تقلیدی نباشد.از تقلید به صورت تحقیق در آید. آنچنانکه شیخ , قدس الله روحه , تحقیق کرده و آنچنانکه صاحب جواهر تحقیق کرده است .
در یک کلمه , فقه امام , همه فقه جواهر بود و هم فقه شیخ انصاری . وقتی امام درس می داد گویا شیخ انصاری است دارد تدریس می کند و صاحب جواهراست دارد تدریس می کند.
۵. تبحر و دقت نظر:
شاهدی که خوب می تواند شهادت دهد بر تبحرایشان در فقه و آگاهی ایشان به مسائل فقهی و دقت نظرشان در مسائل فقهی , همچون دقت نظرشان در هدایت جامعه وانقلاب و نهضت , مراجعه به کتب فقهی ایشان است . امام , تغمده الله برضوانه و حشرناالله معه , کتابهای فقهی که دارند در عبادات , به معنای خاص , کتاب الصلاه را دارند و در عبادات به یک معنای دیگر, کتاب الطهاره را دارند. در معاملات به معنا خاص به عبارت امروز, در حقوق اجتماعی , مکاسب محرمه (که دو جلداست ) و کتاب البیع و کتاب الخیارات را دارند. برای آشنائی باامام در بعد فقهی , یک راه خیلی ساده مراجعه به رساله هائی است که قواعد راایشان نوشته اند. قاعده القرعه را در همین الرسائلش نوشته است . قاعده القرعه ,از آن قواعدی است که بین متاخرین معروف است که عموم[ القرعه لکل امر مشکل] قابل عمل نیست . گفته انداگر بخواهیم به آن عمل کنیم لازمه اش این است که بگوییم تخصیصات زیادی به آن خورده است و چون تخصیص کثیر مستهجن است , پس نمی توانیم به قاعده قرعه عمل کنیم الا در آنجائی که قدماء واصحاب عمل کرده باشند. سرش این است که می گویند لا بد قدما متاخرین و محقق از متاخرین همچون صاحب الکفایه و دیگران معتقدند که : قاعده قرعه , یک قاعده فقهی است . نگوییداین بحث اصولی است . می گویند: آنقدر به قاعده قرعه تخصیص خورده که قابل عمل نیست . حرف آقایان این است .امام آمده , با تتبع دراقوال , با تتبع در روایات , با آن برداشتی که از مسائل جامعه و عرف دارد ( امام وقتی بناست ذهن عرفی اشی را پیاده کند, آدم خیال می کند,امام , کسی است که همه مسائل عرفی را بلداست و چهل سال تو بازار و خیابان و کارخانه بوده و یا کشاورز بوده و کشاورزی می کرده است .)
نظری دادند مخالف با صاحب کفایه و دیگران .
می فرماید: تنها قاعده ای که تخصیص نخورده یا تخصیص آن بسیار ناچیزاست , قاعده قرعه است .ایشان با تحقیق دراقوال و روایات می گویند:اگر دو قاعده داشته باشیم که تخصیص کم خورده باشد یکی از آنها قاعده قرعه است .ایشان مدعی هستند یا یک تخصیص به قاعده قرعه خورده یا دو تا تخصیص . قرعه برای هر کار مشکلی است . قرعه برای هر کار مجهولی است . ریشه قضیه هم در آشنائی امام , قدس الله روحی و نورالله مضجعه , به بازار و خیابان است .
بزرگان وقتی رسیدند به قاعده قرعه , گفتند: روایت می گوید قرعه برای هرامر مشکلی است . به این نمی شود عمل کرد زیرا خیلی باید به این تخصیص بزنیم . همه مشکلات را نمی توانیم با قاعده قرعه حل کنیم . یکسری مشکلات را باید با روایات حل کرد, یکسری را باید بااصول عملیه حل کرد و یکسریش را باید با کتاب و سنت رفع کرد.
[ یا لکل امر مجهول] یا قرعه برای هر کار مجهول است ,این هم نمی شود. در کار مجهول باید به اصول عملیه عمل کرد.
گفته اند: به این قاعده نمی شود عمل کرد زیرا تخصیص زیاد خورده است , تخصیص زیاد هم مستهجن است .ازاینجا در می یابیم یک چیزی در کنار بوده که نزد قدماءاصحاب بوده . ولی بدست ما نرسیده است .امام , خیلی ساده ,این را با ذهن عرفی معنی کرده اند و می گویند تخصیص نخورده است .
می گویند: باید برویم و ببینیم مردم قرعه را در کجا بکار می برند.
مردم قرعه را در تزاحم دو حق می بینند دو حقی که هیچ یک بر دیگری ترجیحی ندارند.
دو فرش از پدری باقی مانده مثل هم , یکی می خواهداین فرش را بر دارد, آن یکی می گوید من این فرش را بر می دارم . عقلا دراینجا قرعه می زنند و می گویند یکی را تو بردار و یکی را آن یکی بردارد. ریشه قرعه هم در قرآن , داستان یونس است : بنا شد یک نفر رااز کشتی بیاندازند داخل دریا, گفتند: چه کسی را بیندازیم ؟ همه یکسانند. هیچ راهی اینجا نبود جزاین که بیایند و قرعه بزنند. قرعه زدند و قرعه به نام حضرت یونس درآمد, یونس راانداختند توی دریا.امام با توجه به همین قرعه زدند و قرعه به نام حضرت یونس در آمد, یونس را انداختند توی دریا.امام با توجه به همین وضع عقلاء و داستان یونس[ ع] می گوید: قرعه اینجور جاهاست و هیچ تخصیص نخورده .ایشان ازاین ذهن عقلانی کنار نمی روند و بعد بگوید هر کار مشکلی را که نمی شود با قرعه حل کرداین اصول عملیه است که در کار مشکل به فریاد آدم می رسد و … روایت را با ذهن عرفی معنی کرده است که می گوید هیچ تخصیص به روایت نخورده است .اگر کسی حوصله ندارد بقیه کتب فقهی امام را مطالعه کند و به تبحرامام در فقه آگاه بشود, کافی است که به این[ رساله القرعه ای] که به قلم مبارک خودشان هم هست و به عنوان الرسائل امام چاپ شده مراجعه کند.
جالب است که امام هم صاحب بیان بود و هم صاحب قلم . در بین فقهاء ما کم پیدا می شوند که جامع این دو باشند.
مرحوم حاج آقا رضا همدانی صاحب کتاب مصباح الفقیه , قلم خیلی زیبائی دارند اماایشان بیان نداشته اند.
مرحوم آقا ضیاء عراقی صاحب بیان بود, ولی صاحب قلم نبوده است .امام از آن کسانی است که هم صاحب بیان و هم صاحب قلم است .البته مرحوم آخوند خراسانی . جامع در هر دو بوده است ,اما نمی دانم قلمش در فقه آیا مثل قلمش دراصول بوده یا نه ؟ قلم کفایه ایشان , قلم زیبائی است . حاشیه ای هم دارند بر مکاسب که مختصراست . آیااگر صاحب کفایه می خواست در فقه تالیفات زیاد داشته باشد, آیا می توانست این قلم زیبا را حفظ کند؟ من نمی توانم باور کنم که از قلم زیبا و روان برخوردار باشد. در مختصر نویسی و در کم نویسی , مثل اصول که بنا بوده مختصر باشد قلم زیباست .
۶.امتیاز ششمی که درس امام داشت ,این که ایشان مباحث فلسفی رااز مباحث فقهی واصولی جدا کردند. مباث فلسفی بعداز فخرالمحققین خیلی در مسائل اصولی ما راه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 